صفحه محصول - مبانی نظری و پیشینه تحقیق معنا درمانی گروهی 56 صفحه

مبانی نظری و پیشینه تحقیق معنا درمانی گروهی 56 صفحه (docx) 57 صفحه


دسته بندی : تحقیق

نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحات: 57 صفحه

قسمتی از متن Word (.docx) :

دانشگاه شهید چمران اهواز دانشکده علوم تربیتی و روان شناسی گروه مشاوره پایان نامه جهت اخذ درجه کارشناسی ارشد مشاوره خانواده عنوان پایان نامه: بررسی اثربخشی معنا درمانی به شیوه گروهی برافزایش امید به زندگی و کاهش احساس تنهایی در مردان بازنشسته کانون بازنشستگان شهرستان ممسنی چكيده: در این پژوهش اثربخشی معنادرمانی به شیوه گروهی بر افزایش امید به زندگی و کاهش احساس تنهایی در مردان بازنشسته کانون بازنشستگان شهرستان ممسنی، مورد بررسی قرار گرفت. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه بازنشستگان عضو کانون بازنشستگان شهرستان ممسنی می باشند. نمونه متشکل از 40 نفر است که به روش نمونه گیری تصادفی ساده از بین داوطلبان شرکت در این طرح، که نمرات شان یک انحراف معیار پایین تر از میانگین بود انتخاب شده و در دو گروه آزمایشی و گواه گمارده شدند. ابزار مورد استفاده، پرسشنامه امید به زندگی میلر و مقیاس تجدید نظر شده احساس تنهایی(UCLA) می باشند. طرح پژوهش از نوع تجربی میدانی با پیش آزمون و پس آزمون با گروه گواه است، که پس از انتخاب تصادفی گروههای آزمایشی و گواه، مداخله آزمایشی( معنی درمانی گروهی) بر روی گروه آزمایش به مدت 10 جلسه 90 دقیقه ای و یک بار در هفته اجرا گردید. پس از اتمام برنامه آموزشی از هر دو گروه پس آزمون به عمل آمد، به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از تحلیل واریانس چند متغیری( منوا ) استفاده شد. نتایج حاصله نشان داد که معنا درمانی گروهی باعث افزایش امید به زندگی و کاهش احساس تنهایی گروه آزمایش در مقایسه با گروه گواه شده است.پس از اجرای جلسات، پیگیری با فاصله یک ماهه، سودمندی معنادرمانی گروهی را بر امید به زندگی و احساس تنهایی نشان داد. تعریف متغیرهای پژوهش معنا درمانی 1-1– تعریف مفهومی معنا درمانی گروهی : معنا درمانی گروهی دنیای کوچکی از دنیای واقعی است که شرکت کنندگان در آن عمل و زندگی می کنند. اعضا با هدف کشف خودشان به عنوان اینکه علایق وجودی مشترک دارند در گروه شرکت می کنند . می توان گفت اعضا ی گروه یک سفر خود اکتشافی تشکیل می دهند که سه هدف دارد. کسب توانایی برای اینکه با خودشان حقیقی باشند. گسترش دید نسبت به خود و دنیای اطراف و روشن سازی آن چه که به زندگی فعلی و آینده شان معنی می دهد. گروه جایی است که افراد احساس می کنند به طور عمیقی می توانند در راه های معنادار زندگی با هم باشند (کوری ،1995). 2-1 –تعریف عملیاتی : دراین پژوهش منظور از معنا درمانی گروهی جلسات درمانی است که روی گروه آزمایشی طی 10 جلسه 90 دقیقه ای و در طول 10 هفته مطابق دستورالعمل اجرا می گردد. 2– امید 1-2- تعریف مفهومی : امید به معنای تجسم کردن روزهای خوب در آینده یا قبول داشتن تمامیت خود، زیستن به طور سالم و داشتن یک زندگی با مفهوم می باشد(میلر، به نقل از نیکنامی، 1385). 2-2-تعریف عملیاتی: منظور از امید در این پژوهش نمره ای است که آزمودنی از پاسخ به پرسشنامه امید به زندگی میلر بدست می آورد. 3– احساس تنهایی 1-3- تعریف مفهومی : احساس تنهایی عبارت است از فقدان فرصت برای ایجاد رابطه با دیگران در سطحی صمیمانه ، ناتوانی دراظهار افکار و هیجانات فرد به نحوی آزادانه و بدون ترس از طردشدن یا پذیرفته نشدن از سوی دیگران بوجود می آید ( ولو ، 1978). 2-3- تعریف عملیاتی : منظور از احساس تنهایی دراین پژوهش نمره ای است که آزمودنی از پاسخ به پرسشنامه مقیاس تجدید نظر شده احساس تنهایی ( UCLA ) بدست می آورد. فهرست مندرجات تعاریف مفهومی و عملیاتی متغیرها8 فصل دوم(پیشینه پژوهش) مقدمه 11 مبانی نظری پژوهش11 درمان وجودی11 مقدمه ای بر نظریه معنادرمانی13 قوانین در معنا درمانی14 نظریه معنی درمانی ویکتور فرانکل 15 مداخله درمانی درنظریه معنادرمانی 22 کاربرد معنا درمانی در سالمندان 26 روان درمانی ومشاوره گروهی 28 تعریف گروه و مشاوره گروهی 29 اهداف مشاوره گروهی 30 مراحل مشاوره گروهی 33 فصل دوم پيشينه پژوهش مبانی نظری پژوهش الف)درمان وجودی روان درمانی وجودی که رویکردی فلسفی درباره مردم و وجودشان دارد به موضوعات و مضامین مهم زندگی می پردازد.روان درمانی وجودی عمدتا نوعی نگرش نسبت به برخی مضامین محسوب می شود تا یک رشته فنون و روش ها. این مضامین عبارتند از: مرگ و زندگی، آزادی، مسئولیت پذیری در قبال خود و دیگران، معنایابی و کنارآمدن با بی معنایی. روان درمانی وجودی بیش از درمان های دیگر به آگاهی انسان ها در مورد خودشان می پردازد و آنان را وا- می دارد آن سوی مشکلات و وقایع را ببینند. انسان ها جدای از دیگران وجود ندارند، در نتیجه برقراری روابط صادقانه و صمیمی با دیگران دردرمان وجودی خیلی مهم است(شارف،2000 ترجمه فیروزبخت،1381) . تفکر وجودی به این امر اشاره دارد که تفاوت واقعی انسان ها با سایر موجودات در این است که انسان ها ظرفیت و توانایی لازم برای خود رهبری و ارائه رفتارهای آگاهانه و ارادی را در اختیار دارند. به همین سبب لازم نیست که افراد مانند اشیائی منفعل قربانی فشارهای اجتماعی، محرک های محیطی و نیازهای خود باشند(کوری، 1995 ترجمه شفیع آبادی و حسینی،1385). شاید فیلسوفی که بیشترین تاثیر را در پیدایش درمان وجودی داشته است مارتین هایدگر باشد.کتاب بودن وزمان هایدگر نقش مهمی در درمان وجودی دارد چون روی آگاهی بر زمان یا به قول خودش دیزاینتاکید دارد که معنایش « بودن در این دنیا» است. منظور از دیزاین، رسیدن به سطوح بالای هشیاری و بی نظیری است که با بررسی خود، دیگران و دنیا به دست می آید(شارف، 2000 ترجمه فیروزبخت،1381). لودینک بیسوانگر، مدارد باسو ویکتورفرانکل با الهام از فلسفه وجودی جزء اولین طرفداران روان پزشکی وجودی بوده اند. البته آن ها درنوشته های خود نظریه ای دقیق و مشخص در باب روان درمانی ارائه نداده اند. حتی باس می نویسد« امیدوارم روان شناسی وجودی هرگز صاحب نظریه به معنای نوین علوم طبیعی نشود» دغدغه این افراد بیشتر معنای وجود و تاثیرات جانبی آن ها بوده است(هال و لیندزی،1985). رویکرد وجودی دیدگاه جبرگرایانه از ماهیت بشر، که به وسیله روان کاوی سنتی و رفتارگرایی رادیکال مورد حمایت واقع می شود را رد می کند. روان کاوی عواملی مانند نیروهای ناخودآگاه، سایق های غیر منطقی و رویدادهای سرکوب شده گذشته را مانع بروز آزادی می داند. در عین حال بر آزادی ما جهت ساختن اوضاع و شرایط تاکید می کنند. این رویکرد بنا را بر این می گذارد که ما آزاد و مسئول انتخاب ها و اعمالمان هستیم. ما سازمان دهنده زندگی خود بوده و خطوط روشنی را برای آینده ی آن طراحی می کنیم. گفتار اساسی این رویکرد این است که ما قربانی اوضاع و شرایط نیستیم. یک هدف اصلی درمان این است که مراجعان را برای تامل کردن بر زندگی خود تشویق نمائیم، تا سلسله مراتب شان را بازشناسی کنند و بر اساس آن تصمیم گیری کنند. به محض این که مراجعان سلسله مراتب بازشناسی روش ها را بدون مقاومت بپذیرند می توانند یک مسیر آگاهانه را در زندگی انتخاب نمایند(کوری، 1990). مقدمه ای بر نظریه معنادرمانی در شهر وین، پایتخت اتریش و در قاره اروپا سه مکتب روانشناسی بنیان گذاشته شده است.مکتب روانکاوی فروید، مکتب روانشناسی فردی آدلر و مکتب معنادرمانی فرانکل. فرانکل بنیادگذار مکتب معنادرمانی دربیست و ششم مارس سال 1905 در وین متولد و در دوم سپتامبر سال1997 در سن 92 سالگی در گذشت. آلمانی ها فرانکل را در سن 37 سالگی دستگیر کردند و به اردوگاه وحشتناک آشویتس منتقل کردند. دراردوگاه که همه چیز را از او گرفته بودند؛ این شیوه تفکر در فرانکل بوجود آمد که می گفت:مهم آن نیست که من چه می خواهم باشم؛مهم آن است که من چه کسی باید باشم.در ارتباط با مفهوم بودن برای او سئوال انسان بودن مطرح شد.او معتقد بود که انسان بودن یعنی مسئول بودن، تصمیم گیرنده، موضع گیرنده و ارزشیابی کننده بودن است. لذا از همان ابتدا مفاهیمی چون : مرگ و زندگی، روح و معنا ذهن فرانکل را به خود مشغول کرد. به عقیده او ما انسان ها سئوال کننده نیستیم، جواب دهنده هستیم. ما باید به سئوال هایی که زندگی از ما می کند با آزادی و احساس مسئولیت کامل پاسخ دهیم. در انتخاب جوابی که انسان به سرنوشت خود می دهد و انتخاب نگرشی که در مقابل سرنوشت خود بر می گزیند، آزاد است. در نتیجه مسئول جوابی است که به سرنوشت می دهد و مسئول شیوه تفکر و نگرشی است که انتخاب می کند. انسان باید پاسخی دهد که در شان انسان است. فرانکل روزی به شاگردانش گفت: من معنای زندگی خود را در این می بینم که به دیگران کمک کنم تا آنها در زندگی خود یک معنا بیابند. او همیشه با انسان هایی روبرو می شد که پرسش هایی درباره معنای زندگی مطرح می کردند. فرانکل معتقد بود: مشکل انسان امروز بی معنا بودن زندگی، خلا وجودی و ناکامی وجودی است. انسان سالم از نظر فرانکل، انسانی از خود فرارونده و معنا خواه است. معنا خواهی قویترین نیرودر انسان است. معنا چشمه ای است که هرگز خشک نمی شود اما طراوت انسان بودن بدون آن خشک می شود(کیمبل، 1989). قوانین درمعنا درمانی فرانکل سه قانون بنیادی را درمعنادرمانی مطرح می کند 1-معنا درزندگی وجود دارد و آن را می توان جستجو و کشف کرد؛ اما انسان نمی تواند معنا را به دلخواه بوجود آورد و آن را درافکارش بسازد. انسان جستجو کننده معنا است و نه بوجودآورنده آن. 2-معنا وسیله ای برای کامروایی انگیزه ها ویا دستاویزی برای رسیدن به هدف نیست.تحقق معنا خود هدف است. 3-علت بیماری ها و اختلالات روانی بی معنایی زندگی است. کار و فعالیت زیاد باعث بیماری روانی نمی شود، بلکه علت بیماری بی معنا بودن زندگی است. فرانکل معتقد است که درست در جایی که ما با یک موقعیت رو به رو می شویم که به هیچ روی نمی توانیم آن را تغییر دهیم از ما انتظار می رود که خود را تغییر دهیم، رشد کنیم، بالغ شویم و از خود فراتر رویم. فرانکل در آشویتس و در بند نازی ها با تمام وجود به این نتیجه رسیده بودکه: رنج هر زمانی معنایی دارد، وقتی تو خودت آدم دیگری بشوی. زیر ضربه های چکش سرنوشت و آتش گداخته رنج، زندگی شکل می گیرد. در معنادرمانی صحبت ار آزادی روح انسان می شود. انسان تحت نفوذ قوانین جبری قرار نگرفته است. انسان حق این انتخاب را دارد که در برابر موقعیتی که قرار می گیرد چه نگرشی برگزیند؟ تصمیم گیری به انسان واگذار شده است. هیچ عاملی این قدرت را ندارد که تعیین کند انسان در برابر سرنوشت غیر قابل تغییر، چگونه فکر کند و چگونه رفتار نماید. انسان همیشه مسئول اعمال و گفتار خود خواهد بود. ب) نظریه معنی درمانی ویکتور فرانکل ریشه های معنا درمانی به نوعی به کارهای آلفرد آدلر برمی گردد. آدلر اولین روانشناسی است که در مورد معنا در زندگی به بحث پرداخت. او در سال 1931 کتاب معنای زندگی را نوشت.ویکتور فرانکل رهبر اصلی معنی درمانی و رولومی از بزرگان وجودگرایی به خاطر وارد کردن این مبحث به روانشناسی نسبت به آدلر ابراز دین کرده اند. ( فرانکل، به نقل از علیزاده،1383 ) در مورد آدلر می گوید:« آنچه او به دست آورد و انجام داد کمتر از یک جریان کپرنیکی نبود بلکه بالاتر بود. او را می توان اندیشمندی وجودی و پیشگام جنبش وجودی-روانپزشکی به شمار آورد». به هر حال ریشه معنادرمانی به کوشش های اولیه فرانکل برای یافتن معنا در زندگی خودش برمی گردد. فرانکل در رابطه با سنین جوانی اش می گوید:« من مجبور بودم از میان جهنمی از ناامیدی که در ارتباط با یک بی معنایی آشکار در زندگی ام حاصل شده بود عبور کنم. مجبور بودم از میان نهایت پوچی در زندگی بگذرم تا اینکه نهایتا توانستم به یک رشد خوبی در رابطه با مصونیت از پوچی برسم و درنتیجه توانستم معنادرمانی را توسعه دهم(بهفر،1384 ). معنا درمانی روشی از رویکرد وجودی است که زمینه ی فلسفی و نظری عالی برای کار گروهی فراهم می آورد. معنادرمانی می تواند ساختار مفهومی را برای کمک به مراجعان جهت چالش با یافتن معنی در زندگی شان آماده کند(کوری، 1995، نقل از پورابراهیم،1385 ). معنادرمانی از لحاظ محتوا کاملا شبیه تحلیل وجودی کلاسیک است، اما فرانکل در درمان، برای معنا جایگاه مهمتری قائل است. در حالی که تحلیل وجودی به نوعی درمان متکی است که شباهت زیادی به روان کاوی دارد، معنادرمانی از نظرشکل، به درمان های کوتاهی چون درمان آدلری نزدیک تر است. معنادرمانگران گر چه اغلب به صورت صمیمانه و مقبول درباره ی موضوعات فلسفی بحث می کنند، برای این که درمان جو را متقاعد سازند که نگرشی آگاهانه تر و مسئولانه تر نسبت به خلاء وجودی زندگی خود اختیار کند، به شیوه های مختلف او را مواجهه می دهند، به او تذکر می دهند و برایش دلیل و برهان می آورند. نوشته های مربوط به درمان(فرانکل، 1963، 1967) نشان می دهند که فنون درمانی، علاوه بر مواجهه دادن ها و تعبیرها، به مقدار زیاد به قانع سازی و استدلال نیز متکی هستند. به نظر می رسد که معنادرمانی نوعی هشیاری افزایی باشد که به ترکیب پس خوراند شخصی و آموزش قانع سازی در قالب فلسفه وجودی متکی است(پروچاسکاو نورکراس،1957، ترجمه سیدمحمدی،1383). اصول و روش درمانی فرانکل را لوگوتراپی تشکیل می دهد، لوگوتراپی روشی است که در آن بیمار در جهتی راهنمایی می شود که معنی زندگی خود را بیابد، بنابراین اصول لوگوتراپی تلاش برای یافتن معنی در زندگی است که اساسی ترین نیروی محرکه هر فرد در دوران زندگی اوست. به طور کلی انسان در این دیدگاه، انسان واحدی است که دارای سه جنبه یا بعد بدنی(فیزیکی)، ذهنی(روانی) و معنوی می باشد، دو جنبه اول در ارتباط تنگاتنگ قرار دارند و مجموعا روان-تن را تشکیل می دهند و عواملی ارثی و فطری مثل سائق های ذاتی را شامل می شوند. روانکاوی فروید، آدلر و یونگ در درک این ابعاد کمک شایان توجهی کرده اند، بخصوص در بعد روانی آن لکن جنبه معنوی را که یک بعد مشخص انسان است نادیده گرفته- اند. لوگوتراپی در واقع بر بعد سوم انسان یعنی جنبه معنوی تاکید می کند. بعد معنوی اولین خصوصیت از سه خصوصیت انسان است که او را از سایر حیوانات متمایز می کند واز وجود آن، وجدان، عشق و زیباشناسی مایه می گیرند، دومین خصوصیت وجود انسان آزادی است، اگر چه او از شرایطی که درآن زندگی می کند، آزاد نمی باشد، اما در این که در مقابل آنها چه موضعی بگیرد آزاد است.آزادی انسان نه تنها به مفهوم رها شدن از چیزی است بلکه در تعلق داشتن به چیزی دیگر می باشد و این حالت به گفته فرانکل مسئولیت انسان را تشکیل می دهد، انسان از نظر این مکتب، درمقابل خودش، وجدانش و خدایش مسئول است(دژکام،1366). معناجویی در این مکتب بسیار مورد تاکید است. این معناجویی نیرویی متضاد با لذت جویی که روانکاوی فروید بر آن استوار است و همچنین قدرت طلبی مورد تاکید آدلر می باشد. فرانکل معتقد است که انسان قادر است و می تواند به خاطر ایده ها و ارزش هایش زندگی کند و یا در این راه جان ببازد. معنی خواهی انسان ممکن است با ناکامی مواجه گردد که لوگوتراپی آن را ناکامی وجودی می نامد. واژه وجود به سه صورت به کار برده می شود که عبارتند از: 1- خود وجود(بویژه حالات وجودی انسان) 2- معنای وجود 3- معنی خواهی( کوشش برای یافتن معنای واقعی در زندگی شخصی). پیشنهادهایی برای جستجوی معنا چگونه انسان می تواند معنای زندگی را پیدا کند؟ فرانکل معتقد است که انسان سالم و بالغ، انسان از خود فرارونده است.انسان کامل بودن، یعنی به چیزی فرا سوی خود پیوستن.انسان در نهایت زمانی می تواند خود را متحول کند که یک معنا رادر زندگی خود تحقق بخشد. فرانکل برای معنا بخشیدن به زندگی سه راه را پیشنهاد می کند: 1- اگر انسان چیزی خلق کند، زندگی اش می تواند با معنا باشد، در اینجا انسان از خود سئوال می کند: من برای چه زنده هستم؟ 2-انسان معنا را درشیوه تجربه کردن زندگی، یاکسی رادوست داشتن، می بیند.در اینجا انسان از خود می پرسد:من برای چه کسی زنده هستم؟ 3- انسان معنا رادر هنگامه ی غوطه وری در مشکلات سنگین در می یابد. طرز برخوردی که ما نسبت به رنج برمی گزینیم.در جایی که ما با یک سرنوشت غیر قابل تغییر روبرو می شویم.(یک بیماری غیر قابل علاج، مرگ یک عزیز، یک موقعیت ناامید کننده و ...) دراین جاست که زندگی می تواند معنادار شود.در این جا انسان از خود می پرسد: چرا نگرش مثبت در برابر سرنوشت غیر قابل تغییر و اجتناب ناپذیر نداشته باشم؟(برامر،1984). ناکامی وجودی می تواند سبب ظهور نوروزها گردد. برای نوروزها در لوگوتراپی واژه نئوژنیک یا اندیشه زاد بکار برده می شود که با نوع دیگر یعنی نوروزهای روانزاد یا سایکوژنیک متفاوت است. علت وجود و ظهور نوروزهای نئوژنیک، کشمکش و تعارض بین سائق ها و غرایز نیست بلکه حاصل برخورد ارزشهاست، به تعبیر دیگر تعارضات اخلاقی و یا مشکلات روحانی علت اصلی این دسته از نورزهاست. لوگوتراپی به جای اینکه به تعقیب عوامل و ریشه های ناخودآگاه مسائل فردی در ارتباط با غرایز و سائق ها بپردازد، با مسائل روحانی فرد بطور صادقانه و خستگی ناپذیر برخورد می کند. وظیفه لوگوتراپی این است که بیمار را در یافتن معنا در زندگی، اندیشه های پنهانی وجود و معنای نهفته در آن یاری دهد.در لوگوتراپی انسان به عنوان موجودی ناشناخته می باشد که توجه ویژه ای به یافتن معنی در زندگی و شکوفایی ارزش ها دارد(دژکام،1366). باید در نظر داشت که تلاش انسان در راه جستن معنا و ارزش وجودی او در زندگی همیشه موجب تعادل نیست و ممکن است تنش زا باشد، اما همین تنش لازم و جزء لاینفک بهداشت روان است. فرانکل می گوید: من به جرئت می گویم که در دنیا چیزی وجود ندارد که به انسان بیشتر از یافتن معنای وجودی خود درزندگی یاری رساند. در اردوگاه کار اجباری نازی ها این نکته بخوبی به اثبات رسید که همه کسانی که تصور می کردند که کار یا وظیفه ای در انتظارشان است شانس بیشتری برای زنده ماندن داشتند. فرانکل می گوید: وقتی مرا به اردوگاه بردند دست نویس کتابی را که برای چاپ آماده می کردم و به همراه داشتم را از من گرفتند، میل بی حد من برای بازنویسی دوباره مطالب آن معنایی شد که سختی های اسارت را راحت تر تحمل کنم واز آن محیط خشونت بار اردوگاه جان سالم به در بردم، پس بهداشت روانی مستلزم اندازه ای از تنش است، تنش بین آنچه که بدان دست یافته و آنچه که باید بدان تحقق بخشید. این تنش لازمه زندگی انسان است،آنچه انسان لازم دارد تعادل و بی تنشی نیست، بلکه کوششی است که در راه رسیدن به هدفی شایسته درگیر می شود. پذیرفتن مسئولیت امری است که لوگوتراپی قاطعانه بر آن تاکید دارد و در این جهت گام بر می دارد و سعی دارد بیمار را با این نگرش «چنان زندگی کن گویی بار دومی است که بدنیا آمده ای و اینک در حال انجام خطاهایی هستی که درزندگی نخست مرتکب شده بودی» آگاه سازد(فرانکل، 1967 ترجمه صالحیان و میلانی، 1387). اضطراب اضطراب از مبارزه و نبرد شخصی یک فرد برای زنده و باقی ماندن ناشی می شود، که باید به عنوان یک بخش اجتناب ناپذیر وضعیت انسان تلقی شود(کوری،1990). برای می (1977) و دیگر وجودگرایان، اضطراب مفهوم گسترده ای دارد. می دو نوع اضطراب را مطرح می کند: اضطراب بهنجار و اضطراب روان رنجورانه. یکی از زیر مجموعه های مهم اضطراب بهنجار که بسیار مورد توجه روان درمانگران وجودی است،اضطراب وجودی می باشد. با این که این اضطراب دارای تظاهرات جسمی است ولی از وجود ریشه می گیرد. انسان ها باید با دنیای اطراف خویش مواجه شوند، نیروهای پیش بینی نشده را تحمل بکنند و به طور کلی جای خود را در دنیا بیابند(شارف، 2000 ترجمه فیروزبخت،1381). اضطراب وجودی ، می تواند محرکی برای رشد فعالیت های ما باشد تا به طور افزایشی از آزادي مان و پیامدهای پذیرش یا رد آن آزادی آگاه شویم. در حقیقت زمانی که تصمیم می گیریم تا برای ترمیم و بازسازی زندگی مان در گیر شویم، اضطراب همراه با آن می تواند علامتی باشد که نشان گر آمادگی ما برای تغییر شخصی است. اگر ما بیاموزیم تا به پیام های هوشمندانه اضطراب گوش فرا دهیم می توانیم گام های ضروری را برای تغییر صحیح زندگی مان برداریم(کوری،1990). بر طبق نظر می (1981، نقل از کوری،1990) آزادی و اضطراب دو روی یک سکه هستند، اضطراب هیجان همراه با تولید یک عقیده جدید است. بنابراین هنگامی که ما از آزادی خود برای حرکت از یک امر شناخته شده به سمت یک امر ناشناخته استفاده می کنیم اضطراب ایجاد می شود. صرف نظر از ترس، بسیاری از ما می کوشیم تا از رفتن به سمت موفعیت های نا شناخته اجتناب کنیم، همان طوری که می، نیز تاکید کرده است ما فقط با از دست کشیدن از آزادی مان می توانیم از اضطراب فرار کنیم؟ روبرویی با اضطراب وجودی مستلزم نگریستن به زندگی به عنوان یک پیشرفت می باشد تا این که بخواهیم پشت امنیتی که به نظر می رسد محافظت کننده باشد مخفی شویم. اضطراب می تواند به سمت انرژی مورد نیاز برای تجربه کردن خطر و رفتار جدید تبدیل شود. هم زمان با افزایش تجارب جدیدتر وجود و رضایت بخش، اضطراب نیز کاهش می یابد(کوری، 1990). لوگوتراپی وظیفه دارد مسئولیت پذیری را در فرد بیدار کند. از این رو وظیفه را بر عهده بیمار می گذارد که خود انتخاب کند. لوگوتراپی با در نظر گرفتن گذرایی هستی و وجود انسانی به جای بدبینی و انزوا، انسان را به تلاش و فعالیت فرا می خواند. در یافتن علت واقعی نوروزها، به غیر ازعوامل اساسی بنیادی چه جسمی وچه روانی، مکانیزم های بازخوردی نظیر اضطراب پیش بین را یک عامل مهم واصلی بیماری زا می داند. این علامت و نشانه باعث ترس معینی می شود واین خود نشانه را برمی انگیزد و نشانه نیز دگر بار به نوبه خود ترس را تقویت می کند.در حالات وسواسی نیز همین دور تسلسل و تداوم زنخیره ای مشاهده می شود ولی وقتی بیمار، ستیز با وسواس را متوقف می کند و با تکیه بر روش قصد متضاد یا شوخ طبعی و تمسخر با آن مواجهه می گردد، حلقه معیوب و دور تسلسل زیان آور شکسته می شود و نشانه ها کاهش می یابد و رفته رفته ضعیف شده و سرانجام از بین می رود. در این مکتب انسان موجودی است که در نهایت خود سرنوشت خود را بدست می گیرد، انسان تنها زندگی نمی کند بلکه در هر لحظه تصمیم می گیرد و اراده می کند که این لحظه چگونه باشد ودر لحظه ای دیگر چگونه باشد. بر مبنای همین اصول است که هر انسانی آزادی این را دارد که در هر لحظه تغییر کند و یکی از جنبه ها و ویژگی های وجودی انسان همان ظرفیت او برای چیره شدن بر شرایط و فراتر رفتن از آنها است. یک بیمار روان پریش غیر قابل درمان ممکن است کارایی و مفید بودن خود را از دست داده باشد اما هنوز شان و مقام انسانی او باقی است، پزشکی که هنوز نقش خود را یک تکنسین می داند، باید اذعان کند که بیمارش را چیزی نمی بیند مگر یک ماشین، در حالی که بیمار او انسانی است در پشت پرده مرض انسان. انسان شئ در میان اشیاء دیگر نیست، بلکه موجودی است در نهایت خودمختار و برگزیننده. انسان هر دو گزینه استعداد و توان را در درون خود دارد و این که چگونه شکوفا شود بیشتر به تصمیم او بستگی دارد تا شرایط و اوضاع و احوالی که در آن قرار گرفته است. انسان از دیدگاه فرانکل از یک رو همان موجودی است که اتاق گاز و کوره های آدم سوزی را ساخته واز سوی دیگر موجودی است که با جرأت و با یاد خدا و خواندن دعا به کوره های آدم سوزی پا نهاده است(فرانکل،1967). شولای(2002) عنوان می کند که معنادرمانی با چهار پیام به انسان ها کمک می کند؛ 1. ما معنوی هستیم(این بعد، نوش داروی معنادرمانی است. قدرت مبارزه جویی روح انسان در اینجا فعال شده و برموقعیت های جاری زندگی غلبه می کند تا تغییر مطلوبی که شفابخش و زندگی بخش است را ایجاد نماید. پیام معنادرمانی این است که ما معنوی هستیم، کافی است آنچه را در ما آرمیده، فرابخوانیم)، 2. ما منحصر به فردیم( بدین معنی که همیشه، موقعیت ها و فرصت هایی هست که یکتایی خود را تجربه کنیم در روابط بین فردی، در خلاقیت و امثال آن)، 3. ما، خود تعالی بخشی را تمرین می کنیم( از رهگذر متعالی کردن محدودیت های پیشین، تقلایی به سوی هدف و تعامل با سایر موجودات انسانی را آغاز می کنیم و از این طریق معنای زندگی خود را تحقق می بخشیم) و 4. ما می توانیم نگرش خود را تغییر دهیم( هنگامی که با رنج گریزناپذیر مواجه می شویم و قادر به تغییر دادن موقعیت نیستیم، قادریم زاویه دید خود را تغییر دهیم). ما در اتخاذ موضع نسبت به موقعیت تغییر ناپذیر، آزادیم، یعنی شجاعانه طرز تلقی و برخورد با موقعیت را، بر موقعیت تحمیل می کنیم. از طرفی، لوکاس(1979) از طریق کار برد سیستم ارزشی افراد، اثربخشی لوگوتراپی را نشان داد. او سیستم ارزش ها را به دو دسته سیستم ارزشی هرمی( ساختار ارزش های این سیستم مانند هرم است که قوی ترین ارزش ها در رأس هرم قرار می گیرند. اگر شخصی با این سیستم ارزشی، دچار بحران یا رکودی شود به طوری که نتواند ارزش های خود را محقق گرداند، دچار یأس، ناامیدی و ...خواهد شد) و سیستم ارزشی موازی( این سیستم سالم ترین سیستم ارزشی در درازمدت می باشد. در اینجا افراد از چندین ارزش برخوردارند. اگر نتوانند به یک ارزش، جامعه عمل بپوشانند، ناامید نمی شوند زیرا آنها می توانند ارزش موازی دیگری را برای زندگی و تصمیم گیری بر اساس آن برگزینند) تقسیم کرد و در راستای درمان، پس از تشخیص سیستم ارزشی افراد، آنها را به سوی برخورداری از سیستم ارزشی موازی سوق می دهد. کرونباخ(1973) نیز با ابداع معنا تحلیل گری گروهی که در آن بر فعالیت های عینی برای برانگیختن درک افراد از معنا و مقصود زندگیشان تاکید می گردد، نشان داد شرکت کنندگان در معنا تحلیل گری لزوما بیمار روانی نمی باشند. کرونباخ برای پیشروی در مسیری به منظور جستجوی معانی زندگی، شیوه هایی عینی و مرحله به مرحله را پیشنهاد می نماید. مداخله درمانی در نظریه معنا درمانی گر چه فرانکل به طور منظم از روش های درمانی خود لیستی ارائه نداده است، اما روش های مختلفی به صورت پراکنده در نوشته های او آمده است. تکنیک ها و روش های درمانی معنادرمانی به چهار گروه تقسسیم می شوند که شامل : روش های افزایش آگاهی وجودی، تکنیک قصد متضاد، تکنیک بازتاب زدایی و روحانیت پزشکی است.توضیح دادن، ضرب المثل های پیشنهادی، به کار گیری تشبیهات،چشم اندازهای وسیع در موردمنابع معنا،پیدا کردن معانی زندگی از طریق روش آموزشی سقراطی،آموزش اهمیت قبول مسئولیت برای معنا، کمک به مراجعان تا به وجدانشان گوش کنند و پرسش از مراجعان درباره معناها جزء روشهای افزایش آگاهی وجودی هستند. قصد متضاد برای ترس از عرق کردن، ترس از لرزش دست، برای وسواسهای چک کردن و شمارش مثال های از کاربرد این تکنیک بشمار می آید.عدم بازتاب در مقابل خویشتن نگری زیاد درباره مسایل جنسی، خویشتن نگری زیاد درباره بلعیدن هم جزء تکنیک های بازتاب زدایی به شمار می آیند. کار با یک جوان اسکیزوفرنی هم یک مثال کلیدی برای استفاده از تکنیک روحانیت پزشکی است(بهفر،1384 و سروری،1383). آموزش اهمیت قبول مسئولیت برای معنا فرانکل این کار را به شکل کمک به مراجعان برای رسیدن به سطح فعالیت بهتری در زندگی می بیند. به نظر او زندگی هرگز وتحت هیچ شرایطی از داشتن معنی خالی نیست. مراجعان باید همیشه مسئولیت یافتن معنای قرار گرفتن در موقعیت خاص راقبول کنند. معنادرمانی به مراجعان یاد می دهد که زندگی خود رامانند یک امتحان ببینند. به مراجعان توضیح داده می شود که نه تنها مسئول کارهای خود هستند،بلکه باید آنچه را که خداوند برایشان مقدر ساخته انجام دهند(بهفر،1384 و سروری،1383). کمک به مراجعان برای گوش دادن به ندای وجدان فرانکل اغلب می گوید که معنا را باید پیدا کرد. نمی توان آن را به کسی عرضه کرد. ضمیر ناخودآگاه راهنمای مراجعان در جستجوی معنا بشمار می رود. مراجعان باید به ندای وجدانشان گوش فرا دهند. اگر چه درمانگران نمی توانند برای مراجعان هدف تعیین کنند، اما می توانند نمونه های متنوعی از تعهد خود در جستجوی معنا را ارائه دهند. پرسش از مراجعان درباره معناها درمانگرها می توانند از مراجعان خود درباره ی توانمندی های ارزنده شان پرسیده و آنها رادر یافتن پاسخ کمک کنند. همچنین می توانند از مراجعان خواست معنای نهفته در روابط و رنجهایشان را جستجو کنند(بهفر،1384 و سروری،1383). چشم اندازهای وسیع در مورد منابع معنا معنادرمانگران می توانند به مراجعان کمک کنند تا دیدگاههای وسیعتری از منابع معنا در زندگی خود بدست آورند. فرانکل(1955) در کار با مراجعی که زندگی از دیدگاه او پوچ و بی هدف است و این وضعیت تنها با یافتن شغلی مانند پزشکی یا پرستاری برطرف می شود این روش درمانی را بکار برد. فرانکل به او کمک کرد تا دریابد موضوعی که می تواند فرصت کسب موفقیت را برایش فراهم کند، یافتن شغل نیست بلکه نحوه ی انجام دادن کار مهم است. او در زندگی خصوصی اش فرصتی یافت تا معنای زندگی اش را در وجود مادر یا همسرش بیابد. ایجاد معنی زندگی از طریق روش آموزش سقراطی فرانکل(1988) مثال مراجعی را مطرح می کند که از زودگذر بودن زندگی رنج می برد. فرانکل از این زن خواست تا مردی را پیدا کند تا موفقیت هایش را ستایش کند و مراجع از پزشک خانواده نام برد. سپس با استفاده از یک سری پرسش فرانکل زن را به این حقیقت رساند که با این که دکتر فوت کرده و بسیاری از بیماران خدمات وی را فراموش کرده اند، باز هم برای زندگی او ثمربخش است. استخراج معنا از طریق نمایش فرانکل مثالی از استخراج معنا از طریق لوگودرام یا نمایش مطرح می کند که در یک درمان گروهی صورت گرفت. زنی که پس از اقدام به خودکشی در کلینیک فرانکل بستری شده بود، پسر یازده ساله اش را از دست داده و با پسر بزرگترش که فلج بود زندگی می کرد. فرانکل در ابتدا از زن دیگری در گروه خواست تا تصور کند 80 ساله است و به زندگی گذشته ی خود در بچگی فکر کند در حالی که از موفقیت مالی و پرستیژ اجتماعی خوبی برخوردار بوده است او بلافاصله گفت که زندگی اش هیچ هدفی نداشته است. فرانکل سپس از مادر کودک فلج خواست تا همین شرایط را برای خود فرض کند و او دریافت که زندگی بسیار پر معنایی داشته است چرا که بهترین شرایط ممکن را برای فرزند خود فراهم آورده است. پیشنهاد معنا معنادرمانگرها می توانند پیشنهاداتی در خصوص معنای موقعیت های مختلف زندگی ارائه دهند. فرانکل به مثال پزشک مسن و بسیار افسرده ای اشاره می کند که نمی توانست بر اندوه از دست دادن همسر عزیزش که دو سال پیش فوت کرده بود غلبه کند. فرانکل در ابتدا از او خواست تا تصور کند اگر او زودتر فوت کرده بود چه اتفاقی می افتاد. دکتر پاسخ داد همسرم رنج بسیاری می برد. فرانکل فوری پاسخ داد: « می بینید دکتر این رنج بر همسرتان تحمیل نشده و این شما هستید که او را از این زجر رها ساخته اید و البته لازمه اش این است که این تنهایی و غم از دست دادن او را تحمل کنید»(بهفر، 1384 و سروری، 1383). تجزیه و تحلیل رویا معنادرمانگرها می توانند با کار بر روی رویاهای مراجعان آنها را به ضمیر هشیارشان نزدیک کنند. فرانکل(1975) مثالی از زنی را مطرح می کند که خواب دیده بود همراه لباس های چرک گربه را در داخل ماشین لباسشویی انداخته و بعد که برای گرفتن لباس های خود برگشته گربه را مرده پیدا کرده بود. اطرافیان به او گفته بودند که گربه سمبل فرزند و لباس کثیف نشانه شایعاتی است که در مورد زندگی عاشقانه دخترش وجود دارد. که مادر او نیز در این مورد مشکوک بود. فرانکل خواب او را هشداری دانست تا مادر باعث آزار دخترش یا دیگران نشود تا در نتیجه آنها را از دست ندهد. معنادرمانگران مذهبی هم ممکن است رؤیا ها را طوری تفسیر کنند تا آنچه در ضمیر ناخودآگاه است به خودآگاه افراد بکشند. فرانکل معتقد است بسیاری از افراد، مذهبی بودن خود را بعلت ویژگی های خاص نهفته در افکار مذهبی سرکوب یا انکار می- کنند. توضیح دادن توضیح این نکته که محدودیت ها به وجود انسان معنی می بخشد، از وظایف معنا درمانگران است. معنادرمانگران به مراجعان آموزش می دهند تا یاد بگیرند که محدودیت های موجود در قوانین اجتماعی به زندگی انسان معنا و مفهوم می دهد نه اینکه معنی زندگی را از انسان می گیرد. به کارگیری تشبیهات مراجعان می توانند زندگی شان را مثل عکس های متحرک تصور کنند که به تندی حرکت می کنند. بدین ترتیب، زندگی برگشت ناپذیری به خانه آورده می شود که گفته می شود آنها نه تنها چیزی را نمی توانند جدا کنند بلکه هیچ چیز نمی تواند بازنگری و تغییر داده شود. مراجعان می توانند خودشان را به عنوان مجسمه سازانی تصور کنند که زمان محدودی برای کامل کردن کارهای هنری شان دارند. اما نمی دانند چه موقع ضرب الاجل خواهد بود. در جلسات درمانی این استعارات شرح داده می شوند(بهفر، 1384 و سروری، 1383). قصد متضاد(متناقض) استفاده از این روش برای درمان کوتاه مدت بیماران مبتلا به انواع فوبیا (ترس) و وسواس فکری توصیه می شود. از بیماران در قصد متضاد خواسته می شود آنچه را برایشان ترسناک است به درستی و دقیق توضیح دهند. در مرحله بعد ترس بیمار با یک آرزوی متناقض با آن جایگزین شده که باعث می شود از اهمیت ترس کاسته شود. همچنین قصد متضاد بر حس شوخ طبعی بیمار تاکید دارد و آن را ابزاری جهت کاهش وابستگی به بیماری می داند که فرد با خندیدن به آن می رسد(فرانکل، 1955). کاربرد معنادرمانی درسالمندان حرکت از اساس نظری لوگوتراپی بسمت کاربرد این رویکرد برای سالمندان به درمانگری که در ابتدا شخص و زندگیش را بشناسد و از آن آگاهی کسب کند، احتياج خواهد داشت. مانند بیشتر رویکردهای درمانی، معنی درمانی به یک پیوند همدلانه با گوش دادن به مراجع نياز دارد. سه ناحیه تحقیق برای کشف معنی مهم هستند. ابتدا ارزش های فردی را بايد نام برد. برای شخصی که مهربانی ارزش است، معنا می تواند از طریق دریافت و یا دادن مهربانی حاصل شود.اگر فردی برای کار سخت ارزش قائل نیست و یا برای اشخاصی که معنا را در کار سخت پیدا می کنند ارجی قائل نمی شود، پس روشن است که آنها قصد ندارند که معنا را در این نوع فعالیتها پیدا کنند(کیمبل، 2000). میسین(2005) مشاهده کرد: سالمند یا انتخاب نمی کند ویا اجازه کار به او داده نمی شود. بنابراين ممکن است لازم شود که او تحقق ارزش های خلاق را کنار بگذارد، ولی او هنوز فرصت دارد که معنا را در تجارب زیبا ویا روابط عاشقانه پیدا کند. اگر به علت تنهایی و بیماری هر دو امکان پذیر نیست. هنوز وجود دارد چیزی که فرانکل بعنوان بالاترین ارزش در نظر می گیرد و آن عمیق ترین معنای قابل دسترس برای یک سالمند، آزادی انتخاب پاسخش به این چالش است. چگونگی روبرو شدن شخص با رنجش می تواند بالاترین ارزشی باشد که به زندگیش معنی می دهد. بنظر فرانکل(1984) ارزش ها بوسیله سنتها منتقل می شوند. به نظر او سنتها در جوامع مدرن روبه نابودی هستند. او اصرار می کند: فقط ارزش هایی که ممکن است بعنوان معناهای جهانی تعریف شوند، با زوال سنتها می توانند باقي بماند. در حالی که فرانکل اهمیت ارزش ها را توصیف نمی کند، به نظر او آنها در بسیاری از انسان ها مفقود گشته اند. فرانکل ادعا می کند: شخص ممکن است بگوید غریزه ها توسط ژن ها و ارزش ها توسط سنتها منتقل می شوند اما معناها بی نظیر هستند، یک موضوع کشف شخصی هستند؛ آنها باید توسط شخص جستجو و پیدا شوند و چنین کشفی از معناها ممكن خواهد بود، حتی اگر همه ارزش های جهانی ناپدید شوند؛ بطور خلاصه «ارزش ها مرده هستند و معناها زنده» .بنا براین فرانکل احساس می کند که معنا مي تواند توسط شخص کشف شود، حتی اگر او نتواند ارزش هایش را تشخیص دهد. به عنوان یک درمانگر، آشنایي بيشتر با افراد مسن باعث خواهد شد که او هم ارزش های بحث شده و هم انتحاب هایی را که انجام داده، بهتر بشناسد و دنبال نماید. انتخاب های انجام شده بوسیله افراد، بازتابی از ناحیه دوم لوگوتراپی، جای که متفاوت ازسایر رویکردهاست(میسین،2005). فرانکل می نویسد: مانند پدیده های انسانی، آزادی ، کاملا انسانی است. آزادی انسان، آزادی دارای حد و مرز است.انسان از شرایط آزاد نیست اما او آزاد است در مقابل آنها بایستد.شرایط کاملا او را محدود نمی کند. با وجود محدودیت ها او می تواند فراتر رود و یا تسلیم شرایط شود، او ممکن است بر همه شرایط غلبه کند و وارد بعد انسانی شود. سرانجام انسان محکوم شرایط نیست که او را مجبور کند، بلکه این شرایط هستند که محکوم تصمیم گیری او هستند. به عنوان یک درمانگر به بحث مراجع راجع به زندگیش گوش کنید،آن می تواند روشن کند که، تصمیم گیری او در پاسخ به حوادث و شرایط زندگیش، فراتراز انتخاب او بوده يا نه. کمک به مراجع برای درک این انتخاب ها، ممکن است به آنها کمک کند تا بتوانند اکنون انتخاب- های داشته باشند که موجب شود آنها کنترل بیشتری بر معنای آینده خود داشته باشند(کیمبل، 2000). رکر و ونگ (2004) خاطرنشان می سازند که: شور و هیجان فعالیت های انتخاب شده، دلهره کار سخت و لذت موفقیت، هیجان و خشنودي از درگیر شدن براي درك و فهم روابط و تجربه های شخصی زیادی که به پرده نقش دار زندگی،رنگ، شکل و غنا می بخشد، مواد خامی برای معنای حاضر هستند. ما معنا را خلق می کنیم از طریق انتخاب ها و اعمالی که انجام می- دهیم. اما ما همچنین می توانیم معنا را از طریق حوادثی که هر روز در راه مان اتفاق می افتد کشف کنیم. تکنیک های که با مراجعان سالمند می توانیم از آنها استفاده کنیم شامل:گفتگوی سقراطی، بازتاب زدایی، قصد متضاد و استفاده از بذله گویی و شوخی است. هر یک از این تکنیک ها برای کمک به افراد مسن، برای دیدن یک راه جدید بررسی مشکلات و یا صدمات زندگیشان، بمنظور کشف معنی است. آن مهم که اشخاص مسن قادر باشند دریابند معنی را حتی در افرادی که قبلا با آنها بوده و اکنون در بین آنها نیست و یا در بیماری لا علاجی که از آن رنج می برند(کیمبل،2000). ج )روان درمانی ومشاوره گروهی انسان موجودی اجتماعی است واعمال ورفتارهای او متأثر از آداب ورسوم وقوانین اجتماعی است. انسان بدون تعلق به گروه ، احساس امنیت نمی کند و به تنهایی برای استفاده از طبیعت به منظور ارضای نیازهایش ، توان کافی ندارد (شفیع آبادی ، 1381) . ریشه های روان درمانی گروهی ، در اعماق تاریخ بشر نهفته است. انسان ، از بدو تولد در گروه زندگی کرده است وبیشتر اعمال خود را از قبیل کار وعبادت به صورت گروهی انجام داده است. انسان ، به عنوان یک موجود اجتماعی ، به تعلق ، مورد قبول واقع شدن ، ارزش یافتن و مورد طلب و خواست بودن محتاج است. اگر این نیازها برآورده نشود ، انسان بیمار می شود. به عبارت دیگر ، سلامت عمومی انسان ، وابسته به روابط گروهی است. گروه های درمانی ، وقتی برای انسان ضرورت پیدا می کنند که گروه های طبیعی موجود در زندگی او از برآوردن نیازهایش عاجز باشد (ثنایی ، 1374) . مسمرکه در پیدایش وگسترش گروه درمانی سهم به سزایی داشت ، به وجود نیروی مرموز مغناطیس حیوانی در بدن انسان معتقد بود و برای اولین بار با استفاده از تلقین ، بیماران روانی را به صورت گروهی درمان کرد. اولین کوشش ها در زمینه گروه درمانی به وسیله پراتز انجام گرفت. او در سال 1905 میلادی از روش گروهی برای آموزش دستورات بهداشتی به معلولین در یکی از بیمارستان های شهر بوستون استفاده کرد ( شفیع آبادی،1381) . مورنو ، یکی از با نفوذترین افراد در زمینه روان درمانی گروهی است . وی درسال 1931میلادی ، واژه ی " گروه درمانی " ودر سال 1932 میلادی واژه ی " روان درمانی گروهی " را ارائه داد . مورنو ضمن مخالفت با رفتارگرایی وروانکاوی ، تحلیل های فروید راکافی ندانست واز روش نمایش روانی واجتماعی در درمان بیماران استفاده کرد. به نظر او برای بهتر فهمیدن مشکلات روانی بیماران، باید به گروهی که این عده درآن کار می کنند توجه شود ( شفیع آبادی ، 1381). تعریف گروه ومشاوره گروهی یالوم (1957 ، به نقل از نوابی نژاد ، 1370 ) در بحث از گروه به عنوان جهان اجتماعی کوچک ، چنین می گوید : گروه عبارت است از جمعی با حداقل محدودیت های ساختی به صورت یک جهان کوچک ومتشکل از اعضای متعامل آن . کلمه گروه معانی وکاربردهای متعددی دارد وبا کلماتی نظیر توده ، انبوه خلق ، اجتماع، سازمان ، و دسته مترادف به کار می رود. گروه از نظر لغوی به معنی جماعت،انجمن،جمعیت،جمعی از مردم ، دسته ای ازحیوانات وطایفه یا قبیله است. گروه تعاریف گوناگون در جامعه شناسی و روان شناسی اجتماعی دارد . این تعاریف نکات مشترک ودرعین حال تفاوت هایی دارند که از آن ها نتیجه می شود که گروه تجمع دو نفر یا بیشتر است که هدف مشترک وکنش و واکنش دارند، به نیازهای یکدیگر وارضای آن ها علاقه مندند، از قوانین ومقررات معینی تبعیت می کنند، تفاهم و صمیمیت، بین آنان حاکم است ، و برای رسیدن به اهداف مشترک وحدت عمل دارند. مشاوره گروهی، عبارت است ازیک فرآیند دوجانبه انسانی که درآن مشاور ویک گروه همسان به بررسی مشکلات ، احساسات ، نگرش ها وارزش ها می پردازند وکوششی است درجهت تعدیل واصلاح نگرش ها وادراکهای فرد، تا بتواند در مورد مسائل ومشکلات تکاملی خود ، بهتر وموثرتر اقدام کند (نوابی نژاد،1370). کوهن (1964، به نقل ازنوابی نژاد ، 1370) مشاوره گروهی را این چنین تعریف می کند: فرآیندی انسانی پویا ، که در آن تکنیک های مشاوره در مورد افراد بهنجار ، به کار گرفته می- شود واعضای گروه به همراه مشاور فعالانه به بررسی مشکلات واحساسات خود می پردازند. مشاور گروهی، یک سلسله فعالیت های سازمان یافته وتعامل بین افراد گروه است که دریک زمان ودریک مکان به خاطر حل مشکل معین ویا گفت وگو درباره ی مسائل متعدد انجام می- گیرد (شفیع آبادی،1374). ماهلر( 1969) ، مشاوره گروهی را چنین تعریف می کند : فرآیندی که درآن اعضای گروه ، ازطریق تعامل با یک دیگر به خودشناسی نائــل می شوند و در محیطی سرشار از احترام متقابل، آزادانه به بیان مسائل می پردازند. گروه های مشاوره وروان درمانی از نوع گروه های کوچک هستند ، که درآن ها به درمان مشکلات روانی داوطلبان کمک می شود. اعضای گروه مشکلی دارند و برای دریافت کمک و توصیه های درمانی مراجعه می کنند. در این گروه ها ، کار از ارائه اطلاعات صرف فراتر می رود. مشاور بایــد رابطه حسنه مشاوره ای با مراجعان برقرار سازد وجوی مملو از اعتماد واحترام وتفاهم به وجود آورد تا افراد گروه به تدریج مسائل خود را مطرح سازند و با بهره گیری از بازخوردی که ازدیگران دریافت می دارند ، به حل مشکلاتشان موفق شوند (شفیع آبادی،1381). از تعاریف فوق چنین برمی آید که اولین هدف مشاوره ای گروهی ، حل مشکل مراجعان است که در آن با کمک از توانایی های افراد ، آن ها را درجهت یافتن راه حلی کمک می کند. نکته ی دیگر که دراین تعاریف قابل توجه است ، محور قرار دادن اعضای گروه است به طوری که مشاور از هرگونه پیش داوری درخصوص مراجع اجتناب نموده واتخاذ هرگونه تصمیمی ، درجریان جلسات به عمل آید ( خدایی،1385) . اهداف مشاوره گروهی هدف ، از نظر لغت به معنی نشانه ومقصد وآن چیزی است که آدم برای رسیدن به آن می- کوشد . هدف ، ایجاد انگیزه می کند وبه فرد نیروی انجام کار می دهد. هرگروه ، هدف یا اهدافی دارد واعضا در صدد هستند به آن برسند. وجود هدف، باعث تداوم گروه می شود وگروه های بی- هدف به زودی متلاشی می گردند ( شفیع آبادی ، 1381) . هرسن شن ( 1995،ترجمه ی طوسی ، 1376) ، اهدافی را برای گروه ها عنوان کرده است که از این قرارند : ارتقاء : دریک موقعیت گروهی ، شرکت کنندگان می توانند به کشف توانایی هایشان نسبت به حوادث وروابط بین گروه بپردازند. آن گاه آن ها می توانند درک جدیدی را که به آن دست می یابند در زندگی مورد استفاده قرار دهند. تسهیل : مراحل گذار رشد را که فرد با آن ها روبرو می شود، می توان از طریق مشاوره گروهی تسهیل کرد. درمان جویان، پاسخ هایشان را به مرحله ی گذار در گروه بیان می کنند. مشاوره گروهی ، محیطی امن را برای بررسی این پاسخ ها و تعیین این که کدام پاسخ ها برای شرکت کنندگان مفیدتراست، فراهم می کند. پیشگیری : مشکلات بالقوه را می توان در محیط گروهی کشف کرد و به آن پرداخت. مشاوران، می توانند مهارت هایی راکه از به وجود آمدن مشکلات جلوگیری می کند در گروه ارائه دهند ودر میان درمان جویان اعمال کنند. جبران : مشکلات تشخیص داده شده را می توان به طور گروهی درمان کرد. اعضای گروه حمایت که با مشکل مشابهی روبه رو هستند ، این فرصت را برای هم ایجاد می کنند که مشکل وراه حلش را در تماس با واقعیت ملموس روابط گروه بیان کنند ، واین توان را برای اعضا به وجود می آورند که به کمک هم دیگر دربیرون از گروه نیز ادامه دهند. به این دلیل ، مشاوره ی گروهی روشی موثر برای جبران مشکل است. توان بخشی : مشاوره ی گروهی می تواند در کمک رسانی به درمانجو برای سازگاری با ناتوانایی های دراز مدت به کارآید. مشاوران، قادرند تکنیک های سازگاری ویژه ای را ارائه دهند واعمال آن ها را در گروه نظارت کنند. به طور کلی مشاوره گروهی فرصتی فراهم می آورد که : 1- فرد درباره ی مسائل ومشکلاتش صحبت کند؛ 2- احساساتش را درگروه بروز دهد وباز خورد دریافت کند؛ 3- به تعیین طرز تلقی وگرایش دیگران نسبت به خود موفق گردد. بنابراین ، فرد از طریق مشارکت در گروه می تواند مهارت های اجتماعی خود را تقویت کند و روابط بهتری با دیگران داشته باشد ( رئوفی ، 1376، به نقل از خدایی، 1385) . مشاوره گروهی ، شرکت کنندگان را قادر می سازد با دیگر اعضای گروه ، شبکه ای اجتماعی تشکیل دهند که بتوانند به منزله ی مبنایی برای تغییر محیط عمل کنند. درمان جویان گروهی می توانند از تعامل متقابل گروهی برای افزایش درک و پذیرش ارزش ها و هدف ها استفاده کنند و رفتارها و نگرش های معینی را یاد بگیرند یا کنار بگذارند (خدایی،1385). انتخاب اعضای گروه گرچه مشاوره ی گروهی متمرکز برنیاز اعضای آن است ، اما اهمیت عضویت گروهی را در موفقیت وسازگاری فرد با گروه نمی توان دست کم گرفت . رمز موفقیت گروه در انتخاب اعضای آن است. ملاک های انتخاب اعضای گروه ازاین قرار است : 1 علاقه ی مشترک ؛ 2- داوطلب بودن یا مراجعه ی شخصی؛ 3- اشتیاق به شرکت درفرآیند گروه ؛ 4- قابلیت شرکت درفرآیند گروه. یکی از ملاک های متداول برای انتخاب اعضای گروه، علاقه ی مشترک اعضای بالقوه ی آن به یک مشکل ، ناراحتی، یا موضوع مشابه است. بسیاری از نویسندگان از جمله واگنر( 1976)؛ اولسن (1977) ؛ و بلکر ، جانسون و بتیس (1982) معتقدند که بهترین عضو گروه ، عضوی است که خودش به دنبال گروه آمده باشد. شرکت در مشاوره ی گروهی باید با انتخاب خود اعضا باشد. حق انتخاب، حقوق مراجع را تضمین می کند. اگرشرکت در مشاوره ی گروهی ، انتخاب خود مراجع باشد ، انگیزه های او را برای مشاوره افزایش می دهد. ممکن است اعضای بالقوه ی گروه دربعضی موارد فوق توان یا میل به ارتباط با دیگران یا رابطه برقرار کردن وکمک به آن ها باشند. با توجه به خلق وخوی اشخاص ، مشخص است که همگان عضو مناسب گروه نمی توانند باشند. به طور خلاصه ، اگر قرار است کسی از تجارب گروهی بهره مند شده و در آن فعال باشد ، باید ازتوانایی و قابلیت های خاصی برخوردار باشد (گیبسون ومیتل 1990، ترجمه ی ثنایی ، 1373) . مراحل مشاوره گروهی مشاوره گروهی ، از دیدگاه اجرا دارای مراحلی است وتا مرحله ای طی نشود ، نیل به مرحله ی بعدی امکان پذیر نخواهد بود. آگاهی از این مراحل وشناخت آن ها به مشاور گروه امکان می- دهد که در تأمین هدف های هر مرحله کوشش به عمل آورد واعضا را سریع تر و مفیدتر به سوی مراحل بعدی سوق دهد. به نظر ماهلر (1969 ، نقل ازشفیع آبادی، 1381) مراحل مشاوره گروهی را می توان به شرح زیر برشمرد : 1- مرحله شناسایی ومکاشفه : در این مرحله هریک از اعضا درصددند تا یکدیگر را بشناسند ودریابند که آیا می توانند به یکدیگر اعتماد کنند یا نه . مشاور نقش فعال وحساسی را برعهده دارد وبه بازگو کردن قوانین گروه وحصول توافق بین اعضا اقدام می کند. در این مرحله ، هم چنین اعضا به هم معرفی می گردند وهدف های تشکیل گروه از دیدگاه کلیه اعضا مشخص می شود. مباحث گروه معمولاً سطحی است وبیشتر بر شناسایی اعضا متمرکز می باشد. عواملی نظیر نوع گروه ، خصوصیات اعضا وشیوه رهبری گروه ، در چگونگی طی مرحله مکاشفه موثرند. 2-مرحله انتقال : پس از طی مرحله مکاشفه با موفقیت وایجاد امنیت واعتماد ، هریک از اعضای گروه معمولاً بحث درباره ی مشکل خود را آغاز می کنند. ابراز مشکل با نوعی شک وتردید همراه می باشد. زیرا روابط اعضا آن طوری که باید و شاید ، هنوز عمیق نشده است. نقش مشاور دراین مرحله حساس است و باید اعضا را به گویایی و بحث درباره ی مشکل ، تشویق کند و افکار و احساسات آنان را منعکس سازد وجریان گروه را تداوم بخشد. 3-مرحله عمل وفعالیت یا سازندگی : پس از عمیق تر شدن روابط واعتماد به یکدیگر وطرح مسائل ومشکلات، تلاش و فعالیت برای حل آن ها آغاز می گردد. بدین معنی که اعضا به بحث می نشینند و فارغ از هرگونه عامل مزاحمی سعی می کنند مددکار یکدیگر باشند. باید سعی شود از کسانی که در مواجهه با مشکلاتشان حالتی مضطرب و نگران دارند حمایت به عمل آید. 4- مرحله پایان : سرانجام گروه به جایی می رسد که باید به طور موقت یا برای همیشه به کارش پایان داده شود. بهترین زمان برای خاتمه دادن به جلسات مشاوره گروهی ، هنگامی است که گروه به هدف های تعیین شده نائل آمده باشد. به هنگام پایان دادن به هر جلسه مشاوره گروهی ، باید خلاصه ای از محتوای بحث توسط خود مشاور ویا به کمک اعضا بیان گردد ومسیر فعالیت جلسه آینده گروه مشخص شود. گروه درمانی وجودگرا مشاوره و روان درمانی می تواند یک چهار چوب عالی رویارویی با موضوعات وجودی باشد(می و یالوم،1989). کوری(1990) اهداف یک گروه وجودگرا را به عنوان کمک کردن به افراد برای تعهد دادن به سفری طولانی مدت برای کشف خود(خودکاوی)، ذکر می کند. فضای حاکم بر یک گروه به افراد در جستجوی درمان کمک می کند تا به تجارب ذهنی خودشان توجه کنند در حالی که این تجارب را با دیگران که دارای اهداف مشابه هستند سهیم می دانند. در گروه درمانی وجودگرا به چهار موضوع:(مرگ و زندگی)، (آزادی، مسئولیت پذیری و انتخاب)، (انزوا و عاشق شدن) و( معنا و بی معنایی )پرداخته می شود. الف)مرگ و زندگی چارچوب یک گروه فرصتی مناسب را برای رویارو شدن با موضوعات مورد ملاحظه در تمام زندگی ایجاد کرده و پاسخ دهی مناسب را فراهم می آورد، کوری به عنوان یک وجودگرا می پرسد، زندگیتان چه معنایی دارد؟ چه طور شما به این که اگر از مردن دوباره آگاه بودید جواب می دادید؟ چه تصمیماتی گرفته اید که به آن عمل نکرده اید؟ یک گروه درمانی مکانی امن برای افرادی است که ناراحتی درباره تغییر کردن و ترس از مرگ و نقایص شان را اظهار کنند. علاوه بر این یالوم(1980) درباره ارزش تمرین پاسخ دهی به مرگ، در گروه درمانی و ارزش بودن بیماران در گروه درمانی که آنها را با مرگ خودش و یا شخص محبوبشان مواجهه می کند ، بحث کرده است. اگر ما به طور معنا داری در مورد زندگی فکر کنیم، فکر کردن درباره ی مرگ بسیار ضروری است. ولی اگر ما از خودمان در مقابل حقیقت مرگ دفاع کنیم، زندگی بی معنا و بی روح می شود. اگر ما بدانیم که فناپذیر هستیم و روزی خواهیم مرد، و زمان زیادی برای تکمیل طرح ها و به دست آوردن آرزوهای مان نداریم، هر لحظه از زندگی ما سرنوشت ساز می شود. آگاهی ما از مرگ منبع شور و شوق برای زندگی و خلاقیت است. مرگ وزندگی به هم وابسته هستند، و هر چند که مرگ تخریب و نابود شدن وضعیت فیزیکی و بدنی ماست اما ایمان به مرگ نجات دهنده ی ماست(کوری،1990). ب)آزادی، مسئولیت و انتخاب در یک گروه، افراد در قبال هستی، اعمال و بدبختی شان مسئول هستند.زمانی که درمان گران وجود گرا اعضای گروه را از دیدگاه خودشان به عنوان قربانی و درمانده می بینند، خاطر نشان می سازند که اعضای گروه در مقابل زندگی خودشان مسئولیت پذیر نیستند(کوری،1990).یالوم(1980) درمانجویان را به عنوان تولد هم زمان با هم،که هر کدام در یک گروه بر اساس یک حالت برابر اقدام می کنند، مورد توجه قرار داده است. گروه یک مکان عالی برای افرادی است تا نسبت به مسئولیت پذیری خودشان از طریق بازخورد اعضاء و رهبر گروه آگاهی یابند. در گروه بیماران یاد می گیرند که چطور رفتارشان به وسیله دیگران مورد توجه قرار می گیرد، چه طور باعث به وجود آمدن احساس دیگران می- شوند، چطور با رفتارهایشان انتخاب های دیگران از خود را تحت تاثیر قرار می دهند. بدین سان گروه به یک سیستم اجتماعی کوچک تبدیل می شود(یالوم،1980 به نقل از قنبری هاشم آبادی،1383). وظیفه رهبر گروه است که به فرایندهای گروه آگاهی داشته باشد، اعضای گروه را برای داشتن عمل مناسب در گروه ترغیب کند ، و موضوع شرکت اعضا در گروه را مورد بحث قرار دهد(می و یالوم،1989). روش زندگی ما و آنچه که ما می خواهیم باشیم همه نتیجه ی انتخاب های ما است. به علت واقعیت این آزادی وجودی، ما باید مسئولیت رهبری زندگی مان را بپذیریم(کوری،1990).حق زندگی، مسئولیت پذیری را نیز به دنبال دارد. به نظر وجودگرایان، انسان ها وارد جهان ساخت یافته ای که طرح منسجمی دارد نمی شوند و چنین جهانی را ترک نمی کنند، بلکه انسان ها هنگام جستجوی آزادی در قبال دنیای خویش، طرح های زندگی خویش و انتخاب های خویش مسئولند. مسئولیت پذیری به معنای متعلق بودن انتخاب ها به خودمان و برخورد صادقانه با آزادی است(می و یالوم،1989). ج)انزوا و عشق ورزیدن تجربه کردن یک گروه فرصت مناسب را برای شکل گیری روابط نزدیک و واقعی با دیگران فراهم می کند. افراد یاد می گیرند که خودشان باشند و اصالت داشته باشند، ودریابند که آن تجربه ارزشمند است. شیوه های ارتباطی که در گروه آموحته می شود می تواند برای افراد در خارج از گروه هم به کار برده شود به طوری که یک صمیمیت می تواند شکل بگیرد(کوری،1990 به نقل از قنبری هاشم آبادی،1383). انزوای وجودی در مواجهه با مرگ شدت می یابد.احساس تنهایی و درماندگی کامل، وحشت شدید «نیستی» را به دنبال دارد. روابط عاشقانه ابزاری برای پرکردن انزوای وجودی است. بابر (1970) به نقش مهم رابطه ی «من وتو» اشاره می کند که در آن طرفین یکدیگر را به طور کامل تجربه می کنند. یالوم(1980) هشدار می دهد که چنین رابطه ای نباید بر مبنای نیازها باشد. توجه و دلسوزی باید متقابل و چشم گیر باشد و در چارچوب تجربه کردن کامل یکدیگر صورت گیرد(شارف، (2000)، ترجمه فیروزبخت،1381). عشق تنها شیوه ای است که با آن می توان به اعماق وجود انسانی دیگر دست یافت. هیچ کس توان آن را ندارد جز از راه عشق به جوهر وجود انسانی دیگر، آگاهی کامل یابد.جنبه روحانی عشق است که ما را یاری می دهد تا صفات اصلی و ویژگی های واقعی محبوب را ببینیم و حتی چیزی را که بالقوه در اوست و باید شکوفا گردد، درک کنیم. علاوه بر این عاشق به قدرت عشق توان می یابد که معشوق را در آگاه شدن از استعداد های خود و تحقق بخشیدن به آن ها یاری کند(فرانکل، 1963 ، ترجمه صالحیان و میلانی،1385). د)معنا وبی معنایی براساس نظر فرانکل ناخوشی زمان ما عبارت است از« بی معنایی» یا « خلاء وجودی» که غالبا وقتی تجربه می شود که مردم خودشان را با امور عادی یا کار مشغول نمی سازند(کوری، (1995) ترجمه بهاری، 1382). فرانکل بر اساس کار بالینی و مطالعه اش نتیجه گرفت که فقدان معنا منبع اصلی استرس وجودی و اضطراب است.او نوروز وجودی را به عنوان تجربه ی بی معنایی می داند. بنابراین بر اساس نظر فرانکل درمان برای کمک به مراجعانی طرح شده است که معنایی را در زندگی شان پیدا کنند(کوری،1995). مردم در طول زندگی خویش بارها در مورد معنای زندگی از خودشان سوالاتی می پرسند مثل: چرا اینجا هستم؟ چه می شد اگر معنای زندگی را می یافتم؟چه چیزی در زندگیم هست که آن را هدفمند کند؟ چرا به وجود آمده ام؟ همان طور که می و یالوم(1989) می گویند انسان ها به معنادار بودن زندگی نیاز دارند. بامعنا بودن به اشخاص اجازه می دهد رویدادها را تفسیر کنند و درباره نحوه ی زندگی و خواسته های انسان در زندگی ارزش هایی تدارک ببینند(شارف،2000، ترجمه فیروزبخت،1381). آن چه فرانکل را از می و یالوم جدا می کند تاکید بدون قید او بر معنی زندگی است. براساس نظر فرانکل وجود انسان شامل سه بعد جسمانی، روانی و روحانی است که سومی جنبه ی منحصر به فرد انسان است. در هر حال این سه بعد باید فهمیده شوند، چرا که شخص به عنوان یک کل مطرح است. جنبه ی روحانی ممکن است توسط جنبه های جسمانی و روانی محدود شود اما حتی اگر ارگانیسم روانی و جسمی آسیب ببیند جنبه روحانی دچار بیماری نمی شود. براساس نظرفرانکل دو سطح از معنا وجود داردکه وی آن ها را معنای حاضر و فرا معنا می خواند. فرانکل اعتقاد دارد که دومی محصول موقعیت خاص است نه کل زندگی. زیرا فرا معنا در بعد فرا انسانی ما مخفی است. هر کس باید معنای خاص حاضر را کشف کند و فقط خود افراد درستی معنای خاص حاضر را می دانند(ونگ،2000). پیشینه تجربی پژوهش در این قسمت ابتدا تحقیقات انجام شده در رابطه با موضوع پژوهش در ایران و سپس تحقیقات مرتبط با موضوع در خارج مورد بررسی قرار می گیرد. تحقیقات داخل کشور رباط میری (1387) در پژوهشی تحت عنوان « اثربخشی معنادرمانی به شیوه گروهی برافزایش امید به زندگی وکاهش افسردگی دانشجویان دانشگاه شهیدچمران اهواز » به این نتیجه رسید که رابطه معناداری بین معنا درمانی و افزایش امید به زندگی و کاهش افسردگی در دانشجویان وجود دارد. نیک رو ( 1387) در پژوهشی تحت عنوان « اثربخشی گشتالت درمانی به شیوه گروهی برافزایش عزت نفس و امید به زندگی زنان بازنشسته فرهنگی شهرستان بهبان » به این نتیجه رسید که گشتالت درمانی به شیوه گروهی امید به زندگی و عزت نفس زنان بازنشسته گروه آزمایش را درمقایسه با گروه کنترل بطور معناداری افزایش داده است. حسینیان ( 1386) نتایج حاصل از پژوهش تحت عنوان « بررسی اثر معنا درمانی به شیوه گروهی برافزایش امید به زندگی بیماران سرطانی بیمارستان شفای شهر اهواز، نشان داد که رابطه معنادرمانی بین اثربخشی معنادرمانی و افزایش امید به زندگی بیماران سرطانی وجود دارد. پورابراهیم (1385) در پژوهشی اثربخشی دو شیوه مشاوره گروهی معنا درمانی را با مشاوره فردی چندالگویی برکاهش افسردگی سالمندان آسایشگاههای تهران مقایسه کرد. وی گزارش می دهد که معنادرمانی به شیوه مشاوره گروهی برکاهش افسردگی سالمندان تأثیر معنا داری ندارد. حسینی (1385) رابطه امید به زندگی و سرسختی های روان شناختی را در دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد گچساران مورد بررسی قرار داد نتایج حاصل از این پژوهش حاکی از این است که بین امید به زندگی و سرسختی روان شناختی رابطه مثبت معناداری وجود دارد. عطاری وهمکاران (1385) در پژوهشی تحت عنوان « اثربخشی رویکرد گشتالت درمانی ومعنا درمانی در کاهش نشانگان افسردگی ، اضطراب و پرخاشگری در میان زنان متقاضی طلاق شهرستان سقز » نتایج نشان داد که هر دو رویکرد درکاهش نشانگان افسردگی ، اضطراب و پرخاشگري ﻣؤثر است. شاه محمدی (1377) در پژوهشی با عنوان « مقایسه میزان مثبت نگری در معنای زندگی ، ویژگی های خانوادگی و عزت نفس بین دوگروه افراد اقدام کننده به خودکشی و افراد عادی نشان داد که میزان مثبت نگری در معنای زندگی افراد عادی بیش از افرادی است که اقدام به خودکشی کرده اند. تحقیقات خارج از کشور مالت و الیور ( 2006) در پژوهشی تحت عنوان بازنشستگی ومعنای وجود درافراد پیر به این نتیجه رسیدند که فرآیند مرور زندگی می تواند به خودآگاهی افراد پیر کمک نماید و باعث پیدا شدن منابع جدید معنا در زندگی افراد شود که به سازگاری با بازنشستگی کمک می کند. مکی (2005) در پژوهشی رابطه بین معنویت وپیری موفق (سلامت جسمانی ، سازگاری ، معنای زندگی و سلامت روانشناختی را مورد بررسی قرار داد که بین متغیرهای مذکور با معنویت به جز معنای زندگی رابطه معناداری پیدا نشد. گیفری (2004) در پژوهشی معنا درمانی را روی بیماران دارای درد مزمن بکار برد : نتایج حاکی از پایین آمدن سطوح درد در بیماران بود و بعلاوه باعث شد آنها با تجدید نظر در معنای زندگی با شرایط بیماریشان با شهامت روبرو شوند و آن را بپذیرند. دی وایتز (2004) در پژوهشی تحت عنوان « کشف رابطه بین باورهای خودکارآمدی ومعنای زندگی » نتایج نشان داد که بین معنای زندگی ( هدف در زندگی ) و باورهای خودکارآمدی رابطه معناداری وجود دارد. ساویکو و رونتاسلو (2002) در مطالعه خود بر روی جمعیت پا به سن گذاشته دریافتند که 39 درصد افراد از احساس تنهایی رنج می برند که 5 درصد آنها اغلب یا همیشه رنج می برند. ساپینگ تون وکلی ( 1995) در پژوهشی تحت عنوان « رابطه بین معنای زندگی وپرخاشگری (مسائل عصبانیت) در دانشجویان » نتایج رابطه منفی معناداری را بین پرخاشگری ومعنای زندگی نشان داد. فیلیپس (1980) در پژوهشی رابطه بین معنای زندگی با افسردگی و منبع کنترل را در دانشجویان مورد بررسی قرارداد که نتایج نشان داد بین معنای زندگی ومنبع کنترل درونی رابطه مثبت ومستقیم و بین معنای زندگی و افسردگی رابطه منفی معنی دار وجود دارد. مارتین ومارتین (1977) در پژوهشی رابطه بین هدف در زندگی و توانایی ذهنی و متوسط نمرات کلاسی را مورد پژوهش قرار دادند که نتایج رابطه معناداری را بین هدف در زندگی با توانایی ذهنی و میانگین نمرات کلاسی نشان داد. منابع فارسی - اردبیلی،یوسف (1379).بازنشستگی،شناخت مسائل ومشکلات بازنشستگان و طریق مشاوره با آنان. تهران:کویر(1379). - جونز، نیلسون(2001).نظریه معنادرمانی ویکتور فرانکل فصلی از کتاب نظریه های پیشرفته ی مشاوره و روان درمانی ترجمه سید محمد حسین بهفر(1384). - جونز، نیلسون(2001). نطریه معنادرمانی ویکتور فرانکل فصلی از کتاب نظریه های پیشرفته ی مشاوره و روان درمانی ترجمه سروری(1383). - حسینیان، سیدالهه(1386).اثر بخشی معنادرمانی به شیوه گروهی برافزایش امید به زندگی بیماران سرطانی بیمارستان شفای اهواز.پایان نامه کارشناسی ارشد. دانشگاه آزاد اسلامی واحدعلوم و تحقیقات اهواز. - دژکام، محمود(1366). نظریه های عمده روان درمانی. تهران: انتشارات کروز. - شارف، ریچاد. اس(2000 ). نظریه های روان درمانی و مشاوره ترجمه مهرداد فیروزبخت(1381). تهران :مؤسسه خدمات فرهنگی رسا. - شجری، ژیلا (1373)، نگرش بهداشتی برمسئله سالمندان ، چاپ اول، تهران، انتشارات جهاد دانشگاهی. - شعاری نژاد،علی اکبر ( 1373 ).روانشناسی رشد بزرگسالان،تهران: انتشارات توس - شفیع آبادی، عبدالله(1372 ). پویایی گروه و مشاوره ی گروهی، چاپ دوم، تهران: انتشارات رشد. - فرانکل، ویکتور (1997). فریاد ناشنیده برای معنی ترجمه : مصطفی تبریزی و علی علوی نیا. تهران: انتشارات فراروان (1383). - فرانکل، ویکتور(1967). انسان در جستجوی معنی ترجمه اکبر معارفی(1384). تهران: انتشارات دانشگاه تهران. - عطاری، یوسفعلی(1384). بررسی اثر بخشی دو رویکرد مشاوره ای و روان درمانی در کاهش نشانگان افسردگی، اضطراب و پرخاشگری در میان زنان متقاضی طلاق مراجعه کننده به مرکز مشاوره خانواده شهرستان سقز. - علیزاده، حمید(1383).آدلر پیشگام روانکاوی جامعه نگر.تهران: نشر دانژه. - علیخانی،ویدا (1381 ) .پیری از دیدگاه های مختلف. تهران: سازمان انجمن اولیاء ومربیان. - قنبری هاشم آبادی، بهرامعلی(1383). تهیه یک الگوی مداخله ای بر اساس رویکرد یکپارچه گرای روان درمانی گروهی و آزمون اثربخشی آن در درمان وابستگی به مواد مخدر و افزایش سلامت روان در معتادان زندانی مرد. دانشگاه علامه طباطبایی تهران. - لطف آبادی، حسین (1379). روانشناسی رشد(2): نوجوانی ، جوانی و بزرگسالی، تهران: انتشارات سمت. - مطهری،مرتضی (1363 ).تعلیم وتربیت در اسلام.تهران: الزهرا - موسوی، نجم السادات و قاسمی ،سیما (1379). راهنمای سلامتی برای سالمندان. چاپ اول، تهران: انتشارات صدر. - میردریکوند، فضل اله (1378). بررسی احساس تنهایی با عملکرد تحصیلی،اضطراب، افسردگی و عزت نفس در دانش آموزان پسر مدرسه راهنمایی شهرستان پلدختر. پایان نامه کارشناسی ارشد . دانشگاه شهید چمران اهواز. - ميرشريفا،سيد مهدي(1385).بازنشستگي، فرصتها وتهديدها.تهران:سازمان انجمن اولیاء ومربیان. - نیک رو، طیبه. (1387). اثربخشی گشتالت درمانی به شیوه گروهی بر افزایش امید به زندگی وعزت نفس زنان فرهنگی بازنشسته شهرستان بهبهان . پایان نامه کارشناسی ارشد. دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم وتحقیقات اهواز. منابع انگلیسی: - Andreason٫ A. (2007). Logotherapy and sprituality٫ acourse in Victor Frankls Logotherapy. Available at http: www. Worsshapers.org.uk.٫ Retrieved 832007. - Anderson٫ G.A.(1993).Attribution style of lonely depressed people. Journal of personality and socil psychology, vol45 (1), 127-136 - Anderson, L. (1985).Intervel action against loneliness in a group of eldery women an impact evaluation. Social Science Medicine‚ vol 20(4)‚355-364 - Bandura‚A.(1997). Self-efficacy: Toward a unifying theory of behavior change.Psychological Review‚84‚191-215. - Blanchard de Ravinel٫ C. & de Ravinel٫ H.(2003). Le tmps libere: Dialouge sur laretraite. Ottawa: Novalis. Freed time: Dialogue on retirement. - Brat٫ P.T.(2000).Logotherapy in the care of the terminally ill.Journal ofreligious gerontology,11,103-117 - Buber٫ M.(1970).I and thou (w kaufman‚ Trans.).New York: Scribners. - Carver٫ C.S.‚ at Scheier‚ M.F.(1999). Optimism. InC.R. Snyder(Ed.)‚ Coping: The psychology of works(pp.182-204). New York:Oxford University press. - Corey٫ G. (1995). Theory and practice in group counseling and Psychology. Ca: Brooks-Cole. - Costa٫ D.(1998). The evolution of retirement. Chicago: The University of Chicago press. - Curry٫ L.A.‚ at Snyder‚ C. R. (2000). Hope take the field: Mind matters in athletic performances. InC.R.Snyder(Ed.)‚ Handbook of hope:Theory‚ measures and applications (pp.243-260). Sandiego‚ CA: Academic. - Dittman, m.(2004).A new face to retirement.Monitor on psychology ,35.78-79. - Drentea٫ P.(2002). Retirement and mental health. Journal of Aging and Health‚14 (2)‚167-194. - Dun Russel letita A. Peplau and carolin. E cutrona (1980). Journal of Personality and Social Psychology1980 39 (3) 12-480 - Dycht Wald٫ K.(2005). Ageless aging: The next era of retirement. The Futurist‚ July-August‚16-21 - George E. Pivetz(2007). Retirement‚ control‚ and the challenges of aging . Dissertation for the degree of doctor of philosophy. University of Pittsburgh. - Graebner٫ W.(1980).A history of retirement. New Haven: Yale university press. - Hewitt٫ J.P.(1998). The myth of self-steem: Finding happiness and solving problem in America.New York: St. Martin‘s press. - Iglesias٫J.(2005).Loneliness in Elderly people.School of Sociology.University of Granada.In press. - Lent٫ R.(2004).Toward a unifying theorectical and practical perspective on well being and Psychological adjustment. Journal of Counseling Psychology‚ 51(4)‚482-509 - Frankl٫ V.E.(1967). Psychotherapy and existentialism New York:Washington Square Press. - Frankl,V.E.(1963).Man٫ s search for meaning.New York:Washington square press - Gary٫ T. (2004). Aging as an Individual Process: Toward a Theory of Personal Meaning‚New York:Springer publishing Co.230 - Greer٫ M.(2004).Retireme s road map.Monitor on psychology٫35, - Heinrich٫ L.M.(2006).The clinicl significance of loneliness:Aliterature review. Clinicl psychology review.26٫295-718. - Leo E. M. and Judy Willeke-Kay(2005). Reflections on the Meaning of Life in Older Age‚Journal of Religion & Aging Summer vol٫1 ‚no٫4: 43-58. - Malette J.& Oliver L.(2006).Retirement and existential meaning in the older adult.Counselling,psychotherapy,and Health2(1),30-49 - Martin٫ J.D.٫ & Martin٫ E.M.(1997). The relationship of the purpose in life(PIL) Test to the personal Orientation Inventory(POI)‚ the Otislennon mental ability test scores‚ and grade point average of high school students. Educational and Psychological Measurement‚37‚1103-1105. - May٫ R.& Yalom‚I. (1989). Existential psychotherapy. InR.J.Corsini & D.Wadding (Eds)‚Current Psychotherapies(4th ed‚ pp.363-402).Itasca‚ IL: FE. Peacock. - Mijuskovic, B. (1997). Lonliness and theory of consciousness. Review of existential psychology vol15(1)‚19-31. - Nadeau٫ M.T.(2003).Que deviennentles morts? Lamortet l au-dela, montreal:Med iaspaul.Death and beyond. - Noonan٫ A. (2005).At this point now: Older workers‚ reflections on their current employment experiences. Inter national Journal of Aging and Human Development‚61(3)‚211 E.(1999). Ageism. New York: Springer publishing Company. Palmore‚ - Phillip٫ W.M.(1980).Purpose in life‚ depression‚ and locus of control. Journal of Psychology‚36‚661-667. - Rusell D.Peplau L.A. and Curtona C.E.(1980). «The revised UCLA loneliness scale:concurrent and discriminant validity»Journal of personality and social psychology,39(3),472-48 - Sappington٫ A. A.٫ & Kelly٫ P.J.(1995). Purpose in life and self-perceived anger problems among college students. The International Forum for Logotherapy٫18٫ 74-82. - Scheier٫ M.F.٫ and Carver٫ C.S.(1985). Optimism‚ coping‚ and health: Assessment and implications of generalized outcome expectancies. Health psychology‚ 4.216-247. - Schlossberg٫ N.K. (2004). Retire smart.retire happy:Finding your true in life.Washington,DC:APA. - Seligman٫ M.E.P.(1991). Learned optimism.New York: Knopf. - Sermat٫V.(1978).sources of loneliness essence,vol 2(4) ,271-276 . - Snyder٫ C.R.(1995). Conceptualizing‚ measuring‚ and nurturing hope. Journal of Counseling and Development‚ 73. 355-360. - Snyder٫ C.R.٫ Irving٫ L.٫ and Anderson٫ J.R.(1991).Hope and health: Measuring the will and the ways.In C.R.snyder and DD.R.Forsyth (Ed.),Handbook of socil and clinical psychology:The health perspective (PP.285-305). Elmsford,NY:Pergamon. - Snyder٫C.R.٫ McDermott٫ D.٫ cook٫ W.٫ and Rapoff٫ M. (2002).Hope for the journey. Clinton Corners٫ ny:Percheron. - Streib٫ G.F. and C.J.Schneider(1971). Retirement in American Society‚ Ithaca‚N‚YCornellUniversitypress -Wong‚ P.T.P. (2000). Meaning in life and meaning in death in successfulegging. Pennsylvania: Brunner-Mabel.

فایل های دیگر این دسته

مجوزها،گواهینامه ها و بانکهای همکار

آوا کتاب دارای نماد اعتماد الکترونیک از وزارت صنعت و همچنین دارای قرارداد پرداختهای اینترنتی با شرکتهای بزرگ به پرداخت ملت و زرین پال و آقای پرداخت میباشد که در زیـر میـتوانید مجـوزها را مشاهده کنید