مبانی نظری و پیشینه تحقیق فرار از منزل (docx) 1 صفحه
دسته بندی : تحقیق
نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحات: 1 صفحه
قسمتی از متن Word (.docx) :
443865381000
2189480-43053000
دانشکدهی علوم تربیتی و روانشناسی
گروه آموزشی روانشناسی
پایاننامه برای دریافت درجهی کارشناسی ارشد
در رشتهی روانشناسی گرایش عمومی
عنوان:
مقایسه راهبردهای تنظیم شناختی هیجان، سبک های دلبستگی، ابراز وجود و منبع کنترل در دختران فراری و عادی
اساتید راهنما:
دکتر نادر حاجلو - دکتر محمد نریمانی
استاد مشاور:
دکتر عباس ابوالقاسمی
پژوهشگر:
خدیجه مقدسی اقدم
تابستان 1393
فصل دوم:
مباني نظري پژوهش
2662555380111000
2-1- مبانی نظری
2-2- فرار از منزل
2-2-1- مفهوم شناسی و نوع شناسی فرار از منزل
فرار از خانه نوعی رفتار سازش نایافته است که کودک یا نوجوان به منظور رهایی از مشکلات موجود در خانه یا جاذبه های بیرون از خانه، بدون اجازه ی والدین یا سرپرست قانونی، آگاهانه خانه را ترک کرده و سریعاً یا بدون واسطه به خانه بر نمی گردد (معظمی گودرزی، 1380).
به اعتقاد بسیاری از صاحب نظران با توجه به وضعیت فرهنگی و اجتماعی ایران پدیده ی فرار دختران از منزل، یک رفتار بزهکارانه است و در واقع از جمله تخلفات منزلتی محسوب می شود؛ تخلفات منزلتی رفتاری است که فقط به این دلیل غیر قانونی تعریف می شود که متخلف آن خردسال است (آرتور و واگ، 2009). عمومی ترین اصطلاح برای رفتار مجرمانه نوجوانان، بزهکاری است. بزهکاری شامل مجموعه ای از رفتارهای نقض کننده می شود که توسط افراد بالغ و نابالغ قابل اجرا است. در راستای تخلفات مجرمانه، نابالغین در معرض تخلفات منزلتی قرار دارند (مارته، 2008). شایع ترین نمونه از تخلفات منزلتی عبارتند از: مدرسه گریزی، فرار از خانه، نقض قوانین و مقررات، مصرف الکل و دخانیات و رفتارهای آشوبگرانه. این رفتارها جنایی نیستند و اغلب بازتاب عملکرد ضعیف خانواده ها، مشکلات مدرسه، ویژگی های شخصیتی جوانان و یا مشکلاتی که در جامعه وجود دارد می باشد (آرتور و واگ، 2009).
در ابتدا فرار از خانه، مبین سرکشی جوانان بود و بعدها به عنوان عملی برای بیان مشکلات عاطفی، نتیجه ی گرفتاری های تجربه شده بوسیله ی نوجوانان در جدایی از والدین خود یا به عنوان یک رفتار بزهکارانه تلقی می شد، اخیراً فراری ها همچون یک قربانی شناخته می شوند و فرار به عنوان یک مشکل اجتماعی منعکس کننده ی نوعی کمبود در کارکردهای خانواده و روابط مادر و پدر با فرزندان شان می باشد، به نظر می رسد، این دیدگاه اخیر فرار را به عنوان آخرین راه حل برای داشتن یک زندگی که غیر قابل تحمل شده است، در نظر می گیرد (پلد و کوهاوی، 2009). فرار از خانه را می توان به عنوان یک هشدار مهم در نظر گرفت. کودکان و افراد جوانی که دست به فرار می زنند و یا به اجبار وقت خود را در بیرون از خانه سپری می کنند، اغلب با مشکلات بسیاری مواجهند. اکثر دختران فراری تعارض یا گسیختگی را در خانواده های خود تجربه کرده اند یا دچار افسردگی شده ا ند و یا اینکه در مدرسه مورد اذیت و آزار قرار گرفته اند، همچنین دلیل فرارشان، ممکن است برای رهایی از کنترل و نظارت والدین شان باشد (سازمان محرومیت اجتماعی، 2002).
فرار، نه به عنوان یک پدیده ی مجزا بلکه به عنوان یک نشانه، در درون مجموعه ی وسیعی از اختلال های سلوکی و رفتارهای ضد اجتماعی رخ می دهد. هر چند بسیاری از افراد با طرح این موضوع در درون بحثی به نام بزهکاری، عنصر روان شناختی این پدیده را خنثی می کنند، ولی واقعیت آن است که این نوجوانان به هر حال نشانه های رفتار ناسازگارانه نشان می دهند (احدی، لطفی کاشانی، 1386).
زید و چری (1992، به نقل از کورتز، 2000)، یک نوع شناسی از جوانان فراری و بی خانمان با توجه به دلایلشان برای ترک خانه معرفی کردند، که در این نوع شناسی، جوانان فراری و بی خانمان به چهار دسته تقسیم می شوند:
فرار به : جوانانی که به دنبال ماجراجویی اند، یعنی فرار به خاطر جاذبه هایی که در مقصد وجود دارد. اینان اغلب به خانه بر می گردند اما از آنجایی که در خیابان زندگی می کنند، در معرض خطرند.
فرار از : جوانانی که از شرایط خانوادگی فرار می کنند؛ شرایطی که برایشان ناسازگار و بیگانه و خطرناک است.
طرد شدن: جوانانی که با خانواده هایشان بیگانه اند و اغلب دارای سابقه مشکلاتی با خانواده و مدرسه هستند.
رها شدن: جوانانی که خانواده هایشان آن ها را رها کرده اند و دیگر از آن ها پشتیبانی نمی کنند.
2-2-2- علت فرار از خانه
رفتار فرار بالاخص با بی ثباتی و ارتباط خانوادگی ضعیف و بدرفتاری با فرزندان همراه است. این عوامل باعث اختلاف و گسیختگی پیوند بین والدین و فرزندان می شود. در این جا نوجوان محیط خانه را تهدید آمیز می داند و با توجه به قرار گرفتن در سن نوجوانی، احساس بیگانگی کرده، به رفتارهای سازش نایافته رو می آورد. در کنار عوامل زمینه ساز فرار، ویژگیهای شخصیتی و فردی فرد نیز سهم به سزایی در فرار دارند. پدیده فرار از منزل به دلیل عدول از اعتدال در هیجان و بروز احساس ناامنی در فرد حادث می شود. با این که دختران فراری از دو طیف مرفه و فقیرند و بعضاً عادات و رفتارهای متمایز دارند ولی غالباً از منش ها، اصطلاحات کلامی و پوشش های ویژه استفاده می کنند. تحقیقات نشان داده که این افراد در مقایسه با افراد غیر فراری، افرادی با ریسک بالا و غالباً تلقین پذیرند و اکثر آن ها شخصیت های ضد اجتماعی دارند. آن ها غالباً احساس حقارت و ناامنی می کنند و خودپنداره منفی دارند (سعیدی، 1372). همچنین برخی از ویژگیهای شخصیتی می تواند پیش بینی کننده فرار از منزل باشد که از آن جمله می توان به روان آزردگی اشاره کرد. در بیش تر این افراد افسردگی، میل به خودکشی، اختلال عدم توجه و اضطراب یافت شده است و برخی از آن ها دارای شخصیت ضد اجتماعی هستند. بنابراین پدیده فرار یک معلول چند علتی است که شرایط اقتصادی و اجتماعی نامناسب از یک طرف و ویژگیهای شخصیتی فرد از طرف دیگر در بروز آن تأثیر گذار است (رسول زاده طباطبایی، بشارت و بازیاری، 1384).
2-2-3- گستره فرار از خانه
اگر چه هیچ کس به طور دقیق نمی داند که چه تعداد از جوانان هر ساله از خانه فرار می کنند، تخمین زده شده که در ایالات متحده سالانه حدود 7 درصد یا 6/1 میلیون جوان 17-12 ساله از خانه فرار و در خیابان ها به سر می برند (تایلر و برسانی، 2008).
پدیده فرار دختران از منزل در سال های اخیر، علی رغم عدم وجود آمار دقیق، در ایران نیز رو به رشد بوده و آمارهای ارائه شده از سوی مسئولین نشان می دهد که تعداد دختران فراری در ایران در سال 78 نسبت به سال 56، حدود 20 برابر افزایش داشته است (صمدی راد، 1381). گزارش های نیروی انتظامی نشان می دهد که پلیس روزانه 90 نفر از جوانان فراری را که قربانی تجاوز و غیره شده اند دستگیر می کند، که اکثر آنان در ترمینال ها، ایستگاه های راه آهن و پارک ها به سر می بردند (رسول زاده طباطبایی و همکاران، 1384). همان طور که امروزه در اکثر کشورهای جهان فرار از خانه به یک معضل جدی اجتماعی تبدیل شده است، در ایران نیز فرار از خانه با توجه به هنجارها و ارزشهای دینی و خانوادگی و اجتماعی به عنوان یک آسیب اجتماعی مطرح است. شیوع آزارهای جنسی و جسمی و عاطفی در دختران فراری، بسیار بالا گزارش شده است. دختران فراری نسبت به دختران همسن خود 4 بار بیشتر در معرض حاملگی هستند و دخترانی که در سنین 11-15 سالگی به مراکز نگهداری ارجاع می شوند در معرض خطر بیشتری هستند (روزنتال، مالتس و مایر، 2006). بسیاری از فراریان در محیط های آسیب رسان زندگی می کنند، با سوء مصرف مواد و الکل مواجهند (گری، مورهید و وارن، 1996) و سابقه ی مصرف مواد و دزدی دارند (جانسون، پرستونیک و اسلنیچ، 2005). آمار و ارقام و اخبار و جراید و مطبوعات از روند رو به رشد این آسیب اجتماعی ، کاهش میانگین سنی دختران فراری و ظهور پیامد های ناگوار آن حکایت می کند (شعاع کاظمی، 1391).
تحقیقات اخیر در ایران سن اولین فرار دختران را، 12 سالگی گزارش کرده است. مطالعات مختلف، گروه های سنی متفاوت با طیفی از 12 تا 19 سال را به عنوان دارندگان بالاترین میزان فرار از منزل مشخص کرده اند (میر زمانی، کاووسی و بشارت، 1383).
2-7- پیشینه تحقیق
پیشینه دختران فراری
بر طبق یافته های رسول زاده طباطبایی و همکاران (1384) دختران فراری در مقایسه با افراد غیر فراری با ریسک بالاهستند و غالباً تلقین پذیرند و اکثر آن ها شخصیت های ضد اجتماعی دارند. آن ها غالباً احساس حقارت و نا امنی می کنند و خود پنداره منفی دارند. در بیشتر افراد، افسردگی، میل به خود کشی، اختلال عدم توجه و اضطراب یافته شده است و برخی از آن ها دارای شخصیت ضد اجتماعی هستند. دختران فراری علی رغم این که ظاهراً مستقل به نظر می رسند (به دلیل اقدام به فرار)، ولی در واقع منفعل و وابسته اند. بالاخص در موقعیت های تصادفی و غیر منتظره و با این که ظاهراً دم از دل و جرأت داشتن می زنند، ترسو و ناایمن هستند و نه تنها از نظر تحصیلی و شغلی، بلکه از نظر اجتماعی و ارتباطی خود را بی کفایت می دانند. دختران غیر فراری نسبت به دختران فراری از خلق استوارتری برخوردارند. خلق استوار بیانگر خلق فردی است که خود را از نظر اخلاقی درست و پایدار آداب و اصول اخلاقی می داند، دارای پشتکار و پیش بینی است، می تواند خود را متمرکز سازد، دوست دارد دیگران را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهد، محتاط است و مصاحبت با اشخاص کارآمد را بر دیگران ترجیح می دهد، که از این لحاظ دختران فراری ضعیف هستند. دختران فراری نسبت به دختران غیر فراری بیشتر گرایش به حساسیت هیجانی دارند. حساسیت هیجانی شامل مولفه هایی چون متوقع و ناشکیبا بودن، وابسته و نارس بودن و علاقه به مسافرت و تجارب جدید است. دختران فراری گرایش بیشتری به بی اعتمادی اضطراب آمیز دارند تا دختران غیر فراری. افرادی که در عامل بی اعتمادی اضطراب آمیز نمره بالاتر دارند آزاردیده و مضطرب هستند، پشیمانی، یاس هایی را در آن ها بر می انگیزاند و آن ها را در ایجاد هراس و نشانه های ضعف روانی کمک می کند. عزت نفس دختران فراری پایین و افسردگی شدید و اقدام به خودکشی در آنان بالا است.
دختران فراری، مضطرب، افسرده (روزنتال و همکاران، 2006) و دارای نگرش های ناکارآمد هستند (طهرانی زاده، رسول زاده طباطبایی و آزاد فلاح، 1384)، سلطه گر و بی اعتمادند (رسول زاده طباطبایی و همکاران، 1384)، افکار و تلاش های خود کشی دارند (فارو، دیشر، برون، کالیج و کیپک، 1992)، از عزت نفس پایینی برخوردارند و خصومت و رفتارهای برون ریزی بالا دارند (شرمن، پلیت، حسان، چنگ و زفر، 2005)، از دیگران می ترسند (مالوس وهاگ، 1997)، اختلال سلوک و رفتارهای پرخاشگرانه نشان می دهند (ریبریو، 2008)، شیوه های مقابله ای دختران فراری نسبت به دختران عادی بیشتر متمرکز بر هیجان مداری است (بازیاری میمندی، رسول زاده طباطبایی و آزاد فلاح، 1382)، و دختران فراری از سلامت روانی بالایی برخوردار نیستند (حسینیان، زهرایی و خدابخشی کولایی، 1384).
در این افراد، رشد روانی- جنسی متوقف شده و آن ها از لحاظ عاطفی عقب افتاده هستند (شوارتز به نقل از بهبودی، 1378). هرچند زادپرور (1372) تفاوت معنی داری در میزان روان پریشی دختران عادی و فراری پیدا نکرد اما دختران فراری از سلامت روانی بالایی برخوردار نیستند (حسینیان و همکاران، 1384).
نگرشهای ناکارآمد در دختران فراری به صورت معناداری بیشتر از دختران عادی همتا شده آنان است. امتیاز بیشتر دختران فراری در زیر مقیاس تمایل به موفقیت نگرشهای کارآمد نشانه آن است که برای افراد فراری همه چیز در گرو نتیجه ی کار و موفقیت است و آنان انسانیت خود را در گرو کار می گذارند. به عبارت دیگر، احساسی که این افراد نسبت به ارزش خود دارند و ظرفیت شاد زیستنشان بیشتر تابع نتیجه ی کاری است که انجام می دهند (طهرانی زاده و همکاران، 1384).
حمیدی، افروز، کیامنش و رسول زاده طباطبایی (1383) نشان دادند که ساخت و کارکرد خانواده دختران فراری بطور معنی داری از ساخت و کارکرد بهنجار در جامعه، پایین تر است. در این نوع خانواده ها معمولاً ساختار قدرت هرج و مرج گونه است بطوری که یکی از والدین تمام قدرت را در اختیار دارد و یا چون والدین از این نقش کناره می گیرند، فرزندان کنترل اوضاع را به دست می گیرند. این ساختار قدرت اغلب منجر به نظام خانوادگی می شود که مرزهای آن نامشخص است و به خوبی تعریف نشده است. لذا اعضای خانواده استقلال رأی ندارند، از آنجا که در چنین خانواده هایی تناقض بسیار زیاد است و ابراز آزادانه احساس ها تشویق نمی شود، الگوی ارتباط نیز هرج و مرج گونه است زیرا بحث و گفتگو جایی ندارد، به همین دلیل خانواده مختل در حل مشکل با دشواری مواجه می باشد.
در پژوهش محمد خانی (1386) متغیر های فردی و شخصیتی دختران فراری در قالب هوش هیجانی مورد بررسی قرار گرفت. نتایج این پژوهش نشان داد که بین هوش هیجانی دختران فراری و عادی تفاوت معناداری وجود دارد و میانگین هوش هیجانی دختران فراری پایین تر از دختران عادی است. هوش هیجانی که در مقابل هوش شناختی مطرح است به شیوه مدیریت و کنترل هیجانات، مقابله با مشکلات و حل تعارض و برقراری ارتباط سازنده با دیگران مربوط می شود. هوش هیجانی منعکس کننده ی چگونگی تعامل شخص با دیگران و به کارگیری دانش خود در موقعیت های بلافصلی است که با آن مواجه می شود (گولمن، 1995). در پژوهش محمدخانی (1386) دختران فراری در عامل درون فردی هوش هیجانی که شامل همدلی، مسئولیت پذیری اجتماعی و روابط بین فردی است ضعیف تر از دختران عادی بودند.
پیشینه راهبردهای تنظیم شناختی هیجان
تنظيم هيجان نقش مهمي در سازگاري ما با وقايع استرسزاي زندگي دارد (گروس، 1998). بررسی متون و مطالعات روانشناختی، نشان می دهد که تنظیم هیجان، عامل مهمی در تعیین سلامتی و داشتن عملکرد موفق در تعاملات اجتماعی است (تامپسون، 1994). به عنوان مثال، نشانههاي نارسايي تنظيم هيجان در بيش از نيمي از اختلالات محور I و در تمامي اختلالات شخصيتي محور IIاتفاق ميافتد (گروس، 1999). نتايج پژوهشها نشان ميدهند كه ظرفيت افراد در تنظيم مؤثر هيجانها بر شادماني روان شناختي، سلامت جسماني و روابط بينفردي و تعاملات اجتماعي تأثير ميگذارد (گروس، 1999).
اختلال در نظم هیجان پیش بینی کننده ی آسیب روانی فرد در آینده (آبوت، 2005) و عامل کلیدی و مهمی در پیدایش افسردگی، اضطراب، حساسیت های بین فردی و انزوای اجتماعی، بزهکاری، خشونت و رفتار پرخاشگرانه ( بیوریگارد و همکاران، 2001) است.
پژوهش نشان می دهد تفاوت های افراد در استفاده از سبک های مختلف تنظیم هیجان شناختی موجب پیامد های عاطفی، شناختی و اجتماعی مختلفی می شود چنان که استفاده از سبک های ارزیابی مجدد مثبت با عملکردهای میان فردی بهتر و بهزیستی بالا ارتباط دارد (گروس و جان،2003).
در پژوهش آندرسون، میلر، ریگر، دیل و سدیکیدز، 1994 ( مقصر دانستن خود) و کارور، اسچیر و وین تراب، 1989 (فقدان ارزیابی مجدد مثبت). در پژوهش ریان، مارتین و داهلن (2005) نیز مقصر دانستن خود، نشخوار فکری، فاجعه بار تلقی کردن و ارزیابی مجدد مثبت به عنوان معتبر ترین پیش بینی کننده های هیجانات منفی (افسردگی، اضطراب، استرس و خشم) معرفی شده اند. یو، ماتساموتو و لی راکس (2006) تنظیم هیجان ها را مهم ترین عامل پیش بینی کننده سازگاری مثبت دانسته اند.
در همین راستا گرانفسکی، ریف، جلسمن، ترواگت و کرایچ، (2007) نیز در مطالعات خود نشان دادند که عموم افرادی که از افسردگی رنج می برند از استراژی های منفی تنظیم شناختی هیجان مانند نشخوار فکری و تلقی فاجعه آمیز در رویارویی با شرایط ناگوار استفاده می کنند.
آلدو و هوکسیما (2010) نشان دادند که راهبردهای منفی تنظیم شناختی هیجان (نشخوار و سرکوبی) در مقایسه با راهبرد های مثبت (ارزیابی مجدد و حل مساله) با اضطراب و افسردگی ارتباط قوی تری دارند.
شواهد بسیاری ثابت می کند که افراد دارای مهارت هیجانی؛ یعنی کسانی که احساسات خود را به خوبی می شناسند، و آن ها را تنظیم می کنند و احساسات دیگران را نیز درک و به طرز اثر بخشی با آن برخورد می کنند، در حوزه های مختلف زندگی موفق و کارآمد می باشد (یار یاری، مرادی، یحیی زاده، 1386). در بررسی یوسفی (1385) نشان داده شده است که مقصر دانستن دیگران، یک متغیر مهم شناختی است که پیش بینی کننده ی افسردگی، اضطراب و عدم بهداشت روانی است.
اگر چه اين يافتهها در مورد علي بودن رابطه بين تنظيم هيجان و اختلالات رواني، چيزي بيان نمي كند، اما برخي از مطالعات درازمدت، اشاره ميكنند كه اشكال در تنظيم هيجان ميتواند كودكان و نوجوانان را براي اختلالات رواني بعدي مانند افسردگي مستعد و آماده كند (حسنی و همکاران،1387).
سامانی و صادقی (1389) نشان دادند که استراژی های منفی (سرزنش خود، سرزنش دیگران، نشخوار فکری، تلقی فاجعه آمیز و پذیرش) دارای همبستگی مثبت معنادار با افسردگی، اضطراب و استرس و استراژی های مثبت (تمرکز مجدد مثبت، برنامه ریزی، ارزیابی مجدد مثبت و توسعه دیدگاه) دارای همبستگی منفی معنادار با شاخص های سلامت روان می باشند.
عبدی و همکاران (1389) نشان دادند که بین سبک های تنظیم هیجان شناختی سازگار (تمرکز مجدد مثبت، ارزیابی مجدد مثبت و تمرکز دوباره بر برنامه ریزی) و سلامت عمومی همبستگی مستقیم وجود دارد. و بین سبکهای تنظیم هیجان شناختی ناسازگار (فاجعه انگاری، سرزنش دیگری و نشخوار فکری) و سلامت عمومی همبستگی معکوس وجود دارد.
به طور كلي، نتايج نشان مي دهند كه افرادي كه ازسبك هاي شناختي ضعيف مانند نشخوارگري، فاجعه انگاري وملامت خويش استفاده مي كنند، نسبت به ساير افراد، بيشتر در برابر مشكلات هيجاني آسيب پذير مي باشند. در حالي كه در افرادي كه از سبك هاي مطلوب ديگر مانند ارزيابي مجدد مثبت استفاده مي كنند، آسيب پذيري كمتر است (گارنفسكي، کرايچ و اسپینهاون، 2000).
پیشینه سبک های دلبستگی
لاریت سن (1993) در مطالعه اي به بررسی روابط بین پیوندهاي عاطفی خانواده و بزهکاري نوجوانان پرداختند. نتایج نشان داد نوجوانانی که به والدین خود دلبسته بوده و آن هایی که زمان بیشتري را با خانواده سپري می کردند، سطوح پایین تري از رفتارهاي بزهکارانه را نشان دادند و از طرف دیگر، نوجوانانی که دلبستگی ضعیفی با والدین داشته و زمان کمتري را با والدین و خانواده سپري کردند بیشتردر معرض بزهکاري قرار داشتند. این متغیر ها با ایجاد فضایی نامناسب در درون خانواده سطح ارتباطی والدین با نوجوان را تحت تأثیر قرار داده و می تواند منجر به بروز رفتارهاي مشکل آفرین و زمینه ساز رفتارهاي بزهکارانه گردد .
تحقیقات نشان می دهد که روابط سرد بین کودک و مراقب اولیه، در تحقق احساس تنهایی در بزرگسالی، بسیار مهم است. پژوهشگران، متوجه شده اند که دلبستگی اضطرابی، بیش از دلبستگی اجتنابی به احساس تنهایی می انجامد (برلین، کاسیدی و بلسکی، 1995).
رابرتز، گوتلیب و کاسل (1996) در توجیه این رابطه بر این عقیده اند که پیامد روانشناختی سبک های دلبستگی ناایمن در شرایط تنش زا، اضطراب و افسردگی است و پیامد روان شناختی سبک دلبستگی ایمن در چنین شرایطی، آرامش روانی است.
مطالعه ی بشارت، قلی نژاد و احمدی (2000) مشخص کرد که واحد های مورد پژوهش با سبک دلبستگی ایمن نسبت به ناایمن و هم چنین آن هایی که دارای سبک دلبستگی اجتنابی بودند نسبت به سبک دوسوگرا، مشکلات بین شخصی کمتری داشتند. سافورد (2002) نشان داد که احتمال بیشتری دارد افراد با دلبستگی ناایمن، اضطراب و افسردگی را تجربه کنند.
سبكهاي دلبستگي از منابع درونفردي هستند كه ميتوانند سطوح تنش و ناتواني را در شرايط ناگوار تعديل كنند و اثرات منفي تنش را كم رنگ تر جلوه دهند. بنابر نتايج پژوهشها، سبكهاي دلبستگي اهميت پيش بيني كننده ي زيادي در بهداشت رواني دارد (لینلی و جوزف، 2004).
آلن (2002) در پژوهشی دیگر با بررسی سبک دلبستگی به عنوان پیش بینی کننده ی مهارت هاي اجتماعی و رفتار بزهکارانه در 117 نوجوان 16 تا 18 سال دریافتند که سبک دلبستگی ایمن مهارت هاي اجتماعی را در نوجوانی افزایش می دهد، در حالی که سبک دلبستگی ناایمن پیش بینی کننده ی بزهکاري طی این دوران است. آلن (2005) نشان داد که بین سبک دلبستگی نوجوان و بروز مشکلات رفتاري در دوره ی نوجوانی ارتباط وجود دارد .به عبارت دیگر، سبک دلبستگی ناایمن کودکان و نوجوانان با الگوهاي رفتارهاي سازش نایافته و کنش وري روانی- هیجانی در سال هاي بعدي زندگی مرتبط می باشد. همچنین، دلبستگی ناایمن در کودکان و نوجوانان ممکن است منجر به پرخاشگري بیشتر نسبت به والدین، توجه کمتر نسبت به خواسته هاي آنان و کاهش نفوذ آن ها در کنترل رفتارهاي نوجوانان گردد.
دلبستگی نقش به سزایی در کمک کردن به نوجوان دربرخورد با چالش هاي نوجوانی دارد؛ به طوري که الگوهاي دلبستگی ناسالم در طی دوره ی کودکی مشکل رفتاري و اعمال بزه را در نوجوانی ایجاد می کند (کاسیدی و شیور، 2008). کاسکو، دیورال، اونن، یاسا، یایلا، باساران، تورهال و بکیروگال (2009) نیز نشان دادند که افسردگی را می توان از روی دلبستگی دوسوگرا و حمایت اجتماعی ادراک شده خانواده پیش بینی کرد.
پژوهش جهانبخش (2010) نشان داد که بین مشکلات دلبستگی و میزان افسردگی در دختران همبستگی مثبت و معنی داری وجود دارد.
سامانی (1384) نشان داد که دختران فراری در مقایسه با دختران عادی در زمینه همبستگی با مادر تفاوت معنی داری ندارند، ولی به طور معنی داری از همبستگی عاطفی کمتری با پدر خود برخوردار هستند.
پیشینه ابراز وجود
تحقیقات نشان داده است که کمبود مهارت های اجتماعی، باعث بروز اختلال های رفتاری مانند بزهکاری، نقص در عملکرد تحصیلی و شناختی، الکلیسم، فرار ازمدرسه و رفتارهای ضد اجتماعی و اختلال های روانی در آینده (نیسی و شهینی ییلاق، 2001) و خودکشی، اعتیاد، خشونت و فرار از خانه (حاج امینی و همکاران، 1387) می شود. یکی از مولفه های مهم روابط و مهارت اجتماعی ابراز وجود می باشد. تعامل ناموفق ابراز وجود بر افسردگی، اضطراب، پرخاشگری و اختلالات شخصیت می افزاید. و ازطرفی ابراز وجود باعث کاهش اضطراب، افسردگی، گوشه گیری و افزایش سازگاری اجتماعی و اعتماد به نفس و به طور کلی باعث افزایش سلامت روانی فرد می شود (نادری و همکاران، 1388).
آریندل، سندرمن، هاگمن و پیکرزگیل (1991) در پژوهش های متعدد و متفاوتی همبسته های ابراز وجود را در نمونه های بالینی و غیر بالینی مورد بررسی قرار دادند. آن ها در هشت بررسی، نشان دادند بین رفتار غیر جرأت ورزانه با ترسهای اجتماعی، اضطراب اجتماعی، پرخاشگری های درونی ( نظیر نقد افراطی از خود، احساس گناه، هذیانی) ، کمرویی، فقدان اعتماد به نفس و عزت نفس پایین، رابطه وجود دارد. همچنین، آن ها دریافتند که بین رفتار غیر جرأت ورزانه با رفتارهای مستقل، خودبسندگی (اجتماعی) ، اعتماد به نفس و عزت نفس بالا، رابطه ی منفی وجود دارد.
راویکز (1998) در مطالعات خود به این نتیجه رسید که تعلیم و یادگیری مهارت های اجتماعی و مقابله ای و آموزش ابراز وجود در هر دو جنس باعث کاهش فشار روانی و افزایش بهداشت روان می گردد.
آزایس، گرانکر، دبری و داکروکس (1999) معتقدند که ابراز وجود یک کارکرد فردی است که به سازگاری در تعامل اجتماعی کمک می کند. کنش ناموفق ابراز وجود بر اضطراب، افسردگی و اختلالات شخصیت می افزاید.
مسترز و دیگران ( به نقل از بهارلویی، 1378) نشان داد که بین ابراز وجود، حمایت اجتماعی و سازگاری رابطه وجود دارد. همچنین در مواقع بروز استرس افرادی که سطوح بالاتری از ابراز وجود دارند بهره ی بیشتری از ارتباط با افرادی که در ارزش ها با آنان شریکند، می برند. بین پرخاشگری و جرأت ورزی رابطه ی معکوس دیده می شود (استروف، پیلات و کریک، 2006).
آموزش ابراز وجود، منجر به افزایش مهارت های اجتماعی مناسب، کاهش رفتارهای غیر اجتماعی، افزایش رابطه با همسالان، کاهش پرخاشگری و رفتارهای تکانشی و افزایش اطمینان به خود، در دانش آموزان شد (راندی و میشل، 2008).
تحقیقات نشان دادند که عزت نفس و سلامت روانشناختی افراد، تحت تأثیر مداخله ی مبتنی بر آموزش ابراز وجود افزایش می یابد (توکلی و همکاران، 2009).
حاجی حسینی، شیخ آبادی، پیرساقی و بشیرپور (1390) معتقدند که افراد دارای ابراز وجود ضعیف، از عزت نفس کمتری برخوردار بوده و در رد خواسته های نامعقول دیگران همچون مصرف مواد، روابط جنسی، بزهکاری، تجاوز و ... دچار ضعف هستند.
پیشینه منبع کنترل
لی و مانسینی (1982) متوجه شدند که زنان مجرد دارای منبع کنترل درونی نسبت به زنان منبع کنترل بیرونی از روابط عاطفی بین فردی بیشتر استفاده می کردند. افراد دارای مکان کنترل درونی با احتمال کمتری مشکلات هیجانی دارند کمتر الکلی می شوند، آن ها با ناراحتی روانی بهتر کنار می آیند، کمتر دچار اضطراب و افسردگی می شوند و با احتمال کمتری دست به خودکشی می زنند.
کوپرا – فرای، سالتر، جونز و دیکسون (1991؛ به نقل از ریه و هیبرت، 1998) دریافتند که افراد دارای منبع کنترل سلامتی درونی بالا (افرادی که خود را مسئول اولیه سلامتی خویش می دانند)، استرس و افسردگی کمتری دارند در حالی که افراد دارای منبع کنترل سلامتی بیرونی (افرادی که عوامل مافوق کنترل شخصی خویش مانند تصادفات، ویروس و بیماری را مسئول اولیه وضعیت سلامتی خود می دانند) اضطراب، افسردگی، بزهکاری اجتماعی و نشانه های سایکوتیک بیشتری دارند.
از طرفی مطالعات زیادی مؤید این مطلب است که رفتارهای ایجاد شده در طی ناسازگاری اجتماعی با عزت نفس پایین و منبع کنترل بیرونی رابطه دارد (پج، اشبریج و کالیوگ، 1994). دانشجویانی که دارای منبع کنترل بیرونی هستند، بیش از دانشجویان دارای منبع کنترل درونی گرایش به مصرف الکل و سایر رفتارهای ضد بهداشتی دارند (جیه، سیرگو و تومیور، 1995).
نتایج عمده پژوهش ها نشان می دهد، مردمی که احساس می کنند می توانند بر روی وقایعی که در زندگی شان رخ می دهد، مؤثر باشند، نسبت به افرادی که چنین باوری ندارند و معتقدند که کوشش های آن ها در دنیای بیرونی تأثیری ندارد، بهره بیشتری از سلامتی می برند (ریچاردسون و همکاران، 1996، به نقل از کراس و شاو، 2000).
فارز (1978، به نقل از قاسمی، 1375) ادعا نمود که درونی ها از سلامت روانشناختی بهتری نیز برخوردارند. به بیان روشن تر، کمتر مضطرب می شوند، کمتر به بیماری های روانی مبتلا می شوند و از سازش یافتگی روانشناختی بهتری در ارتباط با موقعیت های اجتماعی و فردی و کلیه ابعاد زندگی برخوردار هستند.
برانون و فیست (2000) نشان دادند، آزمودنی های دارای ادراک کنترل در مقایسه با گروه گواه، از سلامت، بهزیستی و کیفیت زندگی بهتری برخوردارند. این گروه شادتر، اجتماعی تر، فعال تر و نسبت به آینده امیدوار تر بودند.
منبع کنترل درونی باعث احساس کنترل می شود و استرس افراد را کاهش می دهد (اسچوارتز، 2000).
کریکالدی، شپرد و فارن هارم (2002) بیان داشتند که منبع کنترل درونی با سلامت عمومی و سلامت روانشناختی، ارتباط مستقیم دارد. همچنین افراد با منبع کنترل درونی، رضایت مندی بیشتری از زندگی را گزارش می دهند.
در تحقیق دیگری بروس، روی و آدرین (2002)، در بررسی 332 مدیر نشان دادند که افراد دارای
منبع کنترل بیرونی دارای استرس بیشتر به خصوص در ارتباطات بین فردی، رضایت شغلی پایین تر و سلامت روانی کمتری بودند. هریس، لیندا و پاملا (2002) در تحقیقی اثبات کردند که افراد با منبع کنترل درونی سازگاری روانشناختی بهتری را نشان می دهند. جو (1972، به نقل از بیابانگرد، 1378) نتیجه گرفت که افراد دارای منبع کنترل بیرونی برخلاف درونی ها، دارای اضطراب بیشتر، عزت نفس کمتر، کم اعتماد تر، پرخاشگرتر و کم بینش تر هستند.
درکس، لیو و هاردیج (2005) نشان دادند که افراد دارای سلامت جسمانی و روانی بالا ، منبع کنترل درونی دارند و بیشتر از راهبرد های مقابله ای فعال استفاده می کنند.
همچنین تحقیقات نشان داده است که منبع کنترل با متغیر های اعتماد به نفس، اضطراب، افسردگی، درماندگی آموخته شده، استرس و دیگر نشانه های روان پریشی ارتباط دارد. مردمی که منبع کنترل بیرونی دارند، بیشتر دچار تنش روحی می شوند و مستعد ابتلا به افسردگی می باشند (بناسی، لوینی و دوفور، 1988؛ نقل شده توسط : مالتبی، دی، مکاسکیل، 2007).
در مجموع طبق سوابق پژوهشی می توان گفت که تنظیم هیجان از جمله متغیر هایی است که با داشتن آن می توان تا حد زیادی با استرس و بحران های موجود در زندگی به خوبی کنار آمد. و عدم ایمنی پیوند دلبستگی، فرد را در مخاطره مشکلات روانی، رفتاری و ارتباطی فراوانی قرار می دهد. سبک های دلبستگی ناایمن با ایجاد فضایی نامناسب در درون خانواده سطح ارتباطی والدین با نوجوان را تحت تأثیر قرار داده و می تواند منجر به بروز رفتارهای مشکل آفرین و زمینه ساز رفتارهای بزهکارانه گردد. همچنین تحقیقات نشان دادند که افراد دارای ابراز وجود ضعیف، از عزت نفس کمتری برخوردار بوده و در رد خواسته های نامعقول دیگران همچون مصرف مواد، روابط جنسی، بزهکاری، تجاوز و ... دچار ضعف هستند. و افراد دارای منبع کنترل بیرونی برخلاف درونی ها، دارای اضطراب بیشتر، عزت نفس کمتر، کم اعتماد تر، پرخاشکرتر و کم بینش تر هستند. بنابراین این متغیرها می تواند تأثیر به سزایی در رفتارهای پرخطر داشته باشند.
منابع و مأخذ
1- آلن آُ. ر. ، 1975، روانشناسی شخصیت (نظریه ها و فرایند ها)، ترجمه سیاوش جمالفر، 1373، چاپ اول، تهران: انتشارات بعثت.
2- آلن راو،1370، اختلالات روانی کودکان و نوجوانان، تهران: انتشارات رشد، 1370.
3- احدی، حسن؛ لطفی کاشانی، فرح، 1386، ویژگی های شخصیتی دختران فراری و عادی، روان شناسی کاربردی، دوره ی اول، شماره ی 4، تابستان 1386.
4- احدی، حسن؛ محسنی، نیکچهر،1370، روانشناسی رشد (مفاهیم بنیادی در روانشناسی نوجوانی و جوانی)، چاپ اول، تهران: نشر بنیاد، 1370، ص 11.
5- احمدی، احمد؛ باغبان، ایران؛ بهرامی، فاطمه؛ صالحی، اعظم، 1390، رابطة بین راهبردهای شناختی تنظیم هیجان و مشکلات هیجانی با توجه به عوامل فردی و خانوادگی، فصلنامه مشاوره و روان درمانی خانواده، سال اول، شماره 1، ص. 1-18.
6- اسپالدینگ، جریل، ال، 1377، انگیزش در کلاس درس، ترجمه بیابانگرد و نایینیان، تهران : انتشارات مدرسه.
7- امیری، م، 1389، مهارت های زندگی، تهران: انتشارات آوای کلار.
8- بازیاری میمندی، مهتاب؛ رسول زاده طباطبایی، کاظم؛ آزادفلاح، پرویز، 1382، بررسی مقایسه ای عوامل تنیدگی زا و شیوه ای مقابله با آن در دختران فراری و عادی شهر تهران، مجله ی روان شناسی، سال هفتم، شماره ی 4، زمستان 1382.
9- برک، لورا، 2001، روانشناسی رشد، ترجمه یحیی سید محمدی، 1383، جلد اول، تهران: نشر ارسباران.
10- بیگی، پروین، 1390، مقایسه اثربخشی آموزشهای شناختی-رفتاری و مهارتهای تنظیم هیجان بر وضعیت تحصیلی دانش آموزان مبتلا به اضطراب امتحان. پایان نامه کارشناسی ارشد روانشناسی، دانشگاه محقق اردبیلی، اردبیل.
11- بهارلویی، مهناز، 1377، رابطه کمال گرایی، هماهنگی مولفه های خودپنداشت و جایگاه مهار با اضطراب اجتماعی در دانشجویان دختر دانشگاه آزاد اسلامی واحد اهواز با توجه به نقش تعدیل کننده حمایت اجتماعی، پایان نامه کارشناسی ارشد روانشناسی عمومی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد اهواز.
12- بیابانگرد، اسماعیل، 1378، روشهای افزایش عزت نفس در کودکان و نوجوانان، چاپ پنجم، تهران: انتشارات انجمن اولیا و مربیان.
13- پاکدامن، شهلا، 1380، بررسی ارتباط بین دلبستگی و جامعه طلبی در نوجوانی، پایان نامه ی دکترای روانشناسی، دانشگاه تهران.
14- حاج امینی، زهرا؛ اجلی، امین؛ فتحی آشتیانی، علی؛ عبادی، عباس؛ دیبانی، مارال؛ دلخوش، مرجان، 1387، بررسی تاثیر آموزش مهارت های زندگی بر واکنش هیجانی نوجوانان، مجله علوم رفتاری، دوره ی دوم، شماره 3.
15- حسنی، جعفر؛ آزاد فلاح، پرویز؛ رسول زاده طباطبایی،کاظم؛ عشایری، حسن، 1387، بررسی راهبردهای تنظیم شناختی هیجان بر اساس روان نژدگی گرایی و برون گرایی، فصلنامه تازه های علوم شناختی، سال دهم، شماره4، 13-1.
16- حسینیان، سیمین؛ زهرایی، شقایق؛ خدابخشی کولایی، آناهیتا، 1384، مقایسه و ارتباط عملکرد خانواده و سلامت روانی نوجوانان فراری از خانه با نوجوانان عادی، تازه ها و پژوهشهای مشاوره، شماره 16، 46-25.
17- حمیدی، فریده؛ افروز، غلامعلی؛ کیامنش، علیرضا؛ رسول زاده طباطبایی، کاظم، 1383، بررسی ساخت خانواده ی دختران فراری و اثر بخشی خانواده درمانی و درمانگری حمایتی در تغییر آن، مجله ی روانشناسی 30.
18- خلعتبری، جواد؛ قربان شیرودی، شهره؛ رهبر طارسری، خدیجه؛ کیخای فرزانه، محمد مجتبی، 1389، مقایسه ی اثر بخشی آموزش مهارت های اجتماعی بر ابراز وجود و سلامت روان دانش آموزان کم توان ذهنی، فصلنامه روانشناسی تربیتی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد تنکابن، سال اول، شماره 4، زمستان 1389، صص 71-86.
19- خدیوی، اسداله؛ وکیلی مفاخری، افسانه، 1390، رابطه بین انگیزه پیشرفت، منبع کنترل، خودپنداره و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان سال اول متوسطه نواحی پنج گانه تبریز، مجله علوم تربیتی، سال چهارم، شماره 13، بهار 1390، ص.ص، 66-45.
20- دادستان، پریرخ، 1382، روانشناسی جنایی، تهران: سمت.
21- رسول زاده طباطبایی، کاظم؛ بشارت، محمد علی؛ بازیابی، مهناز، 1384، بررسی مقایسه ای ویژگی های شخصیتی، شرایط اجتماعی و اقتصادی دختران فراری و دختران غیر فراری، ماهنامه علمی- پژوهی دانشگاه شاهد، شماره 10، 34-23
22- زواره ای، فاطمه، 1380، بررسی علل خانوادگی و اجتماعی فرار دختران از منزل، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه علوم بهزیستی ایران.
23- سامانی، سیامک، 1384، همبستگی خانوادگی و استقلال عاطفی در دختران فراری از خانه، مجله روانپزشکی و روانشناسی بالینی ایران، پاییز 1385، ص: 258- 262
24- سامانی، سیامک؛ صادقی، لادن، 1389، بررسی کفایت روانسنجی پرسشنامه تنظیم شناختی هیجان، مجله روش ها و مدل های روانشناختی، شماره 1، 62-51.
25- سعیدی، محمد، 1372، بررسی علل فرار نوجوانان از خانه، تهران، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه علامه طباطبایی.
26- شارف، ر. د، 1384، نظریه های روان درمانی و مشاوره، ترجمه فیروز بخت، چاپ دوم، تهران: انتشارات رسا.
27- شعاع کاظمی، مهرانگیز، 1391، آسیب های اجتماعی (نو پدید) با تاکید بر تئوری های زیر بنایی و راهکارهای مقابله ای، تهران: آوای نور.
28- شولتز، داون و الن شولتز، سیدنی، 1380، نظریه های شخصیت، مترجم: یحیی سید محمدی، تهران: انتشارات نشر ویرایش.
29- شیخ، محمود؛ یوسفی، بهرام؛ حسنی، زهره؛ زپویار، فرزاد، 1385، بررسی و مقایسه منبع کنترل و احساس تنهایی در بین دختران ورزشکار و غیر ورزشکار، پژوهش در علوم ورزشی، شماره دهم، ص 135-125.
30- صمدی راد، انور، 1381، بررسی عوامل اجتماعی و خانوادگی موثر بر فرار دختران از خانه، خلاصه مقالات اولین همایش ملی آسیبهای اجتماعی در ایران، ناشر: دبیر خانه همایش.
31- طهرانی زاده، مریم، رسول زاده طباطبایی، کاظم، آزاد فلاح، پرویز،1384، بررسی مقایسه ای نگرشهای ناکارآمد در دختران فراری و عادی، فصلنامه ی علمی پژوهشی رفاه اجتماعی، سال پنجم، شماره 19، 1384.
32- عبدی، سلمان؛ جلیل باباپور، خیرالدین؛ فتحی، حیدر، 1389، رابطه سبک های تنظیم هیجان شناختی و سلامت عمومی دانشجویان، مجله علوم پژوهشی دانشکده علوم پزشکی ارتش جمهوری اسلامی ایران، سال هشتم، شماره 4، صفحات 258-264.
33- فراهاني، محمدتقی، 1378، روا نشناسي شخصيت نظريه، تحقيق، كاربرد ، تهران : دانشگاه تربيت معلم.
34- قاسم زاده نساجی، سوگند؛ پیوسته گر، مهرانگیز؛ حسینیان، سیمین؛ موتابی، فرشته؛ بنی هاشمی، سارا، 1389، اثربخشی مداخله شناختی-رفتاری بر پاسخ های مقابله ای و راهبردهای تنظیم شناختی هیجان. مجله علوم رفتاری، دوره چهارم، شماره اول، بهار، ص 43-35.
35- قاسمی، طاهره، 1375، بررسی ارتباط بین منبع کنترل و شیوه های مقابله و نیمرخ های روانی دختران در نظام جدید آموزش و پرورش در شهر تهران، پایان نامه ارشد، روانشناسی، دانشگاه الزهرا(س).
36- کرین، و، 1943، نظریه های رشد، ترجمه خوی نژاد، ر، رجایی، ع، 1384، چاپ اول، تهران، انتشارات رشد.
37- کرین، و، 1943، پیشگامان روانشناسی رشد، ترجمه فربد فدایی، تهران: انتشارات اطلاعات.
38- ماسن، پ، کیگانف ج، هوستون، آ، کارول، ج، کانجر، ج، 1985، رشد و شخصیت کودک، ترجمه مهشید یاسایی، 1380، چاپ چهارم، تهران : نشر مرکز.
39- محمدخانی، شهرام، 1386، عوامل روانی و اجتماعی موثر در فرار دختران از خانه، فصلنامه رفاه اجتماعی، (25) 6 : 147-168.
40- مطهری، مرتضی، 1361، انسان و سرنوشت، تهران: انتشارات صدرا.
41- مظاهری، م، 1379، نقش دلبستگی بزرگسالان در کنش وری ازدواج، تهران: نشریه روانشناسی (3)4، 286-318.
42- معظمی گودرزی، بهمن، 1380، بررسی تاثیر آموزش تنش زدایی تدریجی و مهارت های مقابله ای و حل مساله بر میزان تنیدگی و شیوه های مواجهه دختران فراری، پایان نامه ارشد، دانشگاه تربیت مدرس.
43- منصور، محمود؛ دادستان، پریرخ، 1379، روانشناسی ژنتیک 2 ، تهران: انتشارات رشد.
44- میرزمانی، م؛ کاووسی، ر؛ بشارت، محمدعلی،1383، ویژگیهای زمینه ای دختران و زنان گریزان از خانه تحت پوشش مراکز بازپروری سازمان بهزیستی تهران، فصلنامه تازه های رواندرمانی، سال نهم، شماره 33 و34 : ص 41-52 .
45- میر هاشمیان، حمیرا، 1378، تاثیرات اعتقادات مذهبی در شکل گیری منبع کنترل و نیم رخ روانی دانشجویان دانشگاه تهران، دانشگاه آزاد اسلامی ، 1378؛ 8: 76-69.
46- نادری، فرخ؛ برومند نسب، مسعود؛ ورزنده، مهتاب، 1388، تاثیر آموزش مهارت های زندگی بر اضطراب و ابراز وجود دانش آموزان دبیرستانی شهرستان بهبهان، یافته های نو در روانشناسی، 1388.
47- نیسی، عبدالکاظم؛ شهنی ییلاق، منیجه، 1380، تاثیر آموزش ابراز وجود بر ابراز وجود، عزت نفس، اضطراب اجتماعی و بهداشت روانی دانش آموزان پسر مضطرب اجتماعی دبیرستانی شهرستان اهواز، مجله ی علوم تربیتی روانشناسی، دانشگاه شهید چمران اهواز، دوره ی سوم، سال هشتم، شماره های 1 و 2، ص 30-11.
48- هلمز، ج، 1993، نظریه دلبستگی: مبنای زیست شناختی روان درمانگری، ترجمه محمد علی بشارت، 1379، فصلنامه تازه های روان درمانی، سال چهارم، شماره 13 و 14.
49- یار یاری، فریدون؛ مرادی، علیرضا؛ یحیی زاده، سلیمان، 1386، رابطه هوش هیجانی و منبع کنترل با سلامت روانشناختی در بین دانشجویان دانشگاه مازندران، مطالعات روانشناختی، دوره 3 ، شماره 10 ، 40-21.
50- یوسفی، فریده، 1385، بررسی رابطه راهبردهای تنظیم شناختی هیجان با افسردگی و اضطراب در دانش آموزان مراکز راهنمایی استعدادهای درخشان، پژوهش در حیطه کودکان استثنایی، سال ششم، شماره4، 892 -871.
51- Abbott, B.V. 2005. Emotion dysregulation and re-regulation: predictors ofrelationship intimacy and distress.[PhD thesis].Texas A & M University.
52- Ainsworth, M., D. Belhar, M. C., Waters, E., Wall, S. 1978. Patterns of attachment: A psychological Study of the strange situation. Ltillsdale, NJ: Erlbaum.
53- Alberti, R., Emmones, M., L. 1977. Your perfect right: Human Sciences Press.
54- Alberti, R., Emmones, M. 1982. Your perfect right: A guide for ssertive living (4t eds).Impact, Sun Luis Obispo, California.
55- Aldao, A., Nolen- Hoeksema, S. 2010. Specificity of cognitive emotion regulation strategies: A trandiagnostic examination.Behaviour Research and Therapy. 48: 974-983.
56-Allen, J.P., & et al.1998.Attachment and adolescent psychosocial functioning. Child Development, 69: 1406–1419.
57- Allen, J.P. & et al. 2002.Attachment and autonomy as predictors of the development of social skills and deviance during mid-adolescence. Journal of Consulting and Clinical Psychology, 70: 56-66.
58- Allen, J.P. & et al. 2005. The two faces of adolescents’ success with peers: Adolescent popularity, social.
59- Anderson, C. A., Miller, R. S., Riger, A. L., Dill, J. C., Sedikides, C. 1994. Behavioural and characterological styles as predictors of depression and loneliness: review, refinement, and test. Journal of Personality and Social Psychology, 66: 549–558.
60- Arrindell, W. A., Sanderman, R., Hageman, W. J., Pickersgill, M.J. 1991. Correlatesof assertiveness in normal and clinical samples: A multidimensional approach.Behavior Research and Therapy. Vol. 12 (4): 153-282.
61- Arthur, P. J., Waugh, R. 2009. Status Offenses and the Juvenile Justice and Delinquency Prevention act The Exception that Swallowed the Rule, Journal for Social justice, Vol, 7: 555-576.
62- Azais, F., Granger, B., Debray, Q., Ducroix, C. 1999.Cognitive and emotional approach to assertiveness. Encephale, 4: 353-355.
63- Baron, R. B., and Byrne, D. 1997. Social psychology: understanding Human interaction, Boston: Allyn and Bacon.
64- Beauregard, M., Lévesque, J., Bourgouin, P. 2001. Neural Correlates of Conscious Self-Regulation of emotion. The Journal of Neuroscience, 21: RC165:1-6.
65- Beck, A. T., 1991.Motivation, Theories, and Principle, Prentice-Hall, Inc.
66- Berlin, I. J., Cassidy, J., & Belsky, J. 1995. Loneliness in young children and infant-mother attachment: A longitudinal study. Merrill-Palmer Quarterly, 41: 91-103.
67- Besharat, M. A., Golinejad, M., Ahmadi, A. A. 2000 [Relationship between attachment styles and personal problems]. Journal of psychiatry and clinical psychology ; 8(4): 74-81. (Persian)
68- Bowlby, J. 1969.Attachment and loss. London: The Hogarth Press and Institute of Psycho Analysis.1969; 125.
69- Bowlby, J. 1973. Attachment and loss: separation. New York: basic books.1973; 113-119.
70- Bowlby, J. 1982. Attachment and Loss: Attachment. New York: Basic Books.
71- Bowlby, J. 1980. Attachment and Loss: Loss, Sadness and Depression. New York: Basic Books.
72- Bowlby, J. 1960. Grife and mourning in infancy and early childhood psychology. Psychanalytic study of the child, 15: 9-52.
73- Bowlby, J. 1979.The child Attachment. New York: basic books.
74- Bowlby, J. 1958.The natures ofchilds tie to his mother.International Journal of Psychoanalysis. 39: 350-373.
75- Bowlby, J. 1988.A secure base.Clinical implications of attachment theory. London: Routledge.
76- Bowlby, J. 2006.[Attachment theory, Elite psychology and education]. Safarzadeh Khoshabi K, Abohamzed E. (translators). 1 ed. Tehran: Danjeh: 32-135 (Persian).
77- Brannon, L., feist, J. 2000. Health psychology: An introduction to behavior and health (pp. 82-104). Belmont, CA: Wadsworth.
78- Bruce, D., Roy, y., Adrian, F. 2002.The Influence of type behariour and locus of control upon jop satisfaction and occupational health Personality and indiridual Differences, 33: 1361.
79- Campos, J. J., Carl, b. F., Camras, L., 2004.On the nature of emotion regulation. Child development, 75: 377-394.
80- Carver, C. S., Scheier, M. F., Weintraub, J. K. 1989.Assessing coping strategies: a theoretically based approach. Journal of Personality and Social Psychology, 56: 267–283.
81- Cassidy, J., Shaver, P.R. 2008. Handbook of attachment: theory, research, and clinical applications. New York: Guilford Press.
82- Collins, N.L., Cooper, L., Albino, A., Allard, L. 2002 Psychosocial vulnerability from adolescence to adulthood: A prospective study of attachment style differences in relationship functioning and partner choice. J Pers 2002; 70(6): 965-1007.
83- Cole, P. M., Martin, S. E., Dennis, T. A., 2004. Emotion regulation as a scientific construct: Methodological challenges and directions for child development research. Child development, 75: 317-333.
84- Cooner, M. U. 2001.Understanding and Preventing Teenage Runaways. Counseling. org.
85- Derks, W., Leeuw, J. R., Hordijk, G. J., Winnubst, J. A. 2005.Differences in coping style and locus of control between older and younger patients with head and neck cancer. Clin Otolaryngol 2005; 30(2):186-192.
86- Farrow, J. A., Deisher, R.W., Brown, R., Kulig, J. W. and Kipke, M. D. 1992. Health and health needs of homeless and runaway youth.A position paper of the Society for Adolescent Medicine. Journal of Adolescent Health, 13(8): 717-726.
87- Flangan, C. 1999. Early Socialization: sociabity and attachment. New York. Ng. us: Koutledge.
88- Fox, N. A., Hane, A. A. 2008.Studing the Biology of Human Attachment. In Cassidy, J, Shaver, PR. Handbook of Attachment: Theory, Research and clinical Application.New York and London. Guilford.Press. PP.23-47.
89- Gary, F., Moorhead, J., Warren, J. 1996.Characteristics of troubled youth in shelter. Archives of Psychiatric Nursing, 10: 41-48.
90- Garnefski, N., Baan, S, & Kraaij, V. 2003.Relationship between cognitive start gies of adolescents and depressive symptomatology across type of life evdnt. Journal of youth and Adolescen, 32: 401-408.
91- Garnefski, N., Kraaij, V. 2006. Relationship between cognitive emotion regulation strategies and depressive symptoms: a comparative study of five specific samples.Personality and Individual Differences, 40:1659- 1669.
92- Garnefski, N., Kraaij, V., Spinhoven, Ph. 2001.Negative life events, cognitive emotion regulation and depression. Personality and Individual Differences, 30: 1311-1327.
93- Garnefski, N., Kraaij, V., Spinhoven, Ph. 2000.Negative life events, cognitive emotion regulation and depression. Personality and Individual Differences, 30: 1311–1327.
94- Garnefski, N., Kraaij, V., Spinhoven, P. 2002. CERQ: Manual for the use of cognitive Emotion Regulation Questionnaire. Leiderdorp, The Netherlands: DATEC.
95- Garnefski, N.S., Kraaij, V. 2003.Relationships between cognitive strategies of adolescents and depressive symptomatology across different types of life events. J Youth Adolesc, 2003; 10 (32):401-8.
96- Garnefski, N., Rieffe, C., Jellesman, F., Terwogt, M. m., Kraaig, V. 2007.Cognitive emotion regulation strategies and emotional problems in 9-11-yearold children. Europan Child Adolescent Psychiatry, 16: 1-9.
97- Goleman, D. 1995.Emotional Intelligence. N Y: Bantam Book.
98- Gross, J. J. 1998. The emerging field of emotion regulation: An integrative review. Review of General Psychology, 2(3), 271-299.
99- Gross, J.J. 1999. Emotion regulation: Past, present, future. J of Cognitive and emotion, 1999; 13 (5): 551-573.
100- Gross, J. J., 2001. Emotion regulation in adulthood: timing is everything. Current Directions in psychological science, 10: 214-219.
101- Gross, J. J., 2002.Wise Emotion regulation. In L. felderman Barrett & P. Salorey (ED), The Wisdom of fillings: Psychological Processes in emotion intelligence. New Yourk: Guilford, 297-318.
102- Gross, J. J., & Munoz, R. F., 1995.Emotion regulation and mental health. Clinical Psychology: Science and Practice, 2: 151-146.
103- Gross, J. J., & Thompson, R. A., 2007. Emotion regulation: Conceptual foundation.In J. J. Gross(Ed), handbook of emotion regulation, 3-27.
104- Gross, J.J., John, O.P. 2003. Individual differences in two emotion regulation processes: Implications for and Affect, relationships, and well- being. Journal of Personality and Social Psychology, 2003; 85 (2): 348- 362.
105- Harris, T. 2004.Implication of attachment theory for working in psychotherapy. Int fourm psychoanal, 13: PP: 134-161.
106- Harris, C., Linda, O. & Pamela, M. 2002. Situation and Personality correlates of psychological Well-Being: Social Activity an personal, Control.
107- Harlow, H. F., Harlow, M. K. 1969.Effect of various mother- infantrelationship on rhesus monkey behaviors.In B. M. foss (Ed.).Determinants of infant behavior (vol. 4). London: Methuen.
108- Hazan, C., Shaver, P., 1987. Romantic love conceptualized and attachment process.Journal of personality and social psychology, 52: 511- 524.
109- Jahanbakhsh, M. 2010. Effect of attachment based therapy on behavioral problems in girl students of primary schools in Isfahan [Thesis]. Isfahan: Isfahan University; 2010.
110- Jih, C. S., Sirgo, V. I., Thomure, J. C. 1995.Alcohol consumption, Locus of control, and self-esteem.Of high school and college students. Psychological Reports, 76: 851-859.
111- Kafetsios, K. 2004.Attachment and emotional intelligence abilities across the life course. Personality and Individual Differences, 37:129-145.
112-Khetrapal, N. 2009.The early attachment experience of psychopathology. Interperson. 2009; 3(1): 1-13.
113- Kirkcaldy, D., Shepard, J. Furnham, F. 2002. The influence of type A behavior and locus of control upon job satisfaction and occupational health. Personality and individual differences, 33: 1361-1371.
114- Klein, J.D., Keller, J.M. 1996.Influence of student ability, locus of control and type of instructional control on performance and confidence, Journal of educational research, Vol.82, No.1-4, pp.30-48.
115- Kraaij, V., Pruymboom, E., Garnefski, N. 2002. Cognitive coping and depressive symptoms in the elderly: A longitudinal study.Aging Ment Health. 2002; 4(6): 275-81.
116- Krouse, N., Show, B. 2000.Specific feeling of control and mortality. School of public health university of Michigan.
117- Kurtz, D. P., Lindsey, E. W., Jarvis, S. and Nackeud, L. 2000. How Runaway and Homeless Youth Navigate Troubled Waters; The Role of Formal and Informal Helpers, Child and Adolescent Social Work Journal. Vol. 17: 115-141.
118- Kuscu, M. K., Dural, U., Onen, P., Yasa, Y., Yayla, M., Basaran, G., Turhal, S., Bekiroğlu, N. 2009.The association between individual attachment patterns, the perceived social support, and the psychological well-being of Turkish informal caregivers. Psycho-oncology, 18(9): 927- 935.
119- Lange, A., Jakubowski, P. 1979.Responsible assertive behavior. Rescarch Pres, Champaign, IIIinois.
120- Lee, T. R., Mancini, J. A. (1982).Locus of control and premarital sexual behaviors.Psychological Reports.49, 882.
121- Levenson, R.W. 1999.The intrapersonal functions of emotion. J of Cognitive and Emotion 1999; 13 (5): 481-504.
122- Lewis, M. 1991. Child and adolescent psychology a comprehensive text book, Londom, Kowkab publisher.
123- Linley, P.A., Joseph, S. 2004. Positive change following trauma and adversity: A review. J Trauma Stress 2004; 17: 11-21.
124- Lauritsen, J. L. 1993.Siblingresemblance in juvenile.Delinquency. Criminology, 31: 387-406.
125- Lyn, M. 2002.The Lost child from lost child EBS (Emergency BroadcastSystem). Http://www.Covenanthouse.org/Runaways.
126- Main, M., Solomon, J. 1986. Discovery of an insecure disorganized disoriented attachment pattern: Procedures, findings and implications for the classification of behavior.In T. B. BRAZELTON., & M. Yogman (Eds).Affective development in infancy (PP, 95-124). Norwood, NJ: Alex.
127- Malekpour, M.2007.Effects of attachment on early and later development. Br J dev disab. 2007; 53(105):8195.
128- Malos, E., Hague, G. 1997.Women, housing, homelessness and domestic violence.Women Studies International Forum, 203: 397-409.
129- Marsh, P. & et al. 2003.Attachment, autonomy and multifinality in adolescent internalizing and risky behavioral symptoms. Development and Psychopathology, 15: 451-467
130- Maltby, J., Day, L., Macaskill, A. 2007. Personality, Individual Differences and Intelligence, Harlow: Pearson Prentice Hall, ISBN0-13- 12976-0.
131- Marte, R. M. 2008. Adolescent Problem Behaviors Delinquency: Aggression, and Drug Use, LFB Scholarly Publishing LLC, New York.
132- Matas, L., Arend, R. A., Srouf, L. A. 1978.Continuity of adoption in the second year.The relationship between quality of attachment and later competence. Child Development, 49: 547-556.
133- Mc Gee, R., Wolf, D., and Olson, J. 2001. Multiple Maltreatmen, Attribution of blame, and Adjustment among adolscents, Development and Psychopathology, 13: 827-846.
134- Neisi, E., Shahni Yeilagh, M. 2001.Effectiveness of assertion, self esteem, social anxiety and mental health training on socially anxious male highschoolers in Ahvaz.Journal of Psychology and Educational Science, Shahid Chamran University of Ahvaz.
135- Ostrov, J. M., Pilat, M. M., Crick, N. R. 2006. Assertion strategies and aggression during early childhood: A short-term longitudinal study. Early Childhood Research Quarterly, 21: 403-416.
136- Pegg. R., Ashbridge, D., Cullough, M. 1994.The effect of self esteem, family structure, locus of control and career goals on adoleseent. Adolescence. 1994; 29 (115): 605-610.
137- Peled, E., Cohavi, A. 2009. The Meaning of Running Away for Girls, Child Abuse & Neglect, Vol, 33: 739-749.
138- Randy, L.S., Michelle, J. 2008.Exploring the Effects of Social Skills Training on Social Skill- Development on Student Behavior.National Forum of Special Education Journal.
139- Ravicz, S. 1998. High on stress: A woman’s guide to optimizing the stress in her life. Oakland, California: New Harbinger Publication Inc.
140- Reeh. H. E; Hiebert. B; et.al. 1998. “Adolescence health: The relatonship between health locus of control, beliefs and behaviors.” Journal of Euuidance & counseling. 13 (53). 7-23.
141- Ribeiro, M. O. 2008.Street children and their relationship with the police. International Nursing Review, 55: 89-98.
142- Roberts, J.E., Gotlib, I.H., Kassel, J.D. 1996. Adult attachment security and symptoms of depression: The mediating roles of dysfunctional attitudes and low self-esteem. J Pers So Psychol. 1996; 59: 981-6.
143- Rosenthal, D., Mallett, S., Myers, P. 2006. Why do homeless young people leave home? Australian and New Zealand, Journal of Public Health, 30: 281-185.
144- Rutter, J.B., Hochreich. 1975. Personality, Unitet States of American, Scott, Faresman and company, pp.93-112.
145- Rutter, I. B. 1966. Generalized expectancies for internal versus external control of reinforcement. Psychological Monographs, 80 No. 609.
146- Ryan, C., Martin, Eric, R. D. 2005. Cognitive emotion regulation in the prediction of depression, anxiety, stress, and anger.Personality and Individual Differences, 39:1249–1260.
147- Safford, S.M.2002.The relationship of attachment style and cognitive style to depression, anxiety and negative affectivity.Ph.D.Dissertation. Temple University, 2002: 12-46.
148- Seligman, M. E. 1975. Helpessness: on depression, and death. Sanfrancisco: W. H. Freeman.
149- Schwartz, S.2000.Abnormal psychology. Mountain view, CA: Mayfield publishing.Company.
150- Shaffer, D. R. 2000.Social & Personality development. CA: Wadsworth.
151- Shaver, P., Miculincer. M. 2005. Attachment theory and serch: Resurrection of the psychodynamic approach to personality. Gournal of Research in personality, 39: PP: 22-45.
152- Sherman, S. S., Plitt, S., UL Hassan, S., Cheng, Y., & Zafar, S.T. 2005.Drug use, street survival, and risk behaviors among street children in Lahore, Pakistan. Journal of Health: Bulletin of New York Academy of Medicine, 82: 113-124.
153- Skinner, B. F. 1971.Beyond freedom and dignity.new Yourk; Knopf.
154- Spaeth Cherry, S. 2003. TEEN THREAT: Im going to runaway.http:I www.Family Fun.Go.Com.
155- Shaliza, S. 2001 A potential clinical approach to decreasing behavior in adolescents.Dissertation of psychology; California school of professional psychology.
156- Tavakoli, S., Lumley, M., & Hijazi, A. 2009. Effects of assertiveness training and expressive writing on acculturative stress in international students: A randomized trial Journal of Counseling Psychology, 56 (4): 590-596. (Persian).
157- Thompson, R. A. 1994. Emotion regulation: A theme in search of definition. Monographs of the Society for Research in Child Development, 59: 25-52.
158- Thompson, R. A. 2008. Early attachment and later development familiar: questions, new answers in Cassidy and Shaver (Eds).Handbook of attachment. 2 ed. New York: Guilford; 2008.
159- Tyler, K. A., Bersani, E. 2008. A Longitudinal Study of Early Adolescent Precursors to Running Away, Journal of Early Adolescence, Vol. 28: 230-251.
160- Van Oudenhoren, J. P., Vander Zee, K. I. 2002.Predicting multicultural effectiveness of international student: The Multicultural Personality Questionnaire. International Journal of Intercultural Relation, 26:677-694.
161- Vims, B. Pina, W. 2010. The assessment of emotion regulation: Improving construct validity in research on psychopathology in yoth.Journal of psychological Behavior assessment, published onloin. 10(1): 169-178. 65: 12-35.
162- Yoo, S.H., Matsumoto, D., Le Roux, J.A. 2006.The influence of emotion recognition and emotion regulation on intercultural adjustment. International Journal of Intercultural Relation, 30: 345-363.
163- Zhange, X., Chen. C. 2010. Reciprocal Influenes between parents perceptions of Mother- Child and Father- Child Relationships: A shortterm longitudinal study in Chinese preschoolers. The Journal of Genetic Psychology, 111(1): 22-34.