مبانی نظری و پیشینه تحقیق سازگاری با دانشگاه 73 صفحه (docx) 1 صفحه
دسته بندی : تحقیق
نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحات: 1 صفحه
قسمتی از متن Word (.docx) :
اثر بخشی آموزش مهارتهای ارتباط مؤثر و جرأتمندی بر سازگاری اجتماعی دانشجویان
چکیده:
هدف: هدف این پژوهش تعیین اثربخشی آموزش مهارت های ارتباط مؤثر و جرأتمندی بر سازگاری اجتماعی دانشجویان ورودی جدید دانشگاه علوم پزشکی کردستان بود. روش: روش این تحقيق نیمه آزمایشی از نوع پيشآزمون- پسآزمون و پیگیری با گروه های آزمایش و گواه استفاده شده است.جامعه آماری: اين پژوهش120 دانشجوی ورودی نیمسال دوم تحصیلی بودند. نمونه آماری: نمونه آماری 54 نفر دانشجو که به صورت تصادفی در دوگروه آزمایش و گواه جایگزین شدند.ابزار پژوهش:آزمون سازگاری دانشجویان فرحبخش، به مدت شش جلسه آموزش مهارت های ارتباط مؤثر وجرأتمندی در مورد گروه آزمایش اجرا شد، طول مدت هر جلسه(سه ساعت با 15 دقیقه استراحت) بود و بهصورت بحث گروهی متمرکز و کارگروهی، بارش فکری و ایفای نقش اجرا گردید. سپس از هر دوگروه آزمایش و گواه به گونهای همزمان پس آزمون به عملآمد و سرانجام بعد از گذشت دو ماه از پایان آموزش ها، جهت تعیین ماندگاری مداخله و پیگیری، آزمون مذکور بر روی گروه آزمایش اجراشد.
یافته ها: داده ها با استفاده از آزمون آماری تحلیل کوواریانس تک متغیره تجزیه و تحلیل شدند و نشان داد که آموزش مهارت های ارتباط مؤثر و جرأتمندی سازگاری اجتماعی دانشجویان را افزایش داده است. همچنین، نتایج حاصل از پیگیری نشان داد که تاثیرآموزش مهارت ارتباط مؤثر و جرأتمندی پس از گذشت دو ماه تداوم داشته است. سطح معنیداری در این پژوهش 001/0p= است.
نتیجهگیری: آموزش مهارت های ارتباط مؤثر و جرأتمندی باعث افزایش میزان سازگاری دانشجویان دانشگاه ها می گردد. لذا پیشنهاد می شود تا با برگزاری کارگاههای آموزشی مهارت های ارتباط مؤثر و جرأتمندی در دورههای مختلف تحصیلی در دانشگاه ها، زمینه افزایش سازگاری اجتماعی دانشجویان را فراهم آورد.
کلید واژه ها: ارتباط مؤثر، جرأتمندی ، سازگاری اجتماعی، دانشجو
فهرست
فصل دوم ادبیات پژوهش
1-2 مقدمه 11
2-2 تاریخچهی آموزش مهارتهای زندگی در جهان12
3-2 تاریخچهی آموزش مهارتهای زندگی در ایران12
4-2 تعریف سازمان بهداشت جهانی از مهارتهای زندگی13
5-2 طبقه بندی بین المللی مهارتهای زندگی13
5-1-2 مهارت عمومی، اصلی یا مشترک14
5-2-2 مهارت های خاص یا غیرمشترک14
6-2 کاربرد مهارتهای زندگی(ارتباط مؤثر و جرأتمندی)16
7-2 اهداف آموزش مهارتهای زندگی16
8-2 انواع مهارتهای زندگی17
9-2 نقش مهارتهای زندگی در ارتقای بهداشت روان19
نمودار شکل یک پنج حوزه اصلی مهارتهای زندگی19
10-2 مهارت ارتباط مؤثر19
11-2 تعریف ارتباط 20
12-2 ضرورت و اهمیت ارتباطات20
13-2 اصول و مقررات ارتباطات بین فردی21
14-2 عناصر اصلی ارتباط21
15-2 عوامل مؤثر در شروع ارتباط21
16-2 موانع ارتباط22
17-2 مهارت جرأتمندی22
18-2 قدرت ابراز وجود23
19-2 اهمیت مهارت جرأتمندانه25
20-2 شیوه های آموزش مهارت های زندگی26
21-2 اجرای برنامهی آموزش مهارت های زندگی28
نمودار شکل دوآثارمختلف آموزش مهارتهای زندگی در طی زمان28
22-2 سازگاری و ناسازگاری28
23-2 تعاریف در حیطه سازگاری اجتماعی29
24-2 تحلیل فرآیند سازگاری اجتماعی32
25-2 علائم بالینی اختلالات سازگاری33
26-2 انواع ناسازگاری33
26-2-1 گروه اول ناسازگاران اجتماعی33
26-2-2 گروه دوم ناسازگاران حسی و حرکتی34
26-2-3 گروه سوم ناسازگاران ذهنی و عقلی34
27-2 بهداشت روان و سازگاری34
28-2 ملاک و معیارسازگاری34
29-2 عوامل مؤثر بر سازگاری اجتماعی35
29-2-1 عوامل فردی35
29-2-2 هوش35
29-2-3 عوامل خانوادگی36
29-2-4 عوامل اجتماعی37
29-2-5 رسانه های گروهی37
29-2-6 گروه همسالان37
29-2-7 عوامل مذهبی و اخلاقی38
30-2 سازگاری با دانشگاه38
31-2 مبانی نظری40
31-2-1 نظریه های روانشناسی40
31-2-1-1 نظریهی اریکسون40
31-2-1-2 نظریهی روانشناسی فردی آدلر41
31-2-1-3 نظریهی بین فردی سالیوان42
31-2-2 نظریه های جامعه شناسی44
31-2-2-1 نظریهی ناهنجاری دورکیم44
31-2-2-2 نظریهی ناهنجاری مرتون45
31-2-2-3 نظریهی کنش اجتماعی ماکس وبر46
31-2-3 نظریه های مددکاری اجتماعی47
31-2-3-1 نظریهی توانمند سازی مدافعه47
31-2-3-2 نظریهی سلامت اجتماعی کییز47
نمودار شکل سه مدل پنج عاملی کییز48
31-2-3-3 نظریهی مددکاری اجتماعی شناختی- رفتاری49
نمودار شکل چهار الگوی عمومی مورد استفاده در تئوری شناختی - رفتاری49
31-2-3-3 نظریهی یادگیری اجتماعی 50
31-2-4 دیدگاه ها و مکاتب50
31-2-4-1دیدگاه روان تحلیلگری50
31-2-4-2دیدگاه علوم رفتاری51
31-2-4-3 دیدگاه زیستی- روانی- اجتماعی52
31-2-4-4 سازگاری اجتماعی در مکتب انسان گرایی52
32-2 پیشینهی پژوهش در خارج ازکشور53
33-2 پیشینهی پژوهش در داخل ازکشور55
34-2 چارچوب نظری57
35-2 مدل نظری 58
نمودارشکل پنج مدل نظری نحوهی آموزش مهارتهای زندگی(ارتباط مؤثر و جرأتمندی)58
36-2 سئوالهای تحقیق59
37-2 فرضیه های اصلی پژوهش59
38-2 فرضیه های فرعی پژوهش59
8-3- تعاریف مفهومی و عملیاتی متغیرهای تحقیق
متغیرهای مستقل: ارتباط مؤثر و جرأتمندی
متغیر وابسته: سازگاری اجتماعی دانشجویان
8-3-1- تعریف مفهومی سازگاری اجتماعی
عبارت است از:" جریانی است که بوسیله آن روابط میان افراد، گروهها و عناصر فرهنگی در وضع رضایت بخش برقرار باشد. به عبارت دیگر روابط میان افراد به گونه ای برقرار شده باشد که رضایت متقابل آنها را فراهم سازد".موسوی؛(1389)
8-3-2- تعریف مفهومی ارتباط مؤثر
ارتباط مؤثر عبارت است از" ابراز احساسات، نیاز ها و نقطه نظرات فردی به صورت کلامی و غیر کلامی".موتابی، کاظم زاده عطوفی؛(1385)
8-3-3- تعریف مفهومی جرأتمندی
عبارت است از" توانایی ابراز صادقانه ، نظرات، احساسات و نگرش ها بدون احساس اضطراب همچنین شامل دفاع فرد از حقوق خود، به شکلی که حقوق دیگران را پایمال نشود". موتابی،کاظم زاده عطوفی؛(1385)
8-3-4- تعریف عملیاتی سازگاری اجتماعی
عبارت است از نمرهای که آزمودنی از تکمیل پرسشنامه سازگاری اجتماعی فرحبخش؛(1390) کسب می کند و نشان دهنده میزان سازگاری اجتماعی اوست.
8-3-5- تعریف عملیاتی آموزش جرأتمندی
منظور از آموزش مهارت جرأتمندی در این تحقیق عبارت است از سه جلسه هر جلسه به مدت (سه ساعت با یک ربع استراحت) ؛ شامل: جلسه اول: سبک پرخاشگرانه، جلسه دوم: سبک منفعلانه و جلسه سوم: سبک جرأتمندانه است مؤلفه های این آموزش عبارتند از تعریف مهارت جرأتمندانه، باورها، سبک برقراری ارتباط، رفتار، رفتارغیرکلامی، رفتارکلامی، رویارویی و حل مسأله، احساساتی که تجربه میکند، تأثیری که بر دیگران میگذارد. فعالیتهای برای تمرین سبک های اصلی(پرخاشگرانه، منفعلانه و جرأتمندانه).
8-3-6- تعریف عملیاتی آموزش ارتباط مؤثر
منظور ازآموزش مهارت ارتباط مؤثر در این تحقیق عبارت است از سه جلسه هر جلسه به مدت (سه ساعت با یک ربع استراحت)شامل: جلسه اول: تعریف، اهمیت ارتباط عناصرکلامی و غیرکلامی، جلسه دوم: گوش دادن فعال و جلسه سوم: موانع ارتباط مؤثر. مؤلفه های این آموزش عبارتند از تعریف ارتباط، ارتباط مؤثر، ارتباط نامؤثر، عناصراصلی ارتباط، گوش دادن فعال، موانع برقراری ارتباط مؤثر، فعالیتهای برای تمرین ارتباط کلامی و غیر کلامی.
فصل دوم: ادبیات پژوهش
1-2- مقدمه
یکی از اولویتهای مهم جوامع بشری اتخاذ تهمیداتی به منظور سلامت جامعه است. سلامت حالت جسمانی، ذهنی و روانی متعادل و سالم است که در آن فرد از بیماری، درد و معلولیت آزاد است و یا در حدی است که میتواند آن را کنترل نماید. دهستانی؛(1387).
بنا بر تعبیرسازمان جهانی بهداشتیکی از مؤلفههای سلامت، سلامت روان میباشد که برای آحاد جامعه اجتناب ناپذیر است. سلامت روان دامنهی بسیارگستردهای دارد و منظور از آن صرفاً به معنای فقدان بیماری نیست بلکه بیشتر با نوعی سلامت ذهنی ارتباط دارد. با این نگرش به مقولهی سلامت، افرادی از نظر روانی سالم به شمار میآیند که قادر باشند به خوبی با زندگی و تغییرات آن کنار آمده و زندگی خود را تحت کنترل داشته باشند. علاوه بر این از تواناییهای ذهنی خود به خوبی استفاده کرده، با دیگران ارتباط خوب و سازندهای برقرارکنند. غیاث فخری؛(1388).
براین اساس اکثر مسئولان حوزهی بهداشتروان و برنامهریزان اجتماعی معتقدند که اقدامات اساسی جهت حفظ سلامت جسمی و روانی و پیشگیری از بروز بیماریهای جسمی و ذهنی، نوعی سرمایهگذاری سودآور و ارزشمند به شمار میرود. یکی از کم هزینهترین و در عین حال مؤثرترین راهبردهای پیشگیری آموزش مهارتهای زندگی است.کسب این مهارتها موجب ارتقای کیفیت زندگی و افزایش توانمندسازی فرد برای مقاومت در برابر رفتارهای پرخطر میگردد. قشر جوان و به ویژه دانشجویان به دلیل شرایط خاص سنی و موقعیتی که در آن قرار دارند بیش از همه نیازمند کسب این مهارتها میباشند. شفیع آبادی و ناصری؛(1381). از این روآموزش مهارتهای زندگی باید در دستورکار دست اندرکاران مسائل بهداشت روانی قرار گیرد.
2-2- تاریخچهی آموزش مهارتهای زندگی درجهان
نخستین کشوری که به آموزش مهارتهای زندگی اقوام محلی در سطح اجتماع و مدرسه اقدام کرد، ایالات متحده و پس از آن کشور انگلستان بود. کریمی درمنی؛(1385) برنامه مهارتهای زندگی یکی از راهبردهای متمرکز بر فرد است و تلاش میکند از طریق افزایش توانایی مقابلهای افراد، ظرفیت آنان را در جهت مقابله با چالشها، کشمکشها و تمایلات زندگی روزمره ارتقاء دهد.به عبارت دیگر افراد را در برابر مشکلات ایمن نماید. برنامه آموزش مهارتهای زندگی برای اولین با توسط دکتر گیلبرتجی بوتوین پروفسور روانشناس عضو دپارتمان بهداشت عمومی و روانپزشکی دانشگاه کرنل در سال 1979 مطرح شد. سازمان بهداشت جهانی به منظور ارتقای سطح بهداشت روانی و پیشگیری از آسیبهای روانی اجتماعی در سال 1993، پیشنهاد آموزش مهارتهای زندگی را در کشورهای جهان سوم به یونیسف داد.صفرزاده؛(1382).
3-2- تاریخچهی آموزش مهارتهای زندگی در ایران
در ایران کارگاههای مهارتهای زندگی طی سالهای گذشته با اقبال روزافزونی در جمعیت مخاطب گوناگون دست یافتهاند. بخشی از این اقبال ناشی از کارآمدی، کارآیی و کاربردی بودن این کارگاهها است و بخشی دیگر ناشی از عطش مخاطبان برای آموختن آن چیزی هرگز در مجموعهی سنتی درسهای مدرسه بدان پرداخته نمیشود، درحالی که نیاز مبرم به آنها در هرگونه تعاملات بین فردی و خلوتهای درون فردی احساس میگردد.
درایران یونیسف درسال1376 اقدام به تهیهی راهنمای آموزش مهارتهای زندگی برای نوجوانان، زنان و جوانان نمود و با برگزاری کارگاههای آموزشی برای سازمانهای دولتی و غیر دولتی، به معرفی این برنامه پرداخت. معاونت پیشگیری سازمان بهزیستی با همکاری وزارت آموزش و پرورش به تهیه اجرای آزمایشی این برنامه در چند منطقه تهران اقدام نمود و در حال حاضر به عنوان واحد اختیاری در رشتهی کار و دانش و سال اول متوسطه در شاخهی نظری آموزش داده میشود. قاسم زاده؛(1384).
طرح آموزش مهارتهای زندگی که از سال 79 به صورت آزمایشی در برخی استانها شروع شده، درحال حاضر در، سی استان کشور اجرا میشود که طی آن مهارتهای زندگی توسط کارشناسان اموراجتماعی و روانشناسان مبانی مورد نیاز در زندگی به افراد، آموزش داده میشود. توانا علمی؛(1384).
همچنین به منظور مقابله، مشکلات فوق، دفتر امور زنان و حوزهی امور فرهنگی و رفاهی، دانشجویان وزارت بهداشت، درمان آموزش پزشکی برآن شدند که دریک طرح مشترک، اقدام به برگزاری کارگاهی با شرکت گروهی از مشاوران ادارات مشاوره دانشجویی دانشگاهها تحت پوشش آن وزارتخانه، به منظورآموزش مهارت به برگزاری کارگاههای آموزشی مهارتهای زندگی برای جمعیت مخاطب دانشجو بنمایند. اجرای این طرح را معاونت دانشجویی دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی تهران به عهده گرفت. این کارگاه آموزشی در آذرماه 1383 به مدت 48 ساعت و به میزبانی مرکز بهداشت و درمان، مرکز مشاوره و راهنمایی دانشگاه علوم پزشکی تهران در هتل شیان تهران برگزار شد. با این حال با کمال تأسف هرگونه توازنی میان عرضهی این کارگاهها و تقاضای عمومی برقرار نبوده و این موضوع به برگزاری غیرحرفهای این کارگاهها منجرگردیده است. بسیاری از موانع کارگاه به صورت کلاس درس یا جلسهی سخنرانی برگزار میشود، در نتیجه روح کارگاهی از برنامهی مهارتهای زندگی رخت برمیبندد. فتی و همکاران؛(1385).
4-2- تعریف سازمان بهداشت جهانی از مهارتهای زندگی
سازمان بهداشت جهانیمهارتهای زندگی را این گونه تعریف می کند: توانایی انجام رفتار سازگارانه و مطلوب، به گونهای که فرد بتواند با مشکلات و چالشهای زندگی مقابله کند. آقابخشی؛(1388)
سازمان بهداشت جهانی؛(2000)، مهارتهای زندگی را در قالب تصمیم گیری، حل مسئله، تفکر خلاق، تفکر نقادانه(تحلیل آثار فرهنگی، اجتماعی، نگرشها و رفتارهای زیر سئوال بردن نابرابریها، بیعدالتیها، نگرشهای کلیشهای و تعمق در امور و ارزیابی نقشهای اجتماعی و مسئولیتها) ارتباطات مؤثر، مهارتهای روابط درونی، خودآگاهی، مقابله با هیجان، مقابله با استرس، ایجاد هدف، ابراز وجود(جرات ورزی) و چشم پوشی تعریف کرد.
5-2- طبقهبندی بین المللی مهارتهای زندگی
طبقهبندیهای مختلفی از مهارتهای زندگی وجود داردکه طیف وسیعی از مهارتهای زندگی را طبقهبندی و مرتب میکند. بری هاپسونمایک اسکالی، از واحد مشاوره و رشد شغلی دانشگاه لیدرز، یک رویکرد تحلیلی را برای طبقهبندی مهارتهای زندگی استفاده کردهاند. آنها مدل مهارتهای زندگی را که ابتدا در سال1980 به وجود آمده بود را اصلاح کردند در این مدل اصلاح شده (هاپسون و اسکالی، 1986) چهار طبقه مهارتهای زندگی را شناسایی کردهاند که عبارتند از: یادگیری ارتباط برقرارکردن، کارکردن و بازی کردن، رشد خود و دیگران، دیوید بروکس پروفسور مشاوره و راهنمایی در دانشگاه سیراکوس یک رویکرد تجربی برای طبقه بندی مهارتهای زندگی استفاده میکند. بروکس با استفاده از نتایج یک مطالعهی ملی و پیوند با نظریه پردازان رشد از قبیل اریکسون، 1963، هاوینگهورث، 1972، کلبرگ، 1973 مهارتهای زندگی را در چهارطبقه کلی طبقهبندی کرد. هر یک از این طبقهبندیها لیست جامعی از توصیفگرها برای هر مرحلهی زندگی (دوران کودکی، نوجوانی و بزرگسالی)دارد. مهارتهای زندگی در زمینهی خانواده، مدرسه، محل کار و جامعه رشد میکند و به کار میرود. این طبقهبندی جامع از مهارتهای زندگی اولین طبقهبندی مهارتهای زندگی بر پایهی یک دلیل منطقی مربوط به رشد است.جمالی؛(1390)
با توجه به تقسیم بندیهای انجام شده، مهارتهای زندگی را میتوان به دو دستهی کلی تقسیم کرد:
5-2-1- مهارت عمومی، اصلی یا مشترک:این گونه مهارتها پایه و اساس مهارتهای زندگی افراد محسوب میشوند. به این مهارتها، مهارتهای اصلی یا مادر میگویند. مانند مهارتهای گفتن، گوش دادن، نوشتن، خواندن، فکرکردن، تصمیم گیری، حل مسئله و....که گسترهی این نوع مهارتها، در برگیرندهی اکثر انسانها در همه جای کشور است.این نوع مهارتها، مهارتهایی هستند که میتوانند به صورت مستقل و در بستر درسها مسائل روزمره آموزش داده شوند و در همه درسها صرف نظر از محتوای آنها مشترک میباشد. این نوع مهارتها عبارتنداز: حل مسئله، تصمیم گیری، مهارتهای ارتباطی، روابط بین فردی، تفکر انتقادی، خلاقیت،(تفکرخلاق)، مشارکت و همکاری.
5-2-2- مهارتهای خاص یا غیرمشترک:این مهارتها از مهارتهای عام به دست میآیند و در واقع تحلیل شده ی آنهاهستند. به عبارت دیگر این مهارتها، مهارتهای ویژه هستند مانند مهارت شغل گزینی، گردشگری، گفتمان و تحمل نظردیگران و...(صفرزاده؛(1382). مهارتهای زندگی«غیر مشترک یا خاص»آن نوع مهارتهایی هستندکه میتوانند به صورت مستقل و تحت عنوان «درس مهارتهای زندگی» آموزش داده شوند، امکان ارائهی آنهادر یک یا چند درس مشخص نیز وجود دارد، این مهارتها، موضوعات یا مسائل خاص زندگی روزمره هستند و دارای موضوعات منحصر به فردی میباشند.
مهارتهای مربوط به قابلیتهای حرفهای، مهارتهای ادارهی زندگی، توجه و رعایت نکات ایمنی، سالم زیستن (بهداشت و سلا مت جسم و روان)، مهارتهای خودآگاهی و داشتن هدف در زندگی، شهروند مسئول بودن، شهروندجهانی بودن، مهارتهای پدر و مادر بودن، مهارتهای مربوط به استفاده از تکنولوژی و اطلاعات. همهی مهارتهای زندگی اهداف و محتوای خود را از زندگی روزمره میگیرند. با توجه به تقسیم بندیهای گوناگون از مهارتهای زندگی، میتوان گفت این مهارتها از متن زندگی افرد برخاسته و ویژگی بارز آن ارتباط تنگاتنگ با مسائل روزمره و افراد است. مهارتهای زندگی لازمهی زندگی موفق در هر جامعه است و افراد از این مهارتها به کرات در زندگی خود استفاده میکنند. منتهی کیفیت اجرای آن بستگی به میزان اطلاعات افراد و میزان تمرین آنها دارد. لذا میتوان گفت درس مهارتهای زندگی، درس چگونه زیستن است. ادیب؛(1382).
پژوهشهای بسیاری نشان داده است که بسیاری از مشکلات بهداشتی و اختلالات روانی عاطفی، ریشههای اجتماعی دارد.علاوه بر این ناتوانی در بیان احساسات و فقدان مهارتهای همدلی و مشکلات فردی مانند سوءمصرف مواد، بزهکاری، بی بند و باری جنسی، رفتارهای ضداجتماعی و خشونت میدانند. لذا سازمان بهداشت جهانی به منظور ارتقای سطح بهداشت روانی و پیشگیری از آسیبهای روانی اجتماعی، برنامهای را به عنوان آموزش مهارتهای زندگی تدارک دید. از آنجا که مدرسه نهادی قویتراز خانواده محسوب میشود و میتواند اثرات عمیقی بر کودکان در خانوادهها و حتی اجتماع داشته باشد محیطهایی که باید در آن موفق گردند افزایش مییابد. برای مثال یک کودک فقط به پیروزی و موفقیت در محیط خانوادگی نیازمند است درحالی که نوجوان باید بتواند در محیط خانوادگی، مدرسه و همسایگی موفق شود محیطها از فردی به فرد دیگر تغییر میکند. بنابراین تعاریف معانی موفقیت و کامیابی در افراد مختلف متفاوت خواهد بود. این نکته به تنوع محیط برمیگردد. افراد در یک محیط یکسان از هم متفاوتند و این مسئله از مهارتها، منابع و فرصتها ناشی میشود .بابادی؛(1381) بنابراین نیاز به مهارتهای زندگی همه ی افراد در سنین و گروههای مختلف قومی، نژادی، وضعیت اقتصادی- اجتماعی متفاوت است. مهارتهای زندگی را نمیتوان به صورت مفصل آموزش داد. این مهارتها از طریق آموزش مهارتهای عملی و اثبات تجربی و تمرین نظارتی یاد گرفته میشود.
6-2- کاربرد مهارتهای زندگی(ارتباط مؤثر و جرأتمندی)
مهارتهای زندگی کاربردهای زیادی دارند از جمله:
الف) افزایش سلامت روانی و جسمانی
1- تقویت اعتماد به نفس و احترام به خود
2- تجهیزات اشخاص به ابزار و روشهای مقابله با استرسهای محیطی و روانی
3- کمک به تقویت و توسعهی ارتباطات دوستانه و سالم
4- ارتقای سطح رفتارهای سالم و مفید اجتماعی
ب) پیشگیری از مشکلات روانی، رفتاری و اجتماعی از جمله:
1- مصرف سیگار و مواد مخدر
2- بروز اختلالات روانی و مشکلات روانی- اجتماعی
3- خودکشی در نوجوانان و جوانان
4- رفتارهای خشونت آمیز
5- شیوع ایدز
6- بیبند وباری جنسی
7- افت عملکرد تحصیلی
7-2- اهداف آموزش مهارتهای زندگی
آموزش مهارتهای زندگی شامل اهداف زیر میباشند:
1- ایجاد انگیزه و رغبت افراد بزرگسال جهت پذیرش بیشتر و مطلوبتر برنامههای آموزشی
2- ارائه آموزشهای کاربردی و متناسب با نیازهای زندگی، شغلی مخاطبان و کمک به بهبود شرایط زیستی آنها
3- ایجاد تحول در فرایند یاددهی یادگیری و بهرهگیری از رویکردهای برنامه درسی وتعادل روش، محتوا و گرایش به رویکرد فرایند محور به جای معلم محور
4- گسترش و افزایشآگاهیهای اجتماعی، فردی، شغلی و خانوادگی فراگیران در خصوص مسائل زندگی
5- جلب مشارکت همکاری دستگاهها و نهادهای ذینفع، توسعه و تقویت این نوع همکاریها
6- استفاده بهینه از زمان آموزشی و اوقات فراغت فراگیران
7- کمک به غنی سازی محیط فراگیران و تلاش برای تحقق اصل چند تألیفی و تنوع محتوا
8- توانمندسازی مخاطبان در ابعاد مختلف زندگی به منظور تسهیل در برقراری ارتباطات و برخورد مناسب با مسائل زندگی و ایجاد اعتماد به نفس
9- همگام شدن با تحولات جهانی در آموزش و تربیت
10- افزایش توانایی روانی- اجتماعی
11- ارتقای سطح بهداشت روانی
12- پیشگیری از شکلگیری رفتارهای آسیب رسان
13- ارتقای سازگاری فرد با خود، با دیگران و با محیط زندگی، بدون آسیب رساندن به خود و دیگران و رسیدن به حداکثر شادمانی
14- پیشگیری از آسیبهای اجتماعی مانند سوءمصرف مواد مخدر، خودکشی، بزهکاری و....
15- ارتقای رشد شخصی و اجتماعی
16- محافظت از حقوق انسانها
17- پیشگیری از مشکلات بهداشتی.ولی زاده؛(1381).
8-2- انواع مهارتهای زندگی
همان طورکه از تعاریف استنباط میشود، مهارتهای زندگی متنوع هستند و بسته به شرایط و عناصر اجتماعی و فرهنگی از جامعهای به جامعه دیگر ممکن است، متفاوت باشند. اکنون به توضیح هر یک از مهارتها میپردازیم.
1- توانایی تصمیم گیری: این توانایی به فرد کمک میکند تا به نحو مؤثرتری در مورد مسائل زندگی تصمیم گیری کند. اگر كودكان و نوجوانان و جوانان بتوانند فعالانه در مورد اعمالشان تصميمگيري نمايند، جوانب مختلف انتخابها را بررسي و پيامد هر انتخاب را ارزيابي كنند، مسلماً در سطوح بالاتر بهداشت رواني قرار خواهند گرفت.
2- توانایی حل مسئله: این توانایی فرد را قادر میسازد تا بطور مؤثری مسائل زندگی را حل نماید. مسائل مهم زندگي چنانچه حل نشده باقي بمانند، استرس رواني ايجاد ميكنند كه به فشار جسماني منجر ميشود.
3- توانایی تفکر خلاق: این نوع تفکر، توانایی تحلیل اطلاعات و تجارب است وآموزش آن فرد را قادر میسازد تا در برخورد با ارزشها، فشار گروهها در رسانههای گروهی مقاومت کنند و از آسیبهای ناشی از آن در امان بماند.
4- توانایی تفکر نقادانه: این نوع تفکر، توانایی تحلیل اطلاعات و تجارب است وآموزش آن فرد را قادر میسازد تا در برخوردبا ارزشها، فشار گروه و رسانههای گروهی مقاومت کند و از آسیبهای ناشی از آنان در امان بماند.
5- توانایی ارتباط مؤثر: این توانایی به فرد کمک میکند که بتواند کلامی یا غیر کلامی و مناسب با فرهنگ، جامعه و موقعیت خود را بیان نماید، بدین معنی که فرد بتواند نظریهها، عقاید، خواستهها، نیازها و هیجانهای خود را ابراز و به هنگام نیاز بتواند درخواست کمک و راهنمایی کند
6- توانایی روابط بین فردی: این توانایی به ایجاد روابط بین فردی مثبت و مؤثر خود با انسانهای دیگر کمک کند. یکی از این موارد، توانایی ایجاد و ابقای روابط دوستانه است که در سلامت روانی و اجتماعی، روابط گرم خانوادگی به عنوان یک منبع مهم حمایت اجتماعی و قطع روابط ناسالم نقش بسیار مهمی دارد.
7-توانایی خودآگاهی: خودآگاهی توانایی شناخت خود،آگاهی از خصوصیات، نقاط ضعف و قدرت، خواستهها و ترسها است. رشد خودآگاهی به فرد کمک میکند، دریابد تحت استرس قرار دارد یا نه و این معمولاً پیش شرط و شرط ضروری روابط اجتماعی و روابط بین فردی مؤثر و همدلانه است.
8- توانایی همدلی: همدلی یعنی فرد بتواند زندگی دیگران را حتی وقتی با آنها بسیار متفاوت است، بپذیرد و به آنها احترام بگذارد. همدلی، روابط اجتماعی را بهبود میبخشد و به ایجاد رفتارهای حمایت کننده و پذیرنده نسبت به انسانهای دیگر منجر میشود.
9- توانایی مقابله با هیجان: این توانایی فرد را قادر میسازد تا هیجانها را در خود و دیگران تشخیص دهد. نحوهی تأثیر هیجانها بر رفتار را بداند و بتواند واکنش مناسبی به هیجانهای مختلف نشان دهد. اگر با حالات هیجانی، مانند غم، خشم یا اضطراب درست برخورد نشود، این هیجانها تأثیر مستقیم بر سلامت جسمی و روانی خواهند گذاشت.
10- توانایی مقابله با استرس: این توانایی شامل شناخت استرسهای مختلف زندگی و تأثیر آن بر فرد است. شناسایی منابع استرس و نحوهی تأثیرگذاری آن بر انسان فرد را قادر میسازد تا با اعمال و موضعگیریهای خود، فشار و استرس را کاهش دهد. نوری قاسمآبادی و محمد خانی؛(1379)
9-2- نقش مهارتهاي زندگي در ارتقاي بهداشت روان
مهارتهاي زندگي را ميتوان به پنج حوزهي كه در نمودارشکل يك نشان داده شده تقسيم نمود. براي ارتقاي سلامت، آموزش هر يك از اين حوزهها، پايههاي مهارتهاي عام زندگي با هدف ايجاد تواناييهاي رواني، اجتماعي است. نوری قاسمآبادی و محمدخانی؛(1379).
مقابله با هيجانهاو استرسهاخودآگاهيهمدليارتباطات اجتماعيارتباطات بين فرديتفكر خلاقتفكر نقادانهتصميمگيريحل مسئله
شکل 1 – پنج حوزهي اصلي مهارتهاي زندگي
صندوق کودکان سازمان ملل متحد(یونیسف) با اقتباس از مجموعه «طرح زندگی، یک برنامهی رشدی برای جوانان» مهارتهای زندگی را به این شیوه طبقه بندی نموده است:
1- شناخت خود و تواناییهای خود(خودآگاهی) 2- شناخت ارزشهای شخصی، خانوادگی و اجتماعی 3- آشنایی با برقراری ارتباط با دیگران 4- آشنایی با برقراری ارتباط مناسب 5- آشنایی با مفهوم جامعه 6- توانایی تصمیم گیری برای حل مشکلات 7- آشنایی با سلامت جسمانی و روانی 8- تعیین اهداف زندگی 9- پرهیز از خشونت. هانتر؛(1993).
طبق نظربوتوین وکانتور(2000) اجزای مهارتهای زندگی شامل مهارتهای خود مدیریتی شامل: توانایی تصمیمگیری و حل مسئله، اگاهی از تأثیرات احتمالی و مقاومت در برابر آن، مقابلههای اجتماعی نیز بخشی از مهارتهای اجتماعی است که شامل: برقراری ارتباط اجتماعی، مهارتهای جرأتمندی کلامی و غیرکلامی، احترام گذاشتن و افزایش شایستگی اجتماعی افراد میباشد.
10-2- مهارت ارتباط مؤثر
مهارتهای ارتباطی به منزله آن دسته از مهارتهایی هستند که به آنها افراد می توانند درگیر تعامل های بین فردی و فرآیند ارتباط شوند یعنی فرآیندی که افراد در طی آن اطلاعات، افکار و احساس های خود را از طریق مبادله پیام های کلامی و غیر کلامی با یکدیگر در میان می گذارند.
(هاریجه و دیکسون، 2004 )،(وولد،1970، کوهن و ویلس،1985) در پژوهشی نشان دادند که بین بهزیستی آدمیان، به توانایی در همسویی و ارتباط با دیگران بستگی دارد. کیفیت این ارتباط مهمترین عامل مؤثر درشادکامی است .به همین خاطر نیز با بهداشت روانی و سلامت جسمانی ارتباطی با معناپیدا کرده است و اهمیت این ارتباط و همراهی به قدری است که احتمال یک نیاز فطری برای برقراری ارتباط با دیگران را مطرح کرده است. توزنده جانی؛(1390)
همهی ما نیاز به معاشرت با دیگران و تأثیر و تأثر متقابل داریم و مایلیم با آنها احساس شادی و خوشبختی کنیم. تعامل با دیگران، عضوگروههای مختلف بودن و دوست داشتن و دوست داشته شدن باعث ایجاد احساس شادابی و پویایی میشود و از لحاظ اجتماعی موجب احساس کارآمدی میشود.
عزت نفس یا توانایی و نیاز به بهاء دادن و ارزش قائل شدن برای خود و احساس ارزشمند بودن از نظردیگران، از نیازهای مهم انسان محسوب میشود. انسانها دوست دارند از جانب دیگران و خودشان مورد احترام باشند. روابط و اعتبار خودمان را مورد ارزیابی قرار دهیم. عزت نفس انسان در تمام مراحل زندگی متأثر از چگونگی ارتباط انسان با دیگران است. پژوهشها نشان میدهند کسانی که فاقد مهارتهای لازم برای برقراری ارتباط با دیگران هستند، در عرصههای مختلف زندگی سرآمد نمیشوند و به همسن دلیل بسیاری از آنها عزت نفس پایینی دارند. براندن؛(1992)
خودشکوفایی بالاترین و انتزاعیترین نیاز انسان است. تمایل انسان به داشتن تجارب متعالی که موجب رشد و کمال او در زندگی میشود و ظرفبت بالقوه و منحصر به فرد او را محقق میسازد نیاز به «خودشکوفایی» نامیده میشود، ما انسانها نیاز به چیزی بیشتر از بقاء، امنیت، آرامش، تعلق خاطر و عزت نفس هستیم. انسانها کمال جویند، مایلند ابعاد جدیدی را کسب کنند و یا با محقق ساختن ظرفیتهای درون خود به بالاترین حد از کمال و رشد برسند. اتکینسون و هیلگارد؛(1983)
11-2- تعریف ارتباط
منظور از ارتباط فرایندی است که به موجب آن میتوانیم پیامهایی را به دیگران منتقل کنیم و یا اطلاعات و پیامها را از جانب آنها دریافت کنیم. ارتباط دارای ویژگیهای متعدد و متفاوتی است (برای مثال هرارتباطی مستلزم حضور دو یا چند واحد اجتماعی است). هدف اصلی ارتباط انتقال پیام و اطلاعات است و هر گونه اشکالی در انتقال پیام موجب اختلال در ارتباط میگردد. اسکات؛(1998).
12-2- ضرورت و اهمیت ارتباطات
همان طورکه قبلاٌ گفته شد، روابط اجتماعی اولین ابزار ارضای نیازهای انسان میباشد. برقراری ارتباط اولین ضرورت یک زندگی اجتماعی است. بنابراین، روابط اجتماعی مؤثر و کارآمد تنها وسیلهی انتقال پیامها و اطلاعات بین فردی است، ارتباط تنها راه تعاملات اجتماعی و بیان احساسات است، مناسبترین شیوهی برطرف کردن سوءتفاهمها است و زمینه ساز رشد و تعالی یک اجتماع محسوب میشود.
روابط اجتماعی ناکارآمد موجب سوءتفاهمهایی میشود، احساس تنهایی و تعارض در افراد خانواده و جامعه را سبب میگردد، به تدریج اعتماد به نفس فرد کاهش مییابد و سرانجام تواناییهای فرد را برای مقابله با مشکلات زندگی کاهش میدهد. استن هاوس؛(1997).
13-2- اصول و مقررات ارتباطات بین فردی
برقراری روابط اجتماعی مستلزم رعایت اصول و قوانینی است که از یک سو به ایجاد حفظ و تداوم روابط کمک میکند و از سوی دیگر موجب کارآمدی این روابط میگردد. برقراری روابط اجتماعی ضروری است و ما نمیتوانیم بدون برقراری ارتباط زندگی کنیم. هنگامی که انسانها در کنار هم باشند و اجباراً با یکدیگر ارتباط برقرار میکنند، زیرا آن چه انجام میدهند، یا نمیدهند و آن چه میگویند و نمیگویند توسط دیگران تفسیر میشود. حتی سکوت ما نیز گونهای از ارتباط است. «ارتباطات الزامی و غیر قابل برگشتند» در جامعهی انسانی ارتباط یک جریان غیر قابل برگشت است، زیرا هر آن چه که میگوییم و انجام میدهیم، حائز اهمیت است و جزئی از روابط، محسوب میگردد.
14-2- عناصراصلی ارتباط
توجه به محتوای کلام و موضوع گفتگوکه میتواند به ادامه ی ارتباط یا قطع آن منجر شود، توجه به ابعاد فرهنگی و خرده فرهنگها، چگونگی شروع صحبت، نحوهی جمله بندی، زمان بندی ارتباط کلامی، طول مدت ارتباط کلامی، ملاحظات موقعیتی، پایگاه، مکان و فضای اجتماعی، خلاصه کردن و خاتمه دادن به ارتباط، تن صدا، آهنگ صدا، تماس چشمی، حالات چهره، ژستها، حالات بدنی، از جمله عناصر اصلی ارتباطات هستند. ویتن؛(2004).
15-2- عوامل مؤثر در شروع ارتباط
برخی افراد مهارت بیشتری در برقراری ارتباط با دیگران دارند. آنها به راحتی میتوانند با هر کسی که بخواهند سر صحبت را باز کنند و مقدمهای برای شروع روابط مؤثر باشند. راهبردهایی برای شروع ارتباط مؤثر1- تماس چشمی2- لبخند زدن 3- سلام دادن 4- توجه به رفتارهای کلامی و غیر کلامی 5- پوشش مناسب 6- بکارگیری جملات مناسب7- پرسش های مناسب آقابخشی؛(1388)
16- 2- موانع ارتباط مؤثر
برخی از ویژگیها و ارتباطهای کلامی مانع برقراری روابط مؤثر و کارآمد میشوند. عوامل و ویژگیهایی مانند دستور دادن و هدایت کردن، اخطار، تهدید یا هشدار دادن، مؤعظه و نصیحت کردن، توجیه، پیشنهاد یا راه حل ارائه دادن، استدلال کردن، سخنرانی و بحث کردن، قضاوت و ارزیابی کردن، انتقاد کردن، تحسین، تحلیل و تشخیص دادن، اطمینان بخشی، هم حسی کردن، وارسیکردن، بازجویی کردن، پرت کردن حواس و عوض کردن موضوع صحبت از جمله موانع مؤثر و کارآمد میباشند.یمنی دوزی سرخابی؛(1371).
17- 2- مهارت جرأتمندی
زندگی پرتنش امروز به گونهای است که فرد مدام خود را با موقعیتهای بین فردی و اجتماعی روبهرو میبینند. درچنین موقعیتهایی همیشه بیم آن میرود که خواستها و حقوقهای فردی تحتالشعاع قرار میگیرد. یعنی فرد ناگریز است تحمیلاتی را بپذیرد، یا مثلاٌ: نتواند خواستههای خود را آن طور که باید و شاید ابراز دارد. فرضاً، آنجایی که احساس میکند امری به او تحمیل میشود نه بگوید و آنجایی که گرایش باطنیش در پذیرفتن و آری گفتن نهفته است، با شجاعت کافی آمادگی خود را اعلام دارد. هدف از ابراز وجود آن است که فرد توانایی لازم را برای رویارویی واقع بینانه با موقعیتهای بیرونی، که میتوانند فشارزا هم باشند ایجاد کند و از این رهگذر به بهبود عزت نفس و خشنودی فرد از زندگی کمک میکند. ریس و گراهام؛(1996)
یکی از مشکلاتی که گریبانگیر بسیاری از افراد جامعه میشود، عدم صراحت در بیان و قاطعیت دررفتار میباشد. بسیاری از انسانها بطور عمدی یا غیرعمدی دربند تکلفها، تعارضها و دورنگیها ماندهاند و از صداقت دور شدهاند. در فرهنگهایی که مردمسالاری حاکم نمیباشد، شیوههای تربیتی براساس روشهای تنبیهی قرار دارد و مبانی آزادی در نظام آموزشی آنها محور نمیباشد، زمینههای تربیتی برای ابراز عواطف و احساسات وجود ندارد. در آن فرهنگها ترس از مظاهر قدرت باعث ایجاد رفتارهایی چون دروغگویی، چابلوسی، غیبت کردن و تعارضات غیر واقعی میشود که نقطه مقابل رفتارجراتورزانه است شیوههای آموزشی، جرات تفکر، خلاقیت و عزت نفس افراد را مورد تهدید قرار میدهد. هرمزی نژاد و همکاران؛(1379).
18-2- قدرت ابراز وجود
یک مهارت مقابلهای که در مورد بسیاری از افراد که متحمل ضربه شدهاند، مؤثر است، ابراز این تجربه به شیوهی معنیداری است. ارزش ابراز وجود به عنوان یک مهارت مقابلهای در مطالعهای که گروهی از افراد را مقایسه میکرد، نشان داده است.(پنه بیکر و سوسمن، 1988).
یک گروه از افراد هرگز ضربه عاطفی شدیدی(مرگ یک عضو از خانواده یا دوست نزدیک، طلاق و جدایی، تجاوز جنسی و خشونت) را تجربه نکرده بودند. افراد گروه دوم ضایعهی عاطفی شدیدی را تحمل کرده بودند ولی هرگز در مورد آن با کسی صحبت نکرده بودند. افراد گروه سوم ضایعهای را تجربه کرده بودند در مورد آن با دیگران حرف زده بودند. جای تعجب نیست افرادی که هیچ ضربهای را تجربه نکرده بودند در مقایسه با افرادی که ضایعهای را تجربه کرده و هرگز با کسی در مورد آن با کسی صحبت نکرده بودند، بیماری کمتری داشته باشند، در مطالعهی دیگر از همسران بازمانده افرادی که در اثر مرگ تکان دهندهای (تصادف اتومبیل و خودکشی) مرده بودند، سئوال شد که آیا در مورد تجربهی خود با کسی صحبت کردهاند یا نه؟ پنه بیکر و اوهیرون، (1984). نتایج این مطالعه مشابه قبلی بود. آنهایی که دربارهی مرگ همسرشان با دیگران صحبت کرده بودند در مقایسه با افرادی که این کار را نکرده بودند، مشکلات سلامت کمتری داشتند. نقطه مقابل ابراز تجارب، کتمان خویشتن است که میتوان آن را به صورت زیر تعریف کرد: تمایل فرد به مخفی نگه داشتن اطلاعات شخصی که به نظرش ناراحت کننده ومنفی میرسد از دیگران. لارسون و جاستین،(1990).
مقیاس کتمان خویش شامل موارد زیر است:
1- راز مهمی که هرگز با کسی در میان نگذاشتهام؛
2- اسرار من آنقدر شرم آوراست که نمیتوانم آن را با کسی در میان بگذارم؛
3- من برخی افراد نسبت به خود دارم که هرگز آن را به کسی نمیگویم،
4- چیزهای زیادی در مورد خودم دارم که از دیگران پنهان میکنم؛
افرادی که نمرهی ایشان در مقیاس کتمان خویش بالا باشد به احتمال زیاد از علائم اضطراب، افسردگی و نیز علائم جسمی رنج میبرند. مطالعاتی که به آنها اشاره شد نشان میدهد افرادی که دربارهی ضربههای عاطفی خود با کسی صحبت نمی کنند، بطور مداوم آنهارا مرور میکنند وهیچ وقت فرصت حل و فصل و پایان دادن به آنها را ندارند.
همچنین مطالعات پنهبیکرنشان میدهد که تلاش فعال برای ابراز تجارب تلخ خود میتواند مهارت مقابلهای مفیدی باشد. این نظریه در یک سری از مطالعات مورد بررسی قرار میگیرد. شرکت کنندگان این مطالعات داوطلب شدند تا دربارهی ناراحت کننده تریت تجربهی تلخ زندگیشان صحبت کنند و یا بنویسند. این تکلیف برای شرکت کنندگان بسیار هیجان برانگیز بود. آزمایشگران ابتدا رضای آگاهانه شرکت کنندگان را جلب کردند. برای بسیاری از افراد این مطالعه بسیار ناراحت کننده بود. بسیاری از افراد درطول مطالعه میگریستند و در طی بعد از آن تا حدودی احساس غم و اندوه مینمودند. پنهبیکر؛(1989). به علاوه آزمایشگران بسیاری میکوشیدند تا با هر یک از شرکت کنندگان ارتباط برقرار کنند. رازداری و محرمان بودن مسائل شرکت کنندگان از سوی آزمایشگران تضمین میشد و آنهابا دقت هریک از شرکت کنندگان را در سرتاسر مطالعه کنترل میکردند بعد از اتمام آزمون ابراز وجود، آزمایشگرانی که تحصیلات بالینی داشتند، اطلاعاتی از شرکت کنندگان به دست میآوردند. برای شرکت کنندگانی که به خدمات مشاوره نیاز داشتند، این نوع خدمات در دسترس بود. انواع تجارب ابراز شده در این مطالعات شامل مرگ، طلاق، جدایی، تعارض خانوادگی، بیماری و برای شرکت کنندگانی که دانشجو بودند، استرس در ارتباط با دانشگاه بود. ذکراین امرارزشمند است که بیشتر شرکت کنندگان بیان کردند که این تجربه برای آنها ارزشمند و معنیدار بود. 98% آنها گفتند حاضرند، مجدداً این کار را انجام دهند. پنهبیکر؛(1989).
نتایج این مطالعه چشمگیر بود. احساس افسردگی و اضطراب بیشتر، به دنبال چالش با تجارب تکان دهنده در شرکت کنندگان بعید نبود. با این حال اثرات طولانی مدت این چالش سودمند بود. شرکت کنندگانی که به فرایند ابراز وجود(خود فاش سازی) پاسخ مثبت داده بودند، در مقایسه با همتایان خود که این کار را انجام نداده بودند، مشکلات بهداشتی و واکنشهای فیزیولوژیکی کمتر و عملکرد ایمنی سالمتری داشتند. پتهبیکر،گلدرشارپ؛ (1990).
ابراز تجارب تکان دهنده ممکن است تلخ و دردناک باشد ولی در درازمدت مهارت مقابلهای مفیدی است. خود ابزاری به افراد کمک میکند تا از کار ناتمامی که از حیطهی توجه آنها دور مانده ولی اثرات آن بر جسم و احساس آنها هنوز ادامه دارد، آگاه شوند. با استفاده از فرایند ابراز وجود (کلامی و با استفاده از نوشتن) افراد میتوانند تجربههای تلخ و تکان دهندهی خود را پذیرفته و در زندگیشان تلفیق نمایند.
19-2- اهمیت مهارت رفتار جرأتمندانه
درچند دههی اخیر، توجه زیادی به مبحث ابراز وجود شده است که خود، نشانگر اهمیت این جنبه از تعامل اجتماعی است. در این زمینه، پژوهشهای زیادی صورت گرفته و برنامههایی تحت عنوان آموزش ابراز وجود طرحریزی شده است.مهارت ابراز وجود، ما را در برخورد با همکاران و مافوقها و زیردستان بسیار یاری میکند. همچنین در تعامل متخصصان بخصوص وقتی از لحاظ قدرت و پایگاه با هم تفاوت دارند.(مثل پرستاران و پزشکان) بسیار مهم است. در ضمن ابراز وجود، در تعاملات متخصصان و مراجعان نیز نقش مفیدی دارد.
درتعاریف اولیه ابراز وجود، تقریباً تمام مهارتهای تعاملی درج شده است.مثلاٌ:ضربی؛(1390) ابراز وجود را دارای چهار مؤلفه میداند:
1- رد تقاضاها
2- جلب محبت دیگران و مطرح کردن درخواستهای خود
3- ابراز احساسات مثبت و منفی
4- شروع، ادامه و خاتمه دادن به گفتگوها
اگرچه تعاریف زیادی در مورد ابزار وجود مطرح گردیده ولی سه تعریف زیر از همه کاملتر است. لنج و جاکوبوسکی؛(1976)به نقل از ضربی؛(1390) مهارت ابراز وجود شامل گرفتن حق خود و ابراز افکار، احساسها و اعتقادات به نحوی مناسب، مستقیم و صادقانه است و به گونهای که حقوق دیگران را زیر پا نگذاریم. به اعتقاد آلبرتی و آموتز ابراز وجود عبارت است از رفتاری که شخص را قادر میسازد به نفع خودش عمل کند؛ بدون هر گونه اضطرابی روی پاهای خودش بایستد، احساسهای واقعی خود را صادقانه ابراز کرده و با توجه نمودن به حقوق دیگران حق خود را بگیرد.
ریس و گراهام؛(1996) ابراز وجود را این گونه تعریف کردهاند ابراز وجود یعنی توانایی ابراز خویشتن به صورت صریح، مستقیم و مناسب، ارج نهادن به احساس و فکر خود و شناخت نقاط قوت و ضعف خویشتن است. در واقع ابراز وجود به معنی احترام گذاشتن به خود و دیگران است.
همانطور که میبینید، در هرسه تعریف بر رعایت و احترام به حقوق دیگران تاکید میشود و اشاره شده است که افراد ماهر بتوانند بین گرفتن حقوق خود و پایمال کردن حقوق دیگران تفاوت قائل شود.
قدم اول درکسب مهارت جرأتمندی درک مفهوم و ماهیت آن است. وقتی به شما جرأتمند اطلاق میشود که بطورصادقانه و صریح از حقوق خود دفاع کنند و در عین حال برای حقوق دیگران نیز احترام قائل هستند و اجازه نمیدهند که دیگران ازآنان سوء استفاده کنند.
20- 2- شیوههای آموزش مهارتهای زندگی
در رویکرد معمول یادگیری، مربی نقش یاد دهنده را دارد. اوست که فعال است، صحبت میکند، توضیح میدهد، یادگیرندهها مخاطب هستند و به آنچه وی میگوید توجه دارند. در این رویکرد سنتی و معمول آموزشی، مربی نقش فعال را بر عهده دارد و مخاطبان وی نقش منفعلی دارند. این حالت بیشتر در زمینه ی یادگیری دانش کاربرد دارد. اما وقتی مسئلهی یادگیری مهارت مطرح است یعنی آنچه باید به عمل درآید، این یادگیری چندان مؤثر نیست. مطالعات و پژوهشهای فعلی نشان میدهد که افراد به هنگام تجربه بیشتر میآموزند و زمانی که به آنان فرصت تجربه کردن و فعالیت داده شود، یادگیری آنها به مراتب افزایش مییابد و بخصوص هنگامی که یادگیری مهارتها مدنظر باشدو فرد به توانایی انجام رفتار دست یابد.
در این نوع یادگیری آموزش دهنده و مخاطبان وی هر دو در فرایند پویایی یادگیری شرکت میکنند و آموزشگیرندگان به صورت فعال احساسات، افکار، عقاید و تجارب خود را درگیر فرایند یادگیری کرده و فقط پذیرنده ی صرف اطلاعات نمیباشند و در طول فرایند آموزش به آنها فرصت تجربه کردن، نظردادن و سئوال پرسیدن داده میشود. این نوع یادگیری را که در آموزش مهارتهای زندگی به خاطر اهداف آموزش به آنها فرصت تجربه کردن، نظر دادن و سئوال پرسیدن داده میشود. این نوع یادگیری را که در آموزش مهارتهای زندگی به خاطر اهداف آموزشی خاص این برنامه، (ایجاد نگرش، تغییر نگرش، بهبود سطح، بهداشت روان و غیره) بکار برده میشوند را یادگیری فعال مینامند. اساس یادگیری فعال و مبتنی بر تجربه، در تکنیکهای آموزشی است که به کار گرفته میشود و در رویکردهای معمول و سنتی آموزشی کمتر دیده میشود. مهمترین شیوههای آموزشی دریادگیری فعال و مبتنی بر تجربه عبارتنداز: بارش فکری، ایفای نقش، جملات ناتمام و سئوال کردن. نیک پرور؛(1384).
بارش فكري: بارش فكري شيوهاي خلاق، و بارآوري در ايجاد نظرها و عقايد مختلف و متعدد دربارهي يك موضوع خاص است. اين روش را در مورد هر موضوعي مي توان به كاربرد در اين شيوه، سئوال يا موضوعي مطرح مي شود و از گروه خواسته ميشود تا در مورد اين موضوع، عقايد خود را به اجمال، ترجيحاً به صورت يك كلمه يا يك جملهي كوتاه، بيان كنند ضرورتي ندارد دانشجويان به نوبت صحبت كنند. نظرها و عقايد مطرح شده از سوي گروه، روي تخته نوشته مي شود تا همهي افراد گروه آن را ببينند. بارش ذهني فرصتي فراهم ميكند تا نظرها و عقايد افراد بدون انتقاد، پذيرفته شود و مورد احترام قرارگيرد .بارش ذهني، اطلاعات مهمي به مدرس مهارتهاي زندگي ميدهد: اين كه دانشجويان چگونه به يك مطلب خاص مي نگرند از آن موضوع چه ميدانند و چگونه به زبان خود مطلب را توصيف مي كنند. اين روش براي شنيدن نظر كل افراد گروه، در زماني كوتاه، بسيار مفيد است در پايان جلسه، افكار و نظرهاي گوناگون به دست آمده، در رابطه با مفاهيم آموخته شده، ارزيابي ميشود. نوری قاسمآبادی و محمدخانی؛(1379).
ايفاي نقش: در اين روش، براساس يك متن و يا براساس موقعيتي كه مدرس يا دانشجويان توصيف كردهاند نمايشي اجرا ميشود. در اين روش، جوانب مختلف موقعيت مطرح و به دانشجويان فرصت داده ميشود تا مهارتهاي زندگي آموخته شده را اجرا كنند. شايد ايفاي نقش، مهمترين شيوه آموزش مهارتهاي زندگي باشد. زيرا دانشجويان ميتوانند موارد استفادهي مهارتهاي آموخته شده را در موقعيتهاي متفاوت تمرين كنند. ايفاي نقش، بخصوص، در مورد مهارتهايي كه اجراي آنها در محيط واقعي زندگي اضطراب آور مي باشد، بسيار مفيد و با ارزش است. با استفاده از اين شيوه آموزشي، دانشجويان ميتوانند در محيطي امن و كنترل شده رفتارها را مشاهده نمايند، بياموزند، تمرين كنند و پس از تسلط بر آنها، در محيط واقعي زندگي به كار برند.
علاوه بر اين، دانشجويان معمولاً به صورت دوتايي و يا گروهي كار ميكنند اجراي موفق برنامه هاي گروهي، به نحوهي آموزش مدرس در كارگاههاي آموزشي، آموختن شيوههاي كارگروهي و نحوهي هدايت گروه بستگي دارد .
براي اجراي بهتر كارگروهي، معمولاٌ قواعدي براي شركت دانشجويان تنظيم ميشود و در همين رابطه، نقشهاي مختلف به اعضا داده ميشود به اين ترتيب، هر دانشجو در گروه مسئوليت خاصي برعهده دارد. رهبر گروه بايد آموزش هاي ويژهاي ديده باشد و به خوبي بداند با افراد منزوي كه در برنامههاي گروهي شركت فعال ندارند چگونه برخورد كند و يا چگونه يك گروه بزرگ را به گروههاي كوچك، چهار يا پنج نفره، يا به گروه هاي دوتايي تقسيم نمايد .
مطرح كردن سئوال، ساختار بيشتري به مواد درسي ميدهد و دانشجويان را بيشتر درگيرآموزش ميكند و ادراك آنان و آموخته هايشان منعكس مي كنند به سئوال در اين رابطه مطرح مي شود:
ـ موضوع اين مبحث چيست؟
ـ از اين مبحث چه يادگرفتهايد؟ اين مبحث چه افكار و احساسي ايجاد كرده است؟
ـ با آموختههايتان چه بايد بكنيد؟ چگونه مي توانيد از آموختههايتان در زندگي استفاده كنيد؟ نوری قاسمآبادی و محمدخانی؛(1379).
21-2- اجراي برنامهي آموزش مهارتهاي زندگي
4999990127000اجراي برنامهي آموزش مهارتهاي زندگي
ايجاد دانش
تغيير نگرش
بهبود سطح بهداشت روان
آثار كوتاه مدت
تمايلات رفتاري مثبت
تغيير درخودكارآمدي
بهبود تواناييهاي رواني اجتماعي
بهبود فضاي كلاس
بهبود رفتارهاي دانشگاه
بهبود روابط بين دانشجويان و بهبود روابط دانشجويان واساتيد
آثار ميان مدت
- بهبود حضور در دانشگاه
بهبود عملكرد تحصيلي
ايجاد تغييرات معنيدار در رفتار سلامت و رفتارهاي اجتماعي
آثار بلند مدت - بروز تغييرات معنيدار در رفتار سلامت و رفتارهاي اجتماعي
جسماني تقويتي ـ نگهداري و ابقاي تغييرات ايجاد شده در طي زمان
شكل 2 ـ آثار مختلف آموزش مهارتهاي زندگي در طي زمان
22-2- سازگاری و ناسازگاری
سازگاری یا ناسازگاری امری ساده و به آسانی قابل وصول نیست، چون سازگاری امری است که با ملاک عینی ثابت نداردکه بتوان آن را دقیقاً اندازه گرفت، یک رفتار معین میتواند در یک فرهنگ سازگار، همان رفتار در فرهنگ دیگر ناسازگار باشد. رفتار انسان به شدت تابع زمینههای فرهنگی است. اساس تعریف ناسازگاری را رفتار شکل میدهد. ناسازگار یا کژخو به افرادی گفته میشود که معمولاً از هوش عادی و یا حتی هوش بالایی برخوردارند ولی دارای رفتار غیر عادی بوده یا به اصطلاح دچار اختلالات سازگاری هستند.عطاری و همکاران؛(1382).
سازگار شدن با محیط مهمترین منظور و غایت همهی فعالیتهای ارگانیزم است. در همهی دوران زندگی خود در هر روز و ساعت سرگرم آنیم که خود دگرگون شده و دگرگون نشده را سازگارکنیم. زندگی کردن درحقیقت چیزی جز عمل سازگاری نیست. به نظر مک دالند وقتی میگوییم فردی سازگار است که پاسخهایی که او را به تعامل با محیطش قادر میکنند، آموخته باشد. در نتیجه به نحو قابل قبول مانند اعضای جامعهی خود رفتار کند تا احتیاجاتش ارضا شود. زارع پور و ندپور؛(1383).
23-2- تعاریف در حیطه سازگاری اجتماعی
از نظری لغوی فعل سازگار شدن به معنی متناسب بودن، مربوط بودن و انطباق یا وفق دادن می باشد.درلغت نامه دهخدا سازگاری موافقت درکار- حسن سلوک معنی شده است میرویسی؛ (1385)
سازگاری یک فرآیند پویای روانشناسی است که از مراحل به هم پیوستهای تشکیل شده است، افراد برای ایجاد سازگاری باید مراحلی را پشت سر بگذارند. فرایند سازگاری از نیاز یا سائق شروع میشود و با ارضای آن تمام میشود، به عنوان مثال در صورتی که یک نوجوان احساس طرد شدن کند، به احساس تعلق نیاز پیدا میکند که از طریق پذیرفته شدن توسط والدین، معلمان یا گروه همسالان میسر میشود. بنابراین میتوان مراحل سازگاری را خروج از حالت تعادل و رسیدن به حالت تعادل مجدد دانست. بیلدر و رابرت؛(1990)، به نقل از کدیور؛(1371). روانشناسان سازگاری فرد را در برابر محیط مورد توجه قرار دادهاند و ویژگیهایی از شخصیت را بهنجار تلقی کردهاند که به فرد کمک میکنند تا خود را با جهان پیرامون خویش سازگار نماید، یعنی با دیگران در صلح و صفا زندگی کند و جایگاهی برای خود به دست آورد. اتکینسون و هیلگارد؛(1989)به نقل از براهنی و همکاران؛(1382). در این میان، سازگاری اجتماعی انعکاسی از تعامل فرد با دیگران، رضایت از نقشهای خود و نحوهی عملکرد در نقشهاست که به احتمال زیاد تحت تأثیر شخصیت قبلی، فرهنگ و انتظارات خانواده قرار دارد.
از آنجا که سازگاری اجتماعی مفهوم عام و گستردهای میباشد، تعریفی که مورد اتفاق نظر اکثریت متخصصان باشد وجود ندارد، اما از عمدهترین تعاریف سازگاری اجتماعی میتوان به تعاریف زیر اشاره کرد:
خدایاری فرد؛(1385) معتقدند که سازگاری، تمایل ارگانیزم برای تغییر فعالیتهای خود در راستای با محیط است که در واقع پاسخی به تغییرات محیط پیرامون میباشد. این ویژگی تعامل و سازگاری فرد با دیگر افراد و ساختارهای ارزشی در واقع مهارت اجتماعی است که تعامل پیوندها و مناسبات او با دیگران و جنبههای ارزشی جامعهای که در آن زندگی میکند را تأمین میکند. با توجه به این تعریف باید تمایزی بین سازگاری فیزیولوژیک و سازگاری اجتماعی قائل شد. زیرا اگر ارضای نیازهای فیزیولوژیک زندگی برای موجود غیر ممکن شود بقای موجود زنده به خطر میافتد. ولی سازگاری اجتماعی برعکس نیازهای فیزیولوژیک در صورت برآورده نشدن آسیبی به بقای موجود زنده از نظر زیستی نمیرساند اما رفتارهای او را غیرانطباقی میکند. دبوراه، ترنر و رومانو؛(1993) سازگاری اجتماعی را جریانی میدانند که توسط آن روابط میان افراد، گروهها و عناصر فرهنگی در وضع رضایت بخشی برقرار باشد. به عبارت دیگر روابط میان افراد و گروهها طوری برقرار شده باشد که رضایت متقابل آنهارا فراهم سازد. تیلور، لتیا و شلی سازگاری اجتماعی را مترادف با مهارتهای اجتماعی میدانند، از نظر آنها مهارتهای اجتماعی عبارت است از توانایی ایجاد ارتباط متقابل با دیگران در زمینههای اجتماعی خاص که در عرف جامعه قابل قبول و ارزشمند باشد. این مهارتها باید دارای بهرهای دوجانبه باشد. به عبارتی دیگر در عین حال که برای شخص مفید است برای دیگران نیز سودمند باشد. خدایاری فرد؛(1385).
از نظراشناینبرگ؛(1992) درجریان سازگاری اجتماعی موضوع ارتباط فرد با افراد دیگر مطرح میشود. دراین جریان، برخورد انگیزهها و خواستههای فرد با ضروریات سازندگی گروهی نمایان میشود. سازگاری اجتماعی به عنوان یک شاخص روانشناختی در برگیرندهی قالبهای اجتماعی، مهارتهای اجتماعی، علایق اجتماعی، روابط خانوادگی، روابط مدرسهای و روابط اجتماعی تعریف میشود. فرقدانی؛(1383).
سازگاری فرایند پیوستهای است که در آن تجربیات یادگیری شخص، باعث ایجاد نیازهای روانی میگردد و نیز امکان کسب تواناییها و مهارتهایی را فراهم میسازد که از طریق آن میتوان به ارضای آن نیازها پرداخت. نیکتاش؛(1379).
سازگاری اجتماعی به وضعیتی گفته میشود که افراد با گروهها، رفتار خود را به تدریج و از روی عمد و غیرعمد تعدیل میکنند تا خود را با فرهنگ موجود مانند رعایت عادتها، صرف وتقلید سازگار نمایند. به عبارتی سازگاری اجتماعی آن نوع واکنشهایی است که شخص برای رعایت قوانین محیط اجتماعی از خود نشان میدهد و آن را به علت هماهنگی با معیارهای اجتماعی و پذیرفته شدن از طرف آنان اساس رفتار خود قرار میدهد. کوهسالی؛(1385).
سازگاری اجتماعی معمولاً دراصلاحات نقشهای اجتماعی، عملکرد نقش، درگیر شدن با دیگران و رضایت با نقشهای متعدد مفهوم سازی شده است. بیدرمنو همکاران؛(1993).
گاه واژههای اجتماعی شدن، جامعه پذیری و رفتار جامعه پسند را مترادف با سازگاری اجتماعی میدانند که لازم است این مفاهیم توضیح داده شود. نظیری؛(1373).
بدون تردید، اجتماعی بودن دیرینهترین و پایدارترین ویژگی شناخته شده ی انسان است و تقریباً به عنوان یک اصل بدیهی در علوم اجتماعی پذیرفته شده است. این خصیصه بیانگر عدم استقلال فرد از جامعه و ارتباط تنگاتنگ آنها است. رویچ جامعه شناس معاصر میگوید: قبل از هر چیز باید بدانیم فرد وجامعه بدون یکدیگر نمیتوانند وجود داشته باشند و آن دو به شکل غیر قابل تفکیکی دریکدیگرحل شدهاند. ابراهیمی باغبانان؛(1381).
هرفردی در ارضای نیازهای زیستی و اجتماعی خود با محدودیتهای قانونی، عرفی، اخلاقی در جامعه مواجه میشود. درمحدوده ی این ضوابط آشکار و پنهان اجتماعی است که نیازها درجه بندی و محدود میگردد و تحقق مییابد. بدین لحاظ برای رسیدن به امیال و دستیابی به اهداف مشخص باید رفتار اجتماعی مناسب و شیوهی ارتباط صحیح با دیگران را آموخت و فرد را با جامعه، هماهنگ و سازگار کرد. این امر جز با شناخت و پذیرش آگاهانه یا ناآگاهانه، ارزشها، آداب، اصول و قوانین جامعه ممکن نیست، به این جنبه ازیادگیری فرد، اجتماعی شدن میگویند. نقدی دورباطنی؛(1380).
در واقع اجتماعی شدن فرآیندی است که فرد از طریق آن قالبها، ارزشها و رفتارهای مورد نظر فرهنگ و جامعه خود را میآموزد. ماسنو همکاران؛(1380).
به گفتهی آرنت؛(1995)سه هدف عمده ی اجتماعی شدن عبارتند از الف) کنترل تکانهها که شامل گسترش وجدان است، ب) آمادگی نقش و عملکرد در برگیرندهی نقشهای شغلی، نقشهای جنسی و نقشهایی که در مراسمی نظیر ازدواج و پدر و مادر شدن است)پرورش منابع معناداری است که چه چیزی دارای ارزش است و زندگی برای چه چیزی است.
منظور از جامعهپذیری عبارت است از گرایش به ترجیح دادن این که بیشتر با سایر افراد باشیم. جامعه پذیری شامل تمایل به جلب توجه دیگران. تمایل به سهیم شدن در انجام فعالیتها و همراه آنها و تمایل به پاسخدهی و تحریک که جزئی از تمایل اجتماعی نیز هست، میشود. جامعهپذیر بودن ذاتاً ارج نهادن به فرایند تعامل با سایر افراد است. احمدخانی؛(1388).
رفتارجامعه پسند اصطلاحی است که روانشناسان به اعمال اخلاقی که از لحاظ فرهنگی تجویز میشود مانند مشارکت با دیگران، کمک به دیگران، همکاری با دیگران، ابراز همدردی اطلاق میکنند. چنین رفتاری غالباً باعث میشود که فرد بتواند خود را کنترل کند، زیرا مستلزم آن است که او به خاطر منافع دیگران از منافع شخصی چشمپوشی کند. ماسن و همکاران؛(1380).
در تعریف دیگری سازگاری اجتماعی به عنوان مهمترین ملاک اندازهگیری رشد اجتماعی فرد، عنوان شده است. رشد اجتماعی، مهمترین جنیهی رشد وجودی هر شخص است. معیار اندازهگیری رشد اجتماعی هر کس میزان سازگاری او با دیگران است. این دیگران شامل همهی دوستان، معلمان، افراد خانواده وحتی کسانی که برای اولین بار با آنها ملاقات میکنیم، میشود. نظیری؛(1373).
اسلامی نسب خصوصیات انسان سازگار یافته را این گونه بیان میکند:
- احترام به شخصیت خود و دیگران
- شناسایی محدودیتها در خود و دیگران
- داشتن این رفتار، معلول علتی است.
- شناسایی احتیاجات و محرکهایی که سبب ایجاد رفتار و اعمال میگردند.
همچنین چند ویژگی را به عنوان اشکال رفتار سازگارانه در سنین مختلف بیان میکنند:
- فرد سازگار در تجاربی که متعلق به محدودهی رشد سنی اوست، شرکت میکند.
- فرد سازگار قادر به پذیرش تجارب و مسئولیتهای مربوط به نقش یا موقعیت خویش در زندگی است.
- فرد سازگار با اشتیاق به حل و فصل مشکلاتش میپردازد.
- فرد سازگار میداند که چگونه و چه وقت کار وتفریح میکند.
- فرد سازگار ارضای عمده ی خویش را در موقعیتها و تجارب واقعی زندگی میبیند نه در محور رؤیاها و توهمات
فرد سازگار در تغییر این حقیقت که زندگی یک تلاش بیپایان است کوشش نمیکند بلکه میداند شخصی که کمتر با خود درگیر است بیشترین نیرو را در مقابله با موانع خارجی دارد.اسلامی نسب؛(1373).
24-2- تحلیل فرایند سازگاری اجتماعی
مراحل فرایند سازگاری یا عدم آن عبارت است از: وجود انگیزه، محرومیت و یا تعارض، تنش عاطفی، پاسخ، کم شدن تنش و تأثیر در ارضای احتیاجات که معمولاً با محرومیت و تعارض مواجه است. مقصود از محرومیت، هر نوع ممانعت از برآوردن احتیاج است. در تعارض، جلوگیری از تمایل وجود دارد. هر فرد در جریان سازگاری تا اندازهای احساس تعارض خواهد نمود. ولی اگر شخص مجبور شود میان دو عاملی که از لحاظ قدرت یکسان است یکی را انتخاب کند، ممکن است دچار تعارض شدید گردد. ابراهیمی باغبانان؛(1381).
زمانی که شخص دچار محرومیت یا تعارض میگردد به او هیجان عاطفی دست میدهد، در نتیجه سعی میکند از شدت هیجان بکاهد. این احتیاج به کم کردن هیجان عاطفی، فرد را به قدم بعدی سازگاری که عکس العمل است سوق میدهد. اگر چه در جریان سازگاری، انگیزه سبب ایجاد محرومیت و تعارض نشود، عکس العمل ممکن است سریع و قاطع باشد. در این گونه موارد رفتار ثابت است ولی اگر محرومیت و تعارض شدید و مکرر باشد، شخص میکوشد تا راههای متعددی را برگزیند و ممکن است به رفتار متفاوتی متوسل شود. مثلاً ممکن است به توجیه، جبران، برون فکنی و خیالبافی بیش از حد دست بزند. وقتی شخصی راهحلی را پیدا کند از هیجان او کاسته میشود. بنابراین میتوان گفت سازگاری صورت گرفته است. ممکن است سازگاری فرد از نظر اجتماعی پسندیده و قابل قبول نباشد. قدم آخر در سازگاری عبارت است از تأثیر، اگر به رفتار فرد پاداش داده شود به احتمال قوی رفتار مذکور در آینده تکرار میشود و اگر رفتار او باعث ناراحتی شده باشد، از تکرار آن خود داری خواهد نمود. میرویسی؛(1385).
25-2- علائم بالینی اختلالات سازگاری
علامت اساسی اختلال سازگاری پیدایش علائم هیجانی یا رفتاری قابل توجه از نظر بالینی در پاسخ به یک یا چند عامل قابل شناسایی استرسزا است. علائم باید ظرف سه ماه پس از شروع علائم استرس زا ایجاد شوند قابل توجه بودن بالینی واکنش، یا از طریق درماندگی شدیدی که فراتر از حد مورد انتظار ماهیت عامل استرسزاست، یا از طریق آسیب قابل ملاحظه درکارکردهای اجتماعی، شغلی و یا تحصیلی، مشخص میشود.عامل استرسزا می تواند یک واقعه واحد مثل ختم یک رابطه عاشقانه، یا چند واقعه استرسزا مثل مشکلات شغلی و زناشوئی شدید باشد.آشفتگی در اختلال سازگاری ظرف سه ماه از شروع یک عامل استرسزا آغاز میشود و بیش از شش ماه پس از آنکه عامل استرس زا یا عواقب آن خاتمه یافت، طول نمیکشد. میرویسی؛(1385)
26-2- انواع ناسازگاری
افراد ناسازگار به سه گروه طبقه بندی میشوند:
26-2-1- گروه اول: ناسازگاران اجتماعی: این نوع ناسازگاری شامل کسانی است که به طور عمده، بنا به دلایل روانی، تربیتی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی به سمت رفتارهای ناسازگارانه کشیده میشوند، مانند سردی رفتار والدین که باعث ناسازگاری کودک میشود.
26-2-2- گروه دوم؛ ناسازگاران حسی وحرکتی: شامل افرادی است که به دلیل نقایص فیزیولوژیکی یا جسمی- حرکتی، توانایی سازگاری ندارند. مثل کودک ناشنوایی که خندههای دیگران را به خود نسبت میدهد و احساس مسخره شدن میکند. این امر باعث رابطهی ناسازگارانه با دیگران میشود.
26-2-3- گروه سوم؛ ناسازگاران ذهنی و عقلی: این افراد به دلیل نقص درقوای شناختی، توان سازگاری صحیح با محیط افراد خود را ندارند. عطاری و همکاران؛(1382).
27-2- بهداشت روان و سازگاری
هدف اساسی بهداشت روانی، پیشگیری از ابتلا به بیماریهای روانی در سه سطح اولیه، ثانویه و نوع سوم است. به عبارتی دیگر سیستم بهداشت روانی، درصدد تلاش برای سلامت جامعه میباشد. سلامت روانی رابطه ی تنگاتنگی با سازگاری دارد. انسان سازگار، ابعاد بهداشت روانی را شناسایی کرده و به آنهاعمل میکند. البته گذشت زمان، فرهنگ، آداب و رسوم، سطح دانش مردم، میزان بیماریها و تقسیم بندی افراد بهنجار و نابهنجار و نوع رفتارهای قابل قبول جمعی میتواند در نحوهی عملکرد مورد انتظار مؤثر باشد. اسلامی نسب؛(1373).
28-2- ملاک و معیار سازگاری
در فرایند سازگاری اجتماعی، مشکلات و مسائل روان- شناختی زیادی بروز میکند، انگیزش و نیازهای اکتسابی، نیازهای متفاوت، ناکامیها، تعارضها، اضطرابها و رفتار دفاعی در این فرایند آشکار میشوند. شاید به همین علت باشد که سلامتی و بهنجاری افراد به منزله ی سازش و سازگاری با توقعات جهان بیرون در نظر گرفته میشود. ناسازگاری در یک موقعیت گذشته برای سازگاری در موقعیتهای آینده لازم و ضروری است. بنابراین باید میزان توانایی فرد برای سازگاری در نظر گرفته شود. براین اساس هر فردی که بتواند با مسائل و مشکلات خود کنار بیاید، با خود و اطرافیانش سازش یابد و در برابر تعارض اجتناب ناپذیر درونی از خود سازگاری نشان دهد، انسانی بهنجار تلقی میشود، چنین فردی دارای تواناییهای دفاعی و سازشی است و میتواند بین خود و نیازهای کشانندهای خود و واقعیت تعادل برقرارسازد. سازگاری میتواند جزئی یا کلی باشد. ناسازگاری جزئی مربوط به برخی از جنبههای شخصیت و رفتار فرد است. ولی ناسازگاری کلی مجموعه فرایندهای اجتماعی شدن فرد را به مخاطره میاندازد. پس باید ناسازگاری به معنای خاص را از ناسازگاری به علت عدم توانایی برای نگهدری یک موقعیت سازش یافته، متمایز دانست.شادمان؛(1383).
برای ارزیابی سازگاری یک فرد نسبت به محیط، معیارهای معینی ابداع شدهاند برای مثال معیارهای زیر برای ارزیابی سازگاری و رشد اهمیت زیادی دارند:
آسودگی یا آرامش روانشناختی(سازگاری عاطفی): یکی از ضروریترین علائم ناتوانی در سازگاری، آن است که احساس گناه یا ترس از بیماری و غیره در فرد شکل میگیرد. احساس ناراحتی اغلب به معنای بیکفایتی در سازگاری روانشناختی است.
کارایی شغلی: یکی دیگراز شاخصهای روانشناسی است و یک شخص بهنجار باید سازگاری و کارایی شغلی مناسبی داشته باشد. طبق نظر دیوید و لاف کوییست؛(1984)، سازگاری شغلی عبارت است از تطابق بین شخصیت فرد با عوامل محیط کار و سازگاری فرد با شغل خود.
نشانههای جسمی: گاهی تنها علامت سازگاری نامناسب به شکل آسیب به بافتهای بدن، جلوه میکنند. یک شخص بهنجار و دارای سازگاری خوب نباید از نشانههای جسمی رنج بکشد.
پذیرش اجتماعی: بعضی از افراداز نظر جسمانی مورد پذیرش هستند، یعنی افرادی هستند که دیگران آنهارا میپذیرند. احمدخانی؛(1388).
29-2- عوامل مؤثر برسازگاری اجتماعی
سازگاری رضایت بخش فرد با موقعیتهای اجتماعی عمده به طور مستقیم با میزان ارضای همهی نیازهای اساسی مرتبط است. نیازها و ارضای آنها به ادراک فرد با توجه به سن، جنس، استعدادهای ارثی و فرهنگی، طبقهی اجتماعی، شغل، محل جغرافیایی، تعلیم و تربیت، تجارب و سازگاریهای زندگی اشخاص دیگر، بستگی دارد. حسنآبادی؛(1385).
در یک تقسیم بندی کلی عواملی عوامل مؤثر در سازگاری اجتماعی را میتوان در چهار مقولهی فردی، خانوادگی، اجتماعی و مذهبی- اخلاقی جای داد. بنیاسدی؛(1390).
29-2-1- عوامل فردی: ویژگیهای ظاهری مثل جذابیت فیزیکی، مهارتهای حرکتی از جمله متغیرهایی هستند که اگرچه از کنترل فرد خارج هستند ولی در جذب و پذیرش افراد از طرف اطرافیان نقش مهمی دارند. مثلاً: کودکی که به خاطر جذابیت یا شکل بدن مورد توجه دوستان خود است، فرصت بیشتری را برای رشد مهارتهای اجتماعی که آن نیز به نوبهی خود موجب پذیرش دوستان، خواهد داشت. فرج زاده؛(1375).
29-2-2- هوش: یکی از عوامل فردی مؤثردر رابطه با سازگاری اجتماعی فرد محسوب میشود. در رابطه با هوش و سازگاری اجتماعی دیدگاههای متفاوت وجود دارد.
دیدگاه اول:که به وجود همبستگی مثبت بین هوش وسازگاری اجتماعی نظر دارد به ترمن؛(1925) مربوط میشود. او در تحقیقات خود نشان داده است که هیچ گونه رابطهای بین تیزهوشی و غیرعادی بودن وجود ندارد. روی هم رفته کودکان باهوش مرتب، منظم و دوست داشتنی هستند و در فعالیتهای اجتماعی نظم و علاقهمندی خاصی از خود نشان میدهند و کمتر باعث عصبانیت دیگران میشوند.گزافهگویی و دروغگویی در بین تیزهوشان کمتر است. میلانی فر؛(1384).
دیدگاه دوم: که مبتنی بر همبستگی منفی بین هوش و سازگاری اجتماعی است، از سوی افرادی مانند هالینگورث؛(1943) پذیرفته شده است نتایج تحقیقات هالینگورث نشان میدهد دانشآموزانی که از هوش بسیار بالایی برخوردارند از دانشآموزانی که هوش آنها کمی بالاتر از متوسط است کمتر مورد قبول دیگران واقع میشوند و دلیل این امر آن است که این گونه دانشآموزان تیزهوش بسیار تیزهوشتر از آنند که دیگران آنها را بفهمند. نادری و سیف نراقی؛(1386).
دیدگاه سوم: که به عدم ارتباط هوش و سازگاری اشاره میکند. مبنی بر این است که اصولاً بین نمرههای هوشبهر و سازگاری روانی اجتماعی رابطهای وجود ندارد. مسعودی نژاد؛(1371).
دیدگاه چهارم: هوش بالا را دلیلی برای عدم سازگاری میداند و هوش متوسط را عامل سازگاری میداند. هوش متوسط در صورت مساعد بودن شرایط، کودک را قادر میسازد که در سازگاری اجتماعی موفق شود. در صورتی که سازگاری کودکان تیزهوش و کم هوش(پایینتر از عادی) با وجود فراهم بودن شرایط مناسب با مشکلات و موانع زیادی مواجه خواهد شدکه این به نوبه ی خود تاثبر منفی بر رشد و تکامل شخصیت او خواهد داشت.
29-2-3- عوامل خانوادگی: خانواده اولین و مهمترین نقش را در رشد شخصیت و اجتماعی شدن کودک دارد، زیرا مفهوم خود و ادراکی که کودک از خود دارد نقش مهمی در رشد شخصیت و تعادل روانی او بازی میکند و زیربنای این مفهوم نیز در خانواده و در نخستین سالهای زندگی بر اثر نگرش و طرز رفتار پدر و مادر نسبت به کودک ایجاد میشود. روابط بین اعضای خانواده اگر براساس احترام و همچنین با توجه به استقلال و همکاری و همدلی اعضا باشد در کودک میل به ارتباط با دیگران را به وجود میآید و روحیهی مردم گرایی افزایش مییابد. چنانکه ارتباط ناسالم باشد در کودک میل به گریز از دیگران شکل میگیرد و او را در سازگاری سالم و مؤثر با محیط اجتماعی ناتوان میسازد. هورنای پس از سالها به این نتیجه رسید که روابط بین فردی محور همهی عملکردهای سالم و آشفتهی شخصیت انسان است. پروین؛(1381).
29-2-4- عوامل اجتماعی: در این گروه از عوامل نقش محیطهای آموزشی، رسانههای گروهی و نقش همسالان مطرح میشود.رسانههای گروهی نقش مهمی در اجتماعی شدن دارند. مردم در جوامع وقت زیادی را صرف خواندن کتاب، روزنامه، مجله یا تماشای تلویزیون، شنیدن رادیو یا رفتن به سینما اختصاص میدهند که این عوامل تأثیر زیادی در سازگاری افراد جامعه دارد. رسانهها با القای این احساس که همانا بازتاب راستین جامعه هستند هم میتوانند هنجارهای اجتماعی را تقویت کنند و هم آن را مخدوش نمایند. کوهن؛(1982).
محیطهای آموزشی وتحصیلی همانند خانوادهها در جامعهپذیری دختران و پسران به گونهای متفاوت عمل میکنند و یکی از نقشهای مهم آنها ایجاد تحول و دگرگونی و آماده کردن افراد برای رویارویی با دنیای متغیر میباشد. گروههای همسالان از عوامل مؤثر بر سازگاری اجتماعی نوجوانان محسوب میشوند. اجتماع همسالان محیطی است که ممکن است در شخصیت هریک از آنهاتأثیر عمیقی داشته باشد. همسالان این امکان را به وجود میآورند که نوجوانان، چگونگی کنترل رفتار اجتماعی را بیاموزند. درآنها مهارتهای مربوط به سن خودشان ایجاد میگردد و نیز مسائل و احساساتشان را میتوانند با هم در میان بگذارند. ولی روابط با همسالان درسالهای نوجوانی بیشتر از سالهای کودکی میتواند زمینهای برای روابط در دوران بزرگسالی باشد. میرویسی؛(1385).
29-2-5- رسانه های گروهی: رسانه های گروهی نقش مهمی در اجتماعی شدن دارد مردم در جوامع وقت زیادی را به خواندن کتاب وروزنامه، مجله و یا تماشای تلویزیون، شنیدن رادیو و یا رفتن به سینما اختصاص می دهند. رسانهها با القای این احساس که آنچه انتقال می دهند همانا بازتاب راستین جامعه است هم می توانند هنجار های اجتماع را تقویت کنند و هم می توانند آنها را مخدوش سازند.(کوهن؛(1982)
29-2-6- گروه همسالان: گروه همسالان نیز یکی دیگر از عوامل مؤثر در سازگاری اجتماعی نوجوانان محسوب میشود. اجتماع همسالان محیطی است که ممکن است در شخصیت هر یک از آنها تأثیری عمیق داشته باشند. دانفی (1972) رابط با همسالان در سه طبقه می گنجاند. روابط گسترده، روابط بهم پیوسته و نزدیک در یک گروه و دوستی های فردی. همسالان این امکان را بوجود می آورند که نوجوانان چگونگی کنترل رفتار اجتماعی را بیاموزند در آنها مهارتهای مربوط به سن خودشان ایجاد میگردد و نیز مسائل و احساساتشان را میتوانند با هم درمیان بگذارند. ولی روابط با همسالان در سالهای نوجوانی بیش از سالهای کودکی می توانند زمینهای برای روابط در دوران بزرگسالی باشد.ماسن و همکاران؛(1990).
29-2-7- عوامل مذهبی و اخلاق: دیدگاه مذهبی و اخلاقی فرد، نحوه و قالب پذیرفته شده سازگاری او را مشخص میکند. انسانیکه معتقد به اصول اخلاقی است روشهای سازگاری خاص خودش را دارد که از خصوصیات آن قدرت تحمل بالا، صبر، مقاومت وتوکل به خدا در هنگام مواجهه با مشکلات است. انسان اخلاقی نیازهای جسمی و روانی خود را به طریق معقول و منظمی ارضا میکند و از هر گونه افراط و تفریط جلوگیری میکند. اسلامی نسب؛(1373).
30-2- سازگاری با دانشگاه
انسان در جهانی زندگی میکند که پیوسته در حال تغییر و تحول است. هرگونه تغییر در زندگی آدمی خوشایند و خواه ناخوشایند نیاز به سازگاری دارد. سازگاری و هماهنگ شدن با خود و محیط پیرامون برای هر موجود زندهای یک ضرورت حیاتی است. تلاش روزمره آدمیان بر حول سازگاری دور میزند. هرانسانی هوشیارانه میکوشد نیازهای متنوع و گاه متعارض خود را در محیطی که در آن زندگی میکند برآورده سازد. میکائیلی؛(1389).
از نظر روانشناسی، سازگاری به معنای ایجاد هماهنگی و تعدل بین نیازهای شخصی و الزامات محیطی است. به عبارتی زمانی که فرد تلاش میکند از طریق تغییر خود با محیط یا دیگران به نوعی هارمونی در زندگی خود دست یابد در تلاش برای رسیدن به سازگاری میباشد. (رابین و بابیک، 2009). منظور از سازگاری رفتارها، واکنشهای عاطفی و شناختهایی است که مطلوب، انطباقی، مؤثر. یاسالم تلقی میشوند. اما ناسازگاری (یا آسیب روانی) به آن دسته از اعمال، عواطف و افکاری اشاره دارد که نامطلوب، غیرانطباقی، نامؤثر و ناسالم به شمار میآیند. ساپینگتون؛(2000)
روانشناسان نیز در مورد قدرت سازگاری به تعدادی عوامل شخصیتی موجود در افراد اشاره میکنند که مهمترین آنها عبارتند از:
- تسلط داشتن بر زندگی خود
- داشتن خانواده، اقوام و دوستانی که از سوی آنان حمایت میشوند.
- انعطاف پذیری
- امیدواری
- داشتن هدف
- سرگرم بودن
- عشق یا علاقه به کسی یا گروهی یا فردی
فعال بودن و کارکردن. شاملو؛(1384).
جوانان به دلیل تغییرات سریع و متنوعی که در طول این مقطع از زندگی خود با آن مواجه میشوند، ملزم به انواع سازگاری میباشند، یکی از محیطها و شرایطی که در عصر حاضر، اکثر جوانان تجربه میکنند، محیط دانشگاه است. ورود به دانشگاه اتفاق مهمی درزندگی هر بزرگسال محسوب میشود که دربسایری ازموارد لازم است فرد با تغییرات حاصل از آن و الزامات حاصل از آن و الزامات مربوطه سازگار گردد. طی انتقال از دبیرستان به دانشگاه از یک سو دانشجو در تلاش برای رسیدن و استقلال و خودمختاری بیشتر و تکمیل هویت است که بخش مهمی از تکلیف زندگی اوست و از سوی دیگر باید با دوستان، تکالیف، وظایف، دلبستگیها، ارتباطها و نقشهای جدید نیز سازگارگردد. ویکنس و گریف؛(2005). پژوهشگران معتقدند انتقال به دانشگاه و تحصیل رویدادی است که موجب تغییر در مفروضات فرد نسبت به خود و دیگران میشود. در حقیقت، این دوران دورهای چالش برانگیز است که بر تمامیت فرد تأثیر میگذارد، این تأثیر به ویژه برای دانشجویان سال اول بزرگتر میباشد. لوکر و اتزل؛(2007)به نقل از ضربی؛(1390).
منظور از سازگاری با دانشگاه تطابق و سازگار شدن با قوانین، الزامات و هنجارهای حاکم بر دانشگاه است. از این منظر دانشجو لازم است هم با قوانین و قواعد رسمی این محیط و هم با هنجارهای قوانین نانوشته سازگار شده و با آنها کنار آید. چیکرینگ و شلوسبرگ؛(1995).
پارسکالا و ترنزیت ؛(1991) اعتقاد دارند:« سازگاری با دانشگاه در برگیرنده ی فرایندهای اجتماعی شدن و اجتماعی زدایی است. اجتماعی زدایی مستلزم تغییر یا کنار گذاشتن ارزشها، صفات و باورهایی است که فرد با خود به دانشگاه آورده و در موقعیتهای فعلی کارایی ناچیزی دارد. در مقابل اجتماعی شدن شکل دادن مجدد ارزشها، نگرشها و شایستگیهایی میباشد که برای زندگی در محیط جدید ضروری است. از دید پژوهشگران فوق ورود به دانشگاه نوعی شوک فرهنگی به شمار میرود که نیازمند بازآموزی اجتماعی و روانشناختی برای مواجهه مؤثر با محیط، قوانی و دوستان جدید است. این شوک فرهنگی برای کسانی که دور از خانوادهاند شدیدتراست. چیکرینگ و شلوسبرگ؛(1995).
31-2- مبانی نظری:
در هر پژوهش علمی، نظریهها از اهمیت زیادی برخوردار هستند و اساس و شالودهای توانمند به حساب میآیند که موجب روایی علم میشوند دراین پژوهش نیزاز نظریه های روانشناسی- جامعه شناسی– مددکاری اجتماعی و مکاتب و دیدگاهها استفاده شده است.
31-2-1- نظریههای روانشناسی
31-2-1-1- نظریة اریکسون: دراین نظریه اریکسون رشد و تکامل هر فرد را شامل یک سلسله مراتب مشخص و جهان شمول میداند که در تمام افراد بشر نیز صدق میکند. اریکسون سعی در نشان دادن یک نقش فرهنگ در تکامل و رشد شخصیت دارد و برای شناخت مسائل مهمی که انسان در رابطه با خود و جهان با آن روبروست، بینش جدیدی عرضه میکند. از نظر اریکسون انسان سالم یعنی انسانی که قادر به کارکردن و عشق ورزیدن باشد. البته عشق از نظر اریکسون فقط عشق و نزدیکی جنسی نیست. بلکه شامل نزدیکی، عشق عاطفی بین اقوام، دوستان و در یک معنای وسیع، عشق به انسانیت است. بحران و خطر عمده که در خود فرورفتن و دوری جستن از روابط بین فردی و اجتماعی است که در فرد سالم به صمیمیت و فعالیتهای اجتماعی منتهی میشود. عدم توانایی در برقراری رابطه ی نزدیک و مطلوب با دیگران، احساس تنهایی و انزواطلبی را تقویت میکند. افراد در خود فرو رفته سعی میکنند که خود را در مقابل ارتباط با دیگران عایق سازی کنند. زیرا با نزدیک شدن به دیگران احساس خطر میکنند و میهراسند. در اشخاصی که دچار انزوای شدید هستند، رفتارهای ضد اجتماعی دیده میشود و قادر به برقراری رابطهی عمیق عاطفی با دیگران نیستند. شاملو؛(1384).
اریکسون با تاکید برجنبههای روانی رشد فراتر از اوایل کودکی به عقاید فروید تکیه کرد و آن را گسترش داد. ازدیدگاه اریکسون، رشد روانی- اجتماعی با هم صورت میگیرند و ما در هر مرحله از زندگی، تکلیف برقرار کردن تعادل بین خود و محیط اجتماعیمان روبرو هستیم. او رشد را بر حسب کل عمر توصیف میکند و آن را به بحرانهای خاص که باید حل شوند تقسیم میکند. به عقیدهی اریکسون، بحران با نقطهی عطف در زندگی برابر است، یعنی ما توانایی پیشروی یا پسروی داریم. ما دراین نقطهی عطف میتوانیم تعارضهای خود را حل کنیم و یا درتسلط یافتن بر تکلیف رشد، شکست بخوریم. زندگی ما به مقدار زیاد حاصل انتخابهایی است که در هریک از این مراحل انجام میدهیم.کری؛(2005).
در این نظریه، مراحل منظمی وجود دارد که فرد ضمن عبور از آنها در جریان تعامل با اطرافیان، ساختهای شخصیتی خود را استحکام میبخشد و یا در ساختارهای شخصیتی نامتناسب و ناسازگارانه با سن و موقعیت درجا میزند. اریکسون اعتقاد دارد که در همهی سطوح از صدر تا ذیل و در همهی موارد، فرد ضمن برخورد با دیگران و متناسب با نحوهی تعامل، روشهای سازگارانه یا ناسازگارانهای برای زندگی خود کسب میکند. متناسب با سن، افراد مقابل شامل والدین، پرستار کودک، همبازیها، مقامات رسمی و سایر افراد اجتماع هستند. صرف نظر از شکل ظاهری، هر مرحله از سن و سال، این فرایند کسب رفتار سازگارانه و یا رفتار ناسازگارانه تا آخرین لحظات زندگی با فرد است و در همهی موارد با اشکال مختلفی نمود مییابد. مثلاً: میتواند فرد را انسانی خلاق و مفید برای اجتماع کند و یا در حالت انزوا و بریدن از اجتماع درآورد. بینشی؛(1385).
اریکسون معتقد است که افراد تنها در صورتی که از قبل دارای احساس قوی از هویت باشند قادر به انس گرفتن هستند. اگر افراد احساسی روشن و مطمئن از این که چه کسی هستند نداشته باششند، برای آنها غیرممکن است که به طریقی صمیمانه با دیگران ارتباط متقابل پیدا کنند. اریکسون؛(1950)
31-2-1-2- نظریهی روانشناسی فردی آدلر: آدلر معتقد بود که انسان را نمیتوان مجزا از دیگران مورد مطالعه قرار داد. بلکه مطالعه ی انسان فقط باید در زمینهی اجتماعی او انجام پذیرد. آدلر معتقد بود که محرک اصلی رفتار بشر هدفها و انتظارات او از آینده است. حرکات و فعالیتهای هر فرد، همیشه متوجه یک هدف هستند. از اینرو نمیتوان روح انسان را یک کل ایستا تصور کرد. بلکه انسان یک کل پویاست که در جهت نیل به هدف تلاش میکند. هدف انسان از نیاز به ارگانیزم به سازگاری به محیط و پاسخگویی به آن حاصل میشود. دید آدلر به انسان و امور زندگی دیدی کلنگر، پدیده شناختی، غایتنگر و اجتماعی است. او انسان را موجودی خلاق، انتخابگر، اجتماعی و مسئول و در حال شدن میداند که نه خوب است و نه بد ماهیتش درکل جامعه شکل میگیرد و تکامل از در واقعیت بخشیدن به خویشتن است. شفیع آبادی و ناصری؛(1381).
از دید آدلر زندگانی در اجتماع از یک سو مستلزم محدودیتهای متقابل و هدفهای فردی برتر بلافاصله و فوری است و انسان را مجبور به همکاری و همیاری مینماید، از سوی دیگر اینچنین زندگانی تنها شکل موجودیتی است که بتواند "ایمنی" را فراهم سازد. بدین ترتیب در کنار رنجها یعنی احساسات ناتوانی و کهتری، مرهمی نیز نهاده شده است و آن توحید کامل با گروه اجتماعی است. به نظر آدلر این یکپارچگی با توحید با گروه در هر فرد سالم بر اثر تمایل عمیقی که ناشی از انگیزهی اجتماعی زیستن است و انسان را به دوست داشتن و پذیرفتن دیگری و همکاری و تعاون میکشاند، تسهیل میگردد. خدایاری فرد؛(1385).
از نظر آدلر مهمترین عاملی که انسان زندگیاش را براساس آن تنظیم میکند و حرکتش را در جهان در زندگی مشخص میکند، شیوهی زندگی اوست. شیوهی زندگی مجموعه عقاید، طرحها، نمونههای عادتی رفتار و هدفهای درازمدت و تبیین شرایط اجتماعی و شخصی است که برای تأمین امنیت خاطر فرد در برابر موانع و مشکلات زندگی است. شفیع آبادی و ناصری؛(1381).
آدلرمعتقد است که علاقه ی اجتماعی، تلاش در راه آیندهای بهتر برای بشریت را در بردارد. فرایند جامعهپذیری که درکودکی آغاز میشود، یافتن جایگاهی در جامعه و کسب احساس تعلق و همکاری گروهی است. علاقه ی اجتماعی آموخته و بکار برده میشود. کری؛( 2005).
از نظر آدلر، موضوع سازگاری در برابر فرار و زندگی نباید فرد را در برابر جامعه قرار دهد. تلاش برای فراتر رفتن با تلاش برای برتری مترادف است، هر دو ایجاب میکنند که فرد از سطح موجود سازگاری فراتر رود و به زندگی عالیتر و کاملتری دست یابد و احساس رضایت کند. افراد سالم در برابر این عقیده که رضایت خاص مستلزم ایستادن در برابر جامعه است، مقاومت میکنند. افراد سالم برای فراتر رفتن از جامعهای که به صورت سازنده با آن ارتباط دارند، عزت نفس را از عزت اجتماعی برتر نمیدانند. فرار و زندگی اجتماعی مخصوص فخرفروشان و نخبهگرایانی است که فقط با صدمه زدن به آدمهای معمولی میتوانند احساس برتری کنند، افراد سالم به کل جامعه کمک میکنند تا از سطح فعلی فراتر روند و نظام اجتماعی کاملتری شود. پروچسکا و نورکراس؛(1385).
آدلر، سازگاری فردی و روانی از دیدگاه مقایسهای در نظر میگیرد. ابتدا به تعریف خود میپردازد که منشا آن زمینه ادراک کلی فرد به عنوان یک موجود زنده است. به تدریج ارگانیزم براساس تمایل خود به تمیز از محیط پیرامون به مفهوم خود دست مییابد. خود یک شی یا یک موضوع ادراکی در زمینه تجربی فرد است. آگاهی فرد ناشی از احساس بودن و عملکرد اوست. آدلر اعتقاد دارد زمانی سازگاری روانی وجود دارد که مفهوم خود در جهت هماهنگ با تجارب حسی و درونی ارگانیزم بوده و این تجارب و احساسات در یک روند هماهنگ و باثبات در سازمان خود جذب میشود. نظرات دیگری در زمینهی سازگاری و عوامل مؤثر به زیربنای فطری آنان، هرکدام جنبهای از زندگی فرد و تأثیر بر سازگاری فردی و اجتماعی تاکید دارد. بینشی؛(1385).
31-2-1-3- نظریه ی بین فردی سالیوان: براساس نظریهی سالیوان، شخصیت و رفتار انسان عبارت است از الگوهای نسبتاً ثابت و مداوم از روابط بین فردی. این روابط، مجموعهی خاصی را در روابط بین فردی در برمیگیرد و در تمام عمر استمرار مییابد و به نظر سالیوان از فرد به عنوان موضوع و واحد مورد مطالعه در شناخت شخصیت انسان، صحبت نمود. زیرا فرد بدون ارتباطش با سایر انسانها با سایر انسانها موجودیت ندارد.
سالیوان معتقد است که شخصیت انسان از سه عنصر اساسی ساخته شدهاند که عبارتند از:
الف- پویایی: پویاییها کوچکترین واحد رفتار هر فرد است که قابل مطالعه میباشد. همچنین مجموعهای از الگوهای تکراری اننتقال انرژی در موجود است که نسبتاً پایدار میماند و روی هم رفته خصوصیات یک فرد را تشکیل میدهد، مانند تفکر، احساس، تخیل و تکلم و.... پویاییهایی که روابط بین فردی را دربر میگیرند، مختص انسان هستند.
ب- تصویر ذهنی: تصویر یا برداشتی که هر فرد انسان از خود و دیگران دارد. این تصاویر مجموعهی پیچیدهای از احساسات، طرزتلقیها و تفکراتی است که هدف آنها ارضای احتیاجات و کاستن اضطراب فرد است.
ج- فرایندهای شناختی: شامل سه نوع تجربه است: تجربه حسی، تجربه ی نامربوط و تجربه ی واقعی، تجربهی حسی سادهترین و خالصترین نوع تجربه است و شامل ادراکات، هیجانات و احساسات دسته اول میشود. تجربه نامربوط عبارتند از دادن ارتباط علت و معلولی پدیدههایی که در واقعیت با یکدیگر ارتباط علی ندارند ولی به نظر چنین میرسند. خرافات توهمات و هذیانها از این نوع هستند. تجربه واقعی آن نوع تجربهای است که واقعیت بیرونی بخصوص تجربیات دیگران بر آن صحه بگذارد مانند لغات و اعداد که نوعی توافق همگانی بر معتای آن وجود دارد. تجربهی واقعی موجب ایجاد نظم منطقی بین تجربهها و سبب ارتباط افراد با یکدیگر میشود و وقتی بین رابطهی انسان اختلالی به وجود آید، در پویاییها تصویر ذهنی و فرایندهای شناختی نیز اختلالی صورت میگیرد که سبب ناسازگاری در وی میشود. شاملو؛(1384).
سالیوان نقش خانواده و محیط پرورشی کودک را مورد بررسی قرار میدهد و تأثیر آن را بر چگونگی واکنش کودک در مقابل فشار روانی مهم میداند، گر چه در این دیدگاه، بر قدرت مادر تاکید بسیاری وجود دارد، ولی این امر به عنوان یک عامل درونی شده، تلقی میگردد و بروز این عوامل درونی شده در پرتو تعامل با همسالان و افراد خارج از چارچوب محدود خانواده است. همچنین کودک تنها ضمن تعامل با گروه است که بخشی از خودمداری کودکانه را وا مینهد و میآموزد که همهجا، محیط خانه نیست که با تمام خواستههای او مخالفت شود و یا همه آن را اجابت نماید. بینشی؛(1385).
31-2-2- نظریههای جامعه شناسی
در جامعه شناسی سه معنی متفاوت از سازگاری اجتماعی استنباط میشود:
الف)سازگاری به عنوان روابط اجتماعی
ب)سازگاری به عنوان انطباق اجتماعی
ج)سازگاری به عنوان تعامل فرد با محیط و جامعه
الف) سازگاری به عنوان روابط اجتماعی: سازگاری اجتماعی فرایندی است که بر پایهی آن روابط اجتماعی هماهنگ میشود.روابط اجتماعی برای نهادها و جوامع انسانی، اهمیتی اساسی دارد و آنها نمیتوانند بدون این روابط، زندگی کنند اما این روابط آشکار نیستند. دامنهی روابط اجتماعی ناشی از آزادی انتخاب فردی تا حکومت مستبدانه بر دیگران گسترده است. البرو؛(1382).
ب) سازگاری به عنوان انطباق اجتماعی: سازگاری اجتماعی فرایند انطباق فرد با گروه را با محیط میسر میسازد. به برکت اجتماعی شدن، هنجارهای اجتماعی درونی میشوند، جذب میگردند و با شخصیت روانی در هم میآمیزند و جزئی از آن میشوند. بین شخص و جامعه نه تنها تضاد و جدایی بلکه تدام وتداخل به وجود میآید و تضاد نادرست بین شخص و جامعه از بین میرود.روشه؛(1972)
ج) سازگاری اجتماعی به عنوان تعامل بین فرد با محیط و جامعه: در سازگاری اجتماعی به عنوان تعامل فرد با محیط و جامعه، افراد و گروهها خود را به تدریج و از روی عمد و غیرعمد تعدیل میکنند تا با فرهنگ موجود سازگار نمایند. مانند رعایت عادتها، عرف و تقلید. یه عبارتی سازگاری اجتماعی عبارت است از واکنشهایی که شخص برای رعایت معیارهای محیط اجتماعی از خود نشان میدهد و آنها را به علت هماهنگیشان با معیارهای اجتماعی و پذیرفته شدنشان از طرف آنان اساس رفتار خود قرار میدهد. اژدری؛(1373).
31-2-2-1- نظریهی ناهنجاری (دورکیم): این نظریه یکی از پرکاربردترین نظریات جامعه شناسی ناهنجاری دورکیم است. به نظر او ناهنجاری یا آنومیا از دو جزء ترکیب یافته است: 1- نومیا که در زبان یونانی به مفهوم ناموس و قانون است و بر هنجار و رسم و قانون دلالت دارد. 2-" آ" که مفهوم نفی چیزی است. آنومی در سه معنی به کار میرود: نوعی بسامانی فردی که موجب سرگشتگی انسان و فقدان قانون و دستورالعمل رفتاری برای وی میشود. ب- موقعیتی اجتماعی که در آن قواعد محدود قواعد رفتار اجتماعی هم وجود ندارد. همچنین دورکیم معتقد است ناهنجاری پیامدهایی دارد که مهمترینشان عبارتند از:1- مشخص شدن مرز رفتارها 2- افزایش همبستگی چرا که افراد در برابر خطر با هم متحد میشوند3- بروز گرایشهای انقلابی 4- افزایش ناسازگاری اجتماعی. همچنین دورکیم انواع ناسازگاری اجتماعی را که به نوعی کجروی است این گونه طبقه بندی میکند: ناسازگاری اجتماعی بیولوژیکی: در این حالت فرد دارای نقایص جسمی مثل زشتی است و توانایی انطباق با جامعه را ندارد و برخلاف جامعه عمل میکند. ب- ناسازگاری اجتماعی انقلابی: موقعیتی که در آن فرد روح جمعی با توسعهی اجتماعی همگام نیست و بیشتر علیه نابراری صورت میگیرد. ج-ناسازگاری اجتماعی منحرف: حالتی که در آن فرد کاملا نامناسب جامعه پذیر شده است. آنچه که رویکرد دورکیم را به عنوان رویکرد بیبدیل نشان میدهد عبارتند از:1 در نظر دورکیم معنی ناهنجاری متفاوت از آن چیزی است که در نظر دیگران است2- دورکیم مانند مارکس به اجتماعات کوچک و با همبستگی بالا علاقهی فراوان داشت. 3- رویکرد دورکیم در سطح کلان مطرح شد. دورکیم؛(1990).
31-2-2-2- نظریهی ناهنجاری مرتون: این نظریه به مرتون منتسب است. وی ناسازگاری و ناهنجاری اجتماعی را نوعی انحراف میداند. این در حالی است که دورکیم ناهنجاری را در سطح کلان و مرتون ناهنجاری را در فرایندهای خرد اجتماعی به کاربرد و معتقد است همیشه میزانی از این گونه رفتارها در جامعه وجود دارد که با توجه به ماهیت گروههای مختلف جامعه راههای سازگاری در جامعه هم چند گونهاند که در تقسیم بندی مرتون عبارتند از 1- همنوایی: موقعیتی که در آن فرد اهداف و وسایل دستیابی به این اهداف را میپذیرد2- نوآوری: فرد اهداف را میپذیرد ولی وسایل دستیابی به اهداف را نمیپذیرد. مثل دزدان بانک. 3- مناسک پرستی: فرد هم اهداف را رد میکنداما وسایل دستیابی به اهداف را رد میپذیرد. 4- واپس زنی: فرد هم اهداف و هم وسایل دستیابی به اهداف را رد میکند. 5- شورش: فرد اهداف و وسایل دستیابی به اهداف را رد کرده و اهداف و وسایل تازهای را جبران میکند.
گونهشناسی مرتون بحث و جدلهای زیادی را برانگیخت. ایراد اساسی این گونه شناسی در تعریف اهداف فرهنگی و وسایل نهادی است. چرا که گاهی با هم یکسان و یک معنی تلقی میشود. اما ویژگی رویکرد مرتون این است درحالی که دورکیم ناهنجاری را در سطح کلان به کاربرد مرتون با ظرافت خاصی ناهنجاری را در سطح خرد مورد استفاده قرار داد. شیخاوندی؛(1384).
تئوری ارزیابی برنامه (پیتررسی) و نظریهی میدان اجتماعی.(کورت لوین)، کورت لوین طبق نظریه ی میدان اجتماعی در تبیین از رفتار، پویایی، کنش را در معادلهی زیر خلاصه کرده است:{(محیط+ شخصیت) تابع= رفتار} نخستین مفهومی که از این فرض برمیآید این است که رفتار یک فرد اولاً بخصوصیات درونی خود او(توارث، تواناییها، شخصیت، وضع سلامت و نظایر آن بستگی دارد و ثانیاٌ به موقعیت اجتماعی که در آن لحظه قرار گرفته است.(حضور یا عدم حضور دیگران، میزان ممانعت از رسیدن او به هدفش، نگرش جامعه نسبت به رفتار وی و مانند آنها).
مفهوم دومی که از نظریهی میدانی و فرض بنیادی آن برمیآید آن است که ویژگیهای هر رویدادی به وسیله رویداد آن با نظام رویدادهایی که در آن رویداد نیز جزئی از آن نظام است تعیین میشود به عبارت دیگر رفتار در یک میدان وقوع پیدا میکند که این میدان رفتارهای دیگر گروه و جنبههای دیگر محیط را شامل میشود.کریمی؛(1371).
پیتررسی و همکارانش؛(1998) نیز مبتنی بر"تئوری ارزیابی برنامه" در جهت یافتن متغیرها و مشکلات و موانعی که در نتیجه، در راه بررسی و ارزیابی تأثیرات سازمانها وجود دارد، چند دسته از متغیرهایی که هنگام ارزیابی برنامه سازمان لازم هستند ذکر میکند، مانند:
1- متغیرهای فردی- سن، جنس، سواد، وضعیت اقتصادی، تاهل، قومیت، آگاهی، نوع شغل
2- متغیرهای خانوارها- برنامه ی زندگی، تعداد فرزندان، درآمد، مشاغل، وضعیت مسکن
3- متغیرهای واحد سازمانی- اندازه و سطوح دستوردهی و تصمیم گیری
4-متغیرهای مجتمعها- وضعیتهای جغرافیایی، ساخت سیاسی، اقتصادی، تراکم جمعیت و میزان رشد. رفیع پور؛(1378).
31-2-2-3- نظریهی کنش اجتماعی ماکس وبر: ماکس وبر کنش اجتماعی را بر حسب معیارهای درونی افراد به شیوهای ذهنی بیان می نماید از دیدگاه وبر کنش(انسانی) در صورتی اجتماعی است که فرد یا افرادی که رفتار می کنند برای آن معنای ذهنی قائل هستند و رفتار دیگران را مد نظر قرار می دهند و در این جریان خود از آن متأثر می شوند. این تعریف کوتاه امکان آن را می دهد تا برای مشخص کردن خصوصیت اجتماعی کنش سه معیار برقرار ساخت. اول آنکه اشخاص باید رفتار دیگران و همچنین حضور یا وجود دیگران را در نظر داشته باشند. دوم معنیدار بودن است یعنی کنش فرد باید دارای ارزش علامت یا نشانهای(نمادی) برای دیگران و کنش دیگران هم ارزش علامت یا نماد(سمبل) برای خود فرد داشته باشد به عبارت دیگر صرف در نظر داشتن دیگری برای آنکه کنشی اجتماعی باشد کافی نیست بلکه فرد باید با کنش خود نشان دهد که انتظارات دیگران را فهمیده است وکنش او به منظور پاسخ به آن است و یا نشان دهد که قصد ندارد بدان پاسخ دهد، سوم معیار دلالت برآن دارد که رفتار اشخاص در یک کنش اجتماعی دخالت دارند. به عبارت دیگر بایستی افراد با رفتارخود نشان دهند که انتظارات دیگران را دریافتهاند و می پذیرند و یا درک می کنند که بدان پاسخ دهند. میرویسی؛(1385)
31-2-3- نظریههای مددکاری اجتماعی
31-2-3-1- نظریه توانمندسازی و مدافعه: توانمند سازی به فرایندی اجتماعیگفته میشود که به منظورآگاه سازی، آموزش مستمر برای ارتقای ظرفیت های فردی و اجتماعات محلی ونیز یاوری افراد در دسترسی به منابع و تأمین زندگی مولد میباشد. میرویسی؛(1385)، دیدگاه توانمند سازی در پی آن است به مراجعان کمک کند تا با کاهش تأثیرات موانع فردی و اجتماعی در بکار بردن قدرت موجودی که دارند و همچنین افزایش ظرفیت و توانایی و اعتماد به نفس آنان جهت استفاده از قدرت و انتقال قدرت از گروهها و افراد، توانایی تصمیم گیری و اقدام در امور زندگی خودشان را به دست آورند. و هدفش توانمند سازی افراد است تا بتوانند بر موانع در دستیابی به اهداف زندگی و دسترسی داشتن به خدمات غلبه کنند.
دیدگاه مدافعه در پی آن است تا علایق و منافع مراجعان بی قدرت را به افراد قدرتمند و ساختارهای اجتماعی نشان دهد. فرد دولینوو همکارانش؛(2004) چهار نوع خدمت مدافعهای را برای مراجعان مشخص می کند:
حمایت از افراد آسیب پذیر
فراهم کردن حمایت به گونهای که کارکرد اجتماعی افراد افزایش یابد
حمایت از مطالبات و خواستهای مراجعان و پیشبرد آنها
پرورش هویت و کنترل مالکوم پین؛(1390).
31-2-3-2-نظریهی سلامت اجتماعی کییز: کییز سلامت اجتماعی را ارزیابی و شناخت فرد از چگونگی عملکردش در اجتماع و کیفیت روابطش با افراد دیگر، نزدیکان و گروههای اجتماعی که وی به عنوان عضوی از آنهاست، تعریف می کند. سام آرام؛(1391)
کییز بعد سلامت روانی و اجتماعی را نشانه کارکرد مثبت می خواند. وی بر این اساس مدل پنج عاملی خویش را مطرح می کند که در آن پنج عامل انسجام، پذیرش، شکوفایی، مشارکت و انطباق اجتماعی شاخصهای سلامت را تشکیل می دهند. که به شرح نمودار زیر می باشد.
شکل شماره 3: مدل پنج عاملی کییز
شکوهفایی اجتماعی: دانستن و اعتقاد داشتن به اینکه جامعه به شکل مثبتی در حال رشد است و باور به اینکه اجتماع سرنوشت خویش را در دست داردو به مدد توان بالقوهاش مسیر تکامل خویش را کنترل می کند.
همبستگی اجتماعی: همبستگی یا انطباق اجتماعی در مقابل بی معنایی در زندگی قابل مقایسه است. و شامل ارزیابی فرد از اجتماع به صورتی قابل فهم، قابل پیش بینی و محسوس است. و در حقیقت درکی است که فرد نسبت به کیفیت، سازماندهی و اداره دنیای اجتماعی اطراف خود دارد.
انسجام اجتماعی: احساس بخشی از جامعه بودن، فکر کردن به اینکه فرد به جامعه تعلق دارد. احساس حمایت شدن از طرف جامعه و سهم داشتن در آن. بنابراین انسجام آن درجهای است که در آن مردم احساس می کنند که چیز مشترکی بین آنها و کسانی که واقعیت اجتماعی آنها را میسازند وجود دارد.
پذیرش اجتماعی: داشتن گرایش های مثبت نسبت به افراد، تصدیق کردن دیگران و به طور کلی پذیرفتن افراد علی رغم برخی رفتار سردرگم کننده و پیچیده آنها پذیرش اجتماعی مصداق اجتماعی از پذیرش خود(یکی از ابعاد سلامت روان) است. در پذیرش خود فرد نگرشی مثبت و احساس خوبی در مورد خودش و زندگی گذشته دارد و با وجود ضعفها وناتوانیهایی که دارد همه جنبههای خود را میپذیرد. در پذیرش اجتماعی، فرد اجتماع و مردم آن را با همه نقصها و جنبههای مثبت و منفی باور دارد و می پذیرد. سام آرام؛(1391)
حاتمی؛(1388)منظور از پذیرش اجتماعی درک فرد از جامعه با توجه بخصوصیات سایر افراد است.
مشارکت اجتماعی: این احساس که افراد چیزهای با ارزشی برای ارائه به جامعه دارند. این تفکر که فعالیتهای روزمره آنها به وسیله جامعه ارزش دهی میشود. مشارکت اجتماعی باوری است که طبق آن فرد خود را عضو حیاتی اجتماع می داندو فکر می کند چیز ارزشمندی برای عرضه به دنیا دارد.تا در دنیایی که صرفاٌ به دلیل انسان بودن برای وی ارزش قائل است سهیم باشد.سام آرام؛(1391)
31-2-3-3- نظریهی مددکاری اجتماعی شناختی– رفتاری: مددکاری اجتماعی شناختی– رفتاری بر پایه دو دسته از مدل های رفتاری و شناختی شکل گرفته است. مدل های رفتاری بر گرفته از تئوریهای یادگیری و مدلهای شناختی بر گرفته از تئوری های پردازش اطلاعات هستند. فرایند مداخله مددکاریاجتماعی براساس نظریهی رفتاری عبارتنداز: 1- کشف رفتار مسئله دار 2- شناخت اولویت مسائل رفتاری و شرایط ماندگاری آنها 3- اجرا و 4- خاتمه و پیگیری .
شناخت درمانی پس از نظریه رفتاری شکل گرفته است. قدرت تفکر انسان را به عنوا ن محور اصلی برای درمان در نظر گرفته میشود. شناخت درمانی به منظور بر طرف کردن کاستیهای رفتار درمانی توسعه پیدا کرد رویکرد شناختی در مددکاری اجتماعی بر این عقیده استوار است که تفکر فرد رفتار وهیجانات او را تعیین می کنند. نظریه پردازان شناختی و مددکاران شناختی معتقدند که مددکارخوب پیش از هر چیز به مراجع کمک می کند که تعریف، چالش والگو های تفکر که بر عملکرد نامطلوب هیجانی، رفتاری یا حل مسئله او تاثیر می گذارند را بشناسد و عقاید اشتباه و افکار مخرب و گفتگو های درونی غیر منطقی را که به احساسات و رفتار های نا مطلوب منجر میشود، بشناسد.
643890-95250عمل00عمل2253615-95250احساس00احساس3863340-95250فکر00فکر308229011874500147256511874500
شکل شماره 4: الگوی عمومی مورد استفاده در تئوری شناختی– رفتاری
هدف مددکاری اجتماعی شناختی– رفتاری افزایش رفتارهای مطلوب و کاهش رفتارهای نامطلوب به منظوراینکه مددجو بتواند عملکرد خود را روز به روز و لحظه به لحظه ارتقاء بخشد.سام آرام؛(1391)
31-2-3-4- نظریهیادگیری اجتماعی: بندورا(1977) این اندیشه را با این استدلال که بیشترین یادگیری به واسطه اداراکات و تفکر افراد درباره آنچه که تجربه می کنند حاصل میشود، گسترش داد. افراد به واسطه تقلید از دیگران و سرمشق قرار دادن کسانی که در پیرامون آنها هستند، یاد میگیرند کمک کردن به این فرایند میتواند درمان را تقویت کند. مالکوم پین؛(1391)، بندورا در قالب نظریه یادگیری اجتماعی بر این نکته تأکید نمود که تقلید رفتارهای دیگران موجب یادگیری رفتار جدید میشود.
سام آرام؛(1391)، رویکردهای یادگیری اجتماعی، سازگاری انسان را مانند حل مسئله یا رفتار کنار آمدن در نظر میگیرند. منظور از کنار آمدن، میزان یا درجهای است که افراد میتوانند سه چالش مهمی را که برای موجودیت آن به وجود میآید، برطرف و یا حداقل کنترل نمایند. این چالشها عبارتنداز:
چالشهای مستقیم حاصل از محیط فیزیکی
چالشهای ناشی از محدودیت
چالشهای بین فردی مربوط به محیط
دیدگاه یادگیری اجتماعی، سازگاری با قابلیت انطباقی فرد را به عنوان توانایی وی در برآورده سازی کنار آمدن با فشارهای روانی و مشکلات، همراه با حداقل بینظمی و در جریان مداوم زندگی که پیامدهای فوری و درازمدت رفتار را در برمیگیرد، مورد توجه قرار میدهد. کوهسالی؛(1385).
بینشی؛(1385) اعتقاد دارد کلیهی رفتارها آموختنی است و براین مبنا همین طور که میتوان یک رفتار مناسب و غیر انطباقی را آموخت، امکان یاد زدایی و رفع آن نیز وجود دارد. گر چه به علت استحکام پارهای روشهای ناسازگارانه و فرایند تقویت این رفتارها در جریان آموختن آنها، یاد زدایی این رفتارها مشکل و احتمالاً نیاز به زمان زیادی دارد، اما انجام این کار ممکن است، افراد ناسازگار این یادگیری معیوب را از طریق الگوهای نامناسب در خانه، مدرسه، محل کار و.... آموختهاند و مطابق با قوانین تقویت این رفتارهای آنان استحکام یافته است. به علاوه این الگوهای معیوب، رشد عزت نفس را به مخاطره میاندازد که منجر به واکنشهای ناسازگارانه در مقابل رویدادها میشود.
31-2-4- دیدگاه ها و مکاتب
31-2-4-1- دیدگاه روان تحلیلی: ازدیدگاه روان تحلیلی به فردی سازگار گفته میشود که خود قوی و سالمی داشته باشد و بتواند میان دو پایگاه شخصیت یعنی نهاد و فراخود تعادل و هماهنگی ایجاد کند تا بتواند به وظایف خود به خوبی عمل کند. براساس این دیدگاه اضطراب اساس تمام هنجارهای روانی است. بنابراین تعریف، اضطراب در اصل انسان را برای خطر تجهیز میکند. اضطراب بر سه نوع است: اضطراب واقعی یا عینی، اضطراب نوروتیک و اضطراب اخلاقی. به نظر فروید هر فردی برای دفاع خود در برابر بروز تمایلات نهاد و فشارهای فراخود دست به برخی از اعمال ناخودآگاه میزند که به آن مکانیسمهای دفاعی میگویند. او معتقد بود که مکانیسمهای دفاعی دو عمل را انجام میدهد یا از بروز تمایلات از مرز ناخودآگاهی به آگاهی جلوگیری میکنند و یا آنها را به نحوی مسخ میکنند که از شدت اولیهشان به مقدار محسوس کاسته میشود. شاملو؛(1384).
درگسترهی تکامل شخصیت و فراهم کردن شرایط فعالیتهای درون روانی، خود از سوی نهاد و فراخود تحت فشار قرار میگیرد و باید به تعارض بین خود و فراخود پایان دهد. موفقیت در این راه به رشد وشکلگیری ظرفیت خود ارتباط دارد و شکلگیری شخصیت خود، نقش و وراثت و فراخود، نقش اوامر و نواهی تبلوریافته از سوی بزرگسالان را در رشد شخصیت فرد بر عهده دارند. پس هر دو به نحوی نقش گذشته را ایفا میکنند در حالی که خود نقش کنونی را بر عهده دارد و مسئولیت سازگاری فرد با محیط را به دوش میکشد. منصور؛(1386).
دراین دیدگاه، شخصیت آدمی همانند یک انرژی تصور میشود که در یک تقسیم بندی کلی از سه نظام تشکیل شده است. هر یک از این سه نظام نیروهای روانی مشخص دارند که در درون یک سیستم کلی شخصیت در حال فعل و انفعال و تأثیرگذاری بر یکدیگر هستند. نیروهای فوق مبتنی بر تعارض پایگاههای مربوطه میباشند. بنابراین دیدگاه، رفتار و حالات آدمیان جمله رفتارهای سازگار، نتیجه ی عملکرداین نیروهای روانی است و ریشه همه ناسازگاریها در تجربیات کودکی و در رابطه با چگونگی گذراندن مراحل تحول جستجو میشود. در این راستا، ناسازگاری، به دلیل وجود تعامل بین تکانههایی که درجستجوی تخلیه و رهایی هستند به وجود میآید. وقتی تکانهها نتوانستند در هوشیاری تحمل شوند و فرد نتواند بطور مؤثری در برابرآن دفاع کند، من راه دیگری ندارد جز این که نشانههای ناسازگاری ایجاد نماید که در این صورت هدف رفتار ناسازگار، کاهش تنش یا تعارض است. در این دیدگاه، انسان سازگار به کسی گفته میشود که توانایی و قدرت پردازش صحیح اطلاعات را دارد و به دلیل این توانایی یک نظام ارزشی واقع بینانه برای خود تنظیم مینماید تا تحت تأثیر نوسانات روانی دردناک و اختلاف با دیگران آسیب نبیند. این روند به او کمک میکند تا به احساس بهتری دست یابد. کوهسالی؛(1385).
31-2-4-2- دیدگاه علوم رفتاری
سازگاری از نظر علوم رفتاری عبارت است از:
عمل برقراری رابطهی رضایت بخش میان فرد و محیط
عمل پذیری و کردار مناسب و موافق محیط و تغییرات فیزیکی
سازگاری موجود زنده با تغییرات درونی و بیرونی.کوهسالی؛(1385).
31-2-4- 3- دیدگاه زیستی- روانی- اجتماعی
دیدگاه زیستی- روانی- اجتماعی به صورت تلویحی مدلی از سلامتی ارائه میکند که شامل حالت ذهنی، توانایی عنوان کیفیت زندگی مورد مطالعه و بررسی قرار گرفتهاند. در نظام پیاژه سازش تعادل بین درونسازی و برونسازی است. میتوان سازش را مجموعهای از روابط دانست که انسان خود را بین آنهاقرار میدهد. چنین وضعیتی در نتیجهی مجموع واکنشهایی است که فرد به وسیله ی آنهارفتار خود را تغییر میدهد تا بتواند به گونهای موزون بر شرایط محیطی معین یا تجربهای جدید، پاسخ دهد. همانطور که به نظر میرسد مفهوم سازش زیستی معنایی نسبتاً دقیق داشته باشد ولی وقتی جنبههای روانی- اجتماعی سازگاری آدمی مطرح میشود مسئلهی بسیار پیچیده میگردد. چرا که این سازگاری شخصاً به خاطر حیات صورت نمیگیرد. از دیدگاه روانی- اجتماعی سازگاری به خودی خود به طور انتزاعی وجود دارد. فرد یا چیزی یا موقعیتی و یا یک محیط اجتماعی سازش یافته است که در ضوابط و معیارهای آن وآستانهی خودداری از سازش را مشخص میکند. بنابراین بدون توجه به جنبههای روانی- اجتماعی مشکل است که بتوان حد و مرز این مفهوم را برای انسان، مشخص کرد. شادمان؛(1383)
31-2-4-4- سازگاری اجتماعی در مکتب انسانگرایی
از نظر انسانگرایان، طبیعت انسان در اصل خوب و قابل احترام است و در صورتی که محیط به آنهااجازه بدهد به شکوفایی و برآوردن استعدادهای درونی گرایش دارد. راجرز، خودپنداره را در کانون شخصیت قرار میدهد. از طریق این مفهوم، شخص دنیای خصوصی خود را سازمان میدهد و در مورد آنچه که برای رشد خوب یا بد است تصمیم میگیرد و مطابق آنچه خود تصمیم میگیرد به سوی خودشکوفایی گام برمیدارد. راجرز میگوید: ارگانیزم فقط یک گرایش اساسی دارد که عبارت است از تحقق بخشیدن به خویشتن، نگهداری و تقویت آن و این تنها انگیزهای است که من در تئوری خود مطرح میکنم. شاملو؛(1384).
راجرز معتقد است رفتار نتیجهی اداراک فرد است. فرد به طریقی که واقعیت را ادراک و توصیف میکند، نسبت به آن واکنش نشان میدهد و از طریق نگرشهای مثبت و احترام آمیزی که توسط دیگران نسبت به فرد بروز داده میشود، احترام و توجه مثبت نسبت به خود به وجود میآید. پس از تشکیل توجه مثبت به خود در فرد، به جای این که او توجه و احترام را از دیگران بگیرد از خودش میگیرد. به وجود آمدن نگرش مثبت و احترام آمیز نسبت به خود در فرد، گام دیگری در جهت ایجاد یک شخصیت خودمختار و سازگار است. هر زمان که ادراک فرد از تجربهی خودش تحریف یا انکار شود، تا حدودی حالت ناهماهنگی میان خود و تجربیات فرد یا حالت ناسازگاری به وجود میآید و موجب پیدایش مکانیزمهای دفاعی میشود. شفیع آبادی و ناصری؛(1381).
برطبق مدلهای انسان گرایی، رشد شخصیتی تحریف شده به عنوان عامل عمدهای است که سلانت روان را تحت تأثیر قرار میدهد. در این مدل، تأکید روی انگیزه ی رشد در مقابل ایستایی، لازمه ی بودن و شکلگیری خود است. اگرشخصی از فرصتهای رشد محروم شود، اضطراب، ناامیدی و ناکامی را تجربه خواهد کرد. تحریف طبیعت بشری به وسیلهی نیروهای محیطی نامطلوب به ناسازگاری منجر خواهد شد. کوهسالی؛(1385).
پیشینهی پژوهش
32-2- پیشینهی پژوهش در خارج از کشور
پژوهش گستردهای روی دانشجویان دانشگاه انجام داد. او خواست ببیند آیا آموزش مهارتهای زندگی بر افسردگی، اضطراب و عزت نفس تأثیر دارد یا خیر؟ برای این منظور گروهی از دانشجویان را به صورت تصادفی انتخاب کرده و به مدت سه ماه مهارتهای زندگی و مهارتهای بین فردی را به آنان آموزش داد. نتیجهی به دست آمده حاکی از این بود که پس از اتمام دورهی آموزشی، حالتهای افسردگی در دانشجویان دیده نشد و حتی اضطراب آنان نیز کاهش پیدا کرد و نیز نگرش دانشجویان نسبت به خود و دیگران به کلی تغییرکرده و مثبتتر شده بود. یزدخواستی؛(1385)
واکرمن؛(1984) درپژوهشی بر روی 18 نوجوان پسر و 12 نوجوان دختر با میانگین سنی 89/12 سال که بر اساس مقیاسهای جراتورزی و اضطراب موقعیتی، فاقد جراتورزی بودند و اضطراب اجتماعی در آنها بالا بود، آموزش جراتورزی را در شش جلسه انجام داد. این دانش آموزان در مقایسه با گروه گواه، بلافاصله و نیز یک ماه بعد از درمان پیشرفت معنیداری نشان دادند. بهارلویی؛(1377).
دلاماتر و مک نامارا ؛(1985)در پژوهش خود نشان دادند که رفتارهای قاطعانه در روابط بین فردی و درون فردی زنان در موقعیتهای بحران زا مؤثر است. براساس نتایج این تحقیق، افرادی که از جراتورزی کمتری برخوردار بودند در تعاملات فرد با آزمایشگر اضطراب بیشتری داشتند.
درخصوص تأثیرآموزش جراتورزی وهر و کافمن؛(1987) درپژوهشی، آموزش جراتورزی را براضطراب اجتماعی، دراین پژوهش آموزشی جراتورزی را بر روی گروهی از نوجوانان مضطرب آزمودند. نتایج این پژوهش افزایش عزت نفس و کاهش پرخاشگری و اضطراب را در نوجوانان نشان داد.
درپژوهشی که توسط هوتاکسو و همکارانش؛(1990)، صورت گرفت، اثرات غیر مستقیم محبوبیت گروهی و ادراک اثربخشی اجتماعی را به عنوان پیش بینی کننده ی عملکرد تحصیلی معرفی نمودند
ویچراسک ؛(2000)، نشان میدهدکه آموزش مهارتهای زندگی موجب ایجاد و افزایش عزت نفش میشود. عزت نفس نیز انعطاف پذیری در مقابل تغییرات را افزایش میدهد و نگرشهای مثبت در جهت پیشرفت احساس خودکفایی را تقویت میکند.
بوتوین وکانتور ؛(2000)، در پژوهشههای خود به این نتیجه رسیدند که برنامه آموزش مهارتهای زندگی در افزایش پذیرش اجتماعی، بهبود روابط، تصمیمگیری مؤثر و حل تعارض مؤثر بود و همچنین این برنامه در پیشگیری از رفتارهای منفی و خطرآفرین مانند خشونت و رفتارهای جنسی ناسالم ثابت شده است.
جانسون و جانسون؛(1991)، نشان داد که بین دوستیهای دوجانبه و پذیرش همسالان با پیشرفت تحصیلی دانشآموزان دختر و پسر پایههای ششم و هشتم مدارس راهنمایی رابطهی مثبت و معنیداری وجود دارد.
آلبرتین و همکاران؛(2001)،به نقل از گاطع زاده؛(1390)، درتحقیقی پیرامون تأثیرآموزش مهارتهای زندگی بر کارگران در آفریقای جنوبی، نتایج مثبتی در جنبههای گوناگون به دست آوردند. مهمترین ویژگی گروه آزمایش مربوط به توانایی آنان در کنترل مسائل و مشکلات، انگیزش در مورد کار مثبت و فعال در جهت رسیدن به اهدافشان و بهبود زندگی خانوادگی میباشد. از تغییرات دیگر، تغییر مثبت در توانایی تصمیمگیری و نگرش آنان از فرصتهایی که در زندگی دارند، نگرش مثبت نسبت به توانایی آنها در احساس مسئولیت فردی در محیط شغلی میباشد. همچنین نسبت به جنبههای شناختی در روابطشان با دیگران بینش و آگاهی به دست آورند؛ میزان احترام به خود و اطمینان به خود در آنها افزایش یافت، به خودپنداره مثبت دست یافتند و در نهایت مسئولیتپذیری فردی، برنامهریزی برای آینده و توانایی تفکر انتقادی در آنها افزایش یافت.
برنشتاین و همکاران؛(2002)، به نقل از توزنده جانی؛(1390)، تأثیر ترکیب حل مسئله را با آموزش ارتباط در کاهش درماندگی زناشویی اثبات کردهاند.
پترسون و همکاران؛(2002)، روی گروهی از دانشآموزان و دانشجویان که از اضطراب بالا و کم جراتی رنج میبردند، نشان دادند که تأثیر آموزش جرات ورزی در گروههای آزمایشی نسبت به گروههای شاهد بیشتر بوده و سبب کاهش اضطراب و افزایش جرات ورزی شده است.
یونیسف ؛(2005)، طی بررسیهای مختلف نشان داد که مهارتهای زندگی گروه وسیعی از مهارتهای اجتماعی و بین فردی افراد را بهبود میبخشد و به آنان کمک میکند تا تصمیماتشان را با آگاهی اتخاذ نموده وبه طور مؤثری ارتباط برقرار کنند، مهارتهای مقابلهای و مدیریت شخصی را در خود گسترش دهند و زندگی سالم و باروری داشته باشند.
هالفورد و همکاران؛(2002)، درپژوهش خود دریافتندکه آموزش ارتباط کاهش گستردهای در مشکلات زناشویی و طلاق دارد.
اسمیت و شواتز؛(2005)، به نقل ازحاج امینی؛( 1387)، نشان دادندکه آموزش مهارتهای زندگی اثر معنیدار برتواناییهای رهبری و مدیریتی در سازمان دارد.
هارجی و همکاران؛(1995)، درپژوهشهای خود دریافتند که به کمک آموزش مهارتهای ارتباطی میتوان پیشرفت تحصیلی دانشآموزان را افزایش داد.
وینزل و همکاران؛(2009)، درپژوهشی به بررسی تأثیر آموزش مهارتهای زندگی بر پیشگیری از سوءمصرف مواد و مشکلات تحصیلی پرداختند و نتیجه گرفتند که آموزش این مهارتها بر پیشگیری از سوءمصرف مواد و مشکلات تحصیلی دانشآموزان مؤثر است.
33-2- پیشینهی داخل کشور
یعقوبی؛(1377)، درپژوهش خود بر روی دانشآموزان مقطع متوسطه شهرستان تفرش نشان داده است که آموزش جراتورزی از طریق ایفای نقش به صورت گروهی بر بهبود مهارتهای اجتماعی مؤثر است.
جوان شیخی؛(1380)، رابطه وضعیت فرهنگی- اجتماعی خانواده با میزان سازگاری اجتماعی دانشجویان خوابگاهی دانشگاه الزهرا بررسی و هدف اصلی را ارائه تصویری روشن از مشکلات اجتماعی دانشجویان در خوابگاه عنوان نموده است. در سطح اطمینان 95%بین درآمد ، شغل والدین، محل سکونت خانواده، تحصیلات والدین و چگونگی شکل روابط خانوادگی با سازگاری اجتماعی دانشجویان خوابگاهی رابطه معنیداری وجود دارد.
غفاریان؛(1379)، دریک پژوهش آزمایشی، تأثیر مثبت آموزش جراتورزی را بر پیشرفت تحصیلی، مهارتهای اجتماعی دختران دانشآموز مقاطع راهنمایی متوسطهی منطقه ی 14 تهران گزارش کردند.
نیسی وشهنی ییلاق؛(1380)، نیز در یک پژوهش آزمایشی بر روی دانشآموزان پسر سال اول دبیرستانهای شهرستان اهواز نشان دادهاند که آموزش جراتورزی باعث ابراز وجود، عزت نفس، بهداشت روانی و کاهش اضطراب اجتماعی بود.
حسین چاری و فداکار؛(1384)، درپژوهش خود به بررسی و مقایسه ی مهارتهای ارتباطی در دانشآموزان دبیرستانی و دانشجویان دانشگاه پرداختند. نتایج نشان داد که دانشجویان از لحاظ سطح کلی مهارتهای ارتباطی در مقایسه با دانشآموزان نمرات بالاتری کسب کردند، لیکن تفاوت دو گروه در خرده مهارت ارتباطی به جر در یک مهارت معنیدار نبود. همچنین، دختران در مقایسه با پسران از لحاظ سطح کلی مهارتهای ارتباطی نمرات بالاتری کسب کردند، به جز در دو خرده آزمون مربوط به مهارت در تنظیم عواطف و قاطعیت در ارتباط، درسایر خرده آزمونها نمرات آنهااز پسران بیشتر بود.
محمودی راد و همکاران؛(1386)، به بررسی نقش آموزش مهارتهای ارتباطی و حل مسئلهی اجتماعی بر عزت نفس دانشآموزان مقطع سوم دبستان پرداختند. یافتهها بیانگر تأثیر مثبت آموزش مهارتهای ارتباطی و حل مسئلهی اجتماعی براعتماد به نفس و هوشبهر بود.
صبحی قراملکی و همکاران؛(2010)، تأثیر آموزش مهارتهای زندگی را بر افزایش سلامت روان و عزت نفس دانشآموزان مورد بررسی قرار دادند. نمونه پژوهش شامل40 دانشآموز بود که طی8 هفته مورد آموزش قرار گرفتند. نتایج پژوهش نشان داد که آموزش مهارتهای زندگی باعث افزایش سلامت روان و کاهش استرس و اضطراب دانشآموزان میشود.
مهدوی حاجی و همکاران؛(1391)، تأثیر آموزش مهارتهای زندگی را بر شادی، کیفیت زندگی و تنظیم هیجانی دانشجویان دانشگاه تربیت معلم تهران مورد بررسی قرار دادند. نتایج نشان داد که آموزش مهارتهای زندگی باعث افزایش شادی، کیفیت زندگی و تنظیم هیجانی گروه آزمایش در مقایسه با گروه گواه میشود.
اسماعیلی نسب و همکاران؛(1391)، اثربخشی آموزش مهارتهای زندگی را بر افزایش عزت نفس دانشآموزان دبیرستانی شهرستان کرج مورد بررسی قرار دادند. روش پژوهش نیمه تجربی بود و شامل 80 دانشآموز در دوگروه40 نفری گمارده شدند. نتایج نشان دهندهی تأثیرآموزش مهارتهای زندگی بر عزت نفس دانشآموزان بود.
34-2- چارچوب نظری:
ازمیان نظریات مطرح شده و با توجه به یافتههای پژوهشگران در زمینه سازگاری فردی و اجتماعی مهارتهای ارتباط مؤثر وجرأتمندی در قشر جوان و بخصوص در دانشجویان پژوهشگرمطالعات خود بر محور نظریه سالیوان و یادگیری اجتماعی بندورا مطرح می گردد. در نظریهی سالیوان شخصیت انسان بوسیلهی نیروهای اجتماعی و روابط بین فردی شکل میگیرد. حال این انسان شکل گرفته در یک جامعه بهنجار که تابع نظم و قانون می باشد و یا به عبارتی در یک جامعه سالم، سازگاریهای فردی و اجتماعی را که ضرورت یک زندگی انسانی است، کسب و تقویت میکند اما با قرار گرفتن در یک جامعه نابهنجار و آشفته معضلاتی را در برابرخود می بیند که برای مقابله با آن نیاز به کسب فنون و آموزشهای سازگارانه را در خود حس می کند تا قادر باشد هم شخصیت و موجودیت خود را حفظ و هم با محیط اطراف خود و دیگر افراد طوری رفتار نماید که از بودن خود رضایت و برای آنچه که میخواهد باشد، تلاش نماید. و نظریهی یادگیری اجتماعی بندورا در این نظریه یادگیری فرایندی فعال و مبتنی بر تجربه است و به همین جهت کودکان و نوجوانان و جوانان در جریان یادگیری و آموزش، فعالانه به امر یادگیری مهارتهای زندگی، می پردازند. بنابراین در این آموزش از روشهایی که شرکت فعال دانشجویان را در امر آموزش تسهیل می بخشد، استفاده میشود. این شیوه عبارت است از:1- تشکیل گروه های کوچک یا گروه های دوتایی2- بارش فکری3– ایفای نقش4- بحث و مناظره
همچنین نظریهی آدلر،(رویکرد روانی- اجتماعی) فرد برخورداراز سلامت روانی را فردی می داند که توان و شهامت با جرات عمل کردن را برای نیل به اهدافش دارد. روابط اجتماعی سازنده و مثبتی با دیگران دارد. اهداف مشخصی در زندگی دارد و کنترل داشتن بر عواطف و احساسات و تحقق نفس را دارد. بالازاده؛(1388)
لذا چارچوب نظری این پژوهش آمیزهای از نظریههای ذکر شده می باشد، که آموزش مهارتهای ارتباط مؤثر و جرأتمندی را زیر بنایی برای تغییر نگرش و رفتار، در صورت لزوم تغییر نقش محول شده و ایجاد سازگاری اجتماعی و نه سازش در دانشجویان می داند.
35-2- مدل نظری: براساس نظریهی یادگیری اجتماعی بندورا
18605588900088963514986000
16065505715000195834016383000215836514859000
203898528575آموزش مهارتهای زندگی00آموزش مهارتهای زندگی
254889021399500
2205990104140سلامت روانی00سلامت روانی
257746528257500
215836565405آمادگی رفتاری00آمادگی رفتاری
254889012255500
189166523495رفتار سالم و مفید اجتماعی و سازگاری اجتماعی00رفتار سالم و مفید اجتماعی و سازگاری اجتماعی
شکل شماره 5: مدل نظری تأثیر نحوهی آموزش مهارتهای زندگی(ارتباط مؤثر و جرأتمندی)
با این مدل نشان داده میشود که چگونه آموزش مهارتهای زندگی(ارتباط مؤثر و جرأتمندی) با ارتقای بهداشت روانی و ارتقای آمادگی رفتاری فرد را به رفتاری سالم و اجتماعی مجهز می کند.
مفهوم آمادگی رفتاری به سه عامل1- تواناییهای روانی و اجتماعی فرد که با یادگیری و تمرین ایجاد می گردد2- احساس کفایت و کارآمدی فرد در زمینه مهارتها3- قصد و تمایل فرد به اجرای مهارتها فرد برای دست یافتن به رفتارهای سالم بهداشتی و پیشگیری و سازگاری. نوری قاسم آبادی،محمد خانی؛(1379)
منابع
منابع فارسی
کتاب:
آقابخشی، حبیب؛(1388)،مهارتهای زندگی برای دانشجویان،چاپ اول، ناشردفتر برنامه ریزی اجتماعی و مطالعات فرهنگی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، تهران.
اتکینسون،ریتا، ال؛ اتکینسون، ریچارد، اس؛ هیلگارد، ارنست،آر؛(1382)، زمینهی روانشناسی. ترجمهی: براهنی و دیگران جلد دوم، انتشارات رشد. تهران.
استن هاوس، گلن؛(1997)، پرورش اعتمادکودکان.ترجمهی:بهارملکی،(1376)،انتشارات ققنوس. تهران.
اسکات مایک؛(1998)، درمان شناختی- رفتاری مشکلات مراجعان.ترجمهی: دوستی و یار علی،(1377). انتشارات مرکز توسعه علم. ساری.
اسلامی نسب، علی؛(1373)،اصول و روش های رواندرمانی گروهی. انتشارات هرم. تهران.
اقلیما، مصطفی. وعادلیان راسی، حمیده؛ (1388)، تکنیکهای کار باجامعه: مددکاری جامعهای. انتشارات فرا انگیزش. تهران.
البرو، مارتین؛(1382)، مقدمات جامعه شناسی. ترجمهی: صبوری کاشانی، منوچهر. انتشارات نی،(تاریخ انتشاربه زبان اصلی،1972). تهران.
براندن، ناتانیل؛(1992)، روانشناسی عزت نفس. ترجمهی: قرهچهداغی، مهدی(1378). انتشارات نخستین. تهران.
بیلدر و رابرت؛(1371)، کاربرد روانشناسی در آموزش. جلد دوم. ترجمهی: پروین کدیور. نشر دانشگاهی(تاریخ انتشار به زبان اصلی1990). تهران.
پروچاسکا، جیمز، او؛ نورکراس، جان، سی؛ (1385)، نظریههای رواندرمانی.ترجمهی: سید محمدی، یحیی. انتشارات رشد. تهران.
پروین،لارنس، جان، اليور، بي؛(1381)، روانشناسي شخصيت نظريه و پژوهش. ترجمهی: محمدجعفر جوادي و پروين کديور، نشر آييش. تهران.
پورافکاری ،نصرااله؛ (1373)، فرهنگ جامع روانشناسی- روانپزشکی، نشر فرهنگ معاصر. تهران.
توانا علمی، فاطمه؛(1384)،نابسامانی در آموزش مهارتهای زندگی وزارت آموزش و پرورش، سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی مجموعه مقالات موضوعی آموزش مهارتهای زندگی، واحد پژوهش.
توزندهجانی، حسین؛(1390)،آموزش مهارتهای زندگی. انتشارات دانشگاه آزاد اسلامی. نیشاپور.
تودر،کیت،(1382)، ارتقای سلامت روان.ترجمهی: مرتضی خواجوی و همکاران. سازمان بهزیستی کشور، معاونت امور فرهنگی و پیشگیری(تاریخ انتشار به زبان اصلی 1996)، تهران.
خردم دل ، مصطفی؛(1387)،تفسیر نور، نشراحسان. تهران.
دوركيم، اميل،(1990)، قواعد روش جامعه شناسي، ترجمهی: علي محمد كاردان؛(1373) ، انتشارات دانشگاه تهران. تاریخ انتشار به زبان اصلی؛(1990). تهران.
دهستانی، مریم؛(1387)،مهارتهای زندگی3.انتشارات جیحون. تهران.
زاهدی اصل، محمد؛(1390)، مبانی مددکاری اجتماعی.انتشارات دانشگاه علامه طباطبائی، چاپ ششم، تهران.
رفیع پور، فرامرز؛ (1378)، سنجش روستاییان نسبت به جهاد سازندگی. انتشارات ارغنون. چاپ اول. تهران.
ریس، شان و گراهام، رودریک اس؛(1996)،آموزش ابراز وجود، ترجمهی: منیجه شهنی ییلاق و علیرضا رضایی. (1380)، دانشگاه شهید چمران. اهواز.
روشه، گ؛(1972)،مقدمهای بر جامعه شناسی عمومی. ترجمهی: زنجانی، (1374)، انتشارات دانشگاه فردوسی، چاپ دوم. مشهد.
ساپينگتون، اندروا؛(2000)، بهداشت رواني. ترجمهی: حميدرضا حسين شاهي برودتي. تهران.
سازمان بهداشت جهانی؛(1379)، برنامه آموزش مهارتهای زندگی. ترجمهی: نوری قاسم آبادی، واحد بهداشت روان و پیشگیری از سوءمصرف مواد سازمان بهداشت جهانی. تهران.
سام آرام، عزت اله؛(1391)، نظریههای مددکاری اجتماعی، انتشارات دانشگاه علامه طباطبائی، چاپ اول. تهران.
سام آرام، عزت اله؛(1371)، مددکاری اجتماعی کار با فرد، انتشارات رشد، چاپ سوم. تهران.
شاملو،سعید؛(1384)، مکتب و نظریهها در روانشناسی شخصیت. انتشارات رشد. تهران.
شفیع آبادی، عبدالله ؛ناصری ، غلامرضا؛(1381)، نظریههای مشاوره و رواندرمانی. مرکز نشر دانشگاهی. تهران.
شیخاوندی، دلاور؛(1384)، جامعه شناسی انحرافات و مسائل جامعیتی ایران. نشر قطره.تهران.
طارمیان، فرهاد؛ ماهجویی، ماهیار و فتحی، طاهر؛(1378)، مهارتهای زندگی. انتشارات تربیت. تهران.
عطاری، یوسفعلی؛ یوسفی، ناصر و فلاحی، رضا؛ (1382)، مشاوره ونوتوانی: معلولین ذهنی، مصیبت دیدگان، افراد ناسازگار، ناشنوا، نابینا و معتاد. انتشارات گلگشت. تهران.
غیاث فخری، عاطفه؛(1388)، ارزشیابی برنامه آموزش مهارتهای زندگی مقاطع تحصیلی راهنمایی، معاونت امور پیشگیری سازمان بهزیستی.
فتی،لادن و همکاران؛(1385)،آموزش مهارتهای زندگی ویژه دانشجویان،نشردانژه، تهران.
فرامرزی، عباس؛(1388)، شیوه های ارتباط موثر، نشر نظری، چاپ اول. تهران.
قجاوند، کاظم. خسروی، رقیه. ظفر، مسعود. مهمان نوازان، اشرف. یاری، عصمت؛(1391)،مددکاری اجتماعی در مراکز مشاوره دانشجویی. انتشارات جهاد دانشگاهی. دانشگاه شهید بهشتی. چاپ اول. تهران.
کارور، چارلز، اس، شی یر و مایکل، اف؛ (1994)، نظریههای شخصیت. ترجمهی: رضوانی، معاونت فرهنگی آستان قدس رضوی. مشهد.
کرامتی، محمدرضا؛(1390)، مهارتهای زندگی دانشجویی، چاپ اول، انتشارات سمت، تهران.
کری،جرالد؛ (1387)، نظریه و کاربست مشاوره و روان درمانی.ترجمهی: سید محمدی، انتشارات ارسباران، چاپ دوم.(تاریخ انتشار به زبان اصلی،2005). تهران.
کریس. ال. کلینکه،(1386)، مهارتهای زندگی، ترجمهی: شهرام محمدخانی، انتشارات اسپند هنر. تهران.
کریمی، یوسف؛ (1371)، روانشناسی اجتماعی. انتشارات پیام نور. چاپ ششم. تهران.
کریمی،یوسف؛ (1385)،روانشناسی اجتماعی،نشرارسباران. تهران.
کریمی درمنی، حمیدرضا؛(1385)، توانبخشی گروه های خاص با تأکید برخدمات مددکاری اجتماعی، چاپ اول، نشر گستره. تهران.
کوهن،(1382)، درآمدی برجامعه شناسی. ترجمهی: ثلاثی، نشر توتیا، چاپ چهاردهم، (تاریخ انتشار به زبان اصلی،1982). تهران.
ماسن، پاول هنري و ديگران؛(1380)، رشد و شخصيت کودک. ترجمهی: مهشيد ياسايي. نشر مرکز. تهران.
مالکوم پین؛(1390)، نظریه نوین مددکاری اجتماعی. ترجمهی: اللهیاری، طلعت و بخشی نیا،اکبر، نشردانژه. تهران.
محمدخانی، شهرام؛(1391)،پیشگیری اولیه از اعتیاد با تمرکز برمدرسه، ستاد مباره با مواد مخدر، چاپ اول. تهران.
مزلو، آبراهام؛ (1987)، انگیزه و شخصیت. ترجمهی: رضوانی، احمد (1369). انتشارات استان قدس. مشهد.
مصلحی، مرضیه؛(1383)، مددکاری اجتماعی چیست.سازمان بهزیستی کشور. معاونت امور فرهنگی و پیشگیری. تهران.
منصور،محمود؛ (1386)، روانشناسی ژنتیک،تحول روانی ازتولد تا پیري، سمت.تهران.
موتابی، فرشته وکاظم زاده عطوفی، مهرداد؛ (1385)، مهارت جراتمندی، نشردانژه. تهران.
موتابی، فرشته وکاظم زاده عطوفی، مهرداد؛ (1385)، مهارت برقراری ارتباط موثر، نشردانژه. تهران.
موسوی چلک، سید حسن؛(1390)،مددکاریاجتماعی 2 کار با فرد2(فرد و خانواده)، انتشارات شلاک،تهران.
میلانیفر، بهروز؛ (1384)، روانشناسی کودکان و نوجوانان استثنایی. انتشارات قومس. تهران.
نادری، عزت اله و سیف نراقی، مریم؛(1386)، اختلالات رفتاری کودکان و روشهای اصلاح وترمیم آن. انتشارات بدر. تهران.
نظیری، سیما؛ (1373)، رشد شخصیت و بهداشت روانی. انتشارات انجمن اولیا و مربیان. تهران.
نوری قاسم آبادی، ربابه، محمدخانی پروانه؛(1379) برنامه آموزشی مهارتهای زندگی، سازمان بهزیستی کشور، معاونت امورفرهنگی و پیشگیری. تهران.
نیک پرورفرد،ریحانه؛ (1384)،مهارتهایی برای زندگی،(چاپ اول). انتشارات معاونت امور فرهنگی و پیشگیری سازمان پیشگیری کشور. تهران.
هانتر،ك؛(1993)،آموزش مهارتهاي زندگي،ترجمهی: عبداله زاده،نگین،سازمان بهزيستيكشورويونيسف،.1378 تهران.
یونیسف (2005). مهارتهای زندگی، ترجمهی: وزارت بهداشت و درمان. تهران.
پایان نامه:
ابراهیمی باغبانان، فاطمه؛(1381)، بررسی تاثیرآموزش مهارتهای زندگی در سازگاری اجتماعی مادران دارای فرزند عقب ماندهی ذهنی. پایان نامهی کارشناسی ارشد. دانشگاه علوم و توانبخشی و بهزیستی
احمدخانی، حسین؛(1388)،بررسی تاثیرآموزش مهارتهای ارتباطی بر سازگاری اجتماعی مادران دارای کودکان عقب ماندهی ذهنی شهرستان اردبیل. پایان نامهی کارشناسی ارشد. دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی.
ادیب،یوسف؛(1382)، طراحی الگوی مطلوب برنامه درسی مهارتهای زندگی براتی دورهی راهنمایی تحصیلی. رسالهی دورهی دکترا برنامه ریزی، دانشگاه تربیت مدرس.
اژدری، مهدی؛(1373)، بررسی ناسازگاری اجتماعی فرزندان شاهدکه ازدواج مجددکردهاند. پایان نامهی کارشناسی ارشد. دانشکدهی روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه علامه طباطبایی.
بابادی، امین؛(1381)، تدوین و هنجاریابی آموزش مهارتهای زندگی.رپایان نامهی کارشناسی ارشد، دانشکدهی روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه تهران.
بالازاده، مریم؛ (1388)، بررسی میزان آگاهی از مهارتهای زندگی واثر بخشی آن بر سلامت جسمانی و روانی کارگران شرکت خودرو سازی زامیاد، پایان نامهی کارشناسی ارشد دانشگاه علامه طباطبائی.
بنیاسدی، اسما؛(1390)،اثربخشی آموزش مهارتهای زندگی با رویکرد توانمندسازی مددکاری اجتماعی بر سازگاری فردی-اجتماعی دختران معلول جسمی- حرکتی. پایان نامهی کارشناسی ارشد دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی.
بهارلویی، مهناز؛ (1377)،رابطۀ کمال گرایی، هماهنگی مؤلفههای خودپنداشت و جایگاه مهاراضطراب اجتماعی در دانشجویان دختر دانشگاه آزاد اسلامی اهواز با توجه به نقش تعدیل کنندهی حمایت اجتماعی. پایان نامهی کارشناسی ارشد. دانشکدهی روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه آزاد اسلامی اهواز.
بینشی،عبدالباسط؛(1385)، بررسی رابطهی جمع گرایی فرهنگی، خودپنداره و سازگاری اجتماعی دانشجویان دانشگاه شهید بهشتی. پایان نامهی کارشناسی ارشد دانشگاه شهید بهشتی.
جمالی، زیور؛(1390)، اثر بخشی آموزش مهارتهای زندگی بر سازگاری اجتماعی و عملکرد تحصیلی دختران مقطع راهنمایی شهر یزد، پایان نامهی کارشناسی ارشد ، دانشگاه تهران.
جوان شیخی، تهمینه؛(1380)، بررسی رابطه وضعیت فرهنگی- اجتماعی خانواده با میزان سازگاری اجتماعی دانشجویان خوابگاهی. پایان نامهی کارشناسی ارشد، دانشگاه الزهرا.
شادمان، میترا؛(1383)،بررسی سازگاری اجتماعی دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد رودهن،پایان نامهی کارشناسی ارشد. دانشگاه آزاد اسلامی واحد رودهن.
صفرزاده،مریم؛(1382)، بررسی اثر بخشی آموزش مهارتهای زندگی در برقراری ارتباط اجتماعی کارآمد در دانشآموزان دختر دبیرستان، پایان نامهی کارشناسی ارشد، دانشگاه علامه طباطبائی
ضربی، عادل؛(1390).رابطه مهارتهای حل مسئله با مهارتهای ارتباطی و جرات ورزی در دانشآموزان شهر لنده.پایان نامهی کارشناسی ارشد. دانشگاه آزاد اسلامی واحد مرودشت، دانشکدهی روانشناسی و علوم تربیتی.
غفاریان زاده، سادات؛(1379)،تاثیر مشاورۀ گروهی و جرات ورزی برپیشرفت تحصیلی و مهارتهای اجتماعی دانشآموزان دختر مقاطع راهنمایی و دبیرستان. پایان نامهی کارشناسی ارشد، دانشکدهی روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه تهران.
فرج زاده، پروین؛(1375)،مقایسه انگیزهی پیشرفت، سازگاری فردی و اجتماعی دانشآموزان شبانه روزی و غیرشبانه روزی دبیرستان دولتی در شهرستان بروجن. پایان نامهی کارشناسی ارشد.دانشکدهی روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه الزاهرا.
فرقدانی، آزاده؛(1383)،بررسی رابطهی بین هوش هیجانی و سازگاری اجتماعی دانشجویان دختر دورهی کارشناسی دانشگاه علامه طباطبایی.پایان نامهی کارشناسی ارشد. دانشکدهی روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه علامه طباطبایی.
جوان شیخی، تهمینه؛(1380)، بررسی رابطه وضعیت فرهنگی- اجتماعی خانواده با میزان سازگاری اجتماعی دانشجویان خوابگاهی. پایان نامهی کارشناسی ارشد، دانشگاه الزهرا.
جمالی، زیور؛(1390)، اثر بخشی آموزش مهارتهای زندگی بر سازگاری اجتماعی و عملکرد تحصیلی دختران مقطع راهنمایی شهر یزد، پایان نامهی کارشناسی ارشد ، دانشگاه تهران.
حاتمی، پریسا؛(1388)، بررسی عوامل مؤثر بر سلامت اجتماعی دانشجویان با تأکید بر شبکه های اجتماعی. پایان نامهی کارشناسی ارشد، دانشگاه علامه طباطبائی.
حاج امینی، علی؛(1387)، بررسی تاثیر آموزش مهارتهای زندگی برواکنشهای هیجانی نوجوانان شهر تهران. پایان نامهی کارشناسی ارشد. دانشکدهی روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه تهران.
حسنآبادي، حسين؛(1385)، مقايسه ميزان اثربخشي سه روش گروه درماني (عقلاني- عاطفي، وجودي - انسانگرايانه، معنوي- مذهبي)، در افزايش عزتنفس زندانيان مرد زندان مرکزي مشهد، پاياننامهی دوره دکتري، دانشکده روان شناسي و علومتربيتي، دانشگاه تربيت معلم تهران.
رحیمی، جعفر؛(1384)، تاثیرآموزش ابراز وجود بر رفتارجراتورزانه مهارتهای اجتماعی و اضطراب اجتماعی در دانشآموزان پسر سال اول دبیرستان شیراز. پایان نامهی کارشناسی ارشد، دانشکدهی روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه شهید چمران اهواز.
زارع پور وندپور، آرش؛(1383)، بررسی ارتباط میان سازگاری فردی-اجتماعی و خرده مقیاسهای آن با میزان مشارکت معلولین جسمی جامعه معلولین شهر اهواز. پایان نامهی کارشناسی ارشد دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی.
کوهسالی برزکی، مقداد؛ (1385)،ارزیابی سازگاری اجتماعی مادران کودکان کم توان ذهنی و مقایسهی آن با مادران کودکان عادی شهرتهران. پایان نامهی کارشناسی ارشد کودکان استثنایی.دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی.
مسعودینژاد، نسرین؛(1371)،بررسی ارتباط هوش و سازگاری فردی- اجتماعی در نوجوانان تیزهوش و عادی. پایان نامهی کارشناسی ارشد. دانشکدهی روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه تهران.
میرویسی، لی لی؛(1385)،تاثیرآموزش مهارتهای اجتماعی بر سازگاری اجتماعی دختران دانشجو مستقر در خوابگاههای دانشجویی دانشگاه علوم پزشکی تهران. پایان نامهی کارشناسی ارشد مددکاری اجتماعی. دانشگاه علوم بهریستی و توانبخشی.
نقدیدورباطنی، فرشته؛(1380)، بررسی اشتغال مادر و سازگاری اجتماعی کودکان. پایان نامهی کارشناسی ارشد. دانشکدهی روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه تهران.
نیکتاش، مهران؛(1379)،تعیین روایی و پایایی و هنجاریابی پرسشنامهی سازگاری دانشآموزان دبیرستانی در شهرستان کرج. پایان نامهی کارشناسی ارشد. دانشکدهی روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه علامه طباطبایی.
یعقوبی، حمید؛(1377)،تاثیر جراتآموزی به روش(ایفای نقش) بر مهارتهای اجتماعی دانش آموزان مقطع متوسطه شهرستان تفرش، پایان نامهی کارشناسی ارشد. دانشکدهی روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه علامه طباطبایی.
فصلنامه:
حاتمی، محمد. کاوسیان، جواد؛ (1391)،اثر بخشی مهارت های زندگی بر سازگاری فرزندان شاهد و ایثارگر، مجلهی روانشناسی مدرسه، تابستان 1392 دورهی 2، شمارهی 2/57-44.
حسین چاری، مسعود و فداکار، محمدمهدی؛(1384)، بررسی تأثیردانشگاه بر مهارتهای ارتباطی براساس مقایسۀ دانشآموزان و دانشجویان. فصلنامۀ دانشگاه شاهد. 15، 35-21.
سپاه منصور، مژگان،(1386)،تأثيرآموزش مهارتهاي زندگي برانگيزه پيشرفت، خوداحترامي و سازگاري اجتماعي، نشریه اندیشه و رفتار دور دوم زمستان.
فرحبخش، کیومرث؛(1390)،تهیهی آزمون سازگاری دانشجویان و تعیین پایایی، روایی و تعیین هنجارآن. فصلنامهی اندازه گيري تربيتي،شماره 6 ،سالدوم،پاييزوزمستان.
محمودیراد،مریم؛آراسته،محمدرضا؛افقه،سوسن وبراتی سده، فرید(1384)، بررسی نقش آموزش مهارتهای ارتباطی و حل مسئلۀ اجتماعی بر عزت نفس و هوشبهر دانشآموزان مقطع سوم دبستان، فصلنامهی توانبخشی، 8 ، 2- 74-69.ا
قاطعزاده، عبدالامیر(1390). تأثیرآموزش مهارتهای زندگی بر سلامت روان دانشجویان دختر. فصلنامهی علمی پژوهشی زن و فرهنگ، 3، 9، 119-111. نرل؛( 1356)، اصول روانشناسی، تران،
موسوی، سیدمحمود؛(1389)،بررسی نقش عوامل آموزشگاهی بر سازگاری اجتماعی دانشآموزان متوسطهی فریدون شهر، جامعه شناسی کاربردی، سال 22، شمارۀ 41.
میکائیلی، فرزانه؛(1389)، رابطهی سبکهای هویت، تعهد هویت و جنسیت با سازگاری دانشجویان با دانشگاه. فصلنامۀ مطالعات روانشناختی.
ولی زاده، علیرضا؛(1381)، فصلنامه علمی، پژوهش اصول بهداشت رواني، سال اول، شماره4.
هرمزی نژاد، معصومه؛ شهنی ییلاق، منیجه و نجاریان، بهمن؛(1379)،رابطهی ساده و چندگانهی متغیرهای عزت نفس، اضطراب اجتماعی و کمالگرایی با ابراز وجود دانشجویان، دانشگاه شهید چمران اهواز.مجله علوم تربیتی و روان شناسی دانشگاه شهید چمران اهواز.7،4،29-50.
یزدی،سیده منور، بنیاسدی،علی؛(1385)، مجموعه مقالات سومینرسمینار سراسری بهداشت روانی دانشجویان، دانشگاه علم وصنعت.
یمینی دوزسرخابی،محمد؛(1371)،تحلیلی بر ناسازگاری دانش آموزان دوره ابتدائی، فصلنامه تعلیم و تربیت. زمستان 77.
مقاله:
خدایاری فرد، محمد؛(1385)،بررسی عوامل مؤثر بر سازگاری اجتماعی دانشجویان شاهد و غیرشاهد. طرح پژوهشی مؤسسهی روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه تهران.
نیسی، عبدالکاظم و شهنی ییلاق، منیجه؛(1380)،تاثیر آموزش ابراز وجود برابراز وجود ، عزت نفس، اضطراب اجتماعی و بهداشت روانی دانش آموزان پسر مضطرب اجتماعی دبیرستانی شهرستان اهواز، گزارش تحقیق، دانشکدهی علوم تربیتی و روان شناسی دانشگاه شهید چمران اهواز.
نیک پرورفرد، ریحانه؛ (1387)،گزارش نهایی نیازسنجی آموزش و زمینه یابی مشکلات روانی-اجتماعی دانشآموزان به منظورطراحی محتوای آموزشی برنامه جامع مهارتهای زندگی. معاونت پژوهشی دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی.
دفترمرکزی مشاوره دانشجویی وزارت بهداشت درمان و آموزش پزشکی؛گزارش عملکرد سالانه،(1390-1388)
قاسم زاده، فاطمه؛(1384)،جزوهی آموزشی برگزاری کارگاه، سازمان بهزیستی استان تهران.
English resources:
Bandura,A.(1977).Social learning theory.Engelwood Cliffs,NJ: PracticeHal.
Cheekering, A.W.&Chlossberg,N.K.(1995).Getting the most out of college. Boston: AllanandBecn.
Dawis, R.V; Lofquist, L.L. (1984).A Psychological theory of work
adjustment. University of Minnesota press: Minneapolice, MN.
Gamble, B. (2006) .Teaching life skills for Student success : connecting
education and careers.Sep.vol ,81.
Harigie,O.H.&Dickson,.D. (2004). Skilled interpersonal communication: Research, رtheory and practice,Routledgr. New York:USA.
Hargie,O.,Saunders,C.,& Dickson, D.(1995).Social Skillsin interpersonal Communication. رThird edition. London: Rutledge.
Hollingworth(1943).Philosophy and sychology.Hardward university library.
Hopson,B.&Scally,M. (1996).Positive change in our life & work.Londen: Publisher: Pfeiffer/Mercury Books
Pennebaker,J.W.(1989).Confession inhibition,anddisease. In L.Berkowitz (Ed.), Advances in experimental social psychology (Vol. 22, pp, 211-243) NewرYork:Academic Press.
Paterson M, Green YM, Basson CY, Ross F. (2002). Probability ofassertive behavior,رinterpersonal anxiety and self-efficacy of South
Rubin,A.&Babbic,B.A(2009).Researchmethods for social work.Thomson Brooks/Cole. Belmont, Calil:USA
Jurnal:
Arnett, J.J. (1995). Broad and Narrow Socialization. Journal of Marriage &theFamily, 57, 617-628.
Botvin, G. J., & Kantor, L .W. (2000). Prevention alcohol and tobacco use through life skills training. Journal of Alcohol Research. 20(4): 8-25
Cohen,S.,&Willis, T. A.(1985).Sterss, Social Support, and the buffering hypothesis. Psychological Bulletin, 98, 310- 357.
Delamater, R.J. & McNamara,R.(1985).Perception of assertive female college students, Journal of Psychology Interdisciplinary and Applied, 119,6, 581-586
Esmaelinasab.M.,MalekMohamadi.,D.,Ghiasvand,Z.&Bahrami.,S.(2011). Effectivenessرof life skills training on increasing self-esteem of high school students.Journal ofرProcedia-social and Behavioral Sciences, 30,1043-10470
Jeffrey P. (1993).Competency coping and contributory life skills.Journal of AgriculturalرEducation. Pennsylvania University, 68-74.
Mahdavihaji,T.,Mohamadkhani, SH&Hatami, M. (2011). The effectiveness of life skills training on happiness, qualitu of life and emotion regulation, Journal of Procedia- Social and Behavioral Sciences,30, 407-411
Pennebaker,J.W.,&Coldersharp.M.K(1990).Accelerating the coping process.
Journal of Personality and Social Psychology. 58, 528-537
Pennebaker,J.W.,&Sussman,J.R.(1988).Disclosure of traumas and psychosomaticرprocesses.Journal of Social Science and Medicine, 26, 327-332.
Sobhi-Gharamaleki, N., Rajabi,S. (2010) Efficacy of life skills training on increas of mental health and self –esteem of the student, Journal of Procodia Social and BehavioralرSciences, 5, 1810-1822.
Wais,T,&Alyson.J.B.(2004).The impact of depression on social skills.journal ofرNervous and Mental Disease,260-269
Wenzel,V.,Wiecholld,K&Silbereisen, K.P. (2009). The life skills program IDSY: Positiveرinfluences on school bonding and prevention of substance misuse. Journal of Adolescence. 32, 1391-1401.
Site:
Biederman, J; Faraone, S; Barth, R.P; Chen, W.J. (1993). Social adjustment
inventory For childern and adolescents. Journal of American Academic
ChildanAdolescencePsychiatry,32(5),1059-1065. http://www.ncbi.nlm.nih.gov/pubmed/8407752
Deborah, Y.,Turner, A., & Romano, M. (1993). Children of Chronic Pain Patients:risk factorfor a maladjustment.Pain,52,311317. http://psycnet.apa.org/psycinfo
Forneris T, Danish SJ, Scott DL.(2007).Setting goals, solving problems and seeking socialرsupport. Pub med adolescence,; 42 ,165, 103-114.
http://www.ncbi.nlm.nih.gov/pubmed/17536477
Halford,W.K.,Markman, H.J.,Stanley. S.M.,&Kline,S.(2002). Best practice in relationshipeeducation. Journal of Marital and Family Therapy, 29(3) 406-385
http://www.ncbi.nlm.nih.gov/pubmed/12870411
Forneris T, Danish SJ, Scott DL.(2007).Setting goals, solving problems and seeking social support. Pub med adolescence,;42,165,103-114.
http://www.ncbi.nlm.nih.gov/pubmed/17536477
Hortacsu, N,.Ertem, L., Kurtoglu, H., &Uzer, B. (1990).Family background individualllmeaures as prodictors of Turkish primary school children’s academic achievement.Journal of Psychology, 124, 535-544.
http://www.tandfonline.com
Johnson CL.JR., Johnson J.A. (1991). Using short term group counseling
with visually impaired adolescents. J Vis Impair Blind. 85: 70-166.
http://eric.ed.gov/?id=EJ431311
King, J.,Specht, J.,Schultz, L.,Warrleeper, G., Redekop, W.,Risebrough.
N. (1997).Social skills training for withdrawn unpopular children with
physical disabilities. Journal Rehabilitation psychology
http://psycnet.apa.org
Larson,D.G.,&Chastain,R.L.(1990).Self-concealment:Conceptualization, measurement,ررand health implications. Journal of Social and Clinical Psychology, 9(4), 439–455
http://guilfordjournals.com/
Pennebaker, J.W. &O’heeron, R.C. (1984). Confiding in others and illness rate amongرspouses of suicide and accidental death victims. Journal of AbnormaliiPsychology, 93, 473- 476.
www.http://psycnet.apa.org/
Vrschuren,K, (1996). The internal working model of self, attachment
And competence in five years old. Journal of Child Development, 67, 2493-2511.
www. http://psycnet.apa.org
Wehr, S.H., Kaufman, M.E.(1987).The effects of assertive training on performance inرhighly anxious able scents,Adolescence22,195-205.
http://www.ncbi.nlm.nih.gov/pubmed/3591496
Wichrosk, M.A. (2000). Facilitating self-esteem and social support in a family life skillرprogram.Journal of Woman’s Studiea, 15, 277-293.
http://aff.sagepub.com