صفحه محصول - مبانی نظری و پیشینه تحقیق میل جنسی 66 صفحه

مبانی نظری و پیشینه تحقیق میل جنسی 66 صفحه (docx) 66 صفحه


دسته بندی : تحقیق

نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحات: 66 صفحه

قسمتی از متن Word (.docx) :

موضوع : بررسي تأثير آموزش شناختي رفتاري بر دانش، نگرش و اعتماد به نفس جنسي زنان مشهد ج فهرست: 11 تعاريف نظري و عملياتي متغيرهاي پژوهش .......................................................................... 12 فصل دوم: پيشينه و ادبيات پژوهش ..................................................................................... 15 مقدمه ................................................................................................................................... 16 سير تحول علمي و تاريخچه نگرش نسبت به تمايلات و رفتارهاي جنسي انسان ................... 17 نظريه هاي رفتار جنسي .........................................................................................................19 ديدگاه فرويد ...................................................................................................................... 19 ديدگاه يونگ درباره رفتار جنسي .........................................................................................20 نظريه آدلر درباره ميل جنسي ............................................................................................. 21 ديدگاه اريک فروم درباره ميل جنسي.................................................................................. 22 ديدگاه هورناي درباره ميل جنسي ..................................................................................... 22 نظريه مزلو درباره رفتار جنسي .......................................................................................... 23 نظريه فرد مدار راجرز درباره رفتار جنسي ........................................................................... 24 نظريه گشتالتي پرز در مورد ميل جنسي .............................................................................. 25 نظريه وجود نگري اگزيستانسياليسم ................................................................................... 26 رويکرد شناختي ................................................................................................................ 26 رشد و تحول ميل جنسي از نظر اسلام................................................................................. 27 د آموزش جنسي .................................................................................................................... 29 باز خورد ها ....................................................................................................................... 30 نگرش چيست؟ ................................................................................................................. 30 تعاريف نگرش..................................................................................................................... 31 نگرش و رفتار ..................................................................................................................... 34 دانش و نگرش جنسي ........................................................................................................... 35 اعتماد به نفس جنسي ............................................................................................................ 40 الگويي که نقش رويدادهاي شناختي را در تعيين نابهنجاري رواني- جنسي نشان مي دهد.... 41 واکنش ها و پاسخ هاي جنسي انسان..................................................................................... 42 مرور تحقيقات و مطالعات انجام شده .................................................................................. 44 تحقيقات انجام گرفته در خارج از کشور .............................................................................. 44 تحقيقات انجام گرفته در داخل از کشور ................................................................................ 49 بحث ونتيجه گيري از تحقيقات انجام گرفته............................................................................ 52 منابع...................................................................................................................................... ز چکيده: تمايلات جنسي پديده اي است كه اهميت به آن امري واقع بينانه و ناديده انگاشتن آن از محالات مي باشد،‌ چرا كه مانند ساير اميال غريزي انسان از آغاز تولد كودك وجود داشته است و متناسب با رشد او متحول و شكوفا مي شود(آرمان،‌ 1384). امروزه مشكلات جنسي بي نهايت شايع شده و به همين لحاظ براي كمك به تعداد زيادي از همسران يا افرادي كه اينگونه مشكلات را تجربه مي كنند نياز قابل توجهي به خدمات درماني وجود دارد. با توجه به اين که زنان برخوردار از سلامت كامل جسمي، رواني و عاطفي، پايه هاي مستحكم زندگي خانوادگي سالم و توأم با سعادت هستند،لذا هدف پژوهش حاضر بررسي تاثير آموزش شناختي- رفتاري بر دانش ، نگرش و اعتماد به نفس جنسي زنان مي باشد. روش پژوهش نيمه تجربي از نوع پيش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماري شامل کليه زنان متاهل40-20 ساله بودند که به روش نمونه گيري در دسترس انتخاب شدند و به طور تصادفي در دو گروه آزمايش و کنترل گمارده شدند. در مورد گروه آزمايش، 8 جلسه مشاوره شناختي –رفتاري اجرا شد و در مورد گروه کنترل هيچ مداخله اي انجام نشد. ابزارهاي پژوهش عبارت بودند ازپرسشنامه دانش جنسي( آن هوپر، 1992)، پرسشنامه نگرش جنسي (خوشابي و والايي، 1379) و پرسشنامه اعتماد به نفس جنسي( آن هوپر، 1992). براي تجزيه و تحليل داده هاي آماري از شاخصهاي مركزي و پراكندگي و آزمونهاي پارامتريك و ناپارامتريك همچون آزمون T و کاي دو و آزمون ويل گاکسون و من ويتني استفاده شد. .نتايج پژوهش نشان داد که مشاوره شناختي – رفتاري جنسي بر بهبود دانش جنسي ( 0001/0> p) و نگرش جنسي( 0001/0> p) و اعتماد به نفس جنسي ( 0001/0> p) زنان موثر بوده است. همچنين بين دانش جنسي و نگرش جنسي زنان همبستگي معني دار و مثبت وجود داشت. واژگان کليدي: دانش جنسي - نگرش جنسي- مشاوره شناختي - رفتاري جنسي زنان 1-6- تعاريف نظري و عملياتي متغيرهاي پژوهش 1-6-1- دانش جنسي الف) تعريف نظري: يكي از مولفه هاي مهم يك ارتباط جنسي موفق، دانش و آگاهي جنسي است. حيطه هاي مهم دانش جنسي كه بايد مورد توجه قرار گيرد عبارتنداز: آناتومي جنسي- چرخه پاسخ جنسي و انواع اختلالات جنسي شايع در زنان هستند كه در جلسه مشاوره و درمان جنسي در اختيار مراجعين قرار مي گيرند. منظور از آناتومي جنسي،‌ تشريح دستگاه تناسلي زنان است. دستگاه جنسي زن شامل بخش هايي زير است: 1- اندام جنسي بيروني كه بطور كلي آن را فرج مي نامند و از بخش هاي مختلفي تشكيل شده است كه عبارتند از برآمدگي شرمگاهي،‌ لبهاي بزرگ،‌ لبهاي كوچك، خروسه يا كليتوريس،‌ دهليز فرج،‌ سوراخ پيشابراه،‌ سوراخ مهبل،‌ پرده بكارت غده هاي بارتولن يا غده هاي دهليزي مياندوراه يا پرينه. 2- اندام هاي جنسي دروني كه نه تنها نقش عمده اي در رفتار جنسي ايفا مي كنند بلكه از ديدگاه تكاملي كاركرد اصلي آن ها توليد مثل و پرورش نوع است و شامل بخش هاي مهبل يا واژن،‌ رحم يا زاهدان ،‌ لوله هاي رحمي يا زهداني و تخمدان ها مي باشد. 3- اندام هاي جنسي فرعي كه شامل پستان ها و لب ها مي باشد (نيكخو و آوادايس يانس،‌ 1380). در توضيح چرخه پاسخ جنسي مي توان گفت كه زن و مرد يك سلسله واكنش هاي فيزيولوژيك بصورتي طبيعي نسبت به تحريكات جنس از خود بروز مي دهند. اين واكنش ها به شكل طبيعي خود در چهار مرحله انگيزش، پلاتو، ارگاسمو فرونشيني روي ميدهد. اختلالات جنسي شايع در زنان نيز شامل اختلال ميل جنسي پايين- اختلال بيزاري جنسي اختلال انگيختگي جنسي در زن،‌ اختلال ارگاسمي،‌ اختلال آميزش دردناك و واژنيسيم مي باشد (اوحدي،‌ 1384) ب) تعريف عملياتي: در اين پژوهش منظور از دانش جنسي نمره اي است كه فرد در پرسش نامه دانش جنسي آن هوپر (1992) كسب مي كند. در اين پرسشنامه حداكثر نمره 15 و حداقل نمره 0 مي باشد. 1-6-2- نگرش جنسي الف) تعريف نظري: نگرش جنسي همان شناخت ها،‌ افكار يا خودگويي هاي است كه فرد در زمينه مسائل جنسي دارد. در حيطه جنسي،‌ فرد عقيده يا نگرش راجع به طيف وسيعي از موضوعات مانند فعاليت هاي جنسي بهنجار يا نابهنجار و فعاليت هاي جنسي دارند. ب) تعريف عملياتي: در اين پژوهش منظور از نگرش جنسي نمره اي است كه در پرسش نامه نگرشي جنسي (خوشابي،‌ والايي،‌ 1379) كسب مي كند. در اين پرسشنامه حداكثر نمره 48 و حداقل نمره صفر مي باشد. 1-6-3- اعتماد به نفس جنسي الف) تعريف نظري: اعتماد به نفس،‌ افكار و احساساتي است كه فرد درباره خويشتن دارد. به عبارت ديگر كسي كه احساس مثبتي نسبت به خود دارد از اعتماد به نفس بالايي برخوردار است و بالعكس كه به اين اعتماد به نفس در حيطه جنسي،‌ اعتماد به نفس جنسي اطلاق مي شود. به عبارت ديگر،‌ به احساسي كه فرد نسبت به بدن،‌ اندام ها و رفتار و رفتارهاي جنسي و جنسيت خود را دارد،‌ اعتماد به نفس جنسي گفته مي شود (عشقي،‌ 1385) ب) تعريف عملياتي: در اين پژوهش منظور از اعتماد به نفس جنسي،‌ نمره اي است كه فرد در پرسشنامه اعتماد به نفس جنسي آن هوپر (1992) كسب مي كند. در اين پرسشنامه حداكثر نمره 45 و حداقل نمره 15 مي باشد. 1-6-4- درمان شناختي – رفتاري جنسي الف) تعريف نظري: رويكرد مورد نظر علاوه بر كاركرد تكنيك هاي رفتاري مسترز و جانسون همچون تمركز حسي،‌ درمان هاي شناختي را نيز درمان اختلالات جنسي و افزايش آگاهي و تغيير نگرش مورد استفاده قرار ميدهد. رويكرد شناختي- رفتاري به جاي تمركز صرف بر جنبه هاي آشكار کاركرد جنسي،‌ عوامل شناختي را نيز در جريان ارزيابي ودرمان مورد توجه قرار مي دهد. در اين رويكرد، برخورد با مولفه هاي آشكار و شناختي رفتار جنسي به طور همزمان، امري الزامي تلقي مي شود (اسنپس،‌ 1991،ترجمه توزنده جاني و همكاران،‌ 1382). ب) تعريف عملياتي: متغير مستقل در اين پژوهش يعني مشاوره رفتاري- شناختي جنسي زنان،‌ شامل هشت جلسه مشاوره شناختي- رفتاري مي باشد كه مطابق با مدل از قبل تعيين شده است و به صورت گام به گام طي هشت جلسه 90 دقيقه اي و هر هفته يك جلسه اجرا مي شود. توضيح کامل جلسات در بخش ضمائم آمده است. فصل دوم پيشينه و ادبيات پژوهش 2-1- مقدمه مفاهيم اوليهاي كه در روان شناسي مورد بررسي قرار گرفته، غريزه جنسي، انگيزه جنسي، ميل جنسي و رفتار جنسي است كه توجه بسيار از روان شناسان را به خود جلب كرده است. مكتب تحليل رواني فرويد، از جمله مكاتب عمده و مهمي است كه به اين موضوع پرداخته و بسيار از مشكلات بشر را ناشي از عدم ارضاي ميل جنسي دانسته است. براساس نظريه فرويد، انگيزش جنسي يكي از نيازهاي مهم زندگي به شمار رفته و بخش عمدهاي از انرژي حيات را به خود اختصاص داده است. (كجباف، 1378). دوستي، عشق و محبت از انگيزه زندگي نشأت ميگيرد و در ديدگاههاي مختلف روان شناسي تفاسير متفاوتي در مورد عشق و محبت، رفتار جنسي و چگونگي ارضاي آن مطرح شده است. نظامهاي متفاوت روانشناسي به تبع اصول و سازههاي بنيادي خود، ميل جنسي را به شيوههاي خاص خود و در بعضي موارد در تضاد با نظامهاي ديگر تبيين كردهاند. گرچه نخستين بررسيها در زمينه مسائل جنسي به سالها پيش از فرويد برميگردد، ولي اين حوزه با معرفي نظام روان تحليل گري توسط فرويد و تأكيد اين نظام بر جنسيت به عنوان يكي از پايههاي بنيادي شخصيت متحول شده است. ديگر جنسيت نه به عنوان يك كشاننده يا سائق بلكه به عنوان يك دامنه يا گستره مورد نظر است كه تحقيقات دانشمندان زيادي را در رشتههاي گوناگون به سوي خود معطوف كرده است. امروزه به طور قطع ميتوان گفت كه ميل جنسي به وراي مرزهاي روانشناسي كشانده شده و به يك گفتمان تبديل شده است. كه لزوم بررسي همه جانبه آن اجتناب ناپذير است (يوسفي، 1384). در اين فصل نخست نظريههاي رفتاري جنسي و جنسيت از منظر دانشمندان پيشگام در اين زمينه بررسي ميشود و سپس به بحث و بررسي پژوهشهاي انجام گرفته در حيطه دانش و نگرش و اعتماد به نفس جنسي پرداخته ميشود. 2-2- سير تحول علمي و تاريخچه نگرش نسبت به تمايلات و رفتارهاي جنسي انسان در طول تاريخ، انسان، حداقل، به منظور بقاء نسل، ملزم و نيازمند به نزديكي و آميزش جنسي بوده است. در اعصار گذشته، بشر به جاي آن كه اطلاعات در مورد احساسات، تمايلات و رفتارهاي جنسي خود را از علم و دانش به دست آورد، تنها از تخيل، خرافه، ادبيات و نصايح مذهبي تحريف شده الهي و غير الهي بهره ميگرفت (اوحدي، 1384). نوشتههاي تاريخي نشان ميدهد كه در آن دوره بسياري از ارتباطات جنسي فاقد عشق، احترام، آرامش و امنيت بودند زيرا در واقع ازدواج، ارتباط واقعهاي غير رمانتيك بود كه با هدف مبادله اموال و سهيم شدن در املاك و زمين يكديگر و اتصال دو گروه يا قبيله صورت ميگرفت و جذابيت و ميل جنسي صرف به عنوان يك انگيزه براي ازدواج در بين مردم باستان از اهميت كمي برخوردار بود (عشقي، 1385). در قرن پانزدهم ميلادي، مسيحيان عقيده داشتند كه احتلام (انزال در خواب)، خوابي شيطاني و ناشي از آميزش با ارواح است. نگرش يهوديان به رفتار و تمايلات جنسي انسان، از باب توليد مثل، بقاء نسل و تقسيم ارث بوده است. دين يهود، توصيه اكيد به ازدواج پسران در سن 13 تا 18 سالگي و دختران درسن 12 سالگي نموده است و براي زنان- خارج از شمول و محدوده ازدواج- هيچ گونه دارائي و پشتوانه مالي قائل نگشته است و اصولاً اعمال جنسي زنان را گناه آلود و ناپاك معرفي كرده، در همان حال با ديدگاههاي متناقض و نگرشي متضاد، زنان را به سبب امكان پذير نمودن مشروع و پسنديده تمايلات جنسي، قابل لطف و ترحم فرض نموده است (كجباف، 1378). در آيين مسيحيت نيز نسبت به زن، نگرشي متناقض و ديدگاهي متعارض وجود دارد . در عين حال كه زنان را به رهبانيت و تارك دنيا گشتن، دعوت و تشويق نموده، آنها را دلفريب و جذاب دانسته كه با مردان، روابط جنسي (نا مشروع) پيدا ميكنند، در همان حال به مردان سفارش ميكنند كه شهوت جنسي خود را سركوب نمايند و به كليسا روي آورند. بديهي است، ترغيب به پرهيز و دوري از اين نياز فطري و غريزه عيني- حتي در چهارچوب امر مقدس و الهي چون ازدواج- خود، سبب پديد آمدن و تشديد تعارضات و عقدههاي روحي رواني شده، با به وجود آوردن اختلالات و انحرافات بسيار جنسي- رواني، انسان را از ارتقاء به درجات بالاي سلامت رواني باز ميدارد (اوحدي، 1384). با ظهور اسلام، ديدگاه مبتني بر وحي آسماني، نسبت به تمايلات جنسي انسان به طور كلي دگرگون شد. در نظام خانواده و چهارچوب ازدواج، ارضاء غريزه فطري و الهي جنسي، نه تنها مجاز، بلكه مستحب و گاه، واجب شمرده شده و به زن و مرد هر دو، اجازه و امكان تمتع و تفرح از اين غريزه فطري و الهي و ارضاء اين نياز عيني و واقعي- به دو شكل ازدواج دائم و موقت- داده شده است، كه به بهترين نحو، انسان را از تعارضات اساسي و عقدههاي پايدار زمينه ساز بيماريها و اختلالات رواني، ايمن و مصون نگاه داشته، سلامت فرد و جامعه را تضمين مينمايد (اسلامي نسب، 1376). به طور كلي رفتار جنسي از ديدگاه علوم مختلف نظير پزشكي، زيست شناسي، روان شناسي، مردم شناسي و جامعه شناسي مورد بررسي قرار گرفته است. روان شناسان و روان پزشكان فعاليت خود را در جهت مطالعه علمي مسائل جنسي از اواخر 1880 شروع كردند. در همان زمان مطالعه علمي رفتار جنسي نيز آغاز شد. اولين اثري كه در اين زمينه به چاپ رسيد، كتاب «آسيبهاي رواني جنسي» تأليف ريچادر فن كرافت- ابينگ (1965- 1886) بود. پس از او ميتوان به هاولاك اليس و زيگموند فرويد اشاره كرد كه نتايج بررسيهاي خود را در مورد رفتار جنسي در اوايل سده بيستم منتشر كردند (اوحدي، 1384). اليس يك پزشك انگليسي، روان شناس و نويسنده بود كه نتايج بررسيهاي خود را در كتاب «روان شناسي رفتار جنسي» در 7 جلد ميان سالهاي 1897 و 1928 منتشر كرد. پس از او، فرويددر سال 1905 كتاب خود را تحت عنوان «سه رساله درباره تمايل جنسي» انتشار داد. او در اين كتاب به مطالعه رشد رواني- جنسي انسان از كودكي تا بلوغ پرداخت و همچنين انحرافها و اختلالهاي جنسي را مورد بررسي قرار داد. با رشد و پيشرفت علوم رفتاري، سرانجام اسكوفيلد در سال 1965، فهرست 33 تحقيق انجام شده را در خلال 50 سال گذشته منتشر كرد (كجباف، 1378). كينزي رفتاري جنسي را به عنوان رفتاري كه به اوج لذت جنسي منجر ميشود ميداند، ليكن چنين تعريفي نيز كامل و خالي از نقص نميباشد. هايد در كتاب «ادارك تمايلات جنسي بشر» رفتار جنسي را چنين تعريف مينمايد: «رفتاري كه برانگيختگي جنسي ايجاد نموده و احتمال رسيدن به اوج لذت جنسي را افزايش ميدهد» (ذوالفقاري، 1385). در عصر ويكتورياي انگلستان، زني به نام موشر بررسي خود را درباره ميل جنسي زنان آغاز كرد. بعد از موشر، مگنوس هيرس فيلد به مطالعه علمي رفتار جنسي بشر پرداخت. هيرس فيلد آلماني است كه نتايج بسياري از تحقيقات وي توسط نازيها از بين رفت. وي اولين موسسه بررسي رفتار جنسي را بنياد نهاد و آن را در سطح وسيعي گسترش داد. او همچنين اولين مجله بررسي رفتارهاي جنسي را منتشر نمود و در جهت مشاوره خانوادگي و راهنمايي درمشكلات جنسي، به ياري بيماران پرداخت (اوحدي، 1384). 2- 3- نظريههاي رفتار جنسي 2-3-1- ديدگاه فرويد فرويد ميل جنسي را به طور طبيعي در انسان همانند احساس گرسنگي و ميل به غذا ميدانست. او ميل جنسي را چنين تعريف كرد: «ميل جنسي مفهومي از يك تحريك بدني و رواني است. منبع آن محركي است كه در يكي از اعضاي بدن وجود دارد و هدف آن ارضا و به ثمر رساندن تحريك بدني و رواني است». فرويد در آغاز معتقد بود كه ميل جنسي تنها سائقهاي است كه منشاء همه رفتارهاي ديگر انسان است ولي پس از چندي در سال 1920 به تئوري غريزه دوگانه جنسي و تهاجم معتقد است و در بررسيهاي نهايي خود، دو گروه بزرگ غريزي يعني غريزه زندگي و مرگ را مشخص كرد (دژكام، 1381). به اعتقاد فرويد، انگيزش اساسي رفتار انسان، ماهيتي جنسي دارد. به عبارت ديگر انسان موجودي لذت طلب است. از سوي ديگر جوامع مانعي بر سر راه ميل لذت طلبي انسان هستند. به همين دليل، فرويد روشهايي را مورد بحث قرار ميدهد كه انسان بتواند ميان غريزه جنسي و محدوديتهاي اجتماعي خودش، سازش ايجاد كند (شفيع آبادي و ناصري، 1385). فرويد در بررسي غرايز زندگي، عشق را به عنوان يكي از غرايز معرفي ميكند. او در تعريف عشق ميگويد: منظور از عشق، علاقه و محبتي است كه قسمتي از آن به آميزشهاي جنسي ميانجامد، اما همچنان احساسهايي مانند عشق به خود، به پدر و مادر، دوستي نسبت به افراد ديگر، عشق نسبت به انسانها و برخي مفاهيم مجرد و حتي عشق به اشياي عتيقه را دربر ميگيرد (كجباف، 1378). 2- 3- 2 ديدگاه يونگ درباره رفتار جنسي يونگ درباره غريزه جنسي چنين اظهار ميكند: «علي رغم اهميت انكارناپذير جنسيت مع ذالك امكان پذير نيست كه همه چيز را مطلقاً به اين غريزه مربوط كنيم». يونگ برخلاف فرويد نقش اصلي را به غريزه جنسي نميداد. او انرژي رواني را به منزله يك كل واحد در نظر گرفت. وي اصطلاح «ليبيدو» را به نيروي جنسي محدود نكرد، بلكه آن را جزيي از انرژي رواني كلي پنداشت. يونگ با بصيرتي عميق نشان داد كه آنچه روان تحليل گران از ضمير ناهشيار بيماران خود بيرون ميكشند، معادلهايي هستند كه در اسطورهها و نمادهاي نقاط مختلف جهان اعم از فرهنگهاي ابتدايي يا پيشرفته ديده ميشوند (دژكام، 1381). مفهوم جنسيت يكي از ابعاد روان شناسي يونگ است كه در بحث از سنخهاي كهن، آن را تحت عنوان (آنيما و آنيموس) مطرح كرده است. اهميت سنخهاي كهن (آنيما و آنيموس) در آن است كه هر كدام از اين سنخهاي كهن بايد امكان بروز يابند، يعني مرد بايد ويژگيهاي زنانه خود (نظير ملايمت) وزن ويژگيهاي مردانه خود (مانند پرخاشگري) را همراه با ويژگيهاي جنسي خود بروز دهد، تا شخص هر دو وجه خود را بيان و آشكار نسازد، نميتواند به شخصيت سالم دست يابد. ويژگيهاي مختلف شخصيت بايد به طور هماهنگ تكامل يابند، به طوري كه رشد هيچيك از ابعاد شخصيت مانع رشد ساير ابعاد شخصيت نشود (كجباف، 1378). 2- 3- 3 نظريه آدلر درباره ميل جنسي آدلر نيز مانند يونگ انگيزه اصلي آدمي را ميل جنسي نميدانست و ميل به قدرت را فهم انگيزش آدمي معرفي كرد. همچنين برداشت او از انسان با يونگ متفاوت بود. او به موضوع تنازع بقا بيشتر علاقه مند بود تا موضوع اسطورهها و نمادها. اريك فروم درباره فرويد و آدلر چنين اظهارنظر ميكند، «فرويد به پديده پرخاشگري غيرجنسي توجهي نكرد، ولي نظريه روان شناسي آدلر درست بر محور همين موضوع دور ميزند. تفاوتي كه بين اين دو نظريه به چشم ميخورد، اين است كه آدلر اين استعدادها را به صورت ديگر آزاري- خودآزاري در نظر نميگيرد، بلكه از آنها به عنوان "احساس حقارت" و آرزوي قدرت ياد ميكند و فقط جنبههاي معقول اين پديدهها را مينگرد (يوسفي، 1384). طرفداران فرويد، احساس كهتري را مشتق از عقده اختگي يا قطع آلت تناسلي كه ناشي از ترس ناهشيار در برابر از دست دادن آلت تناسلي خود و يا ناقص ماندن آن است، ميدانند. آدلر اين مكانيزم را معكوس ميسازد و عقيده دارد كه عقده اختگي مشتق از احساس كهتري است كه بر دستگاه جنسي يا تجربه جنسي مستولي و تثبيت ميشود (كجباف، 1378). گرچه آدلر قبول نداشت كه تمايلات جنسي محرك اصلي زندگي است، به عنون يكي از تكاليف زندگي آن را پذيرفت. به نظر وي، واقعيت زيستي اين است كه ما به صورت دو جنسي موجوديت پيدا كردهايم. تكليف زندگي، آموختن اين واقعيت است كه هر دو جنس ميتوانند در رابطه جنسي، لذت و معني متقابل بيابند. ما با تعريف نقش جنسيمان بر پايه توصيفها و پندارهاي قالبي و فرهنگي، بايد بكوشيم با جنس ديگر، و نه جنس مخالف، رابطه برقرار كنيم (نوركراس،1999، ترجمه سيد محمدي، 1381). 2-3-4- ديدگاه اريك فروم درباره ميل جنسي اريك فروم در مورد غريزه جنسي اعتقاد دارد كه: «ظهور ميل جنسي يكي از مظاهر رشد و تكامل آدمي است و خودش را با علائم خفيفتري در سالهاي اوليه زندگي نشان ميدهد. بهتر است فشار زيادي در مورد نظارت و تربيت بر كودك خردسال وارد نكرد، زيرا جهت رشد و حركت رواني- جنسي او از راه راست و طبيعي منحرف شده و زمينه اختلالات رواني- جنسي گوناگون را در سالهاي آينده فراهم ميكند. اريك فروم نياز به ارضاي ميل جنسي را سائق هيجاني بيولوژيك و فيزيولوژيك ميداند كه بايد ارضا شود و با نيازهاي اجتماعي يا هيجانهاي اجتماعي از قبيل: همبستگي، عشق و نفرت كه از ساختارهاي اجتماعي بر ميخيزد، تفاوت دارد (دژكام، 1381). مهمترين تعريف انسان اين است كه انديشه او به تأمين نيازهاي جسماني محدود نيست، بلكه از آن فراتر ميرود. بشر با دو نوع سايق هيجاني راهنمايي ميشود، يكي بيولوژيكي است كه در همه يكسان است و نيازهايي را در بر ميگيرد كه لازمه بقاست، نياز به غذا و آب از جمله اين نيازها به شمار ميروند. هيجانهاي ثانويه ريشه بيولوژيكي ندارند و در همه يكسان نيستند. هيجانهايي مانند عشق، همبستگي، حسد، نفرت، رشك و حرص و ... از ساختار اجتماعي بر ميخيزد. هيجانهاي اجتماعي برخلاف هيجانهاي بيولوژيكي، حاصل ساختار اجتماعي هستند (كجباف، 1378). 2-3-5- ديدگاه هورناي درباره ميل جنسي هورناي در مورد رابطه بين محبت و تمايل جنسي معتقد است كه ارتباط بين محبت و تمايل جنسي يك ارتباط حتمي، ضروري و هميشگي نيست. يعني نميشود گفت كه اين دو، يك پديده هستند يا ريشه و محرك واحدي دارند. به نظر وي محبت پديدهاي كاملاً جدا از تمايل جنسي است كه ميتوان گفت تنها در بعضي موارد با يكديگر ارتباط پيدا ميكنند و در يكديگر تاثير ميگذارند. گاهي تمايل جنسي وجود دارد، بي آنكه توام با محبت باشد، گاهي محبت وجود دارد، بي آنكه آميخته به تمايل جنسي باشد، مثل عشق مادر فرزندي، گاهي هم اين دو مرتبط و آميخته با يكديگرند. گاهي يكي جانشين ديگري ميشود، گاهي يكديگر را تقويت يا تضعيف ميكنند و به اين طريقي دريكديگر تاثير ميگذارند، ولي مسلماً از دو مقوله متفاوت هستند (يوسفي، 1384). هورناي معتقد است علت اينكه در بعضي مواقع نياز به محبت كلاً، به صورت تمايل جنسي در ميآيد، عوامل مختلفي، از جمله شرايط و اوضاع و احوال فرهنگي و تربيتي است. در اجتماعي كه روابط جنسي آزاد است، بسياري از نيازهاي رواني شكل تمايل جنسي پيدا ميكنند و به صورت عطش جنسي در ميآيند. عامل ديگر چگونگي وضع جسمي و فيزيكي است. بعضي افراد به طور طبيعي و غريزي تمايل شهوي قويتري از ديگران دارند. در اين صورت احتمال اينكه نيازهاي رواني خود را از طريق نزديكي جنسي و دفع شهوت ارضا نمايند زياد ميشود. عامل ديگر، كيفيت روابط جنسي شخص است. كساني كه رابطه جنسي رضايت بخش ندارند و نميتوانند از نزديكي جنسي لذت سالم و طبيعي ببرند، بيشتر حريص ميشوند و احتمال اينكه ارضاي نيازهاي رواني خود را در امور جنسي جستجو كنند، زيادتر ميشود (كجباف، 1378). 2-3-6- نظريه مزلو درباره رفتار جنسي مزلو همچون بسياري از روان شناسان ديگر ارضاي ميل جنسي را براي بقاي نسل بشر اساسي ميداند. او نيازهاي انساني را در يك سلسله مراتب قرار ميدهد. نياز جنسي بشر جزء نيازهاي جسماني محسوب ميشود، همچون نياز به غذا، آب، هوا، خواب. مزلو درباره ارتباط عشق و تمايل جنسي در افراد سالم چنين اظهار عقيده ميكند: «عشق و تمايل جنسي در افراد سالم اغلب به طور كامل به يكديگر آميختهاند، اگرچه عشق و تمايل جنسي دو مفهوم كاملاً مختلف هستند، و به هم آميختن اين دو مفهوم جايز نيست .با وجود اين، بايد بگوييم كه در زندگي افراد سالم اين دو مفهوم به هم ميپيوندد و با هم ميآميزند. در واقع ميتوانيم بگوييم در زندگي افراد تحت آزمون ما، اين دو مفهوم كمتر جدايي پذيرند و كمتر از يكديگر فاصله ميگيرند. ما نميتوانيم تا آنجا پيش رويم كه مانند بعضيها بگوييم هركسي كه بتواند در فقدان عشق به لذت جنسي دست يابد، بايد انسان بيماري باشد، ليكن مطمئناً ميتوانيم در اين جهت حركت كنيم» (دژكام، 1381). 2-3-7- نظريه فرد مدار راجرز درباره رفتار جنسي بنابر نظر راجرز جامعه ما به طور سنتي براي ارزش جنسي، شرايط بسيار محدودي وضع ميكند. اين شرايط محدود كننده باعث شده است كه افراد زيادي، براي اينكه احترام بيشتري براي خود قائل شوند، ارزش مسايل جنسي خويش را ناديده بگيرند. شايد در واكنش به اين ممنوعيتهاي بيش از حد عليه جنسي بودن، به افراط كشيده شويم و معتقد باشيم، براي اين كه احساس با ارزش بودن بكنيم بايد از لحاظ جنسي موفق باشيم، مرتباً درحالت اوج لذت جنسي باشيم، هميشه برانگيخته باشيم و روان سازي و نعوظ خود را حفظ كنيم، هرگز سريعاً انزال نكنيم، بلكه هميشه انزال كنيم. قسمت اعظم اضطراب عملكرد جنسي كه مسترز و جانسون (1970) توصيف ميكنند، در واقع بازتاب محدود كنندهاي است كه ميگويد، بايد در روابط جنسي موفق باشيم نه اينكه طبيعي باشيم. (نوركراس،1999، ترجمه سيد محمدي، 1381). فعاليت جنسي طبيعي، فعاليتي كه نه هدفگرا باشد نه عملكرد گرا، به احتمال زياد در قالب يك رابطه صميمي روي ميدهد. در چنين رابطهاي، شرايط ارزش بيش از حد محدود كننده يا شاق را در ارتباط با نحوه رابطه جنسي خود با شريك جنسيمان، دور ميريزيم. در يك رابطه صميمي، وقتي مشكلات جنسي پيش ميآيد، كه گاهي تقريباً همه دچار آن ميشوند، تهديد به طرد، اندك است. زن و مرد، در چنين جوي ميتوانند مشكلات جنسي خود را بررسي كنند و به حل آن همت گمارند. اگر درمانگران بدون بررسي روابط صميمي، صرفاً به كژكاريهاي جنسي بپردازند، احتمالاً زوجها را در روابطي رها ميسازند كه وقتي دچار مشكل ميشوند، باز هم به درمان نياز خواهند داشت (نوركراس،1999، ترجمه سيد محمدي، 1381). 2-3-8- نظريه گشتالتي پرز از ديد پرز وقتي رابطه برقرار ميكنيم، تفاوتها را به عنوان فرصتهايي براي رشد، نه دلايلي براي تعارض ميپذيريم. تفاوتها موجب ناكامي ميشوند، اما گشتالتي ها، از ناكامي به عنوان محركي براي بالندگي بيشتر استقبال ميكنند. وقتي رابطه برقرار ميكنيم، در عين حال ميپذيريم آنچه را كه دوست داريم و دوست نداريم، از ويژگيهايي خود ماست و نبايد همسرمان را به خاطر آن تحقير كنيم (نوركراس،1999، ترجمه سيد محمدي، 1381). در نظريه گشتالتي شخصيت بيشتر بر آگاهي و رابطه با خود و ديگران تأكيد ميشود. در اين نظريه روي مرزهاي افراد و محيط و عمق تماس فرد با خودش و ديگران تمركز ميشود و بر نقش مهم آگاهي فرد از خودش در محيط اطرافش از طريق حواس، احساسات بدني و هيجانات تأكيد ميشود. به نظر پرز، تماس با خود و ديگران و آگاهي از خود و ديگران در زمان حال مهمتر است تا گذشته و يا آينده (شارف، ترجمه فيروزبخت، 1381). گرچه پرز مطالب كمي درباره ميل جنسي نوشته است، افراد ديگري مانند روزنبرگ (1973) و اوتو و اتو يك رشته تمرينها را ابداع كردهاند كه به ميل جنسي كمك ميكنند تا تجربهاي كل نگرانه يا كامل باشد. تاكيد گشتالت بر تماس داشتن بر بدن، برگشتن به حواسمان، و ترك كردن عادتها و پاسخ دهي خود انگيخته با كل ارگانيزممان به افراد كمك ميكند تا بدانند چگونه ميل جنسي ميتواند بسيار بيشتر از ارگاسم تناسلي باشد. آگاهي از تنفس يكپارچهتر، حركات لگني طبيعيتر، نحوه واقعيت بخشيدن به خيال پردازيها، نحوه لذت بردن از شوخي در آميزش جنسي، و نحوه غرق شدن در ارگاسم، بخشي از كاملتر كردن تجربه جنسي است (يوسفي، 1384). 2-3-9- نظريه وجود نگري (اگزيستانسياليسم) تمايلات جنسي براي وجودنگرها كمتر از صميمت اهميت دارد. آنها فرض ميكنند كه اگر افراد آزادند صميمي باشند، پس چنانچه تصميم بگيرند جنسي باشند، آزادند كه چنين باشند. از ديد آنان برخلاف روان تحليل گران، تمايلات جنسي جوهر بشريت در نظر گرفته نميشود، اينكه بگوييم بايد جنسي باشيم يا نميتوانيم جنسي باشيم، در هر دو صورت اعتقاد بدي است. ما ميتوانيم از نظر جنسي آزاد باشيم، يعني آزاديم زماني به اميال جنسيمان بگوييم آري كه معتقديم بهتر است بگوييم آري، و آزاديم به اميال جنسيمان بگوييم نه، زماني كه بهتر است بگوييم نه. ما فقط در پاسخ به فرهنگ بسيار سركوبگرمان كه از قديم به اميال جنسي نه گفته است، اين برداشت نا معقول و تحريف شده را داريم كه آزادي جنسي، يعني فقط گفتن آري. بهتر است درمان جنسي وجودي را نوعي درمان شهواني در نظر بگيريم، زيرا درمانجويان ترغيب ميشوند كل بدنشان را به عنوان موجودات شهواني احساس كنند كه از لمس كردن و لمس شدن، از سر تا نوك پا و نه فقط تناسلي به تناسلي، لذت ميبرند (نوركراس، 1999،ترجمه سيد محمدي، 1381). 2-3-10- رويكرد شناختي عشق و صميميت براي وجود انسان ضروري نيستند، به محض اينكه عشق را به صورت جبر مطلق تعريف كنيم، عشاق مضطرب، پرتوقع يا وابستهاي خواهيم شد. اگر به خودمان بگوييم كه بايد عشق بورزيم، سعي ميكنيم كساني را كه منبع اصلي تغذيه كننده آن هستند، تصاحب كنيم. اگر آنها عشق خود را متوجه ديگران كنند، حسادت ميورزيم، و چنانچه كسي از راه برسد و عشق ما را تصاحب كند، بدون آن نميتوانيم به زندگي خود ادامه دهيم. ميل جنسي نيز به تقدس نياز ندارد. ميل جنسي تمايل كثيفي نيست كه فقط با زاد و ولد، ازدواج، يا عشق توجيه شود. اليس به عنوان مدافع برجسته ميل جنسي بدون گناه (1958)، قبل از آغاز انقلاب جنسي دهه 1960، يكي از صاحب نظران منطقي نادر براي آزادي جنسي بود (نوركراس، 1999،ترجمه سيد محمدي، 1381). نظريه رشد شناختي با نظريه تحليل رواني در مواردي باهم شبيه هستند. اين موارد عبارتند از: 1- هويت جنسي در آغاز بوجود ميآيد. 2- تقليد رفتارهاي متناسب هر جنس با جنسيت خويش (نقش جنسي)، پس از شكل گيري هويت جنسي پديد خواهد آمد. در اين زمينه لارنس كلبرگ (1976) كه يكي از معروفترين نظريه پردازن شناختي است، درباره تناسب رفتار جنسي با جنسيت فرد بيان ميدارد: كودكان مفاهيم جنسي و عشقي را به تدريج ياد ميگيرند، مطمئناً آنها خود هويت خويشتن را معين كرده و همچنين هويت جنسي ديگران را مشخص خواهند كرد. وقتي پسر يا دختر هويت جنسي خود را شناخت، از والد همجنس خود به عنوان الگوي خود پيروي خواهد كرد (كجباف، 1378). از نظر شناختيها درست است كه اگر آميزش جنسي با رابطه صميمي توأم باشد، براي افراد لذت بخشتر است، اما آنها ميگويند كه منطقي است اگر بپرسيم: "چه دليلي وجود دارد كه ميل جنسي و عشق، حتماً بايد با هم باشند؟" اصرار بر اين امر كه ميل جنسي براي پاك بودن به عشق نياز دارد، ظاهراً نوعي آموزه انساني است كه در مواقعي يك گرگ اخلاقي را در لباس ميش جلوه ميدهد، نوعي عفت اخلافي و سركوبگرا كه اصرار ميورزد ميل جنسي براساس ارزش والاتر و نه با لذتي كه توليد ميكند، موجه ميشود. ميل جنسي صرفاً ميتواند براي تفريح باشد. ميل جنسي ميتواند ابراز گرايش افراد به توليد لذت باشد. آزاد بودن در بهرهمند شدن از اين لذت عميق، به معني ناديده گرفتن ممنوعيتهاي غير منطقي جامعه ضد جنسي يا توقعات نامعقول جامعه پيشرفت گرايي است كه ارزش افراد را با تعداد ارگاسمهايي كه كسب ميكنند يا تعداد شركاي جنسي آنها ميسنجد. كساني آميزش جنسي بدون گناه و بدون اضطراب دارند كه به اندازه كافي منطقي باشند و اميال جنسي را خود را بدون نگراني و توقعات والدين يا عملكرد جنسي برآورده كنند و ابراز نمايند (نوركراس، 1999،ترجمه سيد محمدي، 1381). 2-3-11- رشد و تحول ميل جنسي از نظر اسلام ميل جنسي همچون اميال فطري ديگر انسان، از آغاز تولد كودك در او وجود دارد و متناسب با رشد انسان متحول و شكوفا ميشود. بررسي آيههاي قرآن، سير و تحول غريزه جنسي را در طي سه مرحله روشن ميسازد: مرحله اول: تولد تا سن 6 سالگي (سن پيش از دبستان) مرحله دوم: 6 سالگي تا بلوغ (سن آموزشگاهي) مرحله سوم: بلوغ و پس از آن مرحله اول تولد تا 6 سالگي: با توجه به احاديثي كه در اين زمينه وجود دارد، روشن ميشود كه روابط جنسي والدين در رشد جنسي كودكان نقش مهمي ايفا ميكند. كودك هر عمل يا سخني را از والدين به عنوان الگو ياد ميگيرد و آن را تكرار ميكند. در اين سن بسياري از كودكان از اعمال و گفتار تقليد ميكنند و با والدين خود همانند سازي مينمايند، با آلت جنسي خود بازي ميكنند و ميخواهند جنسيت خود را شناخته و از تفاوتهاي جنسي مذكر و مونث آگاه شوند. در اين مرحله، هر پسر يا دختري بطور حتم از جنسيت خود آگاه ميشود و در پايان اين مرحله نقش جنسي خود را بايد ايفا نمايد و از اينجا وارد مرحله دوم رشد جنسي خويش ميشود. مرحله دوم 6 سالگي تا بلوغ: در اين مرحله، پسران و دختران نقش جنسي خود را بخوبي دريافته، انتظاري را كه ديگران از آنها در اجراي نقش مردانه يا زنانه دارند، برآورده ميسازند. در اين مرحله اسلام به منظور پيشگيري از انحرافها يكسري دستورالعملها دارد كه از جمله رعايت كردن برخوردهاي پسر و دختر جدا كردن مكان خواب كودك از والدين ميباشد. مرحله سوم بلوغ: ميتوان ويژگي اصلي بلوغ را در پسران احتلام و انزال، و در دختران عادت ماهيانه ذكر كرد. يك نشانه ديگر كه در فتاواي مشهور شيعه علامت بلوغ شمرده ميشود رسيدن به پايان 15 سالگي براي پسران و نه سالگي براي دختران (طبق برخي فتواها پايان 13 سالگي) ميباشد (مجلسي، 1361، به نقل از دهقاني، 1383). قرآن كريم يكي از نشانههاي وجود خداوند را آفرينش زن و مرد براي يكديگر و ايجاد مهرباني و آرامش رواني ميان آنها معرفي كرده است: «از آيهها و نشانههاي خداوند اين است كه از خود شما همسراني آفريد تا در كنار آنها آرامش خاطر پيدا كنيد و ميان شما و همسرانتان مودت و رحمت قرار داد» (سوره روم، آيه 21). با توجه به آيه فوق، در ازدواج و تشكيل خانواده سه هدف عمده مطرح است: 1- ارضاي صحيح غريزه جنسي 2- آرامش رواني3- حصول مودت و مهرباني با توجه به اهداف فوق اسلام واپس زدن غريزه جنسي را جايز نشمرده و اساساً شهوت جنسي را زشت و پليد ندانسته، بلكه سعي كرده است كه با تدابير خاصي محبت عميق و صميمي ميان زن و شوهر را هرچه بيشتر محكم و استوار گرداند (كجباف، 1378). پيامبر ازدواج را سنت خويش معرفي كرده و فرموده است: «ازدواج سنت و شيوه من است هركس فطرت مرا دوست دارد بايد سنت مرا بجا آورد». در اسلام ازدواج پيوندي است كه براساس ايمان به خدا ميان زن و شوهر برقرار ميشود و هرچه روابط ميان دو همسر با محبت بيشتر باشد، ايمان آنها هم افزايش خواهد يافت. علاوه بر استحكام ايمان، فوايد و آثاري در ازدواج نهفته است كه به برخي از آنها اشاره ميكنيم: 1- توليد مثل و ادامه نسل و بقاي نوع بشر 2- دور ماندن از انحرافات جنسي (مجلسي، 1361، به نقل از دهقاني، 1383). 2-4- آموزش جنسي جهل جنسي فقدان دانش جنسي يا اطلاعات نادرست درباره مسائل جنسي با افزايش آسيب پذيري فرد، زمينه ساز پيدايش بر كاركردهاي جنسي ميشود. مردان جوان، با تصوري نادرست از قدرت مهار انزال و اين باور كه هنجار بسيار طولانيتر از آن است كه واقعاً هست، نسبت به سرعت رسيدن به اوج جنسي بسيار نگران و مضطرب ميشوند، وضعيتي كه به ايجاد و استمرار مشكلات نعوظ و انزال كمك ميكند. فقدان دانش جنسي و انديشههاي نادرست در زنان به ترس از آميزش جنسي منجر ميشود، مانند اين تصور كه آميزش جنسي الزاماً دردناك است، وضعيتي كه زمينه ساز دشواريهاي واقعي ميشود- در گروههاي فرهنگي خاص وجود بعضي باورها ميتواند به دشواريهاي جنسي منجر شود (دهقاني، 1383). افزايش آگاهي از مسايل جنسي در درمان بسياري از افراد مبتلا به اختلالات جنسي مولفه مهمي به حساب ميآيد. به طور آشكار، ميزان اهميت اين مولفه، براساس نقصهاي موجود در آگاهي جنس درمانجويان كه در خلال ارزيابي مشخص ميشوند، متفاوت است. حيطههاي مهمي كه بايد مورد توجه قرار گيرند، شامل: آناتومي جنسي، چگونگي پاسخ جنسي در انسان و روشهاي مربوط به تحريك خود و همسر است. آگاهي صحيح نه تنها احتمال بهبود مهارتهاي عملي را افزايش ميدهد بلكه پايبندي جدي به بسياري از اسطورههاي موجود در جامعه در خصوص كاركرد جنسي را كاهش ميدهد. به عنوان مثال: ارائه اطلاعات درباره مسايلي مانند، طبيعي بودن استمناء يا استفاده از تخيلات جنسي در زنان، ممكن است تغييرات فاحشي در نگرشهاي بازدارنده درمانجويان به وجود آورد. در سنجش باليني، بررسي كيفيت دانش بيمار در مورد مسائل جنسي و باورهاي مربوطه به آن به اندازه كاوش ماهيت مشكل جنسي مهم هستند (اسپنس،1991، ترجمه توزنده جاني و همكاران، 1382). 2-5- بازخوردها تجربه كودك از بازخوردهاي خانوادهاش نسبت به جنسيت، رفتار جنسي و روابط شخصي تحول رواني جنسي او را عميقاً متاثر ميسازد. در خانوادههايي كه سكس يك راز مگو است و به منزله يك تابو تلقي ميشود، كودك ممكن است آن را پليد و شرم آورد بداند. بازخوردهاي اجتنابي والدين نسبت به مسائل جنسي و تجويز آن صرفاً براي توليد مثل و نه لذت طلبي، بازداريهاي شديد جنسي را در پي خواهد داشت. بازخوردهاي متفاوت زوجين در زمينه مسائل جنسي نيز مشكل آفرين ميشوند، تمايل يك همسر به آزمايشگري شكلهاي متنوع پيش نوازي، وضعيتهاي متفاوت آميزش و يا بازخوردهاي اجتنابي و بازداريهاي شديد همسر ديگر در تعارض قرار ميگيرد (بشارت، 1377). 2-6- نگرش چيست؟ چه چيز يا چيزهايي باعث ميشود كه شخص به حزب، گروه، انجمن يا هيئت خاصي گرايش پيدا كند و خود را به آن وابسته سازد؟ چرا بعضيها طرفدار تبعيض نژادي يا قومي هستند كه درحاليكه برخي ديگر با هر گونه تبعيض مخالفند؟ پرسشهايي نظير آنچه در بالا آمد، مربوط به يكي از موضوعهاي مهم روانشناسي اجتماعي است كه به آن نگرش گفته ميشود. به لحاظ اهميتي كه نگرشها در زندگي افراد دارند، برخي از صاحبنظران تا آنجا پيش ميروند كه موضوع اصلي روانشناسي اجتماعي را نگرش ميدانند و آن را علم مطالعه نگرشهاي افراد تعريف ميكنند. بخشي از اين اهميت مبتني بر اين فرض است كه نگرشها تعيين كننده رفتارها هستند و اين فرض بطور ضمني دلالت بر اين امر دارد كه با تغيير دادن نگرشهاي افراد ميتوان رفتارهاي آنها را تغيير داد. آگاه بودن از نگرشهاي افراد ميتواند داراي اهميت زيادي باشد، اگر نگرشهاي مردم را بدانيم، ميتوانيم رفتار آنها را پيش بيني كنيم و بر رفتار آنها كنترل داشته باشيم (كريمي، 1383). 2-6-1 تعاريف نگرش براي نگرش، واژههاي زيادي بيان شده است و آن را مترادف واژههاي همچون روش، باوراحساسات، ارزشها، ذهنيت، چشم انداز، اعتقاد، سبك و ... قرار دادهاند. در واقع بسيار مشكل است كه با توجه به كاربرد روزمره اين واژهها، رابطه آن را با نگرش تبيين كنيم. شايد بتوان گفت آنها براي استفاده در توضيح تئوري نگرش تدوين شدهاند. بنابراين كسي به آنها به شكلي يكسان نگاه نميكند. به عنوان مثال گاهي رفتار مساوي و برابر با نگرش دانسته ميشود و گاهي بخشي از آن محسوب ميشود. براي تعريف نگرش از تعريف كارتسول، بلوم و مسيا (1971) استفاده ميكنيم: نگرش مجموعهاي از ويژگيهاي شخصي، ارزشها، هنجارها، ايدهها، تفكرات، انديشهها و معاني است كه تعيين ميكند شخص در يك موقعيت خاص چگونه رفتار ميكند (كمالي، 1386). كريمي (1383) نيز در كتاب خود تعاريف متعدد ديگري از نگرش عنوان كرده كه عبارتند از: 1- نگرش عبارت است از آمادگي براي توجه يا اقدام به عمل از نوعي مشخص (بالدوين، 1901). 2- نگرش فرايندي از هوشياري فردي را نشان ميدهد كه فعاليت واقعي يا احتمالي متناظر با ارزشها و فعاليتهاي اجتماعي به هرشكلي را تعيين ميكند و حلقه پيوندي بين آنها است (توماس و نانيكي 1981). 3- وقتي يك تجربه خاص به طور مداوم تكرار ميشود، تغيير آمايهاي ايجاد ميشود كه بسياري از سلولهاي عصبي مركزي را تحت تاثير قرار ميدهد و در بخشهاي ديگر دستگاه عصبي مركزي گسترش مييابد. اين تغييرات در آمايه دستگاه عصبي مركزي فرآيند دريافت را تعديل ميكند. برحسب زندگي ذهني، اين آمايهها نگرش خوانده ميشود (وارن، 1922) 4- نگرش يك حالت گرايش ذهني در انسان است براي عمل در جهت موافق يا مخالف با يك شيء معين (دروبا، 1933). 5- نگرش يك حالت رواني و عصب آمادگي است، كه از طريق تجربه سازمان داده شده و تاثيري هدايتي يا پويا بر پاسخهاي فرد به همه اشياء و موقعيتهايي كه با آنها مربوط است، دارد (گوردون آلپورت 1935). 6- نگرش نشان دهنده آمادگي عمومي ارگانسيم به صورت يك كل، نسبت به يك شيء يا موقعيت است كه سازگاري با آن را طلب ميكند (لاندبرگ، 1929). 7- تركيب شناختها، احساسها و آمادگي براي عمل نسبت به يك چيز معيني را نگرش مشخص نسبت به آن چيز ميگويند (كرچ، كراچفيلد، و بالاكي، 1961). گوردن آلپورت (1935) به نقل از كريمي (1383) بر اين باور است كه در اين تعريفهاي ظاهراً متفاوت فصلهاي مشتركي پيدا ميشود. هركدام از اين تعريفها، خصوصيت اصلي نگرش را آمادگي براي پاسخ دادن ميدانند: نگرش حالت دروني و آمادگي است بجاي اينكه علني و عملي باشد، نگرش رفتار نيست، بلكه پيش شرط رفتار است. نگرش ممكن است تمام درجات آمادگي از پنهانيترين رد عادات فراموش شده گرفته تا تنش يا جنبشي كه فعالانه تعيين كننده يك رشته رفتارهاي درحال به ظهور رسيدن ما باشد. توماس (1971) به نقل از شيرکوند(1381) نگرش را حالت پيجيدهاي از احساسات، اميال، عقايد، تعصبات يا تمايلاتي ميداند كه به دليل تجربيات گوناگون در فرد سبب نوعي آمادگي براي رفتار ميشود. او همچنين بر اين باور است كه نگرش نوعي تمايل به انجام دادن عمل است كه در فرد ارزشهاي مثبت يا منفي ايجاد ميكند. امروزه تئوريهاي آموزشي، اگرچه بسيار تازه و نو هستند و در بين متخصصان هنوز خيلي مورد توجه قرار نگرفتهاند، هركدام بخشي از نگرش را پوشش دادهاند. نگرش همراه با خود عناصر شناختي، رفتاري و عاطفي را داراست. عناصر شناختي در زمينه دادن و گرفتن اطلاعات، عناصر رفتاري در زمينه مهارتهاي آموزشي و عناصر عاطفي در زمينه تحريك احساسات و تعهدات عمل ميكنند. بنابراين هر نگرش حاصل تركيب سه جنبه است: دانش: دانستن و فهميدن آن رفتاري كه در يك موقعيت خاص مناسب است و اينكه چرا؟ رفتار: توانا شدن برنشان دادن رفتاري كه مناسب است و تمايل به انجام آن دارد. عواطف: آگاه شدن بر احساسات و عواطف (هيجانات) كه زمينهساز آن رفتار است. اين سه جنبه نقشي برابر و مساوي در هر نگرش ندارند. برخي نگرشها در اصل برداشتن اطلاعات كافي درباره موضوع مبتني هستند و در ساير نگرشها جنبههاي رفتاري و عاطفي بسيار مهم هستند. به هر حالت به اين سه جنبه، هميشه در يك مسير يا در مسيرهاي مختلف در نگرش نهايي فرد تاثير گذارند. بدين جهت، رويكرد در هر آموزشي براي تغيير نگرش بايد در طول مسيري از اين سه جنبه قرار گيرد (كمالي، 1386). نگرش و رفتار در زندگي روزانه ما با يكديگر درهم تنيدهاند، تغيير در نگرشها ميتواند به تغييراتي در رفتار منجر شود و برعكس تغيير در رفتار ميتواند بر نگرشهاي فرد تاثير گذارد. ارتباط ميان نگرش و رفتار به طور گستردهاي در حوزه روانشناسي اجتماعي و علوم رفتاري مورد تحقيق قرار گرفته است. هرچه روانشناسان بيشتر بتوانند ارتباط ميان نگرش و رفتار و عواملي كه اين دو را تحت تاثير قرار ميدهند، درك نمايند، بيشتر ميتوانند اختلالهاي رواني را درمان نمايند. بنابراين يكي از راههاي تغيير در رفتار مطالعه نگرشهاي افراد و تغيير آن نگرشها است (پائولا، 2001، به نقل از دهقاني، 1383). به غير از سه عنصري كه قبلاً براي نگرش مطرح شد، عنصر ديگري كه در شناخت نگرشها اهميت دارد، موضوع نگرش است. موضوع نگرش ممكن است هر چيزي باشد كه در جهان شناختي شخص وجود دارد اين چيزها هم در جهان مادي و هم در جهان اجتماعي شخص ميتوانند وجود داشته باشند. نگرشهاي افراد محدود به شناختهاي آنهاست، يعني، ما نسبت به چيزهايي نگرش داريم كه درباره آنها شناخت داشته باشيم. كسي كه از بمب هيدروژني هيچ گونه اطلاعي نداشته باشد، نميتواند نگرشي هم نسبت به آن داشته باشد (كريمي، 1383). نگرشها را نميتوان مشاهده كرد بلكه از رفتار شخص برداشت ميشود. نگرش داراي شدت و جهت است. براي نمونه امكان دارد كه موضعي مطلوب يا نا مطلوب نسبت به مردم يك كشور اتخاذ كرد، اما اين موضعگيري لزوماً نسبت به همه افراد آن كشور داراي شدت برابر نيست. يعني نگرش ما ميتواند در امتداد يك بعد و در نقاط مختلف قرار بگيرد (شيركوند، 1381). 2- 6- 2- نگرش و رفتار تاثير نگرشها بر رفتار به چند عامل بر ميگردد: متغيرهاي تعديل كننده يعني، عواملي كه در ميزان تاثير نگرشها بر رفتار دخالت دارند. اين متغيرها عبارتند از جنبههاي موقعيت، جنبههاي نگرشها، جنبههاي شخصي در رابطه نگرش و رفتار و جنبههاي رفتاري نگرش و رفتار. الف) جنبههاي موقعيت شامل هنجارها، يعني، قواعد و اصولي است كه جامعه بر آنها تاكيد دارد و به آن اجبار موقعيتي گفته ميشوند، يعني شخص ممكن است نگرش مخالف رفتاري كه انجام ميدهد داشته باشد، ولي آن را نشان ندهد. عامل موقعيتي ديگر فشار وقت است، وقتي افراد فرصت كافي براي تصميم گيري نداشته باشند. عامل ديگر امكان همخواني نگرشها و رفتار است. رفتارهايي كه با نگرشهاي ما همخوان باشند، بيشتر احتمال ظهور دارند (كريمي، 1383). ب) جنبههاي مربوط به نگرشها عواملي هستند در خود نگرش كه ميتوانند سبب ايجاد رفتار شوند. نيرومندي نگرش يكي از اين عوامل است. هرچه نگرشها نيرومند باشد به احتمال برانگيختن رفتار بوسيله آنها بيشتر خواهد بود. عوامل تشكيل دهنده نيرومندي عبارتند از: درجه افراطي بودن نگرش، دانش شخصي درباره موضوع نگرش و قابليت دسترسي نگرش، يعني ميزان سهولت به ذهن آمدن نگرش. اهميت نگرش عامل ديگري در تعيين نيرومندي آن است . يك نگرش وقتي داراي اهميت است كه نفع شخصي براي فرد داشته باشد و وابسته به ارزشهاي او باشد. عامل ديگر تخصيص يافتگي نگرش است. بطور كلي نگرشهاي كلي در تعيين رفتار ضعيفتر از نگرشهاي تخصيص يافته و تمركز بر موضوعي خاصاند (كريمي، 1383). لئون فيستينگر روان شناس در اين مورد معتقد است كه تغيير رفتار به طور خود بخود از تغيير نگرش تبعيت نميكند، زيرا عوامل محيطي كه نگرش اوليه را ايجاد كردهاند، معمولاً بعد از تغيير نگرش نيز عمل ميكنند. بنابراين بعد از اينكه نگرش در معرض پيامي امتناعي قرار گرفت كشش دارد به جايگاه اصلي خود برگردد. وي يادآور ميشود كه هنگامي كه عقايد يا نگرشها از طريق اثر لحظهاي يك ارتباط اقناعي تغيير ميكنند اين تغيير ذاتاً ناپايدار است و ناپديد يا منزوي ميماند، مگر اينكه تغيير رفتاري يا محيطي بتوانند موجب حمايت يا حفظ آن شود (هرمز، 1383). 2-7- دانش و نگرش جنسي همانطور كه پيشتر گفته شد دانش و نگرش و تاثير آن بر رفتار از ديرباز مورد توجه بوده است. در گروههاي فرهنگي خاص وجود بعضي باورها ميتواند به دشواريهايي در سازش جنسي منجر شود. براي مثال، اين باور كه از دست دادن مني به مقدار زياد يا در نوجواني، علت اختلالات جنسي پنداشته ميشود و صاحبنظران اين باورها را در برابر بيماريهاي مفروض آسيب پذير ميسازد (بشارت، 1377). به اعتقاد توماس (1971) نگرش نشان دهنده اثر شناختي و عاطفي به جاي گذاشته شده تجربه شخصي از شيء يا موضوع اجتماعي مورد نگرش و يك تمايل با پاسخ در برابر آن شيء است. نگرش در اين معني يك مكانيسم پنهاني است كه رفتار را هدايت ميكند ( كريمي، 1383). نگرش نشان دهنده قواعد خاصي هست كه فرد به آنها پايبند است و اين پايبندي منجر به همسانيهايي در افكار و رفتار ميشود. نگرش غالباً سلسله مراتبي بوده، به طوريكه يك نگرش باعث بوجود آمدن نگرش ثانوي شده و اين فرآيند همچنان ادامه مييابد. تحقيقات انجام شده نشان دادهاند كه باورهاي نقش جنسيتي تاثير تعيين كنندهاي در بي ثباتي خانوادگي دارند. در ازدواجهايي كه زنان به برابري نقشهاي جنسيتي معتقدند، نسبت به زناني كه باورهاي نقش جنسيتي دارند، بي ثباتي و منفي گرايي ديده ميشود (آلادين و لوسير به نقل از يوسفي، 1384). فقدان اطلاعات كالبد شناختي جنسي نيز زمينهساز ناكنش وريهاي جنسي شناخته شده است. در سنجش باليني، بررسي كيفيت دانش بيمار در مورد سكس و باورهاي مربوط به آن، به اندازه كاوش ماهيت خود مشكل جنسي مهم هستند (بشارت، 1377). به باور يوسفي (1384)، باورهاي قالبي همانا ذهنيتهاي ايستا و ثابتي است كه بدون اساس عملي بوده و مردم درباره زنان و مردان دارند. به عبارت ديگر مردم پيشاپيش ويژگيهاي خاصي را به دو جنس نسبت ميدهند. اعتقاد بر آنست كه نگرش والدين در مورد فعاليت جنسي، نقشهاي جنسيتي، راهبردهاي فرزند پروري و روابط كلي خانوادگي در دوران بزرگسالي بر نظامهاي عقيدتي شخص كه اعتبار صوري بسيار زيادي دارد، تاثير خواهد گذاشت. نسبت به نقش شناختهاي ناسازگارانه در ايجاد و ابقاي مشكلات جنسي اهميت زيادي قائل شدهاند. افكار، شناختها يا خود گوييهاي ويژه به گفتگوي دروني بي صدا كه مردم در سراسر زندگيشان به آن مشغولند اطلاق ميشود. نگرش و عقايد دال بر رويدادهاي شناختي خاص نيست، بلكه به شيوههاي تفكر يا سوگيريهايي در تفسير اطلاعات اطلاق ميشود كه بر محتواي شناختي ما تاثير ميگذارند. در حيطه جنسي، مردم عقايد يا نگرش راجع به طيف وسيعي از موضوعات مانند فعاليتهاي جنسي بهنجار يا نابهنجار، نقشهاي جنسي و فعاليتهاي جنسي دارند. اعتقاد بر آنست كه نگرش والدين در مورد فعاليت جنسي، نقشهاي جنسيتي تاثير خواهد گذاشت (اسپنس، 1991، ترجمه توزنده جاني و همكاران، 1382). افكار و نگرشهاي ناسازگارانه در چگونگي تفسير اطلاعات در موقعيتهاي جنسي و نهايتاً تجربه ميل، برانگيختگي و ارگاسم نقش بسيار مهمي را ايجاد ميكنند. اگر محرك ورودي به گونهاي تفسير شود كه باعث بوجود آمدن افكار جنسي مثبت گردد، در مقايسه با تغييري كه باعث ايجاد افكار منفي ميشود، احتمالاً تاثيرات متفاوتي بر پاسخ جنسي فرد خواهد گذاشت (يوسفي، 1384). اگرچه آموزش جنسي به تنهايي براي ايجاد بهبودي قابل توجه باليني در اكثر درمانجويان ناكافي است، يافتههايي كه سودمندي آنرا نشان ميدهند، مويد اين نكته هستند كه آموزش جنسي در اثر بخشي برنامههاي درمان نقش مهمي دارد. در مطالعات بسياري نشان داده شده است كه آموزش جنسي در مردان مبتلا به مشكلات نعوظي سودمند بوده است. در مطالعه كيلمن و همكاران نتايج حاكي از آن بود كه شيوه آموزش جنسي موجب پيشرفت در كاركرد جنسي پرسشنامه تعامل جنسي و حتي موجب پيشرفت در وضعيت ارگاسم تعدادي از زنان گرديد (اسپنس،1991، ترجمه توزنده جاني و همكاران، 1382). از طرفي هاوتون اظهار داشته كه نقش ارتباطات نادرست والديني و والد- فرزندي در ايجاد اختلالهاي جنسي براي برخي از درمانجويان مورد تاييد عملي قرار گرفته است. شخصي كه در خانوادهاي تربيت شده است كه در آن بحث درباره فعاليت جنسي بد تلقي شده و به عنوان يك مساله كثيف يا ممنوعه در نظر گرفته شده است، ممكن است اين نوع نگرش در دوران بزرگسالي در نظام عقيدتي او رسوخ كند (اسپنس،1991، ترجمه توزنده جاني و همكاران، 1382). از جمله مواردي كه جايگاهي بسيار مهم و تبيين نشده داشته و هنوز اهميت آن شناخته نشده و نسبت به آن توجه لازم مبذول نگشته است، آموزش روشهاي صحيح آميزش و ارضاي جنسي و شيوههاي بهداشتي زناشويي است كه ميتواند از بسياري از اختلالات خانوادگي، ازدواجهاي ناپايدار، طلاقهاي زودرس و فروپاشي عشق و محبت جلوگيري نمايند. آموزش جنسي تنها محدود به سنين نوجواني و جواني نيست، بلكه در سنين ميانسالي و پيري نيز بايد جدي گرفته شود تا تنشها، اضطرابها و نگرانيهاي ناشي از سفسطههاي غلط، رفع شده و همراه با حفظ سلامت جسماني و روحي- رواني فرد مسن، توانايي عملكرد جنسي او حتي الامكان تا پاياين عمر، سالم باقي بماند (اوحدي، 1384). شواهد موجود نشان ميدهند كه بازسازي شناختي نيز ميتواند در درمان اختلالهاي جنسي، موثر باشد. بازسازي شناختي در مطالعه بيشاي به رفع مشكلات جنسي آزمودنيها انجاميد كه شامل واژينسم، ارگاسم بازداري شده در مرد و اجتناب جنسي بود (اسپنس،1991، ترجمه توزنده جاني و همكاران، 1382). در ازدواج به وصال نرسيده، زوج هرگز رابطه جنسي نداشتهاند و معمولاً در مورد تمايلات جنسي، كم اطلاع و ناپختهاند. عامل آن ميتواند فقدان آموزش جنسي، مهارتهاي جنسي، مشكلات اوديپي، ناپختگي در هر دو والد، وابستگي شديد به خانواده اصلي، تعصب مذهبي همراه با تنزيل شديد و رشد جنسي و اجتماعي و گناه ناپاك دانستن ميل جنسي، نگراني در مورد اندامهاي تناسلي از نظر عملكرد و پاسخدهي آن ممكن است به نگرش ناپاك بودن اندامهاي تناسلي بيانجامد. درمانگر ميتواند بسياري از اين بيماريها را با آرامش ساده در مورد فيزيولوژي و آناتومي دستگاه تناسلي يا پيشنهاد براي كاوش بدن خود و دادن اطلاعات صحيح كمك كند (كجباف، 1378). افزايش آگاهي از مسايل جنسي در درمان بسياري از افراد به اختلال جنسي مولفه مهمي به حساب ميآيد. آگاهي صحيح نه تنها احتمال بهبود مهارتها عملي را افزايش ميدهد، بلكه پايبندي جدي به بسياري از اسطورههاي موجود در جامعه در خصوص كاركرد جنسي را كاهش ميدهد. به عنوان مثال: ارائه اطلاعات درباره مسايلي مانند طبيعي بودن استمنا يا استفاده از تخيلات جنسي در زنان، ممكن است تغييرات فاحشي در نگرشهاي بازدارنده برخي از درمانجويان به وجود آورد (اسپنس،1991، ترجمه توزنده جاني و همكاران، 1382). فاكتورهاي زيادي در گسترش و پايداري بدكاريهاي جنسي نقش بازي ميكنند. يكي از اين فاكتورها شناختهاي منفي يا طرحوارههاي منفي در مورد عمل جنسي است. طرحوارههاي شناختي حتي بعنوان تعميمهاي شناختي فرد از خود در مورد جنبههاي مختلف جنسي تعريف ميشود كه ميتواند مثبت يا منفي باشد. اين طرحوارههاي شناختي بنياد رفتارهاي جنسي و پاسخهاي جنسي فرد را تشكيل ميدهد. براي مثال اگر يك زن طرحواره منفي در مورد قدرت جاذبه خويش داشته باشد آن را به موقعيتهاي جنسي يا حتي توانايي شريك جنسي خويش تغيير ميدهد و اين باعث گسترش و پايداري مشكلات جنسي وي ميشود. كيرانوسكي و آندرسون ( 1998 ) به نقل از ميدلتون و همكاران (2000) نيز بيان داشتهاند كه طرحوارههاي جنسي مثبت، زنان را به سوي احساس بهتري در مورد تجربيات جنسي و همچنين وارد شدن به يك رابطه جنسي رضايت بخش هدايت ميكند، در مقايسه با زناني كه داراي طرحوارههاي منفي در مورد خود و عمل جنسي ميباشند. همچنين جزئي از كار طب رواني- جنسي كمك به بيماران براي بيان باورها يا افكار غير واقعي درباره توانائيها و عملكرد جنسيشان ميباشد. باورها ميتوانند سدي در برابر يك زندگي جنسي طبيعي و شاد شوند. وقتي بيان شدند بايد جدي درمان شوند، اگر عجيب و غريب هم بودند مهم نيست، چون جزئي از احساسات بيمار درباره خودش و عملكرد جنسياش ميباشند (لينكن، ترجمه يوسفي، 1384). بررسي نگرشهاي جنسي افراد معلول ذهني بيانگر فقدان دانش و آگاهي نسبت به مسائل جنسي، ترس و اضطراب درباره مسائل جنسي و ارزشهاي سنتي درباره مسائل جنسي و ازدواج است. كرافت با بازنگري شواهد، ارزشهاي جنسي و محافظه كارانه و احساس گناه در بين از معلولين ذهني را نشان داد. فقدان آگاهي جنسي و نگرشهاي ناسازگارانه در مورد روابط جنسي در افراد معلول ذهني، احتمالاً در ايجاد مشكلات جنسي در زن و شوهرهاي كه يك يا هر دو نفر معلوليت ذهني دارند، نقش دارد (اسپنس،1991، ترجمه توزنده جاني و همكاران، 1382). ملاحظه شد كه تمامي تعاملات و فعاليتهاي زندگي فرد بروي فعاليت جنسي تاثير ميگذارد. مشكل جنسي به هرگونه اختلال و مشكلي كه در زمان فعاليت جنسي رخ ميدهد، اطلاق ميگردد و مطالعات اخير نشان ميدهد 70% زوجين از مشكلات جنسي در روابط شان رنج ميبرند. همچنين 43% از زنان به نوعي به مشكلات جنسي مبتلا بودهاند كه اغلب در سنين 25 تا 50 سالگي رخ ميدهد (نوبندگان، 1383، به نقل از يوسفي، 1384). در ايران نيز علي رغم تهديدهاي جدي برنامه رضايت مندي كه جوابگوي تهديدها باشد، وجود ندارد. شواهد نشان ميدهدكه اكثريت مردم اطلاعات لازم براي داشتن بهداشت جنسي را ندارند. يك رابطه مستقيم بين بهداشت ناسالم جنسي، فقر و طرد اجتماعي وجود دارد. كيفيت خدمات ارائه شده در نقاط مختلف كشور نيز ضعيف است (صفري نژاد، 1383، به نقل از يوسفي، 1384). 2-8- اعتماد به نفس جنسي: هر شخصي احساسي و افکاري درباره خويشتن دارد. به عبارت ديگر کسي که احساس مثيتي نسبت به خود دارد از اعتماد به نفس بالايي برخوردار است و بالعکس(آقايي و آتش پور،1384، به نقل از عشقي، 1385). حال به احساسي که فرد نسبت به اندام خود، رفتار هاي جنسي خود و جنسيت خويش دارد اعتماد به نفس جنسي مي گويند(عشقي،1385). تاکيد بر اهميت ظاهر بدني بعنوان يک عامل اصلي براي موفقيت جنسي و رضايت جنسي صفت مميزه ديگري از زنان دچار کژکاريهاي جنسي است، آنان عقيده دارند که زناني که از نظر فيزيکي جذاب نيستند نمي توانند رابطه جنسي رضايت بخشي داشته باشند(اسپنس،1991، ترجمه توزنده جاني،1382). تحقيقات متعددي به ارتباط مثبت بين اعتماد به نفس عمومي و جنسي با انواع نابهنجاريهاي جنسي زنان به ويژه سرد مزاجي جنسي اشاره کرده اند.هارتمن و همکاران(2002)نيز در مطالعه خود اذعان مي کنند که زناني که ميل جنسي پاييني داشتند از جرات ورزي و اعتماد به نفس پاييني برخوردار بودند. نتايج پژوهش هاي مسترز و جانسون و کلودني(1994) و هچر و همکاران (1994) بروي زنان سرد مزاج نيز نشان داد که اکثر آنان از شکل ظاهري بدن خود ناراضي بودند و آن را زشت و نامطلوب مي دانستند و اين اعتماد به نفس جنسي پايين، يکي از علل ميل جنسي پايين آنان به شمار مي آمد(عشقي، 1385). 2-9 - الگويي كه نقش رويدادهاي شناختي را در تعيين نابهنجاري رواني- جنسي نشان ميدهد. عوامل رواني- اجتماعي بر عملكرد جنسي ما تاثير قابل ملاحظهاي دارند و در شرايط خاصي ممكن است عملكرد جنسي را مختل سازند. در اينجا الگويي ارائه شده است كه چگونگي تاثير عوامل روان زاد زيست شناختي را بر پاسخهاي ميل، انگيختگي و ارگاسم جنسي نشان ميدهد. بخصوص، بر نقش رويدادهاي شناختي در تفسير محركها و رويدادها و تاثير پاسخ دهي جنسي بر مراحل مختلف چرخه پاسخ جنسي تاكيد ميكند (اسپنس، 1991،ترجمه توزنده جاني و همكاران، 1382). شکل 1- 2 – الگويي که نقش رويدادهاي شناختي را در تعيين نابهنجاري رواني جنسي نشان مي دهد ( اسپنس، ترجمه توزنده جاني و همکاران، 1382) -356235114300تحريك جسميتحريك شهوات زا (ديداري، شنيداري، تخيلي)تاريخچه يادگيري، رخدادهاي زندگي كنوني و گذشته خاطرات، دانش و آگاهي، قواعد حاكم بررفتار، نگرشها و باورها ميل جنسي تفســير رخدادهاواكنشهاي فيزيولوژيكبرانگيختگي جنسيواكنش ارگاسميتاثيرات غدد درون ريز تاثيرات عروقي تاثيرات عصب شناختي00تحريك جسميتحريك شهوات زا (ديداري، شنيداري، تخيلي)تاريخچه يادگيري، رخدادهاي زندگي كنوني و گذشته خاطرات، دانش و آگاهي، قواعد حاكم بررفتار، نگرشها و باورها ميل جنسي تفســير رخدادهاواكنشهاي فيزيولوژيكبرانگيختگي جنسيواكنش ارگاسميتاثيرات غدد درون ريز تاثيرات عروقي تاثيرات عصب شناختي در اين الگو فرض بر اين است تجارب گذشته زندگي از طريق فرآيندهاي يادگيري (شرطي سازي كلاسيك و عامل، همراه با يادگيري مشاهدهاي) تاثير گذشته و خاطرات كنوني، قوانين حاكم بر رفتار، دانش، نگرشها و عقايد ما را مشخص ميكنند. پيشنهاد شده است تمامي اين سازهها بر تفسير محرك وارد شده بر ما كه به صورت تحريك جسماني، شنوايي و بينايي يا خيال پردازي اتفاق ميافتد، تاثير ميگذارد. رويدادهاي فعلي زندگي مانند ارتباط زناشويي مشخص نيز بر دانش، نگرشها و عقايد ما تاثير ميگذارند. شيوهاي كه به موجب آن تحريك، تفسير ميشود مشخص كه آيا پاسخهاي فيزيولوژيكي انگيختگي جنسي و نهايتاً ارگاسم اتفاق خواهد افتاد. چنين به نظر ميرسد كه ميل جنسي به تفسير شناختي محرك بيروني و سطح پايين انگيختگي جنسي و فيزيولوژيكي بستگي دارد (اسپنس، 1991،ترجمه توزنده جاني و همكاران، 1382). همچنين اعتقاد بر اين است كه خاطرات، معلومات، نگرشها و باورهاي ما براساس دريافت اطلاعات جديد به طور پيوسته، بازنگري ميشوند. بنابراين، اطلاعات مربوط به واكنشهاي فيزيولوژيكي به نوبه خود ممكن است در موقعيتهاي معيني برساختارهاي شناختي خاطرات، معلومات، نگرشها و باورها تاثير بگذارند. به طور خلاصه، اهداف اين الگو معين نقش واسطهاي مهم فرآيندهاي شناختي است كه با تاثيرات زيست شناختي متعددي بر عملكرد جنسي انسان در تعامل است. فرآيندهاي شناختي بر مولفههاي چرخه پاسخ جنسي يعني ميل، انگيختگي و ارگاسم تاثير ميگذارند و به نوبه خود، تحت تاثير رفتار جنسي ما و پيامدهاي آن قرار ميگيرد (اسپنس، 1991،ترجمه توزنده جاني و همكاران، 1382). 2-10- واكنشها و پاسخهاي جنسي انسان پاسخ جنسي، يك تجربه رواني فيزيولوژيك واقعي است. انگيختگي هم با محركهاي روانشناختي ايجاد ميشود و هم با محركهاي جسمي. ميزان تنش هم از لحاظ فيزيولوژيك تجربه ميشود و هم از لحاظ هيجاني و با ارگاسم به طور طبيعي، ادراك ذهني اوج واكنش جسمي و تخليه وجود دارد. رشد رواني- جنسي، نگرشهاي روانشناختي نسبت به تمايلات جنسي و نگرش به شريك جنسي مستقيماً با فيزيولوژي پاسخ جنسي انسان ارتباط دارند و بر آن تاثير ميگذارند (اوحدي، 1384). مشهورترين مطالعات مربوط به تغييرات فيزيولوژيكي در فعاليت جنسي، توسط ويليام مستزر و ويرجينا جانسون انجام شده است. براساس يافتههاي اين دو پژوهشگر، پاسخ جنسي در انسان داراي چهار مرحله است كه عبارتند از: مرحله 1) ميل جنسي مرحله2) برانگيختگي مرحله 3) ارگاسم مرحله 4) فرونشيني (نيكخو و آواديس يانس، 1380). مرحله 1) ميل جنسي: اين مرحله از مراحلي كه صرفاً از طريق فيزيولوژي شناخته ميشود. متمايز است و گنجاندن آن در اين طبقه بندي، نشان دهنده توجه روانپزشكان به انگيزشها، سائقها و شخصيت است. اين مرحله با تخيلات جنسي و ميل به برقراري جنسي مشخص است (کاپلان،1994، ترجمه پورافکاري، 1382). مرحله 2- برانگيختگي: اين مرحله در اثر تحريك روانشناختي (تخيلي يا وجود شيء محبوب) يا تحريك فيزيولوژيك (نوازش يا بوسه) يا تركيب هر دو ظاهر ميشود و شامل احساس ذهني لذت است (اوحدي، 1384). نشانههاي اين مرحله در زن با ليز و مرطوب شدن مهبل كه با فاصلهاي در حدود ده ثانيه پس از تحريك موثر پديد ميآيد. كليتوريس سفت و متورم ميشود. نوك پستان راست ميشود. لبهاي كوچك و بزرگ دستگاه تناسلي در زنها ضخيم تر ميشود. اين مرحله از چند دقيقه تا چند ساعت به طول ميانجامد (دژكام، 1381). مرحله 3- ارگاسم: مرحله اوج لذت جنسي است كه همراه با رفع تنش جنسي و انقباضات موزون عضلات مياندوراه و دستگاه تناسلي لگن است. در زنان، ارگاسم با سه تا پانزده انقباض ثلث تحتاني واژن و انقباضهاي قوي و پايدار رحم از عمق به طرف گردن رحم مشخص است (کاپلان، 1994،ترجمه پور افکاري،1382). تغييرات ديگري چون حرارت غير ارادي و ارادي عضلاني، زياد شدن فشارخون و تعداد ضربان قلب روي ميدهد. زنان ميتوانند ارگاسمهاي متعدد و متوالي هم داشته باشد (دژكام، 1381). مرحله 4- فرونشيني: بازگشت بدن به حالت سكون اوليه، احساس آرامش، خوشي و رفع تنش عضلاني از مشخصات اين مرحله است. با ظهور ارگاسم اين مرحله سريع روي ميدهد (دژكام، 1381). در طول اين مرحله، سكوي اوج لذت جنسي ناپديد شده و از حجم خون رگهاي مهبل كاسته ميشود. رحم به عقب و جايگاه آغازين خود باز ميگردد. لبهاي بزرگ و كوچك واژن نازك شده و به هم نزديك ميشوند و مهبل از نظر طول و پهنا شروع به كوتاه شدن كرده و به وضعيت قبل از انگيختگي باز ميگردد. اندازه و نوك پستان به حالت طبيعي باز ميگردد و گلگوني يا برافروختگي پوست ناپديد ميشود. بعلاوه سرعت تنفس، ضربان قلب و فشارخون به سطح قبل از تحريك جنسي باز ميگردد و با پديدار شدن يك احساس رخوت و آرامش كلي همه ماهيچههاي بدن شل و آرميده ميشوند (نيكخو و آواديس يانس، 1380). 2-11- مرور تحقيقات و مطالعات انجام شده 2-11-1- تحقيقات انجام گرفته در خارج از كشور در اين قسمت به بررسي پژوهشهايي ميپردازيم كه خارج از كشور در ارتباط با مساله مورد پژوهش اين تحقيق انجام گرفتهاند: گزارشهاي كينزي (1953 و 1948) به نقل از كجباف( 1381) درباره رفتار جنسي مردان و زنان از جمله پژوهشهاي مهمي است كه در اين زمينه صورت گرفته است. او در اين مطالعه تاريخي با 5300 مرد و 5900 زن مصاحبه كرد. نتايج اين مصاحبهها نه تنها براي ما اطلاعات مهمي بشمار ميروند، بلكه معيار مقايسه را نيز در اين زمينه بدست ميدهند. كينزي معتقد بود كه بهترين شاخص نگرش يك شخص رفتار ظاهري اوست. براساس چنين اعتقادي، كينزي درباره نگرش مردان و رضايت جنسي آنها در گزارشهاي خود بحث نكرده، اما درباره نگرش و واكنشهاي هيجاني زنان بررسيهايي به عمل آورده و نتايج حاصل را گزارش كرده است. مسترز و جانسون (1970) تكنيكهاي بسياري براي درمان انواع مشكلات جنسي مورد استفاده قرار دادند. فرض آنها براين اصل بود كه چيزي به نام شريك جنسي بي تقصير وجود ندارد. آنها زوجها را به صورت دوتايي با هم درمان ميكردند. به نظر آنها يك علت اصلي بدكاري جنسي عبارتست از اضطراب از عملكرد يعني شريك جنسي به جاي آنكه خودش را وقف ارائه و دريافت لذت جنسي با شريكش كند نقادانه به نظارت عملكرد جنسي خودش ميپردازد. مسترز و جانسون خاطرنشان ميسازند كه براي لذت بردن از آنچه رخ ميدهد، زوجين ميبايست تمامي افكار يا نگرانيهاي حواسپرت كننده را كه درباره مورد ارزيابي قرار گرفتن عملكرد جنسي خويش دارند، كنار بگذارند (گلدنبزگ، 2000،ترجمه حسين شاهي و همكاران، 1385). ميدلتون، كافل، هيمن (2008) در پژوهشي كه برروي 34 زن انجام دادند به اين نتيجه رسيدند كه باورها- شناختها و طرحوارههاي دوران كودكي در مورد مسائل جنسي تاثير بسزايي بر پاسخهاي جنسي و مشكلات تحريكات جنسي خواهد داشت. باروئر و همكاران (2007) طبق تحقيقي كه برروي 96 زن انجام دادند نتيجه گرفتند كه ترس وابسته به درد مقاربت و مشكلات تحريكات جنسي زنان ارتباط نزديكي به نگرشهاي جنسي و باورهاي آنان دارد. نتايج پژوهشهاي مسترز و جانسون و كلودني (1994) و هچر و همكاران (1994) به نقل از عشقي (1385) بر روي زنان سرد مزاج نشان داد كه اكثر آنان از شكل ظاهري بدن خود ناراضي بودند و آن را زشت و نامطلوب ميدانستند و اين اعتماد به نفس جنسي پايين يكي از عوامل ميل جنسي پايين آنان به شمار ميآمد. دراگوتيس و مير (1991) به نقل از اسپنس (1991) در پژوهشي به مقايسه دانش و مهارت جنسي زوجين مبتلا به نابهنجاريهاي جنسي پرداختند. نتايج پژوهش آنها نشان داد كه زن و شوهرهاي مبتلا به نابهنجاريهاي جنسي به طور معناداري از معلومات جنسي كمتري برخوردارند. نتايج پژوهش و ستايمر و لوپاتر (2005) نشان داد كه بين عملكرد جنسي افراد و احساسي كه در مورد خودشان به عنوان يك شريك جنسي دارند رابطه مستقيم وجود دارد و از آنجا كه مسائل جنسي جزئي از شخصيت افراد است، پس هر مشكل جنسي منجر به كاهش اعتماد به نفس فرد ميشود. در نتيجه افرادي كه از نابهنجاري جنسي رنج ميبرند، اغلب احساس خود كارآمدي و اعتماد به نفس پاييني دارند. النَشار و همكاران (2007) طي پژوهشي كه برروي هزار زن متاهل مصري بين سنين 49- 16 سال انجام دادند به اين نتيجه رسيدند كه سطح تحصيلات و دانش و آگاهي زنان رابطه معكوس با مشكلات جنسي آنان داشت. به اين معني كه هرچه دانش و آگاهي شركت كنندگان بالاتر بود مقدار مشكلات جنسي گزارش شده توسط آنها كمتر ميشد. به اعتقاد آنان افزايش سطح تحصيلات و آگاهي زنان اين نكته را بيان ميدارد كه آنان از سطح زندگي بهتر و استرس كمتري برخوردار ميباشند. همچنين آنها بيان ميدارند كه دانش و آگاهي زنان ميتواند عاملي باشد كه توانايي زنان را در بيان آزادانه خواستهها و يا نارضايتيهايشان افزايش دهد. در تحقيقي كه در مورد رابطه جنسي با شريك جنسي برروي سه گروه از دانشجويان زن دانشگاه انجام شده بود مور و ديويدسون (2000) اظهار ميكنند كه در مقايسه اين گروهها باهم، اكثر افرادي كه در سنين بالاتر (يعني از 18 سال به بالا) اين رابطه را داشتند و آن دسته از افراد كه قبل از ارتباط اطلاعاتي در مورد دخول داشتند و تاحدودي آن را امري پسنديده و لازم ميدانستند، از اين رابطه راضيتر و ازدواج بهتري داشتند. كري و ويدرمن(2000) با بررسي كه در مورد 185 مرد و 244 زن در مورد ويژگيهاي شريك جنسي ايدهال انجام دادهاند به نتايج جالبي دست يافتند. آنها ده ويژگي را در نظر گرفته بودند كه آيتمهاي آن عبارتند از: باز بودن در مورد مباحث جنسي، غير بازداري كننده، جذاب از نظر فيزيكي، داشتن اطلاعات در مورد مسائل جنسي، توجه كامل داشتن در طول سكس، واضح نمودن تمايلاتشان، تحريك شدن به آساني، راحت به ارگاسم رسيدن، علاقه به كتابها، روزنامهها و ويدئوها در مورد مسائل جنسي و نقش غالب داشتن در طول سكس. كري و ويدرمن با اجراي اين پرسشنامه به بررسي نگرش آزمودنيهاي مرد و زن نسبت به اين ويژگيها پرداختند. در مقايسه، زنان به ويژگي باز بودن در مورد مباحث جنسي و ويژگي بطور صريح در مورد مسائل جنسي صحبت كردن، نمرات كمتري داده بودند و برعكس نسبت به مردان در ويژگيهاي كاملاً حمايت كننده در طول سكس، تحريك شدن به آساني، راحت به ارگاسم رسيدن و علاقه نسبت به مطالب مربوط به مسائل جنسي نمرات بالاتري كسب كرده بودند. در اغلب موارد هم مردان و هم زنان، در اين نكته كه مردان در مورد ويژگيها نظر مثبتتري داشته باشند ولي زنان نگرش مثبت كمتري داشته باشند، باهم موافق بودند. بطور كلي در اين تحقيق به بررسي تفاوتهايي كه بين نگرشهاي مردان و زنان نسبت به يك شريك جنسي ايدهآل وجود دارد پرداخته شده است و در نهايت نيز از همين تفاوتها به نگرشهاي كلي افراد (زنان و مردان) وسعت يافتهاند (به نقل از دهقاني، 1382). هارتمن و همكاران (2002) در دو تحقيق تجربي، 50 زن سرد مزاج را با يك گروه 1000 نفره از زنان فاقد مشكل جنسي، از طريق مصاحبه كلينيكي و پرسش نامههاي استاندارد، مقايسه كردند. نتايج نشان داد كه اين زنان از عدم ثابت خلقي و خود تنظيمي و اعتماد به نفس پايين برخوردارند و در مقايسه با زنان عادي، تمايل بيشتري به نگراني و اضطراب دارند. يكي از نشانههاي كلينيكي بارز اين زنان اعتماد به نفس پايين بود. نتايج نشان داد كه كمك به افزايش اعتماد به نفس اين زنان ميتواند بر بهبود ميل جنسي شان كمك كند و رفع مشكل جنسي نيز، خود موجب افزايش اعتماد به نفس اين زنان ميشود. اسپنس (1991) بر تاثير فوق العاده فقدان دانش جنسي بر ايجاد نابهنجاريهاي جنسي زنان تاكيد كرده است. او معتقد است دانش فرد در مورد تشريح جنسي و فنون جنسي تلويحات مهمي در روابط جنسي موفقيت آميز دارد. بخصوص آگاهي از روشهاي مناسب تحريك همسر ضروري است وعلت فقدان انگيختگي و يا ارگاسم همسر ممكن است به فقدان دانش يا مهارت مربوط باشد. همچنين داشتن دانش و مهارت مناسب در مورد روشهاي ايجاد كننده انگيختگي در بدن خود براي فرد اهميت دارد. همچنين وي بيان ميدارد كه زن و شوهرهايي كه براي درمان نابهنجاريهاي جنسي خود به دنبال كمك ميباشند در مقايسه با زن و شوهرهاي فاقد نابهنجاري جنسي بطور معناداري از معلومات جنسي كمتري برخودارند. نتايج پژوهش گلمن (1983) پيرامون تاثير رويكرد رفتاري بر مشكلات جنسي نشان داد كه ارائه آموزشها و اطلاعات جنسي مربوط به چرخه پاسخ جنسي- آناتومي بدن- بيولوژي و تكنيكهاي جنسي- تغيير نگرشهاي منفي جنسي زوجين نسبت به مسائل جنسي- رفع اضطرابها و نگرانيهاي جنسي و افزايش ارتباط جسمي و كلامي زوجين، اصول اساسي رويكردهاي رفتاري موثر در درمان نابهنجاريهاي جنسي هستند. داو و ويدرمن (2000) معتقدند كه عوامل زيادي پيشگويي كنندههاي خوبي براي وجود مشكلات جنسي ميباشند. آنها بيان ميدارند كه مطالعات قبلي نشان داده است زناني كه آشفتگيهاي شناختي بيشتري در مورد تعاملات جنسي (براي مثال راجع به عملكرد جنسي يا تصوير بدني خويش) دارند رضايت جنسي كمتر و اعتماد به نفس جنسي كمتري را گزارش ميكنند. 2-11-2- تحقيقات انجام گرفته در داخل كشور بلوريان و گنجلو (1382) طي مطالعاتي كه بروي 366 زن مراجعه كننده به مراكز بهداشتي درماني سبزوار انجام دادند دريافتند كه اصلاح باورها و نگرشها و كشف و رفع اختلالات جنسي و تشخيص نگرانيها و كمك به زوجين ميتواند تاثير بسزايي بر افزايش رضايت جنسي آنها داشته باشد. مهرابي و دادفر (1382) بيان داشتند كه ارتباط ضعيف ميان دو طرف در رابطه با نيازها يا اضطراب جنسي، احساس گناه درباره نزديكي، نبودن آموزش كافي درمورد فعاليتهاي جنسي، پيش نوازي ناكافي و اسطورههاي جنسي نادرست از عوامل روانشناختي تاثيرگذار در اختلال جنسي ميباشند. نتايج تحقيق ايشان نشان ميدهد كه درمان تركيبي (روش شناختي- رفتاري و فلوكستين) در كاهش شناختهاي ناسازگارانه، باورهاي غير منطقي و شدت اضطراب جنسي تاثير دارد، اما درمان با فلوكستين به تنهايي موثر نيست. ازگلي و همكاران (1383) رضايت و نگرش نسبت به رابطه جنسي در زنان را بررسي كردند. اين تحقيق برروي 406 نفر انجام گرفت كه ميانگين سني آنان و مدت ازدواج سال و وضعيت اقتصادي- اجتماعي آنها متوسط بود. 5/63% افراد مورد مطالعه از رابطه جنسي با همسر خود رضايت نداشتند و 5/85% افراد مورد مطالعه نسبت به رابطه جنسي نگرش مثبت داشتند و با افزايش سن تا 30 سال ميزان رسيدن به ارگاسم بيشتر و بعد از آن كاهش يافته بود. با افزايش سن زنان هنگام ازدواج، نگرش مثبت نسبت به رابطه جنسي افزايش يافته بود. مدت ازدواج با نگرش رابطهاي نداشت، اما با رضايت رابطه معكوس داشت. همچنين وضعيت اجتماعي- اقتصادي بالاتر با ارگاسم و نگرش رابطه معنيدار داشت. پارساي، زاهدي و مدرسي (1383) دريك پژوهش ميزان آگاهي زوجين نسبت به رابطه جنسي صحيح (سالم، مسئولانه و لذت بخش) را مورد بررسي قرار دادند. آنها بيان ميدارند كه ميانگين نمره آگاهي زوجين درباره هر سه بعد ارتباط جنسي ضعيف بود و تنها 7/12% از زنان از رابطه جنسي ترس نداشته و در كل ترس از رابطه جنسي در زنان بيشتر از مردان بود. شركت كنندگاني كه تحصيلات آنها بالاتر از ديپلم بود نمره آگاهي نسبت به روابط جنسي بالاتري را بدست آورده بودند. تحقيقي راجع به بررسي شيوع و علل نارسايي كنش جنسي و برخي از عوامل مستعد كننده آن در زنان مزدوج مراجعه كننده به درمانگاه زنان در تهران سال 1375 توسط خانم شكرالهي انجام شد كه تعداد 329 نفر مورد مصاحبه قرار گرفتند و نتايج به اين قرار بود: مهار ميل جنسي در 3/15% مهار ارگاسم 5/23% مهار فاز برانگيختگي 7/14% و 7/37% آگاهي متوسط از روابط جنسي داشتند و 3/47% نگرش مثبت و 3/3% نارضايتي از شوهرشان داشتند. آگاهي با تجربه ارگاسم همبستگي مستقيم نشان داد و نگرش با مراحل كنش جنسي مستقيم داشت و خستگي ميل و تجربه ارگاسم را كمتر ميكرد. در پژوهش ساكي (1378) 95% از زنان متأهل شركت كننده نياز مبرمي به گذراندن آموزشهاي ضروري روابط زناشويي پيش از آغاز زندگي مشترك را تاكيد كرده بودند. حدود نيمي از زنان اعتراف داشتند كه بدون داشتن هرگونه اطلاعي درمورد چگونگي روابط جنسي در چهارچوب خانواده زندگي مشترك خود را آغاز كرده بودند. در بررسي ميزان آگاهي و نگرش زنان متأهل مورد مطالعه نسبت به عوامل موثر در روابط جنسي نشان داده شده است كه 5/23% از زنان ابراز نياز جنسي نسبت به همسرانشان را رفتار ناشايست ميدانستند و حدود 34% اظهار داشتند زنان حتي در صورت تمايل به داشتن رابطه جنسي با همسر خود نبايد شروع كننده روابط جنسي باشند و حدود 18% بيان كرده بودند كه بهتر است لذت بردن از روابط جنسي را از همسر خود پنهان كرد. عشقي (1385) بيان ميدارد كه فقدان جرأت ورزي و اعتماد به نفس در زنان با ميل جنسي پايين و مشكلات ارگاسمي مرتبط است. او همچنين ميزان دانش و آگاهي زوجين را در بهبود عملكرد جنسي آنان موثر ميداند. خوزاني و ميلاني و كاتوزيان (1387) طي تحقيقي كه به بررسي آگاهي و نگرش و رفتار دانشجويان پزشكي دانشگاه شهيد بهشتي درباره مسايل باروري و مسائل جنسي پرداختند به اين نتيجه رسيدند كه فقط 7/27% دانشجويان آگاهي خوبي از فيزيولوژي بارداري و مسائل جنسي داشتند و بقيه آگاهي متوسط و ضعيفي داشتند. 38% دانشجويان حتي طريقه صحيح استفاده از كاندوم را نميدانستند و 56/9% آگاهي ضعيفي از علايم بيماريهاي مقاربتي داشتند و 7/4% آگاهي متوسط و ضعيفي از انواع روشهاي پيشگيري كننده بارداري داشتند. در همين راستا حيدري (1383) آگاهي و نگرش زوجين در مورد روابط جنسي در دوران بارداري را مورد مطالعه قرار داده است. براساس پژوهش وي، 40% زنان در زمينه روابط جنسي در دوران بارداري با پزشك خود صحبت كرده بودند و 60% در اين زمينه صحبتي نداشتند كه بيشترين علت آنرا شرم و حيا بيان كرده بودند. 5/45% مردان و 44% زنان نگرش منفي نسبت به روابط جنسي در دوران بارداري داشتند. حدود 60% و 57% زنان اطلاعي از چگونگي روابط جنسي در دوران بارداري نداشتند. پژوهشگر در پايان پژوهش خود عنوان ميكند كه متاسفانه زوجها در رابطه با فعاليت جنسي در دوران بارداري اطلاعات علمي و صحيح ندارند و وجود ترسهاي بي دليل و نگرش منفي در اين زمينه لزوم آموزشهاي صحيح را خاطر نشان ميكند. يوسفي و همكاران (1384) طي تحقيقي كه انجام دادند رابط دانش و نگرش جنسي با رضايت زناشويي در زوجين ساكن در مجتمع دانشگاه شهيد بهشتي را بررسي كردند و به اين نتيجه رسيدند كه رابطه قوي بين دانش جنسي و نگرش جنسي در زوجين ديده ميشود و همچنين در تحقيق ايشان، داشتن تحصيلات بالاتر با افزايش نمره در دانش جنسي، نگرش جنسي و رضايت زناشويي همراه نبود. به اعتقاد ايشان همبستگي بالاي بين دانش جنسي و رضايت زناشويي بيانگر اين امر است كه همزمان با افزايش آگاهي و دانش افراد در زمينه مسائل جنسي، رضايت زناشويي آنان نيز بيشتر ميشود و همچنين با افزايش دانش جنسي افراد، نگرش آنان نسبت به مسائل جنسي منعطفتر ميشود. دهقاني (1383) تحقيقي را برروي 45 زوج انجام داد و تاثير آموزش مهارتهاي جنسي بر تغيير نگرش جنسي آنان را سنجيد. او به اين نتيجه رسيد كه آموزشهاي مهارت جنسي بر گروه آزمايش تاثير معناداري در مقايسه با گروه كنترل ايجاد كرده بود و سطح نگرش گروه آزمايش با اختلاف معناداري بيش از گروه كنترل بود. همچنين با بالارفتن مقطع تحصيلي شركت كنندگان نگرش آنها در مورد مسائل جنسي افزايش پيدا كرده بود و نگرش جنسي مردان با زنان اختلاف قابل توجهي نداشت. جابري (1376) به بررسي نقش آموزش در درمان زنان مبتلا به فوبياي جنسي پرداخته است، ايشان نيز از تكنيكهاي شناختي رفتاري در اين آموزشها استفاده كردهاند و به اين نتيجه رسيدند كه آگاهي و شناخت افراد در مورد مشكلات جنسي، آنها را نسبت به مشكلاتشان آگاه ميكند و درمان درست و بهتر را براي مشكل خود ميشناسند و همان را براي رفع علائم خود پيگيري ميكنند. نجابتيان، باقري و شرقي (1383) به نقل از يوسفي (1384) در يك مطالعه به بررسي تاثير آموزش روابط عاطفي، آموزش روابط جنسي و آموزش پيشگيري از بارداري پرداختند. آنان در نتايج پژوهش خود بيان ميكنند كه اين آموزشها، آگاهي مراجعه كنندگان را به طور معنيداري افزايش دادهاند. نتايج تحقيق آنان نشان ميدهد كه آموزش روابط زناشويي به جوانان درحال ازدواج ميتواند آگاهي آنان را افزايش داده و به عنوان يك ابزار مهم در پيشگيري ناسازگاريهاي زناشويي و عواقب ناخواسته باشد. 2-12- بحث و نتيجه گيري از تحقيقات انجام شده: واقعيت اين است كه در ايران برروي مسائل جنسي پژوهشهاي كمي انجام گرفته است و پژوهشهاي انجام شده نيز هنوز به بسياري از زواياي مسائل نپرداختهاند. پژوهشهاي داخلي بيشتر مسائل جنسي را در يك نگاه ابتدايي يعني لزوم و عدم لزوم آموزش جنسي بررسي كردهاند و در دامنه اختلالات و مشكلات جنسي بحث و بررسي محدود به زمينه پزشكي و باليني شده و خارج از آن به سكوت واگذار شده است. از آنجا كه مسائل جنسي در حيطه تابوها هستند، بدليل زمينه مذهب و فرهنگي حاكم، اين مسائل زياد شكفته نشدهاند و بررسيها بيشتر در سطح مقدماتي ماندهاند. بنابراين لزوم انجام تحقيقات بيشتر در اين زمينه در ايران را مي طلبد. منابع منابع فارسي آرمان، سرور. (1384). مقايسه اختلالات عملکرد جنسي زنان قبل و بعد از يائسگي. فصلنامه علمي پژوهشي دانشگاه علوم پزشکي اراک .سال هشتم، شماره 3، ص 7-2. اتکينسون، ريتال؛ اتکينسون، ريچارد اس؛ هيلگارد، ارنست . ( 1983). زمينه روانشناسي. (ترجمه محمد تقي براهني و همکاران، 1373). تهران : رشد . ازگلي، گيتي؛ زهرايي، شهناز؛ خوشابي، کتايون؛ والايي، ناصر. (1383) . بررسي رضايت و نگرش نسبت به رابطه جنسي در زنان مراجعه کننده به مراکز بهداشتي . چکيده مقالات سمينار جايگاه بهداشت جنسي در باروري و ناباروري .تهران : دانشگاه علوم پزشکي و خدمات بهداشتي، درماني شهيد بهشتي. اسپنس، سوزان اچ . (1991). درمان اختلالات جنسي، ديدگاه شناختي-رفتاري . (ترجمه حسن توزنده جاني و همکاران ، 1380). تهران : پيک فرهنگ. اسلامي نسب، ع. ( 1376). رفتارهاي جنسي انسان. تهران: حيان. اوحدي، بهنام. (1384). تمايلات و رفتارهاي جنسي انسان . اصفهان: صادق هدايت. بارکر،ف. خانواده درماني پايه. (ترجمه م، دهقاني و ز، دهقاني، 1375). تهران : انتشارات رشد. بشارت، محمد علي.(1377). مشکلات جنسي، طبقه بندي، علت شناسي، سنجش و درمان. مجله تازه هاي روان درماني، 10- 9، ص 29- 2. بلوريان، زهره؛ گنجلو، جواد.(1382). اختلال عملکرد جنسي و برخي عوامل مرتبط با آن در زنان مراجعه کننده به مراکز بهداشتي درماني سبزوار. مجله دانشگاه علوم پزشکي سبزوار. پارساي، سوسن؛ زاهدي، ماندانا؛ مدرسي، ژابيز.(1383). بررسي ميزان آگاهي زوجين مراجعه کننده به مراکز مشاوره ازدواج در مورد رابطه جنسي صحيح(سالم، مسئولانه و لذت بخش). چکيده مقالات سمينار جايگاه بهداشت جنسي در باروري و ناباروري. تهران : دانشگاه علوم پزشکي و خدمات بهداشتي درماني شهيد بهشتي. جابري،پريوش؛ مهرابي، فريدون؛ براهني، محمد تقي. (1376). بررسي اثربخشي تکنيک هاي شناختي-رفتاري در درمان زنان مبتلا به فوبياي جنسي. پايان نامه کارشناسي ارشد روانشناسي باليني. دانشگاه علوم پزشکي ايران. جهانفر، ش؛ مولايي نژاد،م.( 1380). درسنامه اختلالات جنسي. تهران: دژ. حيدري،معصومه.(1383). بررسي آگاهي و نگرش جنسي زوجين در مورد روابط دوران بارداري . چکيده مقالات سمينار جايگاه بهداشت جنسي در باروري و ناباروري .تهران : دانشگاه علوم پزشکي و خدمات بهداشتي درماني شهيد بهشتي. خوزاني، سوده؛ شمشيري ميلاني، حوريه؛ کاتوزيان، بهروز.(1378). بررسي آگاهي، نگرش و رفتار دانشجويان پزشکي درباره مسائل باروري و جنسي. پايان نامه دکتري. دانشکده پزشکي شهيد بهشتي. داوري، مريم.(1377). بررسي ميزان آگاهي و نگرش به مسائل جنسي در دو گروه زنان مجرد ومتاهل. پايان نامه کارشناسي ارشد روانشناسي باليني. دانشگاه تهران. دژکام، محمدرضا.(1381). روانشناسي اختلال هاي جنسي،روشهاي تشخيص و درمان اختلالهاي جنسي زنان و مردان. تهران : دژ. دهقاني، اکرم؛ محمد خاني، پروانه؛ يونسي، جلال. (1383). بررسي تاثير آموزش مهارت هاي جنسي بر تغيير نگرش جنسي زوجين در شرف ازدواج. پايان نامه کارشناسي ارشد . دانشگاه علوم بهزيستي و توانبخشي. ذولفقاري، معصومه؛ کجباف، محمد باقر؛ مولوي، حسين. (1385). اثر بخشي درمان شناختي- رفتاري بر ميزان اختلالات جنسي زنان. پايان نامه کارشناسي ارشد. دانشگاه اصفهان. ساکي، کورش؛ بحرينيان، عبدالمجيد. (1378). نگرش گروهي از زنان مراجعه کننده به مراکز بهداشتي درماني شهرستان خرم آباد پيرامون ابعاد مختلف زندگي زناشويي بويژه مسائل جنسي. پايان نامه دکتري. دانشگاه علوم پزشکي شهيد بهشتي. سراجي، مهرزاد؛ دادفر، محبوبه.(1384).اثر بخشي روشهاي شناختي-رفتاري، فلوکستين و ترکيب آنهادر فوبياي جنسي زنان. فصلنامه انديشه و رفتار. 3، 282- 279. شارف، ريچارد اس. نظريه هاي روان درماني و مشاوره. (ترجمه مهرداد فيروزبخت، 1381). تهران: خدمات فرهنگي رسا. شجاع زاده، د.: قبه،ن.: منصوريان ، م.( 1383). بررسي تاثير آموزش بهداشت بر ميزان آگاهي و نگرش جنسي زوجين درباره وسايل پيشگيري از حاملگي. چکيده مقالات سمينار جايگاه بهداشت جنسي در باروري و ناباروري . تهران: دانشگاه علوم پزشکي و خدمات بهداشتي، درماني شهيد بهشتي. شفيع آبادي، عبداله؛ ناصري، غلامرضا. (1385). نظريه هاي مشاوره و روان درماني. تهران: مرکزنشر دانشگاهي. شکرالهي، پيمانه. (1375). بررسي شيوع و برخي عوامل مستعد کننده فردي نارسايي هاي کنش جنسي در خانمهاي مزدوج مراجعه کننده به مراکز بهداشت درمان منتخب دانشگاههاي علوم پزشکي شهر تهران. پايان نامه کارشناسي ارشد. دانشگاه علوم پزشکي و خدمات بهداشتي درماني تهران. شيرکوند، شهرام.(1381). نگرش و تغيير نگرش. ماهنامه علمي –آموزشي تدبير در زمينه مديريت. شماره 125، سال سيزدهم،118- 115. عسکري، فائزه؛ شفيع آبادي، عبداله؛ حسينيان، سيمين.(1386). بررسي ميزان اثر بخشي گشتالت درماني گروهي بر کاهش افسردگي مادران دانش آموزان پسر مقطع ابتدايي منطقه 2 تهران. پايان نامه کارشناسي ارشد مشاوره. دانشگاه آزاد اسلامي واحد علوم و تحقيقات. عشقي، روناک؛ بهرامي، فاطمه؛ فاتحي زاده، مريم السادات. (1385). بررسي اثر بخشي مشاوره شناختي- رفتاري جنسي زوجين بر بهبود سرد مزاجي زنان آنان در شهر اصفهان. پايان نامه کارشناسي ارشد. دانشگاه اصفهان. کاپلان، هارولد؛ سادوک، بنيامين. (1994). خلاصه روانپزشکي علوم رفتاري و روانپزشکي باليني. (ترجمه پورافکاري، 1382). تهران: شهر آب. کجباف، محمد باقر.(1378). روانشناسي رفتار جنسي، نظريه ها و ديدگاهها. تهران : روان. کرو، مايکل؛ ريدلي، جين.( 2000). زوج درماني کاربردي. ( ترجمه اشرف السادات موسوي،1384). تهران : مهر کاويان. کريمي ، يوسف.( 1383). نگرش و تغيير نگرش. تهران : ويرايش. کمالي، محمد.( 1386). تاملي در آموزش براي تغيير نگرش. مجله درمانگر. شماره 13. گلدنبرگ، ايرنه؛ گلدنبرگ، هربرت.(2000 ). خانواده درماني.( ترجمه حسين شاهي و همکاران، 1385). تهران : روان. مسترز، ويليام؛ جانسون، ويرجينيا. احساسات و پاسخ هاي جنسي انسان. ( ترجمه بهنام اوحدي، 1383). اصفهان: صادق هدايت. مهرابي، فريدون؛ دادفر،محبوبه.(1382). نقش عوامل روانشناختي در اختلال هاي کنش جنسي. فصلنامه انديشه و رفتار.دوره 9، شماره 1، ص 11- 4. نور کراس، جان ؛ پروچاسکا، جيمز.( 1999 ). نظريه هاي روان درماني. (ترجمه يحيي سيد محمدي، 1381). تهران : رشد. نويد، ن. (1380). درمان سرد مزاجي و بي ميلي جنسي بانوان. مشهد: راهيان سبز. نيکخو، محمد رضا؛ آوادايس يانس، هاماياک.(1380). زندگي جنسي زنان، آشنايي با رفتارهاي جنسي و روشهاي شناخت و درمان اختلالات جنسي زنان. تهران: سخن. هاوتون، کيت؛ سالکووس کيس، پال ام؛ کرک، جوان؛ کلارک، ديويد م .( 1989). رفتاردرماني شناختي، راهنماي کاربردي درمان اختلالات رواني{جلد دوم}. ( ترجمه حبيب اله قاسم زاده، 1386). تهران : ارجمند. هرمز، مهرداد.( 1383). مقدمه اي بر نظريات و مفاهيم ارتباط جمعي. تهران: فاران. يوسفي، اسکندر؛ نوراني پور، رحمت اله؛ بشارت، محمد علي.( 1384). بررسي رابطه دانش و نگرش جنسي با رضايت زناشويي در زوجين ساکن در مجتمع پژوهشگران جوان دانشگاه شهيد بهشتي. پايان نامه کار شناسي ارشد. دانشگاه شهيد بهشتي. Refrence: 1- Axelson, S.& Khandelwal, P. (1963). The marital adjustment of marital role definitions of husbands of working and nonworking wives.Marriage and Family Living, 25, 94-108. 2- Bancroft, J.(1989). Human sexuality and its problems(2nd), Edinburgh : Churchill Livingstone. 3-Brauer,M.; Moniek,M. ;Kuile,T. Jansen, S.A.; Laan,E.(2007). The effect of pain-related fear on sexual arousal in women with superficial dyspareunia . European Journal of Pain, 11, 788-798. 4- Caballo, V.E.(1998). International handbook of cognitive and behavioral treatments for psychological disorders.Granada,spain. 5- Dianne, K.K.&Thomas, O.M.(1996). A marker method to test a phasing hypothesis in family problem-solving interaction. Journal of Marriage & family, 58. 6- Dove,N. L.;Wiederman, M. W. (2000). Cognutive distraction and women,s Sexual functioning. Journal of sex and Marital Therapy, 26,67-78. 7- Elnashar, A. EL-Dien, Ibrahim; EL-Desoky, M. M . ; OM, Ali; EL-Sayd Mohamed Hassan. (2007). Female sexual dysfunction in lower Egypt. BJOG International Journal of Obstetrics and Gynaecology, 144:201- 206. 8- Gellman, C.( 1983). Behavioral approach to sexual dysfunction. Encephale, 49B-55B. 9- Giami,A.& De Colomby, P.(2003).Sexology as a profession in France. Archives of sexual Behavior, 32(4),371. 10- Gruszecki, L.; Forchuk, C.; & Fisher, W. A.(2005). Factors associated with common sexual concerns in woman: New findings from the Canadian contraception study. The Canadian Journal of Human Sexuality, 14, 1-13. 11- Gurman, A.&Kniskern, D.(1981).Family therapy outcome research. Handbook of family therapy, New York: Brunner/Mazel 12- Hartmann, U.; Heiser, K. ;Ruffner-Hesse, C.;Kloth, G.(2002). Female Sexual desire disorders:Subtypes,Classification,Personality factors and new directions for treatment. World Journal of Urology, 20 , 79 - 88. 13- Hoyer, Jurgen; Uhmann, Stefan; Rambow, Jana; Jacobi, Frank. (2009). Reduction of sexual dysfunction: by product of cognitive- behavioural therapy for psychological disorders.Journal Sexual and Relationship Therapy, vol 24,64-73. 14- Jacques, J.D.M.; Lankveld ,Van ; Everaerd, Walter;Grotjohann, Yvonne.(2001). Cognitive-behavioral Bibliotherapy for sexual Dysfunctions in Heterosexual Couples. Journal of sex research,38. 15- Kadri, E.; Alami,K.M.H.& Tahiri, S.M.(2002). Sexual dysfunction in women:Population based epidemiology study. Archives of Womens Mental Health, 5,59-63. 16- Kieren, D.& Poirier,M.(1994).Teaching About family communication and problem solving. Hand book of family life education(P. 155-179) New Bury Ppark,CA Sage. 17- Langer,M. ; Zimmerman, S. W. &Duncan, C.(1993).Decision-making orientation and AIDS-related knowledge, attitudes, and begaviors of Hispanic, African- American, and Whiteadleseents. Health psychology. 12, 227-234. Abstract retrieved Aug 8,2005, from Psych INFO database. 18- Laumann, E.O.; Paik, A.; &Rosen, R. C.(1999). Sexual dysfunction in the United states: Prevalence and predictors. Journal of the American Medical Association, 281, 537-544. 19- Lawrence, S.& Janet, S.(1993). African- American adolescents knowledge, health- related attitudes, Sexual begavior, and contraceptive decisions: Implications for the prevention of adolescent HIV infection. Journal of consulting & clinical Psychology.61,104- 112. Abstract retrieved Jul 15, 2005, from Psych INFO database. 20- Mcgeeirl Kerry,. Wiederman Michael. (2000).Characteristics of the ideal sex partner. Journal of sex& marital thrapy. Vol:26, 153-159. 21- McMullen, S.& Rosen, R. C. (1979). Self-administrating masturbation treating in the treatment of primary orgasmic dysfunction. Journal of consulting and cilinical psychology, 47,912-918. 22- Mercer, C. H.; Fenton, K. A.; Johnson, A. M.; Copas, A.J.; Macdowall, W.; Erens, B.;et al .(2005).Who reports sexual function problems?Evidence from the 2000 National Survey of sexual Attitudes and Lifestyles( Natsal 2000). Sexually Transmitted Infections, 81, 394-399. 23 - Middelton , L.S.;Kuffel,S.W.;Heiman; J.R.(2008). Effectes of Experimentally Adopted Sexual Schemas on Vaginal Response and Subjective Sexual Arrousal. Journal Sex behavior, 10. 24- Moore, Nelwyn ., Davidson ,J. Kenneth.(2000).Communicating with new sex partners. Journal of sex & Marital therapy. Vol:26.,215-230. 25- Le Gall, A.;Mullet, E. & Sheila,R. S. (2002). Age,religions beliefs, and sexual attitudes. Journal of sex Research, 39, 207-216.Retrieved Aug 2008 from: http/Daneshyar.net/EBSCO 26- Russo, N.F.(1987). Dual-career couples: Research, assessment and public policy issues. The counseling Psychologist, 15, 140-145. 27- Sanders. Stephanie A.; Graham Cynthia A.; Milhausen. Robin R.(2008). Predicting Sexual problems in women: The Relevance of Sexual Inhibitation. Arch Sex behave, 37:241-25. 28- Shaevitz, M.& Shavitz, M. (1980). Making it together as a two-career couple. Boston: Houghton Mifflin. 29- Sherman, R.;Oresky, P.&Rountree,Y.(1991). Solving problems in couples and family therapy. New York. Brunner/Mazel. 30- West, S. L.; Vinikoor, L. C.& Zolhoun, D.(2004). A systematic review of the literature on female sexual dysfunction prevalence and predictors. Annual review of sex research, 15, 40-172. 31- Whestheimer;R.;Lopater; S.(2005). Human Sexuality: Apsychology perspective. (2thed) Philadelphia: Lippincott Williams& Wilkins.

فایل های دیگر این دسته

مجوزها،گواهینامه ها و بانکهای همکار

آوا کتاب دارای نماد اعتماد الکترونیک از وزارت صنعت و همچنین دارای قرارداد پرداختهای اینترنتی با شرکتهای بزرگ به پرداخت ملت و زرین پال و آقای پرداخت میباشد که در زیـر میـتوانید مجـوزها را مشاهده کنید