مبانی نظری و پیشینه تحقیق رویکرد ارتباطی ستیر 49 صفحه (docx) 56 صفحه
دسته بندی : تحقیق
نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحات: 56 صفحه
قسمتی از متن Word (.docx) :
-101600700405
1815465-36195000
دانشگاه کردستان
دانشکده ی علوم انسانی و اجتماعی
گروه مشاوره
پایاننامه کارشناسی ارشد رشته مشاوره
گرایش خانواده
عنوان:
بررسی اثربخشی مشاوره ی گروهی مبتنی بر رویکرد ارتباطی ستیر بر فرسودگی زناشویی و میل به طلاق زوجین مراجعه کننده به مراکز مشاوره
پژوهشگر:
محی الدین قادر پور
استاد راهنما:
دكترناصر یوسفی
استاد مشاور:
دكتر احمد امانی
16/10/93
چکیده
هدف پژوهش حاضر بررسی اثر بخشی مشاورهی گروهی مبتنی بر رویکرد ارتباطی ستیر بر فرسودگی زناشویی و میل به طلاق زوجین مراجعهکننده به مراکز مشاورهی شهر اشنویه در سال 1393 بود.
در اين پژوهش از روش تحقيق نیمه تجربی به شيوه پيش آزمون- پس آزمون با گروه هاي آزمايشي و کنترل، استفاده شده است. تأثیر رویکرد ارتباطی ستیر به عنوان متغیّر مستقل بر میزان میل به طلاق و فرسودگی زناشویی زوجین به عنوان متغیّرهای وابسته مورد بررسی قرار گرفته است.
جامعه آماري اين تحقيق کليه مراجعين (زوجین ) اعم از مراجعان خود ارجاعي که به مراکز مشاوره شهرستان اشنویه واقع در استان آذربایجان غربی در سال 92-93رجوع کرده بودند. شیوهی نمونهگیری این پژوهش، نمونهگیری هدفمند میباشد. با استفاده از تکمیل کردن پرسشنامهی خود گزارشدهی فرسودگی زناشویی و میل به طلاق و مصاحبه از طریق مشاور با زوجینی که تمایل به همکاری داشتند از این جامعه 40 زوج (20زوج گروه آزمایش و 20 زوج گروه کنترل) انتخاب شدند اما به دلیل ریزش در گروهها تعداد زوجین به 15 زوج در هر گروه تقلیل یافت . ابزارهای پژوهش حاضر شامل آزمونهای پرسشنامهی میل به طلاق ومقیاس فرسودگی زناشویی بر روی هر دوگروه آزمون شد و مشاورهی گروهی مبتنی بر رویکرد ارتباطی ستیر به مدت 7 جلسهی 60دقیقهای در هفته در مورد گروه آزمایش اعمال شد و اما گروه کنترل هیچ گونه آموزشی دریافت ننمود یک هفته بعد از خاتمهی آموزش پس آزمون بر روی هر دو گروه انجام گردید. لازم به ذکر است که زوجین گروه آزمایش همراه هم در جلسههای مشاورهی گروهی شرکت کردند نتايج تحلیل واریانس چندمتغیری و تحليل كواريانس تفاوت معناداري را در نتایج حاصل از پس آزمون دو گروه آزمايش و كنترل، نشان داد. بدین معنی که میزان متغیرهای وابسته در آزمودنیهای گروه آزمایش به طور معناداری نسبت به گروه کنترل کاهش یافت(001/0>( p. پس میتوان نتیجهگیری نمود که مشاورهی گروهی مبتنی بر رویکرد ارتباطی ستیر در کاهش فرسودگی زناشویی و میل به طلاق زوجین مراجعه کننده تاثیرگذار بوده است.همچنین مشاورهی گروهی مبتنی بر رویکرد ستیر بر روی خرده مقیاسهای فرسودگی زناشویی شامل خستگی جسمی، خستگی روانی، خستگی روانی و میل به طلاق شامل بعد تمایل برای خارج شدن ومسامحه تأثیر گذار بوده است(001/0>( p.
کلید واژه ها: رویکرد ارتباطی ستیر، فرسودگی زناشویی، میل به طلاق.
2-1-2- رویکرد ارتباطی ستیر27
2-1-2-1- سیر تاریخی و مبانی موثر بر دیدگاه ارتباطی ستیر32
2-1-2-2- نظریات ستیر درباره خانواده32
2-1-2-3- نقش ها در نظریه ستیر32
2-1-2-4- مفاهیم پایه ای نظریه ارتباطی ستیر35
1-6-1- تعاریف مفهومی و عملیاتی متغیرها
- تعاریف مفهومی:
- مشاورهی گروهی مبتنی بر رویکرد ارتباطی ستیر:
رویکرد ارتباطی ستیر که توسط ویرجینیا ستیر (١٩٧٨) بوجود آمده، مدعی است که شیوهی پیامرسانی خانواده بیانگر احساس ارزشی شخصی اعضای آن است. پیامرسانی بدکار یا ناکار آمد شاخص نظام خانوادگی بدکار به حساب میآید.
فصل اول: مقدمات و کلیات
- فرسودگی زناشویی: فرسودگی زناشویی یکی از مشکلات زناشویی است که از عدم تناسب مزمن بین توقعات و واقعیت در زوج ها ناشی میشود و زوجین را دچار خستگی جسمی، عاطفی و روانی میکند(پاینز، ترجمهی شاداب، 1381، ص 22).
خستگی جسمی: خستگی جسمی یا کاهش انرژی، خستگی مزمن، ضعف و تنوع وسیعی از شکایات جسمی و روان تنی مشخص میشود (پاینز، ترجمهی شاداب، 1381، ص 23).
خستگی عاطفی: حالتی است که مبتلایان احساس میکنند از نظر عاطفی تباه شدهاند و آزرده و دلسردند روز به روز ناراحتتر و غمگینتر میشوند و زندگی را تهی و بیمعنی میبینند(پاینز، ترجمهی شاداب، 1381، ص 24).
خستگی روانی: به کاهش خود باوری و نظر منفیگرایانه نسبت به روابط بخصوص رابطه با همسر تظاهر مییابد(پاینز، ترجمهی شاداب، 1381، ص 24).
- میل به طلاق: ﻣﻴـﺰان ﺗﻤﺎﻳﻞ و ﻋﻼﻗﻪﻣﻨﺪي زوﺟﻴﻦ ﺑﻪ ﺟﺪا ﺷﺪن و ﮔﺴﺴﺘﻦ رواﺑﻂ زﻧﺎﺷﻮﻳﻲ ﻃﻲ ﻣﺮاﺣﻞ ﻗﺎﻧﻮﻧﻲ اﺳﺖ، اﻳﻦ ﻣﻔﻬﻮم داراي ﺳﻪ ﺑﻌﺪ ﺷــﻨﺎﺧﺘﻲ، ﻋــﺎﻃﻔﻲ و رﻓﺘــﺎري اﺳــﺖ، ﻛــﻪ در ﺑﻌــﺪ ﺷــﻨﺎﺧﺘﻲ ﺗﺼﻮرات ﻓﺮد در ﻣﻮرد ﻃـﻼق را در ﺑـﺮ ﻣـﻲﮔﻴـﺮد و در ﺑﻌـﺪ ﻋﺎﻃﻔﻲ ﺷﺎﻣﻞ اﺣﺴﺎﺳﺎت و ﻋﻮاﻃﻒ ﻣﺜﺒﺖ و ﻣﻨﻔﻲ ﻓﺮد ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﻃﻼق اﺳﺖ ﺳﺮاﻧﺠﺎم ﺑﻌﺪ رﻓﺘﺎري ﻣﻴﺰان آﻣﺎدﮔﻲ رﻓﺘـﺎري ﻓﺮد را ﺟﻬﺖ ﻳﺎ ﻋﻠﻴﻪ ﻃﻼق در ﺑﺮﻣـﻲﮔﻴـﺮد (یوسفی، 1388).
- تعاریف عملیاتی:
-مشاورهی گروهی مبتنی بر رویکرد ارتباطی ستیر:
رویکرد ارتباطی ستیر عبارت است از: 7 جلسه ۱ ساعته مشاوره که بر اساس مفاهیم نظریه ارتباطی ستیر، هفته اي 1 جلسه به صورت گروهی بر روی زوجین مراجعهکننده به مراکز مشاوره اجرا شده است.
- فرسودگی زناشویی: نمرهای است که با استفاده از مقیاس فرسودگی زناشویی پاینز بدست می آید. و با مجموع مولفههای خستگی جسمی، عاطفی، روانی بدست میآید.
- میل به طلاق: نمرهای است که با استفاده از شاخص میل به طلاق بدست میآید. و با مجموع مولفههای بعد تمایل برای خارج شدن وبعد مسامحه بدست میآید.
فصل دوم:پیشینه ی پژوهش
فصل دوم: پیشینه پژوهش
2-1-2- رویکرد ارتباطی ستیر
2-1-2-1- سیر تاریخی و مبانی موثر بر دیدگاه ارتباطی ستیر
ستیر در سال 1851 در شیکاگو به عنوان مددکار اجتماعی وارد کار خصوصی شد. کار بینظیر او زمانی روی زبانها افتاد که با یک بیمار زن جوان مبتلا به اسکیزوفرنی کار میکرد، مادر آن زن از دست ستیر به دادگاه شکایت کرد، اما ستیر به جای گرفتن حالت تدافعی از مادر
دعوت کرد که به درمان بپیوندد، سپس از پدر و پسر ارشد خانواده خواست که به جلسه درمان بیایند که تعادل خانوادگی بدست آید.
ستیر تحت تاثیر کارموری بوون و دان جکسون با خانوادههای اسکیزوفرنیک قرار گرفت. براساس نظریه ستیر: انسانها دارای پتانسیل رشد و تکامل هستند (سیمون 1989). ستیر را به عنوان استاد ارتباط و مبدع نظریه ارتباطات خانوادگی میشناسند.1381)
2-1-2-2-نظریات ستیر درباره خانواده
اگرچه خانم ستیر در رابطه با خاانوادهها فعال و رهنمودی بود ولی بر اهمیت همدلی توجه مثبت و صداقت در سیستمهای خانواده تاکید داشت. درمانگر باید طوری رابطه بر قرار سازد که به ایجاد نوعی ارتباط مفید و کار آمد کمک کند. ارتباط مفید به جوی نیاز دارد که بتوان درباره هر چیزی بحث کرد، هر چیزی را پرورش داد وهیچ چیزی در آن وجود نداشته باشد که فرد را عقب نگه دارد این موقعیت درمانی را زمانی میتوان در خانوادهها به وجود آورد که درمانگر بتواند با هر یک از اعضای خانواده همدلانه، دلسوزانه و همنوا رابطه برقرارکنند درمانگر به جای اینکه بیرهنمود باشد باید فورا به اعضای خانواده رهنمود دهد و آنها را به سمت احساساتی که در ارتباطهای نامناسبشان حذف شدهاند هدایت کنند. (گلدنبرگ، گلدنبرگ، 1385).
برجستگی کار ویرجینیا ستیر، افزایش عزت نفس افراد در خانواده به منظور ایجاد و تغییر در نظام میان فردی آنهاست. او بین عزت نفس و ارتباط، یک همبستگی مستقیم یافته
فصل دوم: پیشینه پژوهش
است و عزت نفس پایین را با ارتباط ضعیف همخوان و هم پیوند میداند. او خانواده را یک نظام کل نگر میداند. نقشها اثرهای عمدهای بر کارایی موثر خانواده از طریق نفوذ قواعد، فرایندهای ارتباطی و پاسخ به فشارهای روانی دارند. هنگامی که اعضای خانواده از همۀ رویدادهایی که در زمان حال تجربه میکنند، آگاه شوند. می توانند هم به عنوان فرد و هم به عنوان خانواده رشد کنند. هدف اصلی، یکی سازی رشد هریک از اعضای خانواده با یک پارچگی و سلامت نظام خانواده است (کارسون و همکاران، ترجمه نوابی نژاد، 1384).
جایگاه محوری ویرجینیا ستیر در تاریخ جنبش خانواده درمانی موضع بیهمتایی دارد ، چونکه تنها زن و یگانه مددکار اجتماعی است که در میان روانپزشکان مذکر سفید پوست به چشم می خورد. در واقع ، شاید او از اکثر همتایان مذکرش زودتر به کار با خانوادهها پرداخته
باشد. ستیر به همراه آکرمن معمولاً در زمره اولین و پرجاذبهترین رهبران این حوزه به شمار میآید، با اینکه ستیر به خاطر پیوند آغازینش با MRI طرفدار رویکرد پیام رسانی جلوه میکرد، کارش در اسالن که مرکزی رشدنگر بود، او تشویق کرد تا چهارچوب انسان گرا را به رویکرد خویش اضافه کند و شماری از فنون رشد افزا (مثلاً آگاهی حسی، رقص ماساژ، و فنون رویارویی گروهی ) را به منظور تحریک احساسها و تصریح الگوهای پیام رسانی خانواده به کار گیرد. ستیر (1986) در آخرین تالیفش رویکرد خود را « الگوی فرایند اعتبار یابی انسان » نامید؛ در این رویکرد، درمانگر و خانواده نیروی خود را به هم درمی آمیزند تا فرایند ذاتی افزایش سلامت روان را در خانواده به تحریک درآورند. ستیر خانواده را یک نظام متوازن میدانست. مخصوصاً او مایل بود « بهایی » را که نظام برای حفظ توازن کلی آن واحد «می پردازد» تعیین می کند؛ یعنی، او نشانه های اختلال در هر عضو را علامتی دال بر وقفه رشد و کمال میداند که برای نظام خانوادگی ارزش تعادلی دارد، چرا که خانواده باید این انسداد و تحریف رشد را به شکلی در تمامی اعضای آن به وجود آورد تا توازن آن حفظ شود. عامل مهم دیگر در رشد و کمال فرد عبارت است از مثلث روان، بدن، و احساس. قسمتهای بدن غالبا از معنایی استعاری برخوردارند، هر قسمت معمولا ارزشی مثبت یا منفی دارد که صاحبش ارزش آن را تعیین میکند. برخی محبوب هستند، سایر قسمتها نامحبوباند، و برخی را نیز باید تحریک کرد. ستیز با استفاده از عملی که آن را ضیافت اندامها مینامند، درمانجو را ترغیب میکند تا از این اجزا آگاهی یافته و یاد بگیرد که از آن ها « به شیوه هماهنگ و یکپارچه » استفاده کند (گلدنبرگ، 1385-193-195 ).
او معتقد است که کاهش کیفیت زندگی و افزایش تعارض زناشویی باعث بهوجود آمدن نظامهای خانوادگی ناکارآمد می شود. پیامد نظامهای خانوادگی ناکارآمد عزت نفس پایین
فصل دوم: پیشینه پژوهش
و رفتار تدافعی است. درحالی که انگیزه اساسی بشر تقویت اعتماد به نفس و دفاع از آن علیه تهدیدات وارد شده است(ستیر،1384).
هر خانواده وضعيت و فضاي عاطفي منحصر به فرد دارد و روش اداره و نوع عملكرد آنها با يكديگر متفاوت است، براي همين دانشمندان و صاحب نظران تقسيم بندهاي مختلفي از خانواده ارائه ميدهند. شرفي) 1381 )خانواده را از حيث كيفيت روابط دروني و ميزان استحكام به چهار دسته: خانوادة متلاشی، متزلزل ، متعادل و متعالي تقسيم كرده است.
اما در يك تقسيم بندي كلي تر ويرجينيا ستير( 1980) بيان مي كند كه ميتوان انواع خانواده را در دو دستة بالنده و آشفته كه داراي جو عاطفي سازنده و مغلوب هستند در نظر گرفت(نوابی نژاد،1381).
2-1-2-3- نقش ها در نظریه ستیر
ستیر ارتباط تدافعی را به چهار سبک طبقه بندی کرد که او به آنها«حالتهای بقا» اطلاق داد:1-سازشگر 2-سرزنشگر 3-ابر منطقی 4-بیربط گو .
هنگامی که نقش سازشگر وجود داشته باشد احساسات ما در رابطه با ارزش خود نادیده گرفته میشود، قدرتمان در اختیار شخص دیگری قرار می گیرد، به همه چیز بله گفته می شود. سازشگر گاهی به عنوان خوشنود کردن جلوه میکند، یک عمل کاملا پسندیده در بیشتر فرهنگها و خانوادهها گفته میشود. با این وجود، سازش کردن تلاش منسجم برای خشنود کردن متفاوت است. ما به خاطر ارزش شخصی شازش می کنیم، سازشگر احترام به نفس را انکار میکند و به مردم این پیغام را می دهند که من مهم نیستم. ما بر تقبل سرزنش برای چیزهایی که به اشتباه روی میدهند، پافشاری میکنیم. ما مسئولیت را به عهده میگیریم حتی اگر مجبور باشیم برای یافتن علت اشتباه خود اغراق کنیم. این سبک ارتباطی بیشتر در دخترانی که به وسیله زن به زن ازدواج کردهاند وجود دارد زیرا از خود کوچکترین اختیاری نداشته و در هر صورتی کاملا مطیع هستند.
فصل دوم: پیشینه پژوهش
فرد سرزنشگر کاملا مخالف سازشگر است. حالت سرزنشگر یکی شیوه ناهماهنگ برای منعکش کردن قانون جامعه است مینی بر اینکه ما باید از خودمان دفاع کنیم و عذرها، مزاحمتها یا سوءاستفاده از شخص دیگری را نپذیریم. ما نباید«ضعیف»باشیم. ما برای محافظت کردن از خودمان، افراد دیگر را در موقعیتهای مختلف آزار داده و آنها را محکوم میکنیم. سرزنش کردن، نادیده گرفتن دیگران است. این سبک ارتباطی نیز بیشتر در دخترانی که با شیوه فرار کردن ازدواج میکنند دیده می شود، زیرا دختر نمیخواهد و نمیتواند خود را ضعیف نشان دهد در نتیجه بر خلاف نظر خانواده خود اقدام به ازداوج میکند.
فرد ابر منطقی، خود و شخص دیگر را نادیده میگیرد. ابر منطقی بودن به معنای عمل کردن با احترام در موقعیت خاص و بیشتر در سطح منطق است. ما به خودمان یا دیگران اجازه توجه به احساسات نمی دهیم. این قانون جامعه را منعکس می کند مبنی بر اینکه بلوغ به معنای حرکت نکردن، نگاه نکردن، لمس نکردن یا احساس نکردن عواطف است.
چهارمین حالت حیاتی بی ربطگو بودن است که عموما با حالت سرگرم کننده یا دلقک وار بودن گیج می شود. الگوی بیربط بودن آنتیتز الگوی ابرمنطقی بودن است. هنگامی که مردم بیربط هستند، آنها به طور پیوسته حرکت میکنند. این تلاش برای منحرف کردن توجه افراد از موضوعات مورد بحث است.آنها بر تغییر دادن عقاید خود تداوم میورزند و میخواهند فعالیتهای زیادی را به طور همزمان انجام دهند(ستیر، 1997). وی در فرایند درمان سعی میکرد خانواده را از ارتباط تدافعی به سمت ارسال پیامهای واقعی، اصیل، مستقیم و در بافت مناسب سوق دهد، چرا که رشد اعضای خانواده نتیجه کیفیت ارتباط آنها با سایر اعضای خانواده میباشد. به اعتقاد وی رشد همیشه امکان پذیر است و با مداخله کردن در سطح«فرآیند» به جای «محتوا» به بهترین نحو تسهیل میشود و فرآیند همان شیوه تبادل پیام بین اعضای خانواده است که ارتباط متقابلی با سطح عزت نفس اعضا دارد(گودرزی، 1386).
2-1-2-4- مفاهیم پایه ای نظریه ارتباطی ستیر
1- نشانههاي بيماري و توازن خانواده: سيستم خانواده را يك نظام متوازن ميدانست مخصوصاً او مايل بود بهايي را كه هر عضو نظام براي حفظ توازن كلي آن واحد «ميپردازد»
فصل دوم: پیشینه پژوهش
تعيين كند. ستير ميگويد نشانه هاي شخصي پريشان حال در حقيقت ميتواند علامتي باشد مبني بر اينكه او دارد در برابر عدم تعادل خانواده واكنش نشان ميدهد و به خاطر آنكه
ميكوشد درد و ناراحتي خانوادهاش راكاهش دهد و در خود مستحيل كند رشد و نمو خويش را مخدوش ميسازد يعني نشانه را ميتوان تدابير تحكيم كنندهاي تلقي كرد كه به قصد كاهش فشارهاي رواني خانوادگي و بازگرداندن خانواده به دامنه بهنجار رفتار رايج آن پديدار ميشوند.
2- رشد و كمال فردي: ستير معتقد است كه انسانها همگي در پي رشد و كمال هستند و هر يك از ما تمامي منابع مورد نياز براي شكوفايي توان خويشتن را در اختيار داريم، البته در صورتي كه بتوانيم به اين منابع دست يافته و آنها را بپرورانيم. ستير سه دسته عوامل موثر بر رشد و تحول را معرفي ميكند.
1- ميراث ارثي تغييرناپذيري كه توان بدني، عاطفي و خلق و خوي ما را تعيين ميكنند.
2-عوامل طولي كه ماحصل يادگيريهاي ما در طي فرايند رشد و كمال است
3- تعامل هميشگي ذهن و بدن
2-3- پیشینه تجربی تحقیق
2-3-1- تحقیقات انجام گرفته در داخل و خارج کشوردر مورد رویکرد ارتباطی ستیر
در ایران نیز خوشکام (1386) نشان داد که آموزش برنامهی ارتباط، باعث بهبود روابط زوجین میشود.
شیرالینیا (1386) نیز به این نتیجه رسید که آموزش مهارتهای ارتباطی، موجب تغیر در الگوهای ارتباطی زوجها و ایجاد احساس خوشایند و مثبت بیشتری میان آنها شده است.
سلامت (1386) در پژوهشی تحت عنوان«اثربخشی مهارتهای ارتباطی با استقاده از روش تحلیل ارتباط متفابل بر کاهش تعارضات زناشویی زوجین » نشان داد که کاهش تعارضات در دو گروه آزمایش و کنترل تفاوت معناداری دارد.
گودرزی، محمود (1386) در پژوهشی که به منظور بررسی مشاوره گروهی با رویکرد ارتباطی ستیر بر عملکرد زوجین ناکارآمد بر 12 خانواده (6 زوج در گروه آزمایش و 6 زوج در گروه کنترل) که همگی مراجعهکننده به مرکز مشاوره دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی و بخش روانپزشکی بیمارستان آیت الله طالقانی بودند به این نتیجه رسید که رویکرد ارتباطی ستیر باعث بالا رفتن کارایی زوجین در مقولههای حل مشکل، ارتباط، نقشها، همراهی عاطفی، آمیزش عاطفی، کنترل رفتار و عملکرد کلی خانواده شده است. محمَد ایزد خواه در پژوهشی
فصل دوم: پیشینه پژوهش
نشان داد که مشاورهی گروهی مبتنی بر رویکرد ارتباطی ستیر که بر کاهش تعارضات والد- فرزندی موثر است.
قادری، زهرا؛ تبریزی، مصطفی؛ قدسی، احقر(1388) در پژوهشی تحت عنوان «بررسی اثربخشی خانواده درمانی ستیر بر تغییر سبک های مقابله با تعرض زناشویی» نشان داد که اجرای الگوی خانواده درمانی ستیر موجب کاهش مقابله با تعارض هیجانی، سبک اجتنابی، سبک مفابله با تعارض متخاصم و اقزایش سبک مقابله با تعارض موثق میشود.
نظری، علی محمد؛ اسدی، مسعود؛ شاهینی، علی(1388) در پژوهشی تحت عنوان «بررسی خانواده درمانی کوتاه مدت ستیر بر صمیمیت زوجها» نتایج نشان داد که خانواده درمانی کوتاه مدت ستیر بر صمیمیت زوجهای گروه آزمایش در مقایسه با زوجهای گروه کنترل موثر بوده است.
پژوهشها نشان دادهاند كه وقتي به افراد متأهل روشهاي برقراري ارتباط سازنده آموخته ميشود، رضايتمندي آنها از زندگي زناشويي افزايش مييابد (اوارت، تيلور، كرامر و اگراس، 1984؛ هالوگ و ماركمن، فلويد، استانلي و استوراسلي، 1988). بنابراين استفاده از مهارت ارتباطي مؤثر به عنوان عامل پيشگيريكننده از مشكلات زناشويي تلقی میگردد(ماركمن، فلويد، استانلي كلمنتس،1993؛ ماركمن و هالوگ، 1993 به نقل از کلینیکه،1383).
سودانی، منصور؛ امیری مقدم، علی؛ مهرابی زاده هنرمند، مهناز(1392)در پژوهشی تحت عنوان بررسی اثربخشی رویکرد ارتباطی ستیر بر تعارضات زناشویی و انطباقپذیری نشان دادند که رویکرد ارتباطی ستیر باعث کاهش تعارضات زناشویی و افزایش انطباقپذیری زوجین شده است.
حسنپور(1392) در پژوهشی تحت عنوان «بررسی اثربخشی خانواده درمانی مبتنی بر رویکرد ارتباطی ستیر بر کیفیت زندگی، رضایت زناشویی و تعارض زناشویی در زنان ازدواج کرده به شیوه زن به زن، فرار کرده و عادی » نشان داد رویکرد ارتباطی ستیر بر افزایش رضایت زناشویی و کاهش تعارض زناشویی موثر بوده ولی بر بهبود کیفیت زندگی تاثیر نداشته است.
آرمسترانگ(1997،به نفل از گودرزی،1386) یک طرح درمانی را با عنوان خانوادهسازی اجرا کرد. تجزیه و تحلیل اطلاعات حاصل از اجرای رویکرد آموزشی ستیر نشان داد که
فصل دوم: پیشینه پژوهش
این رویکرد تاثیر معناداری بر روی کاهش تعارض خانوادگی و اقزایش انطباق پذیری میان اعضای خانواده داشته است.
مارچند و هوک (2000) نیز از یک برنامهی پیشگیری و پربارسازی رابطه برای کمک به زوجها در کسب مهارتها و نگرشهای مرتبط با موفقیت زناشویی استقاده کردند که نتایج تحقیق نشان داد زوجهای آموزش دیده، سطوح پایینتری از ارتباط منفی و پرخاشگری قیزیکی و سطوح بالاتری از ارتباطات مثبت برنشتاین وهمکارانش، (2001،به نقل از اسدی،1388) در پژوهشی تاثیر ترکیب یک برنامهی حل مشکل را با آموزش ارتباطی در کاهش درماندگی زناشویی را اثبات کردهاند که در آن، بر افزایش تعاملهای مثبت تاکید میشد.
هالفورد مارکمن و استنلی(2003) در پژوهشی 12 برنامهی آموزش ارتباط بر مبنای مهارت آموزی را با پیگیری 6 ماه بعد مورد بررسی قرار دادند. تحلیل و مرور این نتایج نشان داد که آموزش ارتباط تاثیر مثبتی بر الگوهای ارتباطی زوجین داشته است.
ریچ،هنریگز و کنچونگ (2003) با آموزش مهارتهای ارتباطی به برخی خانوادهها نشان دادند که آموزش مهارتها منجر به اقزایش رضایتمندی، افزایش ارتباط باز، بهبود مهارتهای حل مسأله و افزایش همدلی شده است.
مود(2005) نشان داد که آموزش مهارتهای ارتباطی در بهبود رابطهی زوجها و انطباقپذیری و همبستگی خانوادهها موثر است.
هانسون ولندبلند(2006) در پژوهشی نشان دادند که آموزش مهارتهای ارتباطی و حل تعارض به زوجهایی که در تعاملات زناشویی مشکل دارند باعث بهبود روابط زناشویی زوجها و کاهش تعارضات در آن ها میشود.
کوهن (2006) در یک مطالعهای نتیجه گرفت که رویکرد ارتباطی ستیر بر تعاملات زوجین تأثیر مثبت و معناداری داشته است. برابچر(2006) در پژوهشی که در مورد یکپارچهسازی درمان مبتنی بر هیجان با الگوی ستیر انجام داده است،به این نتیجه رسید که درمان مبتنی بر الگوی ستیر، بهتر فادر است در زوج ها و خانوادههای دچار تعارضات زناشویی، تغییر بوجود آورد.
فصل دوم: پیشینه پژوهش
یالسین و همکاران(2009) نیز در پژوهشی نشان دادند که آموزش مهارتهای ارتباطی زوجین باعث ارتقاء کیفیت رابطه و حل مشکل آنها میشود.
2-3-2- تحقیقات انجام گرفته در مورد فرسودگی زناشویی در داخل و خارج کشور
از جمله پژوهشهای انجام شده داخلی میتوان به پژوهش اديب راد و اديب راد (1384) در تحقيقي تحت عنوان بررسي رابطه باورهاي ارتباطي با دلزدگي زناشويي و مقايسه آن در زنان متفاضي طلاق و زنان خواهان ادامه زندگي مشترك با 100 زن (50 زن متفاضي طلاق ) و(50 زن خواهان ادامه زندگي مشترك) در شهرهاي اصفهان و اراک انجام دادند، نتايج نشان دهندة تفاوت معنادار بين باورهاي ارتباطي (كل) و خرده مقياسهاي باور به تخريبكنندگي مخالف، انتظار ذهنخواني و تغيير ناپذيري همسر بود، ولي تفاوت بين دو خرده مقياس كمالگرايي جنسي و باور به تفاوت جنسيتي در دو گروه معنيدار نبود. نتايج همچنين نشان دهنده تفاوت معنيدار بين دلزدگي زناشويي در زنان متقاضي طلاق و زنان مايل به ادامه زندگي مشترك بود. تفاوت رابطه بين دلزدگي زناشويي و باورهاي ارتباطي در زنان متقاضي طلاق و زنان مايل به ادامه زندگي مشترك معنادار بود.
در پژوهشی دیگر (1388) که اثر بخشی آموزش مهارتهای ارتباطی به شیوهی برنامهی ارتباطی زوجین بر کاهش دلزدگی زناشویی در زوجین که توسط عطاری، حسین پور و راهنورد انجام شد نتایج نشان داد که آموزش مهارتهای ارتباطی به شیوهی برنامهی ارتباطی زوجین، باعث کاهش دلزدگی زناشویی در زوجین مراجعهکننده به دادگاه خانواده شده است . بختیارپور و عامری (1389) که به بررسی رابطه بین وابستگی خاص نسبت به همسر و باورهای غیرمنطقی با دلزدگی زناشویی در دبیران متأهل اهواز پرداختند اشاره نمود. نتایج نشان داد که بین وابستگی خاص نسبت به همسر و باورهای غیرمنطقی با دلزدگی زناشویی کل دبیران رابطه مثبت معنیداری وجود دارد.
در پژوهشی دیگر (1389) تحت عنوان بررسی تأثیر آموزششناختی رفتاری بر فرسودگی زناشویی زنان و مردان متاهل که توسط گراوند انجام شد نتایج نشان داد آموزش شناختی – رفتاری گروهی فرسودگی زناشویی را در پس آزمون و پیگیری کاهش داده است. همچنین بر ابعاد آن هم موثر بوده است.
در پژوهشی دیگر(1391) تحت عنوان تاثیر مشاورهی گروهی مبتنی بر بخشش بر کاهش فرسودگی زناشویی زنان مواجهه با پیمانشکنی همسر که توسط نیکرو انجام داد نتایج
فصل دوم: پیشینه پژوهش
نشان داد که مشاورهی گروهی مبتنی بر بخشش میتواند میزان فرسودگی زناشویی و ابعاد آن را در زنان مواجه با پیمانشکنی همسر کاهش دهد.
پژوهشهای متعددی در رابطه با فرسودگی زناشویی نشان میدهد که بین فرسودگی زناشویی و باورهای غیر منطقی(بالور،2006 و ادیب راد، 1384 و عامری، 1389) و نگرش مثبت و فرسودگی زناشویی(نیلز ، 2009 ؛ لی ، 2009 ؛ جرکین ، 2009). و رابطهی صمیمی با همسر و فرسودگی زناشویی (نادری، افتخار، آملازاده،1389) و وابستگی خاص نسبت به همسر و فرسودگی زناشویی(عامری،1389) و الگوهای اسنادی در زوجین و فرسودگی زناشویی (شریفی، کارسولی، بشلیده، 1390) وکیفیت روابط زناشویی و فرسودگی زناشویی(موسوی زاده ، 1388) و فرسودگی زناشویی و فرسودگی شغلی(پاینز و نامز2009 ؛ نویدی، 1384) و فرسودگی زناشویی متغیر پیش یبن زوجین متقاضی طلاق(یوسفی، باقریان،1390) رابطهی معناداری وجود دارد.
در پژوهشی که پاینز (1998به نقل از شاداب، 1381) انجام داد در آن هیجده جنبه از رابطه زناشویی بررسی شد، نتیجه نشان داد که متغیر نگرش مثبت نسبت به زندگی زناشویی به تنهایی 50 درصد پراکنش را در متغیرهای وابسته دلزدگی زناشویی شامل میشود.
بیکر (2009) در پژوهش خود نشان داد که رفتارهای مخالف دلزدگی زناشویی با سلامتی روانی و دلزدگی زناشویی زوجین با افسردگی رابطه معنیداری دارد.
2-3-3- تحقیقات انجام گرفته در مورد میل به طلاق در داخل و خارج کشور
بنی اسدی (1379) در پژوهش « بررسی و مقایسه ی عوامل اجتماعی شخصیتی و فردی در زوجهای ناسازگار وسازگار شهر کرمان» تعداد یکصد زوج ناسازگار در حال طلاق را با یک صد زوج سازگار، در زمینههای عوامل انگیزهای ازدواج، پایبندی به اعتقادات مذهبی، امور مالی، رابطهی جنسی، اوقات فراغت، ترس مرضی، افسردگی و خصومت مورد مقایسه قرار داد. نتیجه این پژوهش نشان داد زوجهای ناسازگار و سازگار در یافتن همسر، ارضای نیازهای
فصل دوم: پیشینه پژوهش
جنسی،تداوم نسل، یافتن آرامش و سکون، حفظ دین و انجام تکالیف مذهبی و همچنین امور مالی، رابطه ی جنسی، اوقات فراغت ترس مرضی و افسردگی با هم متفاوت هستند.
دهقان (1380) در پژوهش خود دریافت که تعارضات زناشويي در بين زنان متقاضي طلاق بيشتر از زنان مراجعهكننده براي مشاوره زناشويي است.
نتايج تحقيق عطاري، شكركن و رستمي (۱۳۸۲) نشان داد كه شباهت زوجهاي عادي در ارزشهاي هنري و اقتصادي، خانوادهگرايي و نگرش به آموزش و پرورش بيش از شباهت زوجهاي متقاضي طلاق است.
تعداد قابل توجهی از تحقیقات داخلی این عوامل را در میل به طلاق موثر دانستهاند: دخالت دیگران در زندگی زوجین، عدم تفاهم و توافق اخلاقی عقیدتی، تفاوت تحصیلی، تفاوت سنی، نداشتن فرزند و نازایی، عدم پایبندی مذهبی، عدم اعتماد و سوء ظن، عدم توافق بر سر مسائل زناشویی، و وجود رابطهی جنسی نامشروع اشاره کرده اند(نقل از هاتقی دهاقانی، محمد نظری،1390).
ریاحی و علیوردینیا(1386)در تحقیقی با هدف توصیف جامعهشناختی گرایش به طلاق در کرمانشاه با نمونهی 364نفری به این نتایج دست یافتند که نیمی از پاسخگویان گرایش متوسطی به طلاق داشتند و 9 درصد گرایش قوی داشتند. برآورده نشدن انتظارات متقابل، تصور مثبت از پیامدهای طلاق و دخالت خانواده، تفاوت سنی تحصیلی و عقیدتی همسران برمیزان گرایش به طلاق تاثیر داشته اند. از این میان متغیر دخالت خانواده و دیگران و میزان بر آورده نشدن انتظارات از یکدیگر بیشترین اثر را در گرایش به طلاق دارا بودند.
در پژوهشی که توسط یوسفی (1390) تحقق یافت، نتايج نشان داد كه از بين دو رويكرد طرحواره درماني و نظام عاطفي بودن، در اثربخشي بر ميل به طلاق، نظام عاطفي بودن مؤثرتر از طرحواره درماني بوده است.
یافتههای تحقیق نشان دادهاند که رابطهی متغیرهای دخالت خانواده، سوء ظن و بدبینی، خیانت و رابطهی جنسی نامناسب رابطهی مستقیم و مثبتی با میل زوجین به طلاق داشته اند در حالیکه رابطهی متغیر های روابط عاطفی مناسب، داشتن مهارتهای ارتباطی مناسب، سن و تحصیلات با گرایش به طلاق زوجین معکوس و منفی بوده است. میل به طلاق در بین زنان بالاتر بوده است، در مجموع متغیرهای مستقل6/43 در صد تغییرات میل به طلاق را تبیین کردهاند و از میان متغیرهای مستقل قویترین رابطه را مهارتهای ارتباطی مناسب با
فصل دوم: پیشینه پژوهش
میل به طلاق داشته است. مهمترین عامل افزایش میل به طلاق، متغیر نداشتن مهارتهای مناسب بین زوجین بوده است (محمدی و همکاران، 1392).
پژوهشهای متعددی در ارتباط با تاثیر متغیرهای شخصیتی، اختلافات روانی و جمعیت شناختی در روابط زناشویی و بروز مشکلات زناشویی و طلاق صورت گرفته است.
پژوهش ایسنک (1980) در بررسی ارتباط ویژگیهای شخصیتی و رضایتمندی زناشویی و طلاق نشان داد که روان رنجوری سهم مهمی در رضایتمندی زوجین از زندگی زناشویی دارد. همچنین این ویژگی، نقش زیادی در بروز طلاق دارد.
لونیسون و همکاران (1985به نقل از جهان زاد،1386) پیوندهای زناشویی بلندمدت و رضایتمندی زناشویی را در 156 زوج مورد مطالعه قرار دادند. یافتهی پژوهش آنها از دیدگاه مثبت در رابطه با پیوندهای قدیمی و طولانیتر حمایت میکرد. زوجینی که مدت بیشتری با همدیگر زندگی کرده بودند در مقایسه با زوجینی که مدت کمتری از زندگی مشترک آنها میگذشت ، تعارض کمتری نشان داده بودند.
كاسپي(1987، به نقل از اسپوتس، ليچتينسين، پيدسن و همکاران، 2005) در پژوهشي نشان داد كه ويژگيهاي پرخاشگري، سلطه جويي و منفي بافي بر كيفيت زناشويي تاثير ميگذارد. وي همچنين به اين نتيجه رسيد كه مرداني كه در بزرگسالي شخصيتهاي انفجاري و پرخاشگر داشتهاند، در كودكي نيز كجخلقي داشته و به نسبت مرداني كه اين ويژگيها را ندارند، بيشتر متاركه(طلاق) كردهاند.
بلک، نویس،گلدیشتاین (1992، به نقل از یوسفی، 1389) نیز در پژوهشی به این نتیجه رسیدند که 4/59 درصد بیماران دارای اختلال وسواس جبری در نمونه گرفته شده، طلاق گرفته بودند.
در پژوهش باس (1992) که مربوط به ویژگیهای شخصیتی موثر در روابط زناشویی و طلاق بود، برونگرایی با مدیریت مورد سوء استفادهی زوجین در طول تعامل زناشویی زابطه داشت.
فصل دوم: پیشینه پژوهش
در پژوهش گاتمن(1993) مشخص شد که ابراز احساسات نقش مهمی در افزایش نزدیکی عاطفی همسران دارد و روشهایی که از طریق آن افراد احساسات و عواطف خود را ابراز میکنند پیش بینیکنندهی خوبی چگونگی روابط در آینده خواهند داشت.
کاسلو(1994به نقل از یوسفی،1389) در پژوهش خود که مربوط به عوامل جمعیت شناختی بود، در نمونهای از 95 زوج سوئدی نشان دادند که مردان رضایتمندی زناشویی بیشتری نسبت به زنان دارند و کمتر اقدام به طلاق میکنند و جنسیت عامل مهمی در تفاوت میزان رضایت مندی زناشویی زوجین است.
پژوهش جوکین و همکاران( 1996 به نقل از اسپوتس، لیچتینسین، پیدسن وهمکاران،2005) در بررسی صفات ژنتیکی شخصیتی موثر بر طلاق نشان داد که برخی صفات شخصیتی مانند هیجان مثبت، هیجان منفی و استرس بر بروز طلاق تاثیر زیادی دارند و شخصیت زنان بیشتر از شخصیت مردان پیش بینیکنندهی طلاق است.
پژوهشها نشان دادهاند كه وقتي به افراد متأهل روشهاي برقراري ارتباط سازنده آموخته ميشود، رضايتمندي آنها از زندگي زناشويي افزايش مييابد (اوارت، تيلور، كرامر و اگراس، 1984؛ هالوگ و ماركمن، فلويد،استانلي و استوراسلي، 1988). بنابراين استفاده از مهارت ارتباطي مؤثر به عنوان عامل پيشگيريكننده از مشكلات زناشويي تلقی میگردد(ماركمن، فلويد، استانلي كلمنتس،1993؛ ماركمن و هالوگ، 1993 به نقل از کلینیکه،1383).
پژوهش ایسنک (1980) در بررسي ارتباط ويژگيهاي شخصيتي و رضايتمندي زناشويي و طلاق نشان داد كه روانرنجوري، سهم مهمي در رضايتمندي زوجين از زندگي زناشويي و بروز طلاق دارد.
جاکوبسن ، والدرون دمور(1980) بر نقش ارتباط منطقی در جلوگیری از بروز دلزدگی زناشویی تاکید میکنند و معتقدند که شایعترین مشکلی را که زوج های ناراضی مطرح میکنند عدم موفقیت در برقراری رابطهی منطقی است.
فصل دوم: پیشینه پژوهش
در بررسی بر روی 1365استرالیایی که توسط وکالت وهاکز(1999)، انجام شد مشکلات ارتباطی بخصوص کیفیت عاطفی ارتباط، ناهماهنگی، خیانت، رفتارهای خشونت آمیز و عدم بلوغ عاطفی به عنوان عوامل طلاق طبقه بندی شدند(نقل از هنریان و یونسی،1390).
يانگ و لانگ (1998) نشان دادند كه 78% مراجعان كه به كلينيكهاي مشاوره و روان درماني مراجعه ميكنند داراي مشكلات ارتباطي هستند. علاوه بر آن مشكل ارتباطي در زوجهاي متقاضي طلاق در پژوهشهاي آماتو (1997) ، وستمن و همكاران (1997) و استوراسلي و ماركمن (1990) مورد تأييد قرار گرفته است(زرگر و نشاط دوست،1386).
در پژوهشی دیگر بر رود 1335زن اماراتی(2010)نتایج زیر بدست آمد: مهارتهای ارتباطی ضعیف به عنوان اصلیترین عامل طلاق شناسایی شد. انتظارات غیر واقع بینانه عدم آگهی زوجین از نقش خود در رابطه ی زناشویی و لزومات یک زندگی مشترک و سوء رفتار میباشد.
در پژوهشی که توسط گایر(2010) بر روی 402 نفر مسلمان مطلقه در آمریکای شمالی انجام شد نتایج زیر بدست آمد: بالاترین پاسخدهندگان در فاصلهی سنی 20-40 ساله و اکثراً زنان متقاضی طلاق بودهاند. دلایل آن به ترتیب عبارت بود از ناسازگاری، خشونت، دخالت خانواده و خیانت. اکثر طلاق ها در 5 سال اول زندگی روی داده و این نشان دهندهی نیاز همسران در سالهای اول زندگی برای تلاش بیشتر در جهت حمایت، تقویت و رشد ارتباطی میباشد و دیگر این که خانوادهها حمایت بیشتری از طلاق دختران کردهاند.
متسا – سیمول و مارتکاینن (2013) در پژوهشی نشان دادند که شیوع بالایی از استفاده از داروهای روانگردان در میان زنان مطلقه وجود داشته و مشاوره برای افراد در روند طلاق، به جای حمایت اقتصادی برای افراد مطلقه، مورد نیاز است .
پژوهش هلرستین، موریلیک و زوا ( 2013) نشان داد که طلاق، در میان زنانی که در سنین پایین ازدواج کرده یا مدرک دانشگاهی ندارد، بیشتر متمرکز شده است.
از سویی دیگر برخی از پژوهشهای خارجی رابطهی مستقیم و معناداری بین گرایش به طلاق و عواملی نظیر الگوهای رایج زندگی در شبکهی تعاملات فرد (بلوسفلد و هوم،2000)؛
فصل دوم: پیشینه پژوهش
مصرف مشروبات الکلی(استاک و بنکوسکی،1994؛ آماتو و راجرز،1997)؛ زندگی در نواحی مختلف در یک کشور(کالمیجن و یونک،2007)؛ رابطهی جنسی نامشروع یکی از زوجین و خیانت(ثوث و لیود، 1995؛شاکلفورد، بیسر، گوتز، 2008؛ آماتو و راجرز، 1997)؛ تعداد ساعت کاری زنان در خارج از خانه و میل آنها به استقلال اقتصادی(ادوارد و فولر، 1992؛ داگلاس ، 2002؛ گرین استین و دیوس، 2006)، استرس شدید (ایرونیگ و بنجامین،2007)؛ طلاق والدین و پایین بودن سن ازدواج (آماتو و راجرز،1997) وجود برادران و خواهران طلاق گرفته در بین اعضای خانواده(فارل،2006)؛ بیماری جسمی و روانی و میزان مرگومیر مطلقه(هلمز و راهه،1967)؛ ناشادی زناشویی و سیستم ایمنی ضعیف افراد مطلقه(کیه کولت – گلاسر، فیشر اوگروکی و همکارانش، 1998)، اشاره دارند. از سوی دیگر بین گرایش به طلاق و عواملی مثل میزان هوش (هولی،2006)؛ حضور مداوم در کلیسا یا اماکن مذهبی(آماتو و راجرز،1997؛کریشنان،1998) و پایبندی به سنت و فرهنگ بومی(بولاندا و براون،2006)رابطهی معکوس وجود دارد.
پژوهش حاضر در پی یافتن این مساله و پاسخی جدید در جهت بالا بردن کیفیت زندگی افراد جامعه، صورت پذیرفت.
منابع فارسی
ابراهیمی ، احمد. (1381). ارتباط و ارتباط درمانی و الگوهای ارتباطی خانواده. تهران: نشر روزبان.
احمدی ،ج.و رئیس پور،ح. (1387). بررسی رابطه ی زناشویی با متغیر های مهارت های ارتباطی همسران،جنس،تعداد فرزندان،سطح تحصیلات همسر. چکیده ی مقالات همایش منطقه ای ازدواج و خانواده ی شهرکرد، ص 55 -35.
ادیب راد، نسترن، ادیب راد ، مجتبی. (1384). بررسی رابطه باورهاي ارتباطی با دلزدگی زناشويی و مقايسه آن در زنان متقاضی طلاق و زنان خواهان ادامه ی زندگی مشترک. تازه ها و پژوهش های تازه 4 (13)، ص 101 – 109.
بای ، روح اله. (1384). بررسی و مقایسه اثر بخشی مشاوره گروهی با رویکرد التقاطی ستیر، برن و شناختی رفتاری بر مهارت های ارتباطی افراد در آستانه ازدواج. پایان نامه کارشناسی ارشد دانشگاه علامه طبا طبایی.
بستان،ح . (1388). اسلام و جامعه شناسی خانواده. قم: انتشارات پژوهشکده حوزه و دانشگاه.
بك، آرون. ( 1382 ). عشق هرگز كافي نيست. ( چاپ پانزدهم ). ترجمه مهدي قراچه داغي. تهران: آسيم.
بنی اسدی،م . (1379). بررسی و مقایسه ی عوامل اجتماعی،شخصیتی و فردی در زوج های سازگار و ناسازگار شهر کرمان. پایان نامه ی کارشناسی ارشد روان شناسی عمومی،دانشگاه تربیت مدرس(چاپ نشده).
بهاري، فرشاد، ميرويسي، لیلی. (1377). گونه شناسي طلاق و سير آن. مجله پيام مشاوره.ص43-51.
برنشتاين ، فيليپ جي، برنشتاين، مارسي تي. (1384). زناشويي درماني از ديدگاه رفتاري ـ ارتباطي.
بیرشک ، بهروز. (1382). وضعيت ازدواج و طلاق در ايران. تهران : رسا
پاينز ، آيالامالاچ . (1381). چه كنيم تا عشق رويايی مان به دلزدگی نينجامد. ترجمه شاداب ، فاطمه. (1381). تهران: ققنوس(تاريخ انتشار به زبان اصلی، 1996 ).
پاينز، آيالامالاچ . (1383). دلزدگی از روابط زناشويی(ترجمه سید حبیب گوهري راد و كامران افشار ) تهران: رادمهر( تاريخ انتشار به زبان پروچاسکا، جیمز. نورکراس، جان. (1388).
پور عابدي ناييني، حسن ، منشئي،غلامرضا .تهران: انتشارات رشد. بولتن و همکاران (2004). روانشناسی روابط انسانی. م. ح. سهرابی. تهران: انتشارات رشد .
منابع فارسی
ﭘﻴـﺮﺍﻥ، ﭘﺮﻭﻳﺰ. (۱۳۶۹). ﺩﺭ ﭘﻲ ﺗﺒﻴﻴـﻦ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺷــﻨﺎﺧﺘـﻲ ﻃﻼﻕ. ﻧﺸــﺮﻳﻪ ﺭﻭﻧﻖ. ﺳــﺎﻝ ﺍﻭﻝ، ﺷـﻤﺎﺭﻩ ﺍول: 41-34.اصلی، 1996).
تقی زاده،ا. (1359). علل و عوامل موثر در طلاق. پایان نامه کارشناس ارشد علوم اجتماعی،دانشگاه تهران(چاپ نشده).
ثنایی ، باقر، حسینیان، باقر، پاشا شریفی ، حسن و علاقبند ، ستیلا. (1386). زمینه مشاوره و راهنمایی . تهران: انتشارات رشد.
جعفری،اصغر،ثنایی ذاکر،باقر،پاشاشریفی،حسن وکرمی،ابوالفضل. (1389). مقایسه ی اثربخشی رویکردهای ارتباطی ستیر و ویته کر در کاهش احتمال وقوع طلاق در زوج های متعارض در آستانه ی طلاق.تازه ها و پژوهش های مشاوره،شماره ی 9: ص25-47.
جعفری، اصغر. (1387). اثر بخشی رویکرد ارتباطی ستیر در کاهش احتمال وقوع طلاق در زوج های متعارض. مجموعه مقالات سومین کنگره ملی آسیب شناسی خانواده. تهران، ایران.
حيدري، مهرنوش .( ۱۳۸۵ ). رشد صعودي افزايش نرخ طلاق در كشور. تهران: نشر جهاد دانشگاهي دانشگاه تهران.
خليلي، مرجان .(۱۳۷۸). بررسي تضاد در خانواده (با تاكيد بر تضاد ميان همسران) و عوامل موثر بر آن. پايان نامه ي كارشناسي ارشد روانشناسي، دانشگاه الزهرا (چاپ نشده).
خواصی، لیلا .(1389). معنای حریم همسران در ازدواجهای موفق. تهران: نشر قطره، چاپ اول.
خوشکام، سمیرا،سید احمدی، سیداحمد وعابدی،محمدرضا.(1386). تاثیر آموزش ارتباط بر روابط زوجین شهر اصفهان.فصل نامه ی تازه ها وپژوهش های مشاوره.جلد6 شماره ی 24:ص136-123.
دادستان، پریرخ. (1389). روانشناسي مرضي تحولي، از كودكي تا بزرگسالي. جلد اول، تهران: انتشارات سمت.
داودي، زهرا ، اعتمادي، عذرا ،بهرامي، فاطمه. (۱۳۸۸). بررسي تاثير رويکرد راه حل‐ محور برکاهش گرايش به طلاق در زنان و مردان مستعد طلاق شهر اصفهان. پايان نامه كارشناسي ارشد مشاوره. دانشگاه اصفهان (چاپ نشده).
دیویس، کنت. (1382). خانواده: راهنمای مفاهیم و فنون برای متخصص یاوری همراه با معرفی یکصد فن در مشاوره ازدواج و خانواده درمانی. ترجمه بهاری، فرشاد. ناشر: تهران، تزکیه. (تاریخ انتشار به زبان اصلی،1941).
منابع فارسی
رضوی پور،ع، ربانی،ر،قاسمی،و، و بهرامی،ف. (1387). بررسی رابطه ی بین متغیر های جمعیت شناختی با خشونت روانی علیه زنان در خانواده.چکیده ی مقالات همایش منطقه ای و خانواده،شهرکرد،14-14.
روزنهان، دیوید ال،سلیگمن، مارتین ای پی. (1391). آسیب شناسی روانی. ترجمه سیدمحمدی، یحیی. ﺟﻠﺪ. 1 و 2. اﻧﺘﺸﺎرات ﺳﺎواﻻن.
ساروخاني، باقر. (۱۳۷۶). طلاق: پژوهشي در شناخت واقعيت و عوامل آن. تهران : انتشارات دانشگاه تهران، چاپ دوم.
ساروخانی، باقر. (1379). مقدمه ای بر جامعه شناسی خانواده. تهران: سروش.
سلطانی، سوسن. (1387). مدیریت خانواده. جلد 4 . اصفهان : بهارعلم
سلامت،مائده. (1386). بررسي تأثيرآموزش مهارت هاي ارتباطي بااستفاده ازروش تحليل رفتارمتقابل بركاهش تعارضات زناشويي زوجين شهراصفهان. فصلنامه روانشناسي كاربردي.دورهي اول،شماره3. ص14-12.
ستير، ويرجينيا. (2005). آدم سازي، م. بهروز بيرشك، تهران: انتشارات رشد.
سیف ، سوسن، یادگاری ، هاجر. (1386). مجموعه مقالات مشاوره خانواده و ازدواج. پنجمین سیمینار انجمن مشاوره ی ایران: انتشارات انجمن اولیاء و مربیان.
شريفی، مرضیه،كارسولی، سلیمان ، بشلیده ، كیومرث. (1390). اثر بخشی بازآموزي اسنادي در كاهش فرسودگی زناشويی و احتمال وقوع طلاق در زوجين متقاضی طلاق، روان درمانی و مشاوره خانواده، 1 (2) : ص 212 -225.
صفايي، مسعود. (۱۳۷۲). ريشه هاي طلاق و درسهاي خوشبختي. تهران: نشر مولف.
عامري، فريده، نوربالا، احمدعلي، اژه اي، جواد و رسول زاده طباطبايي، سيدكاظم.(1382). بررسي تاثير مداخلات خانواده درماني راهبردي در اختلافات زناشويي. مجله روانشناسي. 7 (3 (پياپي 27)):ص218 -232.
عراقي، عزت الله.( ۱۳۶۹ ). آيا مي دانيد طلاق و مسائل آن كدامند؟. تهران : نشر راهنما.
عطاری، یوسفعلی، حسین پور، محمد وراهنورد، سیما. (1388). اثربخشی آموزش مهارتهای ارتباطی به شیوه ی برنامه ی ارتباطی زوجین بر کاهش دلزدگی زناشویی در زوجین. ماهنامه اندیشه و رفتار. ش(14).
منابع فارسی
علیمردانی،صدیقه، فاتحی زاده، مریم السادات، جلالی،محمود وباغبان،ایران. (1389).مقایسه ی فرایند داوری خانوادگی و مشاوره در کاهش میل به طلاق زوج های متقاضی طلاق شهر اصفهان.تازه ها و پژوهش های مشاوره،9(33)،ص 106-87.
فروم، اريك، هنر عشق ورزيدن. ترجمه پوري سلطاني. (1373). تهران: انتشارات مرواريد.
فتحی آشتیانی ، علی. (1388). آزمون های روان شناختی - ارزشیابی شخصیت و سلامت روان . انتشارات بعثت .
قادری،زهرا،تبریزی،مصطفی،احقر،قدسی. (1388). اثربخشی خانواده درمانی ستیر بر تغییر سبک های مقابله با تعارض زناشویی،اندیشه ور فتار.دوره سوم ،شماره:11،ص 67-76.
کارلسون، جان،اسپری، لن، لویس، لوپیس. (1384). خانواده درمانی تضمین درمان کارآمد. ترجمه نوابی نژاد، شکوه. تهران. اتتشارات انجمن اولیاء و مربیان.
كاوه، سعید. (۱۳۸۶). بهداشت رواني طلاق. تهران: نشر سخن.
کریس، ال، کلینکه. (1384). مهارتهای زندگی. ترجمه محمد خانی ، شهرام. تهران: انتشارات اسپندهز:کلانتری، صمد. (1385). مبانی جمعیتشناسی، تهران: نشر مانی.
كرويدلي، جين. (2005). زوج درمانی سیستمی و رفتاری، مترجم: اشرف السادات موسوی.
کوئین،ب. (2003). مقدمه ای بر جامعه شناسی،ترجمه:سلاسی.تهران،انتشارات توحید.
کوزن،لویس وروزنبرگ، برنارد. (1999). نظریه های بنیادی جامعه شناسی. ترجمه: ارشاد فرهنگ.(1378). تهران: انتشارات نشر.
کيان نيا، محمد علی. ( ۱۳۷۵). زن امروز، مرد ديروز، تحليلي بر اختلافات زناشويي. تهران : انتشارات روشنفكران و مطالعات زنان.
گراوند،عالیه. (1389). بررسی تاثیر آموزش شناختی- رفتاری گروهی بر فرسودگی زناشویی زنان و مردان متاهل. پایان نامه کارشناسی ارشد دانشکده ی علوم تربیتی دانشگاه اصفهان.
گلدنبرگ، ايرنه ، و گلدنبرگ، هربرت. ( ۱۳۸۵). خانواده درماني. ترجمه برواتي، نقشبندي و ارجمند، سیامک. تهران : نشر روان، چاپ دوم (تاريخ انتشار اثر اصلي، ۲۰۰۱).
گنجی، حمزه. (1376). بهداشت روانی . تهران : ارسباران.
گودرزی، محمود،نوابی نژاد، شکوه،محسن زاده، فرشاد. (1386). اثربخشی مشاوره گروهی با رویکرد ارتباطی ستیر بر عملکرد زوجهای ناکارآمد. مجله علمی و پژوهشی تحقیقات زنان. ش 2. ص 20- 15 .
گودرزی، محمود. (1386). بررسی تأثیر رویکرد ارتباط ستیر بر عملکرد زوج های نا کارآمد. پايان نامه كارشناسي ارشد، دانشگاه تربيت معلم.
منابع فارسی
موسوی زاده ، طاهره.(1384). اثربخشی آموزش معنادرمانی بر كاهش دلزدگی زناشويی زنان. پايان نامه كارشناسی ارشد دانشكده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه علامه طباطبايی(چاپ نشده).
مک کی،ام،راجرز،پ، وگاس،ر. (2005). طلاق،ترجمه ی شادنظر،ن.(1387).تهران،نشر قطره.
منصور،لادن،ادیب راد،نسترن. (1380). مقایسه بین تعارض زناشویی وابعاد آن در مراجعین زن مرکز خدمات مشاوه ای دانشگاه شهیدبهشتی و زنان عادی،مجله تازه ها و پژوهش های مشاوره ،جلد سوم ،شماره11.
مولوي، حسین.(1386). راهنماي عملي SPPSS10-13-14 در علوم رفتاري. اصفهان، انتشارات پويش انديشه.
نادري، فرح،افتخار، زهرا، آملازاده، صغري. (1389). رابطه ويژگی هاي شخصيت و روابط صميمی همسر با دلزدگی زناشويی در همسران معتادان مرد اهواز. پايان نامه كارشناسی ارشد دانشگاه آزاد اسلامی اهواز (چاپ نشده).
نظری،علی محمد،اسدی،مسعود،شاهینی،علی. (1388).تاثیر خانواده درمانی کوتاه مدت ستیر بر صمیمیت زوج ها،زن و مطالعات خانواده،سال دوم،شماره پنجم،ص 109-112.
نظریه های روان درمانی. ترجمه سیدمحمدی، سید محمدی. تهران : رشد (تاریخ انتشار به زبان اصلی، 1999).
نوابی نژاد،شکوه. (1377). ویژگی ها و شرایط لازم دختر وپسر برای ازدواج، جوان و تشکیل خانواده.تهران:انشارات انجمن اولیاء ومربیان.
نویدی، فاطمه. (1384). بررسی و مقایسه ی رابطه دلزدگی زناشويی با عوامل جو سازمانی. پايان نامه كارشناسی ارشد دانشکده ی علوم تربیتی و روان شناسی دانشگاه شهید بهشتی(چاپ نشده).
والچاک، ایوت، برنز، شیلات. (1366). طلاق از دید فرزند. ترجمه فرزانه طاهری. تهران : نشر مرکز.
هورناي، کارن. (۱۳۸۶). راه هاي نو در روانکاوي. ترجمه شاملو، سعید. تهران: نشر رشد، چاپ سوم (تاريخ انتشار اثر، 1934).
هورناي، کارن. (۱۳۸۶). تضادهاي دروني ما. ترجمه مصفا، محمد جعفر. تهران: نشر بهجت، چاپ اول (تاريخ انتشار اثر اصلي، ۱۹۳۷).
منابع فارسی
یوسفی، ناصر. (1390). ﻣﻘﺎﻳﺴﺔ اﺛﺮﺑﺨﺸﻲ دو روﻳﻜﺮد ﺧﺎﻧﻮاده درﻣﺎﻧﻲ ﻣﺒﺘﻨﻲ ﺑﺮ ﻧﻈﺎم ﻋﺎﻃﻔﻲ ﺑﻮون و ﻃﺮﺣﻮاره درﻣﺎﻧﻲ ﺑﺮ ﻣﻴﻞ ﺑﻪ ﻃﻼق درﻣﺮاﺟﻌﺎن ﻣﺘﻘﺎﺿﻲ ﻣﺘﺎرﻛﻪ .روانﺷﻨﺎﺳﻲﺑﺎﻟﻴﻨﻲ. ((پیاپی11)).ص 53 – 64.
يوسفی، ناصر،باقريان، مهرنوش. (1390). بررسی ملاكهاي همسرگزينی و فرسودگی زناشويی به عنوان متغّيرهاي پيشبين زوجين متقاضی طلاق و مايل به ادامه ي زندگی مشترك . فصلنامه مشاوره و روان درمانی خانواده ، سال اول، شماره 3 ، زمستان1390.
يوسفي، ناصر.(۱۳۸۸). طلاق در ميانسالي. اولين کنگره طلاق و پيامدهاي آن، سقز: ص14-12.
یوسفی ، ناصر، ﻋﻄﺎري، ﻳﻮﺳﻔﻌﻠﻲ، بشلیده، کیومرث، نبویﺣﺼـﺎر، ﺟﻤﻴﻠــﻪ. ﺑﺮرﺳــﻲ اﺛﺮﺑﺨﺸــﻲ دو روﻳﻜــﺮد مشاوره ای و روان درﻣــﺎﻧﻲ درﻛﺎﻫﺶ ﻧﺸـﺎﻧﮕﺎن اﻓﺴـﺮدﮔﻲ، اﺿـﻄﺮاب و ﭘﺮﺧﺎﺷـﮕﺮي در ﻣﻴـﺎن زﻧـﺎن ﻣﺘﻘﺎﺿﻲ ﻃﻼق ﻣﺮاﺟﻌﻪﻛﻨﻨﺪه ﺑﻪ ﻣﺮﻛﺰ ﻣﺸﺎوره ﺧﺎﻧﻮاده ﺷﻬﺮﺳﺘﺎن ﺳـﻘﺰ . ﻣﺠﻠﺔ ﻣﻄﺎﻟﻌﺎت ﺗﺮﺑﻴﺘـﻲ و روان شناسی مشهد 1385. 2 (7)، ص 85 -63.
-منابع لاتین
-Amato,P.R.(2001).Children of divorce in the 1990s.Journal of Family Psychology.15,3-21.
Amato, P. R., Stacy J. & Rogers. (1997). A Longitudinal Study of Marital Problems and Subsequent of divorce. Journal of Marriage and the Family. 59: 612-624.
Beattie, M. (1987). Codependent no more. New York: Harper & Row.
Beck, A. T. (1991). Cognittive therapy of adjustment. New York: Haworth
Press. Eidelson, R. J., & Epstein, N. (1981). Unrealistic belief of
clinical couples: Their relationship to expectations, goals and
satisfaction, American Journal of Family Therapy, 9(4): 13–22.
Bertalanffy, L.V. (1968). General Systems Theory. New York: George Braziller.
Bouchard, G., Sabourin, S., Lussier, Y., Wright, J., & Richer, B. (1999). Predict of Divorce. New York: basic Books.
منابع لاتین
Banmen, J.; "The Satir model: yesterday and today; Contemporary Family Therapy", 24 (1): 22 , 2002. .
Bergen MB, Song JA, Schumm WR. Sexual satisfaction among Korean American couples in the Mid western united states. J sex Marital Ther. 1995; 21(3): 147-158.
Bowen,M.,( 1966). The Use of Family Theory in Clinical Practice. Comprehensive Psychiatry. 7(5), 345-374.
-Berk,L.E.(1998).Development through the life span .Boston :Allyn & Bason
-Buss,D.M.&Shackelford,T.k.(1997).Suceptibility to infidelility in the first year of marriage.Journal of Personality,13,193-221.
Banmen, J. (2002). The Satir model: Yesterday and today. Journal of
Contemporary Family Therapy. 24 (1), 7-23.
Chang, S. L. (2008). Family background and marital satisfaction of
newlyweds.Generational transmission of relationship interaction patterns.
Unpublished Master's Thesis, California State University.
Cherlin, A. J. (1992). Marriage, divorce, remarriage. Cambridge, MA: Harvard University Press.
Christensen,S.A.(2004).The effect of premarital sexual promicscuity on subsequent marital sexual satisfaction.
Carr, A. ( 2000). Family Therapy: Concepts, Process and Practice. New York: John Wiley and Sones.
Caston, C.; Self directed skills nursing model : Decrease burnout in African-American caregivers; The University of Iowa, Iowacity, IA., 1994.
Douglass FM, Douglass R. The Marital Problems Questionnaire (MPQ): A Short Screening Instrument for Marital Therapy. Family Relations, 1995; 44(3): 238-244
Dalkey, N. C. et al ( 1972)0"Studies in Quality of Life, Washington DC". Lexington Books. Floyd FJ, Gilliom LA, Costigan CL . ) 1998 ).
Marriage and the parenting alliance: longitudinal prediction of change in Parenting perceptions and behaviors. Child Dev; 69(5): 1461-79.
Fowers BJ, Olson DH. ENRICH marital satisfaction scale: a brief research and clinical tool. Journal of Family Psychology. 1993; 7: 176-185.
Douglas,W.A.(2002)No-fault Divorce in Canada :Its Cause and Effect .Journal of marriage and the Family,24:90-130
Eysenck,H.J.(1980).Personality marital satisfaction and divorce .Journal of Psychological Reports,47,1235-1238.
Eekelaar,J.(1991).Regulating Divorce,Oxford:Clarendon Press.
منابع لاتین
Epstein, N.B., & L.M., Baldwin, & D.S, Bishop.; "The McMaster Family assessment Device"; Journal of Marital and Family Therapy, 9, 171-180, 1983.
Fincham ,F .D.(2003). Marital Conflict :Correlates ,structure and context Current Directions in Psychological science,12,23-27.
Floyd FJ, Gilliom LA, CostiganCL.) 1998 ). Marriage and the parenting alliance: longitudinal prediction of change in Parenting perceptions and behaviors. Child Dev; 69(5): 1461-79.
Gottman, J. M., &levenson, R.W. (2000). A two-factor model for predicting when a couple will d ivorce: Exploratory analyses using 14-year. Journalof Family Process, 41 (1), 83-96.
Greeff, A., & Bruyne, T. (2000). Conflict management style and marital satisfaction. Journal of Sex and Marital Therapy, 2, 321- 334.
Goldberg, Herbert, Goldberg, Irene. (1996). Family Therapy, an Overview (4th edition). Pacific Grove: Brooks/Cole Publishing Company.
Goldenberg, I. Goldenberg, H. (2001). Family therapy: on overview (4nd ed.). Pacific Grove, CA: Brooks/Cole.
Holmes ,T. &Rahe,R.(1967)"Holmes-Rahe Soccial Readjustment Rating Scale.Journal of Psychosomatic Research,2,234-249.
Halford, W. K., Markman, H. J., & Stanley, S. M. (2003). Best practice in
relationship education. Journal of Marital and Family Therapy, 29 (3),
385- 406.
Jacobson.N.S.,&Margolin,G.(1979).Marital therapy: Strategies based on social Learning and behavior exchange principles.New York/Mazel.
kaslow , F. W.,& Schwartz , L.(1997).Dynamics of divorce:A Life Cycle perspective.New York : Brunner / Mazel.
Krishnan,V . (1998).Premarital Cohabitation and Marital Disruption. Journal of divorce & Remarraige,28: 157-169.
kurdek ,L.A.(1993).Predicting marital dissolution : A 5-years prospective Longlyudinal study of Newlywed couples.journal of personality and social psychology, 64 , 221-242.
King CR, Hinds PS(2003). Quality of life from nursing and patient perspectives: theory, research, practice. Jones & Bartlett Publishers: UK
King I(1994). Quality of life and goal attainment nursing. Nursing Science Quarterly; 7: 29-32.
Kayser،K. (1993).When love dies.the process of marital disaffection. New York: The Guilford press.
Kelly, E. L., & Conley, J. J. (1987). Personality and compatibility: A prospective analysis of marital stability and marital satisfaction. Journal of Personality and Social Psychology. 52: 27-40.
منابع لاتین
Kayser, K.(1996). The marital disaffection scale: An inventory for assessing motional estrangement in marriage. The American Journal of Family Therapy, 24 (1), 68-80.
Kayzer , K. (1990). The Process of Marital Dissatisfaction: Interventions at Various Stages. Journal of Family Relations, 39, 257-265.
Landis JT1975))0 Personal adjustment marriage and family. 6th ed. New York: Karper & Row publishers;. pp: 41-102.
Larson, J. H., & Holman, T. B. (1994). Premarital predictors of marital
quality and stability. Family Relations, 43(2), 228-237.
Lundblad, A. M., Hansson, K. (2006) Couples therapy; effectiveness of
treatment and long-term follow-up. Journal of Family Therapy,
28:136-152.
Marchand, J. F., & Hock, E. (2000). Avoidance and attacking conflictresolution
strategies among married couple: Relations to depressive
symptoms and marital satisfaction. Family Relations, 49, 201 – 206.
Mahoney, K. R. (2006). The relationship of partner support & coping strategies to marital adjustement among women with diabetes
& their male partner Unpublished Doctoral dissertation. New York University.
Morrison, A., & Judy, F. (2002). The Satir model with female adult survivors of childhood sexual abuse. Journal of contemporary Family Therapy. 24(1), 161-180.
Naomi.S. (1994), when the heart listens: A qualitative study of Virgina satir family systems model within a multicultural context.Doctor of philosophy Dissertation the Union Institude.
Nelson, J.R. (2006), Human Relationship Skills.Fourth edition published.New York; Routledge.
Nock SL) 1995 ) .A comparison of marriage and capability relationship, Journal of Family Issues, , 16 (1): 53-76.
Olson DH, Olson A. Prepare ENRICH Canada Program. Journal of Family Ministry. 1997; 11(4): 28-53.
Orley j,Kuyken W (1994)0"The WHOQoL Group development of the world health organization". Quality of life.Assesment Internal perspective.12: 1-6.
Pinez, A. M. (1996). Couples burnout: courses and cures. London rout ledge, 32,1-27.
Page RM, Galen E) 1994 )0Demographic predictors of self reported loneliness in adults, Journal of Psychological Reports, , 68(4) 939 -945.
Riesch, S. K., Jackson, N. M., & Chanchong, W. (2003). Communication
approaches to parent-child conflict: Young adolescence to young adult.
منابع لاتین
Journal of Pediatric Nursing, 18(4), 244-256.
Rubell S(2004)0Exploring contributions of relational self to mansidentity self, Journal of Counseling and Development, 82(4)184-196.
Robila M, Krishnakumar A. Effects of economic pressure on marital conflict in Romania. J Fam Psychol. 2005; 19(2): 246-51.
Robbins ,M.S. (2003), Handbook of Family Therapy The Science and Practice of Working with Families and Couples. New York. Brunner-Routledge.
Rodrigues,E.,Hall,H,J.,&Buffallo,S.(2005).predictors of divorce and relationship Dissolution.
Rice, J. K. & Rice, D. G. (1986).living through Divorce: A developmental approach totherapy. New York: Guilford.
Satir, V.; Making contact; Palo Alto; CA: Science & Behavior Books,1997.
Satir, V., & J., Geber, M., Gomori; The satir model: family therapy and beyond; Palo Alto, CA: Science & Behavior Books,1991.
Satir, V., & J., Gerber, M., Gomori; The satir model: family therapy and beyond; Palo Alto, CA: Science & Behavior Books,1991.
Steuber, K. R. (2005). Adult attachment, conflict style, and relationship satisfaction: A comprehensive model. Unpublished Doctoral dissertation. New York University.
South , S ,&Lioyd K .M.(1995) spousal Alternatives and marital Dissolutions ;American . Journal of Sociological Review,60,21-35.
Taylor, G. (2002). Family reconstruction. Contemporary Family therapy. 24(1), 129-139.
Vargas, J. (2005). Communication in healthy and distressed relationships. Unpublished Doctoral Dissertation.Keen University.
Waller, W. (1938).The family: a dynamic interpretation. New York: Cordon
Ware J,Gandek B (1998)0" overview of the Sf-36 Health survey and the International Quality of life Assesment (IQOLA)" project.J clinic Epidemil.51 (11): 903-912.
Waldinger, R. J., Schulz, M. S., Stuart, T. H., & Allen, J. D. (2004). Reading other emotion: The role of intuitive judgements in predicting marital satisfaction quality, and stability. Journal of Family Psychology, 18(1), 58 – 71.
Wampler, K. S., & Sprenkle, D. H. (1980). The Minnesota Couple
منابع لاتین
Communication Program: A follow-up study. Journal of Marriage and
the Family, 42, 577-584.
Whitton, S. W., waldinger, R. J., Schulz, M. S., Allen, J. P., Crowell, J. A., & Hauser, S. T. (2008). Prospective associations from family of origin interaction to adult marital interaction and
relationship adjustment. Journal of Family Psychology, 22 (2), 274 – 286.
Weeks , R., Gerald, &R.,Treat, Stephen; Couples in treatment teaching and practice, NpEption, 2001
Young, M. E., & Long, L. L. (1998). Counseling and psychotherapy of couple. New York: The Guilford Press.