صفحه محصول - مبانی نظری و پیشینه تحقیق صفات شخصیت

مبانی نظری و پیشینه تحقیق صفات شخصیت (docx) 1 صفحه


دسته بندی : تحقیق

نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحات: 1 صفحه

قسمتی از متن Word (.docx) :

Contents TOC \o "1-3" \h \z \u تعریف مفهومی صفات PAGEREF _Toc13560369 \h 2تعریف عملیاتی صفات شخصیت PAGEREF _Toc13560370 \h 3فصل دوممبانی نظری و پیشینه پژوهش PAGEREF _Toc13560371 \h 3شخصیت PAGEREF _Toc13560372 \h 5رویکرد اصلی شخصیت PAGEREF _Toc13560373 \h 6رویکرد صفات PAGEREF _Toc13560374 \h 6مؤلفه ها و پنج عامل شخصیت PAGEREF _Toc13560375 \h 8برونگرایی PAGEREF _Toc13560376 \h 9سازگاری PAGEREF _Toc13560377 \h 10وظیفه شناسی PAGEREF _Toc13560378 \h 11روان رنجورخویی PAGEREF _Toc13560379 \h 12پذیرش(گشودگی) PAGEREF _Toc13560380 \h 13ساختار زیستی صفات شخصیت PAGEREF _Toc13560381 \h 15صفات شخصیت و بهزیستی ذهنی PAGEREF _Toc13560382 \h 18پیشینه پژوهش PAGEREF _Toc13560383 \h 24منابع PAGEREF _Toc13560384 \h 39 تعاریف مفهومی و عملیاتی متغیرها بهزیستی ذهنی تعریف مفهومی صفات صفات شخصیت تعریف مفهومی: شخصیت عبارت است از الگوهای نسبتا پایدار صفات، گرایشها و یا ویژگیهایی که تا اندازه ای به رفتار افراد دوام می بخشد. این صفات می تواند منحصر به فرد باشد، در برخی گروهها مشترک باشد، یا کل اعضای گونه در آن سهیم باشند، ولی الگوهای آن در هر فرد تفاوت دارد (فیست و فیست، 2002؛ ترجمه سیدمحمدی، 1391). بر این اساس کاستا و مک کری(1985؛ به نقل از شکری و خدایی، 1388)، با استفاده از تحلیل عاملی به این نتیجه رسیدند که می توان بین تفاوتهای فردی در خصوصیات شخصیتی، پنج بعد عمده را منظور کرد: روان رنجورخویی، برونگرایی، پذیرش، سازگاری، وظیفه شناسی. روان رنجورخویی به تمایل فرد برای تجربه اضطراب، تنش، خصومت، افسردگی و عزت نفس پایین مربوط می شود، درحالیکه برونگرایی به تمایل فرد برای مثبت بودن، جرأت طلبی، پرانرژی بودن و صمیمی بودن اطلاق می گردد. پذیرش به معنای کنجکاوی، عشق به هنر، هنرمندی، انعطاف پذیری و خردورزی است، درحالیکه سازگاری بخشندگی، مهربانی، سخاوت، همدلی و همفکری و نوعدوستی و اعتمادورزی را شامل می شود. سرانجام اینکه وظیفه شناسی به تمایل فرد برای منظم بودن، کارابودن، قابلیت اعتماد و اتکا، خودنظم بخشی، پیشرفت مداری، منطقی بودن و آرام بودن اشاره دارد. تعریف عملیاتی صفات شخصیت : صفات شخصیت (برونگرایی، روان رنجورخویی، سازگاری، پذیرش، وظیفه شناسی) متغیری است که توسط پرسشنامه44 سؤالی NEO-BFI سنجیده می شود. 263617454038500 شخصیت شخصیت از نظر شاملو (1375)، مجموعه ای سازمان یافته و واحدی متشکل از خصوصیات نسبتاً ثابت و مداوم می باشد،که بر روی هم یک فرد را از فرد یا افراد دیگر متمایز می کند. لارسن و باس (2008؛ نقل از گنجه، 1388) شخصیت را مجموعه ای از مکانیسم ها و صفات روانشناختی درون فرد می دانند که سازمان یافته و دیرپا می باشد و بر تعامل و سازگاری های درون روانی، جسمانی و محیط اجتماعی تأثیر میگذارد. به نظر شولتز مقصود از شخصیت، مجموعه ای از ویژگی های پایدار و بی نظیر است که ممکن است در پاسخ به موقعیّت های مختلف تغییر کند (شولتز و شولتز، ترجمه؛ سید محمدی، 1387). همچنین در روانشناسی مفهوم شخصیت به تفاوت های فردی در گرایش های روانشناختی مربوط می شود، یعنی روش های ثابتی که در آن هر فردی با دیگری در سبک های معمول رفتار کردن، فکر کردن و احساس کردن متفاوت می باشد (هسلم ،2007). اگرچه هیچ تعریف واحدی برای تمام نظریه پردازان شخصیت وجود ندارد، می توانیم بگوییم که شخصیت، الگویی از صفات نسبتاً پایدار و ویژگی های بی نظیری است که هر دو به رفتار فرد همسانی و فردیت می بخشند. صفات، موجب تفاوت های فردی در رفتار کردن، همسانی رفتار در طی زمان و ثبات رفتار در طی موقعیّت های مختلف سهیم می باشد. صفات ممکن است منحصر به فرد باشند یا اینکه در بعضی گروهها مشترک باشند، ولی الگوی آنها برای هر فرد متفاوت می باشد. بنابراین هر فرد در عین اینکه در بعضی موارد شبیه دیگران است، شخصیت یگانه ای دارد. ویژگیها، خصوصیات یگانه فرد از جمله مزاج، ساختمان بدنی و هوش می باشند (فیست و فیست، 2002؛ ترجمه سیدمحمدی، 1391). رویکرد اصلی شخصیت رویکرد صفات در بحث درباره صفات، معمولاً این فرض وجود دارد که متغیرهای تفاوت های فردی پیوسته هستند و افراد بر حسب میزان ویژگی که جزیی از شخصیت شان را تشکیل می دهد، به گونه ای متفاوت از یکدیگر مورد ملاحظه قرار می گیرند. به تعبیری دیگر، در این دیدگاه تفاوت های کمّی در نظر گرفته می شوند تا کیفی (کارور و شی یر؛ نقل ازگنجه، 1388). روانشناسان شخصیت طی سالها کوشیده اند ساختار شخصیت را به طور کامل مورد بررسی قرار داده و گسترۀ تفاوت های فردی، اعم از صفات بهنجار و نابهنجار شخصیتی را تعریف و طبقه بندی کنند. پیشرفت در حیطه های بهنجار و نابهنجار، سیری نسبتاً جداگانه داشته و این دو حیطه غالباً دو سیستم به لحاظ کیفی مجزا تلقی شده اند (بال، 2001؛ نقل از آقایی، 1384). حیطه بهنجار شخصیت عمدتاً با نظام های ابعادی توصیف گردیده که مطرح ترین آنها در زمان حاضر، مدل پنج عاملی شخصیت است. هیچ یک از مدل های جایگزین، به حد این الگو از شواهد تجربی منسجم برخوردار نیستند (ویدیگر، 2000؛ نقل از آقایی، 1384). مدل پنج عامل شخصیت (برونگرایی، روان رنجورخویی، سازگاری، وظیفه شناسی و پذیرش) توسط کاستا و مک کرا (1992؛ نقل از آقایی، 1384) مطرح شد که هر عامل از شش مؤلفه تشکیل شده است. عامل برونگرایی، شامل مؤلفه های خون گرمی، جمع گرایی، ابراز وجود، فعالیت، هیجان خواهی و احساسات مثبت می شود. عامل روان رنجورخویی، شامل مؤلفه های اضطراب، خصومت، افسردگی، خودآگاهی، تکانشگری و آسیب پذیری می شود. عامل سازگاری، از مؤلفه های اعتماد، صراحت بیان، نوع دوستی، اطاعت، تواضع و آرمان خواهی تشکیل شده است. عامل پذیرش شامل مؤلفه های خیالپردازی، زیبایی شناسی، احساسات، اعمال، عقاید و ارزشها می شود. عامل وظیفه شناسی از مؤلفه های شایستگی، نظم، مطیع بودن، تلاش موفق، انضباط شخصی و مشورت تشکیل شده است (تیم، 2011) که در مبحث بعد به تفصیل بحث خواهد شد. از بین پنج عامل ذکر شده، دو عامل برون گرایی و سازگاری به صفات شخصیتی دارای ماهیّتی بین شخصی مربوط اند. عامل وظیفه شناسی، اساساً صفات رفتاری هدف گرا و نیز کنترل تکانه ها به شکلی جامعه پسند را در بر می گیرد. در عامل روان رنجورخویی، پایداری هیجانی در برابر گسترده ای از هیجانات منفی مانند غم، تحریک پذیری، تنش عصبی و غیره قرار می گیرد و عامل پذیرش نیز به گستردگی، عمق و پیچیدگی وجوه فکری، ذهنی و تجربیات فرد مربوط است (جان و سریو استاوا، 1999؛ نقل از آقایی، 1384). از این رو، روانشناسان مختلف سعی کردند رویکردهای متعددی در خصوص پنج عامل بزرگ و مؤلفه های آن اتخاذ کنند. برای مثال، طرفداران نظریه تحلیلی _ اجتماعی مانند هوگان معتقدند که صفات شخصیت ساختارهایی عصب _ روانشناختی در انسان ها نیستند بلکه مقولاتی اند که افراد برای ارزیابی یکدیگر به کار می برند و میزان منزلت و مقبولیت فرد نزد دیگران را آشکار می سازند. به نظر هوگان، پاسخ های اشخاص به پرسش نامه های شخصیت نه توصیفاتی حقیقی از خود که نوعی استراتژی معرفی خود است. از سوی دیگر، طرفداران نظریات بین شخصی به ویژه ویگینز و ترپنل به تبعیت از سالیوان معتقدند جایگاه شخصیت نه در افراد که در الگوهای روابط بین شخصی قرار دارد. این نظریات در حقیقت واکنشی بود به افراط کاری هایی که در نظریات صفات در دهه 1970 به وجود آمد. در مقابل، به اعتقاد مک کرا و جان (1992) اگرچه مدل پنج عاملی نظریه ای در باب شخصیت نیست اما به طور تلویحی بر نظریه صفات مبتنی است. بنا بر نظریه صفات، افراد را می توان در قالب الگوهای نسبتاً پایدار تفکر، احساس و اعمال توصیف نمود و آنها را در قالب برخی صفات که نوعی ثبات بین موقعیّتی دارند، اندازه گیری نمود (مک کرا و کاستا، 1999؛ نقل از آقایی، 1384). مؤلفه ها و پنج عامل شخصیت در طی 20 سال گذشته، شمار زیادی از تحقیقات در جهت همبستگی های تجربی هریک از پنج عامل انجام شده اند. که به اختصار بحث می شود. برونگرایی برونگرایی، عبارتی است که در نظریه شخصیت از کارل یونگ نشأت گرفته است. یونگ این عبارت را به معنای جهت گیری بیشتر به سوی دنیای بیرونی نسبت به دنیای درونی که وی آن را درونگرایی می دانست، به کار می برد. در مدل پنج عاملی معنای ضمنی برونگرایی تا حدی متفاوت می باشد. برونگرایی با صفاتی همچون اجتماعی بودن، به ویژه تمایل به گروههای بزرگ به بهترین وجه تعریف شده است. به هر حال، برونگرایی بسیار گسترده تر از اجتماعی بودن است و شامل صفاتی است که دربرگیرنده سطوح انرژی و فعالیت (با توجه به عنوان دیگر " شادخویی" )، احساس طلبی، سلطه گری بین فردی و گرایش به تجربه کردن هیجان های مثبت می باشد (هسلم، 2007). افراد برونگرا خون گرم و حقیقتاً اهل دوستی با دیگران هستند و آشکارا عواطف مثبتی نسبت به آنها نشان می دهند. آنها زود با دیگران دوست می شوند و به سادگی می توانند روابطی نزدیک و صمیمی برقرار سازند. عاشق مهمانی و جمع می باشند و همنشینی با دیگران را نوعی تحریک و تقویت خوشایند می یابند. از هیجان همراهی با جمعیّت و ازدحام لذت می برند. رهبری انجمن ها را به عهده می گیرند و از زیاد حرف زدن لذت می برند (اشتون، لی و پانومن، 2002؛ نقل از گنجه، 1388). برونگراها در برابر زنانی که نمی شناسند، شجاع و دلیر ظاهر می شوند در صورتی که درونگراها ترسو و خجالتی می باشند. برونگراها شادترند و زمانی که به شیوه خویش عمل می کنند، این عاطفه مثبت بیشتر احساس می شود (فیلسون، مالانوس و آشیل، 2002؛ نقل از گنجه، 1388). لاجونن (2001؛ نقل از آقایی، 1384) نیز بیان می کند که نکات منفی نیز در برونگراها وجود دارد از جمله اینکه، برونگراها علاقه دارند که با سرعت برانند ، در حین رانندگی به موسیقی گوش کنند و در نتیجه تصادفات رانندگی بیشتری را ایجاد کرده و حتی نسبت به گروه درونگراها بیشتر در اثر حوادث جاده ای جان خود را از دست می دهند. سازگاری عامل سازگاری بازتاب دهنده ی تفاوت های فردی مرتبط با همکاری و سازگاری اجتماعی است. افراد برخوردار از سازگاری بالا، کنار آمدن با دیگران را یک ارزش می دانند. در نتیجه آنها افرادی با ملاحظه، خون گرم، سخاوتمند، یاری رسان و علاقمند به شریک کردن دیگران در علایق خود هستند. این افراد همچنین، نظری خوش بینانه نسبت به طبیعت انسان ها دارند. آنها معتقدند مردم ذاتاً صادق، درستکار و قابل اعتماد می‌باشند.آنها نیازی نمی بینند که در مواجهه با دیگران متظاهر و فریبکار باشند و در نتیجه واضح، صریح و صادق هستند. افراد سازگار، دل رحم و دلسوز هستند. آنها رنج و درد دیگران را به شکلی ملموس احساس میکنند و به راحتی حس ترحم شان برانگیخته می شوند کمک به دیگران را واقعاً لذت بخش می یابند. در نتیجه آنها عموماً مشتاق یاری دادن به افراد نیازمند هستند. افراد سازگار از درگیری و برخورد خوششان نمی آید. آنها کاملاً آماده اند با دیگران سازگار شوند یا برای کنار آمدن با آنها از نیازهای خود چشم پوشی کنند (آقایی،1384). وظیفه شناسی وظیفه شناسی عاملی است که اسم آن مورد مخالفت های زیادی واقع شده است. به هر حال، درباره صفاتی که این عوامل را مشخص می کنند، تقریباً توافق وجود دارد. این صفات به طور کلّی خود کنترلی، برنامه داشتن و نسبت به کار خویش به صورت سازمان یافته، کارآمد و با دقّت عمل کردن را در بر می گیرد (هسلم،2007). کار کردن شدید، وقت شناسی و رفتار قابل اعتماد از ویژگی های افراد وظیفه شناس می باشد و در نتیجه این رفتار به رتبه بالاتر از میانگین، رضایت شغلی بیشتر، امنیت شغلی بیشتر و روابط اجتماعی مثبت تری نائل می شوند (لانگ فورد، 2003؛ نقل از گنجه، 1388). اسامی دیگر این عامل، توجه ما را به سوی دیگر جنبه های آن جلب می کند از جمله : "قابلیت اطمینان" با تأکید بر خودکنترلی و پیش بینی پذیری ، "محتاط بودن" با تأکید بر برنامه ریزی و دوراندیشی، "میل به پیشرفت" با تأکید بر میل به پیگیری اهداف (هسلم، 2007). بنابراین، وظیفه شناسی در واقع نگرانی درباره اهداف و مقاصد درازمدت می باشد، از این رو افراد وظیفه شناس در برابر تکانش هایی که خطر خراب کردن اهداف را به همراه دارند، مقاومت می کنند و تمام تلاش خود را در جهت تکمیل اهدافشان تجهیز می کنند (هسلم، 2007). روی هم رفته، افراد با وظیفه شناسی بالا تمایل دارند که در مدرسه و محیط کار عملکرد خوبی داشته باشند و از شکستن قوانین اجتناب کرده و روابط عاشقانه پایدار و امنی دارند. در مقابل، افرادی که وظیفه شناس نمی باشند، تمایل به رفتار تکانشی و سازمان نیافته دارند، همچنین جهت گیری نسبت به حال دارند تا اینکه متوجه آینده باشند و نسبت به مسئولیت های شغلی خویش بی توجهند و به احتمال زیاد عملکرد ضعیفی در مدرسه و محیط کار دارند و کارهایشان را به موقع انجام نداده و به تعویق می اندازند (لارسن و باس، 2008؛ نقل از گنجه، 1388). روان رنجورخویی روان رنجورخویی با بی ثباتی هیجانی افراد در ارتباط همراه می باشد. اگرچه، روان رنجورخویی یک عبارت مطلق روان پزشکی است که با جلوه های اضطراب مرتبط است، ولی روان رنجورخویی به حیطه گسترده قابل ملاحظه ای از هیجانات منفی از جمله خشم، غمگینی، شرم و خجالت منسوب می باشد. همچنین این صفت بر وجود هیچ گونه اختلال روانی در فرد دلالت نمی کند. افراد روان رنجور بیشتر مستعد تجربه کردن هیجانات منفی می باشند، از نظر روانشناختی آمادگی زیادی برای ناسازگاری داشته و بسیار آسیب پذیرند و از اعتماد به نفس پایینی برخوردارند (هسلم، 2007). مشخصه بارز افراد روان رنجورخو، تغییرپذیری خلق و خو در طی زمان می باشد. این افراد بیشتر از افراد دارای ثبات هیجانی به طور ناگهانی، تغییر خلق می دهند(مورای، آلن و تریندر، 2002؛ نقل از گنجه، 1388). از نظر روانشناختی افراد روان رنجورخو احتمالاً گسستگی هایی همچون ناتوانی در یادآوری رویدادهای مهم زندگی، احساس گسستگی و قطع ارتباط با زندگی و دیگران و احساس اینکه در یک مکان غریبه و ناآشنا بیدار شده اند را تجربه می کنند (واپیل، روبل و پاپ، 2002؛ نقل از گنجه، 1388). این افراد تمایل بیشتری به خودکشی دارند (چیکوتا و استیل، 2005؛ نقل از گنجه، 1388). افرادی که در روان رنجورخویی نمره بالا می گیرند از سلامت کمتر و نشانه های جسمی بیشتر و کوشش کمتر برای انجام فعالیت ها و رفتارهای ورزشی برخوردارند (ویلیامز، ابرین و کلدر، 2004؛ نقل از گارسیا و ارلندسون، 2011؛ ساباتینی، 2014). از نظر تعامل، افرادی که روان رنجور هستند، در تعاملات اجتماعی خویش افت و خیز زیادی را تجربه می کنند و در مواجهه با رویدادهای پراسترس همچون سقط جنین ناخواسته، احتمال ابتلا به اختلال استرس پس از سانحه در آنها بیشتر است (انجل هارد، هونت و کیندت، 2003؛ نقل از گنجه، 1388). هسلم (2007) معتقد است، افرادی که در روان رنجورخویی نمره پایینی می گیرند، از نظر هیجانی دارای ثبات بوده، آرام هستند و می توانند به راحتی با استرس کنار بیایند. پذیرش(گشودگی) آخرین مورد در مدل پنج عاملی پذیرش می باشد. گشودگی عبارت نسبتاً مبهمی است و بالتبع نامگذاری این صفت بسیار بحث انگیز بوده است. به صورت استعاری، گشودگی میل به پذیرفتن راههای جدید و غیر متعارف فکر کردن و رفتار کردن می باشد، که در آن این صفت به صورت خلاقیّت، کنجکاوی، تخیّل و تقدیر زیبایی شناختی ظهور می کند (هسلم،2007). گرایش به پذیرش با تجربه کردن غذاهای جدید، علاقه به تجربیات جدید و بدیع و حتی پذیرش عشقبازی های خارج از زناشویی در ارتباط می باشد (باس، 1993؛ نقل از گنجه، 1388). یک دلیل احتمالی برای پذیرش ممکن است در تفاوت های فردی موجود در نحوه پردازش اطلاعات باشد. تحقیقات نشان می دهد که افرادی که نمره بالایی در پذیرش کسب می کنند، مشکلات زیادی در نادیده گرفتن محرک های تجربه شده قبلی دارند (پترسون، اسمیت و کارسون، 2002؛ نقل از گنجه، 1388). این طور به نظر می رسد که دریچه های ادراک و دریافت اطّلاعات افراد با پذیرش بالا، برای دریافت اطلاعاتی که از منابع مختلف می آیند، بازتر عمل می کند، در حالیکه افراد با پذیرش پایین، بیشتر دید تونلی دارند و به سادگی می توانند محرک ها را نادیده بگیرند (فلین و فلین، 2005؛ نقل از گنجه، 1388). ویژگی های دیگر این عامل از طریق القابی که توسط محققان قدیمی به این صفت نسبت داده شده بود، به دست آمده اند. بعضی از محققین این صفت را نیروی عقلانی می نامیدند که با هوش همبستگی مثبت دارد، اما نیروی عقلانی چیزی بیشتر از مفهوم ساده هوش می باشد نورمن(1963؛ به نقل ازگنجه، 1388)، این صفت را فرهنگ نامید و کاستا و مک کرا (1992؛ به نقل از زانگ و هه، 2010) آن را با عنوان " باز بودن نسبت به تجربه " تفسیر کردند. ساختار زیستی صفات شخصیت به نظر کاستا و مک کرا (1992) با توجه به شواهد مربوط به ارثی بودن صفات شخصیت می توانیم نوعی ثبات و ساختار زیستی و در نتیجه نقشی علّی برای آنها قائل شویم. همین امر اساس تفاوت رویکرد آنها با سایر رویکردها به پنج عامل است. نظریه آنها با تکیه بر یافته هایی که ارثی بودن عامل ها را نشان می دهند و از وجود زیربنای زیستی برای آنها حکایت دارند، نتیجه می گیرند که این عوامل باید از ساختارها و فرایندهای زیستی مانند موقعیّت های خاص ژنها، برخی مناطق مغزی (مثلاً بادامه)، برخی انتقال دهنده های عصبی، هورمون ها و غیره سرچشمه گرفته باشند. از این لحاظ است که دیگر عبارتی مانند " پل دوست دارد به مهمانی برود زیرا فردی برون گراست "، صرفاً توصیفی از رفتار او نمی باشد، بلکه حاکی از ساختارها و فرایندهای زیستی است که رفتار او را جهت داده اند و باید کشف شوند (جان و سریو استاوا، 1999؛ نقل از آقایی، 1384). بادامه مغز، یکی از مهمترین نواحی است که بیشتر مقالات به بررسی آن می پردازند، مخصوصاً به این دلیل که مربوط به هیجانات انسان است (لی دوکس، 1996؛ پسوا، 2008؛ نقل از داتیلیو، 2010؛ ترجمه اصغری و همکاران، 1393). چنین ساختارهای زیر قشری بسیار سریع و اتوماتیک عمل می کنند، مانند زمانی که سفیدی چشم ما به دلیل قرار گرفتن در موقعیّتی ترسناک کاملاً پهن و گشاد می شود. چنین عملکردهایی که احساس را راه اندازی می کنند اغلب هوشیارانه است ولی همیشه آگاهی محرک را ندارد که ممکن است واکنشهای مغز در نواحی احساسی را تحت تأثیر قرار دهد. مطالعات نشان داده که چگونه شروع ارزیابی ها منجر به سوگیری ادراکی بعدی شده و این باعث تقویت ارزیابی آغازین می شود. جریان فعال سازی مدارهای مغز با یک فرایند فعال سازی سطح بالا شروع می شود که شخص را برای واکنشی خاص آماده می کند. واکنش بادامه مغز به بازنمایی بصری اولیه از طریق علامت دادن های سیستم فرآیند بصری و سپس فعال سازی توجه و ادراک دستگاه مغز، صورت می گیرد. چیزی که بسیار جالب است این موضوع است که بادامه مغز می توانند به سرعت طرف دستگاه ادراکی را بگیرد تا این که به سمت محرک های نادرست برود، تمامی این اتفاقات در چند ثانیه اتفاق می افتند بدون اینکه هیچ نیازی به آگاهی داشته باشند (داتیلیو، 2010؛ ترجمه اصغری و همکاران، 1393). همچنین مطالعاتی نیز نقش انتقال دهنده های عصبی را نیز در صفات شخصیت مورد بررسی قرار داده اند، چندین مطالعه نشان می دهد که روان رنجورخویی و آسیب شناسی روانی از یک طرف و برونگرایی و سلامت روانی مثبت از طرف دیگر سهمی در پایگاههای فیزیولوژیکی مشترک دارند (اسمیت و بوک، 2006؛ نقل از لامرز و همکاران، 2012)، بعنوان مثال، نوروترانسمیترها با سیستم مهاری رفتار و سیستم عملکردی رفتار رابطه دارد که نشان می دهد که روابط مهمی با صفت شخصیت و سلامت روان وجود دارد. سروتونین با روان رنجورخویی و آسیب شناسی روانی رابطه دارد و دوپامین با برونگرایی و عاطفه مثبت در ارتباط است ( کاستا و مک کرا، 1992؛ دپو و کولینز، 1999؛ لاسکی سو و همکاران، 2005؛ نقل از لامرز و همکاران، 2012). علاوه بر این، مسیرهای بیولوژیکی شخصیت ممکن است وقایع زندگی و شرایط جدیدی را تسهیل کند که سلامت روانی را ازطریق مسیرهای رفتاری ترویج می کند (اوزر و بینت مارتینز، 2006؛ نقل از لامرز و همکاران، 2012). افراد عصبی، حساسیّت بیشتری نسبت به عاطفه منفی دارند، عموماً وقایع زندگی منفی بیشتری را تجربه می کنند که در بیشتر دوره های منفی تفسیر می شود و احساسات منفی آنها گرایش به سایر جنبه های زندگی دارد، این توضیحات بعنوان آبشار عصبی است (سالز و مارتین، 2005؛ نقل از لامرز و همکاران، 2012). افراد برونگرا عموماً وقایع زندگی مثبت بیشتری را تجربه می کنند (مگنوز، دینر و فوجیتا، 1990؛ به نقل از لامرز و همکاران، 2012) و تعامل بیشتری نیز در موقعیّتهای اجتماعی که به افزایش سطح هیجان مثبت کمک می کند دارند (واتسون و همکاران، 1992؛ به نقل از لامرز و همکاران، 2012). در مجموع به نظر می رسد روان رنجورخویی و برونگرایی مؤلفه های عاطفی بیماریهای روانی و سلامت روانی را از طریق هر دو مکانیسم بیولوژیکی و رفتاری تحت تاثیر قرار می دهد. مکانیسم های درگیر در آسیب شناسی روانی متمایز از سلامت روانی مثبت هستند که تداعی ویژگیهای شخصیتی با آسیب شناسی روانی متفاوت از تداعی سلامت روانی مثبت است. با این حال مکانیزم شرح داده شده بطور عمده برای روان رنجورخویی و برونگرایی در رابطه با آسیب شناسی روانی و جنبه های لذت باورانه از سلامت روانی مثبت مورد مطالعه قرار گرفته است. برای سایر ویژگیها (سازگاری، وظیفه شناسی و پذیرش) مکانیسم ها ناشناخته است. صفات شخصیت و بهزیستی ذهنی نظریه خلق و خو فرض می کند یک رابطه مستقیم بین صفات شخصیت و عاطفه وجود دارد که از وقایع یا تجربه های زندگی ناشی نمی شود. بسیاری از این نظریه پردازان، برونگرایی و روان رنجوری را از طریق دو سیستم انگیزشی مورد بررسی قرار داده اند (تلجن، 1985؛ کارور، شوتون و چییر، 2000؛ الیوت و ترش، 2002؛ نقل از لارسن و اید، 2008) فرضیه ای که توسط گری (1970 و1981؛ نقل از لارسن و اید، 2008) مورد پژوهش قرار گرفت. مطابق با نظریه گری، بسیاری از تغییرات در شخصیت را می توان از طریق سه سیستم اساسی توضیح داد: سیستم فعال سازی رفتار؛ واکنش نسبت به علائم شرطی پاداش و غیر تنبیهی را تنظیم می‌کند، سیستم بازداری رفتار؛ واکنش نسبت به علائم شرطی تنبیهی و غیرپاداشی را تنظیم می کند، سیستم جنگ _ گریز ؛ واکنش نسبت به علائم غیرشرطی تنبیه و غیر پاداش را تنظیم می کند. در ابتدا، گری (1970 , 1981) استدلال کرد که برونگرایی منعکس کننده قدرت نسبی سیستم فعال سازی رفتار در مقابل سیستم بازداری رفتار است تصور می شود برونگراها سیستم فعال سازی رفتار پر قدرتی دارند و درونگراها سیستم بازداری قوی ایی دارند و روان رنجورها منعکس کننده قدرت ترکیبی از دو سیستم هستند. با توجه به این مدل، برونگراها باید مستعد تجربه کردن هیجانات مثبت موقعیّت گرایش باشند، در حالیکه درون گراها باید مستعد تجربه کردن هیجانات منفی موقعیت کناره گیری باشند. نوروتیک ها باید همه هیجانات را با شدّت بیشتری تجربه کنند. در حالیکه افراد باثبات هیجانات را با شدت کمتر تجربه می کنند. بعدها گری، این مدل را تجدیدنظر کرد و نشان داد که بعد برونگرایی _ درونگرایی بیشتر با تفاوت های فردی در سیستم فعال سازی رفتار قوی از تفاوت های فردی سیستم بازداری رفتار قوی در ارتباط است (تلجن، 1985؛ نقل از لارسن و اید، 2008). بنابراین برونگراها باید حساسیّت بیشتری از درونگراها نسبت به علائم پاداش داشته باشند و این پاداش آستانه بالای پاسخ دهی را باید در قالب پردازش اطّلاعات افزایش یافته و افزایش هیجانات مثبت هنگامی که در معرض محرک های مثبت قرار می گیرند، به نمایش بگذارند. بطور مشابه، در حال حاضر تصور می شود، بعد روان رنجور بطور نزدیک با تفاوت های فردی در سیستم بازداری قوی در ارتباط است، و این به این معناست که افراد نوروتیک باید حساسیّت بیشتری از افراد باثبات نسبت به علائم تنبیهی داشته باشند. و این تنبیه آستانه بالای پاسخ دهی را باید در قالب پردازش اطلاعات افزایش یافته و افزایش هیجانات منفی هنگامی که در معرض محرک های منفی قرار می گیرند، به نمایش بگذارند. بر این اساس، لوکاس و دیرن فورث (2008؛ نقل از لارسن و اید، 2008) اشاره کردند که دو فرضیه ابزاری ساده می تواند رابطه بین برونگرایی و عاطفه مثبت را توضیح دهد. اول اینکه، چون برونگراها بیشتر از درون گراها اجتماعی هستند، ممکن است بیشتر از درون گراها در فعالیّت اجتماعی شرکت کنند، اگر فعالیّتهای اجتماعی لذت بخش باشند، افزایش این فعالیّت ها به شادکامی بیشتر برونگراها منجر می شود. بنابراین، برونگراها نسبت به درونگراها پاسخ مثبت بیشتری به موقعیّت های اجتماعی می دهند. دوم آنکه، برونگرایان و درون گرایان به مقدار مشابهی در فعالیّت های اجتماعی شرکت می‌کنند اما، به دلیل اینکه برون گراها خوش مشرب تر از درون گراها هستند ممکن است بیشتر از درون گراها از این شرایط لذت ببرند. علاوه بر اینکه رایطه قوی بین برونگرایی و روان رنجور خویی با بهزیستی ذهنی وجود دارد سایر عامل ها (سازگاری، وظیفه شناسی، پذیرش) نیز با بهزیستی ذهنی با درصدی کمتر در ارتباط هستند. با توجه به مطالعات صورت گرفته در مورد عوامل شخصیت و رابطه آن با بهزیستی ذهنی، پژوهشهای دینر (2000)، (هیز و جوزفه، 2003؛ دنیو و کوپر، 1998؛ فارنهام و چنج، 1999؛ استیل، اشمیت و شولتز، 2008؛ نقل از مالکوک، 2011) و (لوکاس و دینر، 2008؛ نقل از گارسیا و ارلندسون، 2011) و (لامرز و همکاران، 2012) و (ویترسو، 2001) و (رومرو و همکاران، 2012) از نظریه های کاستا و مک کرا (1980) حمایت می کنند و معتقدند پنج عامل شخصیت که ماهیّتی بیولوژیک دارند عنصر کلیدی برای تبیین بهزیستی ذهنی می باشد. از میان پنج عامل، بیش از همه، ویژگیهای روان رنجورخویی و برونگرایی قویترین ویژگیهای شخصیت هستند که می تواند بهزیستی ذهنی را پیش بینی نماید (لوکاس و دینر، 2008؛ نقل از گارسیا و ارلندسون، 2011). به نظر می رسد، برونگرایی، بهزیستی ذهنی را تحت تأثیر قرار می دهد زیرا با هیجان مثبت مرتبط است و بیشتر با عاطفه مثبت واکنش نشان می دهد. در حالیکه روان رنجورخویی رابطه قوی با هیجانات منفی دارد و بیشتر با عاطفه منفی واکنش نشان می دهد (راستینگ و لارسن، 1997؛ به نقل از لارسن و اید، 2008). شاید جامع ترین پژوهشها در شخصیت و بهزیستی ذهنی، توسط دنیو و کوپر(1998؛ نقل از لارسن و اید، 2008) صورت گرفت که بدنبال پاسخ به این سؤال بودند که آیا دو صفت برونگرایی و روان رنجورخویی، دو ویژگی واقعاً مهمی هستند که می تواند بهزیستی ذهنی را تبیین نماید؟ نتایج فراتحلیلی آنها از صدها دانشجویی که مورد مطالعه قرار گرفته بودند، همبستگی بین صفات شخصیت و مفاهیم مختلف بهزیستی ذهنی را نشان داد. تعجب آور است که برآورد آنها همبستگی ضعیف تا متوسطی را نشان داد. برای مثال، بعد از طبقه بندی صفات شخصیت به پنج دسته ای که نماینده پنج عامل بزرگ است، دنیو و کوپر ارتباط آنها را به بهزیستی ذهنی در بازه ی زمانی تنها از 11/0 (برای گشودگی به تجربه) و 22/0 برای (روان رنجوری) بدست آوردند. برونگرایی تنها 17/0 با بهزیستی ذهنی همبستگی داشت. مالکوک (2011) معتقد است از بین پنج صفات شخصیت، برونگرایی، روان رنجورخویی و سازگاری بیشترین ارتباط را با بهزیستی ذهنی دارد، روان رنجورخویی، پیش بینی کننده منفی از بهزیستی ذهنی و برونگرایی و سازگاری پیش بینی کننده مثبت از بهزیستی ذهنی می باشد. لوکاس و فوجیتا (2000؛ به نقل از لارسن و اید، 2008) از نتایج فراتحلیلی خود، رابطه بین برونگرایی و عاطفه مثبت را مورد بررسی قرار داده و همبستگی 37/0 را بدست آوردند. بنابراین، برونگراها عواطف مثبت بیشتری را نسبت به درون گراها تجربه می کنند و روان رنجورها هیجانات منفی بیشتری نسبت به افراد با احساسات پایدار تجربه می کنند (راستینگ، 2001؛ نقل از گارسیا و ارلندسون، 2011). علاوه بر این، برخی محققان مانند لارسن و کتلار، 1991؛ نقل از گارسیا و ارلندسون، 2011) نشان دادند که درحالیکه برونگراها نسبت به درونگراها به محرک های مثبت بیشتری توجه دارند و واکنش نشان می دهند، روان رنجورها، نسبت به افراد با احساسات باثبات به محرک های منفی بیشتر توجه دارند و واکنش نشان می دهند. این یافته ها بیانگر آن است که این دو صفت نشان دهنده گرایش حالت های هیجانی مثبت در مقابل منفی است. علاوه بر این، لارسن و همکاران (1986) دریافتند که شدت ابعاد شخصیت با رویکردهای مختلف جسمانی، رفتاری و شناختی رابطه دارد. به عنوان مثال، افرادی که تجربه عاطفه مثبت شدید را گزارش می دهند کمتر به طور فیزیکی تحریک می شوند و بیشتر گرایش به اجتماعی شدن دارند. تکانشی تر و برونگراتر هستند (گارسیا و ارلندسون، 2011). از سویی رابطه نزدیک بین روان رنجورخویی و عاطفه منفی شاید راحت تر درک شود. عاطفه منفی بعد از همه احساسات ناخوشایند مثل شکست جزئی، سرخوردگی ها و ناراحتی های روزانه بروز و احتمالاً به عنوان شدّت و مدّت زمان واکنش مشهود است (واتسون و کلارک، 1984؛ نقل از گارسیا و ارلندسون، 2011). به عبارت دیگر، روان رنجورخویی ممکن است با شدت عاطفه منفی و تجربه فراوان عاطفه منفی مرتبط باشد و کمتر احتمال دارد تحت تأثیر تجربه فراوان عاطفه مثبت قرار گیرد (گارسیا و ارلندسون، 2011). از سویی بررسی، رابطه بین صفات شخصیت با فرایندهای شناختی که مهمترین آنها طرحواره ها هستند نیز مهم است زیرا خلق و خو به عنوان یک عامل آسیب پذیری مهم برای تشکیل طرحواره های ناسازگار اولیه به کار می رود (یانگ و همکاران، 2003؛ نقل از بهرامی احسان و بهرام زاده، 2011). نتایج پژوهشها (تیم، 2010 و 2011؛ ساوا، 2009) نشان داد که همپوشی قابل توجهی بین طرحواره های ناسازگار اولیه و صفات شخصیت، (خصوصاً روان رنجورخویی) وجود دارد. نتایج پژوهش ساوا (2009) رابطه منفی طرحواره ها و باورهای غیرمنطقی را با ثبات هیجانی و صفت سازگاری نشان داد. صفت سازگاری رابطه معکوسی با طرحواره های درگیر در بروز آسیب شناسی روانی مانند بی اعتمادی، رهاشدگی، استحقاق و سلطه گری نشان داد. هالورسن (2009) دریافت که رابطه مستقیمی بین طرحواره های ناسازگار اولیه، بریدگی، خودگردانی، خودپذیرش جویی و محدودیت های مختل و صفات شخصیت روان رنجور با افسردگی (عاطفه منفی) وجود دارد. پژوهشهایی نیز رابطه منفی صفات شخصیتی که مثبت و مطلوب هستند (برونگرایی، سازگاری، وظیفه شناسی و پذیرش) با آسیب شناسی روانی نشان دادند (لامرز و همکاران، 2012). بنابراین، با توجه به نتایج پژوهشهای صورت گرفته علاوه بر صفات شخصیت که ریشه بیولوژیکی و ارثی دارند و متغیرهای جمعیّت شناختی که به عنوان عامل بیرونی در نظر گرفته می شوند و می توانند بهزیستی ذهنی را تبیین نمایند، فرایندهای شناختی نیز که عامل درونی است می تواند بهزیستی ذهنی را پیش بینی کنند ( کاچادوریان، فینچام و داویلا، 2004). پیشینه پژوهش شادکامی چیست؟ چه مؤلفه هایی را شامل می شود؟ چگونه می توان آن را اندازه گیری یا پیش بینی نمود؟ اگر مردم بخواهند، چگونه می توانند به شادکامی برسند؟ از آنجایی که شادکامی، در تعیین عوامل اثرگذار بر کنش وری روان شناختی بهینه، مؤثر است، بنابراین، مطالعاتی که به بررسی شادکامی و پیش بینی کننده های آن می پردازند از اهمیّت شایان توجهی برخوردارند. بر این اساس، اخیراً گستره ی قابل توجهی از مطالعات، زمینه پاسخدهی به چنین سؤالاتی را فراهم نموده اند (دینر، 2000؛ هاریس و لیتسی، 2005؛ گلاگرولا _ برودریک، 2008؛ استیل، اسچمیت و شالتز، 2008؛ نقل از خدایی و شکری، 1388). به عبارت دیگر، غالب مطالعات حاضر، شادکامی را به مثابه ی بهزیستی ذهنی _ ارزیابی های افراد از خودشان درباره ابعاد به هم وابسته اما از نظر تجربی مستقل عاطفه مثبت، عاطفه منفی و رضایت کلّی از زندگی _ قلمداد می نمایند (هاریس و لیتسلی، 2005؛ نقل از خدایی و شکری، 1388). بر این اساس، تحقیقاتی که در زمینه طرحواره های ناسازگار اولیه، صفات شخصیت و بهزیستی ذهنی صورت گرفته هر کدام به نوعی، تلاشی برای پر کردن شکاف مطالعات قبلی بوده است. دندلیجان (2014)، به ارزیابی طرحواره های شناختی در بروز اضطراب مطابق با جنسیت پرداخت. نتایج مطالعه نشان داد که زنان حساسیت بیشتری نسبت به اضطراب دارند. حالت های اضطراب، توسط احساس ذهنی از تنش، نگرانی ،بی اعتمادی و روان رنجورخویی مشخص می شود و توسط سیستم عصبی مرکزی در یک شدت خاص دچار برانگیختگی می شود. صفت اضطراب به تفاوت های فردی با ثبات در فرایند اضطراب یا تفاوت بین مردم در گرایش آنها برای درک یک وضعیت استرس زامثل خطر یا تهدید اشاره دارد. رنر و همکاران (2012)، طرحواره های ناسازگار اولیه را در افراد افسرده، ثبات و ارتباط آن با: علائم افسردگی در طول دوره درمان مورد مطالعه قرار دادند. بر این اساس، تعداد 132 بیمار افسرده سرپایی برای اجرای پژوهش انتخاب شدند. نتایج نشان داد طرحواره های خاص (شکست، محرومیت هیجانی، رهاشدگی/بی ثباتی) به صورت مقطعی باشدت نشانگان افسردگی ارتباط دارد. علاوه بر این، حوزه طرحواره خودگردانی و عملکرد مختل در پیش از درمان، رابطه مثبتی با سطوح افسردگی در 16 هفته پیگیری و درمان نشان داد، در حالی که طرحواره های حوزه گوش به زنگی بیش از حدو بازداری در پیش از درمان رابطه منفی با سطوح افسردگی داشت. رومرو، گومز و ویلار (2012)، انتظارات زندگی، صفات شخصیت و بهزیستی ذهنی را در یک نمونه اسپانیایی مورد بررسی قرار دادند. تعداد 583 نفر بزرگسال اسپانیایی در این پژوهش شرکت کردند. در مرحله اول، نتایج نشان داد که نمره بالا در بهزیستی ذهنی با نمره بالا در در انتظارات درونی مرتبط بود و به میزان کمتر، نمره پایین در انتظارات بیرونی را به همراه داشت. همچنین مشخص شد که انتظارات درونی عمدتاً با شاخص های مثبت بهزیستی ارتباط داشت، در حالیکه، انتظارات بیرونی عمدتاً با شاخص های منفی در ارتباط بود. در مرحله دوم، مطالعه همچنین، به کشف مستقیم بین ابعاد مدل پنج عاملی و انتظارات پرداخت و در مرحله سوم نیز نتایج نشان داد که انتظارات درونی/بیرونی فراتر از مدل پنج عاملی، بهزیستی ذهنی را پیش بینی می کنند. گارسیا و ارلندسون (2011)، رابطه بین شخصیت و بهزیستی ذهنی: تفاوت ارتباط الگوها به هنگام ارزیابی مؤلفه عاطفی در کثرت و شدت آن را مورد مطالعه قرار داند. بر این اساس، تعداد 153 نفر در این پژوهش شرکت کردند. نتایج نشان داد برونگرایی و روان رنجورخویی نقش مهم اما ارتباط متفاوتی با بهزیستی ذهنی بسته به ابعاد مؤلفه عاطفی دارند. هنگامی که مؤلفه های عاطفی در شدت و کثرت ارزیابی شدند مشخص شد که برونگرایی تأثیر مشابهی بر بهزیستی ذهنی دارد اما روان رنجورخویی اثر قابل توجه و قوی بر بهزیستی ذهنی دارد. مالکوک (2011)، رابطه پنج صفت بزرگ شخصیت و سبک های مقابله با استرس را در پیش بینی بهزیستی ذهنی مورد بررسی قرار داد. تعداد 251 نفر از دانشجویان مقطع کارشناسی در این پژوهش شرکت کردند . نتایج نشان داد که صفت روان رنجورخویی پیش بینی کننده منفی از بهزیستی ذهنی است، در حالیکه برونگرایی و وظیفه شناسی پیش بینی کننده مثبت از بهزیستی ذهنی می باشد. علاوه بر این، بین سبک مقابله ای اعتماد به نفس و بهزیستی ذهنی رابطه مثبت و بین سبک مقابله ای درمانده و بهزیستی ذهنی رابطه منفی یافت شد. این نتایج نشان داد ویژگیهای شخصیت و سبک های مقابله ای نقش مهمی در پیش بینی بهزیستی ذهنی بازی می کند. بورنز، آنستی و ویندسور (2011)، بهزیستی ذهنی واسطه اثرات انعطاف پذیری و تسلط بر افسردگی و اضطراب را در یک نمونه جمعیّت بزرگ از بزرگسالان جوان و میانسال مورد بررسی قرار داند. تعداد 3989 نفر در طیف سنی 24 – 20 و 44 – 40 سال انتخاب شدند. نتایج نشان داد عوامل محور اصلی چهار بعد عاطفی، شناختی از بهزیستی ذهنی ترسیم می کنند که شامل عاطفه مثبت و منفی، انعطاف پذیری و تسلط می شود. مدل معادلات ساختاری نشان داد، متغیر بهزیستی روانشناختی به طور قابل ملاحظه ای با بهزیستی ذهنی رابطه دارد. این مدل، بطور کامل واسطه تأثیرات انعطاف پذیری و به طور خاص واسطه هیجان بی اعتمادی را با افسردگی و اضطراب نشان داد. این نتایج، پیوسته در هر دو جمعیت جوان و میانسال مشاهده شد. طبق نتایج، مؤلفه های بهزیستی روان شناختی می تواند حالت های اثرات بهزیستی ذهنی پیش بینی می کند که در افزایش آسیب پذیری اضطراب و افسردگی تأثیر می گذارد. پروف و اوزمیت (2011)، بهزیستی ذهنی: بررسی رضایت از زندگی به عنوان مؤلفه شناختی بهزیستی ذهنی را مورد مطالعه قرار دادند. تعداد 108 نفر (مرد و زن) در این پژوهش شرکت کردند. نتایج نشان داد، رضایت از زندگی به عنوان مؤلفه شناختی بهزیستی ذهنی، نقش مهمی در ادراک مثبت شاخص پیش بینی دارند و به عنوان یک میانجی عمل می کند در حالیکه رضایت از زندگی پایین با مشکلات روانی، اجتماعی و رفتار در ارتباط است، رضایت از زندگی بالا با سازگاری خوب و سلامت روان مطلوب در میان افراد ارتباط دارد. تیم (2011)، افزایش اعتبار طرحواره های ناسازگار اولیه بیش از مدل پنج عاملی شخصیت را در پیش بینی نشانگان اختلال شخصیت مورد بررسی قرار داد. تعداد 145 بیمار روانپزشکی سرپایی در این پژوهش شرکت کردند. نتایج حاکی ازآن بود که درجه بالایی از همپوشی طرحواره ها و صفات پنج عاملی با نشانگان اختلال شخصیت وجود دارد. رگرسیون گام به گام نشان داد که طرحواره ها به طور قابل توجهی فراتر از مدل پنج عاملی، اختلال شخصیت را پیش بینی می کنند. بهرامی احسان و بهرامی زاده (2011)، طرحواره های ناسازگار اولیه و سازگاری را در مدل مدل پنج عاملی شخصیت مورد بررسی قرار داند. تعداد 186 نفر دانشجو (100 پسر، 86 دختر) در این مطاعه شرکت نمودند. نتایج نشان داد که طرحواره های ناسازگار اولیه رابطه منفی با سازگاری دارد. تجزیه و تحلیل رگرسیون نشان داد که طرحواره های ناسازگار اولیه مانند بی اعتمادی/ بدرفتاری، انزوای اجتماعی/بیگانگی، معیارهای سرسختانه و شکست می توانند سازگاری را پیش بینی نمایند. اورلینگز _ بونتکویی (2010)، رابطه بین سازمان شخصیت و مدل شناختی یانگ از اختلال شخصیت را مورد بررسی قرار دادند. تعداد 117 نفر مورد مطالعه قرار گرفتند. نتایج نشان داد کاهش تعداد طرحواره های ناسازگار اولیه از دیدگاه یانگ با کاهش اختلال شخصیت به لحاظ نظری معنادار بود. نتایج پژوهش از این فرضیه حمایت می کنند که طرحواره های ناسازگار اولیه ی متفاوت با سطحی از سازمان شخصیت در پیش بینی این تئوری ارتباط دارد. تیم (2010)، شخصیت و طرحواره های ناسازگار اولیه، چشم انداز مدل پنج عاملی را مورد بررسی قرار دادند. تعداد 147 بیمار سرپایی بزرگسال در این پژوهش شرکت کردند. تجزیه و تحلیل همبستگی نشان داد که همپوشی قابل توجهی بین طرحواره های ناسازگاز اولیه و صفات شخصیت (مدل پنج عاملی) به خصوص، روان رنجورخویی وجود دارد. طرحواره های ناسازگار اولیه، نشانگان افسردگی را فراتر از مدل پنج عاملی پیش بینی می کنند. هالورسن و همکاران (2009)، طرحواره های ناسازگار اولیه، خلق و خو و صفات شخصیت را در افراد افسرده بالینی و افرادی که سابقه افسردگی دارند مورد مطالعه قرار دادند. 140 بیمار افسرده بالینی و افرادی که سابقه افسردگی داشتند در این پژوهش شرکت کردند. نتایج نشان داد که طرحواره ها، خلق و خو و شخصیت افراد افسرده بالینی و افرادی که سابقه افسردگی داشتند به طور قابل ملاحظه ای متفاوت از افرادی است که هیچگاه افسردگی را تجربه نکرده اند. تجزیه و تحلیل رگرسیون چندگانه نشان داد دامنه های بریدگی، عملکرد مختل، خود ابراز محدود شده و محدودیت های مختل به عنوان پیش بینی قابل ملاحظه ای از شدت افسردگی بدست آمده است. ساوا (2009)، طرحواره های ناسازگار اولیه، باورهای غیرمنطقی و رابطه آنها با مدل پنج عاملی شخصیت مورد مطالعه قرار دادند. تعداد154 دانشجوی مقطع کارشناسی در این پژوهش شرکت کردند. نتایج حاکی از آن بود که ثبات عاطفی و سازگاری رابطه منفی با طرحواره های ناسازگار اولیه و باورهای غیرمنطقی دارند. درحالیکه ثبات عاطفی رابطه منفی با اغلب طرحواره ها و باورهای غیرمنطقی دارند، سازگاری رابطه معکوسی با طرحواره های درگیر در برون آسیب شناسی روانی مانند بی اعتمادی، رهاشدگی، استحقاق و تسلط دارد. صفاری و همکاران (1393)، شادکامی، خودکارآمدی و پیشرفت تحصیلی دانشجویان را مورد بررسی قرار داند. تعداد 180 نفر از دانشجویان گروه علوم پزشکی تهران در این پژوهش شرکت نمودند. نتایج نشان داد عواملی همچون تأهل، سن، مقطع، رشته تحصیلی و همچنین شاخص پیشرفت تحصیلی دارای ارتباط معنادار با شادکامی دارند. عواملی همچون سن، مقطع و معدل تحصیلی با خودکارآمدی در ارتباط بودند. همچنین همبستگی مثبت و معناداری بین سه متغیر اصلی مطالعه یعنی شادکامی، خودکارآمدی و پیشرفت تحصیلی یافت شد. بهادری خسروشاهی، هاشمی نصرت آباد و ماشینچی عباسی (1391)، رابطه ویژگیهای شخصیتی و هوش هیجانی با شادکامی در دانشجویان را مورد بررسی قرار دادند. تعداد 200 نفر (100دختر و 100پسر) انتخاب شدند. نتایج نشان داد شادکامی با ویژگیهای شخصیتی برونگرایی، گشودگی به تجربه، سازگاری و وظیفه شناسی رابطه مثبت و معنادار و با ویژگی شخصیتی روان رنجور رابطه منفی معنادار دارد. همچنین، بین شادکامی با هوش هیجانی رابطه مثبت و معنادار وجود دارد. از سویی نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد که متغیر ویژگی های شخصیتی و هوش هیجانی قادرند تغییرات متغیر ملاک (شادکامی) را به طور معناداری در دانشجویان پیش بینی کنند. منتظری، یداللهی باستانی و حسینی (1391)، رابطه پنج عامل شخصیت و طرحواره های ناسازگار اولیه را بررسی کردند. تعداد 100 نفر دانشجوی دانشگاه اصفهان در این پژوهش شرکت کردند. نتایج نشان داد که بین صفت روان رنجورخویی و طرحواره های ناسازگار اولیه رابطه مثبت و بین صفات برون گرایی، سازگاری، وظیفه شناسی و طرحواره های ناسازگار اولیه رابطه منفی وجود دارد. در مجموع یافته ها نشان داد که بین طرحواره های ناسازگار اولیه و صفات شخصیت به خصوص روان رنجورخویی همپوشی وجود دارد. تقربی، شریفی و سوکی (1391)، بهزیستی ذهنی در دانشجویان دانشکده پرستاری و مامایی کاشان را مورد بررسی قرار دادند. در این مطالعه 161 نفر از دانشجویان دانشکده پرستاری و مامایی شرکت کردند. نتایج نشان داد بین میزان علاقه به رشته تحصیلی و بهزیستی ذهنی رابطه وجود دارد. رگرسیون گام به گام نشان داد 1/44% از واریانس مشاهده شده در بهزیستی ذهنی توسط سه متغیر بیماری، میزان علاقه به رشته تحصیلی و شماره ترم تبیین می شود. تقی لو، صالحی و شکری (1390)، مدل یابی معادلات ساختاری در تبیین رابطه بین صفات شخصیت، حل مسئله اجتماعی و بهزیستی ذهنی را مورد بررسی قرار دادند. تعداد 528 نفر از دانشجویان دانشگاههای آزاد استان تهران در این پژوهش شرکت کردند. تحلیل داده ها با استفاده از مدل یابی معادلات ساختاری نشان داد که متغیرهای برون گرایی، روان رنجورخویی، حل مسئله ساختاری و حل مسئله غیرانطباقی در کل 47 درصد از واریانس بهزیستی ذهنی را تبیین می کند. از سویی دیگر، نتایج نشان داد برونگرایی به صورت مثبت و روان رنجورخویی و حل مسئله غیرانطباقی به صورت منفی ، بهزیستی ذهنی را پیش بینی می کند. بر اساس نتایج پژوهش، متغیرهای برون گرایی، روان رنجورخویی و حل مسئله غیرانطباقی نقش بسیار مهم و تعیین کننده ای در تبیین بهزیستی ذهنی دارند. سروقد، رضایی و فدایی دولت (1390)، رابطه ویژگیهای شخصیتی با راهبردهای مقابله ای و بهزیستی ذهنی معلمان را مورد مطالعه قرار دادند. تعداد 220 نفر(115 مرد، 105 زن) انتخاب شدند. نتایج پژوهش نشان داد که بین ویژگیهای شخصیتی با راهبرد مقابله مسئله مدار و هیجان مدار رابطه معنادار وجود دارد. بین ویژگیهای شخصیتی با بهزیستی ذهنی رابطه معنادار وجود دارد. همچنین، نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد که ویژگیهای شخصیتی روان رنجورخویی پیش بینی کننده قوی برای بهزیستی ذهنی می باشد. ویژگی برون گرایی پیش بینی کننده راهبرد مقابله ای مسئله مدار و ویژگی روان رنجورخویی پیش بینی کننده قوی برای رهبرد راهبرد مقابله ای هیجان مدار می باشد. دستجردی، فرزاد و کدیور (1390)، نقش پنج عامل بزرگ شخصیت را در پیش بینی بهزیستی روان شناختی مورد مطالعه قرار دادند. تعداد 436 نفر (232 دختر و 204 پسر) در این مطالعه شرکت کردند نتایج پژوهش نشان داد که صفت سازگاری، مؤلفه روابط مثبت با دیگران و پذیرش خود را پیش بینی نمود. صفت وظیفه شناسی، مؤلفه استقلال را پیش بینی می کند. صفت پذیرش، مؤلفه های تسلط محیطی، استقلال، روابط مثبت با دیگران، رشد فردی و هدف مندی در زندگی و پذیرش خود را پیش بینی نمود. ضرایب بتا نشان دهنده قدرت پیش بینی هر شش مؤلفه بهزیستی توسط برونگرایی بود. یوسف نژاد شیروانی و پیوسته گر (1390)، رابطه رضایت از زندگی و طرحواره های ناسازگار اولیه را در بین دانشجویان مورد بررسی قرار دادند که بر این اساس، تعداد 300 نفر (150 دختر و 150 پسر) مورد آزمون قرار گرفتند. یافته های پژوهش نشان داد بین محرومیت هیجانی، انزوای اجتماعی، نقص/شرم، شکست، وابستگی/بی کفایتی، آسیب پذیری نسبت به ضرر یا بیماری، اطاعت، ایثار، بازداری هیجانی، معیارهای سرسختانه/عیب جویی افراطی، خویشتنداری و خودانضباطی ناکافی با رضایت از زندگی رابطه منفی معنادار وجود دارد. تحلیل رگرسیون نشان داد، محرومیت هیجانی، نقص/شرم، و وابستگی/بی کفایتی با رضایت از زندگی رابطه چندگانه معنادار دارد. آزمون T گروههای مستقل نشان داد بین دانشجویان دختر و پسر در خرده مقیاسهای بی اعتمادی/بدرفتاری، شکست، آسیب پذیری نسبت به ضرریا بیماری و معیارهای سرسختانه/عیب جویی افراطی تفاوت معنادار وجود دارد. میرزایی و حاتمی (1389)، رابطه ویژگیهای شخصیتی و شادکامی در دانشجویان را مورد بررسی قرار داده و تعداد 700 نفر در این پژوهش انتخاب شدند. نتایج رگرسیون گام به گام نشان داد که از بین پنج عامل شخصیتی مورد بررسی، عوامل برونگرایی و دلپذیر بودن با شادکامی، رابطه مثبت و عامل روان رنجوری با شادکامی رابطه منفی دارد. نتایج نشان داد که این عوامل در کل، 42 درصد واریانس شادکامی را تبیین می کنند. خدایی و شکری (1388)، مدل یابی معادلات ساختاری بین صفات شخصیت، سبک های مقابله ای و تنیدگی و بهزیستی ذهنی را در دانشجویان بررسی کردند. تعداد 446 دانشجو (167 پسر، 279 دختر) انتخاب شدند. نتایج نشان داد به طور کلی، بین دو جنس از نظر عامل های برون گرایی و روان رنجورخویی، سبک های مقابله مسئله مدار، هیجان مدار و اجتنابی و مقیاس های عاطفی مثبت، عاطفه منفی و رضایت از زندگی تفاوت معنادار بود. در این الگو، تمام وزن های رگرسیونی از نظر آماری معنادار بود و متغیرهای پیش بینی کننده الگو، 85 درصد از واریانس بهزیستی ذهنی را تبیین کردند. نتایج پژوهش حاضر، ضرورت بازشناسی نقش ویژگیهای شخصیتی و متغیرهای جمعیت شناختی جنسیت را در پیش بینی بهزیستی ذهنی دانشجویان مورد تأکید قرار داد. مغانلو و آگیلار – وفایی (1388)، رابطه پنج عامل شخصیت با شادکامی و سلامت روانی و جسمانی را مورد بررسی قرار دادند. تعداد 359 نفر از دانشجویان دانشگاههای شهید بهشتی و تهران در این پژوهش شرکت کردند. نتایج پژوهش نشان داد شادکامی و سلامت جسمانی با برونگرایی و وظیفه شناسی رابطه مثبت و با روان رنجورخویی ارتباط منفی دارد. همچنین شادکامی با سلامت روانی و جسمانی رابطه مثبت دارد. نتایج رگرسیون نشان داد متغیرهای روان رنجورخویی، گشودگی به تجربه و برون گرایی، شادکامی و سلامت جسمانی را پیش بینی می کند. سلامت روانی نیز توسط متغیرهای برون گرایی، وظیفه شناسی، روان رنجور خویی و گشودگی به تجربه پیش بینی می شد. همسو با نتایج سایر پزوهش ها، برونگرایی بالا و روان رنجور خویی پایین از پیش بینی کننده های مهم شادکامی و سلامتی روانی و جسمانی به شمار آمدند. گروسی فرشی، مانی و بخشی پور (1385)، بررسی ارتباط بین ویژگی های شخصیتی و احساس شادکامی در بین دانشجویان دانشگاه تبریز را مورد بررسی قرار دادند. تعداد 396 دانشجو در این پژوهش انتخاب شد. نتایج نشان داد که کلیه آزمودنی ها، عواطف مثبت را نسبت به عواطف منفی در سطح در سطح معناداری بالاتر و بهتر ارزیابی کرده اند و تفاوت معناداری در میزان شادکامی به تفکیک جنسیت و رشته تحصیلی وجود ندارد. به علاوه، با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون مشخص شد که شادکامی با صفات برونگرایی ، دلپذیربودن و وظیفه شناسی رابطه مثبت و معنادار و با روان رنجورخویی رابطه منفی و معنادار دارد. همچنین، با بعد سازگاری (انعطاف پذیری) رابطه معنادار به دست نیامد. نهایتاً دو صفت برونگرایی و روان رنجور 7/41% از واریانس شادکامی را تبیین می کند. جمع بندی در این فصل، تاریخچه بهزیستی ذهنی و مؤلفه های بهزیستی ذهنی، متغیرهای پیش بینی کننده بهزیستی ذهنی (شخصیت و طرحواره های ناسازگار اولیه) به اختصار بحث شد. شخصیت و رویکردهای مربوط به آن، مدل پنج عاملی شخصیت، طرحواره های ناسازگار اولیه و انواع آن به اختصار مورد بحث قرار گرفت و در نهایت پیشینیه تحقیقاتی که به صورت دو به دو از متغیرهای پژوهش حاضر حمایت می کنند مطرح گردید. بهزیستی ذهنی اصطلاح علمی برای چگونگی ارزیابی فرد از زندگی اش می باشد که بر مبنای احساسات عاطفی مثبت و منفی و بر اساس آنچه برایشان اتفاق می افتد صورت می گیرد (دینر، 2000) در ابتدا فلاسفه اصطلاح بهزیستی ذهنی را به کار بردند؛ بنابراین، دیدگاههای متعددی تلاش کردند بر مبنای دیدگاههای فلسفی به تبیین بهزیستی ذهنی بپردازند که عبارتند از: دیدگاه لذت گرایی: بر شادکامی تأکید داشته و بهزیستی را مبتنی بر کسب لذت و اجتناب از درد می داند. دیدگاه سعادت گرایی: ازافراد می خواهد مطابق خود واقعیشان زندگی کنند. مطابق با این دیدگاه، سعادت وقتی به وجود می آید که فعالیت های افراد با ارزش های آنها سازگار باشد (واترمن، 1993؛ نقل از دارایاپا، 2011). بهزیستی ذهنی شامل 4 مؤلفه می باشد که عبارتند از: 1- رضایت مندی از زندگی: جزء شناختی بهزیستی ذهنی است و شامل فرایند ارزیابی فرد از کیفیت زندگی اش می باشد (دینر، 1993؛ نقل از گارسیا و ارلندسون، 2011). 2- رضایت مندی حوزه ای: به حالتی از رضایت مندی اشاره دارد که که مرتبط با حوزه ها و یا جنبه هایی از زندگی فرد (از قبیل، خانواده، کار، اوقات فراغت و ...) می باشد که بیشتر موقتی است و تحت تأثیر شرایط و تغییرات در هر حوزه به طور مستقیم و قوی با رویدادها و موقعیت های زندگی ارتباط دارد (لیکن و هلجن، 1996؛ نقل از شعبانی،1391). 3- عاطفه مثبت: بعد هیجانی بهزیستی ذهنی است و با احساساتی همچون لذت، شادی، قناعت، غرور، شادکامی و وجد همراه است (وین و همکاران، 1989؛ نقل از شعبانی، 1391). 4- عاطفه منفی: بعد هیجانی بهزیستی ذهنی است که احساسات شرم، گناه، غم، اضطراب، افسردگی و خشم را به همراه دارد (وین و همکاران، 1989؛ نقل از شعبانی، 1391). بنابراین، عوامل درونی و بیرونی می توانند پیش بینی کننده بهزیستی ذهنی باشند که دینر و همکاران (1999)، آنها را به عوامل بالا – پایین (صفات درونی _ فرایندها؛ مثل: عوامل موقعیتی و جمعیت شناختی) و عوامل پایین _ بالا (بیرونی و موقعیت ها، مثل: خلق و خو و شخصیت) تعبیر نمودند (دارایاپا، 2011). شخصیت، الگویی از صفات نسبتاً چایدار و ویژگیهای بی نظیری است که هر دو به رفتار همسانی و فردیت می بخشد (فیست و فیست؛ ترجمه سیدمحمدی، 1391). تلاش برای بررسی و توصیف ویژگی های شخصیت منجر به رویکردهای متفاوتی شد: یکی از مهمترین رویکردها، رویکرد صفات است، این رویکرد ساختار شخصیت را به طور کامل مورد بررسی قرار داده و گستره تفاوت های فردی، اعم از صفات بهنجار و نابهنجار شخصیتی را تعریف و طبقه بندی می کند. حیطه بهنجار شخصیت عمدتاً با نظام های ابعادی توصیف می شود که در حال حاضر، مطرح ترین آنها، مدل پنج عاملی شخصیت می باشد. مدل پنج عاملی (برونگرایی، روان رنجورخویی، سازگاری، وظیفه شناسی و گشودگی به تجارب) توسط کاستا و مک کرا (1992) مطرح شد ( بال،2001؛ نقل از آقایی، 1384). از آنجا که، خلق و خو به عنوان یک عامل آسیب پذیری مهم برای تشکیل طرحواره ها به کار می روند، لذا، مطالعه طرحواره های ناسازگار اولیه، به عنوان یک متغیر درونی برای پیش بینی بهزیستی ذهنی بسیار حائز اهمیت است. طرحواره، بازنمایی شناختی افراد از زندگی است که شامل ریشه عمیق الگوهای تحریف شده افکار در مورد خود، جهان و روابط با دیگران می شود (ساوا، 2009). ریشه تحولی طرحواره های ناسازگار اولیه، شامل نیازهای هیجانی، تجارب اولیه زندگی و خلق و خوی هیجانی می باشد که به5 حوزه تقسیم می شود. حوزه اول: طرد و بریدگی (رهاشدگی/بی ثباتی، بی اعتمادی/بدرفتاری، محرومیت هیجانی، نقص/شرم، انزوای اجتماعی/بیگانگی)، حوزه دوم: خودگردانی و عملکرد مختل (وابستگی/بی کفایتی، آسیب پذیری نسبت به ضرر یا بیماری، خودتحول نیافته/گرفتار، شکست)، حوزه سوم: محدودیت های مختل (استحقاق/بزرگ منشی، خویشتن داری/خودانضباطی ناکافی )، حوزه چهارم: دیگر جهت مندی (اطاعت، ایثار، پذیرش جویی/جلب توجه)، حوزه پنجم: گوش به زنگی بیش از حد و بازداری (منفی گرایی/بدبینی، بازداری هیجانی، معیارهای سرسختانه/عیب جویی افراطی، تنبیه) (یانگ، کلوسکو و ویشار؛ ترجمه حمیدپور و اندوز، 1391). طرحواره های ناسازگار اولیه به مانند شخصیت می تواند بهزیستی ذهنی را تبیین نماید. بنابراین، طرحواره ها به عنوان زیرساخت های شناختی، منجر به تشکیل باورهای غیرمنطقی و ناکارآمد می شوند. این باورهای ناکارآمد اضطراب، افسردگی (عاطفه منفی بهزیستی ذهنی) را به همراه دارد که پژوهشهای بسیاری از آن حمایت می کند. پژوهش های دندلیجان (2014)، رنر و همکاران (2012)، بورنز، آنستی و ویندسور (2011) نشاد داد که طرحواره های ناسازگار اولیه می تواند پیش بینی کننده اضطراب و افسردگی (عاطفه منفی بهزیستی ذهنی) باشد. نتایج پژوهش یوسف نژاد شیروانی و پیوسته گر (1388)، رابطه منفی بین رضایت از زندگی (مؤلفه شناختی بهزیستی ذهنی) با طرحواره های ناسازگار اولیه را نشان داد. نتایج پژوهش های گارسیا و ارلندسون (2011)، مالکوک (2011)، بهادری خسروشاهی، هاشمی نصرت آباد و ماشینچی عباسی(1391)، تقی لو، صالحی و شکری (1390)، سروقد، رضایی و فدایی دولت (1390)، دستجردی و همکاران (1389)، میزایی و حاتمی (1389)، خدایی و شکری (1388)، فرشی ، مانی و بخشی پور (1385)، نشان داد که مدل پنج عامل شخصیت، به خصوص برونگرایی و روان رنجورخویی می تواند بهزیستی ذهنی را تبیین نماید. تیم (2011)، بهرامی احسان و بهرام زاده (2011)، اورلینگز _ بونتکویی (2010)، منتظری، یداللهی باستانی، حسینی (1391)، به رابطه بین طرحواره های ناسازگار اولیه با مدل پنج عاملی شخصیت، خصوصاً روان رنجورخویی دست یافتند. نتایج پژوهش هالورسن و همکاران (2009)، رابطه بین طرحواره های ناسازگار اولیه، خلق و خو و صفات شخصیت را در افراد افسرده بالینی نشان داد. منابع منابع فارسی - آقایی، حامد ( 1384). بررسی وجوه آسیب شناسی شخصیت بر اساس عامل ها و مؤلفه های مدل پنج عاملی شخصیت، پایان نامه کارشناسی ارشد،دانشگاه تهران - برک، لورا (1391). روانشناسی رشد، ترجمه؛ یحیی سیدمحمدی(جلد اول)، تهران،ارسباران - بهادری خسروشاهی، جعفر؛ هاشمی نصرت آباد، تورج (1390). رابطه امیدواری و تاب آوری با بهزیستی روانشناختی در دانشجویان، مجله اندیشه و رفتار، شماره 22،دوره 6 ، ص 50-41 - بیرامی، منصور؛ اسمعلی کورانه، احمد (1391). بررسی رابطه بین ریشه های تحولی(شیوه های فرزندپروری) و طرحواره های ناسازگار اولیه در حوزه بریدگی- طرد، خودگردانی و عملکرد مختل در مدل طرحواره یانگ، فصلنامه پژوهش های نوین روانشناختی، سال هفتم، شماره28، ص 88-71 - تقی لو، صادق ؛ صالحی، مهدیه ؛ شکری، امید (1390). مدل یابی معادلات ساختاری در در تبیین رابطه بین صفات شخصیت، حل مسئله اجتماعی و بهزیستی ذهنی، فصلنامه پژوهش در سلامت روانشناختی، شماره 1و2 ، دوره 4،ص 76-63 - تقی لو، صادق ؛ زارع بهرام آبادی، مهدی؛ آرین، عاصفه (1389).مقایسه صفات شخصیت بین زنان مدیر کارآفرین و زنان عادی شهرستان اصفهان، فصلنامه زن و بهداشت، شماره 3، ص 54-41 - تقی لو، صادق (1388). رويكرد مدل يابي معادلات ساختاري در بررسی رابطه بين صفات شخصيت، الگوی مقابله حل مسئله اجتماعي‏ و بهزيستي ذهني در دانشجويان دختر و پسر، پایان نامه دکتری، چاپ نشده، دانشگاه آزاد اسلامی و احد تهران مرکزی. - تقربی، زهرا؛ شریفی، خدیجه؛ سلوکی، زهرا (1391). بهزیستی ذهنی در دانشجویان دانشکده پرستاری و مامایی کاشان، مجلا علمی دانشکده پرستاری و مامایی همدان، شماره1،دوره20، ص 62-54 - جان بزرگی، مسعود؛ نوری، ناهید؛ راجزی اصفهانی، سپیده (1387). بررسي رابطه سبك والديني با رفتار اجتماعي به ويژه مبتني بر احترام به قانون در كودكان، مجله پژوهشی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، سال سیزدهم، شماره6، پی در پی66، ص 527-519 - خدایی، علی؛ شکری، امید (1388). مدل یابی روابط ساختاری بین صفات شخصیت ، سبک های مقابله با تنیدگی و بهزیستی ذهنی دانشجویان دختر و پسر، فصلنامه علمی-پژوهشی روانشناسی دانشگاه تبریز، سال چهارم، شماره 16، ص 157-120 - داتیلیو، فرانک.ام (1393). رفتاردرمانی شناختی زوج ها و خانواده ها، ترجمه؛ فرهاد اصغری و همکاران، تهران، آوای نور - دستجردی، رضا؛ فرزاد، ولی اله؛ کدیور، پروین (1390). نقش پنج عامل بزرگ شخصیت در پیش بینی بهزیستی روانشناختی، مجله علمی دانشگاه علوم پزشکی بیرجند، شماره 18(2) ، ص 133-126 - زینالی، علی (1392). تأثیر شیوه های تربیتی والدین بر نوع دلبستگی فرزندان، فصلنامه خانواده پژوهی. سال نهم، شماره 33، ص 81-63 - سروقد، سیروس؛ رضایی، آذرمیدخت؛ فدایی دولت، ایوب (1390). رابطه ویژگی های شخصیتی با راهبردهای مقابله ای و بهزیستی ذهنی معلمان. مجله یافته های نور در روانشناسی،ص 38-23 - سرمد، زهره؛ بازرگان، عباس؛ حجازی، الهه (1391). روش های تحقیق در علوم رفتاری، تهران، آگه - سیف، علی اکبر (1382). روش تهیه پژوهش نامه، تهران، دوران - شاملو، سعید (1375). آسیب شناسی روانی، تهران، رشد - شعبانی، سمیه (1391). بررسی خودکارآمدی، حمایت اجتماعی و خوش بینی در پیش بینی کنندگی بهزیستی ذهنی، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه علامه طباطبایی - شکری، امید و همکاران (1386). ساختار عاملی و ویژگی های روان سنجی نسخه فارسی پرسشنامه مقابله با موقعیت های استرس زا، تازه های علوم شناختی، سال دهم، شماره3، ص 33-22 - شریفی، علی اکبر (1389). بررسی رابطه بین تیپ های شخصیتی با طرحواره های ناسازگار اولیه، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه علامه طباطبایی - شهامت، فاطمه؛ ثابتی، علیرضا؛ رضوانی، سمانه (1389). بررسی رابطه سبک های فرزندپروری و طرحواره های ناسازگار اولیه، مطالعات تربیتی و روانشناسی، 11(2)، ص 254-239 - شولتز، دوان ؛ شولتز، سیدنی الن (1387). نظریه های شخصیت، ترجمه؛ یحیی سیدمحمدی، تهران، ویرایش - صفاری، محسن و همکاران (1393). شادکامی، خودکارآمدی و پیشرفت تحصیلی در دانشجویان، مجله توسعه آموزش در علوم پزشکی، دوره 7، شماره 13، ص 29-22 - عبداله پور، محمدآزاد؛ شکری، امید؛ تقی لو، صادق؛ طولابی، سعید؛ فولادوند، خدیجه (1391). تغییرناپذیری جنسی روابط بین روان رنجورخویی، برون گرایی، سبک های مقابله، تنشگرهای تحصیلی و واکنش به آن با بهزیستی ذهنی، فصلنامه روانشناسی کاربردی، سال ششم، شماره3(23)، ص 118-103 - فراهانی، محمدتقی؛ محمدخانی، شهرام؛ جوکار، فرهاد (1388). رابطه بین رضایت از زندگی با کیفیت زندگی و بهزیستی ذهنی در معلمان شهر تهران، فصلنامه علمی پژوهشی پژوهش در سلامت روانشناختی، دوره 3، شماره 1، ص 14-5 - فیست، جس؛ فیست، گریگوری جی (1391). نظریه های شخصیت، ترجمه؛ یحیی سیدمحمدی، تهران، روان - قاسمی، نظام الدین؛ کجباف، محمدباقر؛ ربیعی، مهدی (1390). اثربخشی گروه درمانی مبتنی بر کیفیت زندگی بر بهزیستی ذهنی و سلامت روان، مجله روانشناسی بالینی، سال سوم، شماره 2، پیاپی 10، ص 35-23 - کریمی، یوسف (1382). روانشناسی شخصیت، تهران، دانشگاه پیام نور - گروسی فرشی، میرتقی؛ مانی، آرش؛ بخشی پور، عباس (1385). بررسی ارتباط بین ویژگی های شخصیتی و احساس شادکامی در بین دانشجویان دانشگاه تبریز، فصلنامه علمی – پژوهشی روانشناسی دانشگاه تبریز، سال اول، شماره1، ص 158-143 - گنجه، مهدیه (1388). نقش میانجی گر انگیزه در رابطه صفات شخصیت و عملکرد شغلی، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه شهیدبهشتی - گودرزی، احمد (1391). ارزیابی های شناختی، خوش بینی، راهبردهای مقابله ای و بهزیستی ذهنی: تحلیل معادلات ساختاری الگوی تبادلی تنیدگی – مقابله، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه شهیدبهشتی - لیهی، رابرت ل (1392). فنون شناخت درمانی، ترجمه لادن فتی و همکاران ، تهران، دانژه - مغانلو، مهناز؛ آگیلار-وفایی، مریم (1388). رابطه عوامل و وجوه الگوی پنج عاملی شخصیت با شادکامی و سلامت روانی و جسمانی، مجله روانپزشکی و روانشناسی بالینی ایران، سال پانزدهم، شماره3، ص 299-290 - منتظری، محمدصادق؛ یداللهی باستانی، سوگل؛ حسینی،عاطفه (1391). رابطه پنج عامل شخصیت و طرحواره های ناسازگار اولیه، نخستین همایش ملّی شخصیت و زندگی نوین، سنندج، دانشگاه آزاد اسلامی - میرزایی، فروغ؛ حاتمی،حمیدرضا (1389). رابطه ویژگی های شخصیتی و شادکامی در دانشجویان، مجله اندیشه و رفتار، دوره 5، شماره17، ص 56-47 - هاجین، ریچاردپی؛ ویتبورن کراس، سوزان (1384). آسیب شناسی روانی، دیدگاههای بالینی درباره اختلال های روانی، ترجمه؛ یحیی سیدمحمدی(جلد دوم)، تهران، نشر روان - هاشمی نصرت آباد، تورج؛ باباپورخیرالدین، جلیل؛ بهادری خسروشاهی، جعفر (1391). نقش سرمایه های روانشناختی در بهزیستی روانی با توجه به اثرات تعدیلی سرمایه های اجتماعی، مجله پژوهش های روانشناسی اجتماعی، دوره1، شماره4، ص 144-123 - هومن، حیدرعلی (1391). شناخت روش علمی در علوم رفتاری، تهران، سمت - یانگ، جفری؛ کلوسکو، ژانت؛ ویشار، مارجوری (1391). طرحواره درمانی، ترجمه؛ حمیدپور و اندوز(جلد اول)، تهران، ارجمند - یوسف نژاد شیروانی، مائده؛ پیوسته گر، زهرا (1390). رابطه رضایت از زندگی و طرحواره های ناسازگار اولیه در دانشجویان، مجله دانش و پژوهش در روانشناسی کاربردی، سال دوازدهم، شماره2، پیاپی(44)، ص 65-55 منابع انگلیسی -Anmuth , L.M,. (2011). Early maladaptive schemas and negative life events in the predicthion of depression and anxiety. For the degree of Master of Arts in Clinical Mental Health Counseling , Rowan University - Bahrami ehsan, H. , Bahramizadeh, H. (2011). Early maladaptive schemas and agreeableness hn personality five factor model. Procedia-Social and Behavioral Sciences, 30, 541-551 - Burns. R.A. , Anstey. K. J. , Windsor.T.D. (2011). Subjective well-being mediates the effects of resilience and mastery on depression and anxiety in a large community sample of young and middle-aged adults. Australian and New Zeaand Journal Of Psychology , 45, 240-248 - Cole, K. (2002). Well-being psychological capital and unemployment. Journal Of Health Psychology, 33(3), 122-139 - Dindelegan, C. (2014). The involvement of cognitive schemas in the manifestation of anxiety according to sex. Procedia-Social and Behavioral Sciences , 127, 326-330 - Diener, E.(2000). Subjective well-being: The science of happiness and a proposal for a national index. American Psychologist, 55, 34-43 - Durayappah, A. (2011). The 3p model: A general theory of subjective well-being. Happiness Stud, 12, 681-716 - Egan, V., Chan, S., Shorter, G.W. (2014). The dark triad, happiness sub jective well-being. Personality and Individual Differences, 67, 17-22 - Eid, M. , Larsen, R.J. (2008). The science of subjective well-being. New York, London, Gulford press - Eurelings-Bontekoe, E.H.M., Luyten,P. , Ijssennagger.m. , Vreeswijk.M. , Koelen. J. (2010). Relationship between personality organization and young’s cognitive model of personality pathology. Personality and Individual Differences, 49, 198-203 - Garcia, D., Erlandsson, A. (2011). The relationship between personality and subjective well-being: Different association patterns when measuring the affective component in frequency and intensity. Journal Happiness Stud, 12, 1023- 1034 - Halvorsen, M., Wang, C.E., Richter, J., Myrland, I., Pedersen, S.K., Eisemann, M, & Waterloo, K. (2009). Early maladaptive schemas, temperament and character traits in clinically depressed and previously depressed subjects. Clin. Psychol. Psychother, 16, 394-407 - Haslam, N. (2007). Introduction to personality and intelligence. London, SAGE Publication - Hoffart, A., Sexton, H., Hedley, L.M., Hovland, O.J., Holte, A. (2006). The structure of maladaptive schemas: A confirmatory factor analysis and a psychometric evaluation of factor-derived scales. Cognitive Therapy and Research, Vol. 29, No. 6, 627–644 - Kachadourian, L.K., Fincham, F. & Davila, J. (2004). The tendency to forgive in dating and married couples :The role of attachment and relationship satisfaction. Personal Relationships, 11(3), 373-393. - Keyes, C.L.M., Shmotkin, D., Ryff, C.D. (2002). Optimizing well-being: The empirical encoundter of two traditions. Journal of Personality and Social Psychology, 82(6), 1007-1022 - Kormi Nouri, R., Mocrie, A., Mohammadifar, M., Yazdani, E. (2002). The study of happiness & well-being and the role of different factors for them among students of Tehran university. J. Psychol Educ, 32(1), 3-41 - Korotkove, D., & Hannah, T. E. (2004). The fivefactor model of personality: strengths and limitations in predicting health status, sick-role and illness behaviour. Personality and Individual Differences, 36, 187-199. - Lamers, S.M.A., Westerhof, G.J., Kovacs, V., Bohlmeijer, E.T. (2012). Differential relationships in the association of the big five personality traits with positive mental health and psycho pathology. Journal of Research in Personality, 46, 517-524 - Malkoc, S. (2011). Big five personality traits and coping styles predict subjective well-being: A study with a Turkish sample. Procedia Social and Behavioral Sciences, 12, 577-581 - Maltby, J., Day, L. (2004). Forgiveness and defense style. Journal of Genetic Psychology, 165(1), 99-110 - Moradi, M., Jafari, S.E., Abedi, M.R. (2005). Happiness and personality: A review study. Adv Cogn Sci, 7(2), 60-71 - Peltzer, K., Pengpid, S. (2013). Subjective happiness and health behavior among a sample of university students in India. Social Behavior and Personality, 41(6), 1045-1056 - Petrocelli, J.V., Glaser, B.A., Calhoun,G.B., Campbell, L.F. (2001). Early maladaptive schemas of personality disorder subtypes. Journal of Personality Disorders, 15(6), 546-559 - Poursardar, F., Sangari, A.A., Abbaspour, Z., Alboukurdi, S. (2012). The effect of happiness on mental health and life satisfaction: A psychological model of well-being. Journal of Kermanshah University of Medical Sciences, 16(2), 139-147 - Prof, A., Ozmete, E. (2011). Subjective well-being: A research on life satisfaction as cognitive component of subjective well-being. International Journal of Academic Research, Vol, 3, No, 4, 55-62 - Rennre, F., Lobbestael, J., Peeters, F., Arntz, A., & Huibers, M. (2012). Early maladaptive schemas in depressed patients: Stability and relation with depressive symptoms over the course of treatment. Journal of Affective Disorders, 136, 581-590 - Romero, E., Gomez-Franguela, J.A., Villar, P. (2012). Life aspirations, personality traits and subjective well-being in a Spanish sample. European Journal of personality, 26, 44-55 - Roothman, B., Kirsten, D.K., Wissing, M.P. (2003). Gender differences in aspects of psychological well-being. South African Journal of psychology, 33, 212-218 - Ryan, R.M., Deci, E.l. (2001). On happiness and human potentials: A review of research on hedonic and eudaimonic well-being. Annual Review of psychology, 52, 141-160 - Ryff, C.D., Singer, B. (1998). The contours of positive human health. Psychological Inquiry. 19, 1-28 - Sabatini, F. (2014). The relationship between happiness and health: Evidence from Italy. Social science & Medicine, 114, 178-187 - Sava, F.A., (2009). Maladaptive schemas irrational beliefs, and their relationship with the five-factor personality model. Journal of Cognitive and Behavioral Psychotherapies, Vol, 9, No, 2, 135-147 - Thimm, J.C. (2010). Personality and early maladaptive schemas: A five-factor model perspective. J. Behav. Ther. & Exp. Psychiat, 41, 373-380 - Thimm, J.C. (2011). Incremental validity of maladaptive schemas over five-factor model facets in the prediction of personality disorder symptoms. Personality and Individual Differences, 50, 777-782 - Torres, C. (2002). Early maladaptive schemas and cognitive distortions in psychopathy and narcissism. A thesis submitted for the degree of Doctor of Psychology (Clinical) of the Australian National University - Turkdogan, T., Dura, E. (2012). The role basic needs fulfillment in prediction of subjective well-being among university students. Educational Sciences: Theory & Practice, 12(4), 2440-2446 - Vitterso, J. (2001). Personality traits and subjective well-being: Emotional stability, not extraversion, is probably the important predictor. Personality and Individual Differences, 31, 903-914 - Zhang, D.H., He, H.L. (2010). Personality traits and life satisfaction: A chinese case study. Social Behavior and Personality, 38, 1119-1122

فایل های دیگر این دسته

مجوزها،گواهینامه ها و بانکهای همکار

آوا کتاب دارای نماد اعتماد الکترونیک از وزارت صنعت و همچنین دارای قرارداد پرداختهای اینترنتی با شرکتهای بزرگ به پرداخت ملت و زرین پال و آقای پرداخت میباشد که در زیـر میـتوانید مجـوزها را مشاهده کنید