صفحه محصول - مبانی نظری و پیشینه تحقیق سازگاری کودکان طلاق 68 صفحه

مبانی نظری و پیشینه تحقیق سازگاری کودکان طلاق 68 صفحه (docx) 71 صفحه


دسته بندی : تحقیق

نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحات: 71 صفحه

قسمتی از متن Word (.docx) :

بسم الله الرحمن الرحيم 2476500-55245000 دانشگاه آزاد اسلامی واحد ارسنجان دانشكده علوم انساني،گروه روانشناسي پایان نامه برای دريافت درجه کارشناسی ارشد (M.A. ) گرايش: عمومي عنوان پايان نامه : مقایسه سازگاری زنان و کودکان در خانواده های طلاق روانی و رسمی استاد راهنما : دکتر لادن هاشمی استاد مشاور : دکتر قوام ملتفت نگارش : هاله همایونی سروستانی زمستان 1392 2486025-68580000 دانشگاه آزاد اسلامي واحد ارسنجان دانشكده علوم انساني،گروه روانشناسي پایان نامه برای دريافت درجه کارشناسی ارشد (M.A.) گرايش: عمومي عنوان پايان نامه: مقایسه سازگاری زنان و کودکان در خانواده های طلاق روانی و رسمی نگارش: هاله همایونی سروستانی ارزيابي و تصويب شده توسط كميته داوران پايان نامه با درجه عالي امضاء اعضا كميته پايان نامه دکتر لادن هاشمی ( استاد راهنما ) دکتر قوام ملتفت ( استاد مشاور) دکتر حسن حق شناس (استاد داور ) مدير گروه تحصيلات تكميلي معاون پژوهش و فن آوري دانشگاه دكتر محبوبه چین آوه دكتر حيدر آقا بابا تقدیم به همسرم به پاس قدردانی از قلبی آکنده از عشق و معرفت که محیطی سرشار از سلامت و امنیت و آرامش و آسایش برای من فراهم آورده است او که اسوه صبر و تحمل بوده و مشکلات مسیر را برایم تسهیل نمود. سپاسگزاری خداوند بزرگ را شاکرم که لطف خود را شامل حال من نمود تا بتوانم تحقیق خود را به پایان برسانم و بتوانم سهمی هر چند اندک، در راه توسعه علمی ایران عزیز بردارم که چو ایران نباشد، تن من مباد. همچنین از زحمات سرکار خانم دکتر لادن هاشمی و جناب آقای دکتر قوام ملتفت اساتید محترم راهنما و مشاور، جناب آقای دکترحسن حق شناس استاد محترم داور و سرکار خانم دکتر چین آوه مدیر گروه محترم گروه روان شناسی، کمال تشکر دارم که من لم یشکر المخلوق لم یشکر الخالق و در پایان از زحمات خانواده خوبم و دوستان عزیزم و سایر کسانی که در تدوین این تحقیق مرا یاری نمودند متشکرم و از خداوند منان سلامت و سعات ایشان را خواستارم. فهرست مطالب 1-6- تعریف نظری و عملیاتی متغیرها9 فصل دوم مبانی نظری و پیشینه پژوهش 2-2- مبانی نظری سازه سازگاری49 2-2-1- تعريف سازگاري49 2-2-2- نظريات سازگاري50 2-2-3- خصوصيات افراد سازگار51 2-2-4- ابعاد سازگاري53 2-2-5- شاخصهاي سازگاري55 2-2-6- افسردگي57 2-2-7- اضطراب59 2-2-8- پرخاشگري63 2-3- پيشينه پژوهش65 2-3-1- پيشينه پژوهش درخصوص تأثیرطلاق و اختلافات زناشویی برسازگاری زنان65 2-3-2- پيشينه پژوهش درخصوص تأثیرطلاق و اختلافات زناشویی برسازگاری کودکان69 منابع و مآخذ منابع و مآمذ چکیده هدف از پژوهش حاضر بررسی تفاوت سازگاری زنان و کودکان درخانواده های درگیر طلاق رسمی و طلاق عاطفی می باشد.در این مطالعه سازگاری بعنوان یک متغیر وابسته می باشد که در زنان و کودکان در گیر طلاق عاطفی و رسمی ارزیابی می شود. نمونه ها شامل یک گروه طلاق رسمی که عبارت است از 50 زن مطلقه و 50 فرزند 10-12 ساله آنها و یک گروه طلاق عاطفی که شامل 34 زن درگیر طلاق عاطفی و فرزند10-12 ساله آنها می باشد که با روش نمونه گیری در دسترس در شهر شیراز انتخاب شده اند. برای شناسایی زنان درگیر طلاق عاطفی نمره آنان در مقیاس طلاق عاطفی مد نظر بود که روایی وپایایی آن مورد تایید قرار گرفت. در بررسی سازگاری زنان از پرسشنامه سازگاری بل و برای سازگاری کودکان از پرسشنامه پرخاشگری باس و پری (AQ)و پرسشنامه افسردگی، اضطراب و استرس کودکان(DASS) استفاده شد. پس از اجرای این مقیاسها بر روی نمونه ها اطلاعات گردآوری شده به روش علی مقایسه ای بررسی و بوسیله SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها حاکی از آن بود که بین سازگاری زنانی که دچار طلاق عاطفی شده اند و زنانی که طلاق رسمی گرفته اند، تفاوتی وجود ندارد. اثر پیلای و لامبدای ویلکز تحلیل واریانس چند متغیره معنادار نبود لذا از ارائه نتایج این تحلیل واریانس (که F آن نیز غیرمعنی دار بود) خودداری شد. با این حال بین سازگاری کودکان دو خانواده تفاوت های معناداری یافت شد؛ بدین ترتیب که کودکان خانواده های طلاق عاطفی از کودکان خانواده های طلاق رسمی افسردگی، استرس و پرخاشگری بیشتری نشان دادند. تفاوت دو گروه کودکان در متغیر پرخاشگری به طور چشمگیری بارز بود. واژگان کلیدی: طلاق رسمی، طلاق عاطفی، سازگاری 1-6- تعریف نظری و عملیاتی متغیرها متغیرهای این تحقیق عبارتند از:سازگاری،طلاق عاطفی، طلاق رسمی 1-6-1- تعریف نظری متغیر سازگاری: منظور از سازگاري انطباق متوالي با تغييرات و ايجاد ارتباط ميان خود و محيط است به نحوي كه حداكثر خويشتن سازي را همراه با رفاه اجتماعي ضمن رعايت قايق خارجي امكان پذير مي سازد. به اين ترتيب سازگاري يعني شناخت اين حقيقت كه فرد بايد هدف هاي خود را با توجه به چارچوب هاي اجتماعي- فرهنگي تعقيب كند(راجرز، ۱۹۵۶). 1-6-2- تعریف عملیاتی سازگاری: در این پژوهش سازگاری زنان نمره ای است که آنان از مقیاس پرسشنامه سازگاری بل بدست می آورند وسازگاری کودکان نمره ای است که کودک از مقیاس افسردگی، اضطراب و فشار روانی(DASS) لایبوند و لایبوند و مقیاس پرخاشگری باس و پری بدست می آورد. 1-6-3- تعریف نظری طلاق رسمی: طلاق رسمی به معنی پایان قانونی ازدواج و جدا شدن همسران از یکدیگر است. 1-6-4- تعریف عملیاتی متغیر طلاق رسمی: در این پژوهش طلاق رسمی متغیر مستقل بوده و منتسباست بهافراد که طلاق خود را بطور قانونی ثبت کرده اند. 1-6-5- تعریف نظری متغیر طلاق عاطفی: ماری باون مفهومی بنام طلاق عاطفی که فاصله شدید روانی بین زوجین را ترسیم می کندمطرح نمود به نظر وی در این وضعیت اعضای خانواده متناوباً به عوارض گوناگونی مانندایستایی رابطه وانجماد در رابطه دچار خواهند شد(استرلین کلمنت،1993). 1-6-6- تعریف عملیاتی متغیر طلاق عاطفی: در این پژوهش طلاق عاطفی متغیر مستقل و انتسابی است وعبارت است از نمره اي که آزمودنی از پرسشنامه طلاق عاطفی(هاشمی،1392) بدست می آورد. فصل دوم مبانی نظری و پیشینه پژوهش 2-2- مبانی نظری سازه سازگاری 2-2-1- تعریف سازگاری در لغتنامه دهخدا، سازگاري؛ موافقت در كار، حسن سلوك و در مقابل ناسازگاري؛ بدسلوكي، بدرفتاري و سازگاري نكردن معني شده است.مك دونالد مي گويد: وقتي مي گوييم فردي سازگار است كه پاسخ هايي كه او را به تعامل با محيطش قادر مي كند آموخته باشد و به طريقي قابل قبول اعضاي جامعه خود رفتار كند تا نيازهايي در او ارضا شود.يك فرد در يك موقعيت اجتماعي خاص مي تواند خود را به طريق زيادي با آن موقعيت تطبيق و سازگاري دهد. روان شناسان همچنين سازگاري فرد را در برابر محيط مورد توجه قرار داده اند و خصوصياتي از شخصيت را بهنجار مي دانند كه موجب سازگاري فرد با محيط خود مي گردد، يعني با ديگران در صلح و صفا زندگي كند و جايگاهي در جامعه براي خود به دست آورد.بسياري از روان شناسان ديگر معتقدند كه اگر اصطلاح سازگاري در معناي همنوايي با اعمال و انديشه هاي ديگران اعمال شود، ديگر نمي توان توصيفي از شخصيت سالم به عمل آورد، آنها بيشتر بر ويژگي هاي مثبتي مانند فرديت، آفرينندگي و شكوفايي استعدادهاي بالقوه تاكيد دارند.  از سازگاري تعريفي ديگر ارائه شده كه عبارت است از ثبات عاطفي و جسارت در روابط اجتماعي و نيز علاقه به تحصيل كه در فرد مي باشد و به صورت عاطفي، اجتماعي و آموزشي ديده مي شود.در هر حال سازگاري يعني تطبيق يا وفق دادن شخص نسبت به محيط، مثلاً وقتي مي گوييم يك فرد نسبت به محيط سازگار است، يعني در گروهي كه به آن متعلق است سازگار مي باشد. راجرز در تعريف سازگاري مي گويد: منظور از سازگاري انطباق متوالي با تغييرات و ايجاد ارتباط ميان خود و محيط است به نحوي كه حداكثر خويشتن سازي را همراه با رفاه اجتماعي ضمن رعايت حقايق خارجي امكان پذير مي سازد. به اين ترتيب سازگاري يعني شناخت اين حقيقت كه فرد بايد هدف هاي خود را با توجه به چارچوب هاي اجتماعي- فرهنگي تعقيب كند. ورش لوگوتالز(1989)ضمن اعتقادبه پيچيده وسخت بود نارائه تعريفي مورد توافقاز سازگاري، درجايي، بطوركلي چنين مي نويسندكه: سازگاري، عبارت است از وظيفه روزمره ما دركنارآمدن با خود ، محيط خويش وكساني كه با آنان در ارتباط هستيم. درادامه اين فرآيند پيچيده را مشتمل مي دانند بر: 1- يادگيري و دركردن پيرامون خود و محيط اجتماعي و مادي خويش 2- بكارگيري اطلاعات براي تنظيم اهداف واقعي 3- استفاده از تواناييهاي خود جهت كنترل محيط و سرنوشت خود، تا آنجاكه فرد بتواند بها هداف خویش نايل آید 4- حساسيت داشتن نسبت به نيازه او دغدغه هاي سايرين، به گونهاي كه نقشم ثبتي در زندگي داشته باشد . 2-2-2- نظريات سازگاري به نظر كارن هورناي، رفتار بهنجار يا ناسازگار ريشه در مناسبات والدين و فرزندان دارد. اگر فرد، گرمي و عشق را تجربه كند، احساس امنيت مي كند و به شيوه اي بهنجار رشد مي كند. در واقع اگر فردي واقعاً مورد عشق واقع شود مي تواند مشكلات گوناگوني را در آينده تحمل كند.همچنين احساس ناامني باعث مي شود تا فرد متوسل به شيوه هايي شود كه ناآرامي دروني خود را تضعيف و به حداقل كاهش دهد. وي سه جهت متفاوت كه افراد مي توانند در سازش با محيط اتخاذ كنند را مشخص كرد:الف) رفتن به طرف مردم: قبول درمانده بودن خويش و سعي در جلب محبت ديگران.ب) حركت بر ضد مردم: جنگ با محيط خود كه مورد تنفر اوست.ج) دور شدن از مردم: منزوي ماندن (نه تعلق، نه جنگيدن)اين سه تيپ از اشخاص ممكن است نمونه اين سه گرايش اساسي باشند: 1- مراعات كننده ديگران 2- پرخاشگر 3-جدامانده . راجرز معتقداست كه اشخاص سازگار مي توانند خودشان راهنماي دگرگوني و كمال خويش باشند و زندگي شان را بدون تاثير رويدادهاي گذشته هدايت كنند. دراين نظريه خصيصه چشم پوشي و آسان نگري بر خود نمايان است و همچنين در فراخواندن راجرز به خود بودن و در اكنون بودن، گيرايي خاصي نهفته است. نظر ديگري كه راجرز ابراز داشته است، وجود گرايش فطري به سوي رشد و كمال و سلامت روان فرد است،يعني انگيزش ذاتي در افراد براي سلامت روان وجود دارد كه ما را به پيشمي راند. 2-2-3- خصوصيات افراد سازگار راجرز و مازلو بيشتر بر ويژگي هاي مثبت نظير آفرينندگي و شكوفايي استعدادهاي بالقوه تاكيد دارند. هر يك از اين نظريه پردازان نگرش منحصر به فرد خود را براي سازگاري و رشد رواني عرضه مي كنند و استعداهاي بالقوه آدمي را براي بهتر شدن يا بيشتر شدن از آنچه هست متفاوت مي بينند. شايد كلي ترين ويژگي فرد سازگار آن است كه نسبت به خود واقع بين است، به اين معنا كه درباره انگيزه هايش خود را فريب نمي دهد و هدف هاي قابل دسترسي براي خود طرح مي كند، لذا از تعارضات غيرلازم پرهيز مي كند و با مشكلات شخصي خود به طور عيني برخورد مي كند. شخص سازگار كسي است كه مي تواند انگيزه ها و هدف هايش را تغيير دهد بدون آنكه آنها را با مكانيزم هاي دفاعي تغيير شكل دهد. فرد خوب سازگار يافته كسي است كه صفات و ويژگي هاي گوناگون او با هم در ارتباطند. در عين حال كه سازگاري كامل وجود ندارد، ولي سازگاري مطلوب احتمالاً هنگامي رخ مي دهد كه بين آنچه فرد راجع به خود مي انديشد با آنچه ديگران درباره او مي انديشند توافق منطقي وجود داشته باشد. مك دونالد (1998)در مورد سازگاري و همچنين ناسازگاري معتقد است: فردي سازگار است كه پاسخ هايي كه او را به تعامل با محيطش قادر مي كنند آموخته باشد تا در نتيجه در حالي كه به طرق قابل قبول اعضاي جامعه خود رفتار مي كند، احتياجاتي كه در او هست نيز ارضا شوند. از طرفي لااقل دو معني را مي توان با ناسازگاري مرتبط ساخت؛ يك معنا اساساً مفهومي اجتماعي است، فردي سازگار نيست كه نتواند به طور مناسبي در محيط معلومي تعامل كند. معناي ديگر زماني است كه او نتواند ارضاي احتياج كند، حتي اگر رفتارش براي جامعه مناسب باشد. اشكال دائم در ارضاي احتياج يا عدم توانايي در يادگيري طرق مورد قبول اجتماعي براي ارضاي آنها غالباً منجر به ايجاد الگوهاي رفتاري ناسازگاري مي شوند به طوري كه فرد نمي تواند به طريق مناسبي در هر موقعيتي خود را سازگار كند. فرد سازگار به ميزان كافي مي تواند فعاليت كند و براي كاري كه به عهده گرفته است شايستگي لازم را دارد و لزومي نمي بيند كه شغل خود را مرتب تغيير دهد.  از اضطراب و تعارضي كه او را از فعاليت سودبخشي باز دارد، دوري مي جويد. بتواند با مشكلات مواجه شود، درباره آنها بينديشد و تصميم بگيرد و عمل كند. از زندگي خانوادگي لذت ببرد و به بچه دار شدن و تربيت فرزندان علاقه مند باشد. بتواند نيازها و افكار و عواطف ديگران را بشناسد و پاسخ ها يا واكنش هاي متناسب از خود نشان بدهد. بيماري هاي جسمي نتواند شايستگي و فعاليت هاي او را كاهش دهد. بتواند با استفاده از امكانات وجودي خود و امكانات محيطش تا حد ممكن با مردم همكاري اقتصادي و اجتماعي داشته باشد. دانستن اين نكته كه عوامل خارجي را نمي توان متناسب با احتياجات خود تغيير داد و پذيرفت و از آنهايي كه نمي توان تغييرشان داد، بدون رنجش عبور كرد. گسترش دادن صلاحيت و شايستگي خود براي تغيير اوضاع و كسب مهارت هاي لازم در روابط اجتماعي.تصديق و قبول كردن عواطف خود. مشغول شدن شخص به كار سازنده اي كه شخصاً آن را ارزشمند مي داند. پرورش شوخ طبعي به خصوص درباره خود.شركت كردن در فعاليت ها و مسئوليت هاي اجتماعي.  انسان سازگار خود واقعي را منشأ اعمال، افكار و رفتار مي داند.انسان سازگار يا سالم مسئوليت همه اعمال، افكار و رفتار خود را مي پذيرد و عاقلانه به آن نتايج مي انديشد.خودداري از به كارگيري دائم و طولاني مدت مكانيزم هاي دفاعي: استفاده هميشگي از مكانيزم هاي دفاعي شخص را به تدريج از واقعيت دور مي كند، در حالي كه شخص سازگار مقدار معيني از اضطراب را مي پذيرد و طبعاً وقتي وجود اضطراب را بپذيريم بسيار كم احتياج به استفاده از روش هاي دفاعي خواهيم داشت. براي شناخت انگيزه هاي خود تلاش مي كند. روش هاي كاهش تعارض و ناكامي را مي داند و به كار مي گيرد.  شخص سازگار بايد بپذيرد بعضي از ناكامي ها را تحمل كند، زيرا در حقيقت تحمل ناكامي مانند پذيرش اضطراب نشانه سازگاري مطلوب در شخص است و شخص سالم ياد مي گيرد كه ناكامي را به عنوان يك واقعيت عادي زندگي بپذيرد.  سرگرم شدن به كارهاي مفيد يكي ديگر از نشانه هاي فرد سازگار و سالم است. 2-2-4- ابعاد سازگاری منظور از سازگاري ، رابطه اي است كه ميان فرد و محيط او ،به ويژه محيط اجتماعي وجود دارد و به او امكان مي دهد تا نيازه او انگيزه هاي خود را پاسخ گويد. فرد زماني از سازگاري بهره مند است كه بتواند ميان خود و محيط اجتماعي اش رابطه اي سالم برقرار و انگيزه هاي خود را ارضا كند ، در غير اين صورت او را ناسازگار قلم داد مي كنيم. در واقع سازگاري با محيط، مهارتي استكه بايدآموخته شود و كيفيت آن مانند سايرآموخته ها به ميزان علاقه وكوشش فرد براي يادگيري بستگي دارد (اسلامينسب،1373) انجمن روان پزشكان آمريكا (1994) سازگاري اجتماعي را چنين تعريف مي كند: هماهنگ ساختن رفتار به منظور برآورده ساختن نيازهاي محيط يكه غالباً مستلزم اصلاحت كانه ها، هيجان هاي نگرشه است. صديقي( 1384؛ به نقل از حجاري،1380) سازگاري اجتماعي را به عنوان جرياني تعريف كرده است كه به وسيله ي آن روابط ميان افراد،گروههاوعناصر فرهنگي دروضعيتي رضايت بخش برقرار باشد . به عبارت ديگر،روابط ميان افراد وگروهها به گونه اي برقرار شده باشدكه رضايت متقابل آنها را فراهم سازد. بدين ترتيب سازگاري اجتماعي مكانيزم هايي است كه توسط آنها يك فرد توانايي تعلق به يك گروه را پيدا مي كند. به همين علت لازمه ي سازگاري اجتماعي ، بروز تغييراتي در فرد بوده،آن نيز مستلزم يكپارچگي مكانيزمه ايي است كه توسط آنها ،گروهي كعض و جديد را مي پذيرد(يمنيدوزي سرخابي،1371). سازگاري اجتماعي داراي مؤلفه ها و نشانه هاي خاصي است. يكي از نشانه هاي سازگار بودن با محيط و اجتماع ، داشتن استقلال است. استقلالي عني توانايي انجام كارها بدون كمك گرفتن از ديگران ، توانايي تحمل تنهايي و حتي لذت برد ناز آن. مسؤوليت پذيري نيز از نشانه هاي ديگرسازگاري اجتماعي است آينده نگري و دركاين امركه تصميمات و اقدامات امروز می تواند برزندگيوفرداي فرد تأثير بگذارد نيز از ويژگي هاي فرد سازگاراست. توانايي تصميم گيري ، حفظ اعتدال و ميان هروي در امور زندگي نيز از ديگر ويژگي هاي فردي مي باشدكه داراي سازگاري اجتماعي است . فرد داراي سازگاري اجتماعي توانايي برنامه ريزي براي تمام ساعات خود را دارد و تا جايي كه امكان دارد ، درتمام ابعاد زندگي خود جانب اعتدال را نگه مي دارد و از افراط وتفريط خودداري مي كند(حجاري،1384) . جنبه اي ديگر از سازگاري اجتماعي ، مهارتهاي اجتماعي است. مهارت هاي اجتماعي رفتارهاي انطباقي فرا گرفته شده است كه فرد را قادر مي سازد با افراد ديگر روابط متقابل داشته باشد ، واكنش هاي مثبت بروزده دو از رفتارهايي كه پيامد منفي دارند، اجتناب ورزد. مهارتهاي اجتماعي شامل مهارت در تشخيص خصوصيات گروه ، ارتباط گيري با گروه ، گوش دادن ، همدردي ، ارتباط غيركلامي ، در تشخيص احساسات خويش و مهارت كنترل خويش است. شخصي كه داراي مهارت اجتماعي است ، مي تواند به انتخاب و ارائه رفتارمناسب در وضعيت معين دستبزند. اليوتوگرشام)2008 (ضمن تعريف مهارت هاي اجتماعي به عنوان رفتارهاي انطباقي يادگرفته شده كه فرد را قادر مي سازد تا با افراد ديگر رابطه اي متقابل داشته باشد و از خود پاسخ هاي مثبت بروز دهد، اين رفتارها را به پنج رفتار جزئي ترتقسيم مي كنند كه هريك از آنها ميتواند موجب تسهيل روابط بين فردي شود. آنها شامل همكاري، گفتارمناسب ، مسؤوليت پذيري ، همدلي وخويشتن داري هستند. بروز مهارت هاي اجتماعي ضعيف، به عدم پذيرش فرد توسط ديگران منجرمي شود. سياري از دانش آموزان هرگز رفتار مناسب را براي موقعيتهاي اجتماعي درتعامل با ديگران ياد نگرفت هاند . بديهي است رشد مهارت هاي اجتماعي به منظور سازگاري اجتماعي درروابط بين فردي نيازمند سلامت عاطفي ـ رواني و هوشمندي هيجاني است. بدين ترتيب، مهارت هاي اجتماعي به رفتارهاي آموخته شده ومقبول جامعه اطلاق ميشود؛ رفتارهايي كه شخص ميتواند با ديگران به گونهاي ارتباط متقابل برقرار كند كه به بروز پاسخ هاي مثبت و پرهيز از پاسخهاي منفي مي انجامد و موجب سازگاري اجتماعي فرد ميشود (نژادنادري، 1388). 2-2-5- شاخصهای سازگاری معیارهای تشخیصی DSM-IV-TR برای اختلالات سازگاری - ایجاد علائم هیجانی یا رفتاری در پاسخ به عامل (یا عوامل) مشخص استرس زا، که ظرف مدت 3 ماه پس از بروز این عامل(یا عوامل )رخ داده باشند. - این علائم یا رفتارها از نظر بالینی قابل ملاحظه بوده و با هر یک از حالات زیر مشخص می شوند. - ناراحتی قابل ملاحظه، بیش از حدی که بعلت مواجهه با عامل استرس زا انتظار می رود. - اختلال قابل ملاحظه عملکردهای اجتماعی یاشغلی(تحصیلی) - اختلال مرتبط با فشار روانی یا معیارهای سایر اختلالات محورI مطابقت نمی کند و صرفاً ناشی از تشدید یک اختلال قبلی محور I با محور III نیست. - علائم این اختلال نمایانگر سوگواری نیستند. - پس از ختم عامل استرس زا (یا پی آمدهای آن)، علائم اختلال بیش از 6 ماه پایدار نمی مانند. حاد: در صورتي که اختلال کمتر از 6 ماه طول بکشد. مزمن: در صورتي که اختلال 6 ماه يا بيشتر طول بکشد. اختلالات سازگاري براساس زير گونه هاي آن کدگذاري مي شوند که با توجه به علائم بارز آنها انتخاب مي گردند. عوامل اختصاصي مولدفشار رواني را مي توان در محور IV مشخص کرد. همراه با خلق افسرده همراه با اضطراب شکل مخلوط همراه با اضطراب و خلق افسرده همراه با آشفتگي سلوک شکل مخلوط همراه با آشفتگي هيجانات وسلوک شکلغير اختصاصي. مقیاسها یا شاخصهای موجود برای سازگاری عبارتند از: پرسشنامه کالیفرنیا مقیاس سازگاری فیشر (FDAS) پرسشنامه سازگاری بل پرسشنامه سازگاری ﭘﺮﺳﺸﻨﺎﻣﻪ ﺳﺎزﮔﺎري داﻧﺶآﻣﻮزان سین ها و سینگ پرسشنامه سازگاری روانی کودکان که از مجموع آنها اینگونه بر می آید که این مقیاسها بر اساس خرد شاخصهای زیر تهیه شده اند: در بالغین: اعتماد به نفس،جرأت ابراز وجود ، پشتکار، خود رهبری ، جاه طلبی ، تعادل ، سلطه گری ، نا مطمئن بودن و تکان شگری، اختلال در اجتماعی شدن،تحمل،خلاقیت،انعطاف پذیری، انطباق پذیری و تغییر پذیری ، وظیفه شناسی,مسئولیت پذیری، احساس خشم، افسردگی و اضطراب و در کودکان: خستگی، افت تحصیلی ، اشکال در دوست یابی، پرخاشگری، ترس، نگرانی، حسادت، عصبانیت، خجالت، بی تفاوتی ونفرت. در پژوهش حاضر، افسردگی، اضطراب، استرس و پرخاشگری به عنوان شاخص های سازگاری در کودکان در نظر گرفته شده است. 2-2-6- افسردگی: اﻓﺴﺮدﮔﯽ از اﺧﺘﻼﻻت ﺧﻠﻘﯽ ﺑﺴﯿﺎر ﺷﺎﯾﻌﯽ اﺳﺖ ﮐﻪ داراي ﻧﺸﺎﻧﻪﻫﺎﯾﯽ ﻫﻤﭽﻮنا ﺣﺴﺎس دﻟﺘﻨﮕﯽ از دﺳﺖدادن ﻋﻼﻗﻪ ﺑﻪ ﺟﻨﺒﻪﻫﺎي ﻟﺬتﺑﺨﺶ زﻧﺪﮔﯽ ﻧﺸﺎﻧﻪﻫاي ﺟﺴﻤﺎﻧﯽ و اﺧﺘﻼل ﻫﺎي ﺧﻮاب و ﻧﺸﺎﻧﻪ ﻫﺎي ﺷﻨﺎﺧﺘﯽ ﻫﻤﭽﻮن دﯾﺪﮔﺎه ﻣﻨﻔﯽ در ﻣﻮرد ﺧﻮد ، اﺣﺴﺎس ﮔﻨﺎه ، ﻧﺎﺗﻮاﻧﯽ در ﺗﻤﺮﮐﺰ و ﺑﻼﺗﮑﻠﯿﻔﯽ اﺳﺖ ( ﻫﺎﻟﺠﯿﻦو وﯾﺘﺒﻮرن،2009). اﻓﺴﺮدﮔﯽ از ﻧﻈﺮ ﺷﺪت ، ﺑﻪ اﻓﺴﺮدﮔﯽ ﺧﻔﯿﻒ ، ﻣﺘﻮﺳﻂوﺷﺪﯾﺪ، ﻃﺒﻘﻪ ﺑﻨﺪيﺷﺪه اﺳﺖ. ﻣﻮارد اﻓﺴﺮدگي ﺧﻔﯿﻒ ﺗﺎ ﻣﺘﻮﺳﻂ ﻣﻌﻤﻮﻻ ﺗﺤﺖ روان درﻣﺎﻧﯽ ﻗﺮار ﻣﯽ ﮔﯿﺮد و در ﺻﻮرت ﺑﺮوز اﻓﺴﺮدﮔﯽ ﺷﺪﯾﺪﻏﺎﻟﺒﺎً دارو درﻣﺎﻧﯽ ﺗﻮﺻﯿﻪ ﻣﯽ ﺷﻮد. در اﻓﺴﺮدﮔﯽ ﻣﺘﻮﺳﻂ، وﯾﮋﮔﯽ ﻫﺎﯾﯽ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺧﻠﻖ ﭘﺎﯾﯿﻦ، اﻓﮑﺎر ﺑﺪ ﺑﯿﻨﺎﻧﻪ و ﮐﺎﻫﺶ اﻧﺮژي وﻟﺬت وﺟﻮد دارد( ﮔﻠﺪر ، ﻟﻮﭘﺰو آﻧﺪرﺳﻮن، 2003). افسردگی بيماری درماندگی شخصی و شکست شخصی است. زمانی که خود را در دستيابی به هدفهای مان درمانده میيابيم، به افسردگی مبتلا می شويم. هرکس هرچه بيشتر خود را مهمتر از هر چيز تلقی کند و هرچه بيشتر برای هدفها، موفقيتها و رضايت خود ارزش بيش از حدی قائل شود ، در صورتی که شکست بخورد با ضربه سخت تری مواجه می شود و شکست و درماندگی را با شدت بيشتری تجربه می کند و اين خود عامل خطر جديدی برای افسردگی است ( سلیگمن،2002). افسردگی يکی از مهمترين اختلالات روانی در کودکان و نوجوانان است که فراوانی آن با سن افزايش می يابد ( کارلسون و پاتاکی،1995). در سالهای اخير وجودا فسردگی در کودکان و نوجوانان نه تنها محرز شناخته شده بلکه نظر بر اين است که افسردگی کودکی می تواند مشکلات جدی برای سلامت عمومی ايجاد کند (لامارین،1995). به گونه ای که ممکن است پيامدهای جدی مانند غيبت از مدرسه و افت تحصيلی در بر داشته باشد (کارلسون،2000). فروپاشی و اضمحلال خانواده يک ويژگی پيوند خورده با افسردگی در دوران کودکی است. برای مثال شواهد مختلف ، کيفيت منفی ارتباط والدين و کودکان را با افسردگی در نوجوانان در اين خانواده ها مربوط می دانند (نجاریان و داودی،1384). برخی پژوهشگران نيز نشان داده اند جدايی والدين ، سرپرستی توسط يکی از والدين ، پايگاه اجتماعی- اقتصادی پايين ، تجربه فقدان های مکرر ، اختلافات والد- کودک ، اختلافات زن و شوهر در مورد بچه داری ، کنترل بيش از حد والدين به رفتار کودک و روابط آسيب ديده با همسالان در بروز افسردگی دوران کودکی نقش دارد (فیروزبخت،1384). کودکانی که در خطر ابتلا به افسردگی قرار دارند ، چه در باره مشکلات شخصی خود و چه درباره مشکلات جهان بدترين سناريوی ممکن را به ذهن می آورند. آنها به واسطه مسائل خارج از کنترل ، خودشان را سرزنش می کنند. آنها به طرف منفی ترين تفسير از وقايع سوق پيدا میکنند. برای آنها تصور وقايع خوشبينانه دشوار است (سلیگمن،2002). اختلال افسردگی خاصی که غالبا در رابطه با کودکان مطرح می شود، اختلال افسردگی ماژور است. بر اساس متن 1 ويراست چهارم راهنمای تشخيصی و آماری اختلالات روانیDSM-IV، وقتی تشخيص افسردگی ماژور داده می شود که کودک در يک يا چند دوره 2 هفته ای شواهدی دال بر تغيير کارکرد نشان بدهد؛ از جمله اينکه افسرده يا تحريک پذير شود ، بی علاقه شود و از خيلی چيزها لذت نبرد يا هر دو حالت را داشته باشد. در ضمن ، کودک بايد حداقل چهار مورد از اين نشانه ها را تقريبا هر روز داشته باشد و برخی از کارکردهای مهم او مختل شود: لاغر شدن و نرسيدن به وزن مورد انتظار اختلال خواب شامل پر خوابی يا بی خوابی کندی يا تحريک روانی حرکتی شديد خستگی يا کم انرژی بودن احساس بی ارزش بودن يا احساس گناه بیجا و افراطی افت قوه تفکر، تمرکز و تصميم گيری فکرهای تکراری در مورد مرگ، خودکشی، اقدام به خودکشی يا داشتن نقشه برای خودکشی (فیروزبخت،1384). درباره افسردگی کودکی توجه به سه نکته قابل ملاحظه است. نکته نخست اين است که ملاک هايی که برای افسردگی بزرگسالان به کار رفته است می تواند برای افسردگی کودکان نيز به کار رود و ويژگیهای اساسی نشانگان افسردگی که در کودکان قابل تشخيص است همانند ويژگیهای بزرگسالان میباشد. نکته دوم چون برون نمود يا ايذايی کودکان در مقايسه با رفتار های درون نمود بيشتر مورد توجه قرار می گيرد گاه افسردگی دوران کودکی به عنوان يک رفتار درون نمود ناديده گرفته می شود و ممکن است تشخيص داده نشود يا ارزيابی نگردد. نکته آخر اينکه ويژگی های اندکی در مورد نشانگان افسردگی مانند خلق تحريک پذير وجود دارد که بيشتر مخصوص کودکان می باشد (توزنده جانی، توکلی زاده ، جهانشیر و دهگانپور،1386). 2-2-7- اضطراب اﺧﺘﻼﻻت اﺿﻄﺮاﺑﻲ از ﺷﺎﻳﻊﺗﺮﻳﻦ اﺧﺘﻼﻻت رواﻧﻲ و ﻋﺎﻃﻔﻲ ﻣﻴـﺎن ﻛﻮدﻛـﺎن و ﻧﻮﺟﻮاﻧـﺎن اﺳـﺖ . ﻣﻄﺎﻟﻌﺎت ﺷﻴﻮع ﺷﻨﺎﺳﻲ ﻧﺸﺎن ﻣﻲدﻫﺪ ﻛﻪ ﺣﺪود 8% ﺗﺎ 12% ﻛﻮدﻛﺎن و 5% ﺗﺎ 10% ﻧﻮﺟﻮاﻧـﺎن ﺑـﺎ ﻳﻜﻲ از ﻣﻌﻴﺎرﻫﺎي ﺗﺸﺨﻴﺼﻲ اﺧﺘﻼل اﺿﻄﺮاﺑﻲ ﻛﻪ ﻣﻮﺟﺐ اﺧـﺘﻼل در ﻋﻤﻠﻜـﺮد و روﻧـد ﻃﺒﻴﻌـﻲ زﻧﺪﮔﻲ ﻛﻮدك ﻣﻲﺷﻮد، مواﺟﻪ ﻫﺴﺘﻨﺪ(اﺳﭙﻨﺲ،1998 اﺳﭙﻨﺲودﻳﮕﺮان، 2003). ﺑﺎ ﺗﻮﺟـﻪ ﺑـﻪ ﺗﻔﺎوت در اﺑﺰار ﺗﺸﺨﻴﺼﻲ، ﻧﻤﻮﻧﻪﻫﺎي ﻣﻮرد ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ و ﺗﻨـﻮع اﺧـﺘﻼﻻت، ﻣﻴـﺰان ﺷـﻴﻮع، ﻣﺘﻔـﺎوت ﮔﺰارش ﺷﺪه اﺳﺖ . اﺧﺘﻼﻻت اﺿـﻄﺮاﺑﻲ ﻣﻤﻜـﻦ اﺳـﺖ در ﻳﻜـﻲ از اﺷـﻜﺎل اﺧـﺘﻼل اﺿـﻄﺮاب ﺟﺪاﻳﻲ، ﻫﺮاس اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ، اﺧﺘﻼل اﺿﻄﺮاب ﺗﻌﻤﻴﻢ ﻳﺎﻓﺘﻪ، اﺧﺘﻼل آﺳﻴﻤﮕﻲ ﺑـﺎ ﺑـﺎزار ﻫﺮاﺳـﻲ ﻳـﺎ ﺑﺪون ﺑﺎزار ﻫﺮاﺳﻲ، اﺧﺘﻼل وﺳﻮاسـ اﺟﺒﺎر و ﻫـﺮاسﻫـﺎي اﺧﺘـﺼﺎﺻﻲ ﻇـﺎﻫﺮ ﺷـﻮد (اﺳـﭙﻨﺲ، 1998 ). اﺧﺘﻼﻻت اﺿﻄﺮاب ﻛﻮدﻛﻲ و ﻧﻮﺟﻮاﻧﻲ ﺑﺎ ﭘﻲآﻣﺪﻫﺎي ﻣﻨﻔﻲ ﻗﺎﺑﻞ ﻣﻼﺣﻈﻪ در ﺳﺎزﮔﺎري ﺷﺨﺼﻲ، ﺗﺤﺼﻴﻠﻲ و اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﻫﻤﺮاه اﺳﺖ (اﺳﺘﺮاوس،1990؛ اﺳﭙﻨﺲودﻳﮕﺮان، 2003). ﻋـﻼوه ﺑﺮ اﻳﻦ، ﺷﻮاﻫﺪ ﻧﺸـﺎن ﻣﻲدﻫﺪ اﺧﺘﻼل اﺿﻄـﺮاب ﻛـﻮدﻛﻲ ﭘﺪﻳﺪه اي ﮔﺬرا ﻧﺒـﻮده و در ﺻـﻮرت ﻋـﺪم درﻣﺎن ﺗﺎ ﺳﻨﻴﻦ ﻧﻮﺟﻮاﻧﻲ و ﺑﺰرﮔﺴﺎﻟﻲ اداﻣﻪ ﭘﻴﺪا ﻣﻲﻛﻨﺪ و از اﻳﻦ رو ﻣﺸﻜﻼت ﺑـﺴﻴﺎري ﻓـﺮاروي ﻓﺮد ﻗﺮار ﻣﻲﮔﻴﺮد (ﻣﻮرﻳﺲودﻳﮕﺮان، 2003). ﺑﻨﺎﺑﺮاﻳﻦ ﺿﺮوري اﺳﺖ ﻛﻪ ﺿـﻤﻦ ﺷﻨﺎﺳـﺎﻳﻲ اﻳـﻦ ﻗﺒﻴﻞ ﻛﻮدﻛﺎن، زﻣﻴﻨﻪي درﻣﺎن ﻣﻨﺎﺳﺐ و ﻣﺆﺛﺮ ﻧﻴﺰ ﻓﺮاﻫﻢ ﺷﻮد ( اﺳﭙﻨﺲ، 1998). دوﻧﺎ و دﻳﮕﺮان (2005) در ﭘﮋوﻫﺸﻲ ﻧـﺸﺎن دادﻧـﺪ ﻛـﻪ ﻛﻮدﻛـﺎن داراي اﺧـﺘﻼل اﺿـﻄﺮاﺑﻲ اﺣﺘﻤﺎﻻً 8 ﺳﺎل ﭘﺲ از ﺷﺮوع اﺧﺘﻼل، ﻣﻼك ﺗﺸﺨﻴﺼﻲ را درﻳﺎﻓﺖ ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ. ﺑﻨﺎﺑﺮاﻳﻦ ﻧﺘﻴﺠﻪﮔﻴﺮي ﻣﻲﺷﻮد ﻛﻪ اﺧﺘﻼﻻت اﺿﻄﺮاﺑﻲ دوران ﻛﻮدﻛﻲ ﻣﻤﻜﻦ اﺳﺖ ﻣﺰﻣﻦ ﺷﺪه و ﻣﺎﻧﺪﮔﺎر ﺷﻮﻧﺪ. ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ اﻳﻦ ﻛﻪ ﻣﺸﻜﻼﺗﻲ ﻫﻤﭽﻮن ﻧﺸﺎﻧﮕﺎن اﺧـﺘﻼﻻت اﺿـﻄﺮاﺑﻲ از ﻃـﺮف واﻟـﺪﻳﻦ ﺑـﻪ ﻋﻨﻮان ﺑﺨﺶ ﺳﺎده اي از ﻣﺮاﺣﻞ رﺷﺪ ﻛﻮدك ﺗﻠﻘﻲ ﻣﻲﺷﻮد، ﻣﻌﻤﻮﻻً در ﺗﻮﺟـﻪ ﺑـﻪ اﻳـﻦ ﻧـﺸﺎﻧﮕﺎن ﻏﻔﻠﺖ ﻣﻲﺷﻮد. ﻧﺘﺎﻳﺞ ﭘﮋوﻫﺸﻲ در ﻧﻴﻮزﻟﻨﺪ ﺑﺮ روي ﻳﻚ ﻫـﺰار ﻧﻮﺟـﻮان 15 ﺳـﺎﻟﻪ و ﻣـﺎدران آﻧﻬـﺎ 5 ﻧﺸﺎن داد ﻛﻪ اﺧﺘﻼﻻت اﺿﻄﺮاﺑﻲ ﻓـﺮاوان ﺗـﺮﻳﻦ اﺧـﺘﻼل ﻣﻴـﺎن ﺳـﺎﻳﺮ اﺧـﺘﻼﻻت اﺳـﺖ (راﭘـﻲوﻫﻤﻜﺎران، 2006). ﺷﻴﻮع اﺧﺘﻼل در دﺧﺘﺮان و ﭘﺴﺮان ﻣﺴﺎوي ﮔﺰارش ﺷﺪه اﺳت. اﻳﻦ اﺧـﺘﻼل ﻣﻤﻜﻦ اﺳﺖ در ﺳﺎلﻫﺎي ﭘﻴﺶ از ﻣﺪرﺳﻪ ﺷﺮوع ﺷﻮد وﻟﻲ اﻏﻠﺐ ﺳﻦ ﺷـﺮوع آن 7 ﺗـﺎ 8 ﺳـﺎﻟﮕﻲ اﺳﺖ. ﻣﻴﺰان اﺿﻄﺮاب ﺗﻌﻤﻴﻢ ﻳﺎﻓﺘﻪ در ﻛﻮدﻛﺎن ﺳﻨﻴﻦ ﻣﺪرﺳﻪ ﺗﻘﺮﻳﺒﺎً 3% ﺗﺨﻤﻴﻦ زده ﻣﻲﺷـﻮد. در ﻣﻴﺎن ﻧﻮﺟﻮاﻧﺎن، ﺷﻴﻮع اﺧﺘﻼل آﺳﻴﻤﮕﻲ در ﻃﻮل ﻋﻤﺮ 6% و ﺷﻴﻮع اﺧﺘﻼل اﺿﻄﺮاب ﺗﻌﻤﻴﻢ ﻳﺎﻓﺘـﻪ7/ 3 % اﺳﺖ (ﺳﺎدوكودﻳﮕﺮان، 2003). ﭘﮋوﻫﺶ راﭘﻲ (1998) ﻧﺸﺎن داد ﻛﻪ اﺧﺘﻼل اﺿـﻄﺮاب ﺟﺪاﻳﻲ و ﻫﺮاس اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ در ﻣﻴﺎن ﻛﻮدﻛﺎن و ﻫﺮاس اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ و اﺧﺘﻼل اﺿﻄﺮاب ﺗﻌﻤـﻴﻢ ﻳﺎﻓﺘـﻪ در ﺳﻄﺢ ﻧﻮﺟﻮاﻧﺎن از ﺷﻴﻮع ﺑﻴﺸﺘﺮي ﺑﺮﺧﻮردار اﺳﺖ. ﭘﮋوﻫﺶﻫﺎي اﺧﻴﺮ ﻧﺸﺎن ﻣﻲدﻫﻨﺪ ﻛﻪ ﻛﻮدﻛﺎن ﻣﺒﺘﻼ ﺑﻪ اﺧﺘﻼل اﺿﻄﺮاب ﺟﺪاﻳﻲ ﻣﻤﻜﻦ اﺳﺖ ﺗﺸﺨﻴﺺ ﻫﺎي روانﭘﺰﺷﻜﻲ دﻳﮕـﺮي را ﻧﻴـﺰ ﻫﻤﭽـﻮن اﺧـﺘﻼل آﺳـﻴﻤﮕﻲ و اﻓـﺴﺮدﮔﻲ ﺑﮕﻴﺮﻧـﺪ . ﻣﻄﺎﻟﻌﺎت ﻧﺸﺎن داده اﺳﺖ ﻛﻪ ﺗﻘﺮﻳﺒﺎً ﻧﻴﻤﻲ از ﻛﻮدﻛﺎن ﻣﺒـﺘﻼ ﺑـﻪ اﺧـﺘﻼل اﺿـﻄﺮاب ﺟـﺪاﻳﻲ ﺑـﻪ اﺧﺘﻼﻻت اﺿﻄﺮاﺑﻲ دﻳﮕﺮ ﻫﻤﭽﻮن ﻫﺮاس اﺧﺘﺼﺎﺻﻲ و اﺿـﻄﺮاب ﺗﻌﻤـﻴﻢ ﻳﺎﻓﺘـﻪ ﻣﺒـﺘﻼ هـﺴﺘﻨﺪ (ﻣﻮن،2002). اﻳﮕﺮ و دﻳﮕﺮان (2006)، ﻛﻮدﻛﺎن 16 ـ 9 ﺳﺎﻟﻪ و واﻟﺪﻳﻦ آﻧﻬﺎ را ﻣـﻮرد ارزﻳـﺎﺑﻲ ﻗـﺮار دادﻧـﺪ . دادهﻫﺎ از 8 ﻣﺼﺎﺣﺒﻪي روانﭘﺰﺷﻜﻲ ﺑﺎ ﺳﺎﺧﺘﺎر ﺑﻪ دﺳﺖ آﻣﺪ و ﻧﺘﺎﻳﺞ ﻧﺸﺎن داد ﻛﻪ اﺿﻄﺮاب اﻣﺘﻨﺎع از رﻓﺘﻦ ﺑﻪ ﻣﺪرﺳﻪ ﺑﺎ اﻓﺴﺮدﮔﻲ و اﺧﺘﻼل اﺿﻄﺮاب ﺟﺪاﻳﻲ در ارﺗﺒﺎط اﺳﺖ. آﭼﻨﺒﺮاﻧﺪو دﻳﮕﺮان (2010) در ﺗﺤﻘﻴﻘﻲ 85 ﺑﻴﻤﺎر را ﻛﻪ 7 اﻟﻲ 42 ﺳﺎل ﻗﺒﻞ داراي اﺧـﺘﻼل اﺿﻄﺮاب ﺗﻌﻤﻴﻢ ﻳﺎﻓﺘﻪ ﻳﺎ ﺟﻤﻊ ﻫﺮاﺳﻲ ﺑﻮدﻧﺪ، ﻣﻮرد ارزﻳﺎﺑﻲ ﻗﺮار دادﻧﺪ . آزﻣﻮدﻧﻲﻫﺎﻳﻲ ﻛﻪ در دوران ﻛﻮدﻛﻲ اﺧﺘﻼل اﺿﻄﺮاب ﺟﺪاﻳﻲ داﺷﺘﻨﺪ، ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ آﻧﻬـﺎﻳﻲ ﻛـﻪ داراي ﺗـﺸﺨﻴﺺ ﻫـﺎي دﻳﮕـﺮي ﺑﻮدﻧﺪ، ﺧﻄﺮ اﺑﺘﻼء ﺑﻴﺸﺘﺮي در اﺧﺘﻼل آﺳﻴﻤﮕﻲ و ﺑﺎزار ﻫﺮاﺳﻲ در اواﻳﻞ ﺑﺰرﮔﺴﺎﻟﻲ، ﻧﺸﺎن دادﻧـﺪ . ﺑﻪ اﻳﻦ ﺗﺮﺗﻴﺐ ﻧﺘﺎﻳﺞ ﺗﺤﻘﻴﻖ، اﻳﻦ ﻓﺮﺿﻴﻪ را ﻛﻪ اﺧﺘﻼل اﺿﻄﺮاب ﺟـﺪاﻳﻲ دوران ﻛـﻮدﻛﻲ، ﻋﺎﻣـﻞ ﻣﺸﺨﺼﻲ ﺑﺮاي ﭘﻴﺶﺑﻴﻨﻲ اﺧﺘﻼل ﻫﻮلو ﺑﺎزار ﻫﺮاﺳﻲ در ﺑﺰرﮔﺴﺎﻟﻲ اﺳﺖ را ﺗﺄﻳﻴﺪ ﻣﻲﻛﻨﺪ. مانیکاواﺳﺎﮔﺎر ودﻳﮕﺮان (2000) ﺑﻪ ﻣﻨﻈـﻮر ﺑﺮرﺳـﻲ ﺗـﺪاوم اﺧـﺘﻼل اﺿـﻄﺮاب ﭘﮋوﻫﺸﻲ ﺗﻮﺳﻂ ﺟﺪاﻳﻲ در ﺑﺰرﮔﺴﺎﻟﻲ، ﺑﺮ روي 70 ﺑﻴﻤﺎر ﺑﺰرﮔـﺴﺎل داراي اﺧـﺘﻼﻻت ﭘﺎﻧﻴـﻚ و اﺿـﻄﺮاب ﺗﻌﻤـﻴﻢ ﻳﺎﻓﺘﻪ، اﻧﺠﺎم ﺷﺪ. ﻧﺘﺎﻳﺞ ﻧﺸﺎن داد ﻧـﺸﺎﻧﮕﺎن اﺿـﻄﺮاب ﺟـﺪاﻳﻲ ﺟـﻮاﻧﻲ ﻣﻌـﺎدل 33% از وارﻳـﺎﻧﺲ ﻧﻤﺮات اﺿﻄﺮاب ﺟﺪاﻳﻲ در ﺑﺰرﮔﺴﺎﻟﻲ را ﭘﻴﺶﺑﻴﻨﻲ ﻣﻲﻛﻨﺪ. ﺑﺮاي ﺗﺒﻴﻴﻦ ﻋﻠﺖ ﺷﻜﻞ ﮔﻴﺮي اﺧﺘﻼل اﺿﻄﺮاب ﺟﺪاﻳﻲ، ﻧﻈﺮﻳﻪﻫﺎي ﻣﻮﺟﻮد ﺑﺮ درك راﺑﻄـﻪي و ﻣﺘﻘﺎﺑﻞ ﻣﻴﺎن ﻋﻮاﻣﻞ واﻟﺪﻳﻨﻲ و ﻛﻮدك در ﺑﺎﻓﺖ ﻋﻮاﻣﻞ ﻓﺸﺎرزاي ﻣﺤﻴﻄﻲ ﺗﺄﻛﻴﺪ دارﻧﺪ (راﭘـﻲ، 1998 ). در ﻣـﺪل رﺷﺪي ﻣﺎﻧﺎﺳﻴﺲ و دﻳﮕﺮان (1994) رﻓﺘﺎر واﻟﺪﻳﻨﻲ اﻫﻤﻴـﺖ ﺧﺎﺻـﻲ در ﺳـﺒﺐ ﺷﻨﺎﺳـﻲ و درﻣـﺎن اﺿﻄﺮاب ﻛﻮدك دارد . ﻣﻄﺎﻟﻌﺎت اﻧﺠﺎم ﺷﺪه در زﻣﻴﻨـﻪ ي اﺛـﺮات واﻟـﺪﻳﻨﻲ و ﺧـﺎﻧﻮادﮔﻲ در اﻳﺠـﺎد ﻳﺎ ﺗﻘﻮﻳﺖ، ﻣﺪل ﺳﺎزي، ﺣﻤﺎﻳﺖ ﻓﻮق اﻟﻌﺎده اﺧﺘﻼﻻت اﺿﻄﺮاﺑﻲ ﺑﺮ ﻣﻮاردي ﻫﻤﭽﻮن ﻛﻨﺘﺮل زﻳﺎد در ﻣـﻮرد ﻛﻮدك ، ﻛﻤﺒﻮد ﻋﻮاﻃﻒ ﻣﺜﺒﺖ و ﮔﺮم رﻓﺘﺎر اﺿﻄﺮاﺑﻲ ﻳﺎ اﺟﺘﻨﺎﺑﻲ، ﺑﺎورﻫﺎ و اﻧﺘﻈﺎرات ﻣﻨﻔﻲ ﺗﺄﻛﻴﺪ ﻣﻲﻛﻨﺪ. ﺳﺘﺎرك ودﻳﮕﺮان (1990) در بررﺳﻲ ﺧﺎﻧﻮادهﻫﺎي ﺑﺎ ﺳـﻪ ﻣﺸﺨـﺼﻪي اﻓـﺴﺮده، اﻓـﺴﺮده و ﻣﻀﻄﺮب و ﻏﻴﺮ ﺑﻴﻤﺎر که ﻫﻴﭻ ﻛﻮدك ﺑﻴﻤﺎر ﻧﺪاﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ، دریافتند ﻛﻪ در ﺧﺎﻧﻮادهﻫﺎي ﺑﺎ ﻛﻮدﻛﺎن ﻣﻀﻄﺮب ﮔﺮوه آزﻣﺎﻳﺶ ﺗﻌﺎرض ﺑﻴﺸﺘﺮي ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻮادهﻫﺎي ﮔﺮوه ﻛﻨﺘﺮل وﺟﻮد دارد. ﺗﺤﻘﻴﻘﺎت دﻫﻪﻫﺎي اﺧﻴﺮ، اﺛـﺮ ﺑﺨـﺸﻲ ﺧـﺎﻧﻮاده درﻣـﺎﻧﻲ را در ﻣـﺸﻜﻼت ﻣﺘﻌـﺪد ﻛﻮدﻛـﺎن و ﻧﻮﺟﻮاﻧﺎن ﻧﻈﻴﺮ اﺧﺘﻼﻻت ﻋﺎﻃﻔﻲ در ﻛﻮدﻛﻲ و ﻧﻮﺟﻮاﻧﻲ، اﺧﺘﻼﻻت روانﺗﻨﻲ، اﺧـﺘﻼﻻت رﻓﺘـﺎر، ﺳﻮءاﺳﺘﻔﺎده ﺟﺴﻤﺎﻧﻲ از ﻛﻮدك و ... ﻧﺸﺎن داده اﺳﺖ (ﻛﺎﺳﻠﻮ ودﻳﮕﺮان،2002). ﺑﺮ ﻃﺒﻖ ﻧﻈﺮﻳﻪي ﺳﻴﺴﺘﻢ ﻫﺎ، ﻫﺮ ﻋﻀﻮ ﺧﺎﻧﻮاده ﺑﻪ ﻣﻨﺰﻟﻪي واﺣﺪي از ﺧﺎﻧﻮاده در ﺟﻬـﺖ ﺣﻔـﻆ ﺗﻌﺎدل ﺑﺎ دﻳﮕﺮان ارﺗﺒﺎط ﺑﺮﻗﺮار ﻣﻲﻛﻨﺪ. ﺧﺎﻧﻮاده درﻣﺎﻧﻲ ﺑـﻪ ﭼﮕـﻮﻧﮕﻲ آﺷـﻜﺎر ﺳـﺎﺧﺘﻦ اﻟﮕﻮﻫـﺎي ﭘﻨﻬﺎن در ﺧﺎﻧﻮاده، ﺣﻔﻆ ﺗﻌﺎدل و ﺷﻨﺎﺧﺖ اﻫﺪاف اﻟﮕﻮﻫﺎ ﻛﻤﻚ ﻣﻲﻛﻨﺪ. ﺧﺎﻧﻮاده ي درﻣـﺎﻧﮕﺮان ﺑـﺮ اﻳﻦ ﺑﺎورﻧﺪ ﻛﻪ ﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎ آن ﻋﻀﻮ ﺧﺎﻧﻮاده ﻛﻪ ﺑﺮ ﭼﺴﺐ ﺑﻴﻤﺎر ﺑﻪ او زده ﺷﺪه و ﻣﺸﻜﻼت ﺧﺎﻧﻮاده ﺑـﻪ او ﻧﺴﺒﺖ داده ﻣﻲﺷﻮد، در ﻓﺮاﻳﻨﺪ درﻣﺎن ﻧﻴﺎزﻣﻨﺪ درﻣﺎن اﺳﺖ ﺑﻠﻜﻪ اﻋﻀﺎي دﻳﮕﺮ ﺧـﺎﻧﻮاده ﻧﻴـﺰ در اﻣﺮ درﻣﺎن ﺑﺎﻳﺪ ﻣﺪ ﻧﻈﺮ ﻗﺮار ﮔﻴﺮﻧﺪ (ﺳﺎدوكودﻳﮕﺮان، 2003). 2-2-8- پرخاشگری در روانشناسی و دیگر علوم رفتاری و اجتماعی، به معنی رفتاری است که منجر به آزار و درد می‌شود.گروهی از صاحب نظران علوم رفتاری نظیر فروید و لورنزمعتقدند که پرخاشگری یک رفتاری است که ریشه در ذات و فطرت انسان دارد. این دو معتقدند که پرخاشگری به عنوان یک نیروی نهفته در انسان دارای حالت هیدرولیکی است که به تدریج در شخص متراکم و فشرده می‌شود و سرانجام نیاز به تخلیه پیدا می‌کند. به نظر لورنز اگر چنین انرژی به شکل مطلوب و صحیح مثلاً در طرق ورزش‌ها و بازیها تخلیه شود جنبه سازندگی خواهد داشت. در غیر اینصورت به گونه‌ای تخلیه می‌شود که مخرب خواهد بود و ممکن است اعمالی از قبیل قتل، ضرب و شتم، تخریب و نظایر آن را در برداشته باشد. از نظر فروید پرخاشگری در انسان نماینده غریزه مرگ است که در مقابل غریزه زندگی در فعالیت است، یعنی همچنان که غریزه زندگی مارا در جهت ارضای نیازها و حفظ هدایت می‌کند غریزه مرگ به صورت پرخاشگری می‌کوشد به نابود کردن و تخریب کردن بپردازد این غریزه چنانچه بتواند دیگران را نابود می‌کند و از بین می‌برد و اگر نتواند دیگران را هدف پرخاشگری و تخریب خود قرار دهد به جانب خود متوجه شده و به صورت خودآزاری و خودکشی جلوه گر می‌شود، بنابراین از نظر وی پرخاشگری حالتی مخرب و منفی دارد(اکبری،۱۳۸۱). عده‌ای دیگر در مقابل ذاتی بودن پرخاشگری اعتقاد دارند که فکر ذاتی بودن پرخاشگری برای انسان خطرناک و مخرب است زیر داشتن چنین فکری سبب می‌شود که پرخاشگری مانند میل به غذا یک واکنش اجتناب ناپذیر تلقی شود بنابراین انسان در کنترل یا کاهش آن نمی‌تواند نقش داشته باشد همچنین این گروه دلائل فراوانی را مبتنی براینکه پرخاشگری منشاء غریزی و ذاتی نمی‌تواند داشته باشد ارائه داده‌اند به همین دلیل از نظر اجتماعی هم قابل آموزش است هم قابل پیشگیری و کنترل . گذشته از دو گروه اصلی مطرح شده، گروهی معتقدند که رفتار پرخاشگری ریشه در عدم فرصت یادگیری دارد، یعنی کودک به علت اینکه فرصت یادگیری نداشته و یک موجود ناپخته‌است، نمی‌داندکه نسبت به یک محرک چگونه عمل کند لذا ممکن است به صورت پرخاشگری از خود واکنش نشان دهد. لذا این کودک باستی به مرور یادبگیرد تا چگونه پاسخ محرکات را به صورت مناسب دهد (نوابی نژاد، ۱۳۷۲). گاهی رفتارهای پرخاشگرانه ناشی از یک احساس ناامنی است که در حقیقت این رفتار یک پاسخ دفاعی به وضعیت ناامنی است که در آن قرار گرفته‌است. یک کودک با ابزار دفاعی که یک حرکت پرخاشگرانه‌است از خود دفاع می‌کند تا وضعیت ناامن را زا بین ببرد(نوابی نژاد، ۱۳۷۲). بررسی های روان پزشکان نیز نشان داده است که طلاق و جدایی والدین از عمده ترین علل بیماری های روانی کودکان است. یکی از اختلالات رفتاری رایج در میان کودکان پرخاشگری ناشی از طلاق والدین آنهاست. امر طلاق برای والدین یک ضایعه و برای کودکان یک فاجعه است. طلاق بیشتر متوجه کودکان خانواده است که دل به عنایت و مهر گرم والدین داشته و خانه را مرکز امید و پناهگاه خویش می شناسند. طلاق پدر و مادر، کودک را به اختلال روانی و رفتاری دچار می کند در مواردی قدرت اندیشه و اراده را از او باز می ستاند و در کل او را چنان پریشان می کند که اثرات شوم آن مادام العمر عارض کودک است. تضاد یکی از دلایل مهمی است که طلاق والدین به بروز مشکلات رفتاری در کودکان منجر می شود. در سال (2000) باتلر و همکاران بیان کردند تضاد فرایند طلاق را برای کودکان مشکل می کند چرا که آنها برای انتخاب میان والدین خود احساس ضرورت می کنند که در واقع می بایست یا از آنها دفاع کنند یا از هر دو کناره گیری کنند. با تضاد بیشتر دلبستگی ها ناامن تر و اضطراب بیشتری رشد خواهد کرد که به تضاد شدید و پرخاشگری در کودکان منجر می شود. بر اساس دستاوردهای پژوهشی فراری و شر(1984) کودکان خانواده های تک والدی در مقایسه با خانواده های عادی (از نظر وجود والدین) عزت نفس پایین تری دارند در به تاخیر انداختن ارضای نیازها تحمل کمتری دارند مهارت های مقابله اجتماعی آنها پایین تر است و فراوانی رخداد حالات عصبی، پرخاشگری و خودکشی در احساس ضرورت آنها بالاتر است. تاکمن و همکاران (1991) بیان کرده اند که کودکان بازمانده از طلاق اغلب رفتارهای پرخاشگرانه و ضد اجتماعی نشان می دهند. شب ادراری، خشم افراطی و فقدان اطاعت و حرف شنوی، بیشتر در کودکان بازمانده از جدایی و طلاق دیده می شود تا در کودکی که یکی از والدین را در اثر مرگ از دست داده است. در ایران هم ناظمی زاده (1385) تحقیقی تحت عنوان «بررسی مقایسه ای میزان مشکلات رفتاری نوجوانی که در اشکال مختلف خانواده های (طلاق، ازدواج مجدد، فوت، اعتیاد و عادی» انجام داده است که بر اساس نتایج به دست آمده نوجوانان خانواده های طلاق و ازدواج مجدد کرده میزان بیشتری از اضطراب، پرخاشگری و مشکلات اجتماعی را نسبت به نوجوانان خانواده های عادی تجربه می کنند. هم چنین نتایج پژوهش اشنایدر (1988) تحت عنوان «مقایسه ویژگیهای کودکانی که با پدر خود زندگی می کنند و کودکانی که با مادر خود زندگی می کنند» نشان داد، بین فهرست رفتاری کودکان هر دو گروه که شامل پرخاشگری و سلوک نیز بود تفاوت معناداری وجود نداشت. 2-3- پيشينه پژوهش 2-3-1- پيشينه پژوهش در خصوص تأثیر طلاق و اختلافات زناشویی بر سازگاری زنان در خصوص طلاق عاطفی تحقیقات انگشت شماری صورت گرفته است از آن میان می توان به تحقیق، اجتماعی (1389) اشاره کرد. این محقق با بررسی رابطه طلاق عاطفی با کیفیت زندگی دریافت رابطه منفی معنی داری بین این دو متغیر وجود دارد و طلاق عاطفی پیش بینی کننده منفی کیفیت زندگی در همه ابعاد سلامت جسمی، سلامت روانی، سلامت اجتماعی و محیط می باشد. به عبارتی هر چه زنان نمرات بالاتری در مقیاس طلاق عاطفی کسب کرده بودند کیفیت زندگی پایین تری گزارش کردند. لوكي و بين(1982، به نقل از ماركوويسكي،1946) بر روي 80 زوج كه قبلا به دو دسته راضي و ناراضي تقسيم شده بودند، مطالعه كردند، 62% زوج هاي ناراضي اظهار كردند كه كودكان تنها وسيله رضايت خاطر آنان در زندگي مشترك هستند، در صورتي كه 4% زوج هاي راضي چنين نظري داشتند. در عوض 68% زوج هاي راضي اظهار كرده اند كه دوستي و رفاقت زن و شوهر بزرگترين عامل رضايت است و فقط 18% زوج هاي ناراضي چنين عقيده اي داشتند. پس اين گونه به نظر مي آيد كه وجود كودك يكي از عوامل ايجاد رضايت در ازدواج است، ولي نمي تواند جانشين رضايت خاطري باشد كه از دوستي و رفاقت همسر بر مي خيزد. ابراهیمی (1391) نیز با بررسی رابطه ناسازگاری روانی زنان با طلاق عاطفی دریافت طلاق عاطفی قادر به پیش بینی مثبت افسردگی، اضطراب و فشار روانی زنان می باشد به عبارتی با افزایش نمرات زنان در مقیاس طلاق عاطفی ناسازگاری روانی آنان نیز افزایش می یابد. قاسمي (1380 )با مقايسه ميزان سازگاري روانشناختي در مراجعين به مركز پيشگيري از طلاق سازمان بهزيستي اصفهان و زوج هاي عادي به این نتیجه رسید که در اين پژوهش تفاوت معني دار در مورد تفاوت تحصيلي زوج ها و نيز وجود سابقه طلاق در فاميل و بستگان و تاثير آن بر ناسازگاري به دست نيامده است. اخوان تفتی (1382) در پژوهشی که به شیوه ای پیمایشی بر زنان و مردان طلاق گرفته صورت داد بر آسیب پذیری بیشتر زنان از پیامدهای اجتماعی طلاق تاکید نمود. در پژوهشی دیگر سیف (1383) به بررسی پیامدهای اجتماعی اقتصادی و روانی- عاطفی طلاق در سه مرحله (قبل، حین و بعد از طلاق) بین سه گروه از زنان و مردان مطلقه ایرانی مقیم ایران، ایرانی مقیم آمریکا و آمریکایی مقیم آمریکا به روش پیمایشی پرداخته است. نتایج این تحقیق نشان می دهد که گروه اول بیش از گروه دوم و به همین ترتیب گروه دوم بیش از گروه سوم متحمل پیامدهای طلاق شده اند. همچنین زنان مطلقه ایرانی در مقایسه با مردان مطلقه ایرانی در تمامی سه مرحله قبل، هنگام و پس از طلاق پیامدهای بیشتری را متحمل می شوند. قطبی و دیگران (1383) نیز در مطالعه ای که بر روی مردان و زنان مطلقه منطقه دولت آباد انجام دادند دریافتند که از میان مشکلات پس از طلاق مشکلات تربیت فرزندان و احساس تنهایی در گروه های سنی بالاتر شایع تر بوده است. همچنین عدم امنیت اجتماعی در زنان بارزتر و احساس افسردگی در مردان شایع تر بوده است. در نهایت کلانتری (1390) در فرا تحلیلی از آثار و پیامدهای طلاق نشان دادند که نه تنها طلاق به طور کلی می تواند باعث صدمه به سرمایه انسانی و اقتصادی جامعه شود بلکه در تحلیلی حساس به جنسیت می تواند مانع نقش آفرینی زنان در فرایند توسعه و در نتیجه به حاشیه راندن و استثمار زنان گردد. سازگاری با طلاق به عنوان رها بودن از علائم و نشانه های بیماری جسمی و روانی، تسلط داشتن بر نقش ها و مسئولیت های روزمره زندگی اعم از شغلی، خانوادگی و دیگر فرصت ها و همچنین توسعه استقلال خود از همسر سابق تعریف شده است(کیتسون و راسچک،1981). فقدان کنترل کاهش اعتماد به نفس و خود ارزشمندی پایین فقدان هایی هستند که ممکن است فرد پس از دریافت آسیب بین فردی طی وقایع تنش زایی مانند طلاق آن ها را تجربه کند. همچنین عزت نفس پایین به عنوان شاخص ناسازگاری به طور مکرر بررسی شده است(دریمن،1997). باورهای غیر منطقی به طور همه جانبه ای با عزت نفس پایین همبسته هستند. ارتباط بین این متغیرها در مطالعات قبلی با دانشجویان دانشگاه نیز ثابت شده است. همچنین دلبستگی به همسر سابق و فقدان رهایی از رابطه قبلی که درگیری ذهنی با خاطرات زندگی با همسر سابق را شامل می شود نیز با پریشانی های زیادی در دوران پس از طلاق مرتبط است(هوولند،1988). گری و سیلور (1990) دریافتند که وجود احساس توانایی کنترل بر فرایند طلاق برای طرفی آسان تراست که پیشقدم در طلاق است. وایس (1979) دریافت که آن طرفی که برای طلاق پیشقدم است اغلب احساس گناه بیشتری را تجربه می کند. مطالعات آسلتین و کسلر (1993) نشان داد طرفی که آغاز کننده طلاق است زودتر از تعلقات مربوط به رابطه رها می شود اما این به معنی نبود پریشانی ناشی از طلاق نزد این فرد نیست. وایس (1979) اشاره می کند فردی که آغازگر طلاق است احساس گناه زیادی کرده و همین احساس گناه سبب تاخیر در رهایی کامل از رابطه می شود. فارنزورث و همکاران (1989) طی پژوهشی رهایی نیافتن سریع زنان از رابطه با همسر سابق طی طلاق را نشان داده اند. ویکراما و همکاران (2006) با مطالعه بر روی شرایط مالی و سلامت فیزیکی زنان مطلقه نشان دادند که زنان مطلقه نسبت به زنان متاهل سطوح بالاتری از فشار مالی را تجربه می کنند و همچنین میزان بالاتری از ضعف را نشان می دهند. بومن (2007) نیز در تحقیق خود نشان داد که درصد بالایی از قشر کم درآمد را مطلقه ها تشکیل می دهند. دانینگ و همکاران (2006) در تحقیق خود که نوعی تحلیل کیفیت زندگی بود به این نتیجه رسیدند که مطلقه و میانسال بودن از پیش بینی کنندگان مهم کیفیت زندگی ضعیف هستند. همچنین پژوهش ها نشان دهنده آن است که شیوع اختلال هراس و بی خوابی شدید که اثر معناداری بر کیفیت زندگی افراد دارد در افراد مطلقه بالاتر است. فاکودا و همکاران (2005) در پژوهش خود نشان دادند که امید به تندرستی با طلاق همبستگی منفی دارد. لورنز و همکاران (2006) با مطالعه آثار کوتاه مدت و بلندمدت طلاق بر زنان به این نتیجه رسیدند که زنان مطلقه نسبت به زنان متاهل به طور معنا داری در سالهای اول بعد از طلاق سطوح بالاتری از فشار و پریشانی روانی و در یک دهه بعد سطوح بالاتری از بیماری را نشان داده و نیز این زنان سطوح بالاتری از حوادث پراسترس زندگی که در نهایت به افسردگی منجر می شد را تجربه می کنند. قطبی و همکاران (1382) در تحقیق خود نشان دادند که نداشتن امنیت اجتماعی از بارزترین مشکلات زنان مطلقه است. نصیری (1386) به این نتیجه رسید که رابطه مثبت و معناداری میان فقر مسکن (سکونت در مناطق محروم و جنوب شهر) و توزیع جغرافیایی زنان مطلقه خانه دار وجود دارد و حسینیان (1382) نشان داد که زنان مطلقه از سلامت روانی پایینی برخوردارند. 2-3-2- پيشينه پژوهش در خصوص تأثیر طلاق و اختلافات زناشویی بر سازگاری کودکان آساني يداله(1381-1382)با بررسي رابطه ويژگي‌هاي شخصيتي و پيشرفت تحصيلي در نوجوانان 14-18ساله و والدين آنها در دو گروه در معرض طلاق و عادي به این نتیجه رسید که بين برون‌گرايي، روان رنجور گرايي، روان پريش خويي با پيشرفت تحصيلي در نوجوانان خانواده‌هاي در معرض طلاق رابطه وجود ندارد شكر اللهي اصغر(1375)با بررسی عوارض جانبی طلاق روی فرزندان مطلقین (دختر و پسر) شهر خرم آباد به این نتیجه رسید که شیوع اختلالات هیجانی در میان کودکان خانواده های مطلقه در حد معنی داری بیشتر از کودکان خانواده های عادی است. همچنین اختلالات هیجانی در پسران و دختران مطلقه تفاوت معنی دار نداشته اند بنابر این باید گفت طلاق سبب به وجود آمدن اختلالات رفتاری – هیجانی در کودکان این خانواده ها می گردد. در پایان پیشنهاد شده است که برای کاهش تأثیرات آسیب زای طلاق حمایت های اجتماعی، آموزشها و دادن آگاهیها در مورد شیوه های روانی– تربیتی ناسالم خانوادگی گسترش داد. پایبندان طیبه (1389)با مقايسه تاب آوري، سلامت روان، پرخاشگري و عملکرد تحصيلي دانش آموزان دختر دبيرستاني خانواده هاي طلاق و عادي شهر اهواز با کنترل طول مدت طلاق و وضعيت اجتماعي-اقتصادي وضعيت اجتماعي-اقتصادي به این نتیجه رسید که سلامت روان دخترهاي خانوادههاي طلاق پايينتر از خانوادههاي عادي بود. همچنين، در خرده مقياسهاي سلامت روان نيز اضطراب و افسردگي دخترهاي خانوادههاي طلاق بالاتر از دخترهاي خانوادههاي عادي بود. کارکرد اجتماعي دخترهاي خانوادههاي طلاق پايينتر از خانوادههاي عادي بود، ولي علايم جسماني و خشم و پرخاشگری و عصبانیت دخترهاي خانوادههاي طلاق بالاتر از دختران خانوادههاي عادي نبود. توافق والدین در رشد و تکامل کودک تاثیر زیادی دارد. کودکانی که در خانواده آرام و سازگار زندگی می کنند اختلال های رفتاری و نابهنجاری در آنها به مراتب کمتر از کودکانی است که در خانواده های پرتنش به سر می برند. پیش از جدایی کامل پدر و مادر میزان اختلاف ها در درون خانواده به اوج خود می رسد. در خانواده هایی که اختلاف رفتاری در میان والدین شدید می شود میزان بزهکاری کودکان افزایش می یابد. در واقع به نظر می رسد که گسستگی، عدم توافق، مرافعه و پرخاشگری در این خانواده ها بیشتر از خانواده های کودکان مضطرب و گوشه گیر است (ایزابلا، 2001). افسردگی اختلال بسیار رایج در کودکان خانواده های طلاق است. شیوع افسردگی در این کودکان در مقایسه با کودکان عادی بیشتر است. پورشهسواری (1382) طی پژوهشی با عنوان ساختار خانوادگی و افسردگی با استفاده از دو گروه کودک (گروه تک والدی و گروه دارای هر دو والد) نشان داد که کودکانی که والدین آنها از هم جدا شده بودند بیشتر از گروه دارای هر دو والد دچار افسردگی شده بودند. کندلر و همکاران (1992) طی پژوهشی با افرادی که نمره افسردگی بالا کسب کرده بودند مصاحبه و تاریخچه آنها را با افراد سالم مقایسه کردند نتایج نشان داد که بین افسردگی و تاریخچه افرادی که والدین آنها از هم جدا شده بودند رابطه معناداری وجود داشت. به طور کلی کودکان طلاق از نظر کنش های اجتماعی در مقایسه با کودکان عادی، مشکل دارند. این کودکان حس سازگاری کمی دارند و بیشتر مستعد بیماری روانی و مشکل روانی هستند. یکی از راههای عمده ای که ناسازگاری والدین با یکدیگر می تواند تاثیرات منفی روی کودک بگذارد، ارتباط ناکافی آنان با کودک است. با وجود این جدایی و ارتباط ناکافی الزاما موجب اختلال در رفتار نخواهد شد. رویدادهای خوشایند در محیط منزل، یا حضور گرم پدر یا مادر در خانه می تواند از پیامدهای منفی ناسازگاری بکاهد (نلسون و ایزرئیل، 2000). این مساله ضعف مهارتهای اجتماعی را برای کودک به همراه می آورد. پورشهسواری (1379) در پژوهشی که در مورد بررسی تاثیرات روان شناختی طلاق بر کودکان انجام داد، مشخص کرد که کودکان طلاق به طور مشخص در 4 سطح اضطراب، افسردگی، مشکل های رفتاری و مهارتهای مقابله ای ضعیف تر از کودکان عادی هستند. افسردگی شایع ترین پاسخ والدین جدا شده به طلاق است. ممکن است والدین به غیر از افسردگی دچار مشکل های دیگر نیز باشند و به شکل پیوسته مشکل آنها بر روی کودکان تاثیر بگذارد به نسبت 2 تا 3 برابر بیشتر در معرض خطر ابتلای به افسردگی هستند. این کودکان نه تنها در معرض خطر اختلال های افسردگی اند بلکه از نظر علت شناسی بالینی افسردگی نیز دچار رفتار پرخاشگرانه، اضطراب، علایم رفتاری و جسمانی، اختلال تمرکز و توجه، خلق و خوی مشکل آفرینی، دلبستگی نامطمئن، احساس های متغیر و بی ثباتی هیجانی و در نهایت بی لیاقتی اجتماعی اند (نقل از سالاری، 1373). تاثیراتی که طلاق بر روی شرایط تربیتی کودکان دارد، موجب بالا رفتن آمار و ارقام اختلال ها می شود. در هنگام یا بعد از جدایی والدین میزان شیوع مشکل های رفتاری و روانی در کودکان بالا می رود. معمولا جدایی پدر و مادر، کودک را با بد سرپرستی یا بی سرپرستی مواجه می سازد. سرپرستی بد و بی سرپرستی در کودکان طلاق بسیار بیشتر از کودکان عادی است. طی پژوهشی که گارلند و همکاران (2012) انجام دادند، از بین پنج حوزه مراقبت از کودکان بی سرپرست که شامل مرکز سوء مصرف الکل و مواد مخدر، رفاه کودکان، دادگاه نوجوانان، سلامت روان و مدارس عمومی برای کودکانی که پریشانی هیجانی شدید دارند در ساندیگو و کالیفرنیا به این نتایج دست یافتند که 54 درصد از کودکان 6 ساله و بالاتر گرفتار یکی از اختلال های رفتاری هستند. از این میزان به ترتیب بیشترین مبتلایان (50درصد) دچار اختلال رفتار ایذایی و اختلال بیش فعالی همراه با نقص توجه، 10درصد اختلال اضطراب و 7 درصد اختلال خلقی بوده اند. مصلحی (1379) در پژوهشی نشان داد که، علی رغم عدم وجود تفاوت بین میانگین مقیاس های پرسشنامه MMPI بین دو گروه دختران بی سرپرست نسبت به دختران عادی در مقیاس هایی که آشفتگی فکری افسردگی ناسازگاری های اجتماعی، سوء ظن و بدبینی، گوشه گیری، افکار عجیب و غریب و احساس عدم امنیت را اندازه گیری می کند نمره های بالایی آوردند. همچنین تفسیر تعدادی از نیمرخ های روانی دختران بی سرپرست نشان می دهد که آنان احتمالا دچار اختلال های روانی از جمله اختلال شخصیت اختلال رفتاری است. افسردگی ممکن است در اعتماد به نفس کودکان نیز تاثیر منفی داشته باشد. طی پژوهشی رابطه بین افسردگی و عزت نفس در دانش آموزان فاقد و واجد پدر بررسی شد که در آن 167 دانش آموزان فاقد پدر شهرستان رودبار به عنوان گروه آزمایش و 166 دانش آموز واجد پدر از همان شهر به عنوان گروه گواه مورد مقایسه قرار گرفتند. نتایج نشان داد میزان افسردگی در دانش آموزان فاقد پدر کمتر از دانش آموزان واجد پدر است. بین عزت نفس و افسردگی همبستگی معکوس وجود دارد. کودکان از فقدان پدر رنج می برند و احساسات و عواطف ناخوشایند خود را به وسیله واکنش های نابهنجار مانند افسردگی، پرخاشگری، واپس روی... نشان می دهند (آقابخشی، 1379). به نظر می رسد که جدایی والدین احتمال افسردگی را در فرزندان بالا می برد که این احتمال بیشتر از هر حادثه ناراحت کننده دیگری است. گولدن (1990) در پژوهش خود مقیاس عزت نقس روزنبرگ و پرسشنامه افسردگی بک را روی دانش آموزان نوجوان که دچار حادثه شده بودند و دانش آموزانی که دچار بحران نشده بودند مورد ارزیابی قرار داد. دانش آموزانی که در مقیاس افسردگی بک نمره بالایی آورده بودند، در مقیاس عزت نفس روزنبرگ نمره های کمتری آوردند، ولی هیچ گونه تفاوت معناداری در افسردگی و عزت نفس دانش آموزانی که در زندگی دچار بحران شده بودند و گروه گواه به دست نیامد. اغلب تحقیقات روی کودکان طلاق در دهه 1970 آغاز شده است. کلی و والرشتاین اولین پیشگامان این حیطه از طلاق به عنوان عاملی بالقوه در مشکلات تحولی کودکان یاد کرده اند. از جمله این تاثیرات در کودکان پیش دبستانی می توان از کاهش در عملکرد مدرسه مشکلات سازشی مزمن مانند افسردگی و عزت نفس پایین و مشکلات تعاملی با همسالان به ویژه در کلاس های بالاتر، نام برد.این نکات در پژوهش های متعدد تایید شده اند. بسیاری از پژوهشهای سال 1990 به این نتیجه رسیدند که کودکان طلاق در متغیرهایی چون پیشرفت تحصیلی، سلوک، سازگاری و روانشناختی خود پنداره و توانش اجتماعی، نمره های پایین تری از سایر کودکان گرفته اند. بر اساس دستاوردهای پژوهشی فرای و شر(1984) کودکان خانواده های تک والدی در مقایسه با خانواده های عادی (از نظر وجود والدین) عزت نفس پایین تری دارند در به تاخیر انداختن ارضای نیازها تحمل کمتری دارند مهارت های مقابله اجتماعی آنها پایین تر است و فراوانی رخداد حالات عصبی، پرخاشگری و خودکشی در احساس ضرورت آنها بالاتر است. تاکمن و همکاران (1991) بیان کرده اند که کودکان بازمانده از طلاق اغلب رفتارهای پرخاشگرانه و ضد اجتماعی نشان می دهند. شب ادراری، خشم افراطی و فقدان اطاعت و حرف شنوی، بیشتر در کودکان بازمانده از جدایی و طلاق دیده می شود تا در کودکی که یکی از والدین را در اثر مرگ از دست داده است. در ایران هم ناظمی زاده (1385) تحقیقی تحت عنوان «بررسی مقایسه ای میزان مشکلات رفتاری نوجوانی که در اشکال مختلف خانواده های (طلاق، ازدواج مجدد، فوت، اعتیاد و عادی» انجام داده است که بر اساس نتایج به دست آمده نوجوانان خانواده های طلاق و ازدواج مجدد کرده میزان بیشتری از اضطراب، پرخاشگری و مشکلات اجتماعی را نسبت به نوجوانان خانواده های عادی تجربه می کنند. هم چنین نتایج پژوهش اشنایر (1988) تحت عنوان «مقایسه ویژگیهای کودکانی که با پدر خود زندگی می کنند و کودکانی که با مادر خود زندگی می کنند» نشان داد، بین فهرست رفتاری کودکان هر دو گروه که شامل پرخاشگری و سلوک نیز بود تفاوت معناداری وجود نداشت. در تحقیق افشاری منفرد (1379) که بر روی 175 نوجوان (95 دختر و 80 پسر) خانواده های متقاضی طلاق یا طلاق گرفته که در سنین 14 تا 16 ساله انجام گرفت نتایج نشان داد که طلاق و از هم گسیختگی خانواده با ایجاد حالات روانشناختی نظیر افسردگی پایین بودن عزت نفس اضطراب مستمر و تنیدگی عصبی در فرزندان وجود دارد. نتایج این تحقیق که با استفاده از آزمون کتل انجام گرفته است 88 درصد درون گرایی، 60 درصد ثبات خلق، 65 درصد گسیخته خوبی پارانوئیدی، 68 درصد بی اعتمادی اضطراب آمیز، 84 درصد تنش عصبی را در فرزندان خانواده طلاق نشان داد. به علاوه نتایج تحقیق نشان داد که پایین بودن عزت نفس و طلاق همبستگی مثبت (15%) وجود دارد. ریچمن (1988) واکنش های گوناگونی را نسبت به طلاق والدین در کودکان پیش دبستانی توصیف نموده است مانند احساس غم و اندوه، انزوا، اضطراب، بد اخلاقی، اضطراب شدید نسبت به جدایی از والد باقی، ترس از جدائی، کابوس، مشکلات تغذیه و خواب، او اشاره کرده است که پسرهایی که در کنار مادر می مانند بیشتر احتمال دارد که دچار مشکل شوند به نظر او کودکان در رویارویی یا جدائی از والدین به گونه های متفاوت واکنش نشان می دهند. برخی خود را سرزنش می کنند خشم شدیدی ممکن است نسبت به والد باقی ابراز شود کودک ممکن است نسبت به سرنوشت والد غایب خود دچار اشتغال خاطر شود. تحقیقات و مطالعات متعدد بالدوین وکال درسال 1999 نشان می دهد که بین فضای حاکم بر خانواده و مشکلات رفتاری کودکان رابطه وجود دارد. آنها بیان نمودند که افراط و تفریط در زمینه هایی چون پذیرش توجه و مراقبت آزادی و توقع و انتظار و تشویق و انجام کارهای نادرست و خلاف نقش مهمی را در ایجاد مشکلات رفتاری کودکان ایفا می کند. بررسی مقایسه مشکلات رفتاری کودکان سن دبستان خانواده های با یا بدون وقوع طلاق در دبستان های شهر همدان توسط ژیلا ساجدی و زهرا حبیبی نشان داد که بین میانگین نمرات کسب شده در دو گروه کودکان خانواده های با یا بدون وقوع طلاق از نظر سازگاری فردی، اجتماعی، فیزیکی، سازگاری در منزل، مدرسه و سازگاری کل شخصیت اختلاف وجود دارد و کودکان متعلق به خانواده های مطلقه با درصد بالا دارای مشکلات رفتاری بودند و اختلاف معنی دار آماری بین میانگین نمرات دو گروه وجود داشت منابع و مآخد 1- آرون تي، بك (1369). عشق هرگز كافي نيست، ترجمه مهدي قراچه داغي. تهران، انتشارات نيوند. 2- آساني يداله(1381-1382) .بررسي رابطه ويژگي‌هاي شخصيتي و پيشرفت تحصيلي در نوجوانان 14- در دو گروه در معرض طلاق و عادي، پایان نامه کارشناسی ارشد ، داشکده علوم تربیتی دانشگاه علامه طباطبایی. 3- آﻗﺎﺑﺨﺸﻲ،ﺣﺒﻴﺐ(1379). اﺛﺮاتاﻋﺘﻴﺎدﭘﺪرﺑﺮﻛﺎرﻛﺮدﻫﺎيﺧﺎﻧﻮاده. ﻓﺼﻞﻧﺎﻣﻪ علوم اجتماعی ، شماره 10 . آقايي، اصغر (1383) . رابطه سبك زندگي و رضايت زناشويي در هنرمندان و مقايسه آن با افرادعادي. مجله دانش و پژوهش، سال ششم، شماره 21 22، 172-171. 4- آیت اللهی ، محمد تقی ؛ رفیعی ، محمد (1383) ، بررسی کیفیت زندگی (بعد روانشناختی)پرسنل دانشگاه آزاد اسلامی واحد اراک 1382 ، فصلنامه اصول بهداشت عاطفی ، سال ششم ،شماره 22-21 ، صص 70-63 . 5- ابراهیمی، سمیه .بررسی اثربخشی برنامه کاربرد مهارت های روابط صمیمانه (Pairs) بر افزایش میزان رضایتمندی زناشویی و تعدیل ابعاد دلبستگی دختران شاهد. پایان نامه کارشناسی ارشد،دانشکده روانشناسی، دانشگاه فردوسی مشهد، سال دفاع1387. 6- ابراهیمی،ز(1391). بررسی رابطه ناسازگاری روانی باطلاق عاطفی ، پایان نامه کارشناسی ارشد ، دانشکدهروانشناسیدانشگاهآزاداسلامیارسنجان. 7- اجتماعی،ف. (1389). بررسی رابطه طلاق عاطفی با کیفیت زندگی، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشکده روان شناسی دانشگاه آزاد اسلامی ارسنجان. 8- احمد پور ، زهرا (1382) . رضايت زناشويي و سلامت روان . فصلنامه مجله بهداشت رواني.سالپنجم ، شماره 20. 9- احمدي، خدابخش؛ مرزآبادي، اسفنديار و همكاران (1384). " بررسي وضعيت ازدواج و سازگاري زناشويي در بين كاركنان سپاه." طب نظامي 7(2)،141-152. 10- احمدی، خدابخش ؛ فتحی آشتیانی، علی و عرب نیا، علی رضا (1385) . بررسی رابطه بین تقیدات مذهبی و سازگاری زناشویی.فصلنامه خانواده پژوهی، سال دوم، شماره5،صص 67-55. 11- اخوانتفتي،مهناز (1382). پيامدهايطلاقدرگذارازمراحلآن،مطالعاتزنان،سال 1،ش3. 12- اديب، محمد حسين(1374).جامعه شناسي ايران، نشر هشت بهشت،اصفهان، ص87. 13- اسپنس،سوزان(1386).درمان اختالالت جنسیترجمۀحسن توزنده جانی، مسعود محمدی، جهانشیرتوکلیزاده، دهگانپور. تهران: پیکفرهنگ. 14- اسلامي نسب،علي (1373). روانشناسي اعتماد به نفس،تهران، انتشارات رشد. 15- اصلاني، خالد(1383). نقش مهارت هاي ارتباطي بركارايي خانوادگي دانشجويان متأهل. فصلنامه علمي پژوهشي رفاه اجتماعي 14، 136-115. 16- اعتمادي، عذرا ؛نوابي نژاد، شكوه ؛ احمدي، سيداحمد و فرزاد، ولي اله، (1385). بررسي اثربخشي زوج درماني شناختي- رفتاري بر صميميت زوجين مراجعه كننده بهمراكز مشاوره در شهر اصفهان.مجله مطالعات روان شناختي، سال 2، شماره 1و2، صص 87-69 . 17- اعتمادي، عذرا. و مرادي، مهتا (1387). " بررسي رابطه سبك هاي وابستگي و ميزان صميميت زوجين شهر اصفهان." مقاله ارائه شده در سومين كنگره ملي آسيب شناسي خانواده: دانشگاه شهيد بهشتي. 18- افخمي، ايمانه؛ بهرامي، فاطمه و همكاران (1387). "بررسي رابطه بين ميزان بخشودگي و تعارض زناشويي زوجين در استان يزد." مقاله ارائه شده در سومين كنگره ملي آسيب شناسي خانواده: دانشگاه شهيد بهشتي. 19- اﻓﺸﺎريﻣﻨﻔﺮد،ژاﻟﻪ(1379). ﺑﺮرﺳﻲآﺛﺎرروانﺷﻨﺎﺧﺘﻲﻃﻼق و ازﻫﻢﮔـﺴﻴﺨﺘﮕﻲﺧـﺎﻧﻮاده ﺑـﺮرويﮔﺮوﻫﻲ از ﻧﻮﺟﻮاﻧﺎن ﺷﻬﺮﺗﻬﺮان، ﺧﻼﺻﺔ ﻣﻘﺎﻻت ﻧﺨـﺴﺘﻴﻦ ﻫﻤـﺎﻳﺶ ﺳﺮاﺳـﺮي ﻋﻠـﻞ و ﭘﻴﺎﻣﺪﻫﺎي ﻃﻼق، اﺻﻔﻬﺎنﺳﺎزﻣﺎنﺑﻬﺰﻳﺴﺘﻲاﺳﺘﺎن اﺻﻔﻬﺎن. 20- اکبری، ابوالقاسم(1381).مشکلات نوجوانان و جوانان، چاپ دوم، نشر ساوالان، تهران، سال ۱۳۸۱، ص۱۹۷و۱۹۸ 21- امامي،سيد حسن(1374). حقوق مدني، (تهران، انتشارات اسلاميه ، چاپ دهم، 1374)، جلد 5 ص 1. 22- امان الهي فرد، عباس و فروتن، مينا (1387)." بررسي رابطه بخشش و اعتماد بارضايت زناشويي در كاركنان زن اداره هاي دولتي شهر اهواز." مقاله ارائه شده در سومين كنگره ملي آسيب شناسي خانواده: دانشگاه شهيد بهشتي. 23- اورعی، غلامرضا(1366).بررسی مسائل اجتماعی ایران،انتشارات خوشه، ص 64. 24- اوليا، نرگس ؛ فاتحي زاده، مريم و بهرامي، فاطمه (1385) . تاثير آموزش غني سازي زندگي زناشويي بر افزايش صميمت زوجين،فصلنامه خانواده پژوهي، سال 2، شماره6، صص 135-119. باستاني،سوسنوديگران(1389). طلاقعاطفي: علل وشرايط ميانجي، مسائل اجتماعي ايران،دانشکده علوم اجتماعي دانشگاه تهران. 25- باقري، افسانه (1380). رابطه كيفيت زناشويي با موقعيت اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي خانواده از ديدگاه زنان داراي همسر منطقه 12 تهران، دانشگاه الزهرا. 26- برادشاو ،جان (1372) .خانواده تحلیل سیستمی خانواده، (ترجمه مهدی قرچه داغی ) ، نشر البرز. 27- برزویی،مهرانگیز و جهانمیری،شهربانو (1372) . بررسی تاثیر روان درمانی خانواده بر میزان انصراف از طلاق در خانواده های متقاضی مراجعه کننده به دادگاه مدنی خاص شهرستان شیراز، پایان نامه ارشد، دانشگاه شیراز. 28- بک، آرون (1921). عشق هرگز کافی نیست، شیوههای نو برای حل مشکلات زناشویی و خانوادگی براساس شناخت درمانی ،برگردان مهدی قراچهداغی، تهران، نشر ذهنآویز،1388. 29- بک،آرون (1375) . عشق هرگز کافی نیست، ترجمه مهدی قراچه داغی، تهران، پیکان. 30- بني اسدي،حسن (1381). بررسي اثر پاره اي از عوامل موثر فردي-اجتماعي بر سازگاري زناشوئي، مجله علوم انساني، دانشگاه سيستان و بلوچستان، 8، 20،7-29. 31- بنی جمالی، ش.، نفیسی، غ.، و یزدی، س.م. (1383). ریشه یابی علل از هم پاشیدگی خانواده ها در رابطه با ویژگی های روانی – اجتماعی دختران و پسران قبل از ازدواج. مجله علوم تربیتی و روان شناسی دانشگاه شهید چمران اهواز. دوره سوم، سال یازدهم، شماره های 1و 2، 143-170. 32- بهاری، فرشاد (1379). مقایسه و ارزیابی کارایی خانواده زوجهای غیر طلاق و زوجهای در حال طلاق مرجوعی به بخش روانپزشکی سازمان پزشکی قانونی. پایان نامه کارشناسی ارشد، تهران، دانشگاه تربیت معلم تهران. 33- بهاری، فرشاد و صابری،مهدی (1383). مقایسه عملکرد خانوادگی زوجهای در حال طلاق ارجاعی به سازمان پزشکی قانونی و زوجهای غیر مطلقه، مجله علمی پزشکی قانونی، شماره 34، صص79-75. 34- ﺑﻬﺮﺍﻣﻲ،ﺍﺣﺴﺎﻥ . (١٣٨١). ﺭﺍﺑﻄﻪﺑﻴﻦﺟﻬﺖﮔﻴﺮﻱﻣﺬﻫﺒﻲ،ﺍﺿﻄﺮﺍﺏﻭﺣﺮﻣﺖﺧـﻮﺩ،ﺭﻭﺍﻧﺸﻨﺎﺳﻲ،ﺝ ٦ ، ﺷﻤﺎﺭﻩ٤،ﺷﻤﺎﺭﻩ٢٤ ، ۴۵ - ۵۳. 35- بیان زاده ، کربلایی نوری (1377). بررسی کیفیت زندگی در بیماران اسیسکیزو فرنی، فصلنامه اندیشه و رفتار ، شماره 13 . 36- بيرامي، منصور(1378).خانواده و آسيب شناسي آن، تهران، انتشارات آيدين ،ص64. 37- پایبندان طیبه (1389). مقايسه تاب آوري، سلامت روان، پرخاشگري و عملکرد تحصيلي دانش آموزان دختر دبيرستاني خانواده هاي طلاق و عادي شهر اهواز با کنترل طول مدت طلاق و وضعيت اجتماعي-اقتصاديوضعيت اجتماعي-اقتصادي، پایان نامه کارشناسی ارشد ، دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی شهید چمران اهواز. 38- پورشهسواری،ف.(1379). بررسی تأثیرات روان‌شناختی طلاق بر کودکان، نخستین همایش سراسریعلل و پیامدهای طلاق ، سازمان بهزیستی استان اصفهان – معاونت امور فرهنگی و پیشگیری . 39- پیله رود، هاجر (1385) . بررسی اثربخشی زوج درمانی شناختی- رفتاری بر سازگاری زناشویی در مرکز بازتوانی معتادین. پایان نامه کارشناسی ارشد دانشکده روان شناسی و علوم تربیتی، دانشگاه الزهراء(س) . 40- ثنایی ،باقر(1379) .مقیاس های سنجش خانواده وازدواج .تهران: ، نشر بعثت. 41- حجازي، اله. سرمد، زهره. بازرگان، عباس (1381). روش هاي تحقيق در علوم رفتاري. تهران، انتشارات: آگاه. 42- حسن عميد، فرهنگ فارسي (تهران، انتشارات اميركبير، چاپ دوم، 1371) ص 845. 43- حسن پور ، احمد (1381). رضايت زناشويي، فصلنامه مجله بهداشت رواني ، سال چهارم ، شماره 17. 44- حسيني و بيرجندي، سيد مهدي(1377).مشاوره ازدواج، انتشارات آواي نور،ص264. 45- ﺣﺴﻴﻨﻴﺎن،ﺳﻴﻤﻴﻦ(1382).ﻣﻘﺎﻳﺴﺔ و ارﺗﺒﺎط ﺳﻼﻣﺖ رواﻧﻲ ﻓﺮزﻧـﺪان و ﻣـﺎدراﻧﻲ ﻛـﻪ ﺣـﻀﺎﻧﺖ ﻓﺮزﻧﺪاﻧﺸﺎن را دارﻧﺪ ﺑﺎﻓﺮزﻧﺪان و ﻣﺎدراﻧﻲﻛﻪ ﺣﻀﺎﻧﺖ ﻓﺮزﻧﺪاﻧﺸﺎن از آﻧﻬﺎ ﺳﻠﺐ ﺷﺪه اﺳﺖ، ﻣﻄﺎﻟﻌﺎت زﻧﺎن، 2. حقانی،معصومه(1388). جامعه‌شناسی طلاق و اختلالات خانوادگی، انتشارات نژند 46- خجسته مهر، رضا ؛ شكركن، حسين و امان الهي فرد، عباس (1386) . پيش بيني موفقيت و شکست رابطه زناشويي بر اساس مهارت هاياجتماعي. فصلنامه روانشناسي دانشگاه تبریز، سال2.شماره 6،صص 52-33. 47- خدایاری فرد، محمد ؛ شهابی، روح ا... و اکبری زردخانه، سعید (1386) . رابطه نگرش مذهبی با رضایت مندی زناشویی در دانشجویان متاهل،فصلنامه خانواده پژوهي، سال سوم، شماره10، صص 620-611 48- خلیلی ، مرضیه السادات (1388) . مقاله طلاق عاطفی . 49- خوارزمی ، شهیندخت (1382). بهبود کیفیت زندگی و آموزش خرد زندگی ، ماهنامه تدبیر ، سال چهاردهم ، شماره 132 ، صص 49-47. 50- جوزف پي، فورگاس (1373). روان شناسي تعامل اجتماعي (رفتار ميان فردي) ، ترجمه مهرداد فيروزبخت و خشايار بيگي تهران: ابجد. 51- جلالی، داریوش و جلالوند، لادن (1385) . بررسی تاثیر آموزش مهارت های زندگی بر سازگاری زناشویی زوج ها.چکیده مقالات دومین کنگره سراسری آسیب شناسی خانواده در ایران، دانشگاه شهید بهشتی . 52- جليلي ، فريبا (1375). بررسي و مقايسه عوامل موثر بر رضامندي زناشويي زنان شاغل و خانه دار از زندگي زناشويي. پايان نامه كارشناسي ارشد، دانشگاه علامه طباطبايي . 53- جهرمي، علي اصغر (1385). رابطه بين باورهاي مذهبي و رضايت زناشوئي در كاركنان آموزش و پرورش شهرستان جهرم. پايان نامه كارشناسي ارشد، رشته روانشناسي عمومي، دانشگاه آزاد اسلامي واحد ارسنجان. 54- ﭼﻠﺒﻲ،ﻣﺴﻌﻮد(1375).ﺟﺎﻣﻌﻪﺷﻨﺎﺳﻲﻧﻈﻢ،ﺗﺸﺮﻳﺢوﺗﺤﻠﻴﻞﻧﻈﺮيﻧﻈﻢاﺟﺘﻤﺎﻋﻲ، انتشارات ﻧﻲﺗﻬﺮان. دژكام، محمدرضا (1390).روان شناسي ازدواج، تهران، لاله اميد. 55- دهخدا، علی اکبر(1335). لغتنامه دهخدا ، ص 392. 56- دهقان، فاطمه.مقايسه تعارضات زناشويي زنان متقاضي طلاق با زنان مراجعه کننده براي مشاوره زناشويي (غير متقاضي طلاق). پايان‌نامه‌ي کارشناسي ارشد از دانشکده علوم تربيتي و روانشناسي دانشگاه تربيت معلم، 1380. 57- دهگانپور، محمد(1377). بررسی کارایی خانواده های کودکان دچار اختلال سلوک و بهنجار و تأثیر آموزش مادران بر کاهش اختلال رفتار کودک. پایان نامه کارشاسی ارشد، تهران، دانشگاه آزاد اسلامی واحد رودهن. 58- راس ،آلن (1373). روانشناسی شخصیت (ترجمه سیاوش جمالفر )،انتشارات مثبت. 59- رسولی ، نرگس (1387). مجله خانواده سبز،ص45 . 60- رحيمي، ناهيد (1385). بررسي رضايت زناشوئي در زنان وسواس و مقايسه آن با زنان عادي. پايان نامه كارشناسي روانشناسي عمومي، دانشگاه آزاد اسلامي واحد ارسنجان. 61- رحيم، محبوبه (1386). رابطه رضايت زناشويي و سبك هاي فرزند پروري والدين با مشكلات رفتاري فرزندان در دوره ابتدايي شهر ارسنجان در سال 1384، پايان نامه كارشناسي ارشد، دانشگاه آزاد اسلامي واحد ارسنجان، تابستان 1386. 62- رهنما، اكبر (1381). "بررسي تاثير آموزش هاي حين ازدواج بر رضايت زناشويي گروهي از زوجين تحت پوشش كميته امداد امام خميني (ره)، " دانشور43 (10)، 73-80. 63- ریحانی،طیبه و عجم، محمود(1381) .بررسی علل طلاق در شهر گناباد . 64- زماني، منفرد (1376). بررسي رابطه سطح رضامندي زناشويي و سطح توانايي ابراز وجود در گروهي از زوج هاي ساكن شهرك صنعتي، پايان نامه كارشناسي ارشد، دانشگاه علامه طباطبايي. 65- سادوك، بنيامين. سادوك، ويرجينيا (2003).خلاصه روانپزشكي.ترجمه پورافکاری،نصرتاله، تهران، انتشارات شهرآب. 66- ساروخاني، باقر (1370). مقدمه اي بر جامعه شناسي خانواده، تهران، انتشارات سروش. 67- ساروخاني، باقر(1376). طلاق - پژوهشي در شناخت واقعيت و عوامل آن، انتشارات دانشگاه تهران، 1376، ص128. 68- سالار ،علی رضا؛ احمدی، فضل الله وفقیه زاده ، سقراط (1382).تاثیر الگوی مشاوره مراقبت پیگیر بر کیفیت زندگی سالمندان شهر زاهدان .طبیب شرق ، سال پنجم شماره4 .صص 267-261. 69- سليمانيان، علي اكبر (1373). بررسي تاثير تفكرات غيرمنطقي (براساس رويكرد شناختي) بر رضايت زناشوئي. پايان نامه كارشناسي ارشد مشاوره،‌ تهران، دانشگاه تربيت معلم. 70- سيد محمد جواد، ذهن تهراني(1370). راهنماي فارسي شرح لمعه (لجاجا، انتشارات مولف، چاپ دوم ،1370) ص 4. 71- سید میرزایی (1376). جمعیت و کیفیت زندگی ، فصلنامه علمی – پژوهشی جمعبت ، شماره 21 و 22 ، صص 81-99 . 72- سيف ، سوسن(1383). بررسي مقايسه اي ميزان پيامدهاي طلاق در زنان و مردان مطلقه ايراني و آمريكايي فصلنامه خانواده و پژوهش، سال اول، شماره 1، زمستان 1383 ، ص 81 . 73- سینتیا مک گرگور، با بچه های طلاق، ترجمه رویا تویسرکانی(1386). 74- شاملو، سعيد ، بهداشت رواني. انتشارات رشد (1381). 75- شاملو، سعيد (1376). بهداشت رواني، تهران، فتاحي. 76- شريعت (1384). بررسي رابطه بين نگرش مذهبي با شادكامي ذهني و سلامت رواني در سالمندان. پايان نامه دوره كارشناسي رشته روان شناسي باليني ، دانشگاه آزاد اسلامي واحد ارسنجان. 77- شكر اللهي اصغر(1375). بررسی عوارض جانبی طلاق روی فرزندان مطلقین (دختر و پسر) شهر خرم آباد، پایان نامه کارشناسی ارشد ، دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه اصفهان. 78- شمس مستوفي، آریا( 1376).كودكان فراموش شده، تهران، انتشارات همشهري، ص 129. 79- شولتز، دوان (1381). نظريه هاي شخصيت، ترجمه ي كريمي و همكاران، تهران، انتشارات ارسباران. 80- شهنیییلاق، منیجه؛ پایندان ،طیبه؛عالیپور ،سیروسو بهروزی ، ناصر (1388). مقایسه تاب آوری، سلامت عمومی، پرخاشگری و عملکرد تحصیلی دانش آموزان دختر دبیرستانی خانواده های طلاق و عادی شهر اهواز با کنترل وضعیت اجتماعی- اقتصادی، دو فصلنامه مشاوره کاربردی دانشگاه شهید چمران اهواز ،بهار و تابستان 1390، سال اول، شماره 1 ، صص:79-104.‬‬‬‬‬‬ 81- صادقی، معصومه(1389).عوامل اجتماعی مؤثر بر درخواست طلاق در شهر تهران، پایان نامه کارشناسی ارشد جامعه‌شناسی، دانشگاه علامه طباطبایی.  82- صدر ، بنیامین (1385 ). چگونه زیستن ، برتر از زیستن ، همشهری آنلاین ، شماره 1117 . 83- ﺻــﺪﻳﻘﻲ،ك. (1380). ﺑﺮرﺳــﻲ ﻣﻴــﺰان اﺛﺮﺑﺨﺸــﻲ آﻣﻮزش ﺷﻨﺎﺧﺘﻲ - رﻓﺘﺎري ﻋﺰت ﻧﻔـﺲ ﺑـﺮﺳـﺎزﮔﺎري اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ داﻧﺶآﻣﻮزان ﭘﺴﺮ ﭘﺎﻳﻪي ﺳﻮم دﺑﻴﺮﺳـﺘﺎنﻫـﺎي ﻧﻴﺸــﺎﺑﻮر، ﭘﺎﻳــﺎنﻧﺎﻣــﻪيﻛﺎرﺷﻨﺎﺳــﻲ ارﺷــﺪ داﻧﺸــﮕﺎه اﺻﻔﻬﺎن. 84- ظهیرالدین، علیرضا و خدایی فر، فاطمه ( 1382). بررسی نیم رخهای شخصیت مراجعین طلاق به دادگاه خانواده تهران سال 1380، فصلنامه علمی، پژوهشی فیض، شماره 25، صص7- 1. 85- عادل، فرید(1386). فرزندان طلاق ، تهران انتشارات نژند. 86- عامری،فریده (1381) . بررسی تاثیر مداخلات خانواده درمانی راهبردی در اختلافات زناشویی. پایان نامه دکترای روان شناسی، دانشگاه تربیت مدرس. 87- عباسي، عباس؛ حسيني، سيد مجيد (1386). بررسي علل و عوامل طلاق از بعد جامعه شناسي و تاثير آن بر اطرافيان. پايان نامه كارشناسي، دانشكده علمي كاربردي، دانشگاه تهران. 88- عرفان اکبری، معصومه (1387) . بررسی مشکلات مربوط به صمیمیت زوجین و تأثیر ارتباط درمانی زوجین بر آن. پایان نامه کارشناسی ارشد دانشکده روان شناسی و علوم تربیتی، دانشگاه الزهراء(س). 89- علیزاده، زهرا (1388). طلاق و طلاق عاطفی و آثار آن بر روی فرزندان. پایان نامه کارشناسی ارشد روان شناسی عمومی، دانشکده روانشناسی ،دانشگاه تبریز. 90- علي اكبر دهخدا، فرهنگ فارسي (تهران، انتشارات مجلس شوراي اسلامي، لجاجا، خرداد 1335)، جلد 33، ص 282. ص 84 . 91- فتاحی، زکیه.(1379). مقایسه عملکرد خانواده در دو گروه دانش آموزان پرخاشگر و غیر پرخاشگر دختر مقطع دبیرستان. پایان نامه کارشناسی ارشد مشاوره، تهران، دانشگاه آزاد اسلامی واحد رودهن. 92- فراهانی، زهره (1379). مقایسه عملکرد خانواده های مضطرب و غیر مضطرب دختران متوسطه منطقه 6 تهران. پایان نامه کارشناسی ارشد مشاوره، تهران، دانشگاه آزاد اسلامی واحد رودهن. 93- فرجاد، محمدحسين. آسيب شناسي اجتماعي خانواده و طلاق، تهران، انتشارات منصوري، چاپ اول، 1372. 94- فوروارد،  سوزان.مردان زن ستیز ، ترجمه شیما نعمت اللهی ، انتشارات خجسته ، 1377 ، ص335 و ص340 . 95- فولاد فر، فرهاد. (1373). ميزان سازگاري زناشويي در دانشجويان ساكن خوابگاه. فصلنامه انديشه و رفتار، سال دهم ، تابستان1383. 96- فهيمي، رضا (1380). بررسي رابطه بين رضايت زناشوئي والدين و ميزان افسردگي فرزنداان نوجوان آنها. رساله كارشناسي ارشد، دانشگاه تربيت معلم. 97- فیرس، ج. (1377). روانشناسی بالینی، ترجمه فیروزبخت،م. تهران:شیداسب 98- قاسمي، علي؛  آقايي، اصغر(1380).مقايسه ميزان سازگاري روان شناختي در مراجعين به مركز پيشگيري از طلاق بهزيستي استان اصفهان و زوج هاي عادي ، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشکده علوم تربیتی اصفهان ص 25 99- ﻗﻄﺒﻲ،ﻣﺮﺟﺎنوﻫﻤﻜﺎران (1383). وﺿﻌﻴﺖ ﻃﻼق و ﺑﺮﺧﻲ ﻋﻮاﻣﻞ ﻣﺆﺛﺮ ﺑﺮآن در اﻓﺮاد ﻣﻄﻠﻘﺔ ﺳـﺎﻛﻦ درﻣﻨﻄﻘﺔ دوﻟﺖآﺑﺎد، ﻓﺼﻠﻨﺎﻣﺔرﻓﺎه اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ، (3) 12،ص286-271. 100- قهرمانی،زینب؛ جعفر پورعلوی ، مهشید؛ غلام عراقی، معصو مه وحسینی،فاطمه (1385).کیفیت زندگی وارتباط آن با امید و بستگان مراقب کننده از بیماران اسکیزوفرنیک ،فصلنامه پرستاری ایران ، شماره 19 ، صص 26-16 . 101- كاتوزيان، ناصر . حقوق مدني خانواده (لجاجا، انتشارات بهمن برنا، چاپ چهارم، 1375)، جلد 1، ص 300 . 102- کارلسون،جان؛ اسپری، لن و لویس،جودیت (1384) . خانواده درمانی، تضمین درمان کارآمد، ترجمه نوابی نژاد، شکوه، تهران، انتشارات انجمن اولیاء و مربیان. 103- كجباف، محمدباقر ؛ نشاط دوست، حميدطاهر و خالويي، قاسم (1384) . بررسي رابطه بين هيجان خواهي و ميزان رضايت زناشويي. مجله دانش و رفتار. سال 10، شماره 12، صص 78-69. 104- کرو، م.، ریدلی، ج. (1384). زوج درمانی کاربردی با رویکرد سیستمی- رفتاری. ترجمه اشرف السادات موسوی. تهران: انتشارات مهر کاویان. 105- کگی کریستیان .بعد از جدایی ، ترجمه مهشید میرمعزی ، نشر بانو ، 1377 ، ص78. 106- ﻛﻼﻧﺘــﺮي،ﻋﺒﺪاﻟﺤــﺴﻴﻦ (1390). ﺑﺮرﺳــﻲ ﺗﺤــﻮﻻت ﻧــﺮخ ﻃــﻼق در ﻛــﺸﻮر ﻃــﻲ ﺳــﻪ دﻫــﺔ اﺧﻴــﺮ و ﺗﺒﻴﻴﻦ ﻛﻨﻨﺪهﻫﺎي اﻗﺘﺼﺎدي- اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ آن، ﺷﻮرايﻓﺮﻫﻨﮕﻲاﺟﺘﻤﺎﻋﻲزﻧﺎن. 107- كويي، وات، وست، كوكينفر و ديگران ،1993؛ به نقل از پايان نامه برومند، علي اكبر ،دانشگاه ارسنجان. 108- گلدنبرگ، ایرنه. گلدنبرگ، هربرت (1387). خانواده درمانی. ترجمه ح. حسین شاهی، س. نقشبندی، ا. ارجمند، تهران، انتشارات روان. 109- گلچین، مسعود و سیدی، فرشته(1387). نگاهی تحلیلی و تطبیقی به ازدواج و طلاق جوانان در سال 1384، فصلنامه مطالعات جوانان ،شماره 12 ،بهار1387 صص.121-139. 110- گلچین، مسعود و سیدی، فرشته(1387). نگاهی تحلیلی و تطبیقی به ازدواج و طلاق جوانان در سال 1384، پایان نامه کارشناسی ارشد، رشته جامعه‌شناسی دانشگاه تربیت معلم. 111- گلسر ، ويليام (1925 ) . ازدواج بدون شكست يا بهم رسيدن و باهم بودن ( چگونه راز ازدواج را كشف كنيم ؟) ترجمه سميه خوش نيت؛ نيكو ، هداي يزداننده ، ويرايش علمي علي صاحبي ، مشهد ، محقق فرا انگيزش ، 1386 . 112- گنجي، حمزه (1384). بهداشت رواني. تهران: ارسباران. 113- گواهي، زهرا ، بررسي حقوق زنان در مسأله طلاق،(لجاجا، انتشارات تبليغات اسلامي، چاپ اول. 1373). 114- گوري بمي، مهري (1385). بررسي و مقايسه ميزان رضايت زناشوئي و فشار رواني بين زوج هاي زلزله زده شهرستان بم با شهرستان جيرفت. پايان نامه كارشناسي ، رشته روانشناسي عمومي، دانشگاه آزاد اسلامي واحد ارسنجان. 115- گودرزی ناصر (1387).بررسی رایطه رضایت از زناشویی با منبع کنترل در کادر درمانی بیمارستان های تابع دانشگاه علوم پزشکی تهران .پایان نامه کارشناسی ارشد ،دانشگاه علوم تربیتی با دانشگاه صدرا به راهنمایی محمد تقی فراهانی. 116- لنگرودي، محمد جعفر(1374). ترمينولوژي حقوق، تهران: انتشارات گنج دانش، چاپ هفتم، ص 430 . 117- مختاري، جميله (1386). حقوق خانواده (طلاق). پايان نامه كارداني رشته اصلاح و تربيت ص 4، دانشگاه جامع علمي كاربردي سازمان زندان ها. 118- ﻣﺤﻤﺪي،زﻫﺮا (1383).ﺑﺮرﺳﻲآﺳﻴﺐ ﻫﺎياﺟﺘﻤﺎﻋﻲزﻧـﺎندردﻫـﻪ 1380-1370،ﺗﻬـﺮان،رواﺑـﻂ ﻋﻤﻮﻣﻲﺷﻮرايﻓﺮﻫﻨﮕﻲاﺟﺘﻤﺎﻋﻲزﻧﺎن. 119- محمدی، یحیی(1383). روانشناسی رشد ازنوجوانی تاپایان زندگی ، جلد دوم، تهران: انتشارات ارسباران، صص 53-67. 120- معين،محمد(1371). فرهنگ فارسي،تهران، انتشارات اميركبير، چاپ هشتم. جلد 2 ، ص 2229. محقق حلي، محمد بن حسن (1374). شرايع الاسلام ، لجاجا، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ هفتم، اسفندماه جلد 2، ص 751. 121- ﻣﺼﻠﺤﻲ،زﻳﺒﻨﺪه،(1379).ﺑﺮرﺳﻲﻣﺸﻜﻼتﻋﺎﻃﻔﻲﺟﻮاﻧﺎنﻣﻌﺘﺎد. ﭘﺎﻳﺎنﻧﺎﻣه کارشناسی ارشد مشاوره و راهنمایی، دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه تهران. 122- ملانقی ف. (1379). وضعیت عملکرد خانواده و سلامت روانی آنان در خانواده های چند همسری. پایان نامه کارشناسی ارشد بالینی، تهران، دانشگاه آزاد اسلامی واحد رودهن. 123- ملايي، نسرين (1382). همزباني (زبان مشترك) همسران و رضايت از زندگي. فصلنامه مددكاري اجتماعي. 124-منجمی مطلق ف.(1379). عملکرد نظام خانواده و بهداشت روانی اعضای خانواده، فصلنامه اندیشه و رفتار. 125- موسوي، اشرف سادات (1389). خانواده درماني كاربردي با رويكرد سيستمي، تهران، انتشارات دانشگاه الزهرا. 126- موسوي، مرضيه؛ محمدخاني، محمد و همكاران (1385). "اثر بخشی زوج درمانی سیسستمی رفتاری بر افسردگی و رضایت زناشویی زنان افسرده" ، تازه های علوم شناختی 8(2)، 12-20. 127- مونتسكيو(1748). روح القوانین، ترجمه  علي اكبر مهتدي(1355)، تهران، انتشارات  امير كبير. 128- مهدويان، محمدصادق (1375). عوامل موثر بر رضايت زن و شوهر، تهران، انتشارات مبتكران. 129- مهديخوان، زهرا ( 1372). والدين خودخواه، فرزندان رها شده ، تهران، نشر پيكان. 130- میرزا خانی ، عباس (1387) . مقاله جامعه شناسی طلاق عاطفی، روزنامه اعتماد . 131- ميرخشتي، فرشته (1375). بررسي رابطه ميان رضايت از زندگي و سلامت روان. پايان نامه كارشناسي ارشد، دانشگاه آزاد اسلامي رودهن. 132- ميلاني فر، بهروز (1374). بهداشت رواني، تهران، نشر قومس. 133- ناظمي، محمد(1381). بررسي رابطه عشق قبل از ازدواج در رضايت زناشويي و پس از ازدواج در بين دانشجويان معلم دوره كارشناسي ضمن خدمت فرهنگيان فارسي. پایان نامه کارشناسی ،مركز آموزش عالي فرهنگيان فارس. 134- ﻧﺎﻇﻤﯽزاده،ﻧﺎﻫﯿﺪ(1385). ﺑﺮرﺳﯽ ﻣﻘﺎﯾﺴﻪاي ﻣﯿﺰان ﻣﺸﮑﻼت رﻓﺘﺎري ﻧﻮﺟﻮاﻧﺎن در اﺷﮑﺎل ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺧﺎﻧﻮاده (ﻃﻼق و ازدواج ﻣﺠﺪد ﻓﻮت اﻋﺘﯿﺎد و ﻋﺎدي) درﺷﻬﺮﺳﺘﺎنﺷﺎﻫﺮود، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه شهید بهشتی. 135- نامجويان، شيرازي، فيروزه . مقايسه ميزان شدت فشار رواني و رضايت زناشويي والدين كودكان عقب مانده ذهني تربيت پذير و معلول جسمي-حركتي با والدين كودكان عادي شهر شيراز.پايان نامه كارشناسي ارشد دانشگاه آزاد اسلامي ارسنجان، پاييز 1388. 136- نجاتي، حسين (1379). روانشناسي زناشويي، تهران،. انتشارات مبتكران. 137- نجاریان، فاطمه(1374). عوامل موثر بر کارایی خانواده: بررسی ویژگی های روان سنجی مقیلس سنجش خانواده (FAD) . پایان نامه کارشناسی ارشد مشاوره، تهران، دانشگاه آزاد اسلامی واحد رودهن. 138- نژاد نادری، سمیرا؛ متین نژاد، اعظم؛ شمس اسفند آباد، حسن(1387).بررسي كيفيت زندگي و احساس تنهايي بين دانشجويان دختر خوابگاهي و غير خوابگاهي دانشگاه بين المللي امام خميني (ره) قزوين. چهارمین سمینار سراسری بهداشت روانی دانشجویان. 18 و 19 اردبیشت ماه 1387، دانشگاه شیراز. 139- ﻧﺼﻴﺮي،ﻣﻌﺼﻮﻣﻪ (1386). ﺗﻮزﻳﻊﺟﻐﺮاﻓﻴﺎﻳﻲﻓﻘﺮﻣﺴﻜﻦوﭘﺮاﻛﻨﺪﮔﻲزﻧﺎنﻣﻄﻠﻘﺔﺧﺎﻧﻪداردرﻣﻨﺎﻃﻖ 22 ﮔﺎﻧﺔﺗﻬﺮان. ﻓﺼﻠﻨﺎﻣﺔرﻓﺎه اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ، 6 (24). 140- نلسون د. ا. و ایزرئیل آ. اختلالات رفتاری کودکان ، ترجمه م.ت. منشی طوسی، (1379)، مشهد انتشارات آستان قدس رضوی. 141- نوابی نژاد، شکوه (1372).رفتارهای بهنجار و نابهنجار کودکان و راه‌های پیشگیری و درمان، انتشارات انجمن اولیاء و مربیان ۱۳۷۲، ص ۴۲و۴۳ 142- نوروزی مهدی(1377). بررسی تأثیر عملکرد خانواده در ابتلاء به اختلال روانی نوجوانان گروه سنی 15 الی 18 سال شهر تهران. پایان نامه کارشناسی ارشد بالینی، تهران، دانشگاه آزاد اسلامی واحد رودهن. 143- هاشمی، لادن(1392). پرسشنامه طلاق عاطفی . 144- هريس ، تام انتوني ،( 1913 . م )؛ كتاب وضعيت آخر ، ترجمه اسماعيل فصيح ، تهران ، فرهنگ نشر نو ، 1389. 145- همتیان ،خدیجه (1385) .بررسی ومقایسه نگرش افراد ناتوان ذهنی و افراد عادی نسبت به کیفیت زندگی و ابعاد آن . پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه شیراز. 146- یارقلی،علیرضا(1389). مصاحبه با سرویس خبری همشهری، 147- يزدجردي، محسن (1385). نقش همسران خانواده و ارتباط در اعتلاي سلامت فردي، فصلنامه دانشكده پرستاري و مامايي شهيد بهشتي، ص 3 تا8. 148- يمني دوزي سرخابي، محمد(1371). تحليلي بر ناسازگاري دانش آموزان در دوره ابتدايي: 61-77. 149- يوسفي، عليرضا (1376). بهداشت رواني خانواده، مجله پيوند، شماره 219، ص 31. 145-یوسفی ، علیرضا و همکاران (1385). بررسی کیفیت زندگی بیماران تالاسمی ماژور و خانواده آنها در استان اصفهان . دانش پژوهش در روان شناسی ، دانشگاه آزاد اسلامی واحد خوراسگان و اصفهان ، شماره بیست و هفتم و بیست و هشتم ، بهار و تابستان ، صص 149-166 . 146-Adams, D., Overholser J. & Lehnert, K. (1994).Perceived family functioning and adolescent suicidal behavior.Journal of American Academy of Child Psychiatry, 33(4)498-507. 147-Ackerman N.(1958). Psychodynamics of family life: Diagnosis and treatment of family relationship. Basic Books Publications Ahrons C, Rodgers H.(1987) Divorced Families: A multidisciplinary development view, 1ed, Norton publication Co. 148-Akister J. Stevenson H.(1991). Identifying families at risk: Exploring the MC Master family assessment device (FAD). Journal of family therapy. Nov; 13(4): 411-21 149-Amato, P.R., 1991. Parental absence during childhood and depression in later life.TheSociological Quarterly 32, 543–556. 150-Amato, P.R., Booth, A., 1991a. Consequences of parental divorce and marital unhappiness for adult well-being.Social Forces 69, 905–914. 151-Amato, P.R., Booth, A., 1997. A Generation at Risk: Growing Up in an Era of Family Upheaval. Harvard University Press, Cambridge, MS. 152-Arnett, J.J.(1995). Broad and Narrow Socialization. Journal of Marriage & the Family, 57, 617-628. 153-Aschenbrand, S.G. ,& Albano, A.M. (2010). Separation anxiety disorder. In G.P Koocher & A.M LaGreca (Eds), Parent's guide to emotional first aid: Helping children and adolescents cope with predictable life crises. New York, NY: Oxford University Press. 154-Aseltine, R.H., & Kessler, R.C. (1993). Marital disruption and depression in a community sample. Journal of Health and Social Behaviour, 34, 237–251 155-Baldwine, A. L., Baldwine, C., & Cole, R.E. (1999).Stress-resistant families and stress-resistant children, Cambridg university press. 156-Barnett, R.C. and K.C. Gareis, Parental after-school stress and psychological well-being. Journal of Marriage and Family, 2006. 68: p. 101-108.  157-BECK, D. and JONES, M A. (1973).Progress ,on Family Problems. Family Service Association of America. New York 158-Bemuras, E. (2003). The effects of separation, divorce and conflict on Turkish children, the Chicago School of professional psychology 159-Brewer ,John and Frank Trentmann (eds),Consuming Cultures, Global Perspectives, Historical Trajectories, Transnational Exchanges (Oxford, 2006), pp. 251-78. 160-Brody, G.H. & Flor, D.L.(1998). Materna resource, Parenting Practice, and child competence in rural African American families.Child Development, 68, 803-816. 161-Bianchi, S.M., Subaiya, L., Kahn, J.R., 1999. The gender gap in the economic well-being of nonresident fathers and custodial mothers.Demography 36, 195–203. 162-Biederman, J., Faraone, S., Barth, R.P., Chen, W.J.(1993). Social adjustment inventory for childern and adolescents.Journal of American Academic Child and Adolescence Psychiatry, 32(5), 1059-1065. 163-Black, L. E., & Sprenkle, D. H. (1991).Gender differences in college students’ attitudes toward divorce and their willingness to marry.Journal of Divorce and Remarriage, 14(3-4), 47-60. 164-Bowman, P. J. & McAdams, D. P., (2001). Narrating life’s turning points: edemption and contamination. In D. P. McAdams, R. Josselson, & A. Lieblich (Eds.), Turns in the road: Narrative studies of lives in transition (pp. 3–34). Washington, DC: American Psychological Association. 165-Bramlett, M.D., Mosher, W.D., 2001. First Marriage Dissolution, Divorce, and Remarriage:United States. Advance Data From Vital and Health Statistics, vol. 323. National Center for Health Statistics, Hyattsville, MD. 166-Brentano Cornelia , Clarke-Stewart ,Alison . Yale University Press, 2007 - Family & Relationships - 347 . 167-Burwell, R.J., Hill, P.& VanWicklin, J.F.(1986). Religion & Refugee resettlement in the united States: A Research Note. Review of Religious Research, 27(4), 356-366. 168-Burrel N, Narus L, Boghanoff K, Alleni M.(1994). Evaluation of parental stressors of divorcing couples referred to meditation and effects of mediation outcomes.4:339-52 169-Burleson, B.R. & Denton, W. H. (1997). The relationship between communication skill and marital satisfaction: some moderating effects. Journal of Marriage and the Family, 59, 884-902. 170-Burrel N, Narus L, Boghanoff K, Alleni M.(1994). Evaluation of parental stressors of divorcing couples referred to meditation and effects of mediation outcomes.4:339-52 171-Buss, D.M., Barnes, M., 1986.Preferences in human mate selection.Journal of Personality and Social Psychology 50, 559–570. 172-Buss, A. H., & Perry, M. (1992). The Aggression Questionnaire.Journal of Personality and Social Psychology, 63, 452-459. 173-Buss, D.M., Barnes, M., 1986.Preferences in human mate selection.Journal of Personality and Social Psychology 50, 559–570. 174-Butler, R. (1974). Successful aging and the role of the life review. Journal of American Geriatric Society,22(12), 529-535. 175-Carlson, J. and D. Dinkmeyer (2005).Time for a Better Marriage. California, PA: Impact. 176-Carrere, S., & Gottman, J. M. (1999).Predicting divorce among newlyweds from the first three minutes of a marital conflict discussion.Family Process, 38, 293-301 177-Cate, R. M., E. Long, et al. (1993). "Sexual intercourse and relationship development."Family Relations42: 158-164. 178-Cherlin, A. (1979). Work life and marital dissolution. In G.Levinger& O.C.Moles (Eds.),Divorce and separation: Context, causes,and consequences(pp.151-166). New York: Basic Books. 179-Cherlin, A.J., Chase-Lansdale, P.L., McRae, C., 1998.Effects of parental divorce on mental health throughout the life course.American Sociological Review 63, 239–249. 180-Christensen, A., & Shenk, J. L. (1991).Communication, conflict, and psychological distance in nondistressed, clinic, and divorcing couples.Journal Of Consulting and Clinical Psychology, 59, 458-463. 181-Christian, Kaegi. Trennung positiv be waeltigen‬ ,1995, page 235. 182-CLARK, G. A. JR.,FRIEDMAN. H.. AND M. DAVIS. 1978. “Left-handedness” in parrots. Auk 55:478-480 183-Clements, M. (1993).Preventing marital distress through communication and conflict management training: A four and five year follow-up. Journal of Consulting and Clinical Psychology, Vol. 62, No. 1, pp. 70-77. 184-Coie, J.D., Watt, N.F., West, S.G., Hawkins, J.D., Asarnow.J.R., Markman, H.J.et al.(1993). The science of prevention: A conceptual framework and some directions for a national research program. American Psychologist, 48, 1013-1022 185-Donna Tedstone Doherty, Rosalyn Moran, Yulia Kartalova-O’Doherty.Psychological distress, mental health problems and use of health services in Ireland 186-Dreman, S. & Ronen-Eliav, H. (1997). The relation of divorced mothers’ perceptions of family cohesion and adaptability to behavior problems in children. Journal of Marriage and the Family, 59, 324-331. 187-Dubow, E.F., Tisak, J., Causey, D., Hryshko, A., & Reid, G.(1991). A Two-Year longitudinal study of stressful life events, social support, and social problemsolving skills.Child Development, 62, 583-599. 188-Dunning, David; Chip Heath, Jerry M. Suls (2006)."Flawed Self-Assessment.Implications for Health, Education, and the Workplace" . Psychological Science in the Public Interest(Association for Psychological Science) 5 (3): 69–106. 189-Egger, H., & Angold, A. (2006). Common emotional and behavioraldisorders in preschool children: Presentation, nosology and epidemiology. Journal of Child Psychology and Psychiatry, 47, 313–337. 190-Elliott, S.N., & Gresham, F.M. (2008, February).The SSIS Classwide Program: Screening, intervention, and evaluation. Presented at the annual convention of the National Associationof School Psychologists, New Orleans.Fukuda, Y. 191-Farnsworth, J., Pett, M.A., & Lund, D.A. (1989).Predictors of Loss Management and Well-Being in Later Life Widowhood and Divorce.Journal of Family Issues, 10,102-21. 192-Ferrari, J.R., & Scher, S.J. (2000). Toward an understanding of academic and nonacademic tasks procrastinated by students: The use of daily logs. Psychology in the Schools, 34, 359 – 366. 193-Forward ,Susan ; Donna Frazier, Emotional Blackmail (London 1997) p. 9 Frieman, B. (1994). Children of divorced parents:Action steps for the counselor to involve fathers.Elementary School Guidance and Counseling, 28,197-205. 194-Fukuda, Y. ; Nakamura, K. & Takano, T (2005) Municipal health expectancy in Japan: decreased healthy longevity of older people in socioeconomically disadvantaged areas. BMC public Health. www.biomedcentral.com. 195-Garland, E.L.; Carter, K.; Ropes, K.; Howard, M.O. (2012).Thought suppression, impaired regulation of urges, and Addiction-Stroop predict affect-modulated cue-reactivity among alcohol dependent adults, Biological Psychology, 89(1), 87–93. 196-Gelder M.G., Lopez-Ibor J.J., Andreasen N.C.,(2003) , New Oxford Textbook of Psychiatry, London: Oxford University Press 197-Geraldine Bosch Kim Bushaw, (1995). How divorce affects children : Developmental stages. Retrived from internet, .Good, W.J.(1963). World revolution and family patterns. New York: Free Press 198-Golden, L., & Henderson, P. (1990). Case studies in school counseling. Upper Saddle River, NJ: Pearson Education, Inc. 199-Gottman, J.M., & Levenson, R. W. (1992). Marital processes predictive of later dissolution behavior, physiology, and health. Journal Of Personality and Social Psychology, 63, 221-233. 200-Gottman, J. Coan, J. Carrere, S. Swanson, C. (1998) Predicting marital happiness and stability from newlywed interactions. Journal of marriage and family. 60. 3-22. 201-Gottman, J. (1994). Why marriage succeed or fail. New York Gottman , J. M., & Krokoff, L. J. (1989). Marital interaction and satisfaction: A longitudinal view. Journal Of Consulting and Clinical Psychology, 57, 47-52. 202-Gottman, J.M., & Levenson, R. W. (1992). Marital processes predictive of later dissolution behavior, physiology, and health. Journal Of Personality and Social Psychology, 63, 221-233. 203-Gray, J. D., & Silver, R. C. (1990).Opposite sides of the same coin: Former spouses’divergent perspectives in coping with their divorce.Journal of Personality & Social Psychology, 59, 1180-1191 204-Greeff, A.P., & Malherbe, H.L.(2000). Intimacy and marital satisfaction in spouses.Journal of Sex & Marital Therapy, 27, 247-257 205-Green, L.B., & Parker, H.J.(1999). Parental influence upon adolescents occupational choice. Journal of Counseling Psychology, 12, 28-39. 206-Halford, W. K., A. Lizzio, et al. (2007). "Does Working at Your Marriage Help? Couple Relationship Self- Regulation and Satisfaction in the First 4 Years of Marriage" Journal of Family Psychology 207-Halgin Richard ,Whitbourne Susan Krauss(2009) ,Abnormal Psychology: Clinical Perspectives on Psychological Disorders, seventh edition 345. 208-Hofman, M.A., Levey-Shiff, R., & Malinski, D.(1996). stress and adjustment in the transition to adolescence. Journal of Youth and Adolescence, 25(2), 160-169. 209-Hooper, S., & Hannafin, M. J. (1991).The effects of group composition on achievement, interaction, andlearning efficiency during computer-based cooperative instruction.Educational Technology Research and Development , 31(3), 27–40. 210-Hovland, C., "Reconciling Conflicting Results Derived From Experimental and Survey Studies of Attitude Change", American Psychologist, Vol.14, No.1, (January 1959), pp. 8–17. 211-Isabella, G. M. (2001). What matters?What does not? Five perspectives on the association between marital transitions and children’s adjustment. American Psychologist, 53, 167–184. 212-Joubert Natacha , Guy Kathleen (2000) . Because Life Goes On : Helping Children and Youth Live With Separation and Divorce. Page 96 213-Kaplan's Sadock.(2003). Synopsis of psychiatry. 9th ed, Lippincott Williams and Wilkins,44-5,800,18-21 214-Kamo, Y. (1993). Determinants of marital satisfaction : A comparison of the United States and Japan. Journal Of Social and Personal Relationships, 10, 551-568. 215-Kaslow, N. J., Celano, M. P., & Stanton, M. (2005).Training in family psychology: A competencies-based approach. Family Process, 44, 337–353 216-Kathi L. Heffner, Timothy J. Loving, Janice K. Kiecolt-Glaser, Lina K.Himawan, Ronald Glaser, and William B. Malarkey .(2006). Older spouses’ cortisol responses to marital conflict: association with demand/withdraw communication patterns. Journal Of Behavioral Medicine, 29,4 217-Kelly, J.B., & Lamb, M.E. (2003). Developmental issues in relocation cases involving young children: When, whether, and how? Journal of Family Psychology, 17, 193–205 218-Kelly, J. B. & Wallerstein, J. S., (1980). Surviving the breakup: How parents and children cope withdivorce. New York: Basic Books 219-Kendler K.S. , Neal M. ,Kessler R. 1994. Parental Treatment and the Equal Environment Assumption in Twin Studies of Psychiatric Illness. Psychological Medicine 24:579-90. 220-Kerns, K.A., & Stevens, A.C.(1996). Parent-child attachment in late adolescence.Journal of Youth and Adolescence, 25(3), 322-325. 221-Kitson, G. & Raschke, B. (1981), 'Divorce research: what we know; what we need to know', Journal of Divorce, vol.4, pp. 1-37. 222-Kübler-Ross, E. (2005) On Grief and Grieving: Finding the Meaning of Grief Through the Five Stages of Loss, Simon & Schuster Ltd, ISBN 0-7432-6344-8 223-Kurdek, L. A., & Schmitt, J. P. (1995b). Interaction of sex role self-concept with relationship quality and relationship beliefs in married, heterosexual cohabiting,gay, and lesbian couples. Journal of Personality and Social Psychology, 51,365–370. 224-Lamarine R. 1995. Child and adolescent depression. J Sch Health 65, 390-394. 225-Laumann-Billings, I., & Emery, R.E. (2000).Distress among young adults in divorced families.Journal of Family Psychology, 14, 67–687. 226-Lillard, L. A., & Panis, C. W.A.(1996). Marital status and mortality:The role of health. Demography, 33, 313-327. 227-Litzinger S, Gordon K.C. (2005). Exploring relationships among communication, sexual satisfaction and marital satisfaction.Journal of Sex & Marital Therapy, 31:409-424 228-Long, L. L. and J. A. Burnett (2005)." Teaching Couples Counseling: An Integrative Model." The Family Journal: Counseling and Therapy for Couples and Families 3(13): 321-327. 229-Lorenz, Frederick O.& WickramaK. A. S.,and Conger D. and ElderGlen H. Jr(2005) The Short-Term and Decade-Long Effects of Divorce on Women's Midlife Health . Journal of Nervous and Mental Disease, 191, 771-80. 230-Luckey,M. Bane, M. J. 1976. "Marital Disruption and the Lives of Children."Journal of Social Issues 32:103–17. 231-Mackay, Marcus. 2008. Through a child’s eyes: Child inclusive practice in family relationship services. Department of Family and Community Services and the Attorney General’s Department, Australia, Human Development Consulting Pty, Ltd. 232-MacGregor Cynthia. The Divorce help book for kids. 34, 359 – 366. Manassis, K., & Bradley, S. J. (1994). The development of childhood anxiety disorders: Toward an integrated model. Journal of Applied Developmental Psychology, 15, 345–366. 233-Manicavasagar, V., Silove, D., Wagner, R., & Hadzi-Pavlovic, D. (2000). Parentalrepresentations associated with adultseparation anxiety and panic disorder-agoraphobia. Australian and New Zeland ,Journal of Psychiatry, 33, 422-428 234-Marks, D.F. (1995)."New directions for mental imagery research". Journal of Mental Imagery, 19, 153-167. 235-Mattis D, King Littie, Y.(1985) Family Functioning Device (FAD): Validity and reliability. Journal of Marital and Family Therapy; 11(4): 345-356. 236-McCabe, K.M., & Chavez, G. (January, 2006). Parent Child Interaction therapy (PCIT) with Mexican American Families.San Diego Conference on Child Maltreatment, San Diego, California. 237-McLean S.,(2006),Perceptions of professionals and semi professionals supporting children in out of home care,School of Psychology, The University of Adelaide. 238-McLoyd, V.C., 1998. Socioeconomic disadvantage and child development.American Psychologist.53, 185–204. 239-Mirowsky, J., 1999. Parental divorce, life-course disruption, and adult depression.Journal of Marriage and the Family 61, 1034–1045. 240-Moon, J (2002)Handbook of Programme and Module Development: linking levels, learning outcomes and assessment Kogan Page, London. 241-Mosher, W.D., Bramlett, M.D., 2001.First Marriage Dissolution, Divorce, and Remarriage:United States. Advance Data From Vital and Health Statistics, vol. 323. National Center for Health Statistics, Hyattsville, MD. 242-Muris, P., Winands, D., Horselenberg, R. (2003). Defense styles, personality traits, and psychopathological symptoms in nonclinical adolescents. Journal of Nervous and Mental Disease, 191, 771-80. 243-Murray, J.E. (2000). Marital protection and marital selection: Evidence from a historical prospective sample of American men. Demography, 37, 511-521 244-Nakamura, K. & Takano, T. (2005) Municipal health expectancy in Japan: decreased healthy longevity of older people in socioeconomically disadvantaged areas. BMC public Health 245-Nelson, R.w.; & Israel, A.c. (2000).Behavior disorders of childhood. Fourth Edition.new Jersey: prentice- Hall. 246-Neuman, M.G. & Romanowski, P. (2006). Helping Your Kids Cope With Divorce the Sandcastles Way. New York :Times Books. 247-Pataki CS, Carlson GA, Kelly KL, Rapport MD, Biancaniello TM. Side effects of methylphenidate and desipramine alone and in combination in children.J Am Acad Child Adolesc Psychiatry 1993, 32(5):1065-72 248-Pickle ,Sheldon, A. (1971) fights: Gendered talk in preschool disputes. Discourse Processes, 31(1), 5-31. 249-Piper, C. (1996) ‘Divorce reform and the image of the child. Journal of Law and Society,23, 3, 364_382. 250-Portes PR, Howell SC, Brown H, Eichenberger S, et al.(1992). Family function and children' postdivorce adjustment.Journal of Orthopsychiatry. 62(4):613-17. 251-Price, S. J., McKenry, P. C., Fine, M. A., & Serovich, J. (1988).Predictors of single, noncustodial fathers' physical involvement with their children.Journal of Genetic Psychology, 153(3), 305-319. 252-Rapee RM, Abbott MJ, Lyneham HJ (2006). Bibliotherapy for children with anxiety disorders using written materials for parents: A randomized controlled trial.J Consulting and Clinical Psychology 74:436-444. 253-Richman, N.(1988) The family in problem of preschool children, John Wiley. PP.1-2. 254-Rogers, C. R., Dymond, & Rosalind, F. (Eds.) Psychotherapy and personality change. Chicago: Univer. of Chicago Press,1954 Ross, C.E., Sadock Kaplan's.(2003). Synopsis of psychiatry. 9th ed, Lippincott Williams and Wilkins,44-5,800,18-21 255-Sadowski, C.& Kelly, M. (1993). Social problem solving in suicidal adolescents.Journal of Consulting and Clinical Psychology, 61(1), 121-127. 256-Sappington,A. A. , & Grizzard , R. (1975). Self – discrimination children. Journal of Personality and Social Psychology , 31,224-231. 257-Schludermann, E.H., & Schludermann, S.M.(2000). Adjustment Scale, Technical report (Winnipeg, M.B, Department of Psychology, University of Manitoba). 258-Schneider-Rosen, K. (1988, December). The classification of parent-child relationships beyond infancy.Presented at the annual meeting of the National Center for Clinical Infant Programs. Washington, DC 259-Schramm, David. “Individual and Social Costs of Divorce in Utah. Journal of Family and Economic Issues, Vol. 27(1), (2006). 260-Seligman, M. E. P. (2002). Authentic happiness. New York: Free Press. 261-Slomowski, C., & Dunn, J.(1996). Young Children's understanding of other people's feeling and beliefs. Child Development, 62, 1352-1336 262-Smock, P.J., 1993.The economic costs of marital disruption for young women over the past two decades. Demography 30, 353–371. 263-Spanier, G. B., & Lewis, R. A. (1980). Marital quality: A review of the seventies. Journal of Marriage and Family Therapy, 43, 825-839. 264-Stark, C. E. L. & McClelland, J. L. (2000).Repetition priming of words, pseudowords, and nonwords. Journal of Experimental Psychology: Learning, Memory and Cognition, 26, 945-972 265-Steinberg, L.(1992). Authorizative Parenting and adolescent adjustment across varied ecological Niches. Based in Part on a paper present at Biannal metting of the S. 266-Sternberg, Robert J. (2007). "Triangulating Love".In Oord, T. J. The Altruism Reader: Selections from Writings on Love, Religion, and Science. West Conshohocken, PA: Templeton Foundation. p. 332. ISBN 9781599471273. 267-Stewart, A.J., Copeland, A.P., Chester, N.L., Malley, J.E., Barenbaum, N.B., 1997. Separating Together: How Divorce Transforms Families? The Guilford Press, New York. 268-Straus, M. A., & Hamby, S. L. (1997).Measuring physical and psychological maltreatment of children with the Conflict Tactics Scales. In G. Kaufman Kantor & J. Jasinski (Eds.), Out of the darkness: Contemporaryresearch perspectives on family violence. Thousand Oaks, CA: Sage. 269-Stuart G.W.Sundeen S.J.principles and practice of psychiatric nursing.3rd ed.st louis:the CV mosby 1987; 2(5):26. 270-Tallman, I. and Y. Hsiao (2004)."Resources, cooperation and problem solving in early marriag."Social psychology Quarterly 67(2): 172-188. 271-Taylor, D., Lettia, A., & Shelley, T. (1991).Social Psychology. Seven Edition, V. S. A: Prentice, Hall International, Inc. 272-Teyber ,Edward. (1992),Helping children cope with divorce . page,211 Thomas, D.L. & Craver, C.(1990). Religion and adolescent social Competence, In: T.P. 273-Thomas, D.L., & Carver, Gullotta, G.R.& R. Montemaryor (Eds), Developing Social Competency in Adolescence. Advances in adolescent development, 3, 195-219. 274-Tuckman, B. W. (1991). The development and concurrent validity of the procrastination scales.Educational and psychological Measurement, 51, pp. 473-480. 275-Twenge, JM. Konrath, S. Foster, JD. Campbell, W. Keith, Bushman, BJ.Journal of personality 76 (4), 875-902Egos Inflating Over Time: A Cross‐Temporal Meta‐Analysis of the Narcissistic Personality Inventory. 276-Vaughn, A.A. & Roesch, S.C.(2003). Psychological and Physical Health Correlates of coping in minority adolescents.Journal of Health Psychology, 8(6), 671-683. 277-Whitson, S. and M. El-Sheikh (2003). "Marital conflict and health: Processes and protective factors. Aggression and Violent Behavior 8: 283-312. 278-Walczak, Y. and Burns, S. (1984) Divorce: The Child’s Point of View. London: Harper and Row 279-Weiss, R. S. (1979). Growing up a little faster: The experience of growing up in a single parent household.Journal of Social Issues, 6, 2–5. 280-Weissman, M.M.(1975). The assessment of Social adjustment.A Review of Techniques In ARC Gen Psychiatry, 32, 125-136. 281-Whiteman, T. (1991). Innocent victims: Helping children cope with divorce. Fresh Start Publications. 282-Wickrama KA, Lorenz FO, Conger RD, Elder GH., Jr The short-term and decade-long effects of divorce on women's midlife health. J Health Soc Behav .  2006 ;47:111–125 283-Worchel, S., & Goethals, G. R. (1989).Adjustment Path ways to personal Growth, U.S.A: Prentice – Hall, Englewood Cliffs, New Jersey.

فایل های دیگر این دسته

مجوزها،گواهینامه ها و بانکهای همکار

آوا کتاب دارای نماد اعتماد الکترونیک از وزارت صنعت و همچنین دارای قرارداد پرداختهای اینترنتی با شرکتهای بزرگ به پرداخت ملت و زرین پال و آقای پرداخت میباشد که در زیـر میـتوانید مجـوزها را مشاهده کنید