صفحه محصول - مبانی نظری و پیشینه تحقیق سلامت اجتماعی مبتنی بر آموزه های اسلامی

مبانی نظری و پیشینه تحقیق سلامت اجتماعی مبتنی بر آموزه های اسلامی (docx) 45 صفحه


دسته بندی : تحقیق

نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحات: 45 صفحه

قسمتی از متن Word (.docx) :

-116205-48069500دانشگاه آزاد اسلامي واحد علوم تحقیقات دانشكده ي علوم انسانی ، گروه روانشناسی پايان نامه براي دريافت درجه ي كارشناسي ارشد در رشته روانشناسی«M.A.» گرایش: بالینی عنوان : نقش پیش‏ بینی کننده سلامت اجتماعی مبتنی ‏بر آموزه های اسلامی باپرخاشگری نوجوانان دوره اول متوسطه شهرستان شاهرود. استاد راهنما : دکتر محسن جدیدی نگارش : ابوالفضل خداوردی تابستان 93 سپاسگزاری با سپاس از الطاف الهي كه در انجام اين تحقيق راهگشاي من بوده است، برخود لازم مي دانم از همكاري و مساعدت اساتيد عزيزم تشكر و قدرداني نمايم. از استاد بزرگوارم جناب آقاي دكتر محسن جدیدی كه در كليه مراحل اين تحقيق همواره من را از راهنمايي هاي بيدريغ خود بهره مند ساختند، كمال تشكر را دارم. و از اساتید عزيزم، سرکار خانم دكتر الهه محمد اسماعیل بعنوان داور داخلی وآقای دکتر سعید سرابیان بعنوان داور خارجی كه زحمت ارزيابي و داوري اين كار را به عهده داشتند بي نهايت سپاسگذارم. تقدیم به: مادرم، همسرم و فرزندانم: "فايزه،عاطفه،محمدایلیا" مهر1393 « بسيار کمتر از آنچه می دانيم می انديشيم بسيار کمتر از آنچه دوست داريم می دانيم بسيار کمتر از آنچه بايد دوست داشته باشيم ، دوست می داريم و در حد دقيق بسيار کمتر از آنيم که هستيم » آر . دی . لينگ 1-7- تعریف مفهومی و عملیاتی متغیرها تعریف مفهومی : 1. سلامت اجتماعي به معناي کيفيت روابط فرد با افراد ديگر، نزديکان و گروه هاي اجتماعي است و شامل پاسخ هاي دروني (احساس، تفکر و رفتار) که نشانگر رضايت يا عدم رضايت فرد از زندگي و محيط اجتماعي امن است(لارسن،1996). تعريف سازمان بهداشت جهاني راه را براي تعريف سلامت اجتماعي گشود و سبب شد تا بتوان آن را طبقه بندي كرده و از زاويه ديد جديد تری به تحقيق در باره آن پرداخت كه در اين زاويه ديد جديد، جنبه هاي اجتماعي سلامت مورد توجه قرار گرفتند. سلامت اجتماعي از دو ديدگاه لذت جويانه وكاركردي مورد توجه قرارگرفته است(ريف وسینگر،2004). ديدگاه لذت جويانه، سلامت اجتماعي رابارضايت اززندگي و تعادل جنبه هاي مثبت و منفي بررسي مي كند. از سوي ديگر ديدگاه كاركرد گرايانه، سلامت اجتماعي را با توجه به اهميت فردي، هستي معنادار و ميزان پتانسيل افراد براي ايفاي وظائف خود مي نگرد(واترمن،1993 ) ولذاتاكيدآن برسلامت اجتماعي در يك بازه زماني طولاني مدت تر است. 2.نوجوان: نوجوانی دوره انتقال از کودکی به بزرگسالی است. تقریبا از یازده سالگی آغاز می شود و تا هجده سالگی ادامه می یابد. دوره ای است آکنده از تعارض و نوسان بین وابستگی و استقلال. نوجوانی دوره ای است شبیه به رویا که در آن هر حادثه و اتفاقی ممکن است رخ دهد. در این دوره اضطراب ها، دلهره ها، کابوس ها، ترس ها، درهم شکستن ارزشها و در هم آمیختن تفکرات یا خیال پردازی ها امری عادی تلقی می شود. رابطه نوجوان با خودش، با خانواده اش، با دوستانش و به طور کلی با همه به هم می خورد. کم حوصلگی، حساسیت،استقلال طلبی، حادثه جویی و مواردی از این قبیل نوجوان را ناآرام جلوه می دهد. اما این جلوه های گوناگونی نوجوانی هیچ کدام بیهوده و بیمارگونه نیستند و هر کدام برای خود فلسفه ای دارند، مثلا: اگر نوجوان ستیزه جوست در ستیزه جویی هایش میل به مهم جلوه کردن دارد، دوست دارد مورد توجه قرار بگیرد، در گروه خود موقعیت خاصی داشته باشد و همه او را به عنوان یک فرد با ارزش بشناسند. مدپرستی و قهرمان دوستی اش حاکی از نیاز یک نوجوان به مدل و راهنما و الگوست. نوجوان اگر خرده گیر و عیب جوست برای این است که حس داوری و تشخیص او رو به توسعه است، می خواهد معنا و مفهوم درست زندگی را دریابد، می خواهد حقایق دینی و مذهبی را بهتر بشناسد. او می خواهد بهترین نوع سیاست ها را دریابد و راجع به جامعه خود اظهارنظر کند. نوجوان اگر بی انضباط و گریزان از اطاعت و مقررات است می تواند به این دلیل باشد که میل به استقلال و کسب شخصیت دارد. اگر نوجوان لجباز و سرکش است می تواند به این دلیل باشد که شوق به آزادی و خودمختاری دارد،دوست دارد بزرگسالان در کارهایش دخالت نکنند، دوست دارد اتاق مخصوص به خود داشته باشد و با سلیقه خودش آن را تزئین کند. نوجوان در رویاسازی ها و خیال پردازی هایش در جستجوی آینده ای نامعلوم و کشف استعدادها و آرمان های خویش است، اگر جلوه های نوجوانی به درستی فهمیده و شناخته شوند زندگی با نوجوانان کار دشواری نخواهد بود واگر میل های طبیعی نوجوان به اندازه صحیح ارضا شوند و در مسیر خود به حرکت درآیند نوجوان می تواند به آسانی خود را با جامعه تطبیق دهد (موسوی،1391). 3.پرخاشگری: پرخاشگری به منزله وارد آوردن آسیب آشکار یا رفتارهای تنبیهی مستقیم به سایر افراد یا اشیاء تعریف می شود. کنترل خشم به پذیرش وانجام رفتار و کردار مناسب و موافق محیط وتغییرات محیطی اشاره داردومفهوم متضاد آن پرخاشگری است . پرخاشگری ممکن است در بافت ها و موقعیت های مختلف بروز کند و متوجه درون یا بیرون فرد باشد . به همین دلیل معمولاً صفت سازگاری همراه با موصوف خود بکار می رود ودرادبیات مکتوب و محاوره ای از مفهوم سازگاری شغلی،زناشویی،تحصیلی،اجتماعی،هیجانی وجز آن استفاده می شود. خشم مهار نشده اغلب به پرخاشگری و ناسازگاری منجر می شود(وفايي ، 1388). معنای آن است که کودک وظایف خود را در هر مرحله از رشد به نحو مطلوب انجام دهد و مهارت دادوستد و فهماندن نیاز خود به دیگران را بیاموزد و خود رابه شکل منطقی درجامعه مطرح کند. تعریف عملیاتی : پرسش‏ نامه بعد فردي سلامت اجتماعي: نمره ای که دانش آموزان از این پرسنامه 158 سؤالی سلامت اجتماعی شمسایی،شریفی و جدیدی (1393) کسب خواهند کرد. پرخاشگری:نمره ای که نوجوان از پرسشنامه پرخاشگری آیزنگ و گلین ویلسون(1975) که هدف آن سنجش پرخاشگری دانش آموزان است، دریافت می کند. فصل دوم پیشینه پژوهش 2-1- مقدمه هيجان ها از بزر گ ترين نعمت هاي الهي است که درانسانها به وديعت نهاده شده و سلامت رواني و عقلاني آن هاتاحد زيادي به سلامت هيجاني شان وابسته است. جلوه هاي هيجاني، به عنوان وسيله اي براي برقراري ارتباط باديگران به کار مي رود و فرد مي تواند به وسيله آنهااطلاعاتي رادر مورد احساس ها، نيازها و اميال خود به ديگران منتقل نمايد . از سوي ديگر،افراد ياد مي گيرند كه چگونه پيام هاي هيجاني ديگران را بخوانند، بازشناسي کنند و طبق آنها رفتاري مناسب نشان دهند (مصباح، ۱۳۷۴). سلامت موضوعي مطرح در بسياري از فرهنگ ها است. در واقع هر جامعه به عنوان بخشي از فرهنگ خود از سلامت مفهوم خاصي در نظر دارد. سازمان بهداشت جهاني از تعريف چند بعدي سلامت حمايت کرده و سلامت را رفاه کامل جسمانی، روان‏شناختی و اجتماعي تلقی نموده و همواره در صدد بوده است این مفهوم را فراتر از نبود بيماري و ناتواني در نظر گیرد (سازمان بهداشت جهاني ، 1958). اگر چه مفهوم سازي و تعاريف عملياتي معتبر و مطلقي تاکنون وجود نداشته، اما این سازمان به الگوهاي تعريف تک بعدي خاتمه داده و رويکرد چند بعدي را برقرار نموده است. سازمان سلامت جهاني (1948) سلامت اجتماعي را به عنوان يکي از مؤلفه هاي کليدي سلامت معرفي نموده که به دليل فقدان ابزارهاي معتبر سنجش، به صورت يک مناظره سياسي و اجتماعي باقيمانده است. از سويي، تغيير در الگوهاي رفتاري و رتبه بندي بار بيماري ها موجب نگراني در مورد بيماري هاي با منشاء رفتاري و اجتماعي شده است (سازمان ملي جوانان، 1385). جامعه شناسان و روان شناسان از ابعاد گوناگون به اختلالات رفتاری پرداخته اند تا به شناسایی علل و عوامل، زمینه ها و پیامدهای آن دست یابند و در نتیجه راهکارها و شیوه های مقابله با این اختلالات را تدوین نمایند. کودکان و نوجوانان مبتلا به اختلالات رفتاری غالبا در بزرگسالی با ارتکاب رفتارهای ناهنجار، اعمال خلاف قوانین و تجاوز به حقوق دیگران و حاکمیت موجب اختلال در نظم اجتماعی می شوند و هزینه های زیادی را به جامعه تحمیل می نمایند. با وجود اين، در چند دهه گذشته جنبش تازه اي پديد آمده وسلامت به عنوان يك حق بشري و يك هدف اجتماعي در جهان شناخته شده است؛ يعني سلامت براي برآورده شدن نيازهاي اساسي و بهبود كيفيت زندگي انسان لازم است و بايد براي همه انسانها در دسترس باشد. لذا در اين تحقيق كه هدف اصلي آن بررسي عوامل موثر بر ميزان سلامت اجتماعي مبتنی بر آموزه های اسلام بر پرخاشگری نوجوانان است، در بخش اول، ابتدا تعريف سلامت و سلامت اجتماعي، سلامت اجتماعی مبتنی برآموزه های اسلامی، پرخاشگری نوجوان و راه های درمان آن بيان مي شود، سپس عوامل موثر برسلامت،مدلهاي سلامت رواني وسلامت اجتماعي ارائه ودر بخش دوم ديدگاههاو نظريه هاي عوامل تأثيرگذار برسلامت اجتماعي باتأكيد خاص آموزههای اسلامی بيان ميشوند ،در پايان اين بخش مروري بر تحقيقات پيشين سلامت اجتماعي و پرخاشگری خواهيم داشت وسپس چارچوب نظري تحقيق بيان و فرضيه هاي تحقيق تدوين خواهند شد. در سال هاي اخير، پژوهشگران ، سازه هاي خشم و خصومت را مشخص كرده اند. به نظر اسپيلبرگر (1999) خصومت، از تجربه هاي پي در پي احساس هاي خشمگينانه به وجود مي آيد. اين مفهوم دربردارنده ی مجموعه پيچيده اي از نگرش ها است که همانندرفتار پرخاشگرانه، شامل شرارت و کينه جويي است. در واقع،در خصوصيت شخصيتي است که فرد تما يل دارد اعمال ديگران را مضر و به طور منفي ارزيابي کند (اکهارت و ديفن باکر،۱۹۹۵) نکته ديگري که در بررس ي سازه خشم مشاهده مي شود، مفهوم " جابجایی خشم"است. انسان ميل دارد كه با حمله به موانعي که مانع ارضاي انگيزه ها و يا تحقق اهدافش است، به خاطر حالت انفعالي خشم ، واکنش نشان دهد ، اعم از اينکه آن موانع ،اشخاص، موانع مادي و يا محدوديت هايي اجتماعي باشد. گاهي اتفاق مي افتد که انسان خشم خود را به اشخاص د يگري منتقل مي کند که در واقع، آ نها مانع تحقق اهداف او و يا علت واقعي برانگيختن حالت انفعالي خشم در وي نبوده است . اين کار" جابجایی" نام دارد. در قرآن کر يم (اعراف، ۱۵۱ ) نيز نمونه اي از انتقال خشم در رفتار حضرت موسي(ع) آمده است، آنجا که از قومش به سبب گوساله پرستي آ نها خشمگين مي شود؛اما در ابتدا، خشمش را متوجه برادرش هارون مي کند گاهي اتفا ق مي افتد که انسان از دست کسي خشمگين مي شود؛ ولي در عين حال به سبب اينکه احتمال مي دهد كه اظهار خشم نسبت به آن شخص عواقب ناپسندي داشته باشد، خشمش را آشکار متوجه او نمي کند.درچنين موقعيت هايي، گاه انسان خشمش را متوجه افراد ديگر مي کند، يا وسايل مادي ديگري را مي شكند و يا خرد مي كند و يا حتي گاه خشم را متوجه خودش مي کند ورفتاري ظالمانه نسبت به خودانجام مي دهد. قرآن مجيد با بيان يک نمونة واقعي، مسئلة انتقال رفتار پرخاشگرانه را نسبت به خود توضيح مي دهد ؛ آنجا که (آل عمران، ۱۱۹ ) به توصيف منافقان مي پردازد، متذکر مي شود که آنها از شدت خشم نسبت به مؤمنان انگشتانشان را گاز مي گيرند (نجاتی،1367) احساس هايي شبيه خشم به ندرت احساس هاي واحدي است (اسميت، 2004) گوردون معتقد است که خشم و پرخاشگری يک احساس ثانويه است و در نتيجة احساس هاي ديگري، مانند ترس، رنجش، خجالت، اندوه و شرم به وجود مي آيد. برخورد با اين احساس ها، دشوارتر از کنار آمدن با خشم است؛ بنابراين، وقتي افرادبا موقعيت ها ي ترسناک رو به رو مي شوند، خشم قبل از ساير احساس ها پديدار مي شو د؛ اما جا ي آن احساس ها را نمي گيرد (سيمون و سيمون،1991). یکی از عواطف متداول کودکان و نوجوانان خشم است که در اثر برخورد آنها به مانعی که بر سر راه هدفشان قرار گیرد حاصل می شود و به پرخاشگری که یک واکنش عمومی به ناکامی امیال است منجر می گردد(گلچین، 1381). سالهاست که محققان به اهمیت پرخاشگری کودکان و نوجوانان در پیش بینی مشکلات سازگاری روانی – اجتماعی آینده آنها پی برده اند و به همین دلیل پژوهشهای زیادی نیز برای درک عوامل موثر بر شیوع رفتار پرخاشگرانه در کودکان و نوجوانان انجام شده است. البته با اینکه اطلاعات بسیاری در این خصوص جمع آوری شده است هنوز درک کاملی از مفهوم پرخاشگری وجود ندارد(واحدی و همکاران، 1387). 2-2- بخش اول: سلامت اجتماعی و راه های ارتقاع آن 2-2-1- سلامت سلامت از واژه هايي است كه بيشتر مردمان با آنكه اطمينان دارند معناي آن را مي دانند، تعريفش رادشوار مي يابند. درفرهنگ هاي گوناگون تعريف هاي بسياري ازسلامت شده است، در فرهنگ وبستر سلامت وضع خوب و عالي بدن، انديشه و روح وبويژه بركنار بودن ازدرد يابيماري جسمي تعريف شده است. در فرهنگ آكسفورد به معني وضع عالي جسم يا روح و حالتي كه اعمال بدن به موقع وبه گونه موثرانجام شودآمده است. جالينوس سلامت را عبارت ازوجود نسبت معيني ازعناصر گرمي، سردي، رطوبت و خشكي تعريف مي كند. از نظر پاتنام (1993)، جامعه‏ی مدني موفق، عموماً با رابطه نيرومند افقي ميان اعضا شناخته مي شود و برابري يکي از اساسي ترين ابزارهاي جامعه مدني به شمار مي رود؛ بنابراین، نابرابري هاي افراد و گروه هاي اجتماعي مختلف در بعد سلامت، دو مورد از جنبه هاي مهم ارزيابي سلامت جمعيت قلمداد می‏شود (لوچنر ، کواچي و کندي؛ 1999). جوامع نیز همواره تلاش می‏کنند جنبه‏های مذکور را در تدوین برنامه‏های کلان خود منظور دارند. از این‏رو، در پيش نويس اوليه نظام‏نامه سلامت اجتماعي وزارت بهداشت کشور، سلامت اجتماعي وضعيت رفتارهاي اجتماعي (مورد انتظار) فرد را شامل مي شود که اثرات شناخته شده و مثبتي بر سلامت جسمي و رواني وي دارد و موجب ارتقاي سازگاري اجتماعي و تعامل فرد با محيط پيرامون و در نهايت ايفاي نقش مؤثر در تعالي و رفاه جامعه مي شود (دماري و همکاران، 1389) برخی از محققان این مفهوم را نوعی توانایی درنظر گرفته‏اند؛ برای مثال، کييز وشاپيرو(2004) به توانايي فرد در تعامل موثر با ديگران و اجتماع به منظور ايجاد روابط ارضا کننده شخصي و به انجام رساندن نقش هاي اجتماعي ، عنوان سلامت اجتماعي را مي دهند. کييز (2004) عملکرد خوب در زندگي را چيزي بيش از سلامت رواني هيجاني و شامل تکاليف و چالش هاي اجتماعي مي داند. به ‏عبارت دیگر، سلامت اجتماعي را ارزيابي و شناخت فرد از چگونگي عملکردش در اجتماع، کيفيت روابطش با افراد و گروه هاي اجتماعي که عضوي از آنهاست معرفي نموده است. ميزان مهارت وعملکرد اجتماعي و توانايي شناخت هر شخص از خود به عنوان عضوي از جامعه اي بزرگ تر (پارك و پارك؛ ترجمه شجاعي تهراني و ملك افضلي،1380)، احساس تعلق به گروه هاي اجتماعي و شريک دانستن خود دراجتماع و پيشرفت آن (کييز،1998)، کيفيّت و کمّيت تساوي افراد و ميزان درگير شدن فرد با اجتماع (دنالد ، 1979)، میزان عملکرد بهینه اعضاي جامعه (بلوک و برسلو ، 1971)، پذيرش خود، روابط مثبت با ديگران، تسلط برمحيط،هدف‏مندبودن در زندگي و استقلال (کيز، شموتکين و رايف ، 2002)، توانايي انجام راحت و مؤثر نقش هاي اجتماعي بدون آسيب رساندن به ديگران (نورطراپ و اسنايدر ، 2010)از جمله تعاريف دیگری است که برای سلامت اجتماعي ارائه شده‏اند. مفاهیم و سازه‏ها، هر یک دارای برخی شاخص‏ها هستند که به‏عنوان علائم راهنما عمل می‏کنند و میزان دوری و نزدیکی به معیارها و ترازها را مشخص می‏نمایند. در همین ارتباط، استون و جيکوب (2005) شاخص هاي مهم سلامت اجتماعي را مشاركت فعال در زندگي اجتماعي، پذيرش مسئوليت، شناخت حقوق و وظايف شهروندي، شناخت حقوق و وظايف ديگران و احترام به حقوق آنان، احترام به محيط زيست و تلاش در راه حفظ آن، شناخت فرهنگ و ارزش هاي اجتماعي، پرهيز از خشونت و داشتن شكيبايي و مدارا با ديگران دانسته اند. سلامت مي تواند تابعي از عوامل مختلف نظير محيط، جامعه و گروه هاي اجتماعي باشد (لرنر , 1973). به عبارتي، انسان هم محصول و هم خالق روابط اجتماعي دنياي پيرامون خود از تولد تا مرگ است. کيفيت روابط بين فردي علاوه ‏بر سطح مهارت هاي ارتباطي شخصی، تابعی از عوامل بنيادي سلامت اجتماعي نیز مي باشد (به نقل از جيرينكووا و اسوبودا ، 2010). لذا، دونالد و همکارانش (1987) معتقدند سلامت اجتماعي،هم بخشي از سلامتي وهم تابعي از آن محسوب مي شود. در سالهاي اخير با گنجانده شدن ،« تواناييِ داشتن يك زندگي مثمر از نظر اقتصادي و اجتماعي » این تعريف كامل تر شده است. سلامت بيشتر به عنوان ابزاري براي رسيدن يك هدف منظور شده است كه مي توان آن را از لحاظ كاركردي به صورت يك منبع بيان كرد؛منبعي كه به مردمان امكان مي دهد به گونه فردي، اجتماعي و اقتصادي زندگي كنند. سلامت تنها زندگي كردن نيست،بلكه منبعي براي زندگي روزمره است،سلامت يك مفهوم مثبت است كه بر منابع و امكانات اجتماعي وشخصي وهمچنين توانايي هاي جسماني تأكيددارد(پوراسلامي، 1379) سازمان جهاني بهداشت، سلامت را بهزيستي كامل جسمي، رواني و اجتماعي و نه صرف نبودن بيماري و يا رنجوري تعريف مي كند. بنا براين سلامت منبعي برا ي زندگي روزمره است و نه براي هدف زندگي( محمد نبي، 1386) سلامت مفهوم مثبتي است كه علاوه بر ظرفيتهاي جسمي بر منابع اجتماعي و شخصي تأكيد دارد. سلامت داراي 6 بعد مختلف مي باشد: سلامت جسمي، سلامت رواني، سلامت عاطفي، سلامت معنوي، سلامت جنسي و سلامت اجتماعي (سجادي، 1383). 2-2-2- سلامت اجتماعي مفهوم سلامت اجتماعي، مفهومي است كه در كنار ابعاد جسمي و رواني سلامت مورد توجه قرار گرفته است، جنبه اجتماعي آن را با محور قرار دادن فرد مورد بررسي قرار ميدهد. بلوك و برسلو براي اولين باردر سال 1972 در پژوهشي به مفهوم سلامت اجتماعي پرداختند. آنها مفهوم سلامت اجتماعي را با درجه عملكرد اعضاءجامعه مترادف كرده و شاخص سلامت اجتماعي را ساختند. آنها تلاش كردند تا با طرح پرسش هاي گوناگون در ابعاد جسمي، رواني و اجتماعي سلامت فردي، به ميزان فعاليت و عملكرد فرددر جامعه برسند. اين مفهوم را چند سال بعد دونالد و همكارانش در سال 1978 مطرح كردند و استدلال آنها اين بود كه سلامت فراتر از گزارش علائم بيماري، ميزان بيماريها و قابليت هاي كاركردي فرد است. آنها معتقد بودند كه رفاه و آسايش فردي امري متمايز از سلامت جسمي و رواني است. براساس برداشت آنان سلامت اجتماعي در حقيقت هم بخشي از اركان وضع سلامت محسوب مي شود و هم مي تواند تابعي از آن باشد. سنجش محتواي سلامت اجتماعي از ابتدا از طريق تمركز بر فرد و در رابطه باتعاملات ميان فردي(مثلا ملاقات با دوستان) و مشاركت اجتماعي (مانندعضويت در گروهها) موردسنجش قرار گرفت و در اندازه گيري اركان عيني(مثلاً تعداد دوستان) و ذهني (كيفيت روابط دوستانه)هردو تعريف منظور شده بود. حوزه سلامت اجتماعي از سالهاي 1995 به بعد علاوه برنگرش كلي وعامي كه بر كيفيت سلامت در ميان تمام افراد دارد، در كشورهاي صنعتي گرايشي خاص را در دو بعد سلامت رواني و نيز سلامت اجتماعي آغاز كرده است. گروهي از كارشناسان در اين تلاش بوده اند تا باعملياتي كردن مفهوم ارتقاء سلامت اهداف كلي شعار "بهداشت براي همه" را با زمينه هاي اجتماعي سلامت در مفهوم عام پيوند بزنند.آنان معتقدند كه ارتقاء سلامت درحقيقت در برگيرنده زمينه هاي اقدام اجتماعي براي توسعه سطح سلامت است. ارتقاء سطح سلامت براين اساس ازدو طريق امكان پذيراست كه يكي ازآنها توسعه شيوه هاي سالم زندگي و اقدام اجتماعي براي سلامت است و ديگري ايجاد شرايطي است كه زيستن در يك حيات سالم را امكان پذير سازد. استفاده مفرط ازمدل بيماري درگذشته كه در آن مقوله سلامت به عنوان نبود نشانه ها وعوارض جسماني و رواني تعريف مي شده است،منجر به بازتعريف سلامت به شكل هاي مختلف و سنجش آن به طرق متنوع شده است. از جمله اين شيوه ها مي توان به اين موارد اشاره كرد: بيان شخصي، تغييرات در كاركرد ايمني بدن، آشكار شدن علائم ظاهري بيماري، تشخيص پزشكي و... (پترسون و باسيو، 1991) با اين حال سازمان بهداشت جهانيW.H.O سلامت را اينگونه تعريف كرده است:"حالت سلامت كامل جسماني، رواني واجتماعي و نه صرفا نبود بيماري و يا ناتواني فرد"(سازمان بهداشت جهانی،1946)اين تعريف مقدمه اي براي معرفي مدلي شد كه در آن سلامت به معناي سطح بالايي از سلامت جسماني،رواني و اجتماعي مفهوم سازي شد(كييز و شاپيرو، 2004(. 2-2-3-رويکردهاي موجود در تعريف سلامت اجتماعي به طورکلي مجموع نظرات مربوط به سلامت اجتماعي را مي توان در سه رويکرد جمع بندي نمود که عبارتند از: الف) سلامت اجتماعي به مثابه عوامل اجتماعي سلامت بخش؛ ب) سلامت اجتماعي به مثابه وضعيت اجتماعي بهتر؛ ج) سلامت اجتماعي به مثابه جنبه اي از سلامت فرد در کنار سلامت جسماني و روان‏شناختي (رفيعي و همکاران، 1389) الف) سلامت اجتماعي به مثابه عوامل اجتماعي سلامت بخش: این رویکرد به عقيده راسل اشاره دارد مبنی بر این‏که سلامت انسان نه تنها ناشي ازعوامل فيـزيـولـوژيـکي- شخصيتي است ،بلکه به چگونگي سازگاري افرادباديگران ونهادهاي اجتماعي، ساز و کار نظام سلامت، نقش عناصر نظامهای اقتصادي -اجتماعي در مقابله با مرگ و مير و بيماري نظير قانون و سيستم قضايي، آموزش و پرورش، ابزارهاي اقتصادي، رسانه‏هاي جمعي و غيره، بستگي دارد (به‏نقل از جيرينكووا و اسوبودا، 2010( رفيعي و همکاران (1389) با استفاده از روش دِلفي هجده مؤلفه عدم وجود فقير، بيکار، خشونت و تبعيض جنسي، قومي و نژادي، رشد کنترل شده جمعيت، برابری همه دراجرای قانون وحمایت قانون از آن‏ها، رعايت پيمان حقوق بشر و ساير پيمان هاي بين المللی مرتبط با حقوق انسانها، آموزش اجباري و رايگان تا اتمام مقطع راهنمايي، دسترسي همگان به خدمات سلامت، آزادي عقيده، احساس رضايت از زندگي در افراد، پوشش همگاني بيمه، توزيع عادلانه درآمدها، مشروعيت حکومت نزدمردم، شيوه مردم سالارانه انتخاب و نظارت بر حاکمان رابه عنوان عوامل اجتماعی سلامت‏ بخش معرفي نموده اند. ب) سلامت اجتماعي به مثابه وضعيت اجتماعي بهتر: دراين نگاه،سلامت اجتماعي بسته به اوضاع فعلي در هر جامعه مصاديق ومعانی عيني متفاوتی مي يابد.هم‏چنين سلامت اجتماعي يک جامعه طبق این رويکرد مي تواند در زمانهاي مختلف نیز مصاديق و معناي عيني متفاوتي داشته باشد. ج) سلامت اجتماعي به مثابه جنبه اي از سلامت فرد در کنار سلامت جسمانی و روان‏شناختی: رويکرد سلامت اجتماعي به مثابه جنبه اي از سلامت فرد، به اين مفهوم اشاره داردکه سلامت اجتماعي دربردارنده‏ی شرايطي است که نه تنها به سازوکار نظام سلامت واجتماع مربوط است، بلکه به‏طور بنيادي به شخصيت فرد به عنوان موجودي اجتماعي بر مي گردد. سلامت اجتماعي در اين معنا به توانايي فرد در شادبودن وشاد ساختن ديگران،ارتباط با ديگران وحضور فعال در اجتماع ومحل کار،توانايي ايجادآرامش در خانواده، کار وروابط مطلوب اجتماعي اشاره می‏کند؛يعني مهارتهاي اجتماعي فرد در تعاملات مطلوب که براي حفظ بهزيستي اعمال مي شود (به نقل از جيرينكووا و اسوبودا، 2010) مؤلفه هاي اصلي دراين رويکرد شامل استقلال و خودجوشي فرد، توانايي ارتباط بامردم وکار کردن باآنها، مسئوليت پذيري و پختگي اجتماعي است (فيليپس،2007( استون و جيکوب (2005) نيز مؤلفه هاي مهم سلامت اجتماعي رامشاركت فعال درزندگي اجتماعي، پذيرش مسئوليت، شناخت حقوق و وظايف شهروندي، شناخت حقوق و وظايف ديگران و احترام به حقوق آنان،احترام به محيط زيست وتلاش درراه حفظ آن،شناخت فرهنگ و ارزشهاي اجتماعي ، پرهيز از خشونت و داشتن شكيبايي و مدارا باديگران دانسته اند.(جدیدی و همکاران،1392) تعريف سازمان بهداشت جهاني راه را براي تعريف سلامت اجتماعي گشود و سبب شد تا بتوان آن را طبقه بندي كرده و از زاويه ديد جديد تري به تحقيق درباره آن پرداخت كه در اين زاويه ديد جديد، جنبه هاي اجتماعي سلامت مورد توجه قرارگرفتند. سلامت اجتماعي از دو ديدگاه لذت جويانه و كاركردي مورد توجه قرار گرفته است (ريف وسينگر،2004). امروزه سلامت اجتماعي را محصول عوامل شناختي، رواني و اجتماعي و هم معلول عوامل بيولوژيكي مي دانند و اين نگرش با يك رويكرد كلي تر به مقوله سلامت و بيماري ومعالجه مشكلات آسيب زننده همراه ميشوداين رويكرد جديد به سلامت منجر به استفاده از دامنه اي ازواژه ها شد كه با هم ارتباط دروني دارند از جمله:كيفيت زندگي (پاور ، 2003 )، سلامت اجتماعي ذهني و سلامت رواني (ريف و كييز، 1995 ) كاركرد مثبت فردي و سلامت عاطفي (واترمن، 2001 ) و سلامت اجتماعي (كييز، 1998 ). اين مفهوم سازي گسترده از سلامت و سلامت اجتماعي اجازه مي دهد تا بررسي جامع تري از عوامل رواني و شناختي داشته باشيم كه مرتبط با درك افراد از ميزان كارايي مطلوب خود در محيط اطرافشان است. اين تاكيد بر عوامل رواني مثبت كه مرتبط باسلامت اجتماعي هستند را مي توان به حوزه روانشناسي هم تعميم داد. كييز (1998) معتقد است كه مفهوم سازي سلامت ذهني مي بايست آنقدر گسترده شود كه سلامت اجتماعي را هم در برگيرد.سلامت اجتماعي ازديرباز به عنوان فارغ بودن ازحالتهاي اجتماعي منفي مثل از خودبيگانگي يا هرج و مرج تعريف شده است ونه الزاماً اينكه وجود شرايط روان شناختي اساس سلامت اجتماعي باشند ( كييز، 1998) در حاليكه به سلامت اجتماعي در جنبه فردي توجه زيادي شده است(مثلا ريف، 1989 ) اين عقيده هم مطرح شده است كه مي بايست توجه همساني به ماهيت اجتماعي مقوله سلامت اجتماعي شود. به عقيده كييز سلامت اجتماعي و يافقدان آن، دغدغه اي بارز در نظريه كلاسيك جامعه شناسي بوده است. عليرغم اهميت مفاهيمي چون هرج و مرج، از خود بيگانگي كه مورد توجه ماركس ودوركيم قرارداشته،آنها به بحث درباره ابعاد چندگانه سلامت اجتماعي مثبت هم پرداخته اند.ازجمله فوايد بالقوه زندگي اجتماعي، يكپارچگي وانسجام اجتماعي است كه به معناي احساس تعلق ووابستگي دروني واحساس وجدان مشترك و سرنوشت جمعي مي باشد (دوركيم، 1951). مزاياي زندگي اجتماعي مي توانداساس وبنيان ارائه تعريفي جهاني از سلامت اجتماعي باشد. سلامت اجتماعي عبارتست از تخمين شرايط و كاركرد يك فرد در جامعه. كييز در ادامه چالشهاي اجتماعي كه ابعادسلامت اجتماعي راتشكيل مي دهند، توصيف مي كند. سلامت اجتماعي اينگونه تعريف شده است « ارزشگذاري شرايط يك فرد و كارايي او در جامعه» که این بازتابی از« سلامت اجتماعي مثبت » می باشد(کینز،1998)اين نشانگر اين حقيقت است كه سلامت اجتماعي بازتاب درك افرد از تجربياتشان در محيط اجتماعي ميباشدكه در تضاد با ملاك هاي سلامت اجتماعي از حيث ميان فردي قرار مي گيرد يعني ملاك هايي چون حمايت اجتماعي يا ملاك هايي كه در سطح اجتماعي شكل اجرايي به خود مي گيرند مثل ارزيابي هاي سرمايه اجتماعي. لذاسلامت و سلامت اجتماعي را بايد به گونه اي مفهوم سازي كردكه شامل خوداثبات گري فرددر گروههاي اجتماعي واعتبار و تصديق اين مورد براي افراد مختلف شود(روزنفلد، 1997(. 2-2-4-اجتماعي: منظور از يكپارچگي اجتماعي، ارزيابي يك فرد با درنظر گرفتن كيفيت همراهي او باجامعه اطرافش است(كييز، 1998 )احساس تعلق مي تواند جنبه اي محوري ازسلامت باشد (ريف ، 2003 ) و لذايكپارچگي با ديگران در محيط و جامعه اطراف مي بايست حاصل يك تجربه مشترك شباهت با ديگران باشد(كييز و شاپيرو، 2004 ). نبود حس يكپارچگي اجتماعي در بالاترين سطح خود به خودكشي مي انجامد(دوركيم، 1951 ). افرادسالم احساس مي كنند كه جزئي از جامعه اند لذا يكپار چگي اجتماعي ميان احساس اشتراك فرد با ديگراني است كه واقعيت اجتماعي اورا مي سازند و به جامعه خود تعلق دارند. يكپارچگي اجتماعي متكي بر مفاهيمي چون انسجام اجتماعي "دوركيم"، بيگانگي فرهنگي و انزواي اجتماعي "سيمن"و آگاهي طبقاتي "ماركس" است. از نطر دوركيم هماهنگي اجتماعي و سلامت اجتماعي بازتابي از ارتباط افراد با يكديگر از طريق هنجارهاست . سيمن معتقد است كه بيگانگي فرهنگي عبارتست از گسست فردو جامعه،طرد جامعه و يا اين نگرش كه جامعه نمي تواند انعكاسي ازارزشها و سبك هاي فرهنگي فرد باشد. انزواي اجتماعي عبارتست از خدشه دار شدن روابط فرد كه به زندگي او معنا مي دهند و نقش حمايتي براي او دارند. يكپارچگي اجتماعي هم مثل مفهومي كه ماركس از آگاهي طبقاتي مي دهد در برگيرنده عضويت جمعي و سرنوشت جمعي است. ايفاي سهم اجتماعي: ايفاي سهم اجتماعي عبارتست از ارزيابي ارزش اجتماعي كه فرد دارد و شامل اين عقيده است كه آيا فرد جزئي مهم از جامعه است و چه ارزشي را به جهان خود اضافه مي كند. ايفاي سهم اجتماعي با مفاهيم بازدهي و مسئوليت پذيري شباهت دارد. بازدهي فردي به اين معنا است كه عقيده داشته باشيم مي توانيم رفتار خاصي را از خود نشان دهيم و به اهداف ويژه اي برسيم. مسئوليت اجتماعي عبارتست از تعيين الزامات فردي براي نقش آفريني در جامعه. اين بعد از سلامت اجتماعي معرف اين است كه اين افراد فكر مي كنند آنچه كه انجام مي دهند براي جامعه ارزشمند است يا نه؟ اين نگرش هم راستا با دور نمايه ايست كه ماركس مطرح مي كند مبني بر اينكه انسانها ماهيتارياً زاينده اند(كييز، 1989 ). اگر بخواهيم كه از خود بيگانگي را به زبان اقتصادي مطرح كنيم عبارتست از كاهش ارزش زندگي يك فرد و فعاليتهاي روزمره اي كه انجام مي دهد. موارد همتاي ايفاي سهم اجتماعي،ايجاد انگيزه رفتار است.اريكسون معتقد بود كه ميانسالي دوره اي است كه افراد مي توانند طبق ميل خود در جامعه ايفاي نقش كنندبويژه باآماده كردن نسل آينده تابه اعضاي خلاق جامعه مبدل شوند. كييز( 1998 ) معتقد است كه ايفاي سهم اجتماعي، با مفهوم سودمندي فردي كه باندورا( 1977 ) مطرح مي كند همپوشاني دارد و نيز ميتواند به عنوان نوعي مسئوليت اجتماعي تلقي شود، تلقي فرد از ارزشي كه در جامعه مي تواند داشته باشد. براي بسياري از افراد سخت است كه به اين احساس برسند كه سهم ارزشمندي در جامعه دارندبه ويژه وقتي كه وجودخودشان شاپيرو، 2004 ). ايفاي سهم اجتماعي تا اندازه اي مرتبط براي خودشان ارزشمند نيست(الياس وهارپر، 1975 ، كييز و با درك فرد از موضوع است كه نقش حياتي در جامعه به او سپرده شده است(كييز، 1998(. 2-2-5- انسجام اجتماعي: انسجام اجتماعي قابل قياس با بي معنا بودن زندگي است (سيمن، 1959 )و شامل ديدگاه هايي مي شود دراين باره است كه جامعه قابل سنجش و قابل پيش بيني است. از حيث روان شناختي، افراد سالم زندگي شخصي خود را با معنا و منسجم مي بينند(ريف، 1989 ). آنتونوفسكي معتقد است كه احساس انسجام دروجود فرد مي تواند نشانه اي براي سلامتي او باشد: افرادي كه از انسجام برخوردارند تلاش مي كنند در هنگام مواجهه با رويدادهاي غير قابل پيش بيني، انسجام خود را حفظ كنند. انسجام اجتماعي درك فرد از كيفيت جهان اجتماعي خودو شيوه سازماندهي وعملكردآن هست (كييز، 1998 ) اين مقوله باقابليت معنابخشي به وجود شخص است(كييزو شاپيرو، 2004).افرادي كه سالم ترند به ماهيت جهان اجتماعي خود علاقمندند و مي توانند شيوه عملكردآن را درك كنند. كييز معتقد است که انسجام اجتماعی عبارت از درک این موضوع است که«جامعه را مي توان درك كردکه عقلاني و قابل پيش بيني مي باشد » ( كييز، 1998). 2-2-6-شکوفایی اجتماعی: منظور از شکوفایی اجتماعی " ارزیابی پتانسیل و خط سیر جامعه است"(کییز،1998). شكوفايي اجتماعي شامل درك افراد از اين موضوع است كه آنها هم از رشد اجتماعي سود خواهند برد و اينكه نهادها و افراد حاضر در جامعه به شكلي در حال شكوفايي اند كه نويد توسعه بهينه را مي دهد و هرچنداين امر براي همه افراد درست نيست( كييزو شاپيرو ،2004 ). بااينحال سلامت شامل ديدگاهي خوش بينانه ازآينده احتمالي است. در حاليكه خودمختاري عبارت است از حس كنترل شخصي بر سرنوشت خويش، شكوفايي اجتماعي دربرگيرنده اين درك است كه جامعه كنترل آينده خودرا در دست دارد. با توجه به ديدگاه هاي كييز، اين مفهوم خصوصيت مشتركي با مفهوم « خودشناسي » ماسلو ( 1968 ) دارد و نيز بي ارتباط با تاكيد ريف بر رشد فردي نيست . شكوفايي اجتماعي انعكاس ميزان كاركرد مناسب افراد است كه حاصل و ثمره استقبال آنها از تجربيات جديد و رشد مداوم مي باشد( كييز،1998 ). شكوفايي اجتماعي به موازات خود مختاري، به معناي تاوان جامعه براي كنترل فرداست. تمركزاصلي در شناسايي پتانسيل اجتماعي هم معطوف به درونمايه پتانسيل اجتماعي و توسعه آن به عنوان خودشناسي(ماسلو، 1968 )، خوشبختي و رشد فردي (ريف 1989 )است. كاركرد بهينه ناشي از باز بودن فرد در برابر تجربيات تازه و تلاش براي رشد دائم است. شكوفايي اجتماعي هم اين ايده هاي مربوط به رشدو توسعه را در بر مي گيرد. پذيرش اجتماعي: پذيرش اجتماعي نسخه اجتماعي پذيرش خود است. افرادي كه نگرش مثبتي به شخصيت خود دارند و جنبه هاي خوب و بد زندگي خود را توامان مي پذيرند نمونه هايي از سلامت رواني و اجتماعي هستند(ريف 1989 ). منظور از پذيرش اجتماعي، درك فرد از جامعه با توجه به خصوصيات ساير افراد است(كييز، 1998 ). پذيرش اجتماعي شامل پذيرش تكثر با ديگران، اعتماد به خوب بودن ذاتي ديگران و نگاه مثبت به ماهيت انسانهااست كه همگي آنها باعث مي شوند فرد در كنار ساير اعضاي جامعه انساني، احساس راحتي كند (كييز و شاپيرو، 1998 ). كساني كه ديگران را مي پذيرند به اين درك رسيده اند كه افراد به طور كلي سازنده هستند همان گونه كه سلامت رواني شامل پذيرش خود مي شود،پذيرش ديگران در جامعه هم مي تواند به سلامت اجتماعي بيانجامد (كييز، 1998). كييز دو تحقيق انجام داد(يكي بااستفاده از نظرسنجي تلفني و ديگري با يك پرسشنامه خودنوشت) كه اثبات گر 5 بعد از سلامت اجتماعي بودند: اين تحقيقات شواهدي براي اعتبار همگرا ميان مقياسهاي سلامت اجتماعي و مواردي چون مشاركت اجتماعي، زاينده بودن فعاليت ها، درك محدوديت ها، رضايت از زندگي و خوشبختي ارايه كردند . كييز همچنين دريافت كه سلامت اجتماعي به طور كلي با افزايش سن و بالا رفتن سطح تحصيلات افزايش مي يابد و معتقد بود مهارتها، منابع و تجربيات با بالارفتن سن افزايش مي يابند و به افرادكمك مي كنند بهتر از عهده چالشهاي اجتماعي برآيند. درحاليكه اين مقياسهاي سلامت اجتماعي همراستا با ملاك هاي سلامت روحي كه به سلامت رواني ميانجامد هستند، با آنها همپوشاني ندارند(كييز، 1998 ). بعلاوه اين مقياسها صرفاً به شكل حداقلي با خوش بيني همبستگي دارند. لذا نتايجي كه كييز مي گيرد نشان مي دهد كه مقياسهاي سلامت اجتماعي به حد كافي نشانگر ميزان حل و فصل چالشهاي اجتماعي توسط افرادهستند.او معتقداست كه"سلامت اجتماعي يك دستاورداست" (کییز،1998) اجرايي كردن سلامت اجتماعي به عنوان كاركردي رواني، جسماني و اجتماعي مي بايد ديگاهي كلان تر درباره تلقي افراد از ميزان كاركرد مناسب خود درمحيط شان ارايه دهد. 2-2-7-بعد فردي سلامت اجتماعي مبتني بر آموزه هاي اسلام سلامت و سلام يعنى مصون و جدا بودن از آفات ظاهرى و باطنى. قرآن کریم اشاره می‏کند قلب سليم آن است كه از شك، حسد، كفر و نظایر آن سالم و دور باشد (واقعه، آيات 25 و 26)؛ مراد گفتار و رفتاري است که از هم ديگر در سلام باشند. طبرسى گويد؛ سلام يعنى آن كه بندگان از ظلمش سالم‏اند؛ علامه طباطبایی (ره) در کتاب گران‏قدر تفسیر الميزان سلامت را «بى آزار» معنى كرده و می‏گويد؛ سلام كسى است كه بدون شرّ و ضرر، با تو به سلامت و عافيت ملاقات كند (قرشى،1371). با توجه به ريشه و معناي سلامت و سلام، مسلمان بايد آبروي ديگران را حفظ و هتک حيثيت نکند و مردم از دست و زبانش درامان باشند. همانطور که حضرت علي(ع)مي فرمايند: «با مؤمنين به ايثار و با ساير مردم به انصاف رفتار کن» (تمیمی آمدی،1366) حضرت صادق (ع) نيز فرموده‏اند: «مسلمان کسي است که مردم ازدست وزبان او در امان باشند» و«مومن کسي است که مردم اورا امين مال وجان خود بدانند» (علامه مجلسى ، 1037- 1111 هجرى). نداى قرآن فراخواني به حذف تفاوت ها و امتيازها دارد، زيرا خداوند از آن جهت ميان مردم درنسب ها وشهرها تفاوت قرار داد تا در صدد شناختن هم برآيند و با يك ديگر آمد و شد كنند، نه اين‏ كه به يك ديگر فخر فروخته، و به برترى‏ جويى بپردازند (حكيمى،1380). سالهاي متمادي است انديشمندان علوم انساني وروان شناسان غربي باگمانه زني و نظريه پردازيهاي مختلف سعي درشناسايي شاخص ها، مؤلفه ها و متغيرهاي تأثيرگذار و مرتبط با رفتار هاي بهنجار و نابهنجار داشته اند تا بتوانند به کنترل، پيش بيني و تبيين رفتار انسان براي دستيابي به سلامت بپردازند. اين نظريه ها در جنبه هاي ماهوي سرشت سرنوشت انسان تفاوت و گاه تضادهاي بنيادي، با نگاه اسلام داشته‏اند به ‏طوری‏ که اين تفاوت ها، تأثير مهمي بر اهداف، محتوا و شايسته هاي رفتار سالم و انسان سالم به ويژه در عرصه اجتماعي بر جای گذاشته‏اند. تفاوت فوق العاده زيادي وجود دارد ميان اين كه انسان خود را براي خويشتن مطرح كند و اين‏ كه آفريننده او که مافوق اوست وي را مورد شناسايي قرار دهد (علامه جعفري، الف 1388). دين اسلام به عنوان کامل ترين نسخه هدايت الهي تا آخرين نسل بشر الگوها و مباني جامع و دقيقي در خصوص تفکر، احساس و رفتار شايسته وسالم افراد در تعامل با همسر، فرزند،همسايه و به‏طورکلي برادران ديني و تمامي انسان ها ارائه نموده که يک مسلمان بايد آن‏ها را رعايت کند (مصباح يزدي، 1388). اسلام کيفيت ارتباط مسلمان با ديگران را چنين معرفي ميکند: اگر كسى بر او ستم كرد صبر نمايد، با خويشاوندان قطع رابطه ندارد، از خوى خشن دور، ديدگان او بدون اراده‏اش متوجه جايى نمى‏شوند، نسبت به مردم حسد ندارد، از احسان و انفاق خوددارى نمى‏كند، مظلومان را يارى مى‏كند و از بینوايان دلجویى مى نمايد، خود را به سختى مى اندازد ولى مردم از او در آسايش اند، در انجام كارهاى مردم كوشش دارد، در حلمش نقصى نيست، هر كس از او مشورت بخواهد راهنمایى مى‏كند و هر كس از او مساعدت طلب كند او را مساعدت مى‏نمايد (عطاردى، 1378). پيامبر(ص) در خصوص ويژگي هاي روابط سالم ميان مسلمانان مي فرمايند: «امّت من در دنيا بر سه طبقه‏اند ؛ كساني كه مال را از پاكيزه‏ترين وجه و بهترين راه فراهم مى آورند واز آن براى صله رحم به خويشا وندان خود مى بخشند؛ به برادران دينى خود كمك مى‏كنند، و فقيران را در مال خود شريك مى سازند» (مجلسي 1037- 1110 هجرى). بر اساس منشور اماميه (سبحاني،1389)، انسان در پرتو نور خرد و موهبت اختيار، در برابر خدا، پيامبران و ديگر انسانها مسؤول است. هيچ انسانى بر ديگرى تفوّق ندارد، مگر از طريق تقوا و پرهيزكارى. اسلام با دعوت به برادرى، اصلى اساسى براى ارتباط هاى اجتماعى انسان تأسيس مى‏كند، كه مردمان را به مهربان بودن، نيكى كردن به يكديگر، رفتار برادرانه داشتن و عمل كردن بر مبناى مواسات، مساوات و ايثار فرا مى‏خواند(حكيمى،1380). 2-2-8-بهداشت روانی در اسلام در متون اسلامی روح و روان واقعیتی انکار ناپذیر است. آفرینش روان، از آنِ خداست و حیات آن ابدی ست. از دیدگاه قرآن، انسان ترکیبی از ماده و روان است و شرافت انسان، به روان اوست. معنای لغوی بهداشت روانی، سالم نگهداشتن آن از هر گونه آسیب است و همچنین در ایجاد آمادگی برای سازش منطقی با پیشامدهای مهم زندگی در محیط خانه، مدرسه، دانشگاه، محیط کار و... بسیار راهگشاست.احترام به شخصیت و حیثیت انسان بر همگان واجب است و تا زمانی که ارزش و جایگاه افراد نادیده گرفته شود، سلامت فکر، تعادل روان و بهبود روابط انسانی تحقق نخواهد یافت. بهداشت روانی عبارت است از: تأمین سلامت فکر و روان در جهت سازگاری فرد با خود و با محیط زندگی، قدرت پذیرش واقعیت های موجود و شکوفایی استعدادهای بالقوه خویش. حقیقت روح و روان در اسلام تعریف بهداشت روانی. معیارهای بیماری و سلامت روانی در مکتب اسلام در مکتب کمال یافته اسلام، معیارهای بیماری روانی و حداقل سلامت روانی و نیز معیارهای ایده آل تعریف شده اند. معیارهای بیماری، در تشخیص آن کمک کننده اند و از نظر حقوقی و جزایی مورد توجه قرار می گیرند.نکته جالب در متون اسلامی این است که تظاهرات اختلال روانی را، به عنوان بیماری می پندارند و تاز زمانی که نشانه های قطع ارتباط با واقعیت ذهنی آنان، یعنی جنون وجود دارند، فرد از انجام تکالیف مذهبی معاف است و حق دخالت در دارایی خویش را ندارد، ولی پس از رفع علامت ها می تواند انجام امور عادی خویش را بر عهده گیرد. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله استفاده از واژه «مجنون» را برای افرادی که تظاهرات روانی دارند، ناصحیح می داند و آنها را فقط بیمار می خواند. در روایتی از حضرت علی علیه السلام نقل است:رسول خدا بر جمعی گذشت و فرمود: برای چه گرد هم فراهم شده اید؟ عرض کردند: یا رسول الله مرد دیوانه ای است که غش می کند و ما بر گرد او جمع شده ایم. رسول خدا فرمود: این دیوانه نیست، بلکه بیمار است. پس فرمود: آیا شما را از دیوانه حقیقی آگاه کنم؟ عرض کردند: بلی یا رسول الله! فرمود: دیوانه آن است که از روی تکبر راه رود، با گوشه چشمش نگاه کند، شانه های خود را از سر بزرگی بجنباند و با آنکه گناه می کند، آرزوی بهشت دارد، مردم از شرش آسوده نیستند و به خیرش امیدی نیست و او دیوانه است. 2-2-9- نقش مذهب در بهداشت روانی مذهب همواره در بهداشت روانی و تعلیم و تربیت آدمی و زندگی فردی و اجتماعی او، منشاء خیر و نیکی بوده است. بر این اساس که جامعه از افراد خود انتظار دارد از دستورات دینی خود پیروی و با ایمان و اعتقاد کامل مذهبی زندگی کنند. احساس امنیت روانی، بر تأمین سلامت روان انسان بسیار تأثیرگذار است و این احساس، خود ناشی از جایگاه مثبت اجتماعی اوست.از نشانه های روان سالم در انسان بالغ، داشتن ایمان قوی است. بسیاری از عالمان و فیلسوفان بر این عقیده اند که یگانه مانع تحقق خواهش های نفسانی، نیروی ایمان و باورهای دینی است.افراد متدین، از مشکلات و پیشامدها نمی هراسند و با اراده محکم و توکل به خدا، شکیبایی پیشه می کنند و با علم و ایمان به حل مشکل می پردازند. امام جعفر صادق علیه السلام صفاتی را برای شخص با ایمان برشمرده است که آراستگی به این صفات، افراد را در برابر آسیب های روانی اجتماعی مقاوم می سازد، از آن جمله اند: 1. متانت و استواری در برابر حوادث 2. صبر و شکیبایی در گرفتاری ها 3. شکرگزاری در نعمت 4. قناعت به روزی ای که خداوند داده است 5. روانداشتن ستم بر دشمنان 6. تحمیل نکردن خود بر دیگران 7. تأمین آسایش دیگران با تحمل سختی. 2-2-10- نقش مذهب در پیشگیری از بیماری های روانی بنابر نظر روان شناسان، بیشتر بیماری های روانی ناشی از فشارهای زندگی، در میان افراد بی دین یا سست ایمان دیده می شود. ازاین رو، یکی از پی آمدهای ناگوار زندگی عصر ما که بر اثر ضعف ایمان پدید آمده است، افزایش بیماری های روانی و عصبی است. ایمان و اعتقاد مذهبی، نقش مهمی در تقویت روان انسان ها دارد و به نسبت افزایش ایمان درونی افراد، آسیب های روانی و اجتماعی کمتری خواهند دید. اصل بهداشت روانی نیز بر این است که چگونه باید از بروز بیماری های روانی پیشگیری کنیم و این مهم تحقق نمی یابد، مگر در سایه اعتقاد و ایمان والای الهی. بر اساس یافته های برخی متخصصان، درمان ریشه ای بیشتر بیماری های روانی، از طریق مذهب امکان پذیر است. مذهب درمانی، یکی از راه های درمان بیماری های روانی شناخته شده است. روان شناسان جهان اسلام به ویژه ایران، در پرتو دستورهای مذهبی و با مددخواهی از قرآن کریم، روش های مناسبی را برای تسکین و درمان مشکلات روانی معرفی می کنند که برای درمان بیماری های روان مؤثر است.ضعف ایمان و گرایش مذهبی، منشاء بیماری های روانی. رهنمودهای قرآنی برای تسکین و درمان بیماری های روانی: 1-درمان، با ذکر و یاد خدا: «أَلا بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ؛ آگاه باشید که با یاد خدا دل ها آرامش می یابد». (رعد:28)از بهترین راه های اساسی درمان روان، ذکر خداست؛ زیرا ذکر قلب ها را جلا می دهد، ترس و نگرانی را می زداید و احساس امنیت درونی در فرد به وجود می آورد، به عبارت دیگر یاد خداوند هر گونه نا امنی را به امنیت و دشمنی را به محبت و اضطراب را به آرامش تبدیل می کند. همچنین فرد افسرده که ناامیدی سراپای وجودش را فراگرفته است، می پندارد که کسی او را درک نمی کند، ولی همین فرد در حضور خدا احساس آرامش می کند و همواره خداوند را با خود همراه می داند، به حدی که یقین می یابد در تنهایی نیز خدا او را رها نخواهد ساخت. خداوند کریم در قرآن فرموده است: «پس یاد کنید مرا تا یاد کنم شما را». (بقره: 148). 2-درمان، با خواندن قرآن و دعا وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُوءْمِنینَ وَ لا یَزیدُ الظّالِمینَ إِلاّ خَسارًا. (بنی اسرائیل:85). و نازل می نماییم در قرآن آنچه را آن شفا و رحمت است برای مؤمنین و نمی افزاید ستمکاران را جز زیان. علامه طباطبایی رحمه الله در تفسیر این آیه شریفه اشاره به این مطلب دارد که اگر قرآن را به منزله شفا بدانیم، پس باید امراضی وجود داشته باشند که شفای آنها از طریق قرآن صورت پذیرد؛ همان گونه که دارو اثر شفابخشی برای بیماری ها دارد. بنابراین چنانچه نفس انسان به مادیت گرایش یابد و اسیر هوی و هوس های مادی گردد، درمان این بیماری او جز به مدد قرآن امکان ندارد. یاد خدا، درمان دردها و شفای بیماری ها. 3-درمان، با توبه کردن: در برخی بیماری های روانی، بیمار احساس گناه و تقصیر شدیدی نسبت به اعمال گذشته خود دارد و خود را خطاکار محض می داند. حتی بیمارانی هستند که مرتکب گناه و خطایی نشده اند، ولی بر اثر پیشروی احساس گناه، درونشان بیمار شده است. به طور مثال: فرد افسرده فقط به گذشته خود می نگرد و در تفسیر رخدادهای گذشته خود را مقصر می داند و یا فرد وسواس، ناخواسته خود را آلوده و گناهکار حس می کند و از روی وسواس کارها را تکراری انجام می دهد تا خود را پاک پندارد. گروهی از بیماران که درواقع گناهکارند و از کرده خود پشیمان و به اضطراب و نگرانی دچار شده اند، بهتر است با توسل به توبه و بازگشت به خداوند به تطهیر روانی برسند تا از شرم ساری گناه نیز برهند.توبه، یعنی پشیمانی از عمل ناشایست که پس از آگاهی درست به نفسِ کار این تصمیم گرفته می شود. آدمی با توبه، با هوس ها می ستیزد و سرانجام آن بازگشت نفس به اعتدال و درنتیجه سلامت روانی است . 2-2-11-چارچوب نظري سلامت اجتماعی كييز معتقد است كيفيت زندگي و عملكرد شخصي فرد را نمي توان بدون توجه به معيارهاي اجتماعي ارزيابي كردوعملكرد خوب در زندگي چيزي بيش از سلامت جسمي، عاطفي و رواني است و تكاليف و چالش هاي اجتماعي را نيز در بر مي گيرد. كييزمفهوم سلامت اجتماعي رابه معني ارزيابي فردازعملكردش در برابر اجتماع بيان مي كند. سلامت اجتماعي به معناي کيفيت روابط فرد با افراد ديگر، نزديکان و گروه هاي اجتماعي است و شامل پاسخ هاي دروني (احساس، تفکر و رفتار) که نشانگر رضايت ياعدم رضايت فرد از زندگي و محيط اجتماعي امن است(لارسن،1996) سلامت اجتماعي به توانايي فرد در تعامل موثر با ديگران و اجتماع به منظور ايجاد روابط ارضا کننده شخصي وبه انجام رساندن نقش هاي اجتماعي اشاره دارد(کييز وشاپيرو، 2004) . اين ابعاد اجتماعي فرد سالم ، زماني عملکرد خوبي دارد که اجتماع رابه صورت يک مجموعه معنا دار، قابل فهم و با امکان رشد و شکوفايي بداند(کييز،1998). سلامت اجتماعي شامل سطوح مهارت هاي اجتماعي، عملکرد اجتماعي و توانايي شناخت هر شخص از خود به عنوان عضوي از جامعه بزرگتراست. شاخص هاي مهم سلامت اجتماعي شامل مشاركت فعال در زندگي اجتماعي، پذيرش مسئوليت،شناخت حقوق و وظايف خودبه عنوان يك شهروند، شناخت حقوق و وظايف ديگران و احترام به حقوق آنان، احترام به محيط زيست و تلاش در راه حفظ آن، شناخت فرهنگ و ارزش هاي اجتماعي، پرهيز از خشونت و داشتن شكيبايي و مدارا با ديگران (استون و جيکوب،2005). به طورکلي مجموع نظريه ها درباره سلامت اجتماعي را مي توان در سه رويکرد جمع بندي کرد: 1- سلامت اجتماعي به مثابه جامعه سالم؛ 2- سلامت اجتماعي به مثابه شرايط اجتماعي سلامت بخش 3- سلامت اجتماعي به مثابه جنبه اي از سلامت فرد در کنار سلامت جسمي و رواني. ماكس وبر پايگاه اجتماعي را يك امتياز اجتماعي تعريف مي كند كه درجامعه به برخي ازموقعيت هاداده مي شود و جامعه نيز از دسته هايي از سطوح و يا گروههايي از پايگاه ها تشكيل مي شود. ديدگاه وبر، طبقه اجتماعي را به صورت چند بعدي در نظر مي گيرد. رز و وو مطرح مي كنند كه افراد با تحصيلات بالاتر در مقايسه با افراد كم سواد از لحاظ سلامت روحي و رواني در وضعيت بهتري قرار مي گيرند. به عبارت ديگر موقعيت يك فرد در سلسله مراتب اجتماعي براي وي شرايط و ويژگيهايي را فراهم مي كند كه مي توانند سلامتي وي را تحت الشعاع خود قرار دهد. اشنايدر و همكاران نيز مهارتهاي ارتباطي را به عنوان وسيله ارتباط ميان فرد و محيط تعريف مي كنند و به عنوان وسيله شروع و ادامه يك ارتباط سازنده مي دانند كه دربخش مهمي از سلامت اجتماعي، مورد استفاده واقع مي شود. از ديدگاه روان شناسي، مذهب يك فعاليت فكري و احساسي و يك عمل ارادي است.مذهب گرايي با بهداشت رواني مثبت، احساس بهزيستي، كنترل خويشتن و توانايي تحمل در ارتباط است. 2-4- مرور تحقيقات انجام شده الف) تحقیقات داخلی جمعه نيا (1387) رابطة سلامت اجتماعي با سبك هاي هويت يابي نوجوانان نتیجه بين سلامت اجتماعي و سبك هاي هويت يابي ارتباط معني داري وجود دارد . حسيني (1387) ميزان سلامت اجتماعي دانشجويان و عوامل موثر بر آن.نتیجه بين ميزان مهارتهاي ارتباطي ،باورهاي مذهبي و ميزان پايگاه اقتصادي –اجتماعي باسلامت اجتماعي رابطه معني داري وجود دارد. فارسي نژاد ( 1383 ) رابطة سبك هاي هويتي با سلامت اجتماعي.نتیجه كساني كه از تعهد هويتي بالايي برخوردار بودند، سلامت اجتماعي بيشتري داشتند. نتايج يافته هاي رفيع پور در سال 1378 نشان مي دهد پايبندي هاي مذهبي، بيشترين تأثير رابر اعتماد اجتماعي به مسئولان و احتمال افزايش سلامت اجتماعي دارد. بهارلو،(1392)اثربخش آموزش رویکردشناختی – رفتاری عزت نفس بر پرخاشگری نوجوانان پسر شهر کرد.نتیجه آموزش شناختی-رفتاری عزت نفس به طور معنی داری موجب کاهش پرخاشگری نوجوانان می شود. جويباري و ثناگو(1384)پرخاشگري نوجوانان. نتیجه تامين سلامت خانواده ها مي تواند عامل زيربنايي در سلامت نوجوانان باشد. و آموزش شيوه هاي مقابله باپرخاشگري و خشونت به نوجوانان مي تواند راهگشا باشد. نورالهي،(1386) مقايسه پرخاشگري در بين نوجوانان خانواده هاي مذهبي و غير مذهبي شهرستان ابهر نتیجه بين مذهب و پرخاشگري رابطه معني داري وجود دارد . ب)تحقیقات خارجی: پاول( 2007) رابطه بین سلامت اجتماعي معنوي و كيفيت زندگي در افراد مبتلا به سرطان. نتیجه سلامت معنوي عامل تاثير گذار بركيفيت زندگي اين افراد بوده وسلامت اجتماعي پس از سلامت رواني دررتبه دوم قرار داشت. شيلدز و پيرس (1997)در پژوهشی که بر روی پرخاشگری نوجوانان پسر انجام داد.نتیجه مهمترين عاملي که پرخاشگري و رفتارهاي خشونت آميز را تحت تاثير قرار مي داد روابط همسالان و مشاجره هاي خانوادگي بوده است. مك آرتور( 1995) بررسي اپيدميولوژيك سلامت اجتماعي درامریکا.نتیجه اكثريت افراد بزرگسال در ايالات متحده سلامت اجتماعي سطح متوسط تابالا دارند.نسبت قابل توجهي ازجمعيت ، سلامت اجتماعي پاييني دارند كه به تعبير مك آرتورآن را مي توان نوعي ناسالمي اجتماعي تعبير نمود. 2-5- فرضيه هاي تحقيق: 1-بین صداقت و پایبندی به پیمان وپرخاشگری نوجوانان رابطه وجود دارد. 2- بین صداقت و پایبندی به معنویت دینی باپرخاشگری نوجوانان رابطه وجود دارد. 3- بین صداقت و پایبندی به رعایت حقوق وبرادری باپرخاشگری نوجوانان رابطه وجود دارد. 4- بین صداقت و پایبندی به ادب وعفت باپرخاشگری نوجوانان رابطه وجود دارد. 5- بین صداقت و پایبندی به مشارکت و همبستگی باپرخاشگری نوجوانان رابطه وجود دارد. 6- بین سلامت اجتماعی مبتنی برآموزه های اسلامی وپرخاشگری نوجوانان رابطه وجود دارد. 7. از روی مؤلفه های سلامت اجتماعی می‏توان پرخاشگری نوجوانان را پیش بینی نمود. منابع و مأخذ اثني عشري ، مريم ( 1378 ) بررسي رابطه الگوهاي خانواده و باورهاي مذهبي با وضعيت هويت در نوجوانان شهر اصفهان ، پايان نامه كارشناسي ارشد ، دانشگاه فردوسي مشهد. احمدي راد – مصطفي – مذهب و باورهاي مذهبي – انتشارات بهار- سال 1379 – تهران افروز، زبيده( 1388 ). بررسي عوامل موثر بر سازگاري اجتماعي سالمندان با تاكيد بر شبكه اجتماعي، پايان نامه كارشناسي ارشد مددكاري اجتماعي، دانشگاه علامه طباطبايي. آرماني – بهزاد – مذهب و ريشه هاي آن – انتشارات نور – سال 1380 – تهران برك ، لوراي اي ( 1382 ) روانشناسي رشد ، ترجمه يحيي سيد محمدي ، تهران ، نشرارسباران. بورديو، پير. ( 1384 ). شكلهاي سرمايه. چاپ شده در كيان تاجبخش. سرمايه هاي اجتماعي:اعتماد، دموكراسي و توسعه. ترجمه افشين خاكباز؛ حسن پويان. تهران: نشر شيرازه. بهزاد، داود. ( 1381 ). سرمايه اجتماعي بستري براي ارتقاي سلامت روان. تهران: فصلنامه رفاه اجتماعي. شماره 6 بيرو ،آلن ،فرهنگ علوم اجتماعي ، ترجمه باقر ساروخاني ، تهران 1370 پاتنام، روبرت. ( 1380 ). دموكراسي و سنت هاي مدني. ترجمه محمد تقي دلفروز. تهران: نشر روزنامه سلام. پارك ، جي . اي و پارك . ك . درسنامه پزشكي پيشگيري و اجتماعي ( كليات خدمات بهداشتي) ، جلد دوم ، ترجمه دكتر حسين شجاعي تهراني و دكتر حسين ملك افضلي ، چاپ 31 – سوم ، انتشارات دانشگاه علوم پزشكي گيلان ( 1375 ) ، صص 37 تبار درزي ، هادي عبدالله ، 1386 ؛ بررسي ارتباط سلامت اجتماعي و متغيرهاي دموگرافيك اجتماعي دانشجويان دانشگاه علوم بهزيستي و توان بخشي ، پايان نامه كارشناسي ارشد،دانشگاه علوم بهزيستي و توانبخشي. تشكر، زهرا؛ معيني، محمد رضا. ( 1381 ). نگاهي به سرمايه اجتماعي و توسعه. فصلنامه رفاه اجتماعي. شماره 4 سال اول. تهرا : ن دانشگاه علوم بهزيستي. توسلي، غلامعباس؛ موسوي، مرضيه. ( 1384 ). مفهوم سرمايه در نظريات كلاسيك و جديد باتأكيد بر نظريه هاي سرمايه اجتماعي. تهران: نامه علوم اجتماعي. دانشكده علوم اجتماعي.1- دانشگاه تهران. شماره 26 . ص 32 جد باباي اصفهاني، زينب( 1385 ). نقش شبكه هاي فردي در شكل گيري گرايش ديني دانشجويان، پايان نامه كارشناسي ارشد پژوهشگري، دانشگاه الزهرا. جوشن لو ، محسن ؛ نصرت آبادي ، مسعود ؛ رستمي ، رضا ؛ بررسي ساختار عاملي مقياس بهزيستي جامع ؛ فصلنامه روانشناسان ايراني ، سال سوم / شماره 9 / پاييز 1385 جويباري لیلا، ثناگو اکرم. نوجواني دوره پرخاشگري: تجارب نوجوانان پسر 14-16 ساله، مجله علمی دانشکده پرستاری و مامایی بویه گرگان، دوره سوم، شماره یک، بهار و تابستان 1384.ص 1 الی 13 چلبي، مسعود( 1375 ). تحليل شبكه در جامعه شناسي، فصلنامه علوم اجتماعي دانشگاه علامه حاتمی،پریسا(1389) بررسی عوامل موثر بر سلامت اجتماعی حيدري، سعيده و ديگران( 1387 ). ارتباط حمايت اجتماعي درك شده و اندازه شبكه اجتماعي با ابعاد كيفيت زندگي بيماران مبتلا به سرطان. فصلنامه علمي پژوهشي فيض، شماره2 تابستان 1387 خيراله پور ، اكبر ، 1383 ، بررسي عوامل اجتماعي موثر بر سلامت رواني با تاكيد بر سرمايه پايان نامه كارشناسي ارشد « مطالعه موردي دانشجويان دانشگاه شهيد بهشتي » اجتماعي دانشكده ادبيات و علوم انساني. دانشجو يان با تأکيد بر شبکه های اجتماعی، پايان نامه كارشناسي ارشد رشته مددكاري اجتماعي ريتزر، جورج. ( 1374 ). نظريه جامعه شناسي در دوران معاصر. ترجمه محسن ثلاثي. تهران: زاهدي اصل ، محمد ؛ امنيت انساني زير ساخت سلامت اجتماعي ؛ نشريه نيكي سجادي ، حميرا ؛ صدرالسادات ، سيد جلال ؛ شاخص هاي سلامت اجتماعي ؛ مجله سياسي -اقتصادي ، دوره 19 ، شماره 304 ، آذر و دي 1383 - صص 253 شولتز ، دوان – شولتز ، سيدني آلن ( 1998 ) نظريه هاي شخصيت ، ترجمه يحيي سيدمحمدي ، تهران ، موسسه نشر ويرايش ، 1379 صادقي ، محمود ، جايگاه دين در سلامت روان ، انتشارات طريق كمال ، 1378 صالحي هيكويي، مريم( 1384 ). بررسي رابطه بين سرمايه اجتماعي شبكه و اعتماد بين شخصي و جنسيت، پايان نامه كارشناسي ارشد پژوهشگري دانشگاه الزهرا. طباطبايي تهران. شماره 5 عاملي رضايي ، حسين ؛ اهميت و نقش مشاوره مددكاري اجتماعي در سلامت خانواده ؛خلاصه مقالات اولين كنگره سراسري خانواده و بهتر زيستن ، تهران ، دانشگاه علوم بهزيستي و توانبخشي ، معاونت پژوهش ، 1373 ، ص 52 غضنفري ، احمد ( 1382 ) بررسي رابطه سبك هويت دانش آموزان با سلامت رواني آنان ،رساله دوره دكتري روانشناسي ، دانشگاه علامه طباطبايي. فارسي نژاد ، معصومه ، بررسي رابطه سبك هاي هويت با سلامت اجتماعي و خودكارآمدي تحصيلي در دانش آموزان دختر و پسر پايه دوم دبيرستان هاي شهر تهران ، پايان نامه كارشناسي ارشد ، دانشكده روانشناسي دانشگاه تهران ( 1383) فوكوياما ، فرانسيس . ( 1379 ) ، پايان نظم ( ترجمه غلامعباس توسلي ) ، تهران ، انتشارات جامعه ايرانيان ، چاپ اول فيروزآبادي، سيد احمد. ( 1384 ). بررسي سرمايه اجتماعي و عوامل مؤثر بر شكل گيري آن در شهر تهران. استاد راهنما دكتر محمد جواد ناطق پور. تهران: دانشگاه تهران، دانشكده علوم اجتماعي. پايان نامه كارشناسي ارشد جامعه شناسي. قاسمي ، وحيد ؛ اسماعيلي ، رضا ؛ ربيعي ، كامران ( 1385 ) ، سطح بندي سرمايه اجتماعي در شهرستانهاي استان اصفهان ، فصلنامه علمي – پژوهشي رفاه اجتماعي ، سال ششم ، شماره 23تهران ، دانشگاه علوم بهزيستي و توانبخشي قنبرزاده ماكو يي، پرو ز ي ( 1385 )، اع ا تيد و و ژ يگي ها و مسائل آن ، تهران: دانشگاه تهران،دانشكده علوم اجتماعي. پايان نامه كارشناسي ارشد. كرلينجر ، فرد آن – پدها زور ، الازارجي ( 1973 ) ، رگرسيون چند متغيري در پژوهش هاي رفتاري – ترجمه حسن سرايي ، تهران ، مركز نشر دانشگاهي ( 1366). كلمن، جيمز. ( 1377 ). بنيادهاي نظريه اجتماعي. ترجمه منوچهر صبوري. تهران: نشر ني. كنگرلو، مريم( 1387 ). بررسي ميزان سلامت اجتماعي دانشجويان شاهد و غير شاهد دانشگاه علامه طباطبايي. پايان نامه كارشناسي ارشد مددكاري اجتماعي. گرمارودي ، غلامرضا ؛ وحداني نيا ، مريم سادات ؛ سلامت اجتماعي ؛ بررسي ميزان مهارت هاي اجتماعي دانش آموزان ، فصلنامه پايش / سال پنجم / شماره دوم / بهار 1385 گولد ، ل . كولب ، دايره المعارف علوم اجتماعي ، ترجمه محمد جواد زاهدي مازندراني ،چاپ اول ، انتشارات مازيار ، 1376 لارنس ، ا- جان ، اليور ، بي ( 2001 ) ، شخصيت ؛ نظريه و پژوهش ، ترجمه محمد جعفر جوادي و پروين كديور ، تهران ، انتشارات آييژ ( 1381) لنگری ،رضا(1378)مفایسه میزان پرخاشگری دانش آموزان پسر مهاجر و غیر مهاجرسال اول متوسطه شهرستان بجنورددر سال تحصیلی1377-1378پایان نامه کارشناسی ارشد،دانشکده علوم تربیتی،دانشگاه تربیت معلم مجموعه خلاصه مقالات اولين سمينار بهداشت روان دانشجويان ، اسفند 1380 ، دانشگاه تهران محمد ضيايي بيگي، زهره( 1386 ). بررسي ويژگي هاي شبكه اجتماعي دانشجويان . پايان نامه كارشناسي ارشد دانشگاه بابلسر. محمدي اصل ، عباس ؛ سلامت اجتماعي در ايران ؛ نشريه گزارش ، شماره 145 ، فروردين1382 منصور – محمود – روان شناسي شخصيت – انتشارات ارجمند – سال 1381 – تهران موسوي ، ميرطاهر ، مشاركت اجتماعي يكي از مولفه هاي سرمايه اجتماعي ،فصلنامه علمي پژوهشي رفاه اجتماعي ، سال ششم ، شماره 23 نوري زاد – موسي – پرخاشگري و راه هاي درمان – انتشارات باران – سال 1379 – تهران Berzonsky , M . D ( 2003 ) , Identity style andf well-being : Dose commitment Matter ? Identity : An International Journal of Theory and Research . 3 ( 1 ) . 131 – 142 Berzonsky , M . D . (2004) . Identity style , parental Authority , and Identity commitment . Journal of youth and adolescence . 33 (3) . 213 – 220 Burke , Peter J . (1991) , Identity process and Social Stress . American Sociological Review . 56 . 830- 849 Country Progress Report on Social Determinants of Health & Equity , Aug , 2006 , Islamic Republic of Iran . Diener , E . , Suh , E . M . , Lucas , R . E . , and Smith , H . E . (1999). Subjecvtive Well – being : Three decades of progress . Psychological Bulletine . 125 . 276 – 302 Keyes , C . L . M , and Magyar – Moe , L . ( 2003 ) . The Measurement and Utility of Adult Subjective Well-Being . In Lopez , S . J . and Snyder , C . R . Positive Psychological Assessment : A Handbook of Models and Measures ( pp . 411 – 425) . Washington , DC : American Psychological Association . Keyes , C . L . M . & Ryff , C. D . ( 2003 ) . Somatization and Mental Health : A Comparative Study of the Indiom of Distress Hypothesis . Social Science and Medicine . 57 . 1833 – 1845 Keyes , C . M & Shapiro , A . ( 2004 ) , ‘ Social Well- being in the U.S : A Descriptive Epidemology ’ . In orvill Brim , Carol D . Ryff & Ronald C . Kessler ( Eds ) , Healthing Are you ? A national study of well-being of Midlife . univwesity of Chicago press . Keyes , C . M ( 1998 ) . Social well-being . social psychology Quarterly . 2 . 121 – 140 Keyes , C . M ( 2002 ) . The Mental Health Continuum : From languishing to flourishing in life . Journal of Health and Social Research . 43 . 207 – 222 Keyes , C . M ( 2005 ) . Mental Health and / or Mental Illness? Investigation Axioms of the Complete State Model of Health. Journal of Consulting and Clinical Psychology . 73 . 539 – 548 Keyes , C . M , & Ryff , C . D ( 2000 ) . Subjective change and mental health : a self – concept theory . Social psychology Quarterly . 63 . 264 – 279 Keyes , C . M , Shmotkin . D , & Ryff , D . D . ( 2002 ) optimizing well-being : The Empirical Encounter of Two Traditins . Journal of Personality and Social Psychology . 82 ( 6 ) , 1002 – 1022 Keyes , C.M . & Shapiro , A . ( 2004 ) . Social Well – bing in U.S : A descriptive epidemiology . In Orville Brim , Carol D .

فایل های دیگر این دسته

مجوزها،گواهینامه ها و بانکهای همکار

آوا کتاب دارای نماد اعتماد الکترونیک از وزارت صنعت و همچنین دارای قرارداد پرداختهای اینترنتی با شرکتهای بزرگ به پرداخت ملت و زرین پال و آقای پرداخت میباشد که در زیـر میـتوانید مجـوزها را مشاهده کنید