مبانی نظری و پیشینه تحقیق سازگاری اجتماعی در دانشجویان (docx) 72 صفحه
دسته بندی : تحقیق
نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحات: 72 صفحه
قسمتی از متن Word (.docx) :
24026071223736
گروه آموزشی مشاوره
پایان نامه کارشناسی ارشد
رشته مشاوره
عنوان :
پیش بینی سازگاری اجتماعی دانشجویان مجرد براساس طرحواره های ناسازگار اولیه
نگارنده :
فرزانه فردوسی
استاد راهنما :
دکتر بهمن بهمنی
استاد مشاور :
محمد سعید خانجانی
چکیده فارسی
مقدمه:
سازگاری اجتماعی فرایندی است که افراد را قادر می سازد تارفتار دیگران را درک وپیش بینی کنند ،رفتار خودرا کنترل وتعاملات اجتماعی خودرا تنظیم کنند. درشکل گیری سازگاری اجتماعی عواملی چون شیوه های تربیتی ،ارزشها واعتقادات حاکم بر فرد وجامعه همسالان ،خانواده وآموزش وپرورش موثر هستند. همچنین با عواملی مانند وراثت ،محیط ،خانواده ،هویت جنسی ،عضویت گروهی درارتباط است، از جمله عواملی که در زمینه تاثیر بر سازگاری اجتماعی می تواند مورد بررسی قرار گیرد طرحواره های ناسازگار اولیه است، یعنی الگوهای هیجانی وشناختی خود آسیب رسانی که در ابتدای رشد وتحول ذهن شکل گرفته اند ودر سیر زندگی تکرار می شوند.
هدف :پژوهش حاضر با هدف پیش بینی سازگاری اجتماعی براساس طرحواره های ناسازگار اولیه دردانشجویان مجردانجام شده است.
روش : ابتدا لیست دانشجویان درحال تحصیل در دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی از مدیریت آموزش دانشگاه دریافت شد، سپس 200نفر از آنها به صورت تصادفی طبقه ای برای شرکت در پژوهش انتخاب شدند. با تشریح اهداف پژوهش از مشارکت کنندگان خواسته شد تا دو پرسشنامه طرحواره های ناسازگار اولیه یانگ و سازگاری اجتماعی بل را تکمیل نمایند. پس از جمع آوری اطلاعات، برای تجزیه وتحلیل داده ها از آزمونهای همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه، آزمون T و نیز نرم افزار16SPSS استفاده شد.
نتایج :نتایج ضریب همبستگی پیرسون با P<0/05 نشان داد طرحواره های رهاشدگی /بی ثباتی ،بی اعتمادی /بد رفتاری ،محرومیت هیجانی ،نقص /شرم وانزوای اجتماعی /بیگانگی درحوزه بریدگی /طرد وطرحواره های وابستگی /بی کفایتی ،آسیب پذیری نسبت به ضرریا بیماری ،خودتحول نیافته /گرفتاری وشکست درحوزه خودگردانی وعملکرد مختل وطرحواره های استحقاق /بزرگ منشی وخویشتن داری وخودانضباطی ناکافی درحوزه محدودیت های مختل وطرحواره های اطاعت رابطه منفی ومعناداری با سازگاری اجتماعی وجود داردولی طرحواره ایثار درحوزه دیگر جهت مندی رابطه منفی ومعناداری با سازگاری اجتماعی وجود ندارد ونیز طرحواره های بازداری هیجانی ومعیار های سرسختانه درحوزه گوش به زنگی بیش از حد وبازداری رابطه منفی ومعناداری وجود داردوهمچنین نتایج با رگرسیون گام به گام (P<0/05,F=22/2) نشان دادکه طرحواره های اطاعت ،خویشتن داری / خودانضباطی ناکافی ،محرومیت هیجانی ،بازداری هیجانی واستحقاق /بزرگ منشی توان پیش بینی سازگاری اجتماعی را دارند ونتایج آزمون Tگروههای مستقل با P<0/05نشان داد که طرحواره های خودتحول نیافته /گرفتار ،بی اعتمادی /بدرفتاری وبازداری هیجانی دردانشجویان بومی وغیر بومی تفاوت معناداری وجود داردولی درسایر طرحواره ها دراین دوگروه تفاوت معنا داری وجود ندارد .
نتیجه گیری : در میان تمام طرحواره های ناسازگار اولیه ، طرحواره های اطاعت ،خویشتن داری وخودانضباطی ناکافی ،محرومیت هیجانی ،شکست ،بازداری هیجانی واستحقاق /بزرگ منشی می توانند میزان سازگاری اجتماعی را پیش بینی کنند.
واژگان کلیدی : سازگاری اجتماعی ،طرحواره های ناسازگار اولیه
فهرست مطالب
1-6- تعریف واژگان14
1-6-1طرحواره های ناسازگار اولیه14
1-6-2سازگاری اجتماعی14
فصل دوم (پیشینه تحقیق )
2-2سازگاری اجتماعی 36
تعریف سازگاری اجتماعی37
ملاکهای سازگاری اجتماعی42
ویژگی های افراد دارای سازگاری اجتماعی 43
رویکردهای مبتنی برسازگاری اجتماعی44
تاریخچه بررسی سازگاری اجتماعی56
ابعاد سازگاری اجتماعی57
سازگاری در خانواده 57
سازگاری درمدرسه58
سازگاری باهمسالان 59
عوامل تاثیر گذار برسازگاری اجتماعی60
انواع ناسازگاری64
ناسازگاری اجتماعی65
اختلالات سازگاری66
عوامل مستعد کننده براختلال سازگاری68
2-3تحقیقات انجام شده درایران وخارج از ایران 72
تعریف واژگان:
تعریف نظری :طرحواره های ناسازگار اولیه :الگوهای هیجانی وشناختی خود اسیب رسانی که در ابتدای رشد وتحول در ذهن شکل گرفته اند ودر سیر زندگی تکرار شده وبرنحوه تعبیر وتفسیر تجارب ورابطه با دیگران تاثیر می گذارند(یانگ ،گلوسکو،ویشار،2003).
تعریف عملیاتی :نمرات حاصل از پرسشنامه طرحواره یانگ که دارای 75سئوال می باشدو15طرحواره را می سنجد.
تعریف نظری :سازگاری اجتماعی:منظور از سازگاری اجتماعی ،تعامل موثر وسازنده فرد دراراتباط با محیط خود می باشد . نشانه های این سازگاری داشتن احساس مثبت درباره خود ،شرکت درفعالیت های اجتماعی ولذت بردن ازارتباط بادیگران است (خالق باقری ،1381).
تعریف عملیاتی :درپژوهش حاضر نمرات حاصل از پرسشنامه سازگاری اجتماعی بل می باشد.
فصل دوم :
پیشینه تحقیق
25546053424555
سازگاری اجتماعی
انسان موجودی است اجتماعی وادامه زندگی اوبصورت انفرادی تقریباًغیر ممکن است .از لحظه ای که فرد متولد می شود با دیگران ارتباط داشته و نیاز به این ارتباط درتمام مراحل رشد فرد وجود دارد ( مصائبی ،1387). انسان درجهانی زندگی می کند که هرروز دستخوش تغییر است هرگونه تغییر درزندگی آدمی خواه خوشایند وخواه ناخوشایند نیاز به سازگاری دارد. رفتار آدمی تحت تاثیر عوامل اجتماعی قرار دارد وشخصیت انسان درصورتی به کمال می رسد که بین او و محیطش تعامل وتبادل مناسبی وجودداشته باشد. انسان موجودی انعطاف پذیر است اونه تنها با محیط سازگار می شود ،بلکه همچنین محیط را نیز طبق خواسته خوددگرگون می کند (ولش وکارن ،2004). سازگاری وهماهنگ شدن با خود ومحیط پیرامون خود برای هر موجود زنده ای یک ضرورت حیاتی است ،به طوری که تمام موجودات زنده سعی دارند به حالت کاملی از سازگاری وانطباق با محیط برسند (بارلو ،2002).
بنابراین سازگاری اجتماعی به مثابه ی یکی از مهم ترین نشانه های سلامت روان ،ازمباحثی است که دردهه های اخیر ،توجه بسیاری را جلب کرده است(احدی وهمکاران ،1380).
تعریف سازگاری اجتماعی
درمورد تعریف سازگاری اجتماعی نیز اختلاف نظر وجود دارد صاحب نظران درمورد سازگاری موثر ومطلوب درجوامع وفرهنگهای مختلف نظرات متفاوتی دارند اما می توان گفت که سازگاری اجتماعی عبارت از تعامل موثر فرد با محیط زندگی است ونشانه های آن داشتن احساسات مثبت درباره خود ،شرکت در فعالیت های اجتماعی ،لذت بردن از ارتباط با دیگران ،احساس آرامش در موقعیت های ناآشنا ،داشتن احساسات مثبت درباره دیگران وتوانایی نفوذ وتاثیر گذاری بر دیگران است (مندونکا ،2001)
سازگاری از لحاظ لغوی موفقیت درکار و حسن سلوک درمقابل بد سلوکی و ناسازگاری معنی شده است به طور کلی تعاریف متعددی درباره سازگاری اجتماعی ارایه شده است که دراینجا به برخی از آنها اشاره می شود منظور از واژه سازگاری انطباق متوالی با تغییرات وایجاد ارتباط بین خود ومحیط می باشد به نحوی که حداکثر خویشتن سازی را همراه با رفاه اجتماعی (ضمن رعایت حقایق خارجی )امکان پذیر سازد (مندونکا ،2001)
سازگاری را فرایند پیوسته تعریف کرده اند که درآن تجربیات یادگیری اجتماعی مشخص باعث ایجاد نیازهای روانی می گردد و امکان کسب توانایی ومهارت هایی را فراهم می سازد که ازآن طریق می توان به ارضا آن نیازها پرداخت. بنابراین زمانی می گوییم یک فرد سازگار است که مهارتهای لازم برای برقراری ارتباط وتعامل را آموخته باشد وبتواند به طور موثری به ارضا نیازهای خود بپردازد (مندونکا،2001)
سازگاری اجتماعی فرایندی است که درآن فرد بافراگیری اصول وآداب پذیرفته شده درگروه یا اجتماع وهمسو نمودن نیازها وخواسته های خود با گروهی که درآن زندگی می کند توانایی جذب شدن درآن گروه را پیدا می کند (والی پور ،1372،به نقل از کهتری ،1385)
بسیاری از پژوهشگران روانشناسی اجتماعی اعتقاد دارند که انسان دارای دوبعدروانی واجتماعی است وبرای بیان بسیاری از نیازهای خود باید با محیط اجتماعی خود رابطه خوبی برقرار نماید وازآن جا که محیط اجتماعی به سرعت درحال تغییر است ،به نظر می رسد که انسان برای ادامه حیات خود چاره ای جز سازگاری اجتماعی ندارد (بارون ،2001)
پژوهشگران دیدگاه زیست شناختی اغلب پیشنهاد می کنند که پاره ای از زمینه های زیستی فرد گرایش به رفتار ناسازگارانه دردرون وبیرون از خانواده قرار می گیرد ،زمینه های زیستی اوبا روابط نامطلوب وناسازگارانه محیط خانه واجتماع ،عامل اصلی گرایش به ناسازگاری می باشند (نوابی نژاد ،1373)
به بیان دیگر ،پاره ای از ویژگی های شخصیتی متاثر از عوامل ژنتیکی هستند وشیوه ها والگوهای تربیتی خانواده یا درجهت این گرایش ها ویا درجهت مقابل آنها (عدم ناسازگاری باعوامل ارثی وژنتیکی )به تدریج شخصیت فرد را شکل می دهند (بورونی ،2002)دردیدگاه تحلیل روانی به فردی سازگار گفته می شود که دارای من قوی وسالم باشد وبتواند میان دوپایگاه دیگر شخصیت (نهاد وفرامن )تعادل وهماهنگی ایجاد کند تا این نظام ها بتوانند به وظایف خود به خوبی عمل نمایند ودرعین حال نظام من آنقدر قوی وتوانمند خواهد بود که بتواند فرد را به مقامی برساند که دربرخورد با مشکلات از مکانیزم های دفاعی استفاده نکند یا نسبت به آنها هشیار باشد ؛پس سلامت روانی یکی از ویژگی های اصلی وبارز انسان های سازگار می باشد (پروین 1995،به نقل از جوادی وکدیور ،1374).
دردیدگاه رفتاری آسیب های رفتاری ،بیماری محسوب نمی شود ،بلکه پاسخ هایی هستند که براساس همان اصول رفتاری یاد گرفته شده اند وهمه پاسخ ها براساس اصول رفتاری یاد گرفته می شوند. یادگیری ،نگهداری وتغییر رفتار نابهنجار، درست مانند یادگیری رفتار عادی است و رفتار عادی را نیز می توان یک سازگاری به حساب آورد که از تقویت ناشی شده است (رستگاران ،1372)طرفداران این نظریه معتقدند که ناسازگاری یک پاسخ غلط آموخته شده براساس انواع روش های شرطی سازی است آنها معتقدند که شخصیت مجموعه ای از انواع شرطی شدن هاست (رستگاران ،1372)
طرفداران این نظریه معتقدند که رفتار انسان را می توان از طریق تعامل انسان با محیط تبیین کرد که تحت تاثیر نیروهای اجتماعی است ،اما نحوه برخورد با آنها را خود انتخاب می کند .انسان هم نسبت به شرایط محیطی واکنش نشان می دهد وهم فعالانه آن ها را تفسیر کرده وبر موقعیت ها اثر می گذارد. همان طور که موقعیت ها رفتار انسان را شکل می دهند ،انسان نیز موقعیت ها را انتخاب می کند وبه همان اندازه که انسان از رفتار دیگران تاثیر می پذیرد ،بررفتاردیگران تاثیر می گذارد (رستگاران ،1372).
دردیدگاه شناختی انسان سازگار به کسی اطلاق می شود که توانایی وقدرت پردازش صحیح اطلاعات را داراست. این فرد قادر به چنین کاری است ،نظام ارزشی واقع بینانه ای برای خود تنظیم می نماید تا تحت تاثیر نوسان های روانی دردناک واختلاف با دیگران دچار ایستایی نشود. این فرایند به او کمک می کند تا به احساس بهتری دست یابد ،اما پردازش اطلاعات، مبتنی براین فرض است که یک فرد سازگار باید در همه اجزای پردازش اطلاعات، توان عمل به شیوه سالم را داشته باشد ،تا ازخطاهای شناختی که پایه واساس ناسازگاری است مبرا بماند (گودشتاین ولانیون ،2005).
دردیدگاه انسان گرایی واصالت وجود ، براراده ومسئولیت انسان برای تسلط برنیروهای محیطی تاکید شده است واعتقاد براین است که انسان محصول انتخاب های خویشتن است. یکی از فرضیه های اصلی دیدگاه انسان گرایی این است که انسان توانایی دستیابی به خود شکوفایی یا کمال خویشتن را دارد. خودشکوفایی یا کمال خویشتن به صورت نیرویی فعال درانسان وجود دارد. وقتی که شخصیت انسان درمحیطی مساعد رشد نماید ،نیروهای خلاق آزاد می شوند وطبیعت درونی انسان را آشکار می سازند، بنابراین اختلال
روانی وپریشانی نتیجه انسداد راه های رسیدن به تحقق خود وتمایلات معطوف به کمال است (سرمد،1375).
شخصیت ناسازگار دردیدگاه واقعیت درمانی همان هویت شکست است .افراد ی که هویت شکست پیدا می کنند بیشتر تمایل دارند تنها وغیر منطقی باشند ونیز حالت های خود انتقادی پیدا کنند، ضمنا رفتارهای آنها نیز بیشتر انعطاف ناپذیرتر وغیر اثر بخش تر است .غالبا این افراد خود حالتهایی نظیر ضعف ،مسئولیت ناپذیری وعدم اعتماد به نفس را نشان می دهند. افرادی که هویت شکست دارندممکن است مستعد تسلیم شدن ،ابراز نشانه های مرضی ناسازگارانه ویا حتی ابتلا به اعتیاد باشند (کارور شی یر ،1996،به نقل از رضوانی ،1375).
دراین دیدگاه اعتقاد براین است که به طور کلی ناسازگاری شخصی درطی سالهای اولیه زندگی وهنگامی آغاز می شود که فرد نمی تواند نیاز خودرا برای تجربه عشق یا احساس ارزشمند بودن ارضا کند یا دراین زمینه تلاشی به عمل نمی آورد (کاروروشی یر،1996،به نقل از سرمد ،1375).
به طور کلی نمی توان درمورد سازگاری به ویژه سازگاری اجتماعی تعریفی واحد ارائه داد .سازگاری اجتماعی امری کاملاًنسبی است وباید آن را متناسب باشرایط بومی واجتماعی تعریف کرد (گرینبرگ وهمکاران ،1992).سازگاری طیف گسترده ای دارد وجنبه هایی چون خانواده ،همسالان واجتماع رادربرمی گیرد که دررأس همه آنها سازگاری اجتماعی قرار دارد (تینتو ،1993). آبراهام وورگس (1986)سازگاری اجتماعی را به معنای تطابق با مقتضیات اجتماعی ،رعایت اصول وقوانین جامعه وکارآیی در تماس های اجتماعی تعریف می کنند.
به اعتقاد دینکرا وهمکاران (2005)،سازگاری فرایندی پیوسته است که طی آن فرد رفتار خود را باهدف ایجاد رابطه ای بسنده و مؤثر با محیط ،سایر انسان ها وخود تغییر می دهد (دینکرا وهمکاران ،2005،به نقل از مدیدی ،1387) .اساس سازگاری اجتماعی به وجود آوردن تعادل بین خواست های خود وانتظارات اجتماع است که می تواند برتمام ابعاد زندگی فرد تاثیر بگذارد (دینکرا وهمکاران ،2005،به نقل از مدیدی ،1387).
سازگاری اجتماعی عبارت از سازگاری فرد با محیط خود که ممکن است با تغییردادن خود یا محیط بدست آید (پور افکاری ،1380)و دربرگیرنده ارزیابی های ذهنی و عینی است. بدین معنی که ارزیابی های ذهنی از میزان رضایت فرد از ارتباط با دوستانش ناشی می شود وارزیابی عینی به معنی پذیرش فرد توسط همسالان وی می باشد (اسکات ،1989).
ملاکهای سازگاری
معیارهای معینی برای ارزیابی سازگاری یک فرد نسبت به محیط ابداع شده اند که می توان به معیارهایی که درذیل ذکر شده اند ،اشاره کرد :
1-آسودگی یا آرامش روان شناختی: یکی از ضروری ترین علایم ناتوانی درسازگاری آن است که شخص از لحاظ روان شناختی به گونه ای احساس ناراحتی نماید که ممکن است حالتهای افسردگی ،اضطراب،وسواس فکری ،اندیشه ی مربوط به گناه یا ترس از بیماری وغیره رادربرگیرد. تجربه کردن ناراحتی اغلب به معنای بی کفایتی درسازگاری روانشناختی است ( عیدیان ،1385).
2-کارآیی شغلی: معیار دیگری که نشان دهنده ی این است که شخصی از سازگاری خوبی برخوردار است ،کارآیی شغلی می باشد. بنابراین نتیجه گرفته می شود که شخص باید برای برخوداری از سازگاری بهنجار،کارآیی شغلی کاملی داشته باشند .
3-نشانه های سایکو سوماتیک: گاهی تنها علامت سازگاری نامناسب به شکل آسیب به بافت های بدن جلوه می کند .یک شخص بهنجار دارای سازگاری خوب ،نباید از مشکلات سایکوسوماتیک رنج بکشد .
4-پذیرش اجتماعی: بعضی از افراد سازگار از نظر اجتماعی مورد پذیرش هستند یعنی افرادی هستند که دیگران آنها را می پذیرند (عیدیان ،1385)
ویژگی های افراد دارای سازگاری اجتماعی
سازگاری مطلوب وکامل دوواژه قابل تأمل هستند. فرد ممکن است دارای سازگاری کامل باشد ولی سازگاری مطلوب هنگامی به وجود می آید که فرد بین آنچه که درباره ی خود می اندیشد ،رابطه ی منطقی برقرار می نماید .این رابطه ،نوعی سازگاری است که دارای ویژگی های خاص خود می باشد (ملکی تبار ،1389).
افراد سازگار از منظر اجتماعی دارای ویژگی های زیرهستند :
1-افراد سازگار هم قادر وهم مایل به گرفتن وانجام دادن مسئولیت متناسب با سن خودهستند
2-افراد سازگار درتجارب مربوط به دوره ی رشد خود با میل ورغبت شرکت می کنند.
3-افراد سازگار تمایل به پذیرش تجارب ومسئولیت های مربوط به نقش ویا موقعیتی که درآن قرار می گیرنددارند.
4-افراد سازگار درهنگام مواجهه با مشکلات احتمالی در زندگی ،مشتاقانه به حل وفصل آنها می پردازند .
5-افراد سازگار با ازبین بردن موانع رشد وایجاد شادکامی اززندگی خویش لذت می برند.
6-افراد سازگار قادرند تادرحالت تعارض ونگرانی وناکامی ،تصمیمات منطقی بگیرند.
7-افراد سازگار به جای این که برای شکست های خود دلیل تراشی کند ودیگران را مقصر شکست خود بدانند ،از مشکلات قبلی خود عبرت می گیرند.
8- افراد سازگار دردنیایی واقعی زندگی می کنند نه دردنیایی خیالی وپر از توهم .
9-افراد سازگار درهنگام تصمیم گیری بیشتر بر عقل ومنطق خود تکیه می کنند تا بر احساسات (نوابی نژاد واکبری ،1388).
رویکردهای مربوط به سازگاری اجتماعی
رویکرد روانکاوی :
فرویدبه عنوان سردمدار نظریه های روانکاوی معتقد بود که بین نیاز سازمان یافته ی جامعه وعمل به مقررات ونیاز فرد به ارضا فوری امیال اساسی بدون ملاحظه ی نیاز های دیگران ،تعارض اساسی وحل نشدنی وجوددارد. این تعارض درواقع ،جدال بین فراخود دربرابر نهاد یعنی تعارض بین دواصل واقعیت (اجتماع)دربرابر اصل لذت است (پروچاسکا ونورکراس ،1999، به نقل از سید محمدی ،1381).دراین حالت است که ناسازگاری درفرد بروز می کند وفرد ،سازگاری خودرا از دست می دهد که ازعوامل اصلی بروز این تعارض که منجر به ناسازگاری فردی می شود ،ریشه دردوران کودکی فرد می باشد. دردیدگاه فروید ،چنانچه کودک درهریک از مراحل رشدی تثبیت شود، راههایي که کودک با استفاده از آنها خودرا از تثبیت می رهاند تاثیر عمیقی برشخصیت وسازگاری وی دردوران بزرگسالی خواهد داشت (ساعتچی ،1377،به نقل از فرقدانی ،1382)وروابطش با اطرافیان مختل خواهدشد یا به عبارتی دچار ناسازگاری اجتماعی می شود که ارتباط فرد با دیگران قطع خواهد شد. همچنین دراین دیدگاه، فردی سازگار است که دارای منِ قوی وسالم باشد تا بتواند میان دو پایگاه دیگر شخصیت یعنی نهاد وفرامن تعادل وهماهنگی ایجاد کند (چهاردولی ،1386).
اریکسون نیز درنظریه روان پویایی خود مطرح می کند که درگذر از مراحل رشد ودرجریان تعامل با اطرافیان ،شخص یا شخصیت خودرا ساخت می بخشد ،یادرساختارهای شخصیتی نامناسب وناسازگارانه با سن وموقعیت درجا می زند .اریکسون اعتقاد دارد که افراددربرخورد با دیگران ومتناسب با نحوه تعامل،روش های سازگارانه یا ناسازگارانه ای برای زندگی خود کسب می کنند واین سیر کسب رفتار سازگار انه یا ناسازگارانه تاآخر عمر بافرد است وبه اشکال متفاوتی نمود می یابد .همین رفتارهاست که فرد را انسانی خلاق ومفید برای جامعه، یا اورا منزوی ومضر برای جامعه به بار می آورد (بینشی ،1387).به باور کارن هورنای که اونیز از روانکاوان می باشد ، رفتار سازگار وناسازگار، درروابط دوران کودکی فرد با والدین ریشه دارد .تجربه ی عشق واحساس امنیت ،احساس آرامش درونی را درپی دارد .دردیدگاه هورنای ناسازگاری محصول تعارض بین گرایش های روان رنجوری وحرکت به سوی دیگران (اطاعت)،علیه دیگران (پرخاشگری)ویا دوری از دیگران (انزوا )تعریف شده است (پورشهریار ،1387).
نظریه اریکسون به نظریه نوپدید آیی معروف شده است. نظریه روانی – اجتماعی وی تاکید بر تناسب متقابل بین فرد ومحیط دارد ؛یعنی از یک سو ظرفیت ارتباط پیوسته فرد با محیط زندگی که متشکل از آدمیان ونهادهاست ،واز سوی دیگر آمادگی این مردم و نهادها، برای آن که وی را به صورت بخشی از فرهنگ موجود درآورد (اریکسون ،1975).
بنا به نظریه وی ،تشکل وتحول شخصیت درهشت مرحله ازکودکی تا پیری تحقق می پذیرد. فرد درجریان تعامل باواقعیت بیرونی ،دیدخودرا نسبت به جهان توسعه می بخشد .هرمرحله با یک موقعیت تعارضی که باید آن را حل کرد مطابقت دارد .تعارض همواره درطول زندگی فعال باقی می ماند وفرد به اشکال مختلف باآن مواجه می شود. چنانچه انسان دراین وظیفه با شکست مواجه گرددممکن است اغتشاشات روانشناختی دروی پدیدار گردد. یکی از موضوعات اصلی نظریه ی اریکسون، هویت من ورشدآن است. هویت من، احساسی است که هشیارانه تجربه می شود .احساسی که از تبادل فرد با واقعیت اجتماعی ناشی می شود. هویت منِ یک فرد پیوسته درحال تبدیل وتغییردرپاسخ به تغییرات درمحیط اجتماعی است. درنظر اریکسون ،تشکیل وحفظ احساسی قوی ازهویت من اهمیت فراوانی دارد ،اوعدم وجود هویت من قوی را یکی از نخستین عوامل تعیین کننده آسیب روانی وناسازگاری می داند (خدایاری فرد وهمکاران ،1385).
زمانی طفل احساس هویت را درخود به وجود می آورد که با یک مادر خوب درارتباط باشد؛ به نظر او بسیاری از کودکان ناسازگارمحروم اجتماع هیچگاه نتوانسته اند این حس هویت را درخود توسعه دهند. به نظر اریکسون اغلب کودکان ناسازگار از داشتن والدین خوب محروم بوده اند. به این معنی که این کودکان ،توسط یک سری آزادی ها ونهی کردن ها رهبری می شوند که درطی آن والدین باید قادر به توضیح معانی ودلایل این محرومیت ها برای فرزندان خود باشند. برای اغلب کودکان این گونه ناامیدی ها ،هیچ معنی خاصی به آنها اختصاص داده نشده ومادر نتوانسته ارتباط این محرومیت ها رابا رشد عاطفی واجتماعی به کودک خود بفهماند (لسلت ،1987).
دومین موضوع عمده درنظریه اریکسون به مفهوم شایستگی وکفایت شخصی مربوط می شود. اگرمرحله ای از رشد با موفقیت پشت سرگذاشته شود ،فرد با احساس بالایی از شایستگی به مرحله ی بعدی راه می یابد اگر درآن مرحله موفق نشود، احساس حقارت دراو به وجود خواهد آمد(خدایاری فرد ،1385).
اریکسون معتقد است که افراد تنها درصورتی که از قبل دارای احساس قوی ازهویت باشند قادر به انس گرفتن هستند. اگر افراد احساس روشن ومطمئن از این که چه کسی هستند، نداشته باشندبرای آنها غیر ممکن است که به طریقی صمیمانه با دیگران ارتباط متقابل پیدا کنند. موانست واقعی مستلزم آن است که انسان به طریقی مشتاقانه وصریح وبا میل به سهیم شدنِ حتی شخصی ترین جنبه های وجود خود با دیگران به این روابط نزدیک شود. درواقع اریکسون از نیاز به موانست به منزله ی جست وجویی دوجانبه برای هویتی مشترک سخن می گوید (اریکسون ،1950،به نقل از رضوانی ،1375).براساس نظریه دلبستگی بالبی (کرنزواسیتونز ،1996)همه ی کودکان ،دلبستگی به مراقبت کننده راتشکیل می دهند ،اما کیفیت این دلبستگی کاملا” متفاوت از یکدیگراست .کودکانی که مراقبت کننده راحساس ،پاسخ ده وقابل دسترس می یابند ،به دلیل برخورداری از عواطف دیگران ،خودراارزشمند دانسته واین توقع را به مشارکت کنندگان اجتماعی دیگر گسترش می دهند .درمقابل کودکی که مراقبت کننده راغیر قابل دسترس ،غیرقابل پیش بینی وغیر پاسخ ده درمی یابد ،این انتظار راشکل می دهد که دیگران نیز قابل اعتماد وقابل دسترس نیستند(خدایاری فرد وهمکاران ،1385).
توقعات شخص درباره خود ودیگران براساس آنچه که بالبی به الگوهای شخص ودیگران ارجاع می دهد برروی سراسر دوره ی نوزادی ،کودکی ونوجوانی ساخته می شود. کودکانی که پیوسته مراقبت کنندگان خودراپاسخ ده وقابل دسترس می یابند،خودشان رابرای انجام کنش برروی محیط موفق دانسته وبرای ارتباط با همسالان پیشقدم می شوند (خدایاری فرد وهمکاران ،1385).
نظریه بالبی پیش بینی می کند که دلبستگی به مراقبت کننده ،کیفیت روابط دیگر وکنش متقابل اجتماعی را زیر نفوذ قرار خواهد دادیک دلیل منطقی برای این ارتباط این است که وابستگی والدین ممکن است مجموعه ای از توقعات و انتظارات را درباره ی چگونگی برقراری ارتباط بادیگران وچگونگی تفسیر فعالیت دیگران فراهم کند(بالبی ،1973).به عبارت دیگر کودکانی که ارتباطی باز وپاسخ ده به نیازهای عاطفی رابه وسیله والدین شکل داده اند ،ممکن است این ویژگی هارادرارتباطات دیگر نیز اتخاذ کنند (کرنزواسیتونز،1996).
به نظر بالبی (1952)،ناسازگاری نتیجه محرومیت های مادرانه است .به عقیده او این کودکان احتیاج زیادی به علاقه وتوجه دارند، احساس انتقام به خاطر کمبودهایی که از آنها مطلع هستند ولی کاملا” این کمبودها را نمی فهمند درآنها وجود داشته وقادر به برقراری رابطه رضایت بخش با دیگران نمی باشند؛ شخصا واکنش آنها نسبت به فشارهای محیطی به صورت رفتارهای ضد اجتماعی بروز کرده ودچار رشد نامناسب فیزیکی واجتماعی می گردند(لسلت ،1987).
رویکردیادگیری اجتماعی
بندورا ووالترز با یک سری آزمایشهای تجربی شرایطی رانشان داده اند که تحت آن شرایط ،کودکان رفتار مدل های مختلف را تقلید می کنند. آنان با بررسی کودکان، به وجود مدل های ناسازگار مورد تقلید این کودکان درخانه ومحیط اطراف پي برده اند . به گفته این پژوهشگران ،کودکان رفتارهای تهاجمی ویا مطیعانه رااز مدل های خود می آموزند. این نظریه نشان می دهد که رفتارهای قابل قبول یاد گرفته شده چگونه از طریق تشویق ،تقویت می شوند .چناچه رفتارهای ناپسندی به صورت ملایم وجود داشته که می توان از آنها صرف نظر کرد اما اگر این رفتارها به صورت دایمی وشدید درآیند ،می توان از طریق تقویت منفی آنها را تعدیل نمود وجای ناسازگاری را گرفت (لسلت ،1987).
رویکرد بوم شناختی
این دیدگاه اهمیت درک رابطه بین ارگانیزم ونظام های محیطی مختلف ،از قبیل خانواده واجتماع را مورد تاکید قرار می دهد. روابطی که درمیان نظام های محیطی وجود دارند به نوبه خود حائز اهمیت اند (برونفن،1979).
لایه هایی که درمحیط وجود دارند از نزدیکترین آنها ، شامل خانواده یا گروه همسالان، تا لایه های دورتری که کودک دخالت مستقیمی درآن ندارد از قبیل دولت، گسترش دارد واین نظام ها وروابط آنها می تواند جریان رشد اجتماعی وسازگاری را تغییر دهد(برونفن ،1979).
نزدیکترین محیط، میکرو سیستم نام دارد که به محیط واقعی که کودک درآن زندگی می کند وروابط متقابلی که با سایر افراد دارد اشاره می کند .ماهیت میکرو سیستم درطول رشد تغییرمی یابد ،درحالی که دردوران کودکی ونوجوانی درمدرسه وگروه همسالان ،ممکن است بیشتر درکانون توجه قرار گیرد (نوری ،1377).
سطح بعدی ،مزوسیستم می باشد که از روابط متقابل بین لایه های میکرو سیستمی که کودک به طور فعالانه ای درآنها شرکت می جوید ،تشکیل می شود (نوری ،1377).برای یک بزرگسال پیوندهای بین میکرو سیستم های خانواده ،کار ودوستان ،معرف مزوسیستم می باشد. در سطح بعد ،اگزو سیستم است ،محیط هایی که دررشد کودک موثرند اما خود کودک درآن نقش مستقیمی ندارد .سرانجام این که مزوسیستم واگزوسیستم ها ،درون مجموعه الگوهای عقیدتی ونهادی فرهنگ یا خرده فرهنگی خاصیِ که میکرو سیستم نامیده می شود، احاطه شده است. این سطح ،مشخص می سازد که الگوهای وسیع ،اعتقادات وایدئولوژی ها ،فرهنگ ها درکشورهای مختلف وهمین طور خرده فرهنگ های مختلف دردرون یک کشوررا از هم متمایز می کند(نوری،1377).
رویکرد شناختی
از دیدگاه رویکرد شناختی،انسانِ دارای سازگاری اجتماعی، کسی است که توانایی پردازش صحیح اطلاعاتِ دریافتی از محیط راداراست وچون قادر به چنین کاری است ،لذا یک نظام ارزشی واقع بینانه برای خود تنظیم می کند، تاتحت تاثیر نوسانات روانی دردناک واختلاف با دیگران دچار آسیب نشود. یک فرد سازگار ،باید درهمه ی مراحل پردازش اطلاعات ،توانایی عمل به شیوه ای عاقلانه را داشته باشد تا ازتحریف های شناختی که پایه واساس ناسازگاری است درامان بماند(وظیفه شناس ،1380،به نقل از رحمتی ،1387).
براساس نظر بک که یکی از سردمداران نظریه شناختی می باشد ،انسان دنیایی درونی دارد که درجهت شناخت آن باید تلاش کند. این دنیای درونی شامل نیازها،ارزش ها،عواطف واهداف می باشد . همچنین وی معتقد است که برای سازگاری بامحیط اطراف، باید خودودیگران راشناخت، چرا که لازمه ی سازگاری با محیط ،شناخت نقاط قوت وضعف های خود وآن چیزهایی است که قرار است با آنها سازگار شود (بک ،1988،به نقل از بینشی،1387).
رویکرد انسان گرایی
روانشناسان پدیدار نگر معمولا قبول ندارند که رفتار را تکانه های ناهشیار یا محرک های برونی کنترل می کند وبه جای آن معتقدند که ما بازیچه دست نیروهای خارج ازکنترل خودنیستیم ،بلکه اثر گذارانی هستیم که می توانیم سرنوشت خودرا کنترل کنیم (براهنی وهمکاران ،1367).
روانشناسانی چون راجرز ومزلو كه به عنوان روانشناسان انسان گرا مطرح هستند، بیشتر بر ویژگی های مثبتی چون آفرینندگی ،شکوفایی توانمندیهای بالقوه ،فردیت ،واقع بینی، رعایت حقوق دیگران ونظایر آن تأکید دارند وبرای ایجاد ارتباط بین میزان سازگاری ونسبت ویژگی مورد نظر ،قاعده ای منطقی را مطرح می کنند. بنابرنظر راجرز ،منظور از سازگاری ،انطباق مستمر انسان با تغییرات مختلف وایجاد ارتباط بین خود ومحیط به نحوی است که حداکثر خود شکوفایی همراه با رفاه اجتماعی ضمن رعایت حقایق خارجی را امکان پذیر می سازد ( سید محمدی،1383).
از نظر راجرز انسان ذاتا ماهیتی مثبت دارد ومسیر حرکت او درمجموع به سوی خودشکوفایی ،رشد واجتماعی شدن است. راجرز براین اعتقاد است من همواره نسبت به ماهیت انسان خوش بین نیستم وکاملا آگاهم که دراثر حالات دفاعی وترس های درونی ،افراد می توانند به طور غیر قابل تصوری بی رحمانه ،وحشتناک ،تحول نایافته ،واپس رونده،غیر اجتماعی وآزار دهنده رفتار کنند.با وجوداین یکی از نیرو بخش ترین قسمت از تجربیات من، کارکردن با این افراد وکشف تمایلات بسیار مثبتی است که درآن ها،مانند همه ی ما،درعمیق ترین سطوح وجود دارد (جوادی وکدیور ،1374).
نخستین شرط پیدایش شخصیت سالم ،دریافت توجه مثبتِ نامشروط ،دردوره ی شیرخوارگی است .شخصیت سالم زمانی ایجاد می شود که مادر بدون توجه به چگونگی رفتار کودک به اوعشق ومحبت نشان دهد. کودک این عشق ومحبت راکه به رایگان نثارش می شود باگرایش و به شیوه ی نشان دادن آن، به یک رشته هنجارهاومعیارها درونی شده تبدیل می کند ،همانگونه که کودک شیرخوار توجه مثبت مشروط مادر را درونی واز آن خود می سازد (خوشدل ،1364).
به اعتقاد راجرز ،مادرمی تواند رفتارهای خاصی را مورد تایید قرار ندهد،بدون آن که برای دریافت عشق ومحبت، قید وشرطی بگذارد. دراین حالت فضایی پیدا می شود که کودک، ناپسند بودنِ بعضی از رفتارها را می پذیرد ،بدون آن که وادار شوداز انجام دادن آن هااحساس گناه کند.کودکانی که با احساس توجه مثبت نامشروط پرورش می یابند ،درهر شرایط ،خودرا ارزشمند می دانند واگر این ارزشمندی به هیچ وجه مشروط نباشد ،نیازی برای رفتار تدافعی نمی ماند .دراین حال میان خود وادراکِ واقعیت، ناسازگاری نخواهد بود.برای چنین کسی هیچ تجربه ای، تهدید کننده نیست ؛او می تواند درزندگی از هر حیث آزادانه مشارکت داشته باشد (خوشدل ،1364).
راجرز اصطلاح فرد دارای عملکردِ کامل را ،برای توصیف فردی که به سطوح خودشکوفایی رسیده است به کار می برد. این افراد با برخورداری از پنج ویژگی خاص 1)آمادگی کسب تجربه 2)زندگی هستی گرا 3)اعتماد به ارگانیسم خود4)احساس آزادی 5)خلاقیت ،می تواننددردگرگونی های اوضاع واحوال محیط ،سازگاری بیشتری نشان دهند.این گونه افراد از چنان خودانگیختگی وخلاقیتی برخوردارند که حتی با دگرگونی های دردناکی چون جنگ یابلایای طبیعی ،کنارمی آیند. انسان های دارای عملکردِکامل ، با بهره گیری از خلاقیت با محدودیت های اجتماعی وفرهنگی ،همرنگی یا سازشِ فعل پذیر، نشان نمی دهند. چرا که این افراد، حالت تدافعی ندارندودلبسته ی ستایش دیگران از رفتار خود نیستند.البته اگر بخواهند، می توانندبا مقتضیاتِ وضعیتِ خاص همرنگ شوند ؛به شرط آن که این همرنگی، به ارضای نیازهای خودشان کمک کند وآن هارا توانا سازد تا خودرا به بهترین وجه بپرورانند(خوشدل ،1364).
همچنین براساس نظریه ی راجرز ،وقتی ادراک فرد از تجربه هایش تحریف یا انکار شود ،نوعی ناهماهنگی بین خود وتجربه اش به وجود می آید. همین ناهمخوانی ، به درجات کم یا زیاد، موجبات ناسازگاری وآسیب پذیری فرد رافراهم می آورد (ساعتچی ،1377،به نقل از فرقدانی ،1382).
رویکرد روانشناسی فردی
در دیدگاه آدلر زندگانی دراجتماع از یک سو ، مستلزم محدودیتهای متقابل وهدف های فردی برترِ بلافاصله وفوری است وانسان را مجبور به همیاری وهمکاری می نماید ،از سوی دیگر این چنین زندگانی تنها موجودیتی است که بتواند ایمنی وی را فراهم سازد. بدین ترتیب درکنار رنج ها یعنی احساسات ناتوانی وکهتری ،مرهمی نیز نهاده شده است وآن، توحید کامل با گروه اجتماعی است .به نظر آدلر این یکپارچگی یا توحید با گروه ،درهرفرد سالم براثر تمایل عمیقی که ناشی از انگیزه اجتماعی زیستن است وانسان را به دوست داشتن وپذیرفتن دیگری وهمکاری وتعاون می کشاند تسهیل می گردد.
آدلر براین باور است که افراد بشر موجوداتی اجتماعی هستند وبنابراین رفتار بشر تنها دربافت اجتماعی آن قابل درک است. درهر فردی ظرفیتی به صورت فطری وجود دارد که آدلر علاقه اجتماعی می نامد. منظور از علاقه اجتماعی نه تنها علاقه به دیگران می باشد، بلکه علاقه به علاقه مندیهای دیگران را نیز شامل می شود. علاقه اجتماعی، استعدادِ همکاری وزندگی اجتماعی است که می تواند از طریق آموزش ،گسترش یابد. وقتی گسترش یافت ، می تواند از طریق مهارت های واقعی همکاری ،کمک ،درک وهمدلی بیان شود. بنابراین علاقه اجتماعی ،ملاک آدلر برای تشخیص سلامت روانی بوده است وهمچنین معیار سنجش هنجار بودن کودک است (آنس باخر وآنس باخر ،1956).میزانی که یک فرد می تواند به طور موفق با دیگران سهیم باشد واز طریق کارکردن باآن ها مشارکت نماید ویک رابطه ی ارضا کننده با فردی از جنس مخالف خود به وجود بیاورد که درواقع نشان دهنده سطح بلوغ ویکپارچگی کلی شخصیت او می باشد. "تلاش اجتماعی" یک تلاش اولیه است، نه ثانویه. جست وجو برای اهمیت داشتن ویافتن جایگاهها دراجتماع ،از جمله اهداف اساسی هر کودک وبزرگسالی می باشد. بنابراین افراد بشر رانباید درانزوا نگاه کرد، بلکه باید آن ها را به عنوان موجوداتی که دارای تعامل اجتماعی هستند دید ( آرین ،1372).
رویکرد تحولی
از نظر پیاژه شخصیت انسان دارای دو جنبه است :یکی جنبه ی خودمیان بینی ودیگری جنبه ی سازش پذیری .مسئله اساسی تشخیص بین فرد وشخصیت است.فردبه منزله ی منِ متفرعنی است که خودمیان بین است وبراساس این خودمیان بینی عقلی یا اخلاقی راه را بر روابط متقابل که وابسته به هر نوع زندگی اجتماعی مترقی است می بندد. اين شخص به عکس فردی است که آزادانه به قبول انضباطی تن درمی دهد ،یا درپی ریزی آن سهیم می شود ،وبدین ترتیب به طور ارادی خودراتابع نظام هنجارهای اخلاقی متقابل می نماید .بدیهی است که دراین شرایط وی تابع احترام نسبت به دیگران است .پس شخصیت، درواقع یک نوع هشیاری عقلی ووجدان اخلاقی است که به همان اندازه که از عدم هنجار اخلاقی یا ناپیروی، که حاصل خودمیان بینی است به دور می باشد ،به همان نسبت نیز از قبول هنجارهای اخلاقی دیگران یا دیگر پیروی که تحت فشار محیط خارج بوجود می آید، فاصله دارد. چه با فراخواندن دستورها واحکام اخلاقی ،به تقابلِ براستقلال اخلاقی وخود پیروی خویش تحقق می بخشد .به تعبیری ساده تر شخصیت هم با هرج ومرج وهم با اجبار، مخالف است ،زیرا اخلاقا خودپیرو است وطبیعی است که درخودپیروی اخلاقی ،فقط می توان بایگدیگر روابط متقابل داشت (منصورودادستان ،1369).
رویکرد رفتاری
رفتارگرایان ،متغیر های برون ارگانیزمی ومحیطی را به عنوان عوامل اساسی رفتارها بیان می کنند. یعنی محیط ،عامل اصلی تعیین کننده رفتار است وسازگاری، زمانی حاصل می شود که ارگانیزم به شکل صحیح ومناسب به محرکهای محیطی پاسخ دهد.به نحوی که بیشتر، تقویت کننده یا محرک خوشایند رابه وجود آورد. اگر ارگانیزم به شیوه ای رفتار کند که محرکِ آزاردهنده به دنبال آن بیاید ،سازگاری وی به هم خواهد خورد( چهاردولی ،1386).
رفتارگرایان نیز معتقدند که رفتار انسان ،خواه سازگارانه یا ناسازگارانه ،به مقدار زیادی توسط پیامدهایش کنترل می شود. بنابراین فراوانی پاسخ های ناسازگارانه درصورتی که توسط محیط وبواسطه تقویت کننده ها تقویت شوند ،افزایش می یابد وفراوانی این رفتارها درصورتی که مرتباًتقویت نشوند یا باتنبیه مواجهه شوند ،کاهش می یابد. اگر هیچ تقویتی وجود نداشته باشد نیز این رفتار ها خاموش خواهند شد(پروچاسکا ونورکراس ،1999، به نقل از سید محمدی ،1381).
تاریخچه سازگاری اجتماعی
بررسی ادبیات فنی نشان می دهد که اصطلاح سازگاری اجتماعی قبل از سال 1910شناخته شده نبوده وقبل از سال 1921به ندرت مورد استفاده قرار می گرفته است (رایت ،1942).برخی از نویسندگان از این مفهوم خاص استفاده نمی کردند و از اصطلاح انطباق یابرخی از اصطلاحات مشابه بهره می گرفتند .اولین مطلبی که با عنوان سازگاری اجتماعی انتشار یافت، درسال 1911 توسط تیرینگ به چاپ رسید (رایت ،1942). درحقیقت به غیر از سازگاری روانی که درسال 1917 توسط ولز به چاپ رسید که آن نیز تنهابه طور محدودی به سازگاری اجتماعی پرداخته بود،تا سال 1923دیگر مطلبی دراین زمینه بخصوص عنوان نگردید تاآن که درسال 1923 مطلبی توسط گرووز باعنوان «شخصیت وسازگاری اجتماعی »به چاپ رسید وسپس سیموندز درسال 1934 با عنوان تشخیص روانشناختی «سازگاری اجتماعی »وشافر درسال 1936 مطلبی رابه عنوان روانشناسی سازگاری که تنها بخشی از آن مربوط به سازگاری اجتماعی بود به چاپ رسانیدند(رایت ،1942).
ابعاد سازگاری اجتماعی
الف- سازگاری درخانواده
خانواده به ویژه مادر ،نخستین ومهم ترین نقش را دررشد شخصیت ،فرایند اجتماعی شدن وسازگار فرد برعهده دارد. زیرا محیط خانواده نخستین محیطی است که درآن ،کودک از کیفیت تمایلات انسانی آگاهی می یابد. پژوهش های انجام شده نشان می دهد که عوامل ومحیط خانوادگی از جمله ارتباطات عاطفی درون خانواده بررشد شخصیت وسازگاری فرد تاثیر بسیار مهم وحیاتی دارد( درویزه ،1383).
همچنین پژوهشگران دریافتند ،کودکانی که در ساختارهای خانوادگی غیر سنتی زندگی می کنند،سازگاری ضعیفی را به صورت رفتارهايی مانند پرخاشگری ،رفتارهای ضد اجتماعی ،اختلالات رفتاری ،مشکلات ارتباطی ،مشکلات سازگاری ،خودپنداره ضعیف ،میزان بالای ترک تحصیل و مصرف مواد مخدر نشان می دهند. این ناسازگاریهای کودکان را نه به ساختارهای غیر سنتی خانواده، بلکه بیشتر به فرایندهاوپویایی درون خانواده ،از قبیل تعارضات خانوادگی وبرخوردهای والدین نسبت می دهند (اتینچور وهمکاران ،2004،به نقل از نیکدل ،1385).
ب-سازگاری درمدرسه
نخستین محیطی که کودک پس از خانواده وارد آن می شود مدرسه است. مدرسه به خاطر مشخص نمودن وظایف وحقوق افراد وانتقال ارزش های اجتماعی یکی از مراکز مهم اجتماعی شدن فرد تلقی می گردد .یک سلسله هنجارهای رفتاری وجود دارد که انتظار می رود افراد درجامعه بزرگتر ،خودرا با آن هنجارها سازگار کنند(ستوده ،1378).
مدرسه دردوره کودکی به منزله موقعیت وشرایط جدیدی است که کودک باید خودرا باآن سازگار کند.کودکانی که نتوانند خودرا با شرایط تازه سازگار کنند ،دردوره های دیگر نیز اغلب دچار مشکلات رفتاری واجتماعی خواهند شد (برک ،2001،به نقل از سید محمدی ،1386).شاخص سازگاری درمدرسه ،اولا رضایت ذهنی فرد از ارتباط فردی وشخصی وثانیا عملکرد تحصیلی دانش آموز درمدرسه است (اسکات ،1989،به نقل از نیکدل ،1385).
ج- سازگاری باهمسالان
گروه همسالان را می توان به عنوان دومین عامل جامعه پذیری نام برد. دراواسط کودکی ،اجتماع همسالان بستر بسیاری مهمی برای رشد می باشد. تماس با همسالان نقش مهمی در درک دیگران وآگاهی از خود ودیگران ایفا می کند. این تحولات به نوبه ی خود، به ارتقای کیفیت تعامل با همسالان کمک می کند ودرسالهای دبستان بیشتر ،نوعدوستانه می شود .درراستای این تغییر ،پرخاشگری ،مخصوصا حملات بدنی کاهش می یابد (پوکوسکی وپارگو ،2001،به نقل از محمدی ،1386).
افرادی که از سوی همسالانشان مورد طرد قرار می گیرند دچار انزوا واضطراب می شوند که پیشرفت وعزت نفس کمی دارند و والدین، آنهارا مبتلا به مشکلات هیجانی واجتماعی ارزیابی می کنند ،که با عملکرد ضعیف ،ترک تحصیل ورفتار ضد اجتماعی ،رابطه نیرومندی وجوددارد (پوکوسکی وپارگو،2001،به نقل از محمدی ،1386).
اکثر نوجوانان دوست دارند اوقات فراغت خودرا با همسالان بگذارانند . عضویت درگروه همسالان برای نخستین بار، افراد را در فرایندی قرار می دهد که بیشترین میزان جامعه پذیری به شکل ناخودآگاه وبدون طرح ریزی درآن انجام می پذیرد. اعضای این گروه می توانند به جست وجوی روابط وموضوعاتی بپردازند که درخانواده ومدرسه با تحریم مواجه است وسعی دارند که از نفوذ مدرسه وخانواده برخود ،جلوگیری نمایندونقش ها وهویت هاي جداگانه ای را برقرارکنند (پوکوسکی وپارگو،2001،به نقل از سید محمدی ،1386).
بنابراین گروه همسالان درهمه دوران زندگی، برناسازگاری یا سازگاری اعضا یا هنجارهای گروه، تاثیر بسیارنیرومندی رابررفتار وشخصیت اجتماعی آنها اعمال می کنند(ستوده ،1378،به نقل از نیکدل ،1385).
عوامل مؤثر بر سازگاری اجتماعی
خانواده وسازگاری اجتماعی
باتوجه به اهمیت نقش مادر درسازگاری اجتماعی ،اشتغال مادر ونبود وی درکنار خانواده، می تواند درسازگاری اجتماعی و روانی اعضای خانواده موثر باشد. درارتباط با اشتغال مادران وتاثیر آن برشخصیت، نظرات متعددی وجوددارد. گروهی برتاثیر منفی آن بررشد تاکید دارند وگروهی نیز برتاثیر مثبت آن ودرنهایت گروهی هم برچگونگی وکیفیت این اشتغال نظر دارند(جانسون واسمیت ،1999).
اعتقاد براین است که فرزندان مادران شاغل در مقایسه با فرزندان مادران خانه دار، غالبا سازگاری شخصی واجتماعی بهتری نشان می دهند ودرمفهوم جنسیت، عقاید معقولانه تری دارند ودرمورد فعالیت های مردانه وزنانه ،عقاید قالبی کمتری دارند (افشاری ،1375).
درمحیط خانواده ،تفاهم ، احترام به متغیر های محیطی وحمایت از سازمان خانواده ،عملکرد خانواده وسطح کنترل روابط بین فردی درخانواده، ارتباط معناداری باسازگاری اجتماعی اعضای خانواده دارد. وضعیت اقتصادی خانواده به طور مستقیم در رشد شخصیت وسازگاری ما موثر است. افرادی که تمام وسایل زندگی وارضای امیالشان فراهم است درسازگاری اجتماعی کمتر دچار اشکال می شوند (موسوی شوشتری ،1377).
مدرسه وسازگاری اجتماعی
علاوه برمحیط خانواده ،محیط اجتماعی مدرسه نیز درسازگاری اجتماعی موثر است. مدرسه نظام اجتماعی کوچکی است که ما درآن قواعد اخلاقی ، رفاه جتماعی ،نگرش ها وشیوه های برقراری رتباط با دیگران را می آموزیم. نفوذی که مدرسه در اجتماعی کردن ما دارد ،هم به دلیل وجود همکلاسی ها وهم به دلیل وجود معلمان وبرنامه های آموزشی است (کوکر وماژور،1994).
هوش و سازگاری اجتماعی
هوش یکی از عوامل موثر درسازگاری اجتماعی است.دودیدگاه مربوط به هوش وجوددارد؛ در دیدگاه اول ،اعتقاد بر این است که هیچ ارتباطی بین هوش وسازگاری وجود ندارد (مسعودی نژاد ،1372). هوش متوسط، عامل سازگاریِ مطلوب به شمار می رود. هوش متوسط درصورت مساعدبودن شرایط،فرد را قادر می سازد که درسازگاری اجتماعی موفق شود، اما اگر هوش بالاتر یا پایین تر از سطح عادی باشد سازگاری اجتماعی فرد با مانع مواجه شده ودررشد وتکامل شخصیت، اثر نامطلوب دارد (کارور وهمکاران ،2003).
گروه همسالان وسازگاری اجتماعی
یکی از ویژگی های دوره نوجوانی، گرایش بیش از پیش نوجوانان به گروه همسالان است .دراین دوره به سبب رشد اجتماعی وشرایط ویژه عاطفی که بر نوجوانان حاکم است ،آن ها به سوی گروه همسالان و دوستان تمایل پیدا می کنند.
در گروه همسالان، برخلاف خانواده ،رضایت ،حول محور علایق ومنافع اعضا قرار دارد. تاثیر گروه همسالان دردوران بلوغ به اوج خود می رسد. گروه از طریق اعطای پاداش ویا انتقاد وتحریک درمقابل همنوایی یا ناهمنوایی، به عبارتی سازگاری یا ناسازگاری اعضا یا هنجارهای گروه تاثیر بسیارنیرومندی بررفتار وشخصیت اجتماعی آنها اعمال می کند (ستوده ،1378).
انزوا ودوری از دوستان وهمسالان دراوایل زندگی کودک را درمعرض خطر مشکلات سازگاری بعدی قرار می دهد (هارتیپ،1980).کودکانی که روابط اجتماعی خوبی با دوستان وهمسالان ندارند مستعد مشکلات گوناگون اجتماعی واحساسی هستند (هاپس ،1973) .از طرفی عضویت در گروه های همسالانی که از جایگاه پایینی برخوردار هستند ،نتایج منفی بسیاری را درسازگاری عاطفی وهویت فردی به دنبال دارد؛به طوری که فرد با عضویت دراین گروه ها به احساس منفی درمورد خود می رسد (ماسن وهمکاران ،1991).
تجارب همسالان دردوران کودکی ونوجوانی با سازگاری بعدی آنان ارتباط دارد. کودکانی که روابط نامطلوبی باهمسالانش دارند ،بیشتر ازآنانی که باهمسالان خود به خوبی کنار می آیند ،احتمال دارد که دربزرگسالی به روان پریشی یاروان نژندی ،ناسازگاری های رفتاری ،بزهکاری ومشکلاتی دررفتار جنسی دچار شوند. بنابراین روابط ضعیف با همسالان درآسیب شناسی بسیاری از ناسازگاریهای عاطفی واجتماعی دخالت دارد (وایتز من وهمکاران ،1994).
عزت نفس وسازگاری اجتماعی
یکی دیگر از عوامل موثر برسازگاری اجتماعی، عزت نفس می باشد . عزت نفس به عنوان یک انگیزه نیرومند درنظر گرفته می شود وناشی از نیاز انسان به ارزشمندبودن وارزیابی مثبت از خود می باشد. عزت نفس به معنی احساس برتری ،احساس تکامل یا احساس کفایت وشایستگی نیست ،بلکه به معنی احساس پذیرش ودوست داشتن خود واحساس صحیح از احترام به خود است (امامی وفاتحی زاده ،1379).
هرچند که برای شناسایی عوامل مرتبط با سازگاری اجتماعی، تلاش های نظری وتجربی زیادی صورت گرفته است،اما این تلاش ها کمتر متوجه شناسایی نقش نظام باور ها ،ارزش ها ،سنن وآداب ورسوم ونگرش های افراد در سازگاری شخصی واجتماعی آنان بوده است (روشن 1369،قهاری ،1381).
سایر عوامل مؤثر برسازگاری را می توان به صورت زیر طبقه بندی کرد :
1- شخصیت فرد 2- ادراک فرد ازمشکل 3-شدت مشکل ومسئله 4-حمایت های اجتماعی 5-راههای ممکن برای رسیدن به هدف 6-توانایی واستعداد برای مراقبت از سلامت خود 7-ادراک فرد از موقعیت خود 8-درک خانواده از موقعیت فرد 9-توانایی واستعداد فردبرای جذب حمایتهای اجتماعی 10- روش نگرش وفعالیتهای محیطی مؤثر (اسلامی نسب ،1373) .که ازجمله عوامل موثر دیگر برسازگاری طرحواره ها می باشند(تیم ،2013).
ناسازگاری
دیدگاه های متفاوتی درباره مفهوم ناسازگاری مطرح شده است. بطوریکه می توان یک، "نوع شناسی" درمورد آن مطرح نمودو با استفاده از نوع شناسی لایف (لایف ،1983) آن را به ناسازگاری منشی ،نسبی وطبیعی تقسیم نمود.
ناسازگاری منشی
افرادی ناسازگار گفته می شود که ناکافی بودن استعدادهای او یا نقایصِ منشی او ،اورا درستیزه مداوم با واقعیت ها وتقاضاهای پیرامون، متناسب با سن ومحیط اجتماعی اش قرار دهد.سه گروه از" ناسازگاری منشی" را می توان مطرح کرد: شامل افراد بیمار ،افرادناقص وکسانی که مشکلات منشی دارند. درگروه افراد بیمار منظور بیماریهای زودگذر ومتداول فرد نمی باشد. بلکه بیماریهایی مورد نظر است که به دلیل تداوم ، وضعیت جدیدی برای فرد ایجاد می کند؛ ازجمله بیماریهای دارای اختلالات تنفسی مزمن ، ناراحتیهای قلبی ورماتیسمی یا بیماریهایی که از طریق اختلالات منشی ایجاد شده و رفتارهای تربیتی خاصی را درمورد آنها لازم می دارد؛ که از جمله آنها بیماریهای روانی می باشد. درگروه افراد ناقص ؛افرادی مورد نظرند که دارای نقایص جزئی ازجمله ضعف بینایی ،شنوایی ونقص های حسی یا حرکتی هستند وگروه سوم با محرومیت مواجه هستند که محرومیت نتیجه ناسازگاری است درحالیکه دردوگروه قبلی محرومیت علت ناسازگاری می باشد .درهر صورت این تمایز نسبی بوده وناسازگاری به یک صورت انجام می گیرد وامکان اینکه رفتارهای ضداجتماعی پدید آید وجوددارد (یمینی دوز،1371).
ناسازگاری نسبی
افرادی دراین رده قرار می گیرند که به دلیل ویژگی های خاص خود که می تواند ناشی از موقعیت های اجتماعی ،خانوادگی وآموزشی باشد با مشکلاتی روبه رو می شوند.
ناسازگار طبیعی
زمانی ناسازگاری فرد طبیعی گفته شود که او درموقعیتی قرار گیرد که تقاضاهای جدیدی ازاو انتظار رود که پاسخگویی به آن تقاضاها به تلاش فرد نیاز دارد (یمینی دوز،1371).
ناسازگاری اجتماعی
ناسازگاری اجتماعی جزء اختلالات رفتاری است و درصورتی رفتار فرد دچار ناسازگاری اجتماعی می شودکه برای حل مشکلات خود بر اساس اصول ،قوانین و ارزشهای اجتماعی که مورد قبول اکثریت باشد عمل نکند (میلانی فر،1385). از دیدگاه اجتماعی ،رفتار ناسازگارانه از ناتوانی درمقابله موثر با تنیدگی ها ناشی می شود. براساس این دیدگاه ،رفتار ناسازگارانه اجتماعی، حداقل تا حدی ناشی از وجود نقص درنظام حمایت اجتماعی فرد است. این نظام شامل همسر ،والدین ،خواهران وبرادران ،وابستگان ،دوستان ،معلمان ،مشاوران ،وهمین طور سازمان های اجتماعی ونهادهای دولتی است (نجاریان وهمکاران ،1375).
اختلال سازگاری
فردی که پاسخ او به عوامل استر س زای رایج مانند ازدواج ،طلاق ،بچه دار شدن ،یا ازدست دادن کار ناسازگارانه است که اختلال سازگاری نامیده می شود واکنش فرد درصورتی ناسازگارانه محسوب می شود که نتواند طبق معمول عمل کند یا واکنش او به عامل استرس زای خاص بیش از حد باشد .دراختلال سازگاری ،ناسازگاری فرد زمانی کاهش می یابد یا ناپدید می شود که عامل استرس زا فروکش کرده باشد یا فرد یاد بگیردبا عامل استرس زا سازگار شود (باچر وهمکاران ،2007،به نقل از محمدی ،1388)
اختلال سازگاری به سه نوع تقسیم می شودکه عبارتند از:
اختلال سازگاری ناشی از بیکاری
مشکلات مرتبط باکار می توانند استرس زیادی را درافراد شاغل ایجاد کنند.کنترل کردنِ استرسِ مرتبط با بیکاری به توانایی کنار آمدن زیاد، نیاز دارد. برخی افراد بعد از اینکه موقعیت استرس زای اولیه خاتمه یافته است ،می توانند بدون اینکه دچار مشکلات سازگاری گسترده شوند ،با بدبیاری ها کنار بیایند .اما تاثیر بیکاری مزمن ،می تواند آزارنده بوده وعوارض بلند مدت داشته باشد بیکاری مزمن برخودپنداره ،احساس ارزشمندی ،واحساس تعلق پذیری فرد تاثیر زیادی دارد (باچر وهمکاران ،2007،به نقل از محمدی ،1388).
اختلال سازگاری ناشی از داغدیدگی
مرگ ناگهانی وغیر منتظره ی فردی عزیز ،تقریبا یک سوم کل موارد اختلال استرس پس ازآسیب را که درجامعه مشاهده می شود،تشکیل می دهد (چیلکات وهمکاران ،1998).احساس اندوه به خاطر عزیز ازدست رفته ،فرایندی طبیعی است که به بازماندگان امکان می دهد تا سوگواری کنندوبعد خودرا برای زندگی بدون فرد مرحوم آزاد سازند. فرایند سوگ طبیعی معمولا یک سال به طول می انجامد وممکن است عوارض سلامتی مانند فشارخون بالا ،تغییر درعادت های خوردن وحتی افکار خودکشی را دربرداشته باشد (پریجرسون وهمکاران ،1997).داغدیدگی پیچیده یا طولانی معمولا در موقعیت هایی یافت می شود که مرگ نابهنگام یا غیر منتظره ای روی داده باشد. واکنش های بیمارگون به مرگ به احتمال بیشتر درافرادی یافت می شود که سابقه مشکلات هیجانی دارند، یا مقدارزیادی رنجش وخصومت نسبت به فرد متوفی دردل دارند واز این رو دستخوش احساس گناه شدید می شوند. آنها معمولا به طور عمیق افسرده هستند ودربرخی موارد ،به افسردگی اساسی مبتلا می شود .
اختلال سازگاری ناشی از طلاق یا جدایی
وخامت رابطه زناشویی یا خاتمه ی آن ،عامل استرس زای نیرومندی است که اغلب به عنوان دلیل مراجعه افراد برای درمان روانشناختی ازآن یاد می شود. قطع زندگی زناشویی منبع اصلی آسیب پذیری دربرابر آسیب روانی است. بعد از طلاق یا جدایی ،معمولا مشکلات تازه ای نمایان می شوند .سازگاری با زندگی مجردی ،شاید بعد از چند سال زندگی زناشویی ،می تواند تجربه ی دشواری باشد که دربسیاری موارد ،به نظر می رسد که دوستان ،اموال ودارایی ها باید تقسیم شوند ،روابط دوستی جدید باید برقرار شوند. روابط رمانتیک جدید ممکن است به تغییر شخصیت زیاد نیاز داشته باشند، حتی درصورتی که جدایی نسبتا دوستانه باشد ،برای سازگار شدن، به نیروی تازه ای نیاز هست (باچر وهمکاران ،2007).
عوامل مستعدکننده بر اختلال سازگاری
میزان واقعی اختلالی که روی می دهد یا تهدید به روی دادن می کند ،تااندازه ای به ویژگی های عامل استرس زا ،تا اندازه ای به توانایی های فرد ،هم شخصی وهم موقعیتی برای برآورده ساختن ضروریات ناشی از استرس بستگی دارد. هرکسی منحصر به فرد ،با ضروریات سازگاری روبه رو می شود. علت آن این است که افراد موقعیت های مشابه رابه صورتی متفاوت، درک وبرداشت می کنند؛وضمنا به این خاطر است که هیچ دو فردی دقیقا با عوامل یکسانی بااختلال سازگاری رو به رو نمی شوند .
ماهیت عوامل
عوامل موثر براختلال سازگاری، که جنبه های مهمی از زندگی فرد رادربردارند همچون طلاق ،بیکاری ،یا بیماری های جدی، برای اغلب افراد، بسیار استرس زا هستند .علاوه براین ،هرچه یک عامل استرس زا به مدت طولانی تری جریان داشته باشد، عواقب آن شدید تر است .گاهی عوامل استرس زای عمده درزندگی فرد، بر موقعیت زندگی دشوار ومداوم، استوار هستند. این عوامل استرس زا ،مزمن وبادوام محسوب می شوند .بنابراین زمانی نشانه های ناسازگاری تشدید می شود که فرد در موقعیت آسیب زای فوری وبلافاصله درگیر بوده باشد.
تجربه بحران
اصطلاح بحرا ن برای اشاره به مواقعی به کار برده می شود که موقعیت استرس زا، با توانایی سازگاری فرد باگروه، برابر یا از آنها فراتر باشد.بحران ها معمولا خیلی استرس زا هستند؛ زیرا عامل استرس زا به قدری نیرو مند است که روش های کنارآمدنی که معمولا به کار می بریم موثر واقع نمی شوند.
بحران یا آسیب می تواند درنتیجه ی طلاق یا بیماری روی دهد، که فرد را مجبور می کند تا خودپنداره ی خود را از نو تعدیل کند. نتیجه چنین بحرانی بر سازگاری بعدی تاثیر عمیقی دارد . اگر بحران باعث شود که فرد، روش کنار آمدنِ تازه وموثری را پرورش دهد، شاید از طریق پیوستن به گروه پشتیبانی یا پذیرفتن کمک از دوستان، دراین صورت امکان دارد که او حتی بهتر از قبل ،از این بحران خارج شده وسازگار شود .اما اگر بحران به توانایی فرد درکنار آمدن با عوامل استرس زای مشابه درآینده زیان برساند ،دراین صورت سازگاری کلی او مختل خواهد شد. به همین دلیل ،مداخله دربحران، عنصر مهمی دردرمان وروشهای پیشگیری شده است (آرهارت تریچلر ،2004).
تغییرات زندگی
تغییرات زندگی ،حتی تغییرات مثبت، ضروریات جدیدی را ایجاب می کنند واز این رو ممکن است استرس زا باشند. محیط روانی واجتماعی (شبکه های دوستی ،روابط کاری وامکانات رفاهی )می تواند درایجاد این اختلال یا تسریع کردن شروع آن ،نقش مهمی داشته باشد .
برداشت فرد
عاملی که برای یک فرد، مختل کننده باشد ممکن است برای فرد دیگری بهنجار باشد .واکنش های متفاوتی که افراد به رویدادهای محیطی نشان می دهند تا اندازه ای به خاطر نحوه ای است که این موقعیت را برداشت می کنند. افراد مختلف رویداد واحدی را به صورت متفاوت تعبیر می کنند .
معمولا ضروریات سازگاری جدید که پیش بینی نشده اند فرد را تحت استرس شدید قرار می دهند. زمانی این استرس بهبود پیدا می کند که انتظارات واقع بینانه ای درفرد ایجاد شده باشد که این آگاهی از این انتظارات می تواند پیش بینی پذیری موقعیت را بیشتر کند وبدین وسیله استرس را کاهش دهد (لیونتال ،وهمکاران ،1998).
تحمل فرد
افرادی که شرایط زندگی متغیر را خوب تحمل نمی کنند ،امکان دار د نسبت به جزئی ترین ناکامی و فشار ،خیلی آسیب پذیر باشند (شاو ،2003). افرادی که کلا از کفایت وارزش خود مطمئن نیستند خیلی بیشتر از کسانی که احساس اطمینان می کنند دستخوش تهدید می شوند. اصطلاح تحمل به توانایی فرد درتحمل کردن استرس ،بدون اینکه شدیدا صدمه ببیند اشاره دارد. افراد از لحاظ آسیب پذیری کلی دربرابر عوامل موثر براین اختلال ،خیلی تفاوت دارند. امکان دارد که آنها نتوانسته باشند راهبردهای سازگارانه موثری رابرای برخی از انواع عوامل یاد گرفته باشند .تاریخچه یادگیری فرد دراین اختلال نقش مهمی دارد .تجربیات آسیب زای اولیه می توانند فرد را نسبت به برخی از عوامل خیلی آسیب پذیر کنند وداشتن پیشینه ضعیف در تحمل کردن شرایط دشوار ،فرد را نسبت به چالش های جدید آسیب پذیر می سازد .
فقدان منابع بیرونی وحمایت های اجتماعی
شواهد قابل ملاحظه ای نشان می دهد روابط اجتماعی وخانوادگی مثبت می تواند تاثیر این اختلال را برفرد تعدیل کند (بست وهمکاران ،2004).برعکس فقدان حمایت های بیرونی ،شخصی یا مادی ،می تواند این عامل را نیرومند تر کرده وتوانایی فرد برای سازگاری را تضعیف کند. زمینه یابی گسترده در مورد رویداد های زندگی در چین، نشان داده که مشکلات روابط بین فردی ،ازعوامل بسیارشایع دراین اختلال درزندگی روزمره بوده است (زنگ و لین ،1994)وافرادی که شبکه دوستان صمیمی دارند،زمانی از این اختلال رنج می برند ،کمتر نسبت به افسردگی آسیب پذیر هستند(کوهن وکوین ،1998)ودر موقعیت های دیگر ،امکان دارد فرد به طور نامطلوبی تحت تاثیر اعضای خانواده ای قرار بگیرد که دچار مشکلاتی هستند که سازگاری فرد را مختل میکند (گرانت وبلوس،1984).
تحقیقات انجام شده درایران
در پژوهش میکائیل منیع (1388) که باهدف بررسی رابطه بین سازگاری اجتماعی وباورهای غیر منطقی باسبکهای مقابله باتنیدگی انجام شد 280 نفر(141دختر و139پسر)ازدانشجویان دانشگاه ارومیه بااستفاده از روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند که آزمودنی ها پرسشنامه باورهای غیر منطقی جونز (ذوالفقاری مطلق ،1377)دارای خرده مقیاس های توقع تایید از طرف دیگران ،انتظارات بیش از حد از خود ،سرزنش کردن خود ،واکنش به ناکامی بادرماندگی ،بی مسئولیتی عاطفی ،نگرانی زیاد توام با اضطراب ،اجتناب از مشکل ،وابستگی ودرماندگی برای تغییر وکمال گرایی و آزمون سبکهای مقابله ای( اندلر وپارکر،1990)شامل سه سبک مسئله مداری ،سبک هیجانی وسبک اجتنابی و نیز مقیاس سازگاری اجتماعی بل (واربا وهمکاران ،2007) را تکمیل کردند وداده هابا بهره گیری ازهمبستگی گشتاوری پیرسون ورگرسیون سلسله مراتبی تحلیل گردیدند که نتایج نشان داد، باورهای غیر منطقی با سازگاری اجتماعی رابطه منفی داشته ومولفه های توقع تایید از طرف دیگران ،انتظارات بیش از حد از خود ،واکنش به ناکامی با درماندگی ،بی مسئولیتی عاطفی ،اجتناب از مشکل ،وابستگی ودرماندگی برای تغییر قادر به پیش بینی سازگاری هستند (p<0.01). نتایج تحلیل رگرسیون نیز حاکی ازاین بودندکه ازبین سبکهای مقابله ،سبک اجتنابی می توانددراربطه با باورهای غیر منطقی وسازگاری اجتماعی به عنوان متغیر میانجی عمل کند.
در پژوهش خدایاری فرد وهمکارانش (1386)که با هدف بررسی ومقایسه ی رابطه دینداری ،نگرش سیاسی –اجتماعی وپیشرفت تحصیلی با سازگاری اجتماعی دانشجویان شاهد وغیر شاهد انجام شدتعداد 625 دانشجو (315دانشجوشاهد ،310 دانشجو غیر شاهد )با روش نمونه گیری طبقه ای از میان دانشجویان دختر وپسر دانشگاه های تهران انتخاب شدند. در این پژوهش از مقیاس دینداری دانشجویان (خدایاری فرد وهمکاران ،1384)دربعدهای شناخت دینی ،عواطف دینی ،باورهای دینی ووظایف دینی وپرسشنامه نگرش سیاسی –اجتماعی(خدایاری فرد وهمکاران ،1381)وپرسشنامه شخصیتی کالیفرنیا (ثورب ،کلا رک وتیگز ،1939)در6مقیاس که عبارتند از:قالبهای اجتماعی ،مهارتهای اجتماعی ،گرایش ضداجتماعی ،روابط خانوادگی ،روابط مدرسه ای وروابط اجتماعی استفاده شده است وداده ها بااستفاده از ضریب آلفای کرنباخ ،تحلیل عاملی با مولفه ی اصلی ،ضریب همبستگی چند متغیری (پیرسون )وتحلیل رگرسیون همزمان مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت که نتایج نشان داد که باورهای دینی ونگرش سیاسی –اجتماعی با سازگاری اجتماعی دانشجویان شاهد وغیر شاهد همبستگی های مثبت ومعنی داری دارندو درحالیکه بین پیشرفت تحصیلی وسازگاری اجتماعی دانشجویان شاهد وغیر شاهدهیچ گونه رابطه معناداری مشاهده نشدو همچنین بین دینداری ونگرش سیاسی –اجتماعی با سازگاری اجتماعی دردانشجویان دختر (شاهد وغیر شاهد )رابطه قوی تری نسبت به دانشجویان پسر (شاهد وغیر شاهد )وجود دارد. نتایج تحلیل رگرسیون همزمان نشان داد که سازگاری اجتماعی دانشجویان شاهد وغیر شاهد رابطه مثبت ومعناداری با دینداری ،نگرش سیاسی – اجتماعی وپیشرفت تحصیلی آنان دارد .
در پژوهش مدیدی (1387) که با هدف بررسی رابطه هوش هیجانی – اجتماعی وسازگاری اجتماعی در دانشجویان دارای حکم انضباطی ومقایسه آن با دانشجویان بدون حکم انجام شد53نفر از دانشجویان دارای حکم انضباطی به عنوان گروه اصلی و53 نفر از دانشجویان بدون حکم به عنوان گروه شاهد انتخاب شدند ودوگروه از نظر جنس ،سن ،سال ورود به دانشگاه ،مقطع ورشته تحصیلی ومحل سکونت (بومی وغیر بومی بودن )همتا گردیدند.ازآزمون هوش هیجانی –اجتماعی (بار- آن،2006)با مولفه مهارتهای درون فردی (احترام به خود ،خودآگاهی هیجانی ،جرات ورزبودن ،استقلال وخودشکوفایی )،مهارتهای بین فردی (همدلی ،مسئولیت پذیری اجتماعی وروابط بین فردی )،مدیریت تنش (تحمل تنش وکنترل تکانه )وخلق کلی (خوش بینی وشادکامی )و نیز مقیاس سازگاری اجتماعی بل استفاده شد ونتایج نشان داد بین سازگاری اجتماعی دانشجویان دارای حکم وبدون حکم تفاوت معناداری وجود داشته وگروه دوم درزمینه هوش هیجانی اجتماعی ومهارت مدیریت تنش ،ازسازگاری بهتری درقیاس با دانشجویان دارای حکم انضباطی برخوردار بودند.درنهایت تحلیل رگرسیون گام به گام از میان مولفه های هوش هیجانی – اجتماعی سه مولفه خلق کلی ،مهارتهای درون فردی وسازگاری و داشتن حکم انضباطی به شکل معنی داری قادر به پیش بینی سازگاری اجتماعی بودند.
در پژوهش امانی (1391) که به منظور تعیین رابطه بین سبک های دلبستگی و سازگاری اجتماعی انجام شد بانمونه گیری به روش چند مرحله ای ، 150 نفر از دانشجویان دانشگاه بوعلی سینا (69دانشجوی دخترو81دانشجوی پسر ) بوسیله مقیاس دلبستگی بزرگسال (هازن وشیور ،1987)درسه خرده مقیاس (ایمن ،اجتنابی ودوسوگرا )ومقیاس سازگاری بزرگسال بل مورد سنجش قرار گرفتند. با استفاده از همبستگی پیرسون ،آزمون تی مستقل ،آزمون تحلیل واریانس یک راهه ورگرسیون چند متغیره ، نتایج نشان داد بین سبکهای دلبستگی وسازگاری اجتماعی رابطه معنی داری وجود دارد وبه این ترتیب رابطه مثبت معنی داری بین سبک دلبستگی ایمن وسازگاری اجتماعی ورابطه منفی معنی داری بین سبک دلبستگی ناایمن اجتنابی وسازگاری اجتماعی ورابطه منفی معنی دار ی بین سبک دلبستگی ناایمن دوسوگرا وسازگاری اجتماعی وجود داردوهمچنین دررگرسیون چندگانه سبک دلبستگی ایمن، توان پیش بینی سازگاری اجتماعی را نشان داد ودر تحلیل واریانس ،تفاوت معناداری بین سازگاری اجتماعی دانشجویان با سبکهای مختلف دلبستگی هم دیده شد و آزمون تی تست بیانگر آن است که سازگاری اجتماعی دانشجویان دختر بیشتر از سازگاری دانشجویان پسر است ولی درسبک های دلبستگی تفاوت معنی داری وجود نداشت .
پژوهش شیروانی یوسف نژاد (1390) باهدف تعیین رابطه رضایت از زندگی وطرحواره های ناسازگار اولیه دردانشجویان اجرا شد که پژوهش از نوع همبستگی با جامعه آماری دانشجویان دانشگاههای شهر بابل بود که از بین آنها 300نفر از رشته های مختلف (150دختر ،150 پسر )به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند و پرسشنامه فرم کوتاه طرحواره یانگ وپرسشنامه رضایت اززندگی (داینر وهمکاران ،1985) راتکمیل کردند. نتایج داده ها از طریق ضریب همبستگی پیرسون نشان داد بین طرحواره های محرومیت هیجانی ،انزوای اجتماعی،نقص /شرم ،شکست ،وابستگی /بیکفایتی ،آسیب پذیری نسبت به ضرریابیماری ،اطاعت،ایثار،بازداری هیجانی، معیارهای سرسختانه /عیب جویی افراطی وخویشتن داری وخودانضباطی ناکافی با رضایت اززندگی رابطه منفی معنادار وجود داردوهمچنین درتحلیل رگرسیون بین محرومیت هیجانی ،نقص/شرم ووابستگی /بی کفایتی بارضایت اززندگی رابطه معنادار چندگانه وجود دارد. آزمون Tگروههای مستقل هم نشان دادبین دانشجویان دختر وپسر درخرده مقیاس های بی اعتمادی /بدرفتاری ،شکست ،آسیب پذیری نسبت به ضرریا بیماری ومعیارهای سرسختانه/عیب جویی افراطی تفاوت معناداری وجود دارد.
پژوهش رفیعی (1390) به منظور بررسی رابطه بین سبک دلبستگی با طرحواره های ناسازگار اولیه درزنان دارای خیانت زناشویی شهر تهران طراحی واجرا گردید.آزمودنی ها شامل 82 نفر اززنانی که به علت خیانت زناشویی، به مراکز کاهش طلاق بهزیستی استان تهران دربازه زمانی مهر 88تا شهریور 89ارجاع داده شده بودند،انتخاب شدندوداده های پژوهش با استفاده از پرسشنامه های طرحواره های ناسازگارانه اولیه یانگ وسبک دلبستگی های زن و شوهر گردآوری شد .یافته ها حاکی از آن است که بین سبک دلبستگی اجتنابی وطرحواره ها در4حوزه(بریدگی /طرد ،خودگردانی وعملکرد مختل ،محدودیت مختل ،گوش به زنگی بیش از حد وبازداری )رابطه مثبت ومعناداری وجود دارد وبین سبک دلبستگی دوسوگرا وطرحواره های حوزه بریدگی /طرد ،خودگردانی وعملکرد مختل،گوش به زنگی بیش از حد وبازداری رابطه مثبت ومعنادار وجود داردوهمچنین رابطه منفی ومعنا دار بین سبک دلبستگی ایمن وطرحواره های حوزه بریدگی /طرد ،خودگردانی وعملکرد مختل وگوش به زنگی بیش از حد وبازداری نشان داده شد.
پژوهش (سعیدیان ،1391) که با هدف تاثیر آموزش ابراز وجود برسازگاری اجتماعی وخودپنداره مثبت زنان سرپرست خانوار درشهرتهران انجام شد. نمونه ای 30 نفری دردسترس با روش نیمه آزمایشی ازنوع پیش آزمون – پس آزمون با گروه کنترل انتخاب وبرای جمع آوری داده ها از پرسشنامه سازگاری اجتماعی بل وپرسشنامه خودپنداره ( تنسی ،1994)استفاده شد. نتایج نشان داد آموزش ابرازوجود برسازگاری اجتماعی زنان سرپرست خانوار تاثیر معناداری دارد ولی برخودپنداره مثبت تاثیر معناداری ندارد .
پژوهش جهان بخشی (1391) به بررسی پیش بینی حوزه طرحواره های ناسازگار اولیه بارغبت به ازدواج دردانشجویان پرداخت که 120 نفر ازدانشجویان دختر وپسر دانشگاه علامه به صورت نمونه گیری دردسترس انتخاب و برای تحلیل داده ها ازطریق همبستگی پیرسون ،رگرسیون گام به گام استفاده شد. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه طرحواره یانگ وپرسشنامه رغبت به ازدواج (حیدری وهمکاران،1382)با 4عامل (بازخورد نسبت به ازدواج ،آمادگی وتمایل به ازدواج ،نگرش نسبت به پیامدهای ازدواج وموانع ازدواج ) استفاده گردید.نتایج نشان داد بین حوزه طردوبریدگی وخودگردانی مختل با تمایل به ازدواج ،نگرش به پیامدهای ازدواج وموانع ازدواج همبستگی منفی معناداری وجوددارد ، بین حوزه دیگر جهت مندی با موانع ازدواج همبستگی منفی معنادار ، بین حوزه گوش به زنگی بیش از حد وموانع ازدواج همبستگی منفی معنادار وجود داشت . حوزه طرد وبریدگی ،توان تمایل به ازدواج را پیش بینی و حوزه دیگر جهت مندی، توان بازخورد به ازدواج را پیش بینی وحوزه محدودیت های مختل ،توان نگرش به پیامدهای ازدواج و حوزه خودگردانی مختل ،توان رغبت به ازدواج راپیش بینی میکند .
زکی (1389) در مطالعه اش، به بررسی رابطه سازگاری اجتماعی وحمایت اجتماعی دانشجویان پرداخت . نمونه ها که 200نفر از دانشجویان دختر وپسر دانشگاه اصفهان بودند پرسشنامه سازگاری دانشجویان با دانشگاه (بارکر وسیریک ،1985)با چهار خرده مقیاس شامل سازگاری اجتماعی ،سازگاری تحصیلی ،سازگاری فردی وعاطفی ووابستگی ودلبستگی سازمانی ومقیاس چندبعدی حمایت اجتماعی (زیمت وهمکارانش ،1990)درسه حوزه حمایت اجتماعی دوستان وخانواده ودیگران راتکمیل کردند . نتایج تحلیل همبستگی پیرسون نشان داد بین سازگاری اجتماعی با حمایت اجتماعی همبستگی قوی وجود دارد .
تحقیقات انجام شده درخارج از ایران
در پژوهش داسیانا والینا (2012) که به پیش بینی رضایت زوجین وارزش زناشویی افراد بر اساس طرحواره های ناسازگار اولیه پرداخت 182 نفر از دانشجویان دانشگاه رومان ،بیبز –بلیا،کلاج ناکوپادرسطح فوق لیسانس ودکتراباحدودسنی19تا40سال و متاهل پرسشنامه های طرحواره های ناسازگاراولیه، مقیاس سازگاری دوعضوی (اسپانیر،1976 )که شامل چهار جنبه ارتباطی ( رضایت دوعضوی،توافق دوعضوی،همبستگی دوعضوی،وابرازعاطفه )است و نیز مقیاس استراتژیKبالا(جیوسان ،2006)که دارای چهارخرده مقیاس ( سلامت وجذابیت،تحرک صعودی،جنایت اجتماعی وخانواده گسترده،توجه به خطرات )می باشد راتکمیل نمودند. نتایج آزمونهای همبستگی ورگرسیون ساده خطی نشان داد که طرحواره های بی ثباتی /رهاشدگی ،محرومیت هیجانی،نقص /شرم ،انزوای اجتماعی /بیگانگی،وابستگی /بی کفایتی،آسیب پذیری نسبت به ضرریابیماری،واطاعت،ایثار،بدبینی /منفی گرایی، پیش بینی کننده خوبی برای کاهش رضایت زناشویی بودند و همچنین بین طرحواره های بی اعتمادی / بدرفتاری،خودتحول نیافته / گرفتار،شکست،استحقاق /بزرگ منشی،خودانضباطی ناکافی،بازداری هیجانی،معیارهای سرسختانه / عیب جویی افراطی وتنبیه و رضایت زناشویی رابطه معنی داری وجودنداشت وفقط طرحواره استحقاق / بزرگ منشی همبستگی معنی داری با ارزش زناشویی افراد داشت.
در پژوهش گویا (2006) که به مقایسه طرحواره های ناسازگار اولیه بین گروه بیماران با ترس اجتماعی واختلال های دیگر اضطرابی باگروه غیر بالینی پرداخت، 62 بیمار باترس اجتماعی ، 41 نفر با اختلالهای اضطرابی دیگر و55نفر به عنوان گروه غیر بالینی انتخاب شدند. در این پژوهش پرسشنامه طرحواره یانگ ومقیاس اجتناب وعملکرد اضطراب وتعامل اجتماعی (گویا وهمکارانش ،2003) با خرده مقیاسهای آشفتگی /اضطراب واجتناب می باشدوازمقیاس آشفتگی واجتناب اجتماعی (واتسون وفرند،1969)ومقیاس ترس از ارزیابی منفی (واتسون وفرند،1969)استفاده شد. از طریق تی تست ورگرسیون ، نتایج نشان داد ارتباط بیماران با ترس اجتماعی با حوزه طرحواره طرد وبریدگی، بیشتر از بیماران با اختلالهای دیگر اضطرابی است وطرحواره های بی اعتمادی وبدرفتاری ،نقص وشرم ،استحقاق ،محرومیت هیجانی ،معیارهای سرسختانه با ترس ازارزیابی منفی واضطراب درآزمودنی ها بیشترین واریانس را دربردارد .
در مطالعه موتابرا وبب (2012)که به بررسی عوامل تاثیر گذار در سازگاری دانشجویان دانشگاه زیمباوه پرداخت و ازروش کیفی ومطالعه موردی استفاده نمود .اطلاعات از طریق پرسشنامه های ساختاری وغیر ساختاری وتطبیق با پرسشنامه سازگاری دانشجویان با دانشگاه (بارکر وسیریک،1985)که شامل خرده مقیاس های سازگاری اجتماعی ،سازگاری تحصیلی وسازگاری عاطفی وشخصی بود موردبررسی قرار گرفت. داده های کیفی از طریق مدل پنج مرحله ای (ریچی واسپانسر ،1995)تحلیل شدند .گروه نمونه شامل115 نفر از دانشجویان دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه زیمباوه بود که به شیوه تصادفی انتخاب شدند. نتایج پژوهش نشان دادعواملی مانند فعالیت های فوق برنامه دردانشگاه ، ارتباط برقرار کردن با جنس مخالف وتعامل با دوستان وشرکت درگروه آموزشی وشغلی به صورت داوطلبانه، درسازگاری اجتماعی دانشجویان تاثیر گذار بود .
پژوهش استاراداسوهمکارانش (2006) به بررسی رابطه بین منبع کنترل وسازگاری اجتماعی دانشجویان بااختلال یادگیری وبدون اختلال یادگیری پرداخت .گروه نمونه 61نفری(31نفر دارای اختلال یادگیری و30نفر بدون اختلال یادگیری ) از بین دانشجویان سازمانهای خصوصی وعمومی فلوریدا از طریق نام نویسی انتخاب واز مقیاس منبع کنترل درونی وبیرونی ناویسکی –استریکلند (ناویسکی وداک ،1974)وپرسشنامه سازگاری دانشجو با دانشگاه (بارکر وسیریک،1985)،با خرده مقیاسهای سازگاری اجتماعی ،سازگاری عاطفی-شخصی وسازگاری تحصیلی برای جمع آوری داده ها استفاده شد. نتایج همبستگی پیرسون نشان داد رابطه معنی داری بین سازگاری اجتماعی ومنبع کنترل در هر دو گروه وجود دارد وآزمون T تست اشاره کرد که دانشجویان با اختلال یادگیری درمقایسه با دانشجویان بدون اختلال یادگیری، سازگاری اجتماعی بهتری دارند .
در مطالعه کاگنیسی (2012) که به پیش بینی سازگاری دانشجویان با شخصیت چند فرهنگی می پردازد 121 نفر از 5منطقه جغرافیایی از دانشگاه ازمیر،در ترکیه انتخاب شدند و برای جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه شخصیت چند فرهنگی (واندرزی ووان کوواند هوون ،2000)درخرده مقیاس های همدلی فرهنگی ،ذهن باز،انعطاف پذیری ،ثبات هیجانی ،خلاقیت اجتماعی و پرسشنامه اطلاعات خاص جمعیت شناختی شامل سن،جنس ،مدت اقامت درترکیه ،توافق وشبکه های اجتماعی دانشجویان بین المللی وهمچنین از مقیاس زندگی دانشگاه (الاداگ ،تونا وتیزر ،2003)در6خرده مقیاس سازگاری بامحیط دانشگاه ،سازگاری عاطفی ،روابط باجنس مخالف ،سازگاری اجتماعی وسازگاری تحصیلی استفاده شد.نتایج ازطریق همبستگی وتحلیل های رگرسیون گام به گام مجزا ، پیش بینی قوی سازگاری اجتماعی بادانشگاه از طریق خرده مقیاس ثبات عاطفی وخلاقیت اجتماعی را نشان می دهد.
در پژوهش هادیا سروات پاشا (2013 ) که به بررسی رابطه عزت نفس وسازگاری دردانشجویان دانشگاه پرداخت . نتایج تحلیل همبستگی نشان داد که بین عزت نفس کلی ،خودتاییدی اخلاقی ،ظاهر جسم وعملکرد جسم با سازگاری اجتماعی رابطه مثبت معنادار وجوددارد .
در پژوهش تیم(2013)، به بررسی رابطه بین مشکلات بین فردی وطرحواره های ناسازگار اولیه پرداخت. نمونه ای از 106 نفر از بیماران سرپایی روانی پرسشنامه طرحواره یانگ وپرسشنامه مشکلات بین فردی (هورویتز وهمکارانش ،1988)با 8مقیاس سلطه جو ،تجاوزگری ،تربیت بیش از حد ، بهره کش ،عدم ابراز ،اجتناب اجتماعی ،سرد وکینه جووعاملهای بین فردی سلطه گری وعشق (فیلیپس وتراپنل ،1989) را تکمیل نمودند. نتایج مطالعه نشان داد که همبستگی قوی بین طرحواره های ایثار با عدم ابراز و بازداری هیجانی وانزوای اجتماعی باتجاوز گری و رابطه منفی بین طرحواره های محرومیت هیجانی ،شکست و ایثار باسلطه گری، رابطه منفی بین بی اعتمادی ،خودانضباطی ناکافی و استحقاق /بزرگ منشی باعشق و نیز بین اطاعت باعشق رابطه مثبت وجود داشت .
در مطالعه میوگ ییلمز وهمکارانش(2011) که به بررسی مهارت های اجتماعی دانشجویان دانشگاه وطرحواره های ناسازگار اولیه پرداخت ، گروه مورد پژوهش شامل 210 نفر از دانشجویان دانشگاه آندوکوزمایز که به صورت تصادفی انتخاب شدند، پرسشنامه ارزیابی مهارتهای اجتماعی (بالچی ،1996)ومقیاس طرحواره یانگ را تکمیل نمودند. نتایج تحلیل واریانس نشان داد که طرحواره های بدبینی ،بازداری هیجانی ،ایثار وتنبیه بیشترین واریانس را با مهارت های اجتماعی دانشجویان دارند .
مطالعه کامرا ماریا وکلویت اشدر(2012) با هدف تاثیر طرحواره های ناسازگار اولیه بانقش میانجی حوادث استرس آوردرافسردگی واضطراب دانشجویان دختر وپسر انجام شد. نمونه 347نفر ی از دانشجویان دانشگاه دوستو وباسکو پرسشنامه استرس زندگی(وادزورد،2005)،پرسشنامه استرس اجتماعی (اسمیت وکومپز،2002)،پرسشنامه طرحواره ومقیاس مطالعات همه گیرشناسی افسردگی(رادولوف،1977)وپرسشنامه علایم اضطراب (دراگوتیس ،2002)راتکمیل کردند. نتایج حاصل از همبستگی وتحلیل رگرسیون گام به گام نشان داد بین رهاشدگی ،محرومیت هیجانی ،نقص ،شکست ،وابستگی وآسیب پذیری نسبت به ضرریا بیماری با علایم اضطراب وافسردگی دانشجویان با حوادث استرس آور همبستگی معنی داری وجود دارد. دانشجویان دختر در طرحواره ترک /رهاشدگی وشکست باحوادث استرس آورنمره بالاتری داشتندودانشجویان پسر درمحرومیت هیجانی با حوادث استرس آور نمره بالاتری داشتند وهمچنین طرحواره ترک / رهاشدگی ،در اضطراب وافسردگی دانشجویان با حوادث استرس آور پیش بینی کننده منفی وبرای طرحواره محرومیت هیجانی پیش بینی کننده مثبتی به همراه دارد.
در مطالعه (سیهان ،2006)که به بررسی رابطه مهارت های اجتماعی وسازگاری اجتماعی دانشجویان می پردازد نمونه ها که شامل277نفر دانشجویان ازدانشگاه انودولودرترکیه به صورت نمونه گیری تصادفی بودند، مقیاس ارزیابی مهارتهای اجتماعی (کورکوت ،1996)وپرسشنامه شخصیت هاکتپ(ازگون ،1992)راپرکردند. برای تحلیل داده ها از همبستگی پیرسون استفاده شد و نتایج نشان داد بین سازگاری اجتماعی ومهارت های اجتماعی رابطه معنی داری وجوددارد .
فهرست منابع
منابع فارسی
اتکینسون ،ر؛ریچاردس وهیلگارد ،ا(1991).زمینه روانشناسی.ترجمه محمد نقی براهنی وهمکاران (1370).تهران :انتشارات رشد .
امام زاده مدیدی ،ز.(1387).بررسی رابطه هوش هیجانی – اجتماعی وسازگاری اجتماعی دردانشجویان دارای حکم انضباطی ومقایسه با دانشجویان بدون حکم دانشگاه ارومیه .فصلنامه علمی – پژوهشی روانشناسی دانشگاه تبریز .3(11):104 -126.
آهی .ق،محمدی فر .م،بشارت،م(1386).پایایی واعتبار فرم کوتاه پرسشنامه طرحواره یانگ .مجله روانشناسی وعلوم تربیتی .37(3):5-20
باچر.ج،مینکا.س،هولی.ج.(2010).آسیب شناسی روانی .ترجمه سیدمحمدی .ی (1390).تهران :نشر ارسباران وعلوم تربیتی
پروین .ل .ای (1989).روانشناسی شخصیت .ترجمه جوادی .م ؛کدیور .پ.(1374)تهران :انتشارات رسا
پروچاسکا .ج؛نورکراس جان .سی .(1999).نظریه های روان درمانی .ترجمه محمدی .ی (1381).تهران :انتشارات رشد .
پورافکاری .ن .(1380).فرهنگ جامع روانشناسی وروانپزشکی .تهران :انتشارات وزارت فرهنگ وارشاد .
پورشهریار ،ح.(1387).پیش بینی سطح سازگاری نوجوانان براساس عوامل شخصیتی با استفاده از مدل شبکه های عصبی مصنوعی ومقایسه ی آن با مدل رگرسیون لوجستیک .پایان نامه دکترای تخصصی .دانشگاه تربیت مدرس .
خالق باقری ،ر.(1381).بررسی رابطه بین طرحواره های جنسیتی وسازگاری اجتماعی نوجوانان شهر تهران .پایان نامه کارشناسی ارشد .دانشگاه الزهراء.
خدایاری فرد ،م.(1389).بررسی عوامل موثر برسازگاری اجتماعی در دانشجویان شاهد وغیر شاهد .مجله علوم اجتماعی وانسانی دانشگاه شیراز .3(26):25-42.
دادستان .پ.(1371).روانشناسی مرضی تحولی از کودکی تا بزرگسالی .تهران :انتشارات سمت .
دلاور ،ع.(1375).ساخت وهنجاریابی مقیاس سازگاری بل .پایان نامه کارشناسی ارشد .دانشگاه علامه طباطبایی .
ذوالفقاری مطلق ،م .(1377).بررسی اثر بخشی درمان منطقی هیجانی برافسردگی وروابط بین فردی نامتعادل ناشی از تعارض زناشویی .پایان نامه کارشناسی ارشد .انیسیتو روانپزشکی تهران .
ذوالفقاری ،م؛فاتحی زاده ،م؛عابدی ،م .(1387).تعیین رابطه بین طرحواره های ناسازگار اولیه با ابعاد صمیمیت زناشویی زوجین شهر اصفهان .فصلنامه خانواده پژوهی .3(4):247-161.
راجرز .د.(1996).روانشناسی کودک .ترجمه سرمد .ع تهران :انتشارات مدرسه عالی پارس.
رحمتی .ب.(1387).بررسی اثر آموزشی مهارت های زندگی برمیزان سازگاری اجتماعی کودکان پایه چهارم ابتدایی شهر تهران .پایان نامه کارشناسی ارشد دانشگاه شهید بهشتی.
رحیم نیا ،م؛رسولیان ،م.(1381).مقایسه مکانیزم های سسازگاری نوجوانان کانون اصلاح وتربیت ونوجوانان دبیرستانی .مجله روانپزشکی وروانشناسی بالینی .12(44):29-35.
رستگاران .م.(1372).بررسی تاثیر چگونگی روابط والدین برسازگاری اجتماعی دانش آموزان پایه سوم مدارس راهنمایی دخترانه شهر همدان .پایان نامه کارشناسی ارشد دانشگاه تربیت معلم تهران .
رفیعی ،س.(1390).رابطه بین طرحواره های ناسازگار اولیه وسبک دلبستگی در زنان دارای خیانت زناشویی .فصلنامه علمی – پژوهشی جامعه شناسی زنان .2(3):21-36.
روشن ،ر.(1369).بررسی مقایسه ای میزان شیوع افسردگی و اضطراب در دانشجویان شاهد وغیر شاهد در سطح دانشگاه های تهران .پایان نامه کارشناسی ارشد .دانشگاه تربیت مدرس .
ستوده .ه.(1378).روانشناسی اجتماعی.تهران :آوای نور.
شیروانی یوسف نژاد ،م.(1390).رابطه رضایت از زندگی وطرحواره های ناسازگار اولیه دردانشجویان .مجله دانش وپژوهش درروانشناسی کاربردی .2(12):45-67.
صدیقی .ک.(1380).بررسی اثر بخشی آزمون گروهی عزت نفس به شیوه های رفتاری شناختی برسازگاری اجتماعی دانش آموزان شهر بروجن .پایان نامه کارشناسی ارشد .دانشگاه اصفهان.
عیدیان .م .(1385).بررسی مقایسه رابطه بین سازگاری وعزت نفس وپیشرفت تحصیلی دانش آموزان دختر وپسر دبیرستان های دولتی شهرستان اسفراین درسال تحصیلی 1384-85.پایان نامه کارشناسی ارشد دانشگاه شهید بهشتی.
فرقدانی ،ا.(1383).بررسی میزان رابطه بین هوش هیجانی وسازگاری اجتماعی دانشجویان دختر دوره کارشناسی دانشکده روانشناسی وعلوم تربیتی دانشگاه علامه طباطبایی .پایان نامه کارشناسی ارشد دانشگاه علامه طباطبایی .
فلاحی ،ر.(1382).مشاوره نوتوانی .تهران :انتشارات گلگشت .
قهاری ،ش.(1381).بررسی مقایسه ای میزام شیوع اختلالات رفتاری ایذایی وکمبود توجه ،افسردگی واضطراب فراگیر درکودکان شاهد ،محروم از پدر ،جانباز ودارای پدر شهر چالوس .پایان نامه کارشناسی ارشد .دانشگاه علوم پزشکی ایران .
کارور چارلز .س.شی یر مایکل .ف (1996).نظریه های شخصیت .ترجمه احمد رضوانی (1375).مشهد :معاونت فرهنگی آستان قدس رضوی .
کهتری .ف .(1385).مقایسه سلامت روانی وسازگاری اجتماعی دانش آموزان دختر باهوش شاغل به تحصیل در سه موقعیت آموزشی .پایان نامه کارشناسی ارشد دانشگاه تهران .
لطفی ،ر.(1385).مقایسه طرحواره های ناسازگار اولیه در سربازان مبتلا به اختلال شخصیت دسته ب وسربازان سالم .پایان نامه کار شناسی ارشد .دانشگاه الزهراء.
مصائبی ،ا.(1387).تاثیر آموزش مهارتهای کنترل خشم برپرخاشگری وسازگاری اجتماعی دانش آموزان پسر 12-15 سال .پایان نامه کارشناسی ارشد .دانشگاه علامه طباطبایی .
مظاهری ،ا؛فاتحی زاده ،م.(1385).تاثیر اموزش گروهی عزت نفس برمیزان سازگاری اجتماعی دانشجویان دانشگاه ارومیه .ماهنامه علمی – پژوهشی دانشور رفتار .13(16):49-56.
میکائیل منیع ،ف.(1388).نقش سبک های مقابله با تنیدگی دررابطه با باورهای غیر منطقی وسازگاری اجتماعی دانشجویان دانشگاه ارومیه .فصلنامه علمی – پژوهشی پژوهش در سلامت روانشناختی .3(4):62-78.
نوابی نژاد .ش .(1373).راهنمایی ومشاوره (اصول وفنون راهنمایی ومشاوره ).تهران :انتشارات معاصر.
نوری .ر ؛محمد خانی.پ.(1377).برنامه آموزش مهارت های زندگی .تهران :معاونت پیشگیری سازمان بهزیستی .
والی پور .ا(1372).روانشناسی سازگاری .تهران :انتشارات وحید.
وایتزمن ،ا.(1994).رشد شخصیت وبهداشت روانی .ترجمه نظری ،م .(1373).تهران :انتشارات انجمن اولیا ومربیان .
وظیفه شناس ،ح.(1380).مقایسه عزت نفس ،سازگاری اجتماعی وهوش دانش آموزان دارای پدر با دانش آموزان فاقد دختر وپسر .پایان نامه کارشناسی ارشد .دانشگاه علامه طباطبایی .
یانگ ،ج؛ژانت ،گ؛ویشار ،م.(2011).طرحواره درمانی (راهنمای کاربردی برای متخصصان بالینی ).ترجمه حمید پور ،ح ،اندوز ،ز.(1390).تهران :انتشارات ارجمند .
منابع انگلیسی
Abraham ,A.,and verghese ,A.(1986).Eysenk personality inventory and Bell,s adjustment
inventory .indian journal of clinical psychology 13,125-126.
Adams,K.S.(2007). Visibility of Disability ,Attributional Style ,Psychsocial Adjustment to Disability ,and Self –Advocacy Skill in Relation to Student Adaptation to College .Dissertation submitted to the department of Educational Psychology and learnin Systems summer semester.
Barker,R.W.&Siryk,B.(1985).Measuring Adjustment to College .Journal of Conselling Psychology .31(5):179-189..
Barone .A.&Robert .D.(2001).social psychology .crinted in unites state of America .
Bar-on ,R.(2006). The Bar –On Model of Emotional –Social Intelligence (EST).Psicothema .18:13-25.
Barlow.H.(2002).Buletin of manager clinic .American psychology .56:14-28.
Beck,A.T.(1967). Depression :Causes and treatment .Philadelphia:University of Pennsyl:vania Press..
Beck.T.Rush.A.(1968).cgnitive therapy of depression .new York :Guilford press .
Beck,A.T.,Rush.A.J.,Shaw,B.F.,& Emery ,G.(1979).Cognitive therapy of personality disorders .New York :Guilford press. 10-Beck ,A.T.,Rush,A.j.,shaw,B.F.,&Emery,G.(1979).cognitive therapy of depression new york :Guilford press.
Beck,A,.T.&emry ,G.(1985).anxiety disorders and phobias :A cognitive perspective .new york :basic books .
Biling .D.W.&Folkman .S.&Acree.M.&mokowitz.J.T.(2000).coping and physical health during caregiving :The roles of positive and negative affect .journal of personality and social psychology .79(1):131-142.
Borone .R.(2002).Behavior in organization .Allyn &Bac
Bowlby .J.(1952).Attachment and loss :VOLI.Attachment .new York :basic books .
Bowlby .j.(1973).Attachment and loss :VOLII separation new York :basic books .
Calvet .E,Estevez .A.,Lopez de Arroyabe .E&Ruiz.P.(2005).The schema questionnaire – short form :structure and relationship with automatic thoughts and symptoms of affective disorders .European journal of psychological Assessment .21.90-99.
Cohen ,L,Warnec.,C, Rachel .F.R.,&Chaoul.C.(2004).Psychological adjustment and sleep quality Randomized of the Effects of atibet yoga intervention in pationts with lymphoma .American Cancer Society .100:2253-2260.
Cohen .L.&Warnek .C.&Rachel .F.R&chaoul .R.A.(2004).psychological adjustment and sleep quality randomized of the effects of atibet a yoga intervention in patients with lymphoma .American cancer society.
Connor – smith .J,&compass .B.E.(2002).vulnarability to social stress :coping as amediator of sociotherapy and depressive and anxiety symptoms .cognitive therapy and research 26:39-55.
Daciana ,D.,&Alina .S.R.(2012). Relationship between early maladaptive schemas ,couple satisfaction and individual mate value :an evolutionary psychological approach .Journal of Cognitive and Behavorial Psychotherapies.1(12):63-76..
Datilio .F.M.(2005).Restructuring schemata from family foregiving in couple therapy .Journal of cognitive psychotherapy:AN international quaterity .20(4):359-373.
David.H.B.(2001).Clinical Handbook of psychological Disorders :A step _ by –step New York :Guilford press .
Deragotis.L.R.(2002).SCL-90-R.cuestionario de 90 items .adaptation espanola de .J.L.Gonzalez de rivera et al .Madrid :TEAEdiciones .
Dhingra .R.Manhas .S,&Thankur.N.(2005).Establishing connectivity of Emotional quotient (EQ),spiritual qouatient with social adjustment :A study of Kashmir migrant woman .journal human ecology .18(4):313-317.
Dierner ,E.,Emmons ,R.A., Larsen,R.J.,& Griffin ,S.(1985).The Satisfaction with life scale .Journal of Personality Assessment .49:71-75.
Dyson,R.,&Rank ,K.(2006). Freshman Adaptation to University Life :Depressive symptoms ,stress and coping .Journal of Clinical Psychology .62(10):1231-1244..
Elias .H.Noordin.H.R.(2010).Achievement motivation and self- efficacy in relation to adjustment among university students .journal social sience .12(6):333-339.
Endler ,N.D.,&Parker ,J.D.(1990). Multidimensional Assessment of Copping :A critical Evalution .Journal of Personality Psychology .58(5):844-854..
Erikson .E.H.(1975).Life history and the historical moment .new York :Norto
Erikson .E.H.(1950).childhood and society .new York :Norton.
Estradar,L.,Dupoux,.,Wolman ,C.,(2006). The Relationships between Locus of control and emotional –personal adjustment and social adjustment to college life in students with and without learning disabilities .Coullege Students Journal .1(40):43-54.
Firth ,S.(1984). Sociology in Youth (Themes and perspective sociology ).Causeeay Press Ltd.
Fleming ,C.M.(2003). Adolescence :The Sociology of youth and Adolescence .Routledge .London.
Freeman.A.,&Fusco.G.M.(2004).Borderline personality disorder:A therapists guide to taking control :USA:Norton.
Furstenber ,G.F(2000). The Sociology Adolescence and Youth in the 1990s:A critical commentary .Journal of Marriage and Family .4(62):889-899.
Goleman .D
Goodestein,L.D.&Lanyon ,R.T.(1995). Adjustment behavior and personality .Arizona .state university.
Giosan ,C.(2006). High – K Strategy Scale :A Measure of the High –k Independent Criterion of Fitness .Evolationary Psychology .41(11):364-405.
Gouveia ,J.p.Castilho,P.,Galhardo,A.,&Cunha,M.(2006). Early Maladaptive Schema and Social Phobia .Cognitive Therapy Research .17(30):571-584.
Hazard,C.&Shaver,P.R.(1987). Romantic Love Conceptualized as an Social psychology .25:511-524.
Horowitz .L.M.,Rosenberg .S.E.,Bear .B.A.&vilasenor .V.S.(1988).Inventory of interpersonal problems :psychometric properties and clinical psychology .56:885-892.
Iwata,J.N,. Noboru,K.,Higuchi,M,.&Hiana .R.J.(2000).Response of Japanese and American students to the enxiety and social skills Questionnaire .Journal of Personality and Social Psychology 3(59):562-573.
Kagan .J.Reznick .J.S&Snidman .N.(1988).biological bases of childhood shyness .sience 24:167-171.
Kagnici,Y.D.(2012). The Role Of Multicultural Personality In Predicting University Adjustment Of international students in turkey.JAdv Counseling .34:174-184.
Leduex .J.(1996).the emotional brain .new York :Simon &Schuster .
. Leong ,F .t .l ,bonez ,m .h. (1997).coping styles as predictors of college freshman :the important of gender and living envirement .college student journal .40 1
Mendonca .L.(2001).group conselling :its effects on the percephon of self others on the adjustment of students from india .The university of Michigan .DAI-A
Mercer ,s.h&der osier ,m.e.(2008).teacher preference ,peer rejection ,and student aggression :a prospective study of transactional influence and independent contributions to emotional adjustment and grades .journal of school psychology.46 .661-685.
Meyer.D.J.(1979).Alderian counselling and psychotherapy .calif:wadsword INC.Reprinted by permission of brooks /cole publishing company .
Mutambara ,J.&Bhebe,V.(2012). An Analysis of the factors Affecting students adjustment at a university in zimbawe .International Education Studies .5(6):244-250.
Nowici,S.D& Duke ,M.P.(1974).Adult Nowiski –Strikland International External Control Scale .in J.p .Rosbinson .,P.R. sharver &l.S. wrightman (EDS).Measure of personality and social psychological attitude.academic press.14(4):431-435..
Ofori,R.(2006). Age and type of Domain Specific Entry Qualifications as predictors of student Nurses .Performance in Biological ,social and Behavioural Siences in Nursing Assessments .Nurse Education Today .20(4):298 -310.
Radoloff .L.S.(1977).The CES-D scale :a self – report depression scale for research in the general population .Applied psychological measurement .1:385-401
Rice ,K.G.(2009). separation individutation and adjustment to college.A longitudinal .Journal of Counseling Psychology .39(2):203 – 213.
Richardson ,J.(2003).Studies in the social psychology Adolescence:International Library of Sociology The sociology of Adolescence and Youth (Ed1):Routledge.london.
. Riso.L.P.,Duto.P.L.,Stein.D.J&Young.J.E.(2007).Cognitive schema and core beiliefs In Psychological problems sienctist practitioner guide .Washington D.C.USA :American Psychological Association.
Ritchie&Spencer ,L.(1995). Qualitative Data Analysis for applied policy research. London.Sage.
Schimidt ,N.,Jonier ,T.E.,Young ,J.E&Telch,M.J.(1995).The Schema Questionnaire:Investigation of Psychometric Properties and The Hierarchical Structure of a Measure of Maladaptive Schemata .Cognitive Therapy and Research .19(3):295.-321.
Scott,R., &Scott,w.A.(1989).Adjustment of Adolescent Interactional Series in the Social Psychology .Journal of Social Psychology.5(65):23-56.
Segal.Z.V.,Gemar.M.,Truchon.C.,Guirguis.M.&Horowitz.L.M.(1995).A priming methology for studying self representation in major depressive disorder.Journal of abnormal psychology .104(12):205- 213.
Simos.G.(2002).Cognitive behaviour therapy a guide for the practicing children.London.Brunner –Routledge .Inc.
Skeen ,M.(2007).A Schema – Focused analysis of Philip carey in w.somerset Maughams of human Bondage The wright Institue .105(13):481-489
Slomowski ,C.& Dunn,j.(1996).young children,s understanding of other people ,s feeling and beileifs.child development .3(62):1352- 1336.
Soet,J.,& seving ,T.(2006).Mental health issues facing a diverse sample of college students :resuls from college student mental health survey .NASPA Journal 8(43):410- 43.
Spanier ,G.B.(1976). Measuring Dyadic Adjustment :New Scales for Assessing the quality of Marriage and Similar Dyadic .Journal of Marriage and the Family .38:15-38.
Thorpe ,L.P., Clark,W.W., & Tiges ,E.W.,(1939).The California Test of Personality .The Journal of Educational Research .35(2):102-1081
Thorsten.K.,&Julia.F.(2008).PsYchotherapy of personality disorders and concomitant substance dependence .Journal of current opinion in psychiatry .98(2):619-632.
Tinto ,V.(1993).Leaving college :Rethinking the causes and cures of student attrition .chicago.
Van der zee,K.,& Vanoudenhoven ,j.p.(2000).psychometric qualities of the multicultural personality questionnaire :a multidimensional instrument of multicultural effectiveness.european journal of personality 14(9):291-309.
Wadsword .M.E,Raviv.T.Compas .B.E.&connor –smith .J.(2005).parent and adolescent responses to proverty – related stress :tests of mediated and moderated coping models .Journal of American Academy of child and Adolescence psychiatry .41.190-198.
Waller.G,Meyer .C.ohanion .V(2001).Psychometric properties of the long and short versions of the young schema questionnaire :core beliefs among bulimic and comparison woman .cognitive therapy and research 25(2):137-147.
Warbah.L, ,Sathiyaseelan ,M,vijayakumar,c,vasantharaj,B,russel,S,& Jacob ,k,S(2007).psychological distress ,personality and Adjustment among nursing students .nurse education today ,27(6),597-601.
Watson,D.,& Friend ,R.(1969).Measurement of Social – Evalutive anxiety .Journal of Conselling and Clinical Psychology .33(10):448-457.
Weissman,M,M., Bothwell,S.(1976).Assessment of Social Adjustment by patient self –report .arch .gen .psychiatry .33(9):1111-1125.
Welsh ,A.&Karen .S.(2001).social competence .pensylvania state university .
Greenberg ,J.&Sheldon ,S.(1992).Why people need self- esteem .Journal of personality and social psychology .33(2):508-511.
Young,J.E.(2005). young schema questionnaire –short form .new York :schema therapy institute.
Young ,J.E., .,Klosko,J.S.,Weishaar ,M.E.(2003).Schema Therapy:APractitioner̕sGuide.New York :The Guilford Press