مبانی نظری و پیشینه تحقیق سازگاری اجتماعی دانش آموزان (docx) 80 صفحه
دسته بندی : تحقیق
نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحات: 80 صفحه
قسمتی از متن Word (.docx) :
بسم الله الرحمن الرحیم
دانشگاه علامه طباطبایی
پردیس نیمه حضوری دانشگاه علامه طباطبایی
رشته : برنامه ریزی رفاه اجتماعی
موضوع:
بررسی و مقایسه سازگاری اجتماعی در دانش آموزان پسر ورزشکار و غیر ورزشکار
مورد مطالعه: دانشآموزان مقطع متوسطه پسرانه منطقه 12 شهر تهران
نگارش
فاطمه نجفی
استاد راهنما
دکتر سید احمد حسینی بکنده
استاد مشاور
دکتر عزت الله سام آرام
استاد داور
دکتر علی اکبر تاج مزینانی
سال تحصیلی 91-1390
تقدیم؛
به هرآنکس که امروزش با دیروزش یکی نیست و درپی تعالی است.
فهرست مطالب
8-1. تعاریف متغیرها و اصطلاحات PAGEREF _Toc352617725 \h 15
فصل دوم: PAGEREF _Toc352617726 \h 17
پیشینه تحقیق PAGEREF _Toc352617727 \h 17
1-2.مقدمه PAGEREF _Toc352617728 \h 18
2-2. مروری بر مفاهیم اولیه PAGEREF _Toc352617729 \h 18
1-2-2. رشد اجتماعی در دوره نوجوانی PAGEREF _Toc352617730 \h 18
2-2-2. نیازهای دوره نوجوانی PAGEREF _Toc352617731 \h 22
3-2-2. لزوم روابط اجتماعی PAGEREF _Toc352617732 \h 23
3-2. مبانی تئوریک سازگاری PAGEREF _Toc352617733 \h 25
1-3-2. مبانی نظری سازگاری اجتماعی PAGEREF _Toc352617734 \h 25
2-3-2. ویژگیهای افراد سازگار PAGEREF _Toc352617735 \h 32
3-3-2. عوامل مؤثر در سازگاری PAGEREF _Toc352617736 \h 32
4-3-2. اشکال سازگاری PAGEREF _Toc352617737 \h 34
5-3-2. عوامل مؤثر در فرآیند سازگاری PAGEREF _Toc352617738 \h 36
6-3-2. سازگاری اجتماعی دانش آموزان در مدرسه PAGEREF _Toc352617739 \h 42
4-2. ورزش PAGEREF _Toc352617740 \h 43
5-2. بررسی یافته های پیشین PAGEREF _Toc352617741 \h 49
6-2. نتیجه گیری از تحقیقات پیشین PAGEREF _Toc352617742 \h 56
الف- منابع فارسی
ب–منابع انگلیسی
TOC \o "1-3" \h \z \u
6-1. تعاریف متغیرها و اصطلاحات
متغیر ها و اصطلاحات مهم مورد مطالعه، در تحقیق حاضر عبارتند از:
ساز گاری اجتماعی: به اعتقاد فرانسیس و برون (1965) سازگاری اجتماعی عبارتست از جریانی که بوسیله آن روابط میان افراد ، گروه ها وعناصر فرهنگی، در وضع رضایت بخشی برقرار باشد. به عبارت دیگر روابط میان افراد وگروه ها به گونه ای برقرار شده باشد که رضایت متقابل آنها را فراهم سازد(بهرام زاده، 1371).
افراد دیگری نیز سازگاری اجتماعی را مترادف با مهرتهای اجتماعی می دانند. در این زمینه الیوت و گرشام (1993) مهارتهای اجتماعی را چنین تعریف کرده اند: رفتارهای انطباقی یادگرفته شده ای که فرد را قادر می سازد تا با افراد دیگر روابط متقابل داشته باشد و از خود پاسخ های مثبت بروز دهد و همچنین از رفتار های نامناسب اجتناب کند.آنها مهارتهای اجتماعی رابه 5 طبقه همکاری، گفتار مناسب، مسئولیت پذیری، همدلی، و خویشتن داری تقسیم می کنند.
تعریف عملیاتی سازگاری اجتماعی :
نمراتی که دانش آموزان از روی پرسشنامه بل (بعد سازگاری اجتماعی) کسب می کنند.
" پرسشنامه سازگاری اجتماعی بل " شامل 32 سوال میشود. این مقیاس ، رفتارهای زیر را شامل می شود :
شرکت در فعالیتهای گروهی ، شامل لذت بردن از فعالیتهای گروهی، شرکت در فعالیتها و بازیهای گروهی ، عضویت در گروه ها و علاقمند بودن به آن و ...
معاشرت و ارتباط با دیگران: شامل لذت بردن از معاشرت با دیگران ، آگاهی و رعایت آداب معاشرت، داشتن روابط دوستانه با همکلاسی ها و ... می باشد.
مفهومتعریفشماره سوالاتبلیخیرسازگاری اجتماعیجریانی که بوسیله آن روابط میان افراد ، گروه ها وعناصر فرهنگی، در وضع رضایت بخشی برقرار باشد.1-3-4-5-6-7-10-11-12-15-16-18-20-22-24-25-27-28-29-312-8-9-12-14-17-19-21-23-26-30-32
1-2. ورزش: از ورزش، تعاریف متعددی ارائه شده است: ورزش، عبارتست از فعالیتها وحرکاتی که طبق ضوابط ومقررات خاصی انجام می شود وبیشتر حالت قهرمانی واختصاصی دارد(یزدان پناه، 1371). تعریف دیگری از ورزش، بوسیله اشنایدر و اشپریتزر (1989) ارائه شده است. آنها ورزش را به عنوان فعالیتی تعریف کرده اند که دارای ملاک های زیر باشد:
الف) رقابت در آن باشد.
ب)حرکت جسمانی داشته باشد.
ج) قوانین و مقررات ویژه ای داشته باشد.
2-2. تعریف عملیاتی ورزش: اصطلاح«ورزشکاران بودن» در مطالعات مختلف، به گونه متفاوتی تعریف شده است. برخی از تحقیقات، عضویت دریک تیم حرفه ای و برخی دیگر، عضویت در یک تیم کاملاً حرفه ای را ملاک ورزشکار بودن دانسته اند. با وجود اختلاف نظر دراین زمینه، در تحقیق حاضر، فعالیت ورزشی خارج از آموزشگاه ،عضویت در یکی از تیمهای آموزشگاه بمدت حداقل 6 ماه ونظر دبیر تربیت بدنی به عنوان ملاک ورزشکار بودن درنظر گرفته شده است.
بنابراین دراین تحقیق، عنوان ورزشکار به دانش آموزانی اطلاق می شود، که برمبنای نظر دبیر تربیت بدنی، حداقل 6 ماه در یکی از تیمهای ورزشی مدرسه فعالیت داشته وتمرینات هفتگی مداومی دارد یا دریکی از باشگاه های ورزشی فعال، عضویت دارد.
1-3.پیشرفت تحصیلی : منظور از پیشرفت تحصیلی، پیشرفت یا عدم پیشرفت درکسب و یادگیری مجموعه مطالبی است که تحت عنوان درس یا مواد درسی درطول سال تحصیلی به دانش آموزان ارائه می شود0شعاری نژاد، 1364) به طور کلی پیشرفت تحصیلی به موفقیت فراگیران درامور تحصیلی اشاره دارد که براساس آزمون قابل سنجش باشد(حسینی نسب، 1375) .
2-3 تعریف عملیاتی پیشرفت تحصیلی: معدل ترم تحصیلی گذشته دانش آموزان، به عنوان ملاک پیشرفت تحصیلی در نظر گرفته شده است.
1-4. پایه تحصیلی: به سالهایی اطلاق میشود که در دبیرستانها (متوسطه دوم)، شامل پایه اول، دوم، سوم و چهارم (پیشدانشگاهی) میگردد و از پاسخگو خواسته شده تا پایه تحصیلی خود را مشخص کند.
2-4 تعریف عملیاتی پایه تحصیلی:
مفهومتعریفمقولهسطح سنجشپایه تحصیلیسالهای تحصیل در دوره متوسطه دوم (دبیرستان)اول - دومسوم – چهارم(پیش)رتبهای
1-5. رشته تحصیلی: منظور از رشته تحصیلی در پژوهش حاضر، گروه آزمایشی است که دانشآموز در آن به تحصیل اشتغال دارد. که به رشتههای ریاضی، تجربی، انسانی، فنی و حرفهای، کاردانش و عمومی (سال اول) تقسیم میگردند.
2-5 تعریف عملیاتی رشته تحصیلی:
مفهومتعریفمقولهسطح سنجشرشته تحصیلیگروه آزمایشی که فرد در آن مشغول به تحصیل است.ریاضی – تجربی – انسانی – فنی و حرفهای- کاردانش – عمومی(سال اول)اسمی
فصل دوم:
مبانی نظری
(مرور ادبیات نظری و تجربی)
1-2.مقدمه
دراین فصل ابتدا درباره رشد اجتماعی در دوره نوجوانی، صلاحیت هایی که نواجوانان باید بدان دست یابند ونیازهای دوره نوجوانی، به سبب اینکه آزمودنی ها دراین دوره سنی قرار دارند، بحث کوتاهی خواهد شد. سپس به توضیح اهمیت روابط اجتماعی دراین دوره پرداخته می شود. سازگاری اجتماعی و ورزش به عنوان متغیرهای اصلی مورد مطالعه این تحقیق، بحث بعدی این فصل را تشکیل می دهد. درنهایت به بررسی یافته های پیشین پیرامون تفاوت سازگاری اجتماعی در ورزشکاران وغیر ورزشکاران پرداخته میشود و نتایج آنها بیان می شود.
2-2. مروری بر مفاهیم اولیه
1-2-2. رشد اجتماعی دردوره نوجوانی
پیشرفت جامعه ورشد انسانها، به کارآمدی آموزش وپرورش آن جامعه بستگی دارد. آموزش و پرورش(و پژوهشهای مربوط به آن) نیز زمانی مفید خواهد بود که با نیازها وتوانایی های یادگیرنده منطبق باشد. برای نیل به این هدف ،برنامه ریزان، معلمان، مربیان، محققان، والدین و تمام کسانی که به نوعی با آموزش و پرورش سروکار دارند باید با خصوصیات رشدی انسان در هر دوره از زندگی آشنا باشند تا بتوانند مشکلات ورفتارهای غیر عادی را تشخیص دهند(شفیع آبادی، 1375) به همین دلیل دراینجا مختصراً درباره ی رشد اجتماعی دوره نوجوانی که ارتباط مستقیمی با موضوع مورد مطالعه دارد، توضیحاتی ارائه می شود. نوجوانی، دوره جدایی از خانواده وکاهش وابستگی های عاطفی نسبت به والدین می باشد. روان شناسان این دوره را به اصطلاح «شیر گرفتن روانی» نام نهاده اند. دوره ای که نوجوان از خانه جدا می شود وکم کم به سوی اجتماع وهمسالان کشیده می شود. به این ترتیب، علاقه نوجوان نسبت به خانواده اش کاهش می یابد وبیشتر با همسالان و دوستانش ارتباط پیدا می کند. سپس این ارتباط وعلاقه هم کاهش یافته و ارتباط نزدیک با جامعه، فزونی می یابد. بنابراین وظیفه خانواده است که او را برای این آزادی عمل کمک کنند وبه تدریج از وابستگی او بکاهد. تا در راه رشد وهویت یابی خویش گام بردارد. زیاده روی درحمایت نوجوان از حوادث وپیشامدها، اثری مخرب در او دارد وباعث به تعویق افتادن از شیر گرفتن روانی در او خواهد شد(شعاری نژاد، 1368) .
به طور کلی در رشد اجتماعی نوجوان سه گروه تاثیر می گذارند ،این سه گروه عبارتند از:
اشخاص صاحب قدرت وذی نفوذی که قواعد ورسومی رابه فرد تحمیل می کنند ودر صورتیکه فرد آنها را رعایت کند، تشویق می شود.
اشخاصی که سرمشق والگوی رفتاری نوجوان هستند واو می تواند از رفتارهای آنها تقلید کند.
همسالان و یا همنشینانی که واکنشهای مساعد ویا نامساعد شان در حکم پاداش ویا تنبیه است. این افراد وتوانایی بالقوه آنها در تشویق وتنبیه، به عنوان منبعی جهت پذیرش یا عدم پذیرش نوجوانان، قرار می گیرند ومی توانند موجب اجتماعی شدن و یا طرد گروهی، یا به عبارت مناسبتر سازگاری یاکناره گیری نوجوان گردند(احمدی، 1371).
جدای از منابع تأثیر گذار روی زندگی اجتماعی نوجوانان، آنها دو دوره تقریباً متفاوتی رادر زندگی اجتماعی خویش تجربه می کند. این دو دوره شامل دوره بدوی، تمایل به درخود فرورفتن وبریدن از دیگران(دوره ی منفی) ویک دوره ی مثبت می شود. درجریان دوره اول نوجوان ،اغلب کاملاً غیر اجتماعی وتقریباً غیرقابل معاشرت به نظر میرسد. زیرا او به طور مداوم پیرامون جامعه واجتماع می اندیشد. اما اجتماع مورد علاقه او اجتماعی است که می خواهد آن را اصلاح کند و برای اجتماع واقعی که از نظر او محکوم شده است. جز نفرت وبی علاقگی، احساسی ندارد (پیاژه، 1360). سازگار شدن واقعی با اجتماع، موقعی تحقق پیدا میکند که نوجوان ازنقش اصلاح شونده به مجری وعامل اجرا مبدل شود. همانگونه که تجربه، تفکرمحض را با واقعیت آشتی می دهد، نوجوان نیز باهمان کیفیت، وقتی در یک موقعیت عملی ومشخصی ،فعالیت جدی ومداومی را آغاز می کند، کلیه خیالبافیها ورؤیاهای او می تواند باواقعیت تطبیق پیدا کند(همان منبع).
به طور خلاصه رشد اجتماعی نوجوان، درقالب ویژگی های زیر تکامل پیدا می کند. گروه همسالان به تدریج منبع قوانین عمومی رفتار نوجوانان تلقی می شود و تعارض بین قوانین رفتاری آنها وبزرگسالان افزوده می شود. نوجوانان به هماهنگی با دیگران نیاز دارند، زیرا علاقمند هستند که جزئی ازجمع، به ویژه گروه خود باشند. نوجوانان غالباً از لباس پوشیدن ورفتار کردن مانند دیگران، احساس اطمینان می کنند ،زیرا اعتماد به نفس لازم را ندارند وبه شواهد ملموس نیاز دارند تا احساس کنند درمیان دیگران جایی دارند. آنها به آنچه که دیگران درمورد آنها فکر می کنند توجه زیادی دارند. از این رو دوستیها ونیز دعواها شدید تر می شود. حتی ممکن است بهترین دوستان به عنوان محرم اسرار، جایگزین والدین شوند(بیلر، 1369). رفتار اجتماعی نیز در نوجوانان شامل مراحلی می شود. این مراحل که درنوجوانان دختر و پسر متفاوت می باشد به شرح ذیل می باشد ؛
رفتار اجتماعی در نوجوانان پسر از مراحل زیر تشکیل شده است:
1- مرحله تقلید: دراین مرحله که از 12 سالگی شروع می شود ودر 15 سالگی به پایان می رسد، نوجوان از همکلاسان نیرومند وتیز هوش خود که نسبت به دیگران برتری دارند، تقلید می کند و علاقمند است رفتارهای آنان را تکرار نماید.
2- مرحله تعادل اجتماعی: در اواخر نوجوانی، این مرحله شروع می شود وهمزمان با آن سرکشی نوجوان کاهش می یابد ودر رفتار او اعتدال بوجود می آید.
همانطور که می دانیم، نوجوانی، دوره ی بحرانی وپیچیده ای از زندگی است که با تغییرات گوناگون درجنبه های متعدد رشدی همراه است ویکی از بحرانی ترین ادوار زندگی بحساب می آید. دراین مرحله، نوجوان مهمترین بحران زندگی خود یعنی هویت-یابی را پشت سر می گذارد که عوامل زیستی ،روانی واجتماعی توأماً در بروز آن دخالت دارند. بنابراین شناخت رشد نوجوانی مستلزم مطالعه درجنبه های متعدد رشدی مانند ذهنی، جسمانی، عاطفی، اجتماعی و .... همچنین زمینه زندگی نوجوان می باشد. دراین جا به دلیل جلوگیری از اطاله کلام، سعی شد به طور خلاصه رشداجتماعی دوره نوجوانی بررسی شود.
صلاحیتهایی که نوجوانان باید بدان دست یابند
به اعتقاد پیتمن ورایت (1991) هیچ تعریف جهانی پذیرفته شده در مورد رشد نوجوانی وجود ندارد. آنها پیشنهاد می کنند بهتر است روی صلاحیت ها و قابلیتهایی تاکید کنیم که به رشد نوجوانان کمک می کند. این صلاحیتها مبنایی فراهم می آورد که براساس آن برنامه ها ،سرویس ها و فعالیتهای سازمان های مختلف، سازماندهی شده، شکل گیری پیدا کند و بکاربسته شود. هادسون، (1997)، مانستر(1977) اعمالی راکه نوجوانان باید در دوره زندگی خود باموفقیت به انجام برسانند را بدین صورت توضیح داده اند:
نوجوان درحال رشد، بایدخود را با مدرسه ،محل کار ،محله ،همسالان، خانواده ومقامات مسئول، تطبیق دهد وبرای اجرای بسیاری از اعمال پیچیده ی فردی و زندگی اجتماعی تسلط یابد. این نوع اعمال که متعدد ومتفاوت هستند، ممکن است شامل مهارتهای ذیل باشد، مهارتهای اجتماعی(مانند گفت وشنید، گوش دادن، درجمع بودن) مهارتهای احساسی(از قبیل برخورد با هراس، بیان احساس، درک احساس دیگران) و مهارتهایی که هنگام بروز فشار روانی مفید است (مانند برخورد با آشفتگی خیال، آماده شدن برای مواجهه با مسائل ناگوار، واکنش دربرابر شکست)(کارتلج ومیلبرن ،1369) .
اجینتون واجینتون(1994) براساس مرور جنبه های رشدی نوجوانان که به نظر می رسد برای سازمانهای سرویس دهنده ی آنها مهم باشد،پنج قابلیت یاصلاحیت عمده رشدی را بیان کرده اند. این پنج صلاحیت که نوجوانان برای موفقیت دردوران بزرگسالی می باید به دست آورند ،عبارتند از:
صلاحیت جسمانی- بهداشتی: نوجوان باید وضعیت سلامت عمومی، دانش نگرش و رفتارهای مناسبی داشته باشد تا از سلامتی بلند مدت در زندگی مطمئن باشد.
صلاحیت فردی- اجتماعی : نوجوان باید به الف) مهارتهای درون فردی مانند توانایی درک عواطف شخصی وانضباط انفرادی ب) مهارتهای بین فردی مانند توانایی برای کار بادیگران. دوستیابی وروابط دوطرفه، مشارکت، همدلی وتوافق
ج) مهارتهای مقابله ای مانند توانایی برای سازگاری وقبول مسئولیت
د) مهارتهای قضاوتی مانند توانایی برای برنامه ریزی وتصمیم گیری وحل مسائل ومشکلات دست یابد.
صلاحیت شناختی- آفرینشی :دراین زمینه، نوجوان باید به مهارتهای زیر دست یابد: الف) معلومات نسبتاً فراگیر ب) توانایی برای ارزش نهادن ومشارکت درجنبه های متعدد آفرینش ج) مهارتهای بیانی ونوشتاری مناسب
د) مهارتهای استدلالی مناسب ه) توانایی یادگیری و) علاقه به یادگیری وپیشرفت.
صلاحیت شغلی: نوجوان باید به الف) اگاهی وانتخابهای شغلی مناسب
ب ) درک مراحل عمل و انتخاب ج) آمادگی های مناسب جهت کارورزی در دوره های مختلف د ) درک ارزش زمان کار واوقات فراغت ،دست یابد.
صلاحیت زندگی وشهروندی: دراین زمینه نوجوان باید موارد زیر را درک نماید الف) تاریخ ملی واجتماعی جامعه ب ) ارزشهای جامعه ج ) ضرورت احساس مقابله به مثل ومسئولیت دررابطه با جوامع بزرگتر د) احساس اینکه آنها می توانند درجامعه مشارکت داشته باشند.
این صلاحیت های چارچوب معینی را برای تعامل با نوجوانان فراهم می آورد. انجمن عالی رشد نوجوانان نیز بر اهمیت سرمایه گذاری روی نوجوانان وجوانان، به منظور دستیابی آنها به زندگی بهتر در بزرگسالی را متذکر شده است. از طرف دیگر، باید شرایطی برای پرورش نوجوانان فراهم کنیم که آنها با موفقیت به دوره بزرگسالی گام بر می دارند.
2-2-2. نیازهای دوره نوجوانی
نوجوانان همانند گلها دارای نیازهای بخصوصی هستند که باید به نحوی برآورد شود. این نیازهای اساسی، مبنایی برای رشد سالم ومداوم نوجوان می باشد.پیتمن ،(1991)، اسکیلز (1991) واجینتون(1994) نیازهای اساسی دوره نوجوانی را مشخص نموده اند که به شرح ذیل می باشد:
تعاملات اجتماعی مثبت : نوجوان به احساس تعلق داشتن تمایل دارد و به فرصتهایی نیازمند است تا روابط اجتماعی مثبتی را با بزرگسالان وهمسالانش شکل دهد.
موانع ومحدودیتهای واضح وسازمان یافته همراه باامنیت : انتظارات، ساختار و محدودیتها برای نوجوانان اهمیت دارد چرا که آنهااحساس مسئولیت می کنند و همچنین تصویر روشنی ازنکات مثبت ومنفی خود به دست می آورند.
احساس تعلق وفعال بودن واقعی در خانواده ،مدرسه و جامعه : نوجوان تمایل داردبخشی از خانواده، مدرسه و جامعه اش باشد و در فعالیتهای آن مشارکت داشته باشد.
ابراز وجود : نوجوان به فرصتهایی نیاز دارد که به دیگران بگوید کیست و چگونه احساس و فکر می کند. موسیقی، نویسندگی، ورزش، آشپزی، وسایر فعالیتها به نوجوان برای دستیابی به این هدف کمک می کند.
ارزش قائل شدن برای خود ودیگران: مشغول شدن در فعالیتهای ارزشمند وبا معنی، که به اهداف بزرگتری مربوط می شود برای نوجوان فوق العاده اهمیت دارد.
فعالیت جسمانی: نوجوان نسبتاً تمایل زیادی به فعالیت جسمانی دارد و نیز به فعالیت بدنی وتفریح، نیاز مبرم دارد.
احساس عدم وابستگی، استقلال وکنترل: نوجوان احساس بالغ شدن می کند ،می خواهد به استقلال بیشتر دست یابد وروی زندگی خودش، کنترل ونفوذ داشته باشد.
روابط نزدیک: نوجوان به فرصتهایی نیازمند است تا روابط نزدیکی با همسالان وبزرگسالان شکل دهد.
احساس صلاحیت وپیشرفت: وجود فرصتهایی برای نوجوان برای دست یابی به شناخت بیشتر وکسب موفقیت از اهمیت خاصی برخورداراست.
احساس فردیت، هویت یابی وشناخت خود: نوجوان به فرصتهایی نیازمنداست تا به عنوان یک«شخص» معرفی شود و برمبنای نظرات مثبت دیگران، هویت واعتماد به نفس خودش را بیان نماید(هادسون، 1997).
3-2-2. لزوم روابط اجتماعی
انسان موجودی اجتماعی است و ادامه زندگی او به صورت انفرادی، تقریباً غیرممکن میباشد. از لحظه ای که فرد متولد می شود، در ارتباط با دیگران می باشد وتأمین نیازهای او ایجاب می کند که با دیگران تعامل داشته باشد، نیاز به تعامل وارتباط درتمام مراحل رشد فرد وجود دارد.کورسارو(1981) دراین مورد میگوید؛ غالب کودکان پیشدبستانی از بودن با همسالان خود لذت می برند. وقتی که تنها هستند غالباً تمایل دارند باهمسالانشان بازی کنند. در دوره دبستان وسنین نوجوانی هم روابط اجتماعی نزدیکتر، بیشتر وبا ثبات تر می شود(ماسن و دیگران، 1370). هارتاپ درمطالعات خود به این نتیجه رسید که تجارب همسالان دردوران کودکی ونوجوانی با سازگاری بعدی آن، ارتباط دارد. همچنین کودکانی که روابط نامطلوبی باهمسالان دارند، نسبت به آنهایی که با همسالان خود به خوبی کنار می آیند، احتمال بیشتری دارد که در بزرگسالی به روانپریشی، روان نژندی، ناسازگاری های رفتاری، بزهکاری ومشکلات دیگر دچار شوند.(همان منبع)
همان طور که مشاهده می شود ، روابط انسانی برای ارضای نیازهای اساسی ما ضروری هستند. داشتن چنین روابطی با دیگران، کلید رشد وکمال آدمی است. آنچه که امروز هستیم و آنچه که در آینده خواهیم شد، هر دو معلول روابط ما با دیگران اند واین روابط ،رفتار ما را به صورت یک انسان اجتماعی شکل می دهد. همچنین درمنحصر به فرد بودن شخصیت، هویت ومفهوم خویشتن ما نقش عمده دارد. در واقع دیگران برای ما مثال آئینه هستند. یعنی ما را به خودمان نشان می دهند وهم الگوی تقلید ما هستند. بااین وجود باید پذیرفت که ممکن است همین روابط، هسته مرکزی اکثر مشکلات، اختلالات وناراحتیهای ما باشند. چنانچه می بینیم اکثر مشکلات انسان عمدتاً اجتماعی وناشی از ارتباط با دیگران است(ثنائی.1369). انسان دربسیاری از شئونات زندگی خود با سایر افراد جامعه دررابطه وفعل وانفعال مداوم می باشد. او باید برای ادامه حیات وتأمین نیازهای خود به زندگی گروهی تن در دهد وبا دیگران برای رسیدن به هدفهای مشترک، تشریک مساعی نماید. درچنین شرایط ودر رابطه با سایر افراد جامعه است که هرکس ناگزیر باید به نوعی سازگاری رضایت بخش دست یابد وبه همین دلیل است که مشکلات وموانع سازگاری آدمی از حیات اجتماعی اومایه میگیرد(والی پور، 1360) به اعتقاد گلاسر، نیازهای آدمی صرفاً از طریق تعامل وبرخورد با دیگرافراد بشری، قابل ارضاء است. روابط ،اساس بی مانندی هر فرد وقبول معیارهای اجتماعی از طرف اوست وانگیزه ایجاد روابط نیز، نیازهای افراد است. روند رشد وتکامل آدمی، مستلزم تعامل بین نیازها وروابط انسان است که نتیجه آن، همان شخصیت وهویت منحصر به فرد آدمی است. مشکلات وموانعی که در راه رشد به وجود میآیند، عمدتاً شامل دو دسته از عوامل می شوند. نخست مشکلاتی که به دلیل ارضاءنشدن نیازها به وجود می آیند، دوم مشکلات ناشی از روابط انسانی. مسائل ومشکلات ناشی از نیازها، ماهیتاً درون فردی است، درحالیکه مشکلات اجتماعی، بیشتر بین فردی می باشد (ثنائی، 1369).
با توجه به مطالب فوق می توان بیان نمود که هر موجودی برای بقای خود وارضای نیازهایش تلاش می کند تا با محیطی که درآن زندگی می کند، سازگار شود. این تلاش در انسان، فرآیندی پویا ومداوم است. چون هم نیازهای او متنوع ودرحال دگرگونی است وهم شرایط واوضاع محیطی که نیازهای انسان درآن، باید برآورد شود- درحال تغییر ودگرگونی است. ارضای هر کدام از نیازهای مذکور، می تواند زمینه های رشد وتکامل انسان را فراهم کند درحالیکه اگر این نیازها به خوبی برآورد نشود وبا موانعی روبرو گردد، مشکلات متعددی برای انسان پدید می آید. پس انسان به طور دائمی در صدد رفع آنها وسازگاری به معنای خاص خودش با آنهاست. این درحالی است که بیشتر نیازها درقالب روابط پویا ومداوم انسان در اجتماع، ارضاء میشود.
دانشمندان جامعهشناس، اساس رشد و تعالی انسان را در روابط اجتماعی او میدانند، انسان در بسیاری از شئون زندگی اجتماعی خود با سایر افراد جامعه، در رابطه و فعل و انفعال مداوم قرار دارد، او برای ادامه حیات و تأمین احتیاجات خود به زندگی گروهی تن میدهد و با دیگران برای رسیدن به هدفهای مشترک تلاش مینماید. در چنین شرایط و در ارتباط با سایر افراد جامعه است که هر کس ناگزیر باید به نوعی سازگاری رضایتبخش دست یابد. به همین دلیل است که مشکلات و موانع سازگاری آدمی، از حیات اجتماعی او سایه میگیرد. در فرآیند سازگاری و رفع نیازها و تحقق خواستهها انسان خود را در شرایطی میبیند که ناشی از مقررات، محدودیتها، امر و نهیها، معیارها و آداب و رسوم اجتماعی است. او باید خود را با این شرایط تطبیق دهد. نه تنها موانع – مشکلات، ناکامیها و شکستهای آدمی، ناشی از اوضاع و احوال اجتماعی محیط اوست، بلکه نیازها، آرمانها و هدفهای او نیز، رنگ اجتماعی به خود گرفته، و ساخته و پرداخته فرهنگ و محیطی میشود که در آن زندگی میکند.
اگر فردی نتواند، سازگاری جمعی پیدا کند، دچار تعاملهای اجتماعی معیوب میشود. تعاملهای اجتماعی معیوب، به وضعیتی اطلاق میشود که فرد با کمیت ناکافی یا بیش از حد و یا با کیفیتی غیرمؤثر در ارتباطات اجتماعی شرکت میکند. از جمله علل اجتماعی این امر، نیازهای وابستگی کامیاب نشده، تثبیت در مراحل اولیه رشد، الگوسازی و تقلید از نقش بطور منفی، عزت نفس پائین، اختلال در خود پنداره، عدم وجود افراد حائز اهمیت در زندگی، عدم کسب مهارت، اعتماد در مقابل عدم اعتماد، محرومیت از مهر مادر، عقبماندگی ذهنی ضعیف،روابط ناموفق والد- فرزندی، نظام خانوادگی معیوب، تثبیت در مرحلة اصلاح رشد، ترسهای شدید از ترک شدن و فقدان هویت شخصی( اسلامی نسب، 1373).
3-2. مبانی تئوریک سازگاری
1-3-2. مبانی نظری سازگاری اجتماعی
تعریف و توصیف سازگاری اجتماعی
در مورد مفاهیم سازگاری ، ناسازگاری و سازگاری اجتماعی، تعاریف متعددی از سوی اندیشمندان، روانشناسان و جامعهشناسان ارائه شده است. ابتدا برای روشن شدن مفهوم، تعاریفی چند از سازگاری و ناسازگاری ارائه میشود و سپس به مبحث اصلی یعنی تعریف سازگاری اجتماعی میپردازیم.
کلمه ناسازگاری که آن را به زبان انگلیسی MaladJustment گویند، مفهومی است جدید، که با تحول علوم انسانی بوجود آمد. نیم قرن پیش، این گروه را افراد غیرعادی یا غیرطبیعی میگفتند و این اصطلاح، معرف ناسازگاری، نابهنجاری و آشفتگی روانی بود. با پیشرفت و توسعه مکتب اصالت رفتار، تعریف روانشناسی تغییر یافت و ازآن پس آن را علم سازگاری با محیط و ملاک و میزان رفتار عادی شمردند و سازگاری فرد را در رفتار، ملاک عادی بودن یا غیر عادی بودن قرار دادند و کلمه ناسازگاری را به جای غیر عادی انتخاب کردند( یزدخواستی، 1385).
لاقون (1976، به نقل از یمنی درزی سرخابی، 1371) ناسازگاری در جوانان را بدین صورت بیان میکنند: گاهی به جوانی ناسازگار گفته میشود که اختلالات، کاستیهای استعدادی، ضعف کارایی عمومی، همچنین اشکالات منشی وی، سبب میشود که در حاشیه یا در ستیز مداوم با واقعیتها یا تقاضاهای پیرامون، متناسب با سن و ریشه اجتماعی مربوطه قرار گیرد.گاهی نیز به جوانی اطلاق میشود که استعداد و کارایی او کافی بوده، منش او طبیعی، ولی از محیطی رنج میبرد که با نیازهای بدنی، عاطفی فکری و معنوی او مطابقت ندارد.
حال با روشن شدن مفهوم ناسازگاری، اصطلاح سازگاری بهتر مشخص میشود. سازگاری میتواند واجد طیف گستردهای باشد وابعادی چون اجتماع، خانواده، عواطف، شغل ، بهداشت، ازدواج و جز آن ر ا شامل شود. برخی از صاحبنظران به ارائه تعاریف در هر یک از ابعاد مذکور پرداختهاند، گروهی بر این اعتقادند که سازگاری اجتماعی در رأس واقع شده است و چنانچه فردی در این زمینه قادر به انجام وظیفه گردد، در بقیه طیفها نیز با مشکلات چندانی روبرو نخواهد شد و پایه استدلال خود را هم، طرح این جمله میداند که، انسان موجودی اجتماعی است (یزدخواستی،1385). به هر حال بهتر است برای دستیابی به دیدگاه جامع و وسیعی از مفهوم و چارچوب نظری سازگاری اجتماعی، ابتدا به تعریف آن بپردازیم.
سازگاری اجتماعی به عنوان مهمترین نشانه سلامت روان، از مباحثی است که در دهه های اخیر توجه بسیاری از جامعه شناسان، روان شناسان و به ویژه مربیان را به خود جلب کرده است. همان گونه که در قسمتهای قبلی نیز به آن اشاره شد، رشد اجتماعی انسان، برای ادامه حیات او، از ضرورت زیادی برخوردار است. شاید بتوان گفت که رشداجتماعی، مهمترین جنبه رشد وجود هر شخص است. معیار اندازه گیری رشداجتماعی هر کس نیز، میزان سازگاری او با دیگران است. این دیگران، شامل افرادی مانند دوستان ، معلمان، افراد خانواده، بستگان، همسایگان و... می شود، حتی کسانیکه برای اولین بار انسان با آنها برخورد می کند. رشداجتماعی، نه تنها در سازگاری با اطرافیانی که فرد هم اکنون با آنها درارتباط است موثر است. بلکه بعدها در میزان موفقیت شغلی وپیشرفت اجتماعی آنها نیز تاثیر دارد(وایتزمن ،1373).
دراین زمینه وایزمن(1975) معتقد است که سازگاری، به طور کلی عبارت است ازتعامل میان فرد ومحیط اجتماعی، لذا شیوه های خاص رفتار که به آنها هم گفته میشود، معمولاً به عنوان شیوه های مناسب رفتاری پذیرفته شده اند(آقا محمدیان شعرباف،1375). واقعیت نیز این است که انسان دربسیاری از شئون زندگی خود باسایر افراد جامعه دررابطه وفعل انفعال مداوم قرار دارد وحتی آدمی باید نیازهای زیستی خود را نیز در اوضاع واحوال متغیر اجتماعی، ارضاء نماید. همچنین باید برای ادامه حیات وتأمین حوائج خود، به زندگی گروهی تن دردهد وبا دیگران، برای رسیدن به هدفهای مشترک، تشریک مساعی کند. درچنین شرایطی ودر رابطه با سایر افراد جامعه است که هرکس ناگزیر باید به نوعی سازگاری دست یابد(والی پور، 1360).
درعین حال، باید متذکر شد که انسان برای دستیابی به سازگاری، باید با دونوع عوامل پیچیده وبغرنج مقابله کند. ازیک طرف نیازهای او پیچیده، متنوع ، متغیر واغلب مبهم وناشناخته هستند. از نیازهای زیستی گرفته تانیازهای اجتماعی و... واز طرف دیگر، انسان باید این خواسته ها را درمحیط اجتماعی معین ، ودر چارچوب سیستم تولیدی، اقتصادی و مقرارت، انتظامات، انتظارات ورسوم وفرهنگ خاصی تأمین کند که از امر ونهی ها ،موانع، مشکلات ومحدودیتهای فراوان انباشته شده است. سازگاری اجتماعی هم براین ضرورت متکی است که نیازها و خواسته های فرد با منافع وخواسته های گروهی که درآن زندگی می کند هماهنگ ومتعادل شود و تاحد امکان، ازبرخوردو اصطکاک مستقیم وشدید با منافع وضوابط گروهی جلوگیری به عمل آید(اسلامی نسب، 1373).
برای سازگاری اجتماعی تعاریف متعددی ارائه شده است اماتاکنون هیچ تعریف مورد قبول همگان، از آن ارائه نشده است. دلیل آن هم می تواند، تاکید صاحبنظران ،روی جنبه های مختلف سازگاری باشد. بااین حال، دراینجا سعی می شود تعدادی از این مهمترین تعاریف ارائه شود. فرانسیس وبروان(1965) سازگاری اجتماعی را به عنوان جریانی تعریف کرده اند که به وسیله آن روابط میان افراد، گروه ها وعناصر فرهنگی دروضع رضایت بخشی برقرار باشد. به عبارت دیگر روابط میان افراد وگروه ها به طوری برقرار شده باشد که رضایت متقابل آنها را فراهم سازد (بهرام زاده، 1371).
به اعتقاد سالیوان(1957) درجریان سازگاری اجتماعی موضوع ارتباط فرد باافراد دیگر مطرح می شود. دراین جریان، برخورد انگیزه ها وخواسته های فرد باضروریات زندگی گروهی نمایان می شود.(صیادپور، 1372).
تجربه ثابت شده است نوجوانانی که از طفولیت، درخانه ودبستان سازگار بوده اند. دراجتماع نیز، قابلیت سازگاری مناسبی از خود نشان داده اند.(خسروپور، 1354).
ریموند بودونمعتقد است برای اینکه سازگاری اجتماعی یک فرد، عملی باشد لازم است که :
افکار وبرخوردهای گروه درتضاد باافکار وبرخورد های فرد، که مشخص کننده ی تعلق او به گروه دیگر است، نباشد.
افکار وبرخوردهای گروه درتضاد بابرخوردهای عمقی فردنباشد. به طوریکه سیستم ارزشی مرتبط باشخصیت او را دچار مشکل سازد(یمنی دوزی سرخابی، 13719).
بهر حال، درفرآیند سازگاری، انسان خود را در شرایطی می بیند که مملو از مقررات، محدودیتها، امر ونهی ها، معیار و آداب و رسوم اجتماعی است، و او باید خود را بااین شرایط وفق دهد. درکل نه تنها موانع، مشکلات، ناکامی ها و شکستهای آدمی از اوضاع واحوال اجتماعی است، بلکه نیازها، آرمانها وهدف های او نیز رنگ اجتماعی به خودگرفته ودست پرورده فرهنگ ومحیطی می شود که درآن زندگی میکند. بدین سان، مفهوم سازگاری از نظر آدمی، یعنی سازگاری اجتماعی، حتی برای ارضای نیازهای اولیه زیستی ،انسان خود را با وضع اجتماعی وشرایطی که ساخته بشر است روبرو می بیند. درجریان این سازگاری اجتماعی ،زندگی اجتماعی ،به میان کشیده می شود. این برخورد وکشمکش با محیط اجتماعی، بتدریج به درون انسان کشیده می شود و منشاء تعارضهای روانی، ناکامی واضطراب میگردد (این عقیده بیشتر به دیدگاه فروید نزدیکتر است) (والی پور 1360).
افرادی مانند کومبز واسلیبی (1977) سازگاری اجتماعی رامترادف با مهارت اجتماعیمیدانند. از نظر آنها مهارت اجتماعی عبارت است از؛ توانایی ایجاد ارتباط متقابل بادیگران درزمینه اجتماعی خاص، به طریق خاصی که درعرف جامعه، قابل قبول وارزشمند باشد. این مهارتها باید دارای بهره ای دوجانبه باشند و به عبارتی درعین حال که برای شخص مفید است، برای دیگران هم ثابت وقابل پیش بینی باشد که باانتظارات جامعه هماهنگی داشته و به فرد اجازه دهد تا از طریق محیط، رضایت خاطر خود را به دست آورد . رشد به موقع این مهارتها می تواند باعث اعتلاء کسب مهارتهای تازه وپیچیده شده ، خود- فهمی مثبت ایجاد نموده و فرد در نهایت بااطرافیان روابط مناسبی برقرار نموده و باعث سازگاری اجتماعی کلی گردد. محدوده مهارتهای اجتماعی برای سازگاری افراد، به ویژه افراد عقب مانده ذهنی ،درمحیط های کاری و زندگی مستقل دارای اهمیت می باشد(حسینی نسب،1373).
الیوت وگرشام (1993) نیز ضمن تعریف مهارتهای اجتماعی به عنوان، رفتارهای انطباقی یادگرفته شده ای که فرد را قادرمی سازد تا با افراد دیگر رابطه متقابل داشته باشد و از خود، پاسخهای مثبت بروز دهد، آنها را به پنج رفتار جزئی تر تقسیم بندی می کنند، که هریک از آنها می تواند باعث تسهیل روابط بین فردی شود. این تقسیم بندی بدین صورت می باشد:
همکاری ؛ که شامل رفتارهایی مانند کمک به دیگران وشرکت درفعالیتهای مختلف و متنوع می باشد.
گفتار مناسب ؛ که رفتارهایی نظیر تقاضا کردن و پاسخ دادن را در بر می گیرد.
مسئولیت پذیری ؛ که شامل قبول مسئولیت در امور اجتماعی ، رهبری گروه وحفظ اموال شخصی می باشد.
همدلی ؛ شامل رفتارهایی مانند، محبت وهمدردی می شود.
خویشتنداری ؛ رفتارهایی مانند صبور بودن و عمل کردن را در برمی گیرد.
بنابراین مهارتهای اجتماعی مجموعه ای از رفتارهای بالقوه ای است که فرد می تواند به منظور تاثیر گذاشتن بر رفتار دیگران درموقعیتهای خاص، مورد استفاده قرار دهد. حال یا به طور مستقیم بر رفتار دیگران نفوذ داشته باشد و یا با انجام رفتارهای خاصی، دیگران را تحت فشار قرار دهد و برآنها اثر بگذارد. البته این تاثیر ، باید دوجانبه باشد، یعنی اگر شخصی با عبارتی چون«اوضاع، احوال چطور است» باب گفتگو را باز کند، رفتار اجتماعی طرف مقابل، تاحدودی به یک سلسله از پاسخ های معین، محدود می شود و به عنوان مثال، احتمال زیادی وجوددارد که این گونه پاسخ دهد که «خوب است». همچنین آموختن پاسخ های اجتماع ،درواقع آموزش پاسخ هایی است که متقابلاً و به منظور تاثیر گذاشتن روی رفتار دیگران به کار میروند. مهارتهای اجتماعی شامل مهارت در تشخیص ویژگی های گروه، برقراری روابط بادیگران، گوش دادن، ارتباطات غیرکلامی وکلامی ، همدردی و نیز تشخیص احساسات خویش است(سیپانی و اسپونر1994).
عوامل تعیین کننده مهارتهای اجتماعی را میتوان به دو دسته تقسیم بندی نمود: عوامل شناختی و عوامل رفتاری.
منظور از عوامل شناختی ؛ مهارتهای مربوط به حل مسئله و قدرت استنباط است. آنچه که به حل مسئله مربوط می شود مستلزم برخورد بامسئله، تشخیص مسئله، توجه به راه حل های متفاوت، انتخاب یکی از راه حلها و ارزیابی از نتیجه کار است. هر چه انسان بهتر بتواند به این شرایط پاسخ مثبت بدهد، قدرت سازگاری وبهداشت روانی او بهتر خواهدبود. اما آنچه که به قدرت استنباط اجتماعی مربوط است، به حوزه های دریافت شخصی وچگونگی رشدفرد درهر حوزه بستگی دارد. این حوزه ها عبارت است از؛ دریافت ازافراد ، دوستی ، دوستان و همسالان و روابط والدین وفرزندان. علاوه بر آن، توانایی مقابله دربرخورد بادیگران نیز، علیرغم ضرورت انعطاف پذیری وتطبیق خود با شرایط مختلف، حائز اهمیت است و وجود آن ، درمیان مهارت های اجتماعی لازم است وفرد باید به آن مجهز شود(کارتلج ومیلبرن 1369). به طور کلی مهارتهای اجتماعی به رفتارهای آموخته شده ومقبول جامعه اطلاق می شود، رفتارهایی که شخص میتواند با دیگران به نحوی ارتباط برقرار کند که به بروز پاسخ های مثبت و پرهیز از پاسخ های منفی بیانجامد. مورگان(1980) به این نکته اشاره کرد که مهارتهای اجتماعی نه تنها امکان شروع وتداوم روابط متقابل ومثبت را با دیگران فراهم میکند، بلکه توانایی نیل به اهداف ارتباط با دیگران را نیز درشخص ایجاد می نماید. براساس مفهوم مهارتهای اجتماعی در موقعیتهای خاص، که توسط هرسن و بلاکارائه شده است، تاثیر رفتار، درروابط اجتماعی ،به بافت و پارامترهای موقعیت بستگی دارد. توانایی شخص در درک موقعیت وهشیاری او در شرایطی که مجموعه رفتارهای خاص، نتایج مثبتی به بار می آورد حاکی از مهارت رفتاری اوست.(همان منبع)
سازگاری اجتماعی آن است که ، روابط میان افراد و گروهها به گونه ای برقرار شده باشد که رضایت متقابل آنها را فراهم سازد به عبارت دیگر؛به اعتقاد فرانسیس و برون (1965)، سازگاری اجتماعی عبارتست از جریانی که بوسیله آن روابط میان افراد ، گروه ها وعناصر فرهنگی، در وضع رضایت بخشی برقرار باشد. به عبارت دیگر روابط میان افراد وگروه ها به گونه ای برقرار شده باشد که رضایت متقابل آنها را فراهم سازد(بهرام زاده، 1371).
افراد دیگری نیز، سازگاری اجتماعی را مترادف با مهارتهای اجتماعی می دانند. در این زمینه، الیوت و گرشام (1993) مهارتهای اجتماعی را چنین تعریف کرده اند: رفتارهای انطباقی یادگرفته شده ای که فرد را قادر می سازد تا با افراد دیگر روابط متقابل داشته باشد و از خود پاسخ های مثبت بروز دهد و همچنین از رفتار های نامناسب اجتناب کند.آنها مهارتهای اجتماعی رابه 5 طبقه همکاری، گفتار مناسب، مسئولیت پذیری، همدلی، و خویشتن داری تقسیم می کنند.
سازگار شدن با محیط مهمترین منظور و غایت همه فعالیتهای ارگانیزم است. چنان که باتلر اظهار میدارد، در همه دوران زندگی خود در هر روز و هر ساعت سرگرم آنیم که خود دگرگون شده و دگرگون نشده را با محیط دگرگون شده و دگرگون نشده سازگار کنیم. زندگی کردن در حقیقت چیزی جز عمل سازگاری نیست (مان، ترجمه صناعی، 1355 ).
به نظر مک دانلد ،وقتی میگوییم فردی سازگاراست که پاسخهایی که او را به تعامل با محیطش قادر میکنند، آموخته باشد. در نتیجه به نحو قابل قبول اعضای جامعه خود رفتار کند تا احتیاجاتش ارضا شوند(مک دانلد، ترجمه سرمد، 1355).
به عبارت دیگر سازگاری این است که فرد با دیگران طوری رفتار کند که هیچگونه مشکل و درگیری با آنان نداشته باشد. انسانی را سازگار تلقی میکنیم که مسائل و رفتار منطقی دیگران را قبول کند و اگر با محیطی نمیتواند سازش پیدا کند، محیط دیگری برایش وجود داشته باشد( رول و واتنبرگ، ترجمه فخرایی، 1353).
گراشا وکرشن بام، سازگاری را طیفی از پاسخهای نسبتاً مؤثر در برخورد با مشکلات زندگی روزانه میدانند( گراشا وکرشن بام، ترجمه شهنی ییلاق، 1374).
به نظر شعارینژاد( 1364)، سازگاری عبارتست از تغییراتی که باید در رفتار فرد پیدا شوند تا با محیط زندگی خود هماهنگ و دمساز باشد.
سازگاری فرایند پیوسته ای است که در آن تجربیات یادگیری اجتماعی شخص باعث ایجاد نیازهای روانی میگردد و نیزامکان کسب توانایی و مهارتهایی را فراهم میسازد که از آن طریق میتوان به ارضا آن نیازها پرداخت( گوداشتاین و لاینون، 1975).
به عبارت دیگر، فرآیند سازگاری به وسیلة کمبود و نیاز، برانگیخته میشود و تنش نامطلوبی ایجاد میکند. برای کاهش تنش، فرد باید به طریقی واکنش نشان دهد و عمل او معمولاً کوششی برای غلبة بر شیء یا موقعیت تهدید کننده است. برای مثال اگر انسانی گرسنه باشد، به تهیه یا به دست آوردن غذا نیاز دارد. فرد بعد از تلاشهای اکتشافی چندی که برای کاهش تنش انجام میدهد، دیر یا زود ناچار است دست به انتخاب بزند. در موقعیت ایدهال، واکنش انتخاب شده موجب ارضای نیاز میشود.در موقعیتی که زیاد ایدهآل نباشد، واکنش انتخاب شده ناکافی است و فرد احساس آرامش کامل نمیکند. میزان ارضای بدست آمده به این بستگی دارد که آیا فرد به هدف اصلی خود رسیده است یا هدفی را پذیرفته که کمتر ارضاء کننده است، ولی هدفی است جانشین و به اندازه کافی معقولانه و یا در دستیابی به هر گونه هدفی با شکست روبرو شده است.
نمودار کرت لوین ، بیانگر پویایی اساسی سازگاری است و یکی از سادهترین راههایی است که نشان میدهد چگونه کمبود نیازها، رفتار را تعیین میکند(بیلر، ترجمه کدیور، 1371).
شکل2-2 نمودار سازگاری
159385265430احترازازموقعیت00احترازازموقعیت شی یا موقعیت حمله مستقیم
20929601568450037401501574800020383517462500179641424892000521335248920 موقعیت 00 موقعیت کم کردن نیازها به شکل یک هدف سدکننده(مانع) فرد
408813014350900199834514223900هدف جانشینحملة غیر مستقیم
* اقتباس از کرت لوین و مفهومی که به وسیلة داشیل(1949) ، پیشنهاد شده و بعدها شیفر و شوبن(1956) ، آن را گسترش دادهاند.
اساساً شخص سازگار، شخصی است که میان خود ومحیط مادی و اجتماعیش ارتباطهای سالم و درستی برقرار کند که نتیجهاش استقرار و ثبات عاطفی برای خود او باشد(شعارینژاد،1364)
سازگاری اجتماعی به این گفته میشود که افراد یا گروهها، رفتار خود را بتدریج و از روی عمد یا غیر عمد تعدیل کنند تا با فرهنگ موجود، سازگاری نمایند، مانند رعایت عادتها، عرق و تقلید و....(شعاری نژاد، 1364).
در تعریف یمینی دوزی سرخابی( 1371)، سازگاری اجتماعی عبارتست از مکانیسمهایی که توسط آنها یک فرد توانایی تعلق به یک گروه را پیدا کند. بنابراین لازمة سازگاری اجتماعی، بروز تغییراتی در فرد است.
2-3-2. ویژگی های افراد سازگار
از اضطراب و تعارضی که وی را از فعالیت رضایتبخش بازدارد، دوری میجوید.
از قدرت تصمیمگیری در برخورد با مشکلات بهرمند است.
عواطف خود را تصدیق و قبول میکند. مدام شایستگیهای خود را گسترش میدهد و خود واقعی را در نظر دارد.
مسئولین اعمال و رفتار خود را میپذیرد و خود را منشأ اعمال، افکار و نیز رفتار خود میاند.
نقص عضو بیماریهای بدنی، معمولاً از شایستگی و فعالیت وی کم نمیکاهد.
شوخ طبعی را در خود پرورش میدهد و دارای این خصوصیت است.
ارزشیابیهای درست و قضاوتهای مناسبی از اوضاع و اتفاقات دارد.
از هر امری، تجربهای هر چند کوچک دارد و با دقت نظر جهان پیرامون خود را اعم از انسان، حیوان و اشیاء مورد بررسی قرار میدهد.
نیازها، افکار و عواطف انسانها را میشناسد، پاسخهای مناسب میدهد و اهل همکاری اجتماعی و اقتصادی است.
به میزان کافی میتواند فعالیت کند و در امور ی که بر عهده دارد، همواره تلاش لازم را مینماید و لزومی نمیبیند که شغل خود را مرتباً عوض کند.
از زندگی خانوادگی و زناشویی لذت میبرد و به فرزند دار شدن و تربیت فرزندان علاقهمند است.
به نظر نظریه پردازان صفات در شخصیت، ویژگیهای یک فرد سازگارچنین است: خوشبرخورد، عدم وجود احساس حسادت، نجیب، آرام، همکار، وظیفهشناس و مسئول(اسلامی نسب، 1373).
3-3-2. عوامل مؤثردر سازگاری
عوامل ارتباطی: ارتباطات – اعتماد – پذیرش – تبادل انرژی – روابط – روش مراقبت.
عوامل محیطی: فرهنگ – خانواده – نیازهای فرد مقابل – احساسات دیگران – نگرشهای دیگران – رفتار دیگران.
عوامل درونی: نگرش – رفتار – درک – هدف – احساس – انتخاب – نیاز- قدرت – ضعف – قضاوت – عاطفه( اسلامی نسب، 1373).
گروهی معتقدند که سازگاری اجتماعی در رأس مقوله سازگاری قرار دارد وچنانچه فردی دراین زمینه قادربه انجام وظایفش گردد، درسایر زمینه ها نیز بامشکلی روبرو نخواهد شد، اما از آنجایئکه سازگاری می تواند شامل طیف گسترده ای باشد و ابعادی چون اجتماع، خانواده، عواطف، شغل، بهداشت، ازدواج و... راشامل می شود(آقا محمدیان شعرباف، 1375) بهتر است برای دستیابی به دیدگاه جامع ووسیعی از مفهوم وچارچوب تئوریک سازگاری، ابتدا به تعریف روشنی از آن دست یابیم.درلغت نامه دهخدا سازگاری به عنوان موفقیت درکار، حسن سلوک و... ودرمقابل آن ناسازگاری با عنوان بدسلوکی، بدرفتاری، سازگاری نکردن و... معنی شده است.(یمنی دوزی سرخابی، 1371). گذشته از تعریف لغوی و لفظی سازگاری، از این اصطلاح تعاریف متعددی ارائه شده است که در ذیل به برخی از مهمترین آنها اشاره می شود. سازگاری عبارت است تطبیق دادن یا وفق دادن شخص نسبت به محیط، مثلا وقتی میگوییم یک فرد نسبت به محیط سازگار است، یا در گروهی که متعلق به آن می باشد سازگار است، آن دسته از پاسخهای موجود زنده که باعث سازگاری مؤثر وهماهنگ او با موقعیتی که درآن قرارگرفته است مد نظراست(مان، 1356). همچنین جریاناتی که با بوجود آمدن احتیاجی شروع شده و انسان پس از انجام فعالیتهایی به برطرف کردن آن احتیاجات اقدام می کند، راسازگاری می نامند(پور مقدس، 1367).
اسلامی نسب (1373) نیز درکتاب خود پس از ارائه چندین تعریف از سازگاری ،تعریف زیر را ارائه نموده است. هرگاه تعادل جسمی وروانی فرد به گونه ای دچار اختلال شود که حالت ناخوشایندی به وی دست دهد و برای ایجاد توازن، نیازمند بکارگیری نیروهای درونی و حمایتهای خارجی شود ودر این جریان موفق شود مسئله را به نفع خود حل کند، می گویند فرآیند سازگاری بوقوع پیوسته است. گوداشتاین ولانیون(1975) سازگاری را فرآیندپیوسته ای تعریف کرده اند که درآن تجربیات یادگیری اجتماعی شخص، باعث ایجاد نیازهای روانی می گردد ونیز امکان کسب توانایی ومهارتهایی را فراهم می سازد که ازآن طریق می توان به ارضاء آن نیازها پرداخت. بارلو(1992) نیز سازگاری را چنین تعریف کرده است: سازگاری عبارت است از رفتار مفید و مؤثر آدمی در تطبیق بامحیط فیزیکی وروانی به گونه ای که تنها با تغییرات محیطی همرنگی نکرده وبه پیروی ناهشیار از آن کفایت نمی کند، بلکه خود نیز درمحیط تأثیر گذاشته وآن را به گونه ای مناسب، تغییر دهد. همان طور که مشاهده می شود،تعاریف متفاوت ومتعدد با موضوع های مختلفی از سازگاری، ارائه شده است که درمواردی باتعریف واقعی سازگاری هم خوان نمی باشد. به طور کلی مفهوم سازگاری از زیست شناسی اقتباس شده است. به این اصطلاح در زیست شناسی، «انطباق» گفته می شود، ومجموعه فعالیتهایی است که یک «نوع» به منظور سازگاری باتغییرات محیطی اش انجام می دهد. به عنوان مثال، خواب زمستانی یک خرس یاسازگاری شخص با تغییرات محیطی مانند شغل جدید، از دست دادن یک عزیزو... می تواند نمونه ای از انطباق باشد. درحالیکه سازگاری عبارت است از یک فرآیند روان شناختی که طی آن فرد با خواسته ها(تمایلات) وچالشهای زندگی روزمره مقابله می کند یا آنها را به کنترل خود در می آورد(ویتن ولوید1997) .
4-3-2. اشکال سازگاری
سازگاری میتواند به اشکال زیر دیده شود:
عمل برقراری یک رابطه روان شناختی رضایت بخش میان خود ومحیط.
عمل پذیرش رفتار و کردار مناسب وموافق محیط وتغییرات محیطی.
سازگاری موجود زنده با تحریکات بیرونی ودرونی(شعاری نژاد.1368)
در واقع انطباق(انطباق مفهومی عامتر از سازگاری است)بامحیط به دوشکل صورت میگیرد. انطباق بامحیط فیزیکی، که حاصل آن ممکن است منجر به تغییرات جسمانی درموجود شود. گروهی دیگر نیز اعتقاد دارند؛ سازگاری بامحیط بردو نوع است، یکی سازگاری منفی که به معنی پیروی کورکورانه وبدن قید وشرط از محیط وهمرنگ شدن با آن است ودیگری سازگاری مثبت که به معنی مؤثر واقع شدن درمحیط وتغییر دادن آن است که با ویژگی هایی نظیر عزت نفس، اعتماد به نفس، خلاقیت، کارآمدی، ارضای غرایز فیزیولوژیک، از راه های جامعه پسند همراه است به گونه ای که سلامت روانی دریک فرد سازگار، دارای طیف گسترده ای است. بنابراین سازگاری، مجموعه کنشها و رفتارهایی است که فرد درموقعیتها وشرایط جدید، به منظور ارائه پاسخهای مناسب به محرکهای موجود، از خود بروز می دهد. چنانچه ملاحظه می شود دراین تعریف، تأکید عمده، روی شرایط جدید ونحوه ارتباط با آن می باشد. اما برای مشاهده رفتار دراین شرایط وموقعیتها، مسئله سازگاری از دو طیف دیگر نیز قابل بررسی است. نخست در محدوده ی خارجی وعینی که این روش درروان شناسی رفتاری متداول است دراین دیدگاه کوشش می شود تا رفتاری را که بامحیط سازگار است ویا سازگاریش به روش غلط صورت گرفته است، از دیدگاه یک ناظر خارجی، موردمشاهده وبررسی قرار گیرد. دراین روش اگر رفتار فرد با انتظاراتی که جامعه از او دارد ،مطابق وهمخوان باشد ، بهنجار شناخته می شود و اگر این مسئله صادق نباشد ،وی را شخص ناسازگار می دانند که سازگاری عبارتست از نوعی محرومیت که ناشی از مواجهه فرد با عواملی است که مانع ارضای نیاز او می گردد(میلون، 1352) .
مفهوم سازگاری از نقطه نظر«خود فرد» نیز بررسی شده است، به اعتقاد راجرز، دراین رویکرد قبل از آنکه به روشی توجه داشته باشیم که طی آن اشیاء نسبت به ناظر خارجی ظاهر می شوند، با ادراکاتی که فرد از خویشتن دارد وباجهانی که خاص خود اوست مواجه هستیم. هنگامی که به این طریق، سازگاری وناسازگاری، مورد ارزیابی قرار میگیرد، دارای مفهوم کاملاً متفاوتی است که درمانگر را به طور دقیق تر به سوی مسائل عملی هدایت می کند، لذا دراین دیدگاه شخصیت ناسازگار به فردی اطلاق می شود که مورد تهدید درونی واقع شده است وبر عکس به نظر می رسد درشخصیت های افراد سازگار هیچ نشانی از احساس تهدید نمی توان یافت (همان منبع)
پیاژه، سازگاری را تعادل بین یک دروه ی جذبویک دوره همانندسازگاری (انطباق) دانسته و آن را به مفهوم کلیدی نظریه کارکردهای شناختی خود مطرح می کند(یمنی دوزی سرخابی، 1371).
در دیدگاه تحلیل روانی، به فردی سازگار گفته میشود که دارای «من» قوی وسالم باشد تا بتواند میان دو پایگاه دیگر شخصیت یعنی «نهاد» و«فرامن» تعادل وهماهنگی ایجاد نماید، تا آنها بتوانند به وظایف خود به خوبی عمل نمایند. «من» نیز درصورتی توانمند خواهد بود که فرد دربرخورد بامشکلات روزمره زندگی، ازمکانیزمهای دفاعی استفاده کند یا نسبت به آنها آگاهی داشته باشد. به همین دلیل، سلامت روان، که یکی از ویژگی های اصلی وبارز انسانهای سازگار می باشد، صرفاً به معنای عدم وجود بیماری روانی نیست ، بلکه برای چنین فردی، نبود بیماری روانی، فقط مصداق بارز سازگاری نمیباشد(شفیع آبادی، وناصری1374). از دیدگاه روانشناسی شناختی به کسی سازگار گفته می شود که توانایی وقدرت پردازش صحیح اطلاعات را داراست وچون قادر به انجام چنین کاری است، برای خود یک ارزش واقع بینانه قائل میشود، تا تحت تأثیر نوسانات روانی دردناک واختلاف با دیگران، دچار اختلال نشود. این فرآیند به او کمک می کند تا به احساس مناسبتری از زندگی دست یابد(بک)1988) پس از آشنایی با تعریف سازگاری و مفهوم آن از دیدگاه های مختلف روانشناسی، دراینجا، به طور خلاصه، متغیرهای موثر در فرآیند سازگاری ارائه می شود. بحث عوامل موثر در روند سازگاری بسیار گسترده ووسیع است. به طوریکه میتوان به تعدادی از عواملی که درهر انسان وجود دارد اذعان نمود. دراینجا منظور، ابعاد مختلف تشکیل دهنده ی انسان است.)
5-3-2. عوامل مؤثر در فرآیند سازگاری
در دیدگاههای نوین، انسان به شکل موجودی سه بعدی درنظر گرفته شده است موجودی روانی زیستی اجتماعی. درواقع متغیرهایی وجود دارند که برفرآیند سازگاری تاثیر می گذارد و به شکل پیامد گونه ایجاد می شوند. تعدادی از این عوامل ومتغیرها عبارتند از:
شخصیت فردی که درجریان سازگاری قرار گرفته است.
درک فرد از مشکل(این مشکل چقدر برای فرد محدودیت ایجاد کرده است.)
شدت مشکل ،قدرت آسیب زنندگی وصدمه زایی آن.
حمایتهای اجتماعی که از فرد بحران زده صورت میگیرد.
حمایتهای خانوادگی که از فرد، درجریان سازگاری صورت می گیرد.
تعداد راه های ممکن، که فرد می تواند برای رسیدن به هدف انتخاب کند.
درجه اهمیت هر راه حل ونحوه دستیابی به آن.
توانایی واستعداد برای مراقبت از سلامت خود.
درک فرد از موقعیت فعلی خود.
درک خانواده از موقعیت فرد.
توانایی ها واستعدادهای فرد، برای حمایتهای اجتماعی
روش زندگی، نگرشها و فعالیتهای محیطی اثر گذار .
دیدگاه های عقیدتی واخلاقی فرد، نسبت به دنیا و مشکلات موجود درآن(اسلامی نسب، 1373) .
تقسیم بندی دیگری برای عوامل اثر گذار درنوع سازگاری، وجود دارد که عبارت است از:
عوامل مربوط به مسائل جسمی: نظیر نقص عضو، بیماری جسمی ، معلولیتهای فیزیکی، سرطان و ...
عوامل مربوط به مسائل روانی : نظیر احساس حقارت نسبت به دیگران ، اختلالات اضطرابی وافسردگی، روان نژندی، روان پریشی و ...
عوامل مربوط به مسائل اجتماعی: مانند انزوا، دوری گزینی از اجتماع، ناسازگاری اجتماعی، شخصیت ضد اجتماعی ، طرد شدن ازاجتماع و...
عوامل مربوط به مسائل اخلاقی : دیدگاه اخلاقی هر فرد می تواند نحوه، شکل وقالب پذیرفته شده ی سازگاری رامشخص سازد(همان منبع)
در یک دستهبندی کلی دیگر میتوان چهار عامل را در بروز ناسازگاری رفتار کودکان و نوجوانان، معرفی کرد:
الف _ عوامل پزشکی: اختلالات ممکن است به علت احساس محرومیت، فقدان یا نقص عضو یا حسی از حواس پنجگانه باشد.
ب _ عوامل تربیتی: با توجه به نظریات روانپویایی، رفتارگرایی و سایر نظریههای روانشناسی، چگونگی رابطه اعضای خانواده با کودک و بخصوص مادر در سالهای اول زندگی، از اساسیترین عوامل رشد شخصیت شناخته شده است. هر گاه اختلاف در این روابط عاطفی ایجاد شود بالطبع امنیت عاطفی وی مختل میشود، و در نتیجه آثار آن در رفتارش منعکس میگردد.(میلانیفر، 1370).
ج _ عوامل ارثی: فرزند پارهای از خصایص والدین را به ارث میبرد و مسلماً این استعداد را خواهد داشت که روزی مانند والدین خود به اختلالات رفتاری مبتلا شود. اما مسلم است که هر رفتار بزهکارانه را به ارث نمیبریم و آنجه به ارث برده میشود، ساختمان بدنی، مزاج و گرایش به اجرای عمل در راهی خاص و آمادگی شخصی برای رفتار بزهکارانه است. این آمادگی سرشتی بر اثر برخورد با عوامل محیطی نامناسب ظاهر میگردد و در این مرحله است که آثار متقابل مکمل عواملی مانند نیروهای بیولوژیکی و اجتماعی در ناسازگاری مشخص میگردند(میلانیفر، 1370).
د _ عوامل محیطی و اجتماعی: تغییرات سریع و بزرگ اجتماعی مانند بیکاری، جنگ، از هم پاشیدگی کانون خانواده، فقر و گرسنگی، اعتیاد و تماس دائمی با معیارهای اخلاقی و فرهنگی مغایربا معیارهای خانوادگی احتمالاً به ناسازگاری کودک میانجامد. علاوه بر محیط خانو اده، مدر سه و اجتماع، باید از نقش وسایل ارتباط جمعی( سینما، تلویزیون، رادیو، ویدئو، مطبوعات وتئاتر) نیز یادکرد(میلانی فر، 1370)
گلاوین و آنسلی (1971) ، در یک تحقیق، تواناییهای مدرسهای 130 پسر که اختلالات رفتاری آنان را توسط یک چک لیست رفتاری مشخص کرده بودند با 90 پسر عادی همسال و با بهره هوشی برابر، مقایسه نمودند. در میان پسران دارای مشکلات رفتاری، 81 درصد، ازنظر خواندن، پایینتر از معمول بودند و 72 درصد نیز در ریاضیات مشکل داشتند. به عبارت دیگر پسران دارای مشکلات سازگاری از نظر عملکرد تحصیلی نیز دارای مشکلاتی میباشند. در همین راستا، فلدهاسن و دیگران (1996)، از تحقیقات خود به این نتیجه دست یافتند که؛ افرادی که توسط معلمان به عنوان دانش آموزان ناسازگار معرفی میشوند، هنگامی که به کلاس بالاتر میرسند، از نظر خواندن و ریاضیات بسیار عقب افتادهاند.
نتایج مشابهی از نظر افت تحصیلی در گروهی از دانش آموزان، توسط وری (1968) و نیز گرابارد (1964) گزارش شده است. این دو نشان دادند، نوجوانانی که به دلیل مشکلات رفتاری سازشی به مراکز روانی یا مشاوره وراهنمایی کودکان و نوجوانان مراجعه میکنند از نظر تحصیلی بسیار عقبتر از همسالان خود میباشند. این دسته از کودکان در به تأخیر انداختن لذتجویی یا تلافی و جبران و نیز کنترل رفتارهای ناگهانی که بیشک نقش اساسی در ایجاد مشکلات سازشی آنان در مدر سه ایفا میکنند، ناتوانند( نراقی و نادری، 1373).
ساموئل کرک، در تحقیقی، دانش آموزان ناسازگار را با دانش آموزان معمولی، مورد مقایسه قرار داد و نتیجه گرفت که دانش آموزان ناسازگار دارای ویژگیهای زیر میباشند:
بطور قابل ملاحظهای کمتر از دانش آموزان معمولی در تحصیل پیشرفت میکنند.
میزان آگاهی والدینشان نسبت به مسائل تربیت و نحوة ارتباط و همکاری آنها با دانش آموزان و مدرسه متفاوت از دانش آموزان عادی است(فتحالدین، نوابینژاد).
رفتار سازگارانه، به مثابه حد یا میزانی تعریف میشود که فرد بدان وسیله با معیارهای استقلال شخصی و مسئولیت اجتماعی که از سن و گروه فرهنگی او انتظار میرود، مواجه میشود. در دوران کودکی و نوجوانی، مهارتهای مورد نیاز برای سازگاری، بیشتر مستلزم فرآیندهای یادگیری است. در اینجا نباید صرفاً بر روی مهارتهای اصلی تحصیلی و موارد استفاده آنها تمرکز نمود، بلکه باید به مهارتهای ضروری برای مقابله و ایجاد ارتباط با محیط، شامل مفاهیم زمان و پول، رفتارهای خود گردانی، حساسیت اجتماعی و مهارتهای ارتباطی نیز تأکید نمود. در دوران بلوغ و بزرگسالی عملکرد شغلی و مسئولیتهای اجتماعی در درجه اول اهمیت قرار میگیرد. این عملکردها و مسئولیتها بر حسب میزان توانایی فرد، در حفظ استقلال خود در جامعه و اشتغال سودمند و نیز توانایی او در مواجهه وهمنوایی با مجموعه معیارهای اجتماعی تعیین میگردد. سازگاری اجتماعی انعکاسی از تعامل فرد با دیگران، رضایت از نقشهای فرد و نحوة عملکرد در نقشهاست، که به احتمال زیاد تحت تأثیر فرهنگ و انتظارات خانواده قرار میگیرد. سازش اجتماعی یعنی سازش با مجموعه پیچیده روابط بین فردی، توانایی زیستن و هماهنگ نمودن فرد بر اساس الزامات اجتماعی و خواستههای فر هنگی( افشار نیاکان، 1381).
سازگاری اجتماعی، سازگاری شخص با محیط اجتماعی خود میباشد، که این سازگاری ممکن است با تغییر دادن خود و یا محیط بدست آید( پورافکاری، 1373).
فرانسیس و برون (1975 ، به نقد از یزدخواستی، 1385) سازگاری اجتماعی را به عنوان جریانی تعریف کردهاند که به وسیله آن روابط میان افراد، گروهها و عناصر فرهنگی در وضع رضایتبخش بر قرار باشد، به عبارت دیگر روابط میان افراد و گروهها طوری برقرار شده باشد که رضایت آنها را فراهم سازد.
سازگاری اجتماعی به وضعیتی گفته میشود که افراد و گروهها رفتارخود را به تدریج و از روی عمد و یا غیرعمد تعدیل میکنند تا با فرهنگ موجود سازگاری نمایند مانند رعایت عادات، عرف و تقلید. به عبارت دیگر سازگاری اجتماعی واکنشهایی است که شخص برای رعایت محیط اجتماعی از خود نشان میدهد و آنها را اساس رفتار خود قرار میدهد. در واقع سازگاری اجتماعی مکانیزمی است که براساس آن فرد توانایی تعلق به گروهی پیدا میکند(آکسفورد ، به نقل از یزدخواستی، 1385).
در جامعهشناسی سه معنای متفاوت از سازگاری اجتماعی استنباط میشود:
1- سازگاری اجتماعی فرآیندی است که بر پایه آن روابط اجتماعی هماهنگ میشود.
2- سازگاری اجتماعی فرآیند انطباق گروه و یا فرد را با محیط، میسر میسازد.
3- سازگاری اجتماعی دارای دو بعد دستوری است و اطاعت از ارزشها و هنجارهای رفتاری مسلط را به دنبال دارد( ساروخانی، 1370).
گاه واژه اجتماعی شدن ، جامعهپذیری ، رفتارهای جامعه پسند مترادف با سازگاری اجتماعی میآید.
اجتماعی شدن فرآیندی است که فرد از طریق آن قالبها، ارزشها و رفتارهای مورد نظر فرهنگ و جامعه خود را میآموزد( ماسن و همکاران، ترجمه یاسائی، 1373).
رفتار جامعهپسند اصطلاحی است که روانشناسان به اعمال اخلاقی که از لحاظ فرهنگی تجویز میشود مانند مشارکت با دیگران ، کمک به دیگران، همکاری با دیگران و ابراز همدردی، اطلاق میکنند(ماسن و همکاران، ترجمه یاسائی، 1373).
الیور و گرشام ( 1993) نیز سازگاری اجتماعی را مترادف با مهارتهای اجتماعی میدانند و ضمن تعریف مهارتهای اجتماعی به عنوان رفتارهای انطباقی یاد گرفته شدهای که فرد را قادر میسازد تا با افراد دیگر رابطهای متقابل داشته باشد و از خود پاسخهای مثبت بروز دهد و همچنین از رفتارهای نامناسب اجتناب نماید. این رفتارها را به پنج رفتار جزئیتر تقسیمبندی میکنند که هر یک از آنها میتواند باعث تسهیل روابط بین فردی شود. این تقسیمبندی به این صورت میباشد:
1- همکاری: که شامل رفتارهایی مانند کمک کردن به دیگران و شرکت در فعالیتهای مختلف و تنوع میباشد.
2- گفتارمناسب: که رفتارهایی نظیر تقاضا کردن و پاسخ دادن را بر میگیرد.
3-مسئولیتپذیری: که شامل قبول مسئولیت در امور اجتماعی، رهبری گروه و حفظ اموال شخصی است.
4- همدلی :شامل رفتارهایی مانند محبت و همدردی میشود.
5- خویشتنداری: رفتارهایی مانند صبر کردن و عمل کردن را در برمیگیرد.
بنابراین مهارتهای اجتماعی مجموعهای از رفتارهای بالقوه است که فرد میتواند به منظور تأثیر گذاشتن بر رفتار دیگران در موقعیتهای خاص مورد استفاده قرار دهد(سیپانی و اسپونر 1994 ، به نقل از یزدخواستی، 1385).
در کل اگر بخواهیم به یک تعریف جامع از سازگاری اجتماعی برسیم، ترکیبی از این تعاریف میتواند مفید واقع شود. پس میتوان سازگاری اجتماعی را چنین تعریف کرد: سازگاری اجتماعی فرآیندی است که در آن فرد با توجه به میزان رشد اجتماعی خود ونیز قدرت تطابق و سازگاری، با دیگران ارتباط بر قرار کرده تا بتواند از این طریق نیازهای خود را ارضا کند و در این فرآینده باید از مهارتهای اجتماعی نظیر همکاری، معاشرت، مسئولیتپذیری و ...برخوردار باشد تا بتواند به خوبی با دیگران ارتباط برقرار کند(واتیز من و همکاران، ترجمه نظری، 1373).
همان طور که قبلاً ذکر شد، سازگاری، یک فرآیند پویای روانشناختی است که از مراحل به هم پیوسته گوناگونی تشکیل شده است وافراد برای ایجاد سازگاری، مراحلی را باید پشت سر بگذارند. آغاز فرآیند سازگاری از نیاز شروع شده و با ارضای آن تمام می شود. به عنوان مثال، درصورتیکه یک نوجوان ،احساس طرد شدن کند، به احساس تعلق نیازپیدا می کند، که ازطریق پذیرفته شدن توسط والدین، معلمان یاگروه همسالان میسر میشود(بیلر، 1371) . بنابراین میتوان مراحل سازگاری را، خروج از حالت تعادل و تعادل مجدد دانست (دیدگاه پیاژه) فرآیند سازگاری به ترتیب مراحل زیر را طی می کند؛
برانگیختگی واحساس نیاز(جسمی ،روانی، اجتماعی، اخلاقی ، ومعنوی)
انتخاب هدف یا حرکت به سوی هدف، برای ارضای نیاز .
برخورد به مانع ، سد یا مشکل.
شکست درروش نخستین وانتخاب روشهای جدیدتر .
کارآمد شدن یکی از روشهای حل مشکل .
رسیدن به هدف .
انگیزه اجتناب از برخورد بامانع، مشکل و یا سد و فرار از ادامه راه برای رسیدن به هدف و وقوع ناسازگاری(اسلامی نسب، 1373) .
به طور خلاصه ، فرآیند سازگاری به وسیله یک نیاز یاکمبود برانگیخته می شود وتنش نامطلوبی ایجاد می کند. برای کاهش تنش، فرد باید به طریقی واکنش نشان دهد وعمل او معمولاً کوششی برای غلبه بر شی ء یا موقعیت تهدید کننده است. فرد، بعد روشهای اکتشافی چندی که برای کاهش تنش انجام می دهد، دیر یا زود ناچار است، دست به انتخاب بزند. درموقعیت ایده آل، انتخاب شده ناکافی است واحساس آرامش کامل حاصل نمی شود. البته میزان رضایت به دست آمده به این بستگی دارد که آیا فرد به هدف اصلی خود رسیده است، یا هدفی را پذیرفته که کمتر ارضاء کننده است اما هدفی است جانشین، ولی همیشه این احتمال وجود دارد که مانع از سر راه برداشته نشود ومشکل باقی بماند ویا این که میل اجتناب از برخورد بامانع واحساس ناکافی آنچنان قوی باشد که فرد از تعقیب هدف اصلی خود منصرف شود(بیلر1371). در شکل زیر مراحل فرآیند سازگاری ترسیم شده است :
شکل 2-1
313055011620500118872045720(6)00(6)
873760683260(5)00(5)4845058051800047498096647000738505528955(2)020000(2)15544801389380(4)00(4)14033511461750071183511461750095631011461750063507683500104521022860007118355588000562610683260(3)00(3)-36195805180(1)00(1)45783594107000
این شکل نشان می دهد: شخصی برانگیخته شده وبه سوی هدفی پیش می رود(1). ولی مانع ومشکلی (2) اورا از رسیدن به هدف وارضاء نیاز، باز می دارد. او واکنش های تازه رابرای رفع مانع و نیل به هدف می آزماید(3) تا اینکه یکی از این واکنش ها(4) او را برمانع فائق ساخته وبه هدف می رساند(5) گاهی اوقات انگیزه اجتناب ازمانع یامشکل، قوی تر از انگیزه رسیدن به هدف بوده و سازگاری حاصل نمی شود(6) (والی پور،1360) .
6-3-2. سازگاری اجتماعی دانشآموزان در مدرسه
مجموعه واکنشهایی که توسط آن، یک دانشآموز ساختار و رفتار خود را برای پاسخی موزون به شرایط جدید (مدر سه) و به فعالیتهایی که آن محیط، از دانشآموزان خواهد خواست، تغییر دهد، سازگاری اجتماعی دانشآموز نامیده میشود. بنابراین هر عامل یا عواملی که این پاسخگویی را در این محیط دچار مشکل کند، زمینهای برای ناسازگاری او در این محیط فراهم خواهد ساخت. به این ترتیب ضوابط سازگاری مدرسهای دانشآموز باید در این محیط و فعالیتهای مطرح در آن جستجو گردد. دانشآموزی که بتواند به این ضوابط(اجرای برنامهای مشخص، قبول قواعد انضباطی خاص، رعایت قاعدهبندی مطرح در روابط انسانی درون مدرسهای و...) پاسخ مثبت دهد« طبیعی» و سازگار قلمداد خواهد شد(یمینی دوزی سرخابی، 1371).
در زمینه سازگاری اجتماعی دانش آموزان در مدرسه، صاحبنظران معتقدند که دانش آموزان دچار مشکلات رفتاری، بایستی یک و یا تمامی صفات زیر را شدیداً و به مدت طولانی داشته باشند:
1. ناتوانی در ایجاد و یا حفظ روابط رضایتبخش بین شخص با همکلاسیها و معلمان.
2. ناتوانی در یادگیری که در اثر عوامل حسی و یا جسمی ایجاد نشده باشد.
3. انواع رفتارها و احساسات نامناسب در شرایط معمولی.
4. حالت مشخص غمگینی و افسردگی( فتحالدین، نوابی نژاد).
یمینی دوزی سرخابی، ناسازگاری دانش آموز در مدرسه را درموارد زیر مشاهده کرده است:
ناتوانی دانشآموز در موفقیت تحصیلی در زمان قانونی.
ناتوانی دانشآموز در موفقیت در یک یا همة فعالیتهای یادگیری اولیه شامل خواندن، نوشتن و حساب کردن.
ناتوانی دانشآموز در پذیرش هنجارهای سازمانی مدرسه.
ناتوانی دانشآموز در پاسخگوی به انتظارت ارتباط یافته مدرسه – خانواده، (یمنی دوزی، 1371).
4-2. ورزش
یکی از فراگیر ترین نهادهای موجود در جوامع کنونی«نهاد ورزش» است که در تمام سطوح جامعه، از نهادهای اجتماعی گرفته وتا تک تک افراد جامعه نفوذ کرده است. فواید ورزش برای قلب و عروق و داشتن حافظهای قوی برکسی پوشیده نیست. بطور مثال ورزش جریان خون را در کل بدن افزایش میدهد و بالطبع جریان خون در مغز نیز افزایش مییابد. به نظر میرسد افزایش جریان خون در مغز فرایند از دست رفتن بافت سلولی مغز را که در حدود 40 سالگی شروع میشود کند میکند. (تهیه و ترجمه :گروه سلامت سیمرغ ـ دکتر حانیه ترکمان)
فراگیری ورزش در جوامع مدرن، برحسب ویژگی هایی چون سطح پوشش خبری ، هزینه های مالی، تعداد ورزشکار وتماشاچی، فیلم ها وکتابهای ورزشی ، تعداد ساعاتی که صرف ورزش می شود، میزان فروش وسایل ورزشی و مدت زمانی که علاقمندان به ورزش، به گفتگو درباره آن می پردازند، سنجیده می شود . به طور خلاصه، نهاد ورزش با بسیاری از جنبه های رفتار اجتماعی انسان و نهادهای اجتماعی جامعه، درارتباط می باشد. از این رو بهتر است، ورزش از دیدگاه اجتماعی مورد مطالعه وبررسی قرارگیرد. (اشنایدر1989) با این حال اگر از مردم خواسته شود که چند ورزش رانام ببرند، اغلب به ورزش هایی چون فوتبال، بستکبال، بیس بال، گلف، ژیمناستیک و ... اشاره خواهند کرد و فعالیتهایی مانند گردش ، ماهیگیری و حتی پیاده روی را ورزش محسوب نخواهند کرد. درحالیکه ورزش دامنه وسیعی از فعالیتها راشامل می شود، حتی آنهایی که اخیراً به آنهااشاره شد. ارائه تعریفی واضح از ورزش، می تواند به فهم آن کمک کند. ورزش از نظر لفظی و لغوی، اسم مصدر فعل «ورزیدن» است که به معنی کارکردن، کوشیدن، انجام دادن، و ریاضت کشیدن می باشد(دهخدا 1339) . دررابطه با تعاریف مفهومی ورزش، تعاریف متعددی ارائه شده است از جمله: ورزش عبارت است از مجموعه فعالیتها وحرکاتی که طبق ضوابط ومقررات خاصی انجام شود و بیشتر حالت قهرمانی واختصاصی داشته باشد(یزدان پناه، 1371). اشنایدر واشپریتزر(1989)، ورزش را به عنوان فعالیتی تعریف کرده اند که دارای ملاکهای زیر باشد:
الف) رقابت
ب) جنبش یا حرکت جسمانی
ج) قوانین و مقررات ویژه
هر چند بسیاری از فعالیتها دارای این ملاکها می باشند، اما دراینجا به مشکلی برمی خوریم و آن اینکه، به عنوان مثال ،شطرنج، قوانین پیچیده ای دارد و می تواند به شدت رقابتی هم باشد، اما فعالیت جسمانی کافی ندارد. این درحالی است که بعد جسمانی فعالیت، بیشترین ارتباط را با ورزش پیدا می کند. همچنین درتعریفی دیگر، ورزش به عنوان یک فعالیت رقابتی که مستلزم مهارت ونیرو است و قوانین ومقررات ویژه ای برآن حاکمند تعریف شده است(اشنایدر، 1989). این تعریف هم، نمی تواند تعریف کاملاً دقیقی از ورزش باشد، زیرا ممکن است توافق کاملی دررابطه بادرجه یا سطح رقابت میزان نیروی جسمانی ودرجه رسمی بودن قوانین وجود داشته باشد. همان طور که مشاهده می شود هریک از تعاریف فوق، روی دو یا چند خصوصیت از ویژگی های ورزش تاکیدکرده اند. بنابراین هیچ یک از آنها نمی تواند تعریف کاملی از ورزش باشد. برای رفع این مشکل ودستیابی به تعریف روشنی از ورزش، دراینجا به ویژگی های ورزش که مورد اعتقاد همگان است، اشاره خواهد شد. ویژگی های ورزش عبارتند از:
تشکیلات یاساختار:
تقریبا" کلیه ورزشها دارای عکس العملهای مکتوب یا غیر مکتوب هستند. حتی ورزشهای غیر رسمی هم، قوانین خاصی دارند و به مکانها و زمانهای خاصی محدود میشوند. اما بیشتر ورزشهای رسمی، دارای تشکیلات سازمان یافته و قوانین و مقررات ویژه ای میباشند. این تشکیلات می تواند شامل اندازه و شکل سازماندهی ،تصمیم گیری ارتباطات،کارآمدی،اثربخشی و ... باشد (مک فرسون،کرتیس و لوی . 1989).
2- هدفمند بودن :
هرگونه ورزشی دارای یکسری ملاکهای پیشرفت و رفتارهای هدفمند است . این امر در مربیان ،ورزشکاران و تماشاچیان و در رابطه با توانایی،صلاحیت ،تلاش،مهارت و عملکرد آنها ،مشاهده می شود. گرچه ممکن است ورزشکاران و یا تیمهای ورزشی دارای اهداف متفاوتی بوده و هر یک استانداردهای خاص خودشان را داشته باشند، اما هر موقعیت ورزشی معمولا" ملاکهایی را برای ارزیای موفقیت یا شکست در اختیار دارد (همان منبع ).
3- رقابت :
رقابت نیز دراکثر ورزشها مشاهده می شود و بیشترورزشکاران ،تیمهای ورزشی و حتی تماشاگران در گیر آن هستند . رقابت به یکی از سه شکل زیر صورت می گیرد :
3-1- رقابت مستقیم : این نوع رقابت در مواقعی که دو تیم یا دو نفر روبروی هم قرار می گیرند،صورت می گیرد.اکثر ورزشهای گروهی دارای این رقابت می باشند .
3-2- رقابت موازی : در مواردی که ورزشکاران ، بطور غیر مستقیم و جداگانه با یکدیگر به رقابت می پردازند ، رقابت از نوع موازی می باشد، شنا و گلف، نمونه ای از این رقابت هستند .
3-3 -رقابت بر مبنای یک معیار : در ورزشهایی مانند تیراندازی ، اتومبیلرانی، ژیمناستیک این نوع رقابت مشاهده می شود . گرچه این سه شکل از رقابت، همیشه منحصر به فرد ورزشهای خاص نیست، اما نشان می دهد که هر ورزشی بر مبنای مسابقه است (همان منبع ).
3-4- مسابقه :
برل (1987) معتقد است که دو شکل عمده ورزش وجود دارد؛ مسابقات ورزشی و یا بازیهای ورزشی . مسابقات ورزشی معمولا" دارای رقابت بر مبنای یک معیار،رقابت موازی یا اشکال فردی رقابت مستقیم هستند مانند شنا،گلف و ...، بازیها ی ورزشی معمولا" دارای اشکال گروهی یا مستقیم رقابت هستند . این نوع ورزش اغلب شامل چندین مسابقه و ورزش جداگانه می باشد ، بازیهای المپیک نمونه بارز آن است (همان منبع).
3-5- بازی یا مسابقه :
ورزش برمبنای دو عنصر بازی و مسابقه است . بنابراین :
الف) هرگونه ورزشی بازی نیست بلکه اشکال حرفه ای ورزش نیز، وجود دارد .
ب) هر ورزشی نیز مسابقه نیست .
ج) هر مسابقه ای هم دارای عناصر بازی نیست .
بنابراین ترکیبی از عناصر رقابت، بازی و مسابقه در ورزش ، ورزشکاران و تماشاگران را به یک اندازه، درگیر مسائل عاطفی ،رفتاری و شناختی می کند (همان منبع) .
با توجه به خصوصیات و ویژگیهای فوق، درباره ورزش،نمی توان هرگونه فعالیتی را کاملا " ورزش" دانست یا آن را کاملا " بازی" یا "مسابقه" قلمداد کرد . به همین دلیل، دامنه فعالیتهای جسمانی را می توان در طیفی از بازی تا ورزش قرار داد . این طیف می تواند در فهم ما از ورزش،کمک نماید. این پیوستار بصورت زیر می باشد( ادواردز ، 1973 و اشنایدر و اشپریتزر، 1989).
بازی ---- ورزش غیر رسمی ---- ورزش نیمه رسمی ---- ورزش رسمی یا حرفه ای
بازی یک مفهوم تقریبا" نزدیک به ورزش است و در مواردی – به اشتباه – به جای آن در نظر گرفته می شود. سینگر (1976) بازی را به این صورت تعریف کرده است : بازی عبارتست از یک تجربه لذتبخش که به دنبال خود، رفتارهای خودانگیخته ای ایجاد میکند و با اهداف شخصی و تکانه های درونی خود، همخوان است .
بازی، دامنه وسیعی از فعالیتها و توانایی های حرکتی را در برمی گیرد،مقررات خود-برانگیخته ای دارد ، دارای توالی زمانی می باشد اما پایان آن نامعلوم است و به نتایج ملموس ، پیروزی یا جایزه منجر نمی شود . بنابراین بازی فعالیتی است که خودبه خود تقویت می شود، زیرا قبل از هر چیز، لذتبخش و شادی آور است ، و احساس رضایت حاصل از آن، به خاطر خود فعالیت است تا پیروزی ، مدال، معروف شدن، پایگاه اجتماعی ، عواید مادی و ... .
پس از دست یافتن به تعریف روشنی از مفاهیم ورزش و بازی،می توان اذعان نمود که بسیاری از فعالیتهای بدنی ماهیتا " جزء ورزشهای غیر رسمی و نیمه رسمی" هستند که عناصری از بازی و ورزش در آنها وجود دارد. شاید مناسبتر باشد اصطلاح ورزشهای تفریحی را برای ورزشهایی که شامل عناصری از بازی و ورزش هستند، بکار ببریم. همچنین ورزشها ، براساس میزان فعالیت شرکت کنندگان نیز تقسیم بندی شده است . شکل شماره 2-1 دامنه ای از فعالیتهای جسمانی – از بازی تا ورزشهای حرفه ای – را نشان می دهد. این تقسیم بندی کاملا" دقیق نیست ، اما بسته به نوع فعالیت ، جامعه، محیط ورزش و ... متنوع و مختلف می باشد ( اشنایدر ، 1989 ) .
شكل شماره 3-2: دامنه فعاليتهاي جسماني از بازي تا ورزش حرفهاي ورزشهاي باشگاهي (حرفهاي)ورزشهاي رسمي ـ امتياز شخصي محدود ـ تحت شرايط فشار و سختگيري بيروني ـ مقررات، جايگاهها و مسئوليتهاي رسمي ـ اهميت نتايج و پاداشهاي بيرونيـ افزايش تلاش فردي ـ هدفهاي بيروني ورزشهاي نيمهرسميـ ورزشهاي حرفهاي ـورزشهاي دانشگاهي ـمسابقاتبين دانشكده ـمسابقاتبيندانشجويان ورزشهاي غيررسميـورزشهاي دبيرستاني ـليگهايكوچك فوتبالـالمپيادهاي دانشآموزيـ ليگهاي كارگري ـورزشهايدوره راهنماييبازي:بازي:ـپيادهروي دستهجمعي بزرگسالانـ پيادهروي-بدون وابستگيها،اثرات يا اجبارهاي بيروني ـ اختياري استـ پايان بازي اختياري استـ رضايت دروني ـ رقابت ضرورتي ندارد.ـبازسازي اجتماعيـنرمش، پريدنـفيالبداهه بودن ـ برانگيختگي
5-2. بررسی یافته های پیشین
بررسی پیشینه تحقیق معمولاً نقدی از دانش موجود دربارهی موضوع پژوهش است.این بررسی چنانچه به درستی صورت گیرد به بیان مسأله کمک میکند و یافتههای پژوهش را به تحقیقات قبلی متصل میسازد. بررسی سوابق تحقیق در این پژوهش به دنبال تعریف و تحدید مسأله، قرار دادن یافتههای تحقیق در چارچوب تحقیقات قبلی، اجتناب از دوبارهکاری و انتخاب روشها و ابزار اندازهگیری دقیقتر میباشد.
در این قسمت به بررسی نتایج و یافته های تحقیقات انجام شده قبلی، پیرامون متغیرهای مورد مطالعه این تحقیق ،یعنی سازگاری اجتماعی و ورزش، و تأثیر جنسیت بر آنها پرداخته می شود لازم به ذکر است مرور تحقیقات قبلی نشان میدهد که تحقیقات اندکی مستقیما" رابطه سازگاری اجتماعی و ورزش را بررسی کرده اند اما تحقیقات متعددی انجام شده است که برخی از جنبه های اجتماعی،شخصیت و مهارتهای اجتماعی را در افراد ورزشکار و غیر ورزشکار مورد مطالعه قرار داده است . به این ترتیب در اینجا سعی می شود تحقیقاتی که بیشتر جنبه های اجتماعی افراد ورزشکار و غیر ورزشکار را مد نظر قرار داده اند، بطور خلاصه بررسی شود .
اسپرلینگ (1942) تحقیقی را روی 171 نفر دانشجوی ورزشکار،138 نفر ورزشکار و 126 نفر غیر ورزشکار انجام داد. نتایج تحقیق او نشان می دهد که گروههای ورزشکار، نسبت به گروههای غیر ورزشکار، نمرات بالاتری در اعتماد به نفس ، برون گرایی، سازگاری و انگیزش بدست آوردند. همچنین گروه غیر ورزشکار، نمرات بالایی در ظرافت طبع و زیبایی پسندی کسب نمودند (سینگر،1972) .
چندین مطالعه دیگر که پیش آهنگ و جلودار آنها فردی بنام کوپر می باشد، در نتایج و یافته های تحقیقاتشان ذکر کرده اند که ورزشکاران از یک اطمینان اجتماعی ، سلطه گری، استواری و ثبات عواطف بیشتری برخوردار هستند . همینطور، در سال 1960 مطالعه ای توسط مری من روی 800 نفرپسر دبیرستانی انجام گرفت ؛ نتایج این مطالعه بیانگر آن است که؛ توانایی افراد ورزشکار در ارتباط با ویژگی های شخصیتی آنها میباشد . مثلا" بچه هایی با توانایی ذاتی و ورزشی بالاتر، نسبت به بچه هایی که توانایی ذاتی کمتری برخوردارند، در رابطه با مقیاسهای موازنه اجتماعی از قبیل رهبری، اعتماد به نفس و وسعت علاقه، نمرات بیشتری را کسب می نمایند ( معتمدی ، 1373) .
در پژوهشی دیگر شریف و همکارانش ( 1961) نتیجه گیری کردند که فعالیتهای ورزشی تیمی می تواند به دوستی و همکاری متقابل منجر شود ، حتی اگر از طرف برگزار کنندگان مسابقات ، مسئله « برد و باخت » نیز، مطرح شده باشد.
کوپر (1969) ،هاسمن (1969)،اجیلیو (1968) و واربرتون (1967) شخصیت افراد ورزشکار را مورد مطالعه قرار دادند. یافته های این تحقیق نشان می دهد که ورزشکاران دارای صفاتی مانند برون گرایی ، گروه گرایی، اعتماد به نفس ، تمایل به رهبری ، ثبات هیجانی و روحیه تهاجمی هستند. همسو با این تحقیق ،مطالعات افرادی چون برونر ،کوپر(1970) ، کن (1971) و مک فرسون (1965) نشان می دهد ؛افرادی که فعالیتهای بدنی دارند، برون گرایی و ثبات هیجانی بیشتری در مقایسه با گروه نرمال جامعه دارند. در واقع این امر نشان می دهد که تمرینات منظم بدنی و فعالیت جسمانی، افراد را از نظر روانی، سالم تر نگه می دارد ( سینگر، 1972) .
اجیلیو (1967) در یک تحقیق زمینه یابی، فعالیتهای ورزشی ورزشکاران پسر را مورد مطالعه قرارداد و به نتایج کلی زیر دست یافت : ورزشکاران، افرادی هستند که هیجانهای سالم دارند، متمایل به برونگرایی هستند ، دارای ثبات فکری هستند. ظرفیت بالایی در مقابل فشارهای محیطی دارند، در دستیابی به اهداف مورد نظر خود و دیگران، استواری نشان می دهند، دارای ثبات عاطفی و هیجانی زیادی هستند، افراد منظم و مرتبی هستند و متمایل به رهبری گروه و زندگی اجتماعی هستند ( همان منبع) .
نیکل سون (1979)، در مطالعه ای، 502 دانش آموز را ،در پنج مدرسه میشیگان، مورد بررسی قرار داد. نتایج این مطالعه نشانگر آن است که دانش آموزان ورزشکار، با اطمینان زیاد ، خودشان را به عنوان افراد بلند همت معرفی می کردند . دانش آموزان ورزشکار خودشان را قوی تر و سریعتر از غیر ورزشکاران معرفی می کردند و بالاخره ورزشکاران تا اندازه ای خودشان را خوشحال تر و سرزنده تر از غیر ورزشکاران توصیف می کنند ( معتمدی ، 1373) .
در این زمینه ،گروهی از محققین تفاوتهای بین افراد ، در ورزشهای تیمی و انفرادی را با استفاده از پرسشنامه شخصیتی 16 عامل کتل بررسی نمودند که در نهایت به نتایج زیر دست یافتند:
ورزشکاران رشته های انفرادی در ویژگی هایی مانند اعتماد به نفس ،حساسیت،درون گرایی ،استقلال خواهی، از ورزشکاران رشته های تیمی، بالاتر بوده اند ولی خیالبافی آنها در سطح پایین تری قرار داشت ( سینگر، 1972) .
نتایج تحقیقات دیگر نشان می دهد که بازیهای گروهی به رشد مهارتهای اجتماعی کمک می کنند . کودکانی که از انجام مهارتهای لازم در بازی ناتوان باشند معلول تلقی میشوند . اگر رفتارکودک در بازی و ضمن فعالیتهای اوقات فراغت، توأم با حسن همکاری و مشارکت باشد، سبب ایجاد مهارتهایی چون دوستیابی، سازش با دیگران ، یادگیری نحوه مشارکت ، رقابت، همکاری، رعایت نوبت و در مجموع، توفیق بیشتر در تعادل اجتماعی می گردد. آنچه در زندگی موفقیت آمیز روزمره نیز مورد نیاز است برخورداری از سازگاری اجتماعی کافی هنگام کار، در میان اجتماع ، دوستان و با خانواده می باشد ( کارتلج و میلبرن ، 1369) .
در رابطه با نوع ورزرش و شخصیت ورزشکار، اسلاشر (1964) با استفاده از پرسشنامه MMPI تفاوت میان ورزشکاران رشته های ورزشی شنا، کشتی، بیس بال، بسکتبال و فوتبال را مورد مطالعه قرار داد و چنین نتیجه گیری کرد که بین ورزشکاران گروههای ورزشی مختلف، تفاوت معنی دار وجود دارد . برای مثال؛ ورزشکاران رشته شنا، کمترین میزان عصبیت را از خود نشان دادند، فوتبالیستها و کشتی گیران نیمرخ های شخصیتی مشابهی با یکدیگر داشتند و بازیکنان رشته بسکتبال افسردگی ملایمی داشتند ( سینگر، 1972) .
بطور کلی ، بازی مستقل یا بازی انفرادی ، نسبت به بازی گروهی ، در سطح پایین تری به رشد کمک می نماید. در حقیقت وقتی کودک با همسال خود، از طریق بازی ارتباط متقابل برقرار نکند، نمی تواند به سطح بالاتری از رفتار اجتماعی دست یابد، و اگر ارتباط متقابل اجتماعی میان کودکان برقرار نباشد ، بازخورد مناسبی حاصل نمی شود. به همین دلیل، همراه با کسب مهارت بیشتر در تفریح و بازی با دیگر کودکان ،مهارتهای اجتماعی نیز مورد نیاز است. این در حالی است که شراکت، رعایت نوبت و کار با گروه، جنبه هایی از ارتباط متقابل اجتماعی و تشکیل دهنده بازی گروهی محسوب می شوند ( کارتلج و میلبرن ، 1369).
کوپر(1969) گروههای ورزشکار و غیر ورزشکار را جدای از گروهی بودن یا انفرادی بودن ورزش، مورد مقایسه قرار داد . او خصوصیات و ویژگی های افراد ورزشکار را بصورت زیر ارائه کرده است :
الف) ورزشکاران اجتماعی تر هستند و دارای اعتماد اجتماعی هستند.
ب) اعتماد به نفس و مدیریت در زندگی دارند .
ج) سازگاری اجتماعی بالاتری دارند .
د) رقبای قوی تری هستند .
ه) اضطراب و دست پاچگی کمتری دارند .
و) دردهای بدنی و جسمانی را راحت تر تحمل می کنند .
ز) صفات مردانگی بیشتری دارند ( سینگر،1972) .
شواهد دیگری نیز موجود می باشد که نشان می دهد، حتی انجام یکسری از اعمال و فعالیتهای بدنی فردی، می تواند عادتهای مثبتی را مانند توافق اجتماعی و مشارکت ایجاد نماید (اورلیک ، 1981) .
گروه دیگری از محققان در سال 1983 ،به مقایسه شخصیت افراد ورزشکار و گروه غیر ورزشکار پرداختند و به نتایج زیر دست یافتند : افرادی که فعالیتهای آمادگی جسمانی و ورزشهای دیگر را انجام می دادند ، نیرومندتر، برونگراتر و خود انگیخته تر بودند، اضطراب ، روان رنجوری و افسردگی و همچنین پرخاشگری و خشم کمتری داشتند ( ماکسینر ، 1983) .
در یک پژوهش طولی دیگر که در سال 1966 توسط گروهی از محققان روی دانشجویان ورزشکار و غیر ورزشکار دانشکده افسری انجام شد،نتایج و یافته های زیر بدست آمد : ورزشکاران در مقایسه با دانشجویان غیر ورزشکار، اجتماعی تر بودند و اعتماد به نفس، جسارت، استواری، گروه گرایی و محافظه کاری بیشتری از خود نشان دادند ( مهرابیان و بکن ، 1986) . کوپتا و شرما (1975) در تحقیقی با استفاده از پرسشنامه شخصیتی 16 عاملی کتل ، خصوصیات افراد ورزشکار و غیر ورزشکار را مقایسه کردند. یافته های تحقیق آنها نشان می دهد که ورزشکاران نسبت به غیر ورزشکاران، تعاون و مشارکت، سازگاری، سخاوتمندی و دلیری بیشتری دارند. نتایج تحقیق گروهی دیگر چنین بود : ورزشکاران ثبات هیجانی ، هوش، وظیفه شناسی، پشتکار و پرخاشگری بیشتری نسبت به گروه غیر ورزشکار از خود نشان دادند( سینگر، 1972).
در یک تحقیق دیگر،ویژگی های دانشجویان ورزشکار و غیر ورزرشکار ، مورد مقایسه قرار گرفت : نتایج این تحقیق به صورت زیر می باشد؛ ورزشکاران، دارای ویژگی هایی مانند صمیمیت در روابط عاطفی ، تمایل به پیروز شدن، اعتماد به نفس و سازماندهی دقیقتر بودند در حالیکه دانشجویان غیر ورزشکار، ویژگی هایی چون خیالپردازی و بی ادراکی بیشتری از خود نشان می دادند(تاکوروتاکور ،1980).
نیمن و هارتر در سال 1986، بوسیله بررسی قابلیت ادراکی دانشجویان تربیت بدنی و مقایسه آنها با دانشجویان دیگر، در صدد ترسیم نیمرخ "خود – ادراکی" دانشجویان بودند. آنها بعد از تجزیه و تحلیل اطلاعات، به این نتیجه رسیدند که قابلیت ادراکی دانشجویان رشته بدنی، بیشتر از دیگر دانشجویان می باشد . همچنین مشخص شد که در دانشجویان پسر، ادراک ورزشی و قابلیت ظاهری و در دانشجویان دختر مقبولیت اجتماعی بیشتر می باشد (معتمدی،1373) .
بازی و فعالیتهای بدنی در رشد اجتماعی کودکان نیز مؤثر است. در این زمینه نتیجه مطالعات گوناگون نشان می دهد ، بازی می تواند به کودک کمک نماید تا نقشهای اجتماعی را بشناسد و وسیله ای جهت کسب تجارب اجتماعی است. وجود هدفی واحد در بازی و کوشش جمعی برای دستیابی به این هدف، همبازیها را متحد می سازد. بازی به کودکان آموزش می دهد که چگونه افکار خود را برای دستیابی به هدف مشترک، متمرکز سازند و همگی در همان سو عمل کنند.کودک در هنگام بازی با دیگر کودکان، حس همکاری و نوع رفتار اجتماعی با دیگران را فرا می گیرد و منجر به تطابق اجتماعی بهتر و سالمتر می گردد(اسکین، 1986) .
بطور کلی نتایج شواهد تحقیقاتی نشان می دهد که مشارکت در ورزش و فعالیتهای بدنی، لذت، شادی و رشد شخصی فرد و نیز سازگاری و یکپارچگی اجتماعی فرد را افزایش می دهد. بنابراین فراهم آوردن شرایط مساعد برای ورزش و فعالیتهای بدنی و سازماندهی و هدایت آن، از اهمیت ویژه ای برخوردار است (وانکل و برگر، 1990) .
علاوه بر تحقیقات فوق ،از آنجائیکه اکثر صاحبنظران،برخورداری از عزت نفس (ارزیابی مثبت از خود ) را به عنوان عامل مرکزی و اساسی در سازگاری عاطفی – اجتماعی افراد می دانند (معتمدی،1373)،مرور تحقیقات انجام شده در مورد عزت نفس و ورزش اهمیت پیدا می کندکه در اینجا به چند مورد از آنها بطور خلاصه اشاره می شود: یافته های تحقیقاتی نشان می دهد که فراگیری مهارت ورزشی به طور مشخص، خود پنداره مثبت فرد را افزایش میدهد. کوچردرسال 1971 دریک تحقیق شبه تجربی، عملکرد واثر شنا را در خود پنداره مورد بررسی قرار داد. این تحقیق روی 65 نفر پسر (15-7 ساله) دریک اردوی تابستانی انجام شد. درابتدا مقیاس اندازه گیری خود پنداره به آزمودنی ها ارائه شد و آنها به سه دسته تقسیم شدند:
1- آنهائی که شنا کردن را در 12 روز یاد گرفتند.
2- آنهائی که دروهله اول شکست خوردند و از شنا امتناع ورزیدند و در طول اردو نیز، شنا کردن را یاد نگرفتند.
3-آنهائی که درامتحان اصلی شنا کردن، قبول شدند و درطی دوهفته بعد نیز، به یادگیری بهتر مهارتهای شناکردن پرداختند.
پس از ارائه مجدد آزمون خود پنداره و جمع آوری اطلاعات، نتایج نشان داد که فقط گروه اول به طور واضح، خود پنداره مثبت خود را در این دوره زمانی افزایش داد. درگروه دوم، تمایل کمی به کاهش خود پنداره مثبت بود و گروه سوم متمایل به پیشرفت دادن خود پنداره مثبت بود.
(اسواهولا هتفیلد، 1372) از لحاظ نظری، خود پنداره از طریق مشارکت در فعالیتهای مهم فردی، پیشرفت می کند تا فعالیتهایی که از اهمیت کمتری برخوردارند. شواهد زیادی در دست است که نشان میدهد فعالیتهای ورزشی جزء فعالیتهای مذکور است. به عنوان مثال نتایج تحقیقات مک گوئر وسینگر(1976) نشان می دهد، اعظم صحبتهای بچه ها راجع به خودشان، مربوط به فعالیتهایشان، بخصوص ورزش وسرگرمی است و ورزش به طور اخص نقش مهمی درتصور بچه ها از خودشان (خودپنداره) بازی میکند، همچنین هارتر(1980) ضریب همبستگی آمادگی جسمانی، لیاقت و شهرت اجتماعی را پنجاه به پنجاه اعلام کرد. درحالیکه ضریب همبستگی بین توانمندی ذهنی وشهرت را پایین گزارش کرد. این یافته ها می تواند اهمیت ورزش کودکان رانشان می دهد، زیرا مشهور بودن بیشتر با توانایی های جسمانی معین می شود تا توانایی های شناختی وفعالیتهای مدرسه ای(همان منبع). بنابراین اهمیت روان شناختی ورزش ، بیشتر در فراهم نمودن شرایط مساعد برای رسیدن به صلاحیت درونی می باشد که این پدیده ، فرد رابه سطح بالایی از خود پنداری می رساند
همچنین شواهد تحقیقاتی حاکی از آن است که اجتماعی شدن از طریق ورزش، دربین دختران و پسران متفاوت است. در پنج سال اول زندگی، پسرها استقلال بیشتر، رفتار اکتسابی، و نیروی افزونتری را نسبت به دختران بروز می دهند. این تفاوتها در سنین بعدی هم ادامه می یابد و حتی نمایانتر می شود، به طوریکه پسرها اعمال فیزیکی وورزشهای سازمان یافته ای راکه با مهارتهای عضلانی سروکار دارد وبا مهارت ورقابت است ترجیح میدهند. علاوه براین نشان داده شده است که انتظار موفقیت در پسران معمولاً بیشتر از دختران است به ویژه موقعی که این انتظار مربوط به فعالیتهای عضلانی می باشد. به همین دلیل پسران در ورزش از دختران بهتر عمل می کنند. بنابراین با قبول این نقش کلیشه ای ارجحیت پسران بردختران در ورزش ملاحظه می شود که تفاوتهای جنسی نقش زیادی درمشارکت ورزشی دارد.(اسواهولا و هتفیلد1372). علاوه برتفاوت ورزش در بین زنان ومردان، میزان فعالیت اجتماعی وسازگاری اجتماعی نیز در دختران وپسران متفاوت میباشد. درذیل به تعدادی از تحقیقات صورت گرفته دراین موارد اشاره میشود. دریک مطالعه سطح سازگاری زنان ومردان مطلقه ومشکلات ازدواج قبلی آنها مورد مقایسه قرار گرفت. نتایج نشان داد که خانمها نسبت به مردان، مشکلات ناسازگاری بیشتری را در ازدواجشان تجربه کرده اند.(1984) درتحقیقی دیگر، رابطه بین جدایی روانیاز والدین وسطح سازگاری دانشجویان مورد مطالعه وبررسی قرارگرفت. نتایج این مطالعه نشان می دهد که دانشجویان پسر نسبت به دانشجویان دختر به طور معنی داری، مستقل تر از والدینشان هستند..(لوپز ودیگران، 1986) بلوم و مک کارتنی (1991) ارتباط بین دو نوع از روابط دوستانه یعنی وضعیت روابط گروهی ودوستی دوجانبه را مورد مطالعه قرار دادند. دراین تحقیق نمونه ای شامل 139 دانش آموز پایه دوم وسوم مورد گروه سنجی قرار گرفتند وپرسشنامه روابط دوستانه را تکمیل نمودند. از این نمونه، تعداد 44 زوج که روابط دوستانه دوجانبه داشتند دربازی آزاد مدرسه مورد مشاهده قرار گرفتند وتعداد 124 نفر از والدین دانش آموزان این گروه نمونه نیز مقیاس اندازه گیر سازگاری وشخصیت کودکان را تکمیل نمودند. یافته های این تحقیق نشان داد که وضعیت روابط گروهی ودرجه بندیهای شخصی ومشاهده گر از دوستی دوجانبه باسطح سازگاری دانش آموزان پسر رابطه معنی دار دارد. به همین دلیل تاثیر روابط متقابل دوستانه برسازگاری دانش آموزان دخترو پسر متفاوت می باشد. گروسی فرشی(1377) درضمن هنجاریابی آزمون شخصیتی NEO، میانگین نمرات دانشجویان دختر و پسر رادر ابعاد این تست مورد مقایسه قرار داد. یکی از ابعاد این پرسشنامه که توانایی اجتماعی وتمایل به دوستی بامردم، گروه های بزرگ، گردهمایی هاو .... رااندازه گیری می کند، عامل برون گرایی شخصیت میباشد. نتایج این مطالعه نشان می دهد که بین برونگرایی دانشجویان دختر وپسر معنی داری وجود ندارد. تحقیق دیگری، بامقایسه از همین پرسشنامه روی گروهی از معلمین مدارس دوره راهنمایی شهر یزد صورت گرفت. مقایسه عامل برونگرایی درمعلمان زن ومرد نشان می دهد که به طور کلی بین برونگرایی این دو گروه تفاوت معنی داری مشاهده نمی شود. اما صفت هیجان خواهی(یکی از ابعاد شش گانه این عامل) درمردان بیشتر از زنان می باشد که این تفاوت از نظر آماری معنی دار است (آتشی، 1377) همان طور که مشاهده می شود در پاره ای از موارد، به ویژه تحقیقاتی که مستقیماً به بررسی سازگاری پرداخته اند. بین گروه دخترو پسر تفاوت وجود دارد. اما در سطوح کلی تر فعالیت اجتماعی وتیپ شخصیتی افراد، این تفاوتها معنی دار نمی باشد. البته لازم به ذکر است که عواملی چون ابزار سنجش، خصوصیات گروه نمونه و ... می تواند برنتایج تحقیقات فوق موثر باشد.
6-2. نتیجه گیری از تحقیقات پیشین
در مجموع نتایج ویافته های شواهد تحقیقاتی نشان می دهد که ورزش ، مشارکت در ورزش و فعالیتهای بدنی می تواند نقش موثر وسازنده ای در ارتقای سطح سلامت جسمانی و روانی، سازگاری به ویژه سازگاری اجتماعی، احساس اعتماد به نفس و رضایت شخصی فرد داشته باشد.
همچنین موجب کاهش افسردگی، اضطراب، خیالبافی، عصبیت و روان رنجوری فرد می شود. این یافته ها بطور غیر مستقیم، و چند تحقیق دیگر بطور مستقیم، بیانگر این است که ورزش می تواند موجب کاهش آسیب های اجتماعی مانند بزهکاری نیز گردد.
تحقیقات افرادی مانند کوپر، 1969، سینگر، 1971، نیکل سون، 1979، کارتلج ومیلبرن 1369، ماکسینر 1983، مهرابیان وبکن، 1986، و وانکل وبرگر1990، ضمن تایید موارد فوق نشان می دهد که این ویژگی ها درافراد ورزشکار وغیر ورزشکار متفاوت است و افراد ورزشکار از سطح سازگاری اجتماعی، سلامت روانی بیشتریوافراد غیرورزشکار ازسطح افسردگی، روان رنجوری، ناسازگاری وخیالبافی بیشتری برخوردارند.
7-2. چارچوب نظری
از آنجاییکه موضوع پژوهش حاضر در حوزهی روانشناسی اجتماعی قرار دارد، بدین سبب برای چارچوب نظری پژوهش از نظریات روانشناختی و جامعهشناسی استفاده میگردد. سازگاري به لحاظ روانشناسي؛ يعني تطبيق با محيط به منظور رفع نيازهاي فردي است. پورمقدس جريان سازگاري اجتماعي فرد را اينگونه بيان ميكند، هركس احتياجات رواني دارد كه بايد برطرف نموده تا تعادل رواني برقرار سازد. روانشناسان، سازگاري خود را در برابر محيط مورد توجه قرار دادهاند و خصوصياتي از شخصيت را بهنجار تلقّي كردهاند كه به خود كمك مي كند تا خود را با جهان پيرامون خود سازگار كند. طبق نظريههاي يادگيري اجتماعي، آدميان و موقعيتها به صورت دوطرفه برهم تأثير ميگذارند (پورمقدس، 1386). لاقون (1976، به نقل از یمنی درزی سرخابی، 1371) ناسازگاری در جوانان را بدین صورت بیان میکنند: گاهی به جوانی ناسازگار گفته میشود که اختلالات، کاستیهای استعدادی، ضعف کارایی عمومی، همچنین اشکالات منشی وی، سبب میشود که در حاشیه یا در ستیز مداوم با واقعیتها یا تقاضاهای پیرامون، متناسب با سن و ریشه اجتماعی مربوطه قرار گیرد.گاهی نیز به جوانی اطلاق میشود که استعداد و کارایی او کافی بوده، منش او طبیعی، ولی از محیطی رنج میبرد که با نیازهای بدنی، عاطفی فکری و معنوی او مطابقت ندارد. وایزمن(1975) معتقد است که سازگاری، به طور کلی عبارت است ازتعامل میان فرد ومحیط اجتماعی، لذا شیوه های خاص رفتار که به آنها هم گفته میشود، معمولاً به عنوان شیوه های مناسب رفتاری پذیرفته شده اند(آقا محمدیان شعرباف،1375).
مرتون نیز براین اعتقاد است که سازگاریهایی ممكن است درجايي بروز كنند كه تاثير نظم معيارهاي جمعي ضعيف شده باشد، او وضعيتي را مطرح ميكند كه در آن از نظر فرهنگي هدفهاي تعيين شده با وسايل مناسب براي رسيدن به آن هدفها سازگاري ندارند. پارسونز مدعي است كه كنش اجتماعي داراي دوجنبه است، يعني آنچه كه فرد درصدد انجام آن است، بستگي به دوجنبه دارد: يكي آنچه كه فرد خود علاقمند به انجام آنست. ديگري آنچه كه ديگران از او توقع دارند. پارسونز معتقد است كه افراد براي اينكه به توافق برسند، بايد مطابق با انتظارات يكديگر عمل كنند. در اين صورت نه تنها رضايت فردي مورد نظر به دست ميآيد؛ بلكه رضايت يكديگر را نيز فراهم كردهاند.
ریموند بودونمعتقد است برای اینکه سازگاری اجتماعی یک فرد، عملی باشد لازم است که :
1-افکار وبرخوردهای گروه درتضاد باافکار وبرخورد های فرد، که مشخص کننده ی تعلق او به گروه دیگر است، نباشد.
2- افکار وبرخوردهای گروه درتضاد بابرخوردهای عمقی فردنباشد. به طوریکه سیستم ارزشی مرتبط باشخصیت او را دچار مشکل سازد (یمنی دوزی سرخابی، 13719 ، فصلنامه تعلیم و تربیت، شماره 32، صفحه 77-61).
در پژوهش حاضر، متغیر سازگاری اجتماعی به طور عمده از بل اخذ شده است. بل در سال 1961 برای انجام پژوهش خود به ساخت دو گونه پرسشنامه اقدام نمود. یکی از این پرسشنامهها مخصوص دانشآموزان و دانشجویان بوده و دیگری برای بزرگسالان تدوین نموده است. پرسشنامه بل دارای 5سطح سازگاری میباشد. این پرسشنامه سطوح سازگاری در خانه، اجتماعی، تندرستی، عاطفی و شغلی را شامل میشود. با توجه به جامعهی آماری تحقیق حاضر، در این پژوهش از پرسشنامهی مخصوص دانشآموزان استفاده شده است. تعدد استفاده از پرسشنامهی مذکور نشان از اعتبار بالای این پرسشنامهی میدهد.
نتایج برخی از تحقیقات انجام گرفته نشان میدهد که بازیهای گروهی به رشد مهارتهای اجتماعی کمک می کنند. کودکانی که از انجام مهارتهای لازم در بازی ناتوان باشند معلول تلقی میشوند . اگر رفتارکودک در بازی و ضمن فعالیتهای اوقات فراغت، توأم با حسن همکاری و مشارکت باشد، سبب ایجاد مهارتهایی چون دوستیابی، سازش با دیگران ، یادگیری نحوه مشارکت ، رقابت، همکاری، رعایت نوبت و در مجموع، توفیق بیشتر در تعادل اجتماعی می گردد. آنچه در زندگی موفقیت آمیز روزمره نیز مورد نیاز است برخورداری از سازگاری اجتماعی کافی هنگام کار، در میان اجتماع ، دوستان و با خانواده می باشد ( کارتلج و میلبرن ، 1369) . همچنین نتایج تحقیق دیگر نشان میدهد نوجوانانی که به دلیل مشکلات رفتاری سازشی به مراکز روانی یا مشاوره وراهنمایی کودکان و نوجوانان مراجعه میکنند از نظر تحصیلی بسیار عقبتر از همسالان خود میباشند. این دسته از کودکان در به تأخیر انداختن لذتجویی یا تلافی و جبران و نیز کنترل رفتارهای ناگهانی که بیشک نقش اساسی در ایجاد مشکلات سازشی آنان در مدر سه ایفا میکنند، ناتوانند( نراقی و نادری، 1373). بنابراین اهمیت مساله ایجاب میکند تا پژوهشی مستقل صورت گیرد و سازگاری اجتماعی را در بین دو گروه ورزشکار و غیرورزشکار مقایسه نموده و وضعیت تحصیلی آنها را بررسی نماید.
8-2. مدل تحقیق
4216404191000
339407525146000494982425146000 عاطفی
174371022987000339407522987000خانه پیشرفت تحصیلی
49498241651000
146558021018500339407521018500159131028702000339407521018500339407521018500494982528702000 تندرستی سازگاری ورزشکار بودن
15913101841500
494919022352000 اجتماعی رشته تحصیلی
شغلی پایه تحصیلی
فهرست منابع
الف- منابع فارسی
-آتشی ،سید حسن (1377) .بررسی رابطه بین ویژگیهای شخصیتی معلمان و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان دوره راهنمایی شهر یزد .پایان نامه کارشناسی ارشد .دانشگاه تبریز:دانشکده علوم تربیتی و روان شناسی.
-احمدی،سید احمد (1371).روانشناسی جوانان و نوجوانان.تهران:نشر ترمه.
-اسکین،ویرجینیا (1986).بازی درمانی.ترجمه احمد حجاران.تهران: انتشارات سمت.
-اسلامی نسب ،علی (1372).روانشناسی سازگاری: چگونه با خود، طبیعت و اجتماع سازگار شویم.تهران:چاپ و نشر بنیاد.
-اسواهولا، اسپوای و هتفیلد، براد (1372) .روان شناسی ورزش با رویکرد روانی-اجتماعی.ترجمه رضا فلاحی و محسن حاجیلو.تهران: انتشارات سازمان تربیت بدنی.
آقاپور،سید مهدی (1368).جامعه شناسی ورزشی. تهران: سازمان تربیت بدنی جمهوری اسلامی ایران.
-آقا محمدیان شعرباف (1375). بررسی اثر دو روش روان درمانی گروهی با رویکرد تحلیلی روانی و شناختی،بر افزایش سطح پنج مقوله سازگاری،پایان نامه دکتری.دانشگاه تربیت مدرس:دانشکده علوم انسانی.
- بهرام زاده،حبیب ال..(1371). رابطه خانواده و افت تحصیلی در کازرون.پایان نامه کارشناسی ارشد.دانشگاه تهران:دانشکده روان شناسی و علوم تربیتی.
-بیلر،رابرت (1369).کاربرد روان شناسی در آموزش( جلد اول).ترجمه پروین کدیور.تهران:مرکز نشر دانشگاهی.
-بیلر،رابرت (1371).کاربرد روان شناسی در آموزش( جلد دوم).ترجمه پروین کدیور.تهران:مرکز نشر دانشگاهی.
پور مقدس-علی (1367) .روانشناسی سازگاری.اصفهان:موسسه انتشارات مشعل.
پیاژه، ژان (1360). پنج گفتار در روان شناسی .ترجمه نیکچهره محسنی.تهران:انتشارات رشد.
توماس ، ریموند(1370) . روانشناسی ورزش.ترجمه دکتر محمد حسین سروری.تهران:انتشارات یگانه.
ثنایی،باقر (1369). مشاوره گروهی.تهران: انتشارات چهر.
حسینی نسب ، سید داود(1372).آموزش مهارتهای اجتماعی به کودکان عقب مانده ذهنی. سومین کنگره آسیایی-آفریقایی روان شناسی، مالزی، 1373 ، بولتن پژوهشی دانشگاه تبریز شماره چهارم.
حسینی نسب ، سید داود و علی اقدم، اصغر (1375). فرهنگ واژه ها، تعاریف و اطلاعات تعلیم و تربیت. تبریز: انتشارات احرار.
خسروپور، یوسف(1354). روان شناسی بلوغ و نوجوانی. تهران.
دهخدا، علی اکبر(1339). لغتنامه دهخدا. تهران: چاپ سیروس.
ذوالفقاری مطلق،مصطفی(1376). مبانی نظری همیاران بهداشت روانی.تهران:انتشارات معاونت پیشگیری سازمان بهزیستی کشور.
ساروخانی، باقر(1370).برآمدی بر دائره المعارف علوم اجتماعی. تهران: موسسه کیهان.
سلطان القرائی. خلیل(1373). نقش ورزش در جامعه. دومین سمینار سراسری تربیت بدنی و ورزش و نقش آن در سلامتی ، زنجان، مهرماه72. بولتن پژوهشی دانشگاه تبریز، شماره های 5و6.
سیف ،علی اکبر (1371) ،روان شناسی پرورشی(روان شناسی یادگیری و آموزش)،تهران:انتشارات آگاه.
شرفی،محمدرضا (1366)، مراحل رشد و تکامل انسان، تهران:سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
شعاری نژاد، علی اکبر (1370) ،فرهنگ علوم رفتاری،تهران: انتشارات امیرکبیر.
شعاری نژاد، علی اکبر (1368) ،روانشناسی رشد،تهران: انتشارات اطلاعات.
شفیع آبادی،عبدا.. و انصاری، غلامرضا (1373).نظریه های مشاوره و روان درمانی.تهران:مرکز نشر دانشگاهی.
شفیع آبادی،عبدا... (1375). مبانی روانشناسی رشد.تهران: انتشارات چهر.
صیادپور،زهره (1372).بررسی مفهوم تحول خانواده در کودکان پرورشگاهی و غیر پرورشگاهی در تهران.پایان نامه کارشناسی ارشد.دانشگاه تهران: دانشکده علوم تربیتی و روان شناسی.
علیمرادیان، شاهرخ (1364) .روان شناسی اجتماعی و علم تربیت بدنی. ورزش و ارزش ،شماره 42.
کارتلج، جی و میلبرن، جی.اف (1369). آموزش مهارتهای اجتماعی به کودکان .ترجمه محمد حسین نظری نژاد. مشهد: انتشارات آستان قدس.
گروسی فرشی ، میرتقی (1377). هنجاریابی آزمون شخصیتی نئو(NEO) و بررسی تحلیلی ویژگی ها و ساختار عاملی آن در بین دانشجویان دانشگاههای ایران در سال 1377 . پایان نامه دکتری. دانشگاه تربیت مدرس: دانشکده علوم انسانی.
مارنات، گری گراث (1375) .راهنمای سنجش روانی. ترجمه دکتر حسن پاشا شریفی.تهران:انتشارات رشد.
ماسن، پاول هنری و دیگران (1370) .رشد و شخصیت کودکان. ترجمه مشهید یاسایی. تهران:نشر مرکز.
مان، نرمال، ل (1356) . اصول روانشناسی . ترجمه محمود صناعی. تهران: نشر اندیشه.
معتمدی، بهزاد (1373) . بررسی و مقایسه عزت نفس دانش آموزان دختر و پسر ورزشکار و غیر ورزشکار دبیرستانهای قوچان، پایان نامه کارشناسی ارشد. دانشگاه تربیت معلم تهران: دانشکده تربیت بدنی و علوم ورزشی .
میلون، تئودور (1352) . پدیدار شناسی و رواند رمانی.ترجمه کرامت ا.. موللی، تهران: انتشارات دهخدا.
نمازی زاده، مهدی(1356) . مبانی روانی اجتماعی در یادگیری مهارتهای ورزشی . تهران: دانشکده تربیت بدنی و علوم ورزشی.
والی پور، ایرج (1360) .روان شناسی سازگاری. تهران: انتشارات وحید.
وایتزمن، ای و دیگران(1373) . رشد شخصیت و بهداشت روانی. ترجمه سیما نظیری. تهران:انتشارات انجمن اولیا و مربیان جمهوری اسلامی ایران.
یزدان پناه، غلامحسین . (1371). مقایسه خودپنداری دانش آموزان ورزشکار و غیر ورزشکار . پایان نامه کارشناسی ارشد دانشگاه تهران: دانشکده تربیت بدنی و علوم ورزشی .
یمنی دوزی سرخابی ، محمد(1371).تحلیلی بر ناسازگاری دانش آموزان دوره ابتدایی . فصلنامه تعلیم و تربیت، شماره 32، صفحه 77-61.
-
ب – منابع انگلیسی
- Barlow.D.h(1992). Bulletin Of The Menninger Clinic,vol.56,N.2,P.14-28.
- Beck.A.T.(1998).Love Is Never Enough.Newyork: Raper And Row.
- Blum,M.H and McCartney , K(1991).Sex differences in the relation between
- patterns of friendship and adjustment.EDRS Price.U.S.: New Hampshire.
- Capani,E.G., E.G., and Spooner,F.(1994).Curricular And Instructional-Approaches For Persons With Disabilities .Massachuset t:Allyn and Bacon.
- Edwards,H.(1973).Sociology Of Sport.Homewood,IL: Dorsey Press.
- Edginton ,S., and Edginton , C.R.(1994).Youth Programs: Promoting Quality Services.Champaign,IL: Sagamore Publishing.
- Elliot, S.N., and Gersham,F.M(1993).Social skills intervention for children Behavior Modification ,N.17,P.287-309.
- Goodsetein ,L.D., and Lanyon ,R.I.(1975).Adjustment ,Behavior And personality.
Arizona State University:Addison-Wesely.
Hudson, S.D.(1997).Youth development: Helping youth growth .JOPERD,
Vol.68,N.9,P.16-17.
Johnson,D.W. and Johnson ,R.T.(1974).Instruction goal of structure: Cooperative,Competitive , or individualistic. Review Of Educational Research,N.44,P.213-240. Psychology.N.17,P.426-429.
Sherif,M.,Harrey.O.J., White.B..Hood,W.,and sheriff ,C.(1961).Inter-group
Conflict And Cooperation:The Robbers Cave Experiment .Newman, OK:University Of Alklahoma Press.
Singer,R.(1972).Coaching Athletics And Psychology.Newyork: Me Grow Hill.
Singer,R.(1976).Physical Education: Foundations.Newyork: Holt,Rinehart And Winston.
Snyder,E.E.(1998).Sociology Of Sport.Bowling Green State University.
Snyder,E.E. and Spreitzer,E.A.(1989).Social Aspects Of Sport(3rd Ed).
Englewood .N.j:Prentice-Hall.
Thakur,D.C., and Thakur ,B.R.(1980).Personality differences between the athlete and nonathlete college Males.International Journal Of Sport Psychology,Vol.11,N.3.
Tindoll,A.J.(1995).Peer Programs.Accelerated Development.P.22-26.
Wankel,L.M., and Berger,B.G.(1990).The Psychological and social benefits of sport and physical activity.Journal Of Leisure Research,Vol.22,N.2,P.167-82.
Weiten,W., and Lloyd,A.M.(1997).Psychology Applied To Modern Life ,Adjustment In The 90s.Pacific Grove:Brooks/Cole Publishing Company.